حسين علي ذوالفقاري
|
|
پس از مشروطيت و استقرار نظام جديد اداري و براي اداره عمومي سازمان ها تحولاتي در زمينه امور استخدامي و اداره امور اجرايي به وجود آمد. اولين تحول تصويب قانون وظايف در سال ۱۲۸۶ شمسي بود. اين قانون اولين مقرراتي بود كه در زمينه استخدامي به تصويب رسيد كه هدف آن توجه به نيروي انساني سازمان هاي دولتي بود. سپس در سال ۱۳۰۱ نخستين قانون استخدام كشوري مشتمل بر ۵ فصل و ۶۴ ماده به تصويب مجلس شوراي ملي رسيد كه نحوه ورود به خدمات دولتي، ارتقا، طريقه محاكمه و مجازات كاركنان متخلف و نحوه بازنشستگي را مشخص مي كرد. اين قانون براساس قانون پندلتون آمريكا اساس و پايه استخدام كشوري در ايران گرديد و ميزان حقوق رتبه ها و هزينه زندگي و تعيين حداقل مدرك تحصيلي براي ورود به خدمات دولتي و برگزاري آزمون و سابقه در اين قانون پيش بيني شده بود. سپس در سال ۱۳۲۴ شمسي سازمان طبقه بندي مشاغل به وجود آمد كه هدف آن برقراري هماهنگي در حقوق و مزاياي مستخدمان كشوري و اجراي اصل حقوق مساوي براي كار مساوي در محدوده نظام طبقه بندي مشاغل بود. اين سازمان در سال ۱۳۳۶ به سازمان خدمات كشوري تغيير نام يافت و از وزارت دارايي جدا و تحت نظر نخست وزير قرار گرفت. اين سازمان همانند سازمان خدمات كشوري آمريكا و انگلستان بود. بعدها در سال ۱۳۴۰ شوراي عالي اداري به وجود آمد كه پس از بررسي و مقايسه مقررات استخدامي چند كشور پيشرفته اروپايي و آمريكا لايحه خدمات كشوري را تهيه و به دولت ارائه داد تا اينكه مجلس شوراي ملي در سال ۱۳۴۵ لايحه مذكور را در يازده فصل و ۱۵۱ ماده به تصويب رساند و به موجب اين قانون سازمان امور اداري و استخدامي كشور به جاي شوراي عالي اداري تشكيل و مأمور اجراي قانون گرديد كه زير نظر مستقيم نخست وزير و يا معاون وي اداره مي شد. در اين لايحه نحوه ورود به خدمت، انتصابات، حقوق و مزايا، آموزش كاركنان، مسائل رفاهي، حقوق و تكاليف كاركنان، رسيدگي به شكايات مستخدمين، بازنشستگي و وظايف سازمان امور اداري و استخدامي كشور مطرح گرديد.
مهم ترين وظيفه اين سازمان، مراقبت در حسن اجراي قوانين دستورات استخدامي كشور در وزارتخانه ها و موسسات دولتي، انجام مطالعات و تحقيقات لازم در زمينه امور اداري و استخدامي، بررسي تشكيلات و روش ها و تشريفات اداري، ارزشيابي كارايي و عملكرد دستگاه ها، نظارت بر امر انتصابات نيروي انساني (مديريت و كاركنان) بود. در واقع اين سازمان بازوي نيروي انساني دولت بود و داراي اقتدار لازم جهت ارائه قوانين و مقررات و نظارت بر اجراي آنها در سازمان هاي دولتي بود. در سال ۱۳۶۸ پس از بازنگري قانون اساسي به موجب اصل ۱۲۶ قانون اساسي مسئوليت امور اداري و استخدامي به طور مستقيم به رئيس جمهور داده شد و يا معاون ايشان به عنوان دبير كل سازمان رياست سازمان را برعهده گرفت تا اينكه سرانجام اين سازمان تخصصي به علت ناكارا بودن و به بهانه ادغام سازمان هاي ستادي در سال ۱۳۶۹ به سازمان برنامه و بودجه الحاق گرديد.
|
|
آيا به راستي هدف از (به ظاهر) ادغام اين دو سازمان تخصصي ايجاد يكپارچگي در فرآيند تصميم گيري مديريت بود يا اينكه به علت دو دهه مديريت ناكارا و عدم توانايي در ارائه و اجراي برنامه ها و جذب نخبگان و تبديل شدن آن به يك سازمان سياسي بود كه سرانجام تعدادي از تصميم گيرندگان كه در سقوط اين سازمان تخصصي نقش داشتند عامل اين الحاق بودند. به نظر مي رسد اين شورا دو دهه در اختيار صاحبان قدرت بوده است. مصوبات و تصميمات اين شورا بيشتر در جهت حل مشكلات دوستان و ياراني بودند كه هركدام به نحوي در مسند امور بودند تا در جهت رفع مسائل و معضلات ساختار نظام اداري كشور، به طور مثال انتصاب افرادي كه شرايط لازم را جهت احراز مشاغل مديريتي نداشتند و يا موافقت با ادامه تحصيل افرادي كه واجد شرايط لازم براي ادامه تحصيل نبودند و يا موافقت با كساني كه شرايط از كارافتادگي را نداشتند. انتصاب برخي از كاركنان با مقطع تحصيلي پايين به پست مدير كلي، موافقت با ادامه تحصيل اين گونه افراد در مقاطع تحصيلي كارشناسي، انتصابات موردي، موافقت هاي موردي، استخدام هاي موردي در واقع مي توان گفت شرايط احراز قوانين و مقررات به راحتي ناديده گرفته شد. در واقع شوراي امور اداري فيلتري شد تا هر كاري را كه مي خواستند انجام دادند. در اين شورا نظريه كارشناسي معنا و مفهومي نداشت. آثار عملكرد زيانبار تصميمات اين شورا را نظام اداري كشور، كاركنان و مردم پرداخته و يا پرداخت خواهند كرد.
طي دو دهه گذشته به علت عملكرد نادرست تصميم گيرندگان بسياري از كارشناسان ترك سازمان كرده و يا منفعل شده و باري به هر جهت به خدمت خود ادامه دادند. در اين مدت نمايندگاني كه از سوي مردم براي بار دوم رأي نياوردند و يا مديراني كه از كار بركنار شده بودند به اين سازمان آمدند. از طرفي به علت قطع ارتباط دانشگاه با نظام اداري، سازمان افرادي را جذب كرد كه فاقد ديدگاه منافع ملي و فاقد كارايي بودند. در نتيجه اين عملكرد سازمان قدرت تخصصي خود را از دست داد.
سياسي شدن پست هاي مديريتي:
در صورتي كه در ايالات متحده آمريكا ۸۰۰ پست سياسي وجود دارد و در ژاپن ۵۰۰ پست سياسي و در كشورهاي اروپايي پست هاي سياسي از اين دو كشور كمتر است، در اين سازمان همه پست ها را سياسي كردند تا جايي كه براي پست رئيس گروهي نيز نظر حراست را خواستار شدند و متأسفانه اين موضوع به ساير دستگاه هاي ديگر نيز سرايت كرد. سازماني كه در دهه پنجاه محل تجمع نخبگان بود و فارغ التحصيلان داخل و خارج از كشور را جذب كرده و ليسانس و فوق ليسانس را در هنگام ورود به سازمان به پست هاي كمك كارشناسي منصوب كرد تا پس از طي دوره آموزشي و به دست آوردن تجربه تبديل به كارشناس و سپس به عنوان مديران كل منابع انساني به سازمان ها اعزام شوند تا بازوي اجرايي مصوبات اين سازمان باشند و در نهايت پيشرفت شغلي آنها براساس تجربه، مهارت و دانش مورد نظر بود، دچار چنان مصيبتي گرديد كه در دهه ۶۰ افراد جديد و وابسته بلافاصله به عنوان رئيس گروه، معاون و مدير كل منصوب شدند، بدون اينكه سلسله مراتب اداري را طي نمايند. و در نهايت اينكه برخي از اين افراد پس از استخدام جهت طي دوره هاي آموزشي حداكثر تا ۳۶ ماه به داخل و خارج از كشور اعزام شدند و سازمان بدون اينكه از اين گروه بهره كافي را ببرد هزينه تحصيلي و حقوقي و مزايا و ساير امتيازات را به آنها مي داد.
حياط خلوت هاي سازمان امور اداري و استخدامي كشور:
الف ـ مركز آموزش مديريت دولتي و سازمان بازنشستگي كشور دو سازماني بودند كه به طور عملي حياط خلوت سازمان محسوب مي شدند. مركز آموزش مديريت دولتي كه در سال ۱۳۴۸ تأسيس و مأمور شده بود تا همانند سازمان خدمات كشوري فرانسه كليه كاركنان دولت اعم از مديران و كارمندان را آموزش دهد، پس از چند سال ركود سرانجام با بخشنامه سازمان كه مديران و كاركنان مي توانند ادامه تحصيل دهند شروع به فعاليت مجدد نمود و در اين ميان مديران بدون اينكه در آزمون ورودي شركت نمايند و در سال هاي اوليه بدون اينكه ريالي از جيب خود هزينه نمايند به مركز آموزش مديريت دولتي آمده و تا مقطع دكترا مدرك تحصيلي خود را گرفتند كه بعدها از سوي منتقدين به عنوان مدارك دوپينگي معروف شد. عليرغم اينكه اين مركز مي بايست محلي براي ارتقاي سطح دانش، افزايش مهارت هاي شغلي و مهارت هاي تصميم گيري باشد، محل بده بستان هاي سياسي شد تا جايي كه علاوه بر مديران برخي از مسئولان دفاتر مديران و برخي از كاركنان وابسته با يادداشت مقامات، بدون آزمون به مقاطع تحصيلي بالاتر دسترسي پيدا كردند. در صورتي كه هزاران نفر همه ساله مي بايستي در كنكور سراسري شركت كنند تا پس از گذراندن سخت آزمون وارد مقاطع تحصيلي دانشگاهي شوند و بعد از فارغ التحصيل شدن نيز به دنبال كار باشند، آقايان هم حقوق و مزايا دريافت مي كردند هم مدرك تحصيلي!
حياط خلوت دوم:
ب ـ سازمان بازنشستگي كشور از سازمان هاي وابسته به سازمان امور اداري و استخدامي كشور كه هدف آن توجه به نيروي انساني دستگاه هاي دولتي پس از دوران خدمت است و مي بايستي امكانات رفاهي به همراه حقوق و مزاياي مكفي با توجه به هزينه زندگي براي افراد بازنشسته فراهم كند منابع مالي و امكانات جا و مكان و منازل مسكوني اين سازمان از سوي مقامات سازمان امور اداري و استخدامي كشور و روساي وقت سازمان بازنشستگي در اختيار مقامات و مديران و برخي از كاركنان سازمان به طور رايگان و نيمه رايگان و در نهايت با قيمت نازل در اختيار قرار گرفت و از محل صندوق وام هايي در اختيار افراد قرار داده شد. در صورتي كه در همان زمان صندوق بازنشستگي دچار ركود و در حال ورشكستگي بود. اين سازمان حياط خلوت منابع مالي سازمان امور اداري و استخدامي كشور شد.
قدرت و توانايي كارشناسان در قبل و حال:
در دهه پنجاه كارشناسان سازمان صاحب قدرت و ديدگاه كارشناسي خوب بودند. چنانچه هرگاه به وزارتخانه ها و يا ساير استان ها مي رفتند مورد احترام بالاترين مقام سازماني بودند. بخش نامه ها و قوانين و مقررات صادره مورد توجه دستگاه ها بود اما در دهه ۶۰ ـ ۶۰ ناگهان سازمان با افت بدنه كارشناسي مواجه شد و نيروهاي جديد و جواني كه وارد اين سازمان شدند به علت عدم پرورش نيروهاي كارآمد ناگهان دچار تزلزل گرديد. چنانچه به علت نخبه نبودن و تجربه نداشتن تحت تأثير كارشناسان ساير دستگاه ها قرار گرفتند و اعتبار گذشته سازمان از ميان رفت و چون رهبري دهه اخير و ساير كارشناسان اين سازمان نتوانستند به مسائل رفاهي ساير كاركنان توجه نمايند، دستگاه ها سعي كردند كه از سازمان هاي مشمول خارج شوند. سازماني كه نتوانست به نيروي انساني خود توجه و براي آنها امكانات رفاهي فراهم كند، چگونه مي توانست ساختار نظام اداري كشور را همراه با تحولات اجتماعي كشور تغيير دهد. سازمان طي سه برنامه قول داده بود كه اندازه دولت را مشخص، نظام جذب و نگهداري و به كارگيري نيروي انساني تغيير، تشكيلات زائد را حذف و نخبگان را جذب نظام اداري نمايد و به كرامت انسان ها توجه كند و بازوي بالنده، دولت در جهت اجراي برنامه هاي اول و دوم و سوم توسعه اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي كشور باشد و هم رديف با سازمان جايكا ژاپن (سازمان امور اداري ژاپن) باشد، نه تنها نتوانست به شعارهاي داده شده جامه عمل بپوشد به جايي رسيد كه حتي به قوانين و مقررات و تصويب نامه هاي صادره خود نيز توجه نكرد و چنان سقوط كرد كه ديگر ساير سازمان هاي وابسته و مشمول اميدي به بهبود وضعيت نظام اداري از سوي اين سازمان نداشتند.
عملكرد سازمان:
در دوران تصميم گيرندگان اين سازمان بين سال هاي ۱۳۶۰ تا ۱۳۸۰ قوانين صادره در خدمت منافع ملي نبود. به علت سياست هاي نادرست در اين دوران جمعيت كاركنان از ۵۶۰ هزار نفر در سال ۵۶ به ۲ ميليون و ۳۲۰ هزار نفر در سال ۱۳۸۰ رسيد. در اين مدت تعداد پست هاي مديريتي ۶۵ درصد اضافه شد و تشكيلات دولت عريض و طويل و فربه گرديد. به علت سيستم گزينشي كه مورد حمايت آقايان بود فرار نخبگان شدت پيدا كرد. بسياري از كارشناسان از سازمان ها خارج شدند. تعدادي از آنها منفعل شدند، افسردگي روحي و رواني كاركنان شدت پيدا كرد، كاركنان به طرف چندشغلي پيش رفتند و استقلال فكري آنها گرفته شد و مديران صاحب همه چيز و همه امكانات شدند. در نتيجه عملكرد ناصحيح اين سازمان شكاف عظيم ناكارآمدي در نظام اداري كشور ايجاد شد و جامعه كاركنان دولت كه زماني جزء طبقه متوسط و داراي اعتبار و آبرو بودند از اين طبقه خارج و از لحاظ سكونتي بخشي از آنها به واحه شهرهاي بزرگ مهاجرت كردند و در نهايت به جاي ايجاد بوروكراسي مبتني بر لياقت و شايستگي كه از آرمان هاي بزرگ قانون اساسي بود يك نوع نظام اداري به نام فئوداليسم اداري حاكم شد و سرانجام سازماني كه حتي در داشتن و استقرار جا و مكان دچار مشكل عظيمي بود و نتوانست كليه كاركنان خود را در يك جا مستقر كند،تحت عنوان ادغام به سازمان برنامه و بودجه ملحق شد. به نظر نگارنده شكل نظام اداري كشور و عدم اجراي صحيح برنامه هاي اول و دوم و سوم توسعه اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي كشور را در بيمارگونه شدن و سياسي شدن سازمان هاي ستادي يعني دو بازوي رئيس جمهور سازمان برنامه و بودجه و سازمان امور اداري و استخدامي كشور (سازمان مديريت و برنامه ريزي كشور) بايد جست وجو كرد.