سه شنبه ۲۶ فروردين ۱۳۸۲ - شماره ۳۰۲۳- April, 15, 2003
جنگ و هراس
بادبادك هاي سرگردان
كودكان جنگ شاهد فجايع بسياري هستند آنها آوار شدن ساختمان ها و كشته شدن انسان ها و والدين خود را مي بينند
مينا شهني
و بالاخره بارشان را خالي كردند؛ بارشان فلز بود اما طلا نبود؛ اين بار سرگردان در هوا چرخيد و چرخيد پاهاي مريم اما خسته بود، سعي مي كرد اما تند نمي دويد، كوشش مي كرد اما مادرش را پيدا نمي كرد. خانه شان گم شده بود انگار؛ مي دويد، مي دويد و حتماً فكر مي كرد نكند يكي از اين بارها نزديك مادرش و يا برادر كوچكش به زمين برسد.
007225.jpg

غرش هواپيماها كه سينه صاف آسمان را شكافت و تاخت همه مي دانستند كه بايد پناه بگيرند هرجا باشد، هرجا بشود پناه گرفت؛ در چارچوب درها، در زيرزمين، و يا حتي زيرميز غذاخوري. مريم اما مادرش را پيدا نمي كرد. مي دويد، فرياد مي كشيد اما مادرش پيدا نبود. بازي اش را در كوچه با صداي غرش هواپيما رها كرده بود و مي دويد؛ ترسيده بود، بيشتر از هر وقت ديگر از تنهايي مي ترسيد. دويد به سوي خانه. هواپيماها پايين مي آمدند، بالا مي رفتند، اوج مي گرفتند و بالاخره بارشان را خالي كردند. بارشان فلز بود اما. . .
ساعت ها بعد جسم بي جان مريم روي دست مردم بود، آرام آرام سنگ و خاك ها را كنار زده بودند؛ اول از همه دستش را ديده بودند با النگوهاي پلاستيكي قرمز و بنفش و زرد و سبز؛ دستش بالا بود انگار مي خواست چيزي را در هوا بگيرد. وقتي روي دست مردم مي رفت پارچه ظريفي - لابد روسري يكي از زن هاي ميان جمعيت - را رويش كشيدند، اما گيس طلايي بافته اش در هوا تكان مي خورد؛ هنوز يكي از دمپايي هاي پلاستيكي قرمزش را به پا داشت. مريم خيلي بچه بود كودك ۵ ساله اي بود كه ياد نگرفته بود كجا بايد پناه بگيرد نمي دانست چطور بايد تند بدود و پناه بگيرد، به آغوش مادرش هرگز نرسيد.
و مادر با آغوش تهي مانده از فرزند ضجه مي زد و هنوز صدايش از دوردست ذهن به گوش مي رسد. اين اتفاق براي كودكان بسياري رخ داد. در همين ايران خودمان هشت سال تمام هر روز و هر روز كودكان ما به بدترين شكل ممكن با بيشترين وحشت و ترس چشم هايشان براي هميشه بسته ماند. آنها كه زنده مانده بودند هر شب كابوس مي ديدند،كابوس هواپيماهايي را كه بر آسمان شهر مي چرخند تا بارشان را خالي كنند. آنها كه هنوز زنده اند هرگز فراموش نمي كنند كه چه روزهاي سختي را پشت سر گذاشتند. حالا در همسايگي مان همان اتفاق دوباره و چندباره تكرار مي شود. نبردي رخ داده و باز هم مردم تنها خسارت دهندگان اين نبردند و كودكان خسارت بيشتري مي پردازند.

كودكان؛ قربانيان اصلي جنگ
شبكه خبري الجزيره تصاويري از قتل عام شهروندان عراقي از سوي نيروهاي مهاجم در بصره را نشان داد. اين شبكه تصاويري از يك كودك عراقي كه از ناحيه سر هدف قرار گرفته بود، را به همراه مردمي كه در خاك و خون غلتيده بودند پخش كرد.
به نوشته روزنامه گاردين، اين شبكه تلويزيوني از پخش چنين تصاويري عذرخواهي كرد؛ اما گفت: «جهان بايد از حقيقت آنچه در حال اتفاق است،آگاه شود. » حقيقت آنچه در حال اتفاق بود فاجعه عظيم انساني بود كه در پيچ و خم مبادلات سياسي و بين المللي گم شده بود. مدت هاست كه وجود انسان ها و حق زندگي شان در پيچ و خم گم شده است؛ شايد هم هرگز پيدا نبوده كه گم شود سلاح ها همه از قبل امتحانشان را پس داده اند. هواپيماهاي بي سرنشين به طول ۸متر كه در ارتفاع ۶۶۰۰ متري پرواز مي كنند پيش از اين در كوزوو آزمايش شده اند و در نبرد افغانستان نيز به طور جدي به كار گرفته شدند. طرح فرش بمب در آسمان عراق اجرا مي شود به اين معني كه با روش هاي پيچيده و متعدد همزمان نقاط مختلف حساس مورد هدف قرار مي گيرد. در اين جنگ ۲۵۰ هزار نيروي نظامي از ۸۰۰ هواپيما، ۱۰۰ ناو و ناوچه و بيش از هزار تانك استفاده مي كنند. و همه اين سلاح ها قبلا امتحان شان را پس داده اند.
سلاح هايي كه در زمان جنگ ما استفاده شد نيز همه امتحانشان را پس داده بودند و خوب هم پس داده بودند. هشت سال جنگ نشان داد كه چقدر سلاح ها خوب امتحان پس دادند. جواب امتحانشان دويدن و دويدن و نرسيدن مردم بود توي كوچه. قربانيان جنگ همه انسان هايي هستند كه درگير جنگ مي شوند، مي جنگند يا بدون سلاح زير آوار مي مانند و مي ميرند. بعضي ها از آنها هم در طول جنگ زنده مي مانند و فقط با سلاح ترس مقابل آن همه صدا و دلهره و مصيبت مقاومت مي كنند. اما كودكان قربانيان اصلي جنگند. كيت گاروين خبرنگار شبكه تلويزيون WTVD مي گويد: شماري از سربازان عراقي از زنان به عنوان سپر استفاده كرده و به كودكانشان سلاح داده بودند. استفاده از كودكان در جنگ يك روند ظالمانه و خطرناك است. به دستور سازمان ملل متحد اين بهره برداري مسلم از كودكان كم سن و سال در صفوف ارتش هاي جهان بايد به پايان برسد. هر چند كه به گفته گاروين در جنگ عراق به كودكان سلاح داده اند و هيچ دولتي ظاهراً به خواسته سازمان ملل اعتنايي نكرده است.
007230.jpg

پس از جنگ
پس از برقراري صلح باز گرداندن كودك به وضعيت عادي روحي و رواني مشكل و شايد ناممكن مي نمايد.كودكانِ جنگ شاهد فجايع بسياري هستند؛ آوار شدن ساختمان ها و كشته شدن انسان ها را مي بينند. آنها شاهد كشته شدن والدين خود بوده اند كه گاهي به دلخراش ترين روش ها در مقابل ديدگان كوچك شان اتفاق مي افتد. اكثر اين كودكان در طول جنگ، خود تبديل به انسان هاي بي رحم و تجاوزگري شده اند.

محيط سالم، كودكان سالم
مدير كل سازمان جهاني بهداشت دكتر برونتلند در پيام خود به مناسبت روز جهاني بهداشت (۶ آوريل ـ ۱۸ فروردين) ضمن اشاره به نام گذاري سال ۲۰۰۳ به نام سال «محيط سالم، كودكان سالم» آورده است: بيش از ۵ ميليون كودك هر سال به علت معضلات محيطي جان خود را از دست مي دهند.يونيسف نيز به مناسبت روز جهاني بهداشت اعلام كرد كه ده ها ميليون نفر از كودكان جهان سالانه مورد استثمار، سوءاستفاده و خشونت قرار مي گيرند.
براساس اين اطلاعيه يونيسف ميليون ها نفر از كودكان جهان طي دهه گذشته بر اثر جنگ كشته و شش ميليون كودك ديگر نيز مجروح يا معلول شده اند. برنامه محيط زيست سازمان ملل نيز در اطلاعيه اي آورده است كه دود سمي ناشي از اشتعال چاه هاي نفت در جنوب عراق و حوزه هاي نفتي اين كشور و دود آتش، آتش سوزي هاي ناشي از بمباران ها در بغداد روشن ترين سندي است كه مناقشه كنوني ممكن است بر محيط زيست عراق وارد آورد.
براساس اين اطلاعيه كه در مقر سازمان ملل در نيويورك منتشر شد كلاوس توپفر مدير اجرايي برنامه محيط زيست سازمان ملل گفت: دود سياهي كه روي صفحه تلويزيون و در تصاوير ماهواره اي ديده مي شود شامل مواد شيميايي خطرناكي است كه به ويژه به كودكان و افرادي كه بيماري هاي تنفسي دارند صدماتي را وارد و محيط زيست طبيعي منطقه را آلوده مي كند.وي تاكيد كرد: نياز مبرمي براي زيرنظر گرفتن كيفيت هوا در مناطق آلوده در زودترين زمان ممكن وجود دارد.
دكتر ثريا عبيد، سرپرست صندوق جمعيت زنان ملل متحد به خبرنگار C.B.B گفته است كه در همهمه ارائه كمك هاي انساني، از رسيدگي به نيازهاي زنان عراق غفلت شده است. گزارش ها حاكي است كه روزانه دو هزار كودك در عراق متولد مي شوند و در حال حاضر مشكلات بارداري و زايمان عامل اصلي مرگ زنان و دختران آواره در دوره جنگ است. عراق ۲۴ ميليون جمعيت دارد و يك پنجم زنان عراقي در سن بارداري هستند.
هم اكنون در عراق در هر ۱۰۰ هزار تولد، ۳۶۰ مادر به هنگام زايمان جان مي سپارند. در حالي كه اين رقم در كشورهاي توسعه يافته ۲۱ نفر است.رئيس انجمن ژنتيك ايران نيز هشدارهاي تازه اي داده است. او تخمين مي زند آثاري همچون مرده زايي در زنان باردار، نازايي، ناباروري و تولد كودكان ناقص الخلقه در مناطق در معرض بمباران نسبت به ساير مناطق بيشتر باشد. دكتر داريوش فرهود مي افزايد: از نظر ژنتيكي اورانيوم ضعيف شده مصرفي در بمب هاي به كار برده شده در جنگ بين عراق و آمريكا مناطق دور را چندان تهديد نمي كند. وي ادامه مي دهد: ما هنوز از ميزان دوز اورانيوم مصرفي در بمب هاي به كار برده شده در تهاجم آمريكا عليه عراق اطلاعي نداريم و به طور دقيق نمي دانيم كه به چه تعداد و در چه فاصله زماني استفاده مي شود.اين آسيب ها همه جداي از خبرهايي است كه همه روزه از نقاط درگير جنگ مي رسد. خبرهايي كه از كمبود دارو و لوازم درمان، قطع برق و عدم دسترسي به آب آشاميدني سالم خبر مي دهد.برخي سازمان هاي حامي حقوق كودك نيز در بيانيه هايي جداگانه جنگ را عليه كودكان محكوم كرده اند.
سازمان مبارزه بين المللي براي دفاع از حقوق كودك در بيانيه اش مي نويسد: «كودكان اولين قربانيان اين كشتار هستند. شير و داروي اين كودكان ۱۲ سال است كه به بهانه مبارزه با رژيم عراق به گروگان گرفته شده و ميليون ها كودك كشته شده اند. » انجمن نويسندگان كودك و نوجوان در آستانه روز جهاني كتاب كودك (۱۴ فروردين) در نامه اي به روساي مركز بين المللي كتاب براي نسل جوان (IBBY) در كشورهاي انگلستان و آمريكا از آنان براي دعوت سياستمداران به پرهيز از جنگ طلبي و بي عدالتي نسبت به كودكان درخواست همكاري كرد.
سايت اينترنتي كودكان ايران نيز كه به بررسي مسائل حقوقي و اجتماعي كودكان مي پردازد در بيانيه اي خواستار جلوگيري از آسيب ديدن كودكان در جنگ شد. در بيانيه اين سايت تازه تاسيس آمده است: «كودكان حق دارند در سرزميني شاد و آرام به زندگي ادامه دهند و هيچ قدرتي نبايد اين حق را از آنان بگيرد. » انجمن حمايت از حقوق كودكان در ايران نيز در اطلاعيه اي بيان مي كند: جنگ در حالي رخ داده است كه كودكان بي شماري در آسيا و آفريقا از سوءتغذيه رنج مي برند و امكان برخورداري از آموزش و بهداشت را ندارند و از حداقل زندگي بي بهره اند. انجمن حمايت از حقوق كودكان جنگ را تقبيح مي كند و همراه با ديگر انسان هاي آزادانديش خواهان توقف آن است. كودكان زيادي در جنگ كشته شدند، كودكان بي شماري مجروح و يا معلول شده اند و بسياري از كودكان از نعمت داشتن پدر و مادر محروم مانده اند. نزديك به يك ماه از جنگ مي گذرد حتي اگر اين جنگ همين امروز تمام شود كودكان عراقي جاي زخم جنگ را تا پايان عمر در خود خواهند داشت. جاي خالي دست محبت پدر و مادري كه بر سر كشيده مي شود و ياد و خاطره هراس هر روزه اي كه بر جانشان چنگ مي اندازد و به خاطرشان مي آورد روزي روزگاري ارزش آسايش كودكان در پيچ و خم داد و ستدهاي بين المللي گم شد. روزي روزگاري باز هم مردم دويدن مريم ۵ ساله را در كوچه هاي خاكي شهر به خاطر مي آورند و هنوز گيس بافته و دمپايي پلاستيكي قرمزش را در ذهن دارند و دستش را كه رو به آسمان بود و انگار مي خواست چيزي را بگيرد.

آنچه از غربي ها نياموخته ايم
007235.jpg
ترجمه:فاطمه خالقي
مخارج هر انساني به ميزان درآمد او بستگي دارد. اما شيوه پول خرج كردن هنگامي كه براي خريد كالاها و خدمات غيرضروري باشد، در مكان هاي مختلف تفاوت دارد. هنگامي كه از خوراك و پوشاك و مسكن فراتر برويم، مي بينيم كه شيوه پول خرج كردن ـ نه تنها براساس سن و طبقه اجتماعي، بلكه براساس مليت نيز متفاوت مي شود. اين اختلاف در ميان جوانان آشكارتر است. زيرا آن ها در حال گذر از دوره اي هستند كه مي توان آن را دوره پايه زندگي و زمان تامين نيازهاي آينده نام نهاد.
آنچه در پي مي آيد مقايسه اي است ميان شيوه پول خرج كردن جوانان سوري و آلماني. گزينش اين دو كشور، بدان سبب است كه جوانان آلماني در زمينه بهره وري از دارايي خود از عاقل ترين جوانان جهان به شمار مي روند و جوانان سوري نيز در مقابل نمونه اي از جوانان عرب هستند كه با وجود درآمد كمتر، ولخرجي بيشتري مي كنند.
در دانشگاه ها و انستيتوها و مدارس آلماني نمي توان دانش آموزان و دانشجويان وابسته به طبقه مرفه و طبقه كم درآمد را از يكديگر تشخيص داد. زيرا تقريباً خوراك، پوشاك و محل سكونت بيشتر آن ها مانند هم است. اين نشان مي دهد كه خانواده هاي ثروتمند اصرار دارند كه فرزندانشان در شرايط عادي و دور از مظاهر رفاه و ريخت و پاش رشد كنند و آموزش ببينند.
البته اين را بايد دانست كه والدين آلماني براي آموزش علمي و فني فرزندان شان هر هزينه اي را متحمل مي شوند اما هنگامي كه پاي هزينه هاي مربوط به تفريح و خوشگذراني و خريد اتومبيل و. . . در ميان باشد دست و دلبازي آن ها بسيار محدود مي شود و به انسان هايي ناخن خشك تبديل مي شوند. آن ها اين گونه نيازهاي مادي را تا حدي تامين مي كنند كه به گرايش فرزندان خود به استقلال و رهايي از وابستگي مادي، آسيبي نرسانند. براي همين از آغاز بچه هاي خود را به گونه اي تربيت مي كنند كه بتوانند روي پاي خود بايستند. اين شيوه تربيتي در آلمان و ساير كشورهاي اروپاي باختري و شمال آمريكا رواج بيشتري دارد و بر پايه آن مي كوشند تا فرزندان خود را در تعيين سرنوشت خويش در عرصه هاي تحصيلي و شغلي و يا در تصميم گيري هاي مهم خانوادگي، شركت دهند. هنگامي كه فرزند آن ها به سن هشت سالگي مي رسد، بايد با توليد و نوآوري آينده خود را تضمين كند و استقلال مادي اش را به دست آورد. در بيشتر موارد آنچه اين استقلال را فراهم مي سازد، اقدام و تلاش خود فرد است. البته نظام سياسي و اقتصادي كشور به گونه اي است كه به جوان كمك مي كند و طرح او را ـ در صورتي كه توجيه اقتصادي و اجتماعي داشته باشد ـ از نظر مادي و معنوي پشتيباني مي كند.
حال اگر اين وضعيت، با آنچه در دانشگاه ها و مدارس سوريه حاكم است، مقايسه شود، تفاوت چشمگير آن ها با يكديگر آشكار مي گردد. زيرا تفاوت ميان دانش آموزان و دانشجويان در پوشاك، مسكن و حتي وسايل نقليه كاملاً آشكار است. بسياري از آن ها با سر و وضعي به دانشگاه مي آيند كه گويا به سالن مد آمده اند. اين دانشجويان با اتومبيل هاي شيك و آخرين مدل خود ـ كه در خيابان هاي اطراف و گاه در خود دانشگاه پارك مي كنند - به يكديگر پز مي دهند. در آپارتمان هاي خصوصي زندگي مي كنند و اوقات فراغت خويش را در رستوران ها، كافه ها و مكان هايي مي گذرانند كه هيچ تناسبي با جو دانشجويي ندارد. درس خواندن براي بسياري از آن ها بيش از آنكه وسيله اي براي كسب دانش و تجربه و استفاده از آن در زندگي آينده باشد، راهي است براي دستيابي به مدرك تحصيلي، زندگي مرفه و پرريخت و پاش آن ها.
دانشجويان سوري پس از فارغ التحصيلي نيز تا مدت ها از نظر مادي به خانواده هاي خود وابسته مي مانند و با اين كه در بيشتر موارد از نظر امكانات مادي هيچ كمبودي ندارند، تلاشي براي استقلال اقتصادي خويش نمي كنند و در مقابل با ريخت و پاش اموال پدري، آن را به آساني از بين مي برند. به عبارت ديگر آن ها براي ساختن آينده خويش ـ از دارايي اي كه در اختيار دارند، بهره نمي گيرند. اگرچه طي چند سال اخير اين وضعيت اندكي در جهت مثبت، تغيير كرده است، اما هنوز ريخت و پاش دارايي ها بيشتر از بهره گيري مناسب از آن هاست. براي نمونه، بيشتر جوانان تحصيلكرده و يا حرفه آموخته كه امكانات مادي خوبي دارند ترجيح مي دهند اين امكانات و يا بخش عمده آن را صرف خريد خانه هاي باشكوه و اتومبيل هاي شيك و اجناس گران قيمت بكنند و بدين ترتيب به راه اندازي طرح هاي تجاري، صنعتي يا كشاورزي و يا حتي در مشاركت و سرمايه گذاري در چنين زمينه هايي هيچ اشتياقي نشان نمي دهند.
از ده ها سال پيش عادت بسياري از جوانان سوري اين بوده است كه به كشورهاي خليج فارس، استراليا و ايالات متحده آمريكا بروند، اين مهاجران معمولاً با جيب هاي پر از پول به كشور باز مي گردند تا كار و زندگي جديدي را آغاز كنند. بيشتر آنان ـ برخلاف جوانان صاحب سرمايه در آلمان ـ هرگز به دنبال اين نمي روند كه براي برپايي كارخانه ها و شركت هاي سودآور سرمايه گذاري كنند. بلكه برعكس، همه و يا بخش عمده اي از ثروت خود را نابخردانه در بخش هاي غيرتوليدي كه ارزش افزوده ايجاد نمي كند، به كار مي اندازند. اوج اين گونه عملكرد در ساختمان سازي ـ به ويژه ساخت خانه ها و ويلاهاي باشكوه و پرهزينه ديده مي شود. در موارد بسياري مي بينيم كه ساخت كاخ و ويلاي باشكوهي را آغاز مي كنند و وقتي كار به نيمه مي رسد، كفكيرشان به ته ديگ مي خورد و تازه مي فهمند كه به اندازه بلندپروازي خود پول ندارند، به همين دليل است كه در بسياري از مناطق سوريه ده ها كاخ و ويلاي باشكوه ديده مي شود و اين در حالي است كه شمار كشتزارها، كارخانه ها و سازمان هايي كه مي توانند ارزش افزوده به ارمغان آورند و فرصت شغلي براي بيكاران فراهم كنند، اندك است.
بخش عمده اي از سرمايه جوانان پولدار سوري صرف خريد طلا، جواهر و اجناس لوكس ـ آن هم به ميزان بيش از اندازه - مي شود. گسترش مغازه هاي طلا فروشي و رونق كار آن ها به همين دليل است. گفتني است كه چنين بازاري در آلمان و ساير كشورهاي اروپايي پيدا نمي شود.
مدتي است كه پديده ديگري رخ نموده كه عبارت است از ريخت و پاش هاي ميليوني براي برپايي مجالس عروسي و ميهماني هاي آن چناني در ميان مردم كوچه و بازار سوريه. سخن از عروس هايي است كه هر كدام چندين ميليون ليره سوريه خرج بر مي دارد و به هر حال گسترش مظاهر ولخرجي نشان دهنده حماقت و شيوه نابخردانه جوانان سوري در بهره گيري از پول است.

حاشيه زندگي
• خليج فارس آلوده
خليج فارس يك بار ديگر به خاطر جنگ آلوده شد. كلاوس توپفر مديربرنامه محيط زيست سازمان ملل از نتايج و تحقيقات اين گروه در عراق اعلام كرده است كه گياهان آبزي و فيتوپلانكتون ها در نزديكي شط العرب و دهانه روزنه فرات نابود شده اند.آتش گرفتن بيش از ۱۰ چاه نفت مسبب ايجاد بخارات و دوده هاي بسيار آلاينده سمي بوده است كه تركيبات بسيار خطرناك شيميايي و سطوح بسيار غليظ و آلوده سولفور، جيوه، ديوكسين و مايعات قابل اشتعال دارند.بخارت آلوده به ويژه انتشارات حاصل از حوزه هاي مشتعل نفتي نزديك بصره در جنوب عراق بسيار مضر هستند. اين تركيبات بسيار خطرناك، داراي خسارات مهلك به ويژه براي سلامتي كودكان و افرادي كه مشكلات تنفسي و قلبي دارند است.مطابق تحليل ها و داده هاي ماهواره برنامه زيست محيطي اين سازمان، ريخته شدن تركيبات آلاينده و آشغال ها در اثر عبور و مرور شمار كثيري از كشتي هايي كه به صورت غيرمعمول از اين مناطق عبور مي كنند توده هاي فيتوپلانكتوني را كه مسبب توليد اكسيژن در آب بودند از بين برده و رنگ آب خليج فارس را به كلي تغيير داده اند. توده هاي پلانكتوني آب هاي كم عمق به ويژه در خليج كويت شمار كثيري از ماهيان و آبزيان دريايي نيز كشته شده اند.از سوي ديگر با ريخته شدن آب فاضلاب ها و مواد شيميايي آلوده به آب هاي خليج فارس وضعيت آب منطقه بسيار آلوده و حتي آغشته به اورانيوم گزارش شده است.

• گنجينه هاي بربادرفته
آمريكايي ها بعد از آن همه هياهويي كه به پا كردند اكنون ساكت مانده اند. مردم عراق بعد از جنگ و غارت اموال عمومي و اداري حالا سراغ موزه ها و گنجينه هاي كشورشان رفته اند. خبرگزاري رويتر اعلام كرد غارتگران عراقي گنجينه هاي چندين هزار ساله موزه آثار عتيقه بغداد را به تاراج بردند. كاركنان اين موزه با نگراني عنوان كرده اند كه برخي از نفيس ترين آثار تمدن عراق غارت شده است. بنان امين معاون مدير موزه ملي عراق در ميان ظروف شكسته سفالي و آبگينه عتيقه گفته كه آن ها ۱۶ هزار قطعه عتيقه متعلق به هزاران سال پيش را غارت يا نابود كرده اند. قرار بود آمريكايي ها از اين موزه حفاظت كنند. اگر فقط يك تانك و دو سرباز در موزه داشتند چنين چيزي اتفاق نمي افتاد. در همين حين يونسكو از آمريكا و انگليس خواست براي محافظت از اشياي عتيقه عراق گام هاي فوري بردارند. يونسكو اعلام كرد مدير عاملش كويچيرو ماتسورا با ارسال نامه براي مقامات آمريكا و انگليس خواستار حفاظت از ميراث فرهنگي عراق كه يكي از غني ترين ميراث هاي فرهنگي دنيا محسوب مي شود شده است.

تجارت زرد
ميلياردها دلار منافع
ده سال جنگ در بالكان اين منطقه را به بزرگراه قاچاق انسان تبديل كرده كه بي قانوني و فساد راهگشاي عوامل اين تجارت شده و عوايد اين تجارت دشمنان سابق ـ مسلمانان بوسني، صرب ها و آلبانيايي تبارها را وا داشته كينه توزي هاي قومي را به نفع عوايد گسترده و اغواكننده قاچاق زنان كنار بگذارند. رودولف پرنيا از سفراي سابق ايالات متحده در مولداوي كه نقشي عمده در برنامه مبارزه با قاچاق انسان، طرحي كه ايالات متحده آمريكا تأمين منابع مالي آن را برعهده گرفته بود ايفا مي كرد، مي گويد: «شما در حال سخن گفتن از موسسات و نهادهاي بزرگ فرامليتي هستيد. »
شورشيان آلبانيايي تبار كوزوو، مقدونيه و جنوب صربستان كه از ديرباز عاملان قاچاق مواد مخدر در بالكان بوده اند عميقاً دست اندركار قاچاق انسان هستند و از اين تجارت تازه و جاندار براي تأمين منابع مالي مورد نياز جنبش جدايي طلبانه خود استفاده مي كنند.
لوئيسا مادر ۳۲ ساله بيوه شده مولداويايي كه توسط يكي از همسايگانش به پذيرفتن شغلي در ايتاليا و ازدواج با يك مرد ثروتمند رمي ترغيب شد خود را در اسارت بوجكاديلاور، مالك خود يافت كه هر روز چندين بار از او سوءاستفاده مي كرد، مرد ميانسالي كه از حلقه هاي كليدهاي قاچاق زنان به آلباني و به كشورهاي غربي عضو اتحاديه اروپايي است. ديلاور در فهرست افراد تحت تعقيب اينترپول قرار دارد و مقامات امنيتي اروپا مي گويند او با پرداخت وجوهي به شورشيان آلبانيايي تبار كوزوو خود را زير چتر حمايتي آنان قرار داده است.
لوئيسا مي گويد: «او مرا به قيمت هفتصد دلار خريداري كرد. » او در حمله پليس به يكي از خانه هاي فساد در ولستا آزاد شد. اين حمله زماني صورت گرفت كه ليوبه بوسكوفسكي وزير كشور مقدونيه از سوي NBC و اطلاعاتي كه اين شبكه به دست آورده بود تحت فشار قرار گرفت كه با استهزا نوشتند: «تنها در فاصله چند صد كيلومتري اسكوپيه فجايعي دور از ذهن و غيرقابل باور در حال رخ دادن است» اما اولگا و ساير زناني كه خطر صحبت كردن با خبرنگار NBC را به جان خريدند در جايي نبودند كه امكان يافتن شان وجود داشته باشد.
تيم ويژه عمليات ضربت پليس مقدونيه كه SWAT نام دارد اماكن پذيرايي كوكاكولا، سفري و بلادونا را هدف تهاجم خود قرار دادند اما توفيق چنداني كسب نكردند. مالكان اين خانه هاي فساد كه از حملات پليس آگاهي يافته بودند دختران را به سوي خروجي هاي مخفي پشت ساختمان هدايت كرده و آنان را در جنگل هاي پشت ساختمان اين اماكن مخفي كردند.

فقدان قانون
يورش به ولستا اولين مورد تهاجم پليس به اماكن فساد بود كه به رغم نگراني هاي موجود در مورد احتمال از سرگيري خشونت هاي ديرينه بين اسلاوهاي مقدونيه و اقليت آلبانيايي تبار انجام شد. بوسكوفسكي وزير كشور محافظه كار مقدونيه اقرار كرد كه افراد پليس خود در ضمن مزدوران حقوق بگير قاچاقچيان زنان هستند كه اين مسئله به دام انداختن قاچاقچيان را در يورش هاي غافلگيرانه و نجات بردگان جنسي آنان را ناممكن كرده است. او همچنين از فقدان وجود قوانين كافي براي نگاه داشتن قاچاقچيان در پشت ميله هاي زندان گله مند بود: «مجازات قاچاقچيان هيچ گاه جدي نيست. »

قضاوت آمريكايي ـ ۶۵
حق عفو و اعاده حقوق
چگونه مي توان نتايج قانوني منفي يك محكوميت جزايي را به حداقل رساند؟ عفو [فرمان هاي عفو] به وسيله استاندار و يا رئيس جمهور، بيشتر يا همه محروميت ها از برخي حقوق مدني را كه مرتبط با محكوميت جزايي است برطرف مي كند. براي مثال شخصي كه از يك جرم عفو شد مي تواند رأي دهد و يا در هيأت منصفه بنشيند. راه ديگر از بين بردن موانع قانوني براي پيوستن مجدد به جامعه، از طريق اعاده حقوق است. برخي ايالت ها به طور خودكار در اواخر دوران محكوميت زنداني، حقوق وي را اعاده مي كنند در حالي كه برخي ديگر از ايالت ها اعاده حقوق را فقط منوط به درخواست متهم مي كنند. اما روش هاي ديگر محدود كردن نتايج زيان آور محكوميت، عبارتست از پاك كردن يا پوشانيدن سوابق كيفري فرد. پاك كردن سوابق [باطل كردن پرونده ها] پرونده ها را نابود مي كند در حالي كه پوشانيدن [مهر و موم كردن پرونده ها] دسترسي به آنها را محدود مي سازد.

تأثير دادخواهي هاي حقوق زندانيان
با وجود اينكه زندانيان تقريباً هيچ وقت در دادخواهي هايشان پيروز نمي شوند، اين دادخواهي تأثير مهمي بر زندان دارد. تصميمات ديوان در مورد حقوق زندانيان براي شرايط بهتر زندگي در زندان، رويه هاي اداري عادلانه تر، دستيابي بيشتر به دادگاه، ارتباط بيشتر با دنياي بيرون و فرصت هاي بيشتري براي زندانيان در اجراي كارهاي مختلف مربوط به عقايد مذهبي شان، مواردي هستند كه زندان در موردشان مسئول است. همچنين دادگاه ها، برخي از بدترين شرايط زندان ها را بهبود بخشيده اند. بعد منفي حقوق زندانيان حجم زياد دادخواهي هاي زندانيان است كه بار بيشتري را بر دوش دادگاه مي گذارد.
بحث هاي وسيع تر در مورد دادگاه جزايي: آيا زنداني كردن بيشتر مجرمين، روش خوبي براي جلوگيري از جرم است؟
تحليلگران سياسي در اين باره موافق نيستند كه زنداني كردن، يك شيوه موثر براي تقليل نرخ جرم است.
زنداني كردن بيشتر مجرمين روش خوبي براي جلوگيري از جرم است.
حاميان زنداني كردن، اين بحث ها را مطرح مي سازند:
۱ ـ افزايش نرخ زنداني از سال ۱۹۸۰ با كاهش نرخ جرم در ارتباط است و باعث كاهش نرخ جرم شده است.
۲ ـ هزينه هاي جرم هايي كه از طريق زندان جلوگيري مي شوند از هزينه هاي ساختمان سازي و اداره كردن زندان ها تجاوز مي كند.
۳ ـ زندان ها جرم را از طريق «از توان انداختن» [دور كردن مجرم از جامعه] و «بازدارندگي» كاهش مي دهند.
۴ ـ عموم مردم از اتخاذ روش هاي سختگيرانه براي حل مشكل جرم طرفداري مي كنند.
زنداني كردن بيشتر مجرمين، روش خوبي براي جلوگيري از جرم نيست.
منتقدين نيز با اين بحث ها به مخالفت برمي خيزند:
۱ ـ كاهش نرخ جرم، بيشتر به خاطر عملكرد تعداد كمي از مردان جوان در گروه سني ۱۵ تا ۲۴ سال است تا عملكرد شمار زيادي از مجرمين در بازداشتگاه ها و زندان ها.
۲ ـ بيشتر زندان ها، هزينه فرصت را تحميل مي كنند (به عبارت ديگر يك دلار سرانه كه براي زنداني خرج مي شود دلار سرانه اي است كه براي آموزش و پرورش، پارك ها، كتابخانه ها، مراكز تفريحي، اتوبان ها، دانشگاه ها و حفظ نظم، خرج نمي شود) كه از هزينه جلوگيري از جرم به وسيله زندان تجاوز مي كند.
۳ ـ بهتر است كه خلافكاران خشن را از جامعه دور كنيم اما استفاده غيرمنطقي از زندان براي محبوس كردن بسياري از خلافكاران غيرخشن (از قبيل محكومين به داشتن مواد مخدر) ساختار و بنيان خانواده را با كنار گذاشتن بخش زيادي از مردان جوامع اقليت نژادي، تضعيف مي كند.
اين بحث كه در صورتي كه ما بيشتر مجرمين را زنداني كنيم، آمريكا امن تر خواهد بود، تحقيقاتي را كه نشان مي دهند زندان موثرترين روش براي كاهش ميزان تكرار جرم براي همه متخلفان نيست، ناديده مي گيرد.
مطالعه موسسه رند در سال ۱۹۹۴ نشان داد كه قرار دادن جامعه بر [روش] معالجه توزيع كنندگان مواد مخدر، در كاهش جرم به وسيله اين نوع از مجرمين، ۱۵ برابر موثرتر از زندان است.
۵ ـ تأثير بازدارنده زندان، «بيش از ارزش واقعي، ارزيابي مي شود». زندان در بازدارندگي از جرم خشن ناموفق است، زيرا بيشتر جرايم خشن به صورت آني [بدون تفكر]، در اوج هيجان يا در حال مستي انجام مي شود. پس همچنين استفاده بيش از اندازه از زندان براي بسياري از خلافكاران مواد مخدر كه مدت زمان محكوميت اندكي دارند، استعداد سوق دادن افراد به رفتار خوب را زندان در آنها از بين مي برد.
۶ ـ مطالعات نشان مي دهد كه مردم از جايگزين هاي ديگري براي زنداني كردن در مورد جرم غيرخشن و متهمين با خطر كمتر، پشتيباني مي كنند. علاوه بر اين، يك نظرخواهي در سال ۱۹۹۵ گزارش مي دهد كه اكثريتي از آمريكاييان فكر مي كنند از طريق استفاده از مواد مخدر بهتر از جلوگيري و از طريق درمان، بهتر از زندان مي توان اقدام كرد.

ارزيابي موردي براي زنداني كردن بيشتر مجرمين
غيرقابل انكار است كه در طول ساليان اخير نرخ زندان افزايش يافته است و در همان زمان نرخ جرم كاهش يافته است. تا زماني كه دلايل آماري، «علت موثر» بودن را تأييد يا رد كنند غيرمنطقي است كه بپذيريم زندان، بيشتر منجر به جرم كمتري شده است و منطقي است كه بپذيريم فقط بالاترين نرخ زندان و پايين ترين نرخ جرم ملازم هستند. از لحاظ آماري واضح است كه جمعيت شناسي (شرايط جسماني) ارتباط قوي تري (هرچند نه ضرورتاً به صورت عليتي) با نرخ جرم دارد تا زندان زيرا زندان يك راه حل پرهزينه براي مشكل جرم است. اين سوال بزرگ اصلي باقي مي ماند: آيا تأثير زندان به هزينه اش مي ارزد؟
در حالي كه برخي از مطالعات حاكي از اين است كه زندان به هزينه اش مي ارزد، هزينه فرصت هاي از دست رفته، سرسام آور هستند. ۵ ايالت اكنون بودجه تأديبي بيش از يك ميليارد دلار را در سال دارند. در سراسر كشور، مخارج مراكز تأديبي در سطح ايالت، سريع تر از رديف هزينه هاي ديگر، افزايش يافته است.هزينه هاي تأديبي در سطح ملي، همانند سرعت هزينه هاي نظامي، طي ۲۰ سال اخير سه برابر افزايش يافته اند.

زندگي
اقتصاد
ايران
جهان
فرهنگ
ورزش
هنر
|  اقتصاد  |  ايران  |  جهان  |  زندگي  |  فرهنگ   |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |