وودرو ويلسون رئيس جمهور ايالات متحده در جنگ جهاني اول پيش بيني كرد كه در آينده اعتبار جهاني يك ملت به ميزان ذخاير نفت آن وابسته خواهد بود
ترجمه: اكبر حسيني كيا
اكنون به نظر مي رسد ديكتاتور عراق هيچ راه گريزي نداشته باشد. بازرسان تسليحاتي سازمان ملل در سراسر كشور به جست وجو براي يافتن سلاح هاي كشتار جمعي مشغولند و نيروهاي آمريكايي در مرزها صف آرايي كرده اند. جورج بوش از «نزديك بودن روز تصفيه حساب» سخن مي گويد و پاسخ صدام را اين گونه مي شنود: «خداوند دشمنان ما و دوستان شيطان را رسوا خواهد كرد. » در حالي كه برخي از ژنرال هاي آمريكايي نسبت به خطرات غيرقابل پيش بيني حمله به عراق به بوش هشدار مي دهند، متحدان غربي ايالات متحده مانند فرانسه و آلمان تهاجم نظامي را مشروط كرده اند و دوستان عرب مي كوشند تا آمريكا را از اين اقدام منصرف سازند. روسيه و چين نيز به عنوان اعضاي دايم شوراي امنيت سكوت احتمالي خود را منوط به قبول شرايط بسيار سنگين خويش از سوي آمريكا مي دانند. با اين همه گويا بوش پسر تصميم گرفته تا صدام را دير يا زود از قدرت ساقط كند.
|
|
به راستي آيا بوش مي خواهد انتقام پدر را از صدام به خاطر اهمال در سرنگوني ديكتاتور بگيرد؟ يا دغدغه حقوق بشر و تشكيل كشوري دموكراتيك و نمونه در خاورميانه به منظور ايجاد نظمي نوين در كل منطقه را دارد؟ يا بر آن است تا سلاح هاي كشتار جمعي عراق را نابود سازد؟ يا تنها و تنها براي چنگ اندازي بر ذخاير عظيم نفت اين كشور نيرو به منطقه گسيل كرده است؟ هم عراق و هم آمريكا نيك مي دانند كه هدف جنگ چيزي جز دستيابي به طلاي سياه نيست. اين را مي توان از روابط ويژه اي كه همواره بر مناسبات دو دولت حاكم بوده، فهميد: مشاركت، خيانت و انزجار.
ساكنان بين النهرين از دوردست تاريخ براي روشن كردن مشعل از هيدروكربن مايع استفاده مي كرده اند. در عصر شكوفايي در هزاره سوم پيش از ميلاد مسيح سومريان ساكن در حاشيه رودهاي دجله و فرات پايه گذار يك فرهنگ سياسي برجسته شدند. اينان خط را اختراع و سيستم اعداد و روش تقسيم كار را ابداع كردند. بعدها اين سرزمين به حاشيه تاريخ جهان رانده شد و از آن تنها به عنوان شن زاري ياد مي شد كه در فراسوي دره هاي هولناك دجله و فرات قرار دارد. تا اينكه در ۱۹۰۳ مهندسين آلماني به هنگام نقشه برداري از طرح احداث خط آهن برلين - بغداد در نزديكي موصل در شمال عراق مشاهده كردند كه از زمين اين منطقه نفت به بيرون تراوش مي كند و اين آغاز تحول و دگرگوني در مستعمره عثماني بود.
البته استخراج نفت براي اول بار در ايالات متحده آمريكا و در صبح روز ۲۹ آگوست سال ۱۸۵۹ در منطقه تيتوسويل ايالت پنسيلوانيا به دست ادوين دريك انجام گرفت. در ابتدا مردم از اين ماده تنها به عنوان سوخت چراغ استفاده مي كردند. اما خيلي زود دانشمندان پي بردند كه از اين مايع سياه رنگ براي مصارف ديگر و از جمله گرم كردن خانه ها نيز مي توان كمك گرفت. با اختراع موتور ديزل تقاضا براي طلاي سياه به مقدار زيادي افزايش يافت. بدين ترتيب بود كه صاحبان شركت هاي نفتي و در راس آنها جان دي راكفلر به ثروت هاي هنگفت ميليوني رسيدند، صنايع جديد تولد يافتند و سياست با تمام توان به سوي شيرهاي نفت هجوم آورد. طوري كه «وودرو ويلسون» رئيس جمهور ايالات متحده در جنگ جهاني اول پيش بيني كرد كه «در آينده اعتبار جهاني يك ملت به ميزان ذخاير نفت آن وابسته خواهد بود. » و ژرژ كلمانسو نخست وزير وقت فرانسه نيز در ۱۹۱۸ طي تلگرافي به واشنگتن اعلام كرد كه «يك قطره نفت براي كشور متبوعش به اندازه يك قطره خون ارزش دارد. » لرد كورزن وزير امور خارجه بريتانيا هم پس از پيروزي در جنگ اول گفت كه «متفقين روي موجي از نفت به سوي پيروزي شنا كردند. » در سال ۱۹۱۶ دو كشور فرانسه و بريتانيا در قراردادي سري با يكديگر بر سر مرزبندي مستعمرات جديد به توافق رسيدند. بدين ترتيب بغداد و حومه آن پس از پايان جنگ اول جهاني تحت قيوميت بريتانيا قرار گرفت و با حمايت لندن پادشاهي هاشمي روي كار آمد. اين گونه بود كه كشور عراق با مرزهاي امروزي شكل گرفت. كشوري با فراوان قبايل رقيب كه تنها وجه مشتركشان پرچم ملي بود و بس. اين در حالي بود كه منطقه بر روي دريايي از طلاي سياه شناور بود.
پس از كشف مهندسان آلماني قدرت هاي بزرگ به طور مرتب بر سر دستيابي به منابع عظيم نفت عراق با يكديگر درگير مي شدند. در سال ۱۹۲۰ فرانسه و بريتانياي كبير در سن ريو موافقتنامه اي را امضا كردند كه به موجب آن بهره برداري از حوزه هاي نفتي عراق بين دو ابرقدرت آن زمان تقسيم مي شد. آمريكايي ها كه خود را از اين خوان گسترده بي نصيب ديدند فشار بر اروپاييان را آغاز كردند. به هر تقدير اين فشار نتيجه داد و منافع ايالات متحده مورد توجه قرار گرفت. آمريكا بهترين معامله را در بازي خاورميانه انجام داد و توانست عربستان سعودي، بزرگ ترين انبار نفت جهان آينده را به تضمين خويش درآورد. ضمن آنكه شركت هاي نفتي اين كشور با مشاركت كمپاني تركيش پتروليوم در ۱۹۲۶ در منطقه كركوك عراق ميدان عظيمي را كشف و به سرعت نسبت به استخراج نفت آن اقدام كردند.
در سال ۱۹۳۲ عراق به طور رسمي به عنوان كشوري مستقل به عضويت جامعه ملل درمي آيد. نظاميان طي كودتايي حكومت سلطنتي را ملغي و در عراق اعلام جمهوري مي كنند. با اين حال بغداد شهر دزدان باقي مي ماند، شهري كه در آن انجام قتل با كمتر هزينه اي انجام مي گيرد. اين ناحيه محل مورد علاقه فردي چون صدام است، چرا كه معني نام كوچك او چيزي جز «دليري و بي باكي» نيست. روستايي زادگان عراقي خالكوبي هايي بر روي بدن خود دارند كه نشان قبيله اي آنها است. صدام از اين قاعده مستثني نيست. او نيز بر روي مچ دست خود سه نقطه خالكوبي آبي رنگ به يادگار دارد. كودكي اين روستايي زاده تكريت در گمنامي طي مي شود. او نگهبان يك كوره آجرپزي است. در ۱۴ سالگي با سلاح گرم دست به سرقت هاي خياباني مي زند. وقتي ۱۹ سال بيش ندارد به فرمان عمويش يكي از سارقين رقيب را هدف گلوله قرار مي دهد. او با وفاداري بي نظيري كه از خويش نشان مي دهد به سرعت با دنياي خشن و وحشي قبايل عراقي آشنا مي شود. به واقع صدام حسين پيشرفت سريع خود را مرهون جنبش بعثي است. چون فعاليت اين نهضت در كشورهاي عربي در آغاز غيرقانوني بود صدام مخفيانه با آن همكاري مي كرد. شور و حرارت فوق العاده وي و اعتقاد راسخي كه به اهداف انقلابي خويش داشت بارها او را تا چند قدمي مرگ پيش مي برد. ولي در كمال خوش شانسي به تحمل زندان محكوم مي شود. سرانجام در ۱۹۶۸ حزب بعث زمام امور عراق را به دست مي گيرد و صدام به سرعت پلكان ترقي را مي پيمايد. نخست به سمت معاون دبير كل حزب برگزيده و در ۱۹۶۱ به مرد شماره دو كشور مبدل مي شود. چندان به انجام سفرهاي خارجي تمايل ندارد، تنها يك بار به اتحاد جماهير شوروي مي رود. در نگاه او جهان به مثابه پازلي است كه همه دست به دست هم داده اند تا او را نابود كنند. وي مي خواهد پاسخ اين معما را از طريق بي اعتمادي نسبت به نيات ديگران و استفاده از خشونت بيابد. با اين همه صدام با آگاهي كامل از اهميت بغداد در ۱۹۶۲ صنعت نفت كشور را ملي اعلام مي كند.
حالا او مي تواند با بهره گيري از ثروتي كه در اختيارش قرار دارد موقعيت خود را تثبيت كند. پس از ناميدن خود به عنوان رئيس جمهور در سال ۱۹۶۹ جمعي از افراد طايفه خويش را به پست هاي كليدي مي گمارد و براي اينكه نشان دهد كه با كسي سرشوخي ندارد دستور مي دهد ۳۰۰ تن از مقامات به جرم خيانت در مقابل دوربين به دار مجازات آويخته شوند تا درس عبرتي باشد براي ديگران. رئيس جمهور در سياست خارجي هم به شوروي توجه دارد و هم از الگوهاي غرب براي سازندگي كشور استفاده مي كند. پيكار با بي سوادي چنان شتاب مي گيرد كه عراق به سرعت به باسوادترين كشور خاورميانه مبدل مي شود و همان طور كه نويسنده معروف عرب، سميرالخليل، مي نويسد، روند پيشرفت در كشور به گونه اي مي شود كه مخالفين صدام نام عراق را «جمهوري ترس» مي گذارند.
با پيروزي انقلاب اسلامي ايران و اشغال لانه جاسوسي توسط دانشجويان خط امام واعلام سياست «صدور انقلاب» از سوي بنيانگذار فقيد (ره) دلتمردان آمريكا سخت به وحشت مي افتند. زيرا با سقوط شاه واشنگتن علاوه بر از دست دادن مهم ترين مهره استراتژيك خود در منطقه يكي از غني ترين انبارهاي نفت خود در خاورميانه را نيز از دست داد. ايالات متحده و ديگر كشورهاي غربي هنوز از شوكي كه در سال ۱۹۶۳ در نتيجه قطع صدور نفت اعراب به غرب به بهانه حمايت بي قيد و شرط واشنگتن از رژيم صهيونيستي و متعاقب آن پنج برابر شدن قيمت اين ماده حياتي، رهايي نيافته بودند كه وقوع انقلاب ايران در سال ۱۹۶۹ بهاي نفت را بار ديگر افزايش داد و اقتصاد جهان را به مخاطره افكند. طوري كه هلموت اشميت، صدراعظم وقت آلمان غربي زودتر از ديگران به پيامدهاي اين مسئله توجه كرد و گفت: «در رقابت بر سر نفت و گاز حتي احتمال وقوع جنگ نيز مي رود. » صدام حسين با حمايت واشنگتن و دستاويز قرار دادن اين مطلب كه استان نفت خيز خوزستان به لحاظ تاريخي به عراق تعلق دارد در سپتامبر سال ۱۹۸۰ به همسايه شرقي خود حمله ور مي شود. او گرچه در مورد توان دفاعي رزمندگان ايراني اشتباه كرد اما محاسباتش در مورد دستگيري ايالات متحده آمريكا از وي كاملا درست از آب درآمد. اين جنگ ۸ ساله به كشته شدن حدود يك ميليون انسان انجاميد و برنده اي نداشت اما او سرنگون نشدن خود در آن زمان را تنها بايد وامدار حمايت هاي بي دريغ واشنگتن بداند. افسران آمريكايي با همكاري نظاميان بعثي نقشه هاي جنگي را طراحي مي كردند. انواع تسليحات نظامي و عكس هاي دقيق ماهواره اي از جبهه هاي جنگ را در اختيار عراقي ها قرار مي دادند و حتي حق استفاده از گاز خردل را براي ديكتاتور محفوظ مي دانستند. تا آنجا كه هزاران كرد عراقي در منطقه حلبچه و ده ها هزار رزمنده ايراني در اثر تماس با اين قبيل مواد شيميايي جان خود را از دست دادند.
دونالد رامسفلد وزير دفاع كنوني ايالات متحده آمريكا و يكي از طرفداران سرسخت جنگ در آن زمان فرستاده ويژه واشنگتن بود. او در دسامبر سال ۱۹۸۳ با سفر به بغداد به طور خصوصي با صدام حسين گفت وگو مي كند و نسبت به استفاده از سلاح هاي ممنوعه به او هشدار مي دهد؛ البته اسنادي كه به تازگي منتشر شده اند صحت اين ادعا را ثابت نمي كنند. به هر تقدير زياده طلبي هاي ديكتاتور و برافروختن آتش جنگ خسارت هاي جبران ناپذيري براي عراق در پي داشت. پالايشگاه ها نابود شده بودند و منبعي براي تامين هزينه هاي هنگفت اجراي پروژه هاي بزرگ و از جمله متروي بغداد وجود نداشت. به علاوه اينكه قيمت نفت در نتيجه اشتباهات صدام به بشكه اي كمتر از ده دلار سقوط كرده بود. البته عربستان سعودي و كويت نيز در اين ماجرا بي تقصير نبودند و پول هاي زيادي طي جنگ در اختيار رژيم بعثي قرار مي دادند. همچنانكه امروز از افزايش توليد نفت خود در صورت بروز جنگ احتمالي در عراق براي ايجاد تعادل در بازارهاي جهاني خبر مي دهند.
پس از اعلام آتش بس بين ايران و عراق صدام حسين اين بار آهنگ حمله به كويت را مي كند و با طرح اين ادعاي واهي كه كويت بخش جدايي ناپذير عراق است با در ميان گذاشتن طرح اشغال كويت با سفير آمريكا خانم «آپريل گلاسپي» نظر مساعد اين كشور را جلب مي نمايد. اما اين بار اشتباه وي كاملا فاحش است. زيرا بوش پدر نظر ديگري دارد: «اگر كنترل منابع عظيم نفتي جهان به دست صدام حسين بيافتد، اقتصاد، نوع زندگي، آزادي ما و نيز آزادي دولت هاي دوست ما در سراسر جهان همه و همه به مخاطره خواهند افتاد.» در نبرد موسوم به «طوفان صحرا» در ۱۹۹۱ آمريكا و متحدانش با حمله برق آسا و شديد خود ارتش بعثي را از كويت بيرون راندند. صدام كه به شدت در موضع ضعيفي قرار گرفته بود براي انتقام گيري از همسايه جنوبي خود دستور داد تا تمام چاه هاي نفت كويت به آتش كشيده شوند. اين در حالي بود كه اگر بوش پدر دستور تصرف بغداد را صادر مي كرد به گفته ژنرال نورمن شوارتسكف اين كار ظرف مدت ۴۸ ساعت انجام مي گرفت. اما رئيس جمهور آمريكا به دو دليل به آزادي كويت رضايت داد. نخست آنكه بيم آن داشت كه خسارت زيادي در نتيجه بروز هرج و مرج در بغداد متوجه ايالات متحده شود و ديگر اينكه عراق درگير جنگ هاي داخلي قومي و تجزيه شود. پس صلاح ديد حكومت عراق در دست صدام حسين تضعيف شده باقي بماند.
|
|
اما ديكتاتور گويي درس عبرتي نگرفته است. او در روز چهارم نوامبر ۱۹۹۲ يك روز پس از شكست انتخاباتي بوش پدر در حالي كه پيروزمندانه از بالكن ساختمان شهرداري بغداد براي مردم سخنراني مي كرد، فرياد زد: «تا حالا بركناري بوش را آرزو مي كرديم اما اكنون دوست داريم سر او را در حال غلتيدن بر روي زمين ببينيم. » چند ماه بعد در آوريل سال ۱۹۹۳ بوش پدر در سفري كه به كويت آزاد شده داشت مورد سوءقصد قرار مي گيرد. پرواضح است كه آمر اين حمله به باور سازمان CIA كسي جز شخص صدام نمي تواند باشد. از آن هنگام بوش پسر كينه رئيس جمهور عراق را به دل گرفته و او را فردي مي داند كه قصد كشتن پدرش را داشته است. متعاقب آن واشنگتن سازمان ملل را به وضع مجازات هايي بر ضد رژيم بعث مجبور مي كند. اين تحريم ها در ابتدا به گونه اي تنظيم مي شود كه عراق حق هيچ گونه صادرات نفت خام را نداشته باشد. اما كمي بعد مقرر مي شود تا صادرات تنها در ازاي مواد غذايي انجام گيرد يعني برنامه «نفت در برابر غذا». حال آنكه برقراري اين تحريم ها در حقيقت اشتباهي فاحش بوده و هست. زيرا دولتمردان عراقي راه ديگري را برگزيدند و آن واردات كالا به صورت قاچاق از طريق كشورهاي اردن و سوريه بوده است. بدين ترتيب آنها همچنان به ريخت و پاش هاي خود ادامه مي دهند. طوري كه گارد رياست جمهوري - حمورابي- متشكل از وفادارترين نظاميان به صدام بيش از گذشته قوي و باانگيزه شده است. اين در حالي است كه آنها به خوبي مي دانند با سقوط صدام از بين خواهند رفت. اما مردم عادي عراق در سخت ترين شرايط زندگي به سر مي برند. قحطي در اين كشور بيداد مي كند و مرگ و مير كودكان در اثر گرسنگي هر روز فزون تر مي شود.
با اين وجود صدام با بازرسان تسليحاتي سازمان ملل موش و گربه بازي مي كند و خود را مبرا از اتهام هاي مربوط به تلاش براي دستيابي به دانش ساخت سلاح هاي هسته اي مي داند. البته هيچ يك از متخصصان امر ترديدي ندارد كه ديكتاتور مي كوشد زرادخانه تسليحاتي خود را احيا نمايد و اسرائيل تنها كشوري در منطقه است كه از اين موضوع احساس خطر مي كند و اميدوار است بازرسان خلع سلاح بتوانند قدرت مستبد عراق را به مقدار زيادي محدود كنند. آمريكا نيز دست كمي از اسرائيل ندارد و بسيار تلاش مي كند تا صدام را همكار القاعده و دشمن اقتصاد ايالات متحده معرفي كند. ادعايي كه هنوز سازمان CIA با آن دستگاه عريض و طويل خود نتوانسته به اثبات برساند.
وقتي جورج دبليو بوش كابينه خود را پس از پيروزي جنجال برانگيز در انتخابات رياست جمهوري در ژانويه سال ،۲۰۰۰ اعلام كرد همگان دريافتند كه تقريبا تمامي اعضا در يك چيز مشتركند: آشنايي كامل به اهميت طلاي سياه. البته اين شناخت بي ربط هم نيست. شخص رئيس جمهور از ۱۹۶۸ تا ۱۹۸۴ مدير شركت نفتي «آربوستو - بوش اكسپلوريشن» و عامل اصلي ورشكستگي اين كنسرسيوم بود و در فاصله سال هاي ۱۹۸۶ تا ۱۹۹۰ تحت حمايت پدر در راس شركت «هاركن» قرار گرفت. معاونش ديك چني از ۱۹۹۵ تا سال ۲۰۰۰ در شركت «هاليبورتن» فعاليت مي كرد و در قبال دريافت پاداش هاي كلان تجهيزات نفتي به عراق مي فروخت. كوندوليزا رايس، مشاور امنيتي بوش، عضو شوراي نظارت شركت «شورن» در فاصله سال هاي ۱۹۹۱ تا ۲۰۰۰ بود. شركت به پاس خدمات او يك نفت كش را به نامش نامگذاري كرد. دونالد ايوانس، وزير بازرگاني، از ۱۹۶۹ تا ۲۰۰۰ رئيس شركت نفتي «تام براون» بود و بالاخره خانم گيل نورتون، وزير كشور، پيشتر وكيل و مشاور شركت هاي فعال در بخش انرژي به شمار مي آمد.
اين دولتمردان به سرعت دريافتند كه نياز ايالات متحده به انرژي مي تواند به پاشنه آشيل اين كشور تبديل شود. زيرا مصرف نفت خام در آمريكا در يك دهه گذشته حدود ۲۰ درصد افزايش داشته است حال آنكه بيشتر ميادين نفتي تگزاس و آلاسكا دوران حداكثر بهره برداري خود را مدت ها قبل از دست داده اند و مجموع توليد كشور باميانگين سال هاي دهه چهل برابري مي كند. افزون بر اين ميزان نفتي كه از دو كشور با ثبات مكزيك و كانادا خريداري مي شود كفاف صنعت عظيم آمريكا را نمي دهد. اين همه در حالي است كه ايالات متحده در سال گذشته يك سوم نفت مورد نياز خود را از ونزوئلا و خليج فارس تامين كرد. پس براي پيشگيري از توقف چرخ اقتصاد آمريكا بايد منابع ديگري جست وجو مي شد. از اين رو پرزيدنت بوش در آغاز دوران رياست جمهوري خود كميته اي را به رهبري ديك چني مامور تدوين سياست جديد نفتي كشور كرد. كميته فوق تصميم گرفت تا واردات نفت از منطقه خاورميانه و به ويژه عربستان سعودي هر سال طوري كاهش يابد كه در سال ۲۰۰۶ به عدد صفر و به عبارتي توقف كامل برسد.
وقوع حملات تروريستي ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ به برج هاي دوقلوي تجارت جهاني و ساختماني وزارت دفاع آمريكا اين ابرقدرت را به ماري زخم خورده مبدل كرد. اكنون ايالات متحده بيش از گذشته براي لشكركشي به اقصي نقاط جهان آماده است و براي به اصطلاح تامين امنيت شهروندان خود و در واقع پي گيري منافع استعماري خويش نيازي به موافقت سازمان ملل و رعايت حقوق بين الملل نمي بيند. در حمله اي برق آسا و طوفاني به افغانستان طالبان تحت حمايت خود را از قدرت ساقط مي كند. كابل آزاد مي شود اما دشمن شماره يك آمريكا اسامه بن لادن از اين مهلكه جان سالم به در مي برد و دوباره شبكه تروريستي خود را سازماندهي مي كند. طرح موضوع همكاري صدام با بن لادن از سوي واشنگتن و واكنش ديكتاتور عراق به حادثه تروريستي يازدهم سپتامبر - صرفنظر از منافع ديگري كه ايالات متحده از اين مسئله دنبال مي كرد - همگي دست به دست هم داد تا صدام فرد مورد تنفر بوش و هدفي مناسب براي جنگي خانمان سوز شود.
در حقيقت مسئله چيزي فراتر از يك تنفر و انزجار ساده است. حوادث ۱۱ سپتامبر به دولت آمريكا نشان داد كه منابع تامين انرژي واقعا به مخاطره افتاده اند. در حالي كه واشنگتن سالياني دراز بدون كوچك ترين مشكل از عربستان سعودي نفت مي خريد و در مقابل تجهيزات نظامي در اختيار رياض قرار مي داد. دستگيري اتباع سعودي مظنون به همكاري با القاعده موجب شده تا پادشاهي عربستان در همكاري هاي خود تجديدنظر كند و ديگر آن معامله گر بي دغدغه نباشد. اين در حالي است كه مشاوران پنتاگون عربستان را «هسته شرارت» ارزيابي مي كنند. اين گروه كاري هم اكنون طرح «اشغال ميدان هاي نفتي عربستان در صورت لزوم» را در دست بررسي دارد. در اين زمينه بهانه به اندازه كافي وجود دارد: عربستان با توليد روزانه هشت ميليون بشكه نفت خام توان افزايش آن تا سقف ده ميليون بشكه اهرمي مهم در تعيين قيمت نفت اوپك به شمار مي آيد. ديگر اينكه شهروندان آن از آزادي هاي لازم برخوردار نيستند و سرنگوني نظام حاكم مي تواند براي مردم سعودي دموكراسي به ارمغان آورد.
از سوي ديگر مدتي است تب يافتن منابع جايگزين نفت خليج فارس و عدن در بين مقامات آمريكايي بالا گرفته است. در اين راستا هم اكنون فرستادگان زيادي به روسيه، كشورهاي حاشيه درياي خزر و آفريقاي غربي اعزام مي شوند. اما اين كشورها همگي نقشي مكمل در «بازي بزرگ» بر سر ذخاير غني نفت دارند. پس بهترين گزينه عراق است. اما يك مشكل وجود دارد و آن اينكه براي كمك به اقتصاد جهاني بايد اعمال تحريم هاي نفتي بر ضد عراق به حالت تعليق درآيند. ولي اين مسئله به معني تجديد قوا و تجهيز صدام خواهد بود. پس بهترين گزينه براي رفع مجازات هاي سازمان ملل بر پايه محاسبات آمريكايي ها تنها حذف صدام از طريق جنگ است. تنها در اين صورت ايالات متحده خواهد توانست بر دومين سفره گاه نفت جهان سيطره يابد.
منبع: اشپيگل