پايداري زيست محيطي شهري
انرژي و كاربري زمين
|
|
اشاره:با توسعه شهر و شهرنشيني، توسعه پايدار و ضرورت هاي وابسته به آن از جمله استفاده بهينه از انرژي، بيش از پيش مورد توجه قرار مي گيرد. مقاله اي كه پيش رو داريد با اندكي تلخيص از نشريه شهروندمداري برگزيده ايم.
اصطلاح توسعه پايدار شهري تركيبي ضد و نقيض است. بنابر تعريف، نواحي شهري براي بقايشان به منابع زيست محيطي هرچه گسترده تري نياز دارند و تا حد زيادي به همين علت، در انديشه هواداران محيط زيست همواره رگه ضديتي شديد با شهرنشيني وجود داشته است. مي توان اين رگه را ريشه يابي كرد و ديد كه از واكنش در برابر ليبراليسم اقتصادي در قرن نوزدهم آغاز شده و به فلسفه تمركززدايي هواداران جنبش «سبز افراطي» رسيده است. بنابراستدلال آنان، گسترش شهري صرفا از طريق رها كردن قدرت توليد و تحرك كشاورزي از قيد محدوديتهاي شديد و عمدتا ازطريق مصرف سوختهاي فسيلي تجديد ناپذير ميسر شده است و مرادشان تلويحا آن بود كه پايداري شهرها را بايد با ترديد تلقي كرد، مگر آنكه بتوان منابع انرژي ديگري يافت.
اما با درنظر گرفتن الگوهاي جاري توسعه در سطح حهان، احتمال بازگشت به الگوي عدم تمركز جوامع كوچك شبه خود بسنده بسيار بعيد است و درواقع چنين الگويي در سطوح جمعيتي فعلي و آتي (پيش بيني شده) دوام نخواهد آورد و نواحي شهري بر جاي خود باقي خواهند ماند. از اين رو، براي بررسي مسئله توسعه پاياري شهري، بايد علاوه بر خود نواحي شهري، آنها را از لحاظ اثر گسترده ترشان بر اكوسيستم هاي منطقه اي و جهاني نيز درنظر بگيريم. پايداري شهر هم بعد دروني دارد و هم بيروني.
بسياري پذيرفته اند كه توسعه پايدار در هر مقياسي بايد متضمن كاربرد بهينه انرژي باشد. انرژي منبعي حياتي است و انواعي از آن كه هم اكنون بيشترين مصرف را دارند، تجديد ناپذيرند. مصرف اين انرژي ها آثار زيست محيطي جدي بسياري به همراه دارد؛ از جمله اين آثار مي توان آلودگي هوا، بروز مشكلات فرامرزي منطقه اي چون اسيدي شدن و آثاري در مقياس جهاني را برشمرد. مهمترين آثار آن در مقياس جهاني، تا آنجا كه فعلا پي برده اند، تقويت اثر گلخانه اي است. توجه به آثار زيست محيطي و تضمين عرضه انرژي به نگراني درباره آثار زيست محيطي چرخه هاي انرژي دامن زده است، زيرا آسودگي خاطري كه از اين بابت برقرار بود، با جنگ سال ۱۹۹۱ خليج فارس، به ناگهان و به نحو غيرمنتظره اي بر هم خورد.
در اينجا مي كوشيم نقش سازنده طرح ريزي كاربري زمين را از طريق تأثيرش بر الگوهاي تقاضاي انرژي در توسعه پايدار شهري بررسي كنيم. شهرستانها و شهرها مصرف كنندگان عمده انرژي به شمار مي آيند. در عين حال، واضح است كه بين سيستم هاي انرژي به نحوي پيچيده اما بنيادي با الگوهاي كاربري زمين و ساخت و محيط زيست شهري ارتباط برقرار است. در سراسر تاريخ بشري، ماهيت و دسترس پذيري منابع انرژي، تعيين كننده توزيع فعاليتهاي انساني و تشكيل شهرها بوده اند.
در خلال قرن بيستم، عدم محدوديت انرژي بارزترين عامل مؤثر بوده است: در بخش اعظم جهان توسعه يافته، افت قيمت واقعي انرژي امكان جدايي فيزيكي فزاينده فعاليتها و گسترش نواحي شهري و كاهش تراكم را فراهم آورده است. ساختار شهري في نفسه در تقاضاي انرژي، بخصوص براي حمل و نقل و گرمايش (يا سرمايش) ساختمانها، عامل تعيين كننده مهمي به شمار مي آيد. اين عامل مؤثر نقش اساسي دارد. مثلا در بعضي نقاط براي حمل و نقل و گرمايش فضا متجاوز از نيمي از نيازهاي انرژي تحويل شده مصرف مي شود و برآورد مي كنند كه تا ۷۰ درصد انرژي تحويل شده ممكن است به طريقي و در مواقعي، دستخوش تأثير طرح ريزي كاربري زمين قرار گيرد.
با توجه به تداوم نسبي زيرساختهاي شهري و عدم قطعيت هاي عمده در زمينه آثار چرخه هاي انرژي در محيط زيست جهاني و نيز ميزان آتي عرضه انرژي، بديهي است كه در طرح ريزي كاربري زمين بايد به عرضه و تقاضا و ثابت بودن ميزان انرژي توجه شود. چون اين استدلال (اگر نه در عمل، بلكه در لفظ) به جزئي از خرد مرسوم تبديل شده است، شايسته است كه پيش از بررسي چگونگي بالا بردن كاربرد بهينه انرژي توسط نواحي شهري، آن را به دقت ارزيابي كنيم.
بين انرژي مصرفي و كاربري زمين رابطه برقرار است. استفاده بهينه از انرژي مطلوب همگان است؛ طرح ريزان در طراحي الگوهاي كاربري زمين، در نهايت بر شماري از جنبه هاي تقاضاي انرژي در درازمدت تأثير مي گذارند. آنچه در اين معادله گنجانده نشده، مسئله هزينه است. ما بايد علاوه بر مزاياي پيشبرد استفاده بهتر از انرژي به هزينه هاي آن نيز توجه كنيم و قبل از هر چير منطقي است كه به اقداماتي دست بزنيم كه از لحاظ هزينه به صرفه اند. درواقع در غالب اوقات صرفه جويي در مصرف انرژي از لحاظ اقتصادي به خودي خود جاذبه دارد، اما چون به دلايلي مشخص، بازارهاي انرژي و استفاده بهينه انرژي ناقص اند، براي تضمين سرمايه گذاري «مطلوب» در زمينه استفاده بهينه از انرژي بايد مداخله صورت گيرد. اين استدلالي است كه مي توان در امر طرح ريزي كاربري زمين نيز- كه ابزاري است تنظيم كننده با سابقه اي طولاني- به كار بست. اما اين حرف به اين معني نيست كه مي توان تمام اقداماتي را كه مي توانند محيط انسان ساخت را از لحاظ مصرف انرژي كارآمدتر كنند توجيه كرد.
در جايي كه نشود اقدامات معطوف به بهينه سازي مصرف انرژي را از لحاظ اقتصادي (به معناي دقيق آن) توجيه كرد، مي توان به استدلالي ديگر توسل جست كه به نحو فزاينده اي قانع كننده مي شود. با توجه به نياز به كنترل آثار زيست محيطي چرخه هاي انرژي- كه در سطوح وسيعي هم پذيرفته شده است- غالبا مي توان نشان داد كه بهبود استفاده بهينه از انرژي- حتي اگر هزينه هاي واقعي هم دربرداشته باشد- براي كنترل آلودگي و ساير صورتهاي افت كيفيت و شاخص هاي زيست محيطي، مناسب ترين و ارزنده ترين راه است. باز هم اين امر در همه موارد صادق نيست؛ برخي اقدامهاي استفاده بهينه ممكن است نسبت به كنترل آلودگي يا تغيير نوع سوخت، گرانتر باشد. اما دروني سازي واقعي هزينه هاي زيست محيطي، تقريبا هميشه با تأكيد بيشتر بر استفاده بهينه از انرژي مي انجامد. اين هم استدلال ديگري است كه مي تواند همگام و همسوي طرح ريزي زمين و با ملحوظ داشتن مسئله انرژي مطرح شود، اما فقط در مورد اقدامهايي صادق است كه وقتي مسائل بيروني مربوط به محيط زيست و... را در نظر بگيريم، هزينه هايشان آشكارا بيشتر از منافعشان باشد.
بنابر اين، سياستها و سياستگذاريهاي طرح ريزي كاربري زمين براي ارتقاي بهره گيري از انرژي را مي توان به عنوان وسيله حذف موانع موجود بر سر راه بالا بردن استفاده بهينه از انرژي كه به خودي خود مقرون به صرفه اند ويا به عنوان ابزار سياست زيست محيطي به معنايي گسترده تر توجيه كرد(در هر دو حالت، بايد مراقبت كرد كه هزينه ها با موشكافي خيلي زياد تعيين نشوند!). البته مسئله اين است كه برنامه ريزي، پيش بيني و دروني سازي هزينه هاي زيست محيطي جملگي از حوزه هاي علمي بسيار غيردقيق به شمار مي آيند. با توجه به اين كه عملكرد طرح ريزي كاربري زمين نيز معمولا در مقياسهاي زماني درازمدت است، در بسياري موارد، اصلا درنمي يابيم كه آيا سياستهاي طرح ريزي با هدف بالا بردن استفاده بهينه از انرژي «مقرون به صرفه» خواهد بود يا خير.
هر چند كه با عدم قطعيت زيادي روبه روييم، اما مي توانيم تصوري از تعادل را در ذهن خود حفظ كنيم. منطقا محتمل به نظر مي رسد كه ناديده انگاشتن ملاحظات انرژي به معني توسعه مداوم نواحي شهري انرژي بري خواهد بود كه در درازمدت ممكن است پايدار نباشند. بنابر اين، اصل احتياط حكم مي كند كه طرح ريزان كاربري زمين دست كم از پيامدهاي ضمني سياستهاي بديل در زمينه انرژي باخبر باشند و استفاده بهينه انرژي را در ميان اهداف خود بگنجانند. مقصود اين نيست كه طرح ريزان بايد الگوهاي توسعه گرا را با توجه به استفاده بهينه از انرژي به هر قيمتي دنبال كنند، هر چند بسيار بعيد است كه اجازه چنين كاري را پيدا كنند. نكته مرتبط با بحث اين است كه طرح ريزي كاربري زمين به طور مجزا نمي تواند وسيله مؤثري براي ارتقاي بهره گيري بهينه از انرژي و پايداري زيست محيطي باشد. تا وقتي ساير نيروهاي اجتماعي و اقتصادي در همين جهت كار نكنند، اين نوع طرح ريزي حتي مي تواند مخرب باشد. با در نظر گرفتن نقش بالقوه طرح ريزي كاربري زمين در آينده نزديك، مي توان از سازوكارهاي ارتباط انرژي و طرح ريزي كاربري زمين، سياستهاي طرح ريزي كه مي توانند از لحاظ نظري بهره گيري بهينه از انرژي را بهبود بخشند و برخي مسائل اجرايي در عمل سخن به ميان آورد.
تقاضاي انرژي و شكل شهر
شكل محيط انسان ساخت در تقاضا براي انرژي در بخشهاي حمل و نقل و گرمايش و سرمايش تأثير چشمگيري مي گذارد. در هر دو مورد، الگوهاي كاربري زمين و شكل انسان ساخت بر نيازهاي ذاتي انرژي و نيز كارآيي ممكن در برآوردن نيازهاي انرژي تأثير مي گذارند. مثلا گسترش بافت شهر سبب مي شود كه نياز به سفر و آمد و رفت بسيار بيشتر از نيازي باشد كه ساختارهاي جمع و جور و فشرده با كاربريهاي مختلط زمين ايجاد مي كنند و در اين كاربريها تفكيك فيزيكي فعاليتها اندك است و عواملي چون تراكم شهري و مكان يابي و آميختگي كاربريهاي گوناگون زمين در بقاي تكنيكي و اقتصادي برخي تكنولوژي هاي انرژي بر و سامانه هاي حمل و نقل تأثير مي گذارند. چنين ملاحظاتي نبايد لزوما محدوديتهاي بي جا پديد آورند، اما بايد مراحل اوليه فرايند طرح ريزي كاربري زمين آنها را در نظر گرفت.
تأثير متقابل بين سيستم هاي انرژي و ساختار شهري در همه سطوح- از تك بناها گرفته تا كل منطقه- وجود دارد. در تمام اين سطوح، برنامه ريزي پيش نگرانه و كنترل توسعه مي توانند در اين تأثير متقابل نقش مؤثري ايفا كنند. اما استدلالهايي ارائه مي شود مبني بر اين كه بعيد است طرح ريزي كاربري زمين با ملحوظ داشتن مسئله انرژي در سطوح مختلف و به صورت جداگانه، به پايداري كمك چشمگيري كند.
در مقياس محله، اقدامات به منظور صرفه جويي انرژي در محيط شهري، هم بايد در طرح ريزي كاربري زمين و هم در مقررات ساختمان مورد نظر قرار گيرد: شرط مهم- كه در حال حاضر احراز نشده- از اين قرار است كه اين هر دو با هم در جهت هدف مشتركي عمل مي كنند.
شكل بنا بر نيازهاي انرژي براي گرمايش فضا تأثير سيستماتيك مي گذارد. بنابر محاسبات نظري، انرژي مورد نياز خانه هاي ويلايي غيرديوار به ديوار نسبت به انرژي مورد نياز آپارتمانهاي مياني، با ابعاد مشابه، سه برابر است. هر چند كه در دنياي واقعي، تعدد متغيرهاي دخيل در تعيين نيازهاي گرمايشي، اين رابطه را مبهم جلوه مي دهد.
در اين امر كه هر گونه گرايش سيستماتيك به سوي اشكال خاصي از بنا- مانند خانه سازي در يك رديف آپارتمانهاي كم طبقه- به كاهش چشمگيري در تقاضاي انرژي خواهد انجاميد، كمتر مي توان ترديد روا داشت. چون چنين روندي به طور كلي متضمن تراكم هاي خالص بيشتري است، براي طرح ريزي در مقياس شهري نيز پيامدهايي دارد. اشكال ساختماني متضمن استفاده بهينه از انرژي، ممكن است هزينه هايي نيز به صورت از دست رفتن امكانات رفاهي به بار آورد. اما اين را مي توان با توجه به اين واقعيت سنجيد و پذيرفت كه واحدهاي مسكوني كوچكتر، غالبا به صورت رديف خانه هاي به هم پيوسته يا آپارتمان، به خصوص براي برآوردن نيازهاي پيش بيني شده خانواده مناسب اند؛ نيازهايي كه در بسياري از كشورها، ديگر آنها را تحت تأثير مقتضيات خانواده هسته اي تعيين نمي كنند.
بهرام معلمي
|