سه شنبه ۲۶ فروردين ۱۳۸۲
شماره ۳۰۲۳- April, 15, 2003
ايران
Front Page

نگاهي به تاريخچه، سوابق و گرايش مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق
مجلس در تبعيد
گروه ايران ـ صفاءالدين تبرائيان: در ميان گروه هاي معارض عراقي «مجلس اعلاي انقلاب اسلامي» بيشترين مراوده و قرابت را با جمهوري اسلامي ايران داراست. اين تشكل كه مي كوشد جايگاه مهم ترين نماينده شيعيان در عراق آينده را به دست آورد، به دليل گرايش به جمهوري اسلامي از سوي نيروهاي ائتلافي و سران ايالات متحده آرام آرام به حاشيه تحولات عراق فرستاده مي شود. اين همه در حالي است كه ايران در شرايط كنوني منطقه و با تحولات شكل گرفته در مرزهاي شرقي و غربي خود بيش از هميشه نياز به حفظ نفوذ در عراق و به ويژه در ميان شيعيان اين كشور را احساس مي كند.
چگونگي شكل گيري مجلس اعلا
007045.jpg
رژه نيروهاي سپاه بدروابسته به مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق در منطقه دربندي خان عراق، عكس:مجله فرانسوي لوپوئن

پيدايي «مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق» به سال ۱۹۸۱ باز مي گردد. تاسيس مجلس به دنبال گفت وگوهاي مفصل و رايزني هاي فراوان نخبگان معارض در صحنه سياسي عراق صورت گرفت كه اين رجال و گروه ها، هر يك نظرگاه سياسي خاصي را نمايندگي مي كردند، ليكن مخرج مشترك همه آنها يافتن راه حلي به منظور خروج از بن بست سياسي موجود و اتفاق نظر بر نوع سمت گيري در رويارويي با رژيم بعث حاكم بر عراق بود.
در گام نخست، موضوع ايجاد مجلس اعلا مطرح نبود، از اين رو سنگ بناي آنچه به «ارتش آزاديبخش اسلامي در عراق» نام برده شد، وضع گرديد. اين ارتش متاثر از وقوع رخداد انقلاب اسلامي در ايران و ايجاد واحد نهضت هاي آزاديبخش درون سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، تكوين يافت. در پي آن، هسته «جماعت علماي مجاهد» نهاده شد. سپس «دفتر انقلاب اسلامي در عراق» ايجاد شد؛ و سرانجام رجال و گروه هاي اسلامي فعال معارض در عرصه سياسي عراق پس از مذاكرات طولاني بر تاسيس «مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق» اتفاق نظر پيدا كردند و مجلس تازه تاسيس فعاليت خود را در ابعاد سياسي، تبليغي، فرهنگي، نظامي و خدماتي آغاز كرد.
سير تطور مجلس
مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق از بدو تاسيس تاكنون مشخصاً سه مرحله معين درون تشكيلاتي را پشت سر نهاده است. نخست، مرحله تاسيس است كه بنيانگذاران مجلس متشكل از ۱۶ نفر عضو بودند كه برخي از آنان نمايندگي جريان و گرايش خاصي در طيف معارضه عراقي را يدك مي كشيد و در ميان آنان سياستمداران و روحانيون شناخته شده اي حاضر بودند كه مبادرت به تهيه و تدوين آيين نامه داخلي مجلس كنند. در آن برهه رياست مجلس براي مدت زمان شش ماه تعيين شد. دوم، مرحله گسترش و تحول در مجلس اعلا بسيار زودتر از انتظار آغاز و پشت سر نهاده شد. در اين برهه شمار اعضاي مجلس به ۳۳ نفر افزايش يافت كه البته تغيير و تحولاتي را درون تشكيلات مجلس پديدار ساخت. در اين مرحله رياست مجلس به مدت دو سال معين شد. و بالاخره در مرحله سوم شاهد رشد چشمگير مجلس هستيم. در اين مرحله، تعداد نمايندگان مجلس به ۸۰ نفر افزايش يافت و از اين زمان شاهد شكل گيري مجمع عمومي براساس چارت جديد تشكيلاتي مجلس هستيم. اعضاي شوراي مركزي مجلس از سوي مجمع عمومي برگزيده مي شوند و شوراي مركزي مبادرت به انتخاب رئيس مجلس و همچنين هيأت اجرايي مي نمايد. اعضاي شوراي مركزي به هنگام برپايي اجلاس هاي مهم از كشورهاي گوناگون جهان به مقر اصلي مجلس كه در تهران قرار دارد، فراخوانده مي شوند.
رياست مجلس
مجلس اعلا در مراحل يكم و دوم سير تطور خود حاضر به افشاي نامه اعضاي خود نبود و آنان به صورت نهان روشانه و مخفي به كار خود ادامه مي دادند. آن هنگام تصميم گرفته شد براي مجلس يك سخنگوي رسمي برگزيده شود تا بازگوكننده و شرح دهنده موضع مجلس در كنفرانس هاي مطبوعاتي باشد. در اين مدت كه ۳۰ ماه به طول انجاميد آيت الله سيدمحمود هاشمي عهده دار رياست مجلس اعلا بود. اگر چه پس از آن ديري نپاييد كه اعضاي مجلس آيت الله سيدمحمدباقر حكيم را به رياست مجلس برگزيدند و وي حدود ۱۹ سال عهده دار اين مسئوليت است. پس از آن آيت الله هاشمي از مجلس كناره گيري كرد و سال هاست در جلسات مجلس شركت نمي كند. آيت الله هاشمي، نخستين رئيس مجلس اعلا مدت زمان طولاني را در اين كشور زيست و در پي پيروزي انقلاب اسلامي به ايران آمد. در مدت اقامت ايشان خانواده وي به دفعات مورد تعرض ماموران حزب بعث قرار گرفت كه در نتيجه آن سه برادر ايشان در عراق دستگير شدند كه سال هاست هيچ اطلاعي از سرنوشت آنان نيست.
حكيم كيست
آيت الله سيدمحمدباقر حكيم ۶۶ سال پيش در نجف اشرف ديده به جهان گشود. محمدباقر، فرزند آيت الله العظمي سيدمحسن طباطبايي حكيم، مرجع علي الاطلاق شيعيان پس از درگذشت آيت الله العظمي سيدابوالحسن اصفهاني به شمار مي آيد. نسب خاندان حكيم كه از سادات طباطبايي به شمار مي آيند به امام حسن مجتبي(ع) مي رسد. جد اين خاندان، يعني آيت الله سيدمهدي حكيم از بزرگان علما و سرآمد مجتهدان عصر خود بود كه چندي در لبنان اقامت داشت و در آن جا نيز به خاك سپرده شد. كوشش آيت الله سيدمحسن حكيم در حوزه نجف مقارن با آغاز جنگ جهاني اول و تهاجم نيروهاي انگليسي به عراق و اشغال اين كشور بود. آيت الله حكيم جوان نيز همگام با ديگر علماي مبارز در صفوف مجاهدين در جبهه هاي نبرد به رويارويي با متجاوزان پرداخت. حكيم در زمره مراجعي است كه از هوشياري سياسي بالايي بهره مند بود. ايشان نخستين مرجعي است كه نسبت به صدور حكم جهاد با غاصبان قدس شريف اهتمام ورزيد و به مبارزه مجاهدين فلسطيني به منظور احقاق حقوق قانوني شان مشروعيت ديني بخشيد. فتاواي وي درباره عمليات فداييان فلسطيني عليه متجاوزان به سرزميني كه قبله اول مسلمين جهان شهره عام و خاص است. به هر روي از آيت الله العظمي حكيم ۱۰ فرزند پسر (مجموعاً از دو همسر عراقي و لبناني) به يادگار ماند و محمدباقر پنجمين پسر ايشان به شمار مي آيد. مادر محمدباقر از خانواده اي سرشناس در لبنان است. اگر چه بايد توجه داشت كه خاستگاه تاريخي خاندان حكيم به اصفهان باز مي گردد.
سيدمحمدباقر حكيم نزد آيات عظام سيديوسف حكيم، سيدابوالقاسم خويي و سيدمحمدباقر صدر تلمذ كرد و در سن ۲۵ سالگي از سوي آيت الله ياسين به درجه اجتهاد نائل آمد. وي از ۱۴ سالگي به عرصه سياست گام نهاد و در ۱۹۵۹ در بنيانگذاري «حزب الدعوه الاسلامية» زير نظر پدرش مشاركت داشت. محمدباقر حكيم در خلال سال هاي ۱۹۶۴ تا ۱۹۶۵ به عنوان استاد علوم قرآني در «كليه اصول الدين» (دانشكده الهيات) بغداد به تدريس اشتغال داشت. حضور در جمع اساتيد دانشگاهي در انفتاح فكري او موثر بود. وي همواره در كنار اشتغالات علمي و ديني به سياست نيز توجه خاصي داشت. همين امر باعث شد در مدت اقامت در عراق سه مرتبه از سوي ماموران حزب بعث دستگير و در آخرين مرتبه محكوم به اعدام گردد كه البته پس از گذراندن ۱۸ ماه زندان در پي صدور عفو عمومي رهايي يافت و چند ماه پس از پيروزي انقلاب اسلامي ناگزير رهسپار ايران شد. در خلال حدود ۲۴ سال شمار ۵۰ نفر از افراد خاندان حكيم به دست حزب بعث حاكم بر عراق به شهادت رسيدند كه سرشناس ترين آنها عبارتند از: آيت الله سيدعبدالصاحب حكيم، حجت الاسلام سيد علوم الدين حكيم، حجت الاسلام سيدمحمدحسين حكيم، حجت الاسلام سيدكمال حكيم، حجت الاسلام سيدعبدالوهاب حكيم، سيداحمد حكيم، آيت الله سيدمجيد حكيم، حجت الاسلام دكتر سيدعبدالهادي حكيم، حجت الاسلام سيدحسن حكيم، حجت الاسلام سيدحسين حكيم، حجت الاسلام سيدمحمدرضا حكيم، سيدمحمد حكيم، سيدمحمدعلي حكيم، سيدضياءالدين حكيم، سيدبهاءالدين حكيم، حجت الاسلام سيدمحمدمهدي حكيم. كه در اين ميان شش نفر از برادران آيت الله سيدمحمدباقر صدر در خيل شهدا هستند. پس از خاندان حكيم، مي توان از خاندان هاي «صدر»، «شبر» و «بحرالعلوم» ياد كرد كه متحمل آسيب هاي فراواني از سوي رژيم بعث حاكم بر عراق شدند. يادآوري اين نكته ضروري است كه تاكنون از سوي سازمان اطلاعات و امنيت عراق (استخبارات) هشت مرتبه به جان آيت الله سيدمحمدباقر حكيم سوءقصد شده كه همه آنها با ناكامي مواجه شده است.
امكانات مجلس
مجلس اعلا به سهم خود امكانات و تجيهزاتي در اختيار دارد. از سوي مجلس در حال حاضر ۱۰ نشريه منتشر مي شود. مجلس داراي چند ايستگاه فعال راديويي، سايت اينترنت و يك كانال تلويزيوني است كه البته ساعات محدودي برنامه دارد. همچنين با توجه به اينكه تعداد قابل توجهي از عراقي ها در ايران و به ويژه در تهران اقامت دارند چند درمانگاه در تهران، شهرري و ورامين دارد كه پزشكان حاذقي اداره آن را برعهده دارند. همچنين مجلس داراي دفاتر نمايندگي مهمي در ژنو، لندن، وين، دمشق و بيروت است. افزون بر آن شماري از نيروهاي مورد وثوق و اطمينان مجلس در بسياري از كشورهاي جهان مانند استراليا، كانادا، آمريكا، هلند، فنلاند، دانمارك، سوئد، آلمان، فرانسه، اتريش و. . . پراكنده اند. تلاش مجلس براي بازگشايي دفتر در برخي كشورها و از جمله ايالات متحده به رغم آنكه در اين كشور ۲۰۰ هزار عراقي زندگي مي كنند هنوز به جايي نرسيده است. مجلس با وجود داشتن روابط بسيار حسنه با كويت و عربستان سعودي در اين كشورها فاقد دفتر نمايندگي است چرا كه قوانين حاكم بر اين كشورها اجازه گشايش دفتر براي هيچ يك از احزاب مخالف، نه فقط مجلس اعلا، بلكه براي همه جريان ها را نمي دهد. صرف نظر از كمك هاي مردمي و خاص ديگري كه از كانال هاي مختلف به مجلس اعلا مي رسد، دولت كويت روابط صميمانه به ويژه پس از اشغال اين كشور از سوي رژيم عراق، با مجلس اعلا و مشخصاً آيت الله حكيم برقرار كرد. اگرچه خاستگاه اين روابط به گذشته دور بازمي گردد و آيت الله العظمي حكيم نيز داراي روابط همراه با احترام متقابل با كويتي ها و دولت آن كشور بود و اين دولت نخستين دولت از دولت هاي حاشيه خليج فارس بود كه از ايشان درخواست تعيين قاضي جعفري براي شيعيان آن كشور كرد كه وي نيز قاضي لبناني شيخ ابراهيم سلمان را تعيين كرد. به هر روي سيدمحمدباقر حكيم همه ساله حدود دو هفته مهمان دولتمردان اين كشور است و همواره در مدت اقامت خود ضمن حضور در جلساتي كه از سوي شيعيان كويت به مناسبت هايي برگزار مي شود با مقامات ارشد كويتي نظير امير، وليعهد و وزير دفاع، وزير كشور و. . . جلساتي را دارد و از كمك هاي آنان بهره مند مي گردد. گويا يك مرتبه نيز بر سر بلوكه شدن يكي از همين كمك هاي مالي كه از سوي دولت كويت به حساب مجلس واريز شده بود مشاجره اي با برخي كارگزاران كشورمان در دولت قبلي صورت گرفته بود. مجلس اعلا داراي مدارسي براي تحصيل فرزندان عراقي، همچنين حوزه هاي علميه به ويژه در قم مي باشد و شمار قابل توجهي محصل علوم ديني را براي تبليغ جذب كرده است.
ماهيت فعاليت هاي مجلس
نوع فعاليت مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق، سياسي و تبليغي است و در مقاطعي مشي مسلحانه در رويارويي با عوامل رژيم بعث حاكم بر عراق در دستور كار قرار مي گيرد. مجلس خود را ملزم به برخورد قهرآميز با مأموران حزب حاكم مي داند و در اين تقابل سعي مي كند كمترين آسيب به غيرنظاميان برسد. سال ۱۳۶۹ مقاومت اسلامي عراق و مشخصاً نيروهاي وابسته به مجلس به دفعات كاخ رياست جمهوري و چند مركز مهم دولتي از جمله وزارت دفاع، فرودگاه نظامي، راديو و تلويزيون و يكي از مقرهاي سازمان امنيت عراق را مورد حمله آن هم با كاتيوشا قرار دادند. هدف قرار دادن يكي از كاخ هاي صدام در چهار نوبت آن هم در عرض يكسال در فضاي رعب و وحشت و حاكميت پليسي اين كشور، كار آساني نيست. بايد دانست كه فعاليت مجلس اعلا به ماندن يك حزب نيست كه مبادرت به نام نويسي از افراد و عضوگيري كند، بلكه چونان پارلماني است كه اعضاي آن را نمايندگان طبقات مختلف اجتماعي تشكيل مي دهند. از اين رو مجلس طيف گسترده و آحاد مردم عراق را مخاطب قرار داده است. به نظر مي رسد مجلس اعلا در ميان گروه هاي مخالف رژيم حاكم بر عراق از ريشه دارترين و وسيع ترين اقبال مردمي برخوردار است و اين امر از سوي شماري از صاحبنظران مورد پذيرش واقع شده است.
تحولات اخير و شوراي مركزي
007050.jpg

طي چند سال اخير فعل و انفعالاتي در مجلس اعلا روي داده كه متأثر از شرايط تازه اي است كه در صحنه عراق و منطقه روي داده است، از اين رو مجلس شاهد حضور چشمگير نسل دوم از جوانان و براي نخستين مرتبه زنان در مجلس بود. به نظر مي رسد پنج، شش نفر از خانم ها در اين مرحله موفق به حضور در مجلس شدند. افزون بر آن و رؤساي عشاير نيز نمايندگاني را براي برقراري ارتباط و حضور در مجلس برگزيدند. شمار شوراي مركزي مجلس نيز چندي است از ۱۰ نفر به ۱۵ نفر تغيير يافته است. تشكيلات مجلس همچنان حالت نيمه مخفي ـ نيمه علني دارد و طبيعي است از معرفي آنان خودداري مي شود. در شوراي ياد شده نمايندگاني از حوزه علميه، سازمان عمل اسلامي، حزب الله عراق، سپاه بدر و نيروهاي مستقل حضور دارند. برخي چهره هاي شاخص مجلس و شورا عبارتند از: شيخ علي مولا دبير اجرايي مجلس، مهندس شهاب مسئول واحد بين المللي، استاد ابوياسين مسئول تبليغات، ابوهاني مسئول نيروهاي بسيج و واحدهاي نظامي، مهندس بيان نماينده مجلس در سوريه، دكتر حامد بياتي نماينده مجلس در لندن، حجت الاسلام صدرالدين قبانچي و حجت الاسلام سيدعبدالعزيز حكيم هستند.
سپاه بدر
مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق پيش از آغاز جنگ تحميلي تهاجم نيروهاي صدام به ايران، بر اصلاح ناپذيري رژيم بعث حاكم بر عراق تأكيد ورزيد و ناگزير به اتخاذ مشي مسلحانه شد. از اين رو در آغاز جنگ مبادرت به تأسيس واحد نظامي در مناطق شمالي عراق كه از كنترل نيروهاي عراقي خارج مي شد كرد و واحدهاي عملياتي خود را در آنجا مستقر ساخت. مجلس همچنين با گروه هاي كوچك اما پرشور و فعال درون عراق ارتباطاتي را به منظور اقدام قهرآميز برقرار ساخت. شروع و تداوم جنگ تحميلي فرصت مناسبي را در اختيار مجلس قرار داد تا در صحنه عمل به ارزيابي استعداد و توان خود از بسيج نيروي متعارض بپردازد. از اين زمان درون چارت تشكيلاتي و سازماني مجلس اعلا واحد نظامي، لحاظ شد. اين واحد موظف به سازماندهي نيروهاي داوطلب عراقي و همچنين برخي از اسراي عراقي بود كه حاضر به جنگ با رژيم صدام شده بودند. اين عده در مناطقي از شمال عراق در حومه مريوان و مشخصاً اطراف شهرهاي سيدصادق، خرمال، حلبچه، همچنين حاج عمران، قره داغ و يا مناطقي چون ام النعاج و ديگر بخش ها در شمال بصره مستقر شدند و داخل خاك عراق دست به عمليات ايذايي نمودند. سپاه بدر ابتدا يك گردان بود كه پس از آن استعداد نيروهايش به تيپ رسيد و سپس به لشكر و دست آخر پس از جنگ دوم خليج فارس و آزادسازي كويت موسوم به سپاه گرديد. سپاه بدر مدت ها به صورت فعال در مناطق جنوبي، مياني و شمال عراق حضور دارد. به تعبير ديگري نيروهاي سپاه بدر به سه دسته تقسيم مي شوند. دسته نخست درون ايران، دسته دوم به صورت پراكنده داخل خاك عراق، و دسته سوم در منطقه كردستان عراق و مشخصاً در حوزه تشكيلات اتحاديه ميهني كردستان عراق در سليمانيه مستقر هستند. آيت الله سيدمحمد باقر حكيم افزون بر اينكه رئيس مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق است، فرمانده كل نيروهاي مسلح اسلامي عراق نيز هست. مسئولان مجلس اعلا همواره از افشاي تعداد نيروهاي سپاه بدر خودداري مي كنند اما به نظر مي رسد تعداد كل نيروهاي آنان بالغ بر ۱۳ هزار نفر است. سپاه بدر داراي پايگاه هايي است كه در آنها به آموزش نيروهاي عراقي پرداخته مي شود. سپاه بدر در جريان انتفاضه ماه شعبان به سال ۱۹۹۱ بسيار فعال ظاهر شد و در مناطقي چون عتبات عاليات و مشخصاً شهرهاي كربلا و نجف، همچنين بصره ابتكار عمل را به دست گرفت.
ضرورت سرنگوني رژيم فاشيستي
بي شك مقاومت مسلحانه در عراق ممكن نيست به هدف ها و مقاصد خود بدون تكيه بر اقدامات گسترده سياسي و تبليغي دست يابد. مجلس اعلا مبارزه مسلحانه با رژيم صدام را ضرورتي مي داند كه البته بستر آن را خود رژيم فراهم آورده است. از اين رو مجلس، انجام فعاليت هاي سياسي، تبليغي، فرهنگي در عراق را مورد توجه قرار داد و مهم ترين منظورهاي خود در حوزه عراق را صيانت از وحدت ملي عراق از رهگذر برقراري ارتباط مناسب و اصولي با آحاد مردم به ويژه اقليت ها و قوميت ها معرفي كرد. ايجاد روابط حسنه با اكراد، تركمن ها و به خصوص اهل سنت، عشاير و قبايل عراقي در مناطق گوناگون چون موصل، تكريت، كركوك، سليمانيه، اربيل، خانقين و. . . لازمه چنين تعاملي است كه مجلس بدان دست يازيده است، همچنين برقراري پيوندهايي با نظاميان مستقل عراقي كه قادرند نقش مهمي در صف بندي سياسي آينده عراق ايفا كنند. يكي از اقدامات مجلس اعلا تأسيس «مركز اسناد حقوق بشر در عراق» است كه دفتر آن در تهران مي باشد و مسئوليت هاي اين مركز به عهده حجت الاسلام سيدعبدالعزيز حكيم است. سيدعبدالعزيز حكيم ۵۶ ساله دهمين و آخرين فرزند از پسران آيت الله العظمي سيدمحسن حكيم است كه رياست كميته پشتيباني از كاركرد داخل عراق در مجلس اعلا را نيز يدك مي كشد. وي به ويژه در كنفرانس هايي كه اخيراً در واشنگتن، لندن، صلاح الدين و... برپا شد به عنوان نماينده رسمي و تام الاختيار مجلس اعلا شركت داشت.
حكومت ملي
مجلس به منظور تشكيل جبهه گسترده در برابر رژيم عراق اولويت را به رهايي مردم عراق از يوغ رژيم صدام داده است. از اين رو نيروهاي مجلس تكاپوي فراواني را در ابعاد مختلف سياسي و فكري آغاز كرده اند كه در اين زمينه به برپايي كنفرانس هايي منجر شد كه نخستين آن به سال ۱۹۸۵ در تهران با عنوان كنفرانس براي مردم عراق برپا شد و در آن گروه هاي معارض با ماهيت غيراسلامي نيز شركت كردند. در پي آن گردهمايي هايي با عنوان راهبرد مشتركي در دمشق منعقد شد كه منجر به صدور بيانيه هايي نيز شد. پس از آن همايش هايي طي سال هاي ۱۹۹۱ در بيروت و سپس در ۱۹۹۲ در صلاح الدين برگزار شد. شهر دمشق هم در ۱۹۹۶ پذيراي گروه هاي ديگري از نيروهاي اپوزيسيون بود. هدف مجلس اعلا در تمامي اين هم انديشي ها اتخاذ شيوه عمل مشخص از سوي معارضين عراقي بود. طيف معارضين عراقي در اين گردهمايي ها به اين رهيافت نائل آمدند كه نظام جايگزين حاكميت صدام و حزب بعث بايد قائل به تكثر سياسي باشد و پس از سرنگوني وي، نوع رژيم سياسي را كه مايلند از طريق حضور در همه پرسي مشخص سازند. اقدامي كه تنها از طريق برگزاري انتخابات آزاد و با رأي يكايك مردم ممكن مي شود. ديدگاه مجلس اعلا نيز در خصوص نوع حكومت در عراق جالب است و مجلس به استقرار حكومت ملي در عراق قائل است. رويكردي كه چندان با نام مجلس ممزوج نيست. سران مجلس درباره موضوعاتي چون حجاب هم به تمكين در برابر رأي و اراده مردم معتقدند. يكي از دغدغه ها پس از فروپاشي حزب بعث و سقوط صدام نيز مسئله كردستان عراق است كه تصميم گيري درباره آن با وجود قائل شدن به تكثر سياسي به خود مردم عراق واگذار خواهد شد و اراده ملت آن را تعيين خواهد كرد. به نظر مي رسد شرايط حساس كنوني و ارتباطات تنگاتنگ و نزديك مجلس اعلا با زمامداران جمهوري اسلامي معادلات سياسي را به ضرر مجلس برگردانده باشد. نمونه اين رويكرد را مي توان در تازه ترين اظهارات دونالد رامسفلد وزير دفاع آمريكا و ديگر مسئولان آمريكايي ملاحظه كرد. ناظران سياسي اين قبيل موضع گيري ها را ناشي از خودداري نيروهاي مجلس اعلا در عدم پذيرش ايفاي نقش پياده نظام آمريكا در نخستين جنگ كلاسيك هزاره سوم در عراق مي دانند.

نگاه اول
ماهيت مذهب در عراق و آمريكا

دكتر حسين دهشيار
انسان ها قالب هايي بيش نيستند، امّا آنچه آنها را متمايز از ديگر مخلوقات مي سازد، ماهيت ارزشي آنان است. به ضرورت آكندگي از ارزش ها است كه انسان ها از ويژگي بهره مندي از هويت برخوردار هستند. به جهت اين هويت است كه انسان ها توفيق به آشنايي فهم و ارزيابي حيات سياسي، محيط اجتماعي و فضاي فرهنگي مي يابند. ارزش ها كه در بستر آن انسان ها حيات مي يابند شكل دهنده ساختار و سرشت هويت آنان است. تهاجم نظاميان غربي به عراق در عين اينكه نشانگر ماهيت پوشالي اقتدارگراترين رژيم در جهان عرب بود در ضمن نمايانگر اين است كه رهبران قدرت طلب، ايدئولوژي را تنها دست مايه رسيدن تحكيم و افزايش قدرت مي يابند. رژيم بعثي كه با شعارهاي پان ـ عربيسم و سوسياليسم عربي و اشاعه عرف گرايي به قدرت رسيد طي اين جنگ به وضوح نشان داد كه هيچگاه اعتقادي به اين مفاهيم ايدئولوژيك نداشته است. در سخنراني هاي تلويزيوني كه صدام حسين طي اين مدت از تلويزيون بغداد ارائه داد مدام از اين سخن گفت كه مي بايست در راه «امت عرب و خداوند» با نيروهاي غربي به نبرد پرداخت و اينكه مقابله با غربي ها يك ضرورت مذهبي و براي حفظ ارزش هاي مذهبي است. وزير اطلاعات عراق با نزديك شدن نيروهاي ائتلاف به كربلا و نجف دائماً از ناراحتي شديد رژيم از احتمال اهانت به مقدسات مذهبي سخن به زبان آورد. عملكرد مذهب در دوران اقتدار صدام حسين دقيقاً بيانگر آن چيزي است كه ماركس آن را درخصوص ماهيت مذهب به قلم آورد. در عراق صدام حسين، مذهب ماهيت سياسي يافت به اين مفهوم كه ابزاري شد در جهت انقياد مردم و حركت آنان به سوي پذيرش اينكه قدرت فردي صدام حسين تجلي ضروريات مذهبي است. در عراق ارزش هاي مذهبي مورد سوءاستفاده قرار گرفته شدند تا موقعيت حكومت بعثي تقويت گردد و عملكردهاي آن توجيه بيابد. در اين چارچوب قالب هاي مذهبي به گونه اي استفاده شدند تا اطاعت مردم از خواست هاي حكومت به طور خاصي تحقق يابد. سمبل ها و اسطوره هاي مذهبي در شكل غير پوياي آن به وسيله رژيم بعثي مورد بهره برداري قرار گرفتند تا در تعريف شرايط معاصر مردم عراق، گذشته نقش افتخارآميز بيابد. در همين راستا شعائر و مفاهيم مذهبي مورد استفاده قرار گرفتند تا كاستي هاي گسترده حاكم بر جامعه با ارائه وجود پاداش در آخرت توجيه گردد، بدين روي رژيم از اين فرصت برخوردار شد كه در ضعف هاي مديريتي، اداري و سياسي و در عين حال ماهيت غيرانساني خود را با توسل به ارزش هاي ادعايي قابل قبول جلوه دهد. مذهب ماهيتي دولتي يافت و جنبه هاي انساني، اقتدارستيز و ستم گريز آن مخدوش شد. در آمريكا طي چند سال گذشته و مخصوصاً در حوادث عراق مفاهيم مذهبي به گونه هاي متفاوت مورد بهره برداري قرار گرفته است. اما آنچه بارز است ماهيت متفاوت حيات مذهب در آمريكا با عراق است. در آمريكا مذهب يكي از نهادهاي جامعه مدني است. به اين مفهوم كه نهاد مذهب وظيفه محدود كردن قدرت ساختار سياسي حاكم را برعهده دارد و برخلاف عراق در آمريكا مذهب تجلي گر نظر ماركس نيست. در آمريكا مذهب در اين نقش ظاهر مي شود تا از تجاوز به حقوق و آزادي هاي انسان كه شكل دهنده حقوق طبيعي او محسوب مي گردند جلوگيري به عمل آيد. مذهب داراي ماهيت اجتماعي است و به جهت اين سرشت است كه حيات دولتي را به چالش مي گيرد. در آمريكا مردم آزاد هستند تا خداوند را بپرستند نه به جهت اينكه تحكيم كننده قدرت دولت است بلكه به جهت ماهيت قدرت ستيز آن است. متمم اول قانون اساسي آمريكا مهم ترين سند مدون تضمين كننده سرشت ضددولتي مذهب در كشوري است كه مذهبي ترين كشور در جهان غرب است. در عراق تحت حكومت صدام حسين، مذهب مورد تمسك بعثيان شكل نيزه را داشته است. به اين مفهوم كه براي اعمال فشار رواني و سيستم فيزيكي استفاده گرديد. در آمريكا مذهب هيبت يك صليب را دارد به اين گونه كه داراي ماهيت افقي و عمودي است. سرشت افقي مذهب به اين گونه است كه افراد ارزش هاي مذهبي خود را به گونه وظيفه مدني در جهت بهبود رفاه ديگران مي يابند. بدين روي است كه عليه كمبودهاي اجتماعي و نقض آزادي هاي طبيعي ديگر افراد متوسل به ابزارهاي سياسي مي گردند. هركس اين را وظيفه خود مي داند كه شرايطي را قوام دهد كه تسهيل گر ايجاد بهترين و مطلوب ترين شرايط براي خود و ديگران گردد. اين همان چيزي است كه در آمريكاي لاتين از آن به عنوان «الهيات آزاديبخش» ياد مي گردد. مذهب در اين مفهوم ماهيت اجتماعي مي يابد. ايجاد بهترين محيط براي دست يازي به آرامش روحي و جسمي براي تك تك انسان ها در جامعه آن چيزي است كه از مذهب انتظار مي رود. پس هر فرد اين را يك تعهد اخلاقي مي يابد كه بالاترين تلاش ها را براي بهبود شرايط زندگي ديگران انجام دهد.
طبيعت عمودي مذهب نمايانگر نقش مذهب در رابطه بين مردم و حكومت است. در آمريكا مذهب نبايد در جهت اعمال خواست ها و اميال حكومت بر مردم مورد استفاده قرارگيرد. چرا كه در چارچوب قانون اساسي حيطه اختيارات و وظايف حكومت به گونه اي واضح مشخص و معين گرديده است كه هرگونه روش قانوني براي استفاده ابزاري از مذهب امكان ناپذير گرديده است. البته اين بدان معنا نيست كه حكومت اين امكان و فرصت را ندارد كه جلوه هاي مذهبي را به نمايش بگذارد، بلكه بدين مفهوم است كه نمي تواند آن را مورد سوءاستفاده دولتي قرار دهد. جورج دبليو بوش در تمامي جلسات كابينه قبل از آغاز به كار چند لحظه را به دعا كردن مي گذراند. تمامي جلسات مجلس نمايندگان آمريكا در آغاز با دعا شروع مي شود. اما در عين حال به جهت وجود قوانين مدون دولت موظف است كه اجازه ندهد در مدارس دولتي يا ادارات دولتي عكس و يا سمبل هاي مذهبي نصب گردد. در عراق صدام حسين مزورانه به مذهب متوسل شد تا كاستي هاي حكومت را تسكين دهد و مردم را با توسل به ارزش هاي آنها در جهت منافع خود حركت دهد. در آمريكا تجليات مذهبي به گونه اي ارائه مي شود تا در جهت اينكه اجماع حاكم بر جامعه ماهيت اخلاقي پيدا كند و اجماع را به اعتقاد تبديل كند. در عراق، مستمسك مذهب وسيله تسلط رژيم بر مردم بود. در آمريكا، مذهب نقش توده اي كردن نخبگان را ايفا مي كند.

نگاهي به رويكرد نيروهاي سياسي ايران به تحولات اخير در منطقه
همچنان دموكراسي ايراني
اصلاح طلبان ديني داخل كشور با وجود تمامي ناكامي ها و سختي هايي كه طي شش سال گذشته با آن مواجه شده اند همچنان بر نظريه «اصلاحات از درون» و «دموكراسي بومي» پاي مي فشارند
007085.jpg

حسين رضوي
در ميان واكنش هايي كه در هنگامه جنگ عراق بروز يافت، يك موضع گيري متفاوت و صريح نيز به چشم مي خورد كه در محافل سياسي و دانشگاهي بازتاب هايي را نيز به همراه داشت. در اولين روزهاي پس از تعطيلات نوروزي و در اوج تهاجم نظامي آمريكا و انگليس به عراق، بيانيه اي تحت عنوان «جمعي از دانشجويان و دانش آموختگان دانشگاه صنعتي اميركبير (پلي تكنيك تهران)» منتشر شد كه به تعبير برخي فعالان سياسي مي توان آن را «يكي از صريح ترين موارد اعلام جانبداري از جنگ در كشور ما» قلمداد كرد.
در اين بيانيه از حمله آمريكا به عراق شديداً حمايت شده بود. به گونه اي كه در بخشي از بيانيه اين مطلب به چشم مي خورد: «مسلماً سرنوشت مورد انتظار براي كودكان و جوانان عراقي، حكومتي مردمي است كه با تأمين آزادي براي مردم و كنار گذاشتن تروريسم بتواند در صلح و امنيت به جامعه بين المللي بپيوندد و موجبات رشد و توسعه پايدار را فراهم سازد. » يا در جايي ديگر آمده بود: «اعراب با تكيه بر خوي قبيلگي و نژادي مدعي اند كه به زير كشيده شدن يك حاكم عرب» بار خفت آنان را سنگين تر مي كند؛ خاورميانه از اينكه يك زلزله نظم مانوس آن را درهم ريزد خوفناك است؛ حكومت هاي غيردموكراتيك منطقه از آن ترسانند كه خلع ديكتاتور عراق و سپردن كار به دست مردم تبديل به يك سنت شود؛ جهان سوم بر آن است كه حمله به عراق نمونه ديگري از دست اندازي قدرت هاي شمال به منابع جنوب است؛ اروپاي قديم نگران است كه متحد قديمي او، آمريكا در سروري جهان بر او سبقت گيرد؛ محور پكن ـ مسكو هنوز يادگارهاي مبارزات ضدامپرياليستي را از خاطره خود پاك نكرده است؛ ناسيوناليست ها معتقدند كه صدام هرچه در عراق كرده، در ملك خصوصي خود انجام داده است و بيگانگان را نمي رسد كه در اين كار دخالت كنند، و قس عليهذا». پذيرش نهايي اين بيانيه از همه مطالب پيش گفته صريح تر مي نمود: «اذهان نقاد انبوهي از شهروندان جهان آزاد با اين سوال روبه رو است كه چگونه دفاع از صلح مي تواند به دفاع از حكومتي منتهي شود كه مسئول مستقيم قتل صدها هزار نفوس بي گناه بوده است؟ آيا حملات شيميايي و ميكروبي حكومت صدام عليه مردم غيرنظامي آنقدر وخيم نبود كه صلح طلبان را به حركت آورد؟ چرا شكنجه و قتل زندانيان سياسي به وسيله حكومت هايي كه مردم خود را به گروگان گرفته اند، اعتراض وسيع در دفاع از حق انتخاب ملت ها را به راه نمي اندازد؟ براساس كدام منطق در روابط بين الملل، قدرت درون مرزهاي ملي مشروعيت مي آورد و در سطح بين المللي نه؟»
انتشار چنين بيانيه اي بازتاب قابل توجهي در سطح محافل سياسي داشت. اين بازتاب، نه از آن رو بود كه بسياري از روزنامه ها و يا سايت هاي اينترنتي مطرح به انتشار و نقل آن اقدام كنند، بلكه از آن زاويه بود كه طيف متنوع منتقدان آن نشان داد كه «مخالفت با آمريكا» و همگرايي جريانات در پشت شعار «حاكميت ملي» همچنان از عناصر مسلط در گفتمان نيروهاي سياسي ايران حتي در ميان اپوزيسيون محسوب مي شود. از جمله، يكي از فعالان اپوزيسيون در خارج از كشور كه جزو جريان «چپ دموكرات» و «جمهوريخواه» محسوب مي شود و معمولاً مقالات صريحي عليه جمهوري اسلامي را در سايت هاي اينترنتي منتشر مي كند، به نقد بيانيه مذكور پرداخت و از جمله نوشت كه اقدامي نظير جنگ با عراق، صدام را مي برد اما «تخم كينه اي را در سرتاسر خاورميانه و جهان عرب مي نشاند كه صدها صدام حسين و بن لادن ديگر مي تواند از آن سر برآورد.»
شايد در ميان گروه هاي سياسي ايران تنها طيف سلطنت طلب بود كه از انتشار بيانيه دانشجويان پلي تكنيك استقبال كرد. در يكي از سايت هاي نزديك به اين جريان، از اينكه نويسندگان بيانيه «خط قرمز تازه اي» را زير پا گذاشته اند، استقبال شده بود. اين سايت به نوعي اين بيانيه را به انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه اميركبير منتسب كرده و مدعي شده بود: همانطور كه اين انجمن با دعوت از «عباس اميرانتظام» براي سخنراني در مراسم سالگرد تشكيل انجمن هاي اسلامي دانشجويان، يك خط قرمز را از ميان برداشته بود، اين بار نيز با بيانيه اي اقدامي تازه را انجام داده است.
اين در حالي بود كه انجمن اسلامي پلي تكنيك همزمان با انتشار اين بيانيه، از آن تبري جست. «رضا دلبري» دبير انجمن مذكور در گفت وگويي اعلام كرد: «مواضع و نظرات اين انجمن در مورد وقايع و مسائل روز تنها از طريق بيانيه هاي آن اعلام مي شود و انتشار نظرات و گفته هاي افراد در خبرنامه اميركبير (ارگان اينترنتي انجمن اسلامي دانشجويان اميركبير) به معناي تأييد آن نظرات نمي باشد. »
اين انجمن چند روز بعد، خود بيانيه اي صادر كرد و در آن با محكوم كردن حمله نظامي آمريكا و انگليس به مسئولان ايران هشدار داد كه قبل از آنكه با تهديد خارجي وادار به برپايي رفراندوم شويد، خود رفراندومي را در چارچوب قانون اساسي انجام دهيد.
اما واكنش به بيانيه جمعي از دانشجويان و دانش آموختگان پلي تكنيك تنها موردي نبود كه از همگرايي نيروهاي سياسي ايران در چارچوب «استقلال»، «تماميت ارضي» و «حاكميت ملي» كشور خبر مي داد. اين مسئله به شكلي آشكارتر در بيانيه بيش از ۲۰۰ تن از فعالان سياسي اصلاح طلب داخل كشور خود را نشان مي داد. در اين بيانيه كه امضاي طيف گسترده اي از نيروهاي سياسي شامل ملي ـ مذهبي، روزنامه نگاران اصلاح طلب، برخي از اعضاي جبهه مشاركت و نزديكان آيت الله منتظري را در پاي خود داشت، به صراحت آمده بود: «مراتب اعتراض و مخالفت شديد خود را با استفاده از جنگ و اعمال سلطه نظامي به عنوان ابزار حل مشكلات داخلي و استقرار مردم سالاري در عراق اعلام مي كنيم. »
مطالباتي كه در بخش انتهايي بيانيه خطاب به مسئولان جمهوري اسلامي مطرح شده بود، آشكارا نشان مي داد كه اصلاح طلبان ديني داخل كشور با وجود تمامي ناكامي ها و سختي هايي كه طي شش سال گذشته با آن مواجه شده اند، همچنان بر نظريه «اصلاحات از درون» و «دموكراسي بومي» پاي مي فشارند. اين امر، به ويژه پس از انتخابات نهم اسفند كه با رويگرداني گسترده شهروندان از صندوق هاي رأي و ناكام ماندن اصلاح طلبان از پيروزي در آوردگاه هاي مهم سياسي همراه بود، از اهميت ويژه اي برخوردار است. به عبارت بهتر، انتشار چنين بيانيه اي نشان مي دهد كه اصلاح طلبان ديني، به ضرورت تحولات دموكراتيك بومي در داخل كشور واقف هستند و بسياري از طيف هاي اصلاح طلب، دموكراسي را به عنوان يك ضرورت براي حفظ استقلال و امنيت كشور در جهان امروز باور دارند و نه صرفاً، ابزاري براي راه يافتن به ساخت قدرت. در بندي از بيانيه كه به طرح مطالبات اختصاص دارد، خواست هايي چون آزادي زندانيان سياسي، لغو احكام توقيف روزنامه ها و نشريات، پايان فشار عليه احزاب و سازمان ها و گروه هاي سياسي مطرح شده است. اينها همان موضوعاتي است كه طي شش سال گذشته به تناوب از سوي اصلاح طلبان بيان شده و تلاش هايي در جهت تحقق آنها صورت گرفته كه ناكام مانده است.
از سوي ديگر، طيف عمده اي از نيروهاي اپوزيسيون خارج از كشور كه اغلب گرايش خود را «چپ دموكراتيك» اعلام مي كنند، در مقالاتي كه طي روزهاي پس از سقوط صدام منتشر كرده اند، رويه نيروهاي مهاجم را مورد انتقاد قرار داده اند و «جنگ» و «دموكراسي» را «اجتماع نقيضين» دانسته اند. برخي از اين دسته فعالان سياسي، مطالبي را منتشر كرده اند و براي همگرايي با گروه هاي سياسي اصلاح طلب در داخل كشور نيز در جهت «حفظ حاكميت ملي» و تعميق تحولات دموكراتيك اعلام آمادگي كردند.
از همين زاويه بود كه پس از سقوط صدام، انتقادها از جناح سلطنت طلب در ميان گروه هاي چپ خارج از كشور افزايش يافت. چرا كه به عقيده يكي از فعالان اپوزيسيون، «بازماندگان رژيم استبدادي سابق، در سياست هاي تجاوزگرايانه آمريكا، راه خود را به سوي بازگشت مجدد به قدرت در ايران مي جويند. »
اشاره اين فعال سياسي به تحركاتي بود كه لابي سلطنت طلبان در آمريكا و بعضاً انگلستان به ويژه در يك ساله اخيرسامان داده است تا خود را به عنوان مهم ترين آلترناتيو جمهوري اسلامي به جريان هاي جنگ طلب و هوادار برخورد نظامي با ايران در اين كشورها معرفي كند. چنين فضايي است كه نشان مي دهد در ميان نيروهاي سياسي، جرياني كه هوادار مداخله نظامي آمريكا در ايران است، در اقليت قرار دارد و اكثر گروه ها به راهكارهاي مبتني بر «اصلاحات از درون» و «دموكراسي بومي» اعتقاد دارند. هرچند كه اكثريت قريب به اتفاق نيروهاي سياسي بر ضرورت اقداماتي بنيادين و سريع تر پاي مي فشارند. اقداماتي چنان آشكار كه به تعبير «مسعود بهنود» حاصل آن «بازگرداندن كشور به آن شوري كه در سال اول پس از دوم خرداد وجود داشت» باشد.

نگاهي به بازتاب هاي اظهارات اخير رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام
پيشنهاد جديد
يك سايت خبري داخلي كه گفته مي شود مدير آن از مقامات نزديك مجمع تشخيص مصلحت نظام است نوشت كه شماره «بهار» فصلنامه راهبرد حدود دو ماه زودتر از روال عادي منتشر شده است و به محض انتشار بخش هايي از آن بر روي تلكس خبرگزاري جمهوري اسلامي مخابره شد
007095.jpg

مصاحبه اخير آيت الله هاشمي رفسنجاني با فصلنامه راهبرد (وابسته به مركز تحقيقات استراتژيك) طرح پيشنهادهايي مبني بر دريافت نظر مردم در مورد رابطه با آمريكا از طريق همه پرسي واكنش هاي بسياري را برانگيخته است و رسانه هاي جمعي داخلي ـ خارجي طي روزهاي گذشته با انتشار بخش هايي از اين مصاحبه به تحليل در مورد اين پيشنهاد و پيامدهاي آن در فضاي سياسي ايران پرداخته اند.
يك روز پس از انتشار اين خبر توسط خبرگزاري جمهوري اسلامي و انعكاس آن در مطبوعات و راديوهاي خارجي، مدير روابط عمومي مجمع تشخيص مصلحت نظام در گفت وگويي توضيح داد كه مطالب منتشر شده كامل نيست. در اين توضيح بدون آنكه سخنان آيت الله هاشمي رفسنجاني تكذيب شود، گفته شده است كه سوال كننده در مورد راه حل اجماع در سياست خارجي و نقش مجمع تشخيص سوال كرده و آقاي هاشمي هم در توضيح خود به وظايف مجمع اشاره كرده است. يكي از مواردي كه مسائل به مجمع ارسال مي شود را معضلاتي كه رهبر تشخيص مي دهند، دانسته است. به عبارت ديگر اگر قضيه اجماع در سياست خارجي در رابطه با آمريكا معضلي از طرف رهبري به تشخيص مصلحت داده شود، آن وقت مجمع مي تواند در اين مورد اظهارنظر كند. متأسفانه آنچه كه منتشر شد، اين مسئله را در ذهن تداعي مي كند كه انگار مجمع مستقلاً مي تواند اين كار را انجام دهد.
به اين ترتيب بيان اين پيشنهاد و اصل مصاحبه تكذيب نشد بلكه نخستين واكنش رسمي مجمع تشخيص مصلحت نظام نشان از تلاش براي خنثي سازي انتقادهايي است كه نسبت به طرح اين سخنان در شرايط موجود مطرح مي شود و مي تواند مسيري انحرافي و خلاف هدف رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام را سبب شود. با اين وجود يك سايت خبري داخلي كه گفته مي شود مدير آن از مقامات نزديك مجمع تشخيص مصلحت نظام است نوشت كه شماره «بهار» فصلنامه راهبرد حدود دو ماه زودتر از روال عادي منتشر شده است و به محض انتشار، بخش هايي از آن بر روي تلكس خبرگزاري جمهوري اسلامي مخابره شد.
در اين سايت آمده كه مصاحبه كننده احتمالي پيشتر معاون وزير سابق امور خارجه بوده و برخي از رسانه هاي اپوزيسيون در گذشته از مذاكرات او درنيويورك خبر داده بودند. در عين حال اين سايت خبري مدعي شده است كه شماره جديد نشريه راهبرد روز ۲۵ اسفند ماه سال گذشته چاپ شده و مسكوت ماندن ۲۶ روزه آن بر مبناي يك برنامه قبلي بوده است. همچنين پيشنهاد طرح شده در راديوها و شبكه هاي خبري جهان نيز بازتاب هايي را به دنبال داشت. برخي از رسانه ها تنها به انتشار مطالب طرح شده در اين مصاحبه پرداختند اما برخي ديگر تحليل هايي را نيز چاشني اين خبر كردند. از جمله تحليلگر راديو بي بي سي گفت: «اين اولين بار است كه آقاي رفسنجاني مي گويد مي توان معضل برقراري رابطه با آمريكا را از طريق همه پرسي حل كرد».
اين تحليلگر افزود: «اظهارات آقاي رفسنجاني مي تواند با استقبال اكثريت مردم ايران مواجه شود. بنابراين يك هدف از اشاره آقاي رفسنجاني به رفراندوم مي تواند تلاش براي كسب پشتيباني مردم باشد. هدف ديگر او مي تواند برطرف كردن نگراني ها در بين محافظه كاران درباره خطر حمله احتمالي آمريكا به ايران باشد. آقاي رفسنجاني مي تواند به تندروها در حاكميت ايران بگويد كه با اين پيشنهاد مي خواهد دولت بوش را به اصطلاح خلع سلاح كند».
در ميان رسانه هاي داخلي، قابل توجه ترين واكنش از سوي مديرمسئول روزنامه كيهان و طي يادداشتي اتخاذ شد. نويسنده يادداشت انتشار اين مصاحبه در شرايط فعلي را سوء استفاده و اصل ماجرا را با آنچه محافل خارجي و برخي از مطبوعات داخلي منتشر كرده اند، متفاوت خواند و يادآور شد كه اين مصاحبه حداقل دو ماه قبل از تهاجم آمريكا و انگليس به عراق انجام شده است. نويسنده همچنين اقدام خبرگزاري جمهوري اسلامي را در مخابره اين خبر در زمان فعلي سوال برانگيز و درخور پي گيري جدي توصيف كرد و در بخش ديگري نيز استقبال و ذوق زدگي محافل بيگانه وبرخي از مطبوعات داخلي از اين خبر را باعث تأسف و در عين حال نشانه نگراني و وحشت آمريكا و انگليس و دنباله هاي داخلي از آنها از موضع قاطع ايران و بازتاب آن در ميان ملت هاي مسلمان دانسته است. اما بخش مهم اين يادداشت نكته اي است كه خطاب به آيت الله هاشمي رفسنجاني آورده است: «رابطه با آمريكا يك خط قرمز است و آقاي رفسنجاني نبايد با پيش كشيدن اين نكته كه رابطه با آمريكا يك سياست كلي نيست وجود اين خط قرمز قطعي را انكار كنند. متأسفانه آقاي هاشمي رفسنجاني پيش از اين نيز بارها به طور تلويحي و بعضي اوقات با صراحت از گرايش خود به برقراري رابطه ايران و آمريكا سخن گفته اند. . . حال آنكه امروزه حتي ديرباورترين افراد نيز از ابراز گرايش به رابطه با آمريكا شرمگين و سرافكنده اند. . . تأسف آور است كه شخصيتي نظير آقاي هاشمي رفسنجاني اين خط قرمز را. . . ناديده بگيرد. . . » به اين ترتيب همان گونه كه برخي از تحليلگران پيشتر پيش بيني كرده بودند، با بحراني شدن اوضاع در منطقه و استقرار نظاميان آمريكا در خاك عراق، يك بار ديگر بحث بر سر موضوع آمريكا در محافل سياسي ايران مطرح مي شود با اين تفاوت كه نسبت به گذشته به لحاظ حضور گسترده آمريكا در دو كشور همسايه ايران و استقرار ناوهاي جنگي آمريكا در آب هاي جنوب ايران، مجموعه شرايط مانند گذشته نيست و همين امر سبب خواهد شد كه طي ماه هاي آينده بحث بر سر اين موضوع و مسائل حول و حوش آن بازار گرم تري پيدا كنند و چه بسا، موضوع سياست خارجي و تهديد آمريكا عليه ايران در كانون توجه فعالان سياسي، رسانه هاي جمعي و افكار عمومي قرار بگيرد و تا حدي از شدت مسائل سياسي داخلي كاسته شود.

يادداشت
آبلومويسم ايراني۱

مجيد استوار
«اين موشك ها كه هركدام در بغداد فرود مي آيد، نعمت است، آينده نشان مي دهد. »
اين جمله يكي از شهروندان تهراني در تاكسي است. شايد بسياري از ما در اين روزها تعابير مختلفي را در باب مخالفت يا موافقت حمله آمريكا به عراق شنيده ايم كه گوش نگارنده نيز از اين استعارات به دور نبوده است! اما آن چه كه باعث شد پس از مدتي دست به قلم برم، پاره شدن جامعه اي است كه جمع كردن، سامان و دوختن آن بسيار دشوار شده است؛ جامعه اي بي تفاوت، تندخو، وقت كش، مبهوت و پرتلاطم در عين آرامش نااميدانه بدون آرزوهاي سرزميني و آرماني، ايرانيان به خواب رفته اند و شايد نه، بيداري توأم با خواب. هيچ چيز برايش جذابيت ندارد، حتي جنگ بزرگي در كنار اروند رود. همه خسته از تكرار و گذار هولناك جامعه در حال گذار به خواب رفته اند! چقدر سخت است زندگي در جامعه در حال گذار. هيچ چيز تعريف شده نيست. اذهان در تلاطم و بي هويتي است. فهم ما از همه چيز در حال تحول است، اما اين تحول شايد به معناي بيشتر دانستن نباشد كه دروازه اي است براي بهتر دانستن؛ بلكه دگرگوني اي است كه كسي را شجاعت نشان دادنِ معرفتي كه زنگار ذهن آدميان را پيرايش كند، نيست. ما آدميان طومار بسته اي هستيم كه در علوم، خلاقيت و عقلانيت باز مي شويم و وقتي كه شكفتيم، محصولاتي تاريخي و پررونق مي دهيم. هرچه رشد سياسي، اجتماعي و فرهنگي مردم افزايش يابد، به همان نسبت معرفت ها تغيير نموده و زندگي مسير ديگري را براي جاري شدن پيدا مي كند، اما آيا جامعه در چند سال اخير به همراه فضاي جهاني شدني كه در آن قرار گرفته است، رشد لازم و معرفت جديد را كسب كرده است؟ آيا آمار مطالعه، علم آموزي و شاخص هاي مصرف فرهنگي و فكري در كشور، آن چنان افزايش يافته كه توان يافتن راه خود از ميان امواج را داشته باشيم؟ آيا معرفت ما نسبت به امور كامل شده است؟! آيا همچنان هرآن چه را كه مي دانيم، عين حقيقت مي پنداريم؟ بدون ارزشگذاري و قضاوت در خصوص جمله نخست اين يادداشت، به نكاتي در ذيل اشاره مي كنم: جامعه ما در حال حاضر، در استراحت به سر مي برد؛ خوابي كه كمترين مزاياي آن، فكر نكردن و آرامش ذهني است. روشنفكران و نخبگان ما نيز به خواب رفته اند. همه مترصدند كه كارهاي بزرگ كنند و فكر مي كنند حقيقت پيش آنهاست؛ چه قباي زيبايي برتن كرده اند! بودن يا نبودن، تمام قصه آدميان اين سرزمين است. تباه شدگان نيازمند دروغند و اكنون آياروشنفكري وجود دارد؟! دانشجو، استاد، نويسنده، روزنامه نگار، اصلاح طلب و دوم خردادي همه «آبلوموف» شده اند. همه مثل آبلوموف روسي در رختخواب اتاق خويش دراز كشيده اند و انتظار معجزه را مي كشند! رشد افسانه اي خود را از فراسوها طلب مي كنند و حركت را به تاريخ سپرده اند. همه ما در اوهام چقدر لذت مي بريم، دوست داريم، مي نويسيم، مي رويم و مي رسيم. همه را در مرحله خيال بايگاني مي كنيم و از صورتحساب عملكرد و سود و زيان خبري نيست. آيا تغيير معرفت ها بدون «عمل» به جايي مي رسد؟ آنچه كه جامعه ما را دچار خود كرده است، «بحران تعارض» است؛ تعارض بين درون و بيرون، عمل و نظر. نمي دانيم كه چه مي كنيم؟ عموم مردم دچار زندگي روزمره خود هستند، ولي آنچه كه خواص مي كنند، حركت ندارد، حتي اگر اميدها به تاريخ پيوسته باشد! هنوز هم به جاي تكيه بر نهادها و ساختارها، پا را بر دوش غول ها گذاشته ايم. آدمي در جهان امروز از سويي، ايمان اسطوره اي گذشته را از دست داده و از سويي ديگر، تشنه ثبات و آرامش است. بي محابا در اين درياي مواج به سويي مي رود كه مقصد برايش نامعلوم است و از آن ناگوارتر، وقتي كه جامعه مقصدش را نداند، همه چيز را در اختيار بخت و اقبال قرار مي دهد. اين چنين است كه ما ايرانيان، بي تفاوتيم. اگر آمريكا به تمام كشورهاي منطقه حمله كند نيز ما بي تفاوتيم. اگر مردم در انتخاباتي، به گروه هايي رأي ندهند، كسي پندي نمي گيرد؛ اگر نويسنده اي ننويسد، كسي نمي پرسد كه چرا نمي نويسد و اگر متفكري كشفي نو كرد، براي كسي جذاب نيست، زيرا كه سر در لحاف برده است و به بيرون نگاه نمي كند و آبلوموف وار از خود اراده اي ندارد؛ افكار و آرزوهايي دارد، ولي پراكسيس ندارد. بنابراين در پاسخ به كساني كه از سكوت جامعه و روشنفكران مي پرسند، بايد گفت كه جامعه ما دچار بيماري آبلومويسم شده است و معلوم نيست كه چگونه و چه زماني از اين بيماري خارج خواهد شد؟ ما ايرانيان مثل همه آدميان ديگر، از بهشت رانده شده و معرفتي خطاآميز داريم و بيش از آنكه فكر كنيم، زبان مي رانيم؛ شارحاني مفتون زده ايم كه راهي جز گفت وگو نداريم، زيرا كه قطع گفت وگو با ديگران به معناي قتل آدمي است. «لوگو» ماهيت انسان را مي سازد. كينه، خشونت و نفرت، گناه زميني و قابل لمس من و توست. ما چاره اي جز رسيدن به خودآگاهي نداريم و اين خودآگاهي از مسير تغييرباورهاي خودمان جاري مي شود، ورنه بيماري آبلومويسم از جامعه ما به كندي رخت برمي بندد. «انسان هايي نظير او سخت كميابند، مرواريد توده هايند. هيچ چيز قادر نيست كه دل او را از راه راست منحرف كند! مي توان تا ابد به او اعتماد داشت و. . . اشخاص بسياري را ديده ام كه به صفاتي ارجمند متصف بوده اند، اما هرگز دلي ساده تر و صاف تر از دل او نيافته ام و هرگز علاقه اي محكم تر و گرم تر از علاقه ام به او، به كسي نداشته ام. »۲ «چنين بود حكمت افلاطوني آبلوموف، همان حكمتي كه او را در ميان مشكلات و در برابر ضرورت هاي تكاليف و استعدادها به خواب اغوا مي كرد و نه براي گلادياتور بودن در ميان ميدان نبرد زندگي، بلكه براي تماشاي آرام نبرد در حاشيه عرصه زاده و تربيت شده بود. »۳
پي نوشت:
۱ ـ آبلوموف، شخصيتي است تاريخي و اجتماعي اثر گينجاروف روسي كه در قرن نوزدهم وارد ادبيات دنيا شد. آبلومويسم، اصطلاحي جدانشدني از آبلوموف بود. آبلوموف، مردي است جوان، نيرومند با نيروهاي بسيار زياد فكري و جسمي و روحي و از همه مهم تر، قلبي سرشار از پاكي ها و زيبايي ها كه نيرنگ و خدعه را نمي توان در آن جست؛ اما هيچ گاه برنامه ها و طرح هاي ذهني آبلوموف به عمل نمي رسد، او نقشه هايش را از رختخواب اتاق خويش طراحي مي كند، ولي حركت نمي كند. او مسئوليت ناپذيري مسئوليت ناشناس است. او آزادي را دوست دارد، اما نه آزادي عادلانه، بلكه آزادي توهمانه را. وقتي از او مي پرسند: اي ايلياي عزيز، تو خوبي، پاكي. چرا نمي تواني مثل ديگران خوبي كني و به آرزوهايت برسي؟ مي گويد: من دچار آبلومويسم هستم.
۲ ـ آبلوموف، ايوان گينجاروف، ترجمه سروش حبيبي، انتشارات اميركبير، صفحه ۴۳۶.
۳ ـ همان، صفحه ۴۴۳.

حاشيه ايران

• به خاطر تقديم كتاب
خانواده «اميرعباس فخرآور» دانشجوي زنداني اي كه از رفتار بازجوها با خود به كميسيون اصل ۹۰ شكايت كرده اند، در خصوص موارد اتهامي وي گفته اند: «وي براساس متن دادنامه به هفت سال حبس و يك سال حبس براي انتشار رمان «اينجا چاه نيست» محكوم شده است. اين كتاب به قربانيان قتل هاي زنجيره اي تقديم شده بود.»

• گلايه كردها از سياست هاي خبري
جهت گيري خبري برخي رسانه ها عليه «سيدعبدالمجيد خويي» با واكنش منفي در محافل شيعي عراق روبه رو شده و اطلاعات منتشره حاكي است كه كردهاي عراق هم به دلايل مشابهي گله مند هستند. يكي از فعالان سياسي كرد به يكي از سايت هاي خبري گفته است كه در خبرهايي كه از صدا و سيماي جمهوري اسلامي در جريان جنگ عراق منتشر شده، تنها از عبارت «مبارزان مسلمان» ـ بدون اشاره به كرد بودن اين مبارزان ـ استفاده مي شود و نامي از كردها نيست. اين در حالي است كه نيروهاي كرد عراقي سياست هاي خبري جمهوري اسلامي را پيگيري مي كنند. اين فعال سياسي تاكيد كرد: رويكرد خبري صدا و سيما و برخي ديگر از رسانه ها، اين شبهه را در نزد كردها به وجود آورده كه جمهوري اسلامي تنها از شيعيان عراقي حمايت مي كند و اين درست برخلاف رايزني هايي است كه قبل از جنگ مقامات ديپلماتيك ايران با سران كرد داشتند.

• موضع گيري عليه ايران
ژنرال «عاموس جلعاد» سخنگوي ارتش اسرائيل گفته است كه ايران، سوريه و حزب الله مهم ترين اولويت هايي هستند كه پس از عراق بايد از سوي آمريكا و هم پيمانانش «تحت درمان» لازم قرار گيرند! وي اعلام كرد: ژنرال كالين پاول وزير خارجه آمريكا در سفري بسيار قريب الوقوع به سوريه، ليست درخواست هاي آمريكا از ايران را به بشار اسد يا شخص ديگري تحويل مي دهد تا آن را به دست ايران برساند. جلعاد اضافه كرد: «حمله آمريكا به عراق و نتيجه قاطع و سريع آن، دستاوردهاي بي شماري را در بالاترين سطح استراتژيك براي اسرائيل در برداشت. آمريكا هم دارد آنچه را كه اسرائيل در مدت اخير به آن رسيده بود درك مي كند. مسئله اين است كه سوريه به بزرگ ترين تكيه گاه مبارزين در خاورميانه تبديل شده است و در ميان همه كشورها، گروه هاي فلسطيني را كه حتي ياسر عرفات در مقابل آنها راه ديگري در پيش گرفته در خاك خود پذيرفته است. »

• شبكه جديد ماهواره اي ضدانقلاب
007090.jpg

شنيده ها حاكي است يك شبكه جديد فارسي زبان ماهواره اي وابسته به ضدانقلاب در حال تشكيل است. اين شبكه بر روي همان «سات لايتي» در حال ايجاد است كه شبكه هاي تلويزيوني و راديويي فارسي زبان برنامه پخش مي كنند. برنامه هاي اين شبكه هنوز آغاز نشده و مراحل آزمايشي را طي مي كند. گرايش اين شبكه تلويزيوني مشخص نيست. در عين حال چندي است كه فعاليت يك شبكه تلويزيوني متعلق به سلطنت طلب ها به نام «پارس» متوقف شده است. ظاهراً اين شبكه علت عدم فعاليت خود را مشكلات مالي اعلام كرده است. با وجود پخش پارازيت بر روي فضاي تهران برنامه هاي راديو و تلويزيون هاي ماهواره اي در بخش هاي وسيعي از شهر قابل دريافت است.

• اعلام موجوديت
شنيده شده است در مراسم اولين سالگرد دكتر سحابي بيانيه تهديدآميزي در بين شركت كنندگان و از جمله سحابي و كديور توزيع شد. اين بيانيه امضاي سپاه محمد را در پايين خود دارد. در اين بيانيه خطاب به مردم آمده است: ما جوانان نسل سوم انقلاب بيداريم و مي خواهيم با تاسيس سپاه حضرت رسول، مانع گام برداشتن خوارج باشيم. اي دشمن با تو مي گويم كه اگر دست از كارهايت برنداري واقعه عاشورا، را به پا خواهيم كرد و نه صلح امام حسن را. گروهك مثلاً منحل شده نهضت آزادي، تحكيم وحدت و اي مشاركتي ها و ملي مذهبي ها و سلطنت طلبان وطن فروش اين اولين تذكر بود، از جانب بچه هاي سپاه حضرت رسول، اين را آويزه گوشتان كنيد كه اين جوانان بيدارند. در اين اطلاعيه آمده است كه آنان با فقر، فساد، تبعيض، هسته هاي شير و خورشيد، مسئولان بي مسئول و داراي گرايش حزبي و سياسي، فساد، فحشا، بي حجابي و گروهك هاي ضدانقلاب و برانداز مبارزه مي كنند.

•تشكيل كميته نجات ايرانيان در عراق
در پي حمله به مراكز و قرارگاه هاي گروه رجوي در مقداديه و جلولا و شهر خالص در عراق از سوي نيروهاي كرد كه به ۱۸ كشته و ۴۳ زخمي منجر شد، كميته اي تحت عنوان كميته نجات ايرانيان در اروپا تشكيل شد. در اطلاعيه اين كميته آمده است كه گروه رجوي نيروها را براي درگيري به اين مناطق كشانده و سازمان مدت ها است كه در اين مناطق قرارگاهي ندارد. اين درگيري ها در حالي صورت مي گيرد كه رهبران سازمان و از جمله مريم عضدانلو و مسعود رجوي از عراق خارج شده و بدنه سازمان را در عراق باقي گذاشته و به درگيري ناخواسته كشانده اند. اين تازه شروع تراژدي است و در روزهاي آينده تعداد بيشتري كشته و زخمي خواهند شد. مسئوليت مستقيم اين جنگ ناعادلانه و نابرابر و كشتار بي گناه نيروهاي پايين سازمان به عهده شخص مسعود رجوي است. اين كميته از سازمان هاي حقوق بشر و دولت هاي صاحب نفوذ در عراق و سازمان هاي كرد خواسته است كه جلو اين كشتار گرفته شود و شرايطي براي اعضاي سازمان به وجود آيد تا از مناطق جنگي عراق خارج شده و به كشور امن ثالثي منتقل گردند.

|  اقتصاد  |   ايران  |   جهان  |   زندگي  |   فرهنگ   |   ورزش  |
|  هنر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |