يكشنبه ۲۸ ارديبهشت ۱۳۸۲ - شماره ۳۰۵۳- May, 18, 2003
داستان مناقصه موبايل اعتباري
ائتلاف روي امواج
011945.jpg
گروه اقتصاد: وقتي سيد احمد معتمدي گفت: پرونده هاي ما را با وانت بار كردند و بردند، آقاي «د» فهميد كه حالا زمان امتيازگيري است. آقاي «د» دلال ايراني شركت آلكاتل فرانسه پس از شكست در مناقصه پر سروصداي خريد تجهيزات شبكه تلفن همراه در سال گذشته فشار بر روي وزارت پست و تلگراف و تلفن را آغاز كرد. نظارت هاي قضايي به طورمشهودي تشديد شد و كار به جايي رسيد كه وزير رسماً از مقامات خواست: سازماني براي خريدهاي دولتي تشكيل دهيد تا ما سفارش هايمان را به آنجا ارجاع دهيم تا وضعيت پايان پذيرد. حذف آلكاتل و اعلام اريكسون و زيمنس هزينه زيادي را به وزارتخانه تحميل كرد تا جايي كه آقاي «د» بعدها گفت: بهرامپور رئيس شركت مخابرات، مقدس عضو هيأت مديره و صدري رئيس ارتباطات ديتا تا پشت در زندان رفتند و بازگشتند. اوج گيري منازعات، موضوع موبايل را به جلسه سران قوه كشاند. جلسه اي كه مشخص نشد پس از چه بحث هايي به تاييد عملكرد مخابرات انجاميد. اين همه در زماني بود كه تاريخ برگزاري مجمع عمومي شركت ملي مخابرات هم نزديك مي شد و بهرامپور مديرعامل اين شركت كه از زمان وزير قبلي در اين سمت بود مي بايست تلاش ها براي ماندن آغاز مي شد. شايعه تشكيل پرونده براي بهرامپور وقتي با مخالفت هايي از درون وزارتخانه همراه شد شانس او را براي احراز دوباره اين پست كاهش داد. فشارهايي كه از جانب نماينده آلكاتل ساماندهي مي شدند هر روز بيشتر مي شد. گرچه مقامات داخل وزارتخانه و دولت عملكرد بهرامپور را در آن مناقصه قابل دفاع مي دانستند اما خود او علاقه چنداني به پرداخت هزينه نداشت. او پاكات مناقصه دو ميليون كارت اعتباري تلفن همراه را در كشو ميزش داشت. گفته مي شد نصرالله جهانگرد دبير شوراي عالي اطلاع رساني، معاون وزير پست و تلگراف و تلفن و نماينده خاتمي در امور مربوط به اينترنت هم نظر مثبتي روي ابقاي بهرامپور ندارد. او عضو دفتر سياسي و از فعالان جبهه مشاركت است. كسي كه پس از انتخاب عارف به رياست سازمان مديريت برنامه ريزي چند ماهي سرپرست وزارتخانه بود. پيش از معتمدي او براي اخذ رأي اعتماد به مجلس معرفي شد اما نتوانست از پارلماني كه اكثريت آن را هم حزبي هايش تشكيل مي دادند راي بگيرد. در روز راي اعتماد يك نماينده مشاركتي تهران در مخالفت به يك نماينده مشاركتي ديگر در موافقت با وزارت او صحبت كرد. آن روز سيدمحمد خاتمي براي اولين و آخرين بار براي معرفي «يك» وزير به پارلمان آمد. او پيش از آن به هنگام معرفي عبدالواحد موسوي لاري و علي يونسي به مجلس نيامده بود و چند هفته بعد هم كه در ليستي پنج نفره جهانگيري، حجتي، معتمدي، دادمان و مسجدجامعي را به مجلس معرفي كرد باز نيامد. در تنها جلسه اي كه او آمد اكثريت مجلس به وزير پيشنهادي اش راي مثبت نداد. جهانگرد در حقيقت نماينده خاتمي در وزارتخانه در حقيقت در ساختار وزارت پست و تلگراف و تلفن تنها سعيد هائقي مديرعامل شركت پست، برگزيده واقعي معتمدي است. به هر رو به موازات راي مجمع عمومي شركت مخابرات بر ابقاي بهرامپور فشارها هم كم شد. آقاي «د» از حجم فعاليت ها و رايزني هايش كم كرد و فضا آرام شد. آرامشي كه شايد نشان از توافقات و اتخاذ تصميمي داشت كه قرار بود در آخرين روز اول ماه سال ۸۲ اعلام شود.
شركت مخابرات ايران تيرماه سال ۸۱ در اعلاميه اي خبر از برگزاري مناقصه براي عقد قرار T.O.B (ساخت، راه اندازي و واگذاري) داد. اين منطقه براي اجراي پروژه تلفن همراه اعتباري با ظرفيت ۲ ميليون مشترك (قابل توسعه به ۶ ميليون مشترك ولي بدون حق افزايش بيش از ۲ ميليون) برگزار مي شد. مخابرات از شركت كنندگان خواست با يك اپراتور GSM از اروپا، يك شركت مشاور باتجربه و سرمايه گذاري با قدرت مالي چنين پروژه عظيمي را معرفي كنند. از ۲۶ كنسرسيومي كه در دوره اول پيشنهادهاي خود را تسليم مخابرات كردند ۸ كنسرسيوم براي ادامه شركت در مناقصه انتخاب شدند. (جدول ۱) پيشنهادها در سه پاكت ارائه شد. پاكت اول حاوي ضمانت نامه شركت در مناقصه به ارزش تقريبي ۸۶/۱ ميليون دلار و مدارك مويد صلاحيت شركاي كنسرسيوم بود. پيشنهادات فني و طرح اجرايي، بازاريابي و فروش پروژه در پاكت دوم قرار داشت. پاكت سوم هم حاوي پيشنهاد مالي و سهم شركت مخابرات از درآمد ناخالص پروژه بود. شركت فناوران امواج به دليل تاخير در ارائه مدارك در موعد مقرر در همان ابتدا حذف گرديد. فعل و انفعالات تيرماه ۸۱ تا فروردين ۸۲ نشان داد كه پاكت آخر حرف اصلي را خواهد زد. چه اينكه بهرامپور برنامه اي داشت كه بر اساس آن در يك حركت با گزينش يكي از اين ۶ كنسرسيوم هم سهم دولت را بالا جلوه دهد و از كار خود در برابر نهادهاي نظارتي دفاع كند و هم ارزش عملكرد خود را براي ديگران نمايان سازد. روند آتي مناقصه از همان ابتدا روشن بود. چرا كه شركت مجتمع صنعتي رفسنجان با سابقه مخابراتي تاسيس يك كارخانه كابل سازي، صاحب ۴۰ درصد از سهام شركت گسترش ارتباط پويا است. همچنين اين شركت ۳۹ درصد از سهام ايرافون را هم در اختيار دارد. يعني رقبايي با يك مالك وارد «مناقصه» شده اند. نكته جالب تر آنكه شركت ميليكوم كه به عنوان اپراتور از سوي ايرافون معرفي شده است سهامدار تله ۲ سوئد يعني همان اپراتور مجتمع صنعتي رفسنجان است. در ادامه اين تقسيم كار هم مدير عامل ايرافون رئيس هيأت مديره شركت مجتمع صنعتي رفسنجان است. كسي از مديران مخابرات نپرسيد كه چگونه يك شركت اروپايي كه سهام شركت ديگري را هم در اختيار دارد به عنوان رقيب آن وارد رقابت مي شود؟
جدول ۱
مشاور
سرمايه گذار
اپراتور
شريك ايراني اصلي
رديف
وطنيه
وطنيه، بانك United Gulf
وطنيه كويت
ارتباط جامع نوين
۱
-
OJ سعودي
OJ سعودي
ايجاد ارتباط بين الملل
۲
-
شركت بين المللي صدقياني
از طرف British Telecom
فن آوران امواج
۳
از انگليس Aircom International
شركت فؤاد الغانم و پسران Cukurova Holding
Turkcell
شركت پرسپ
۴
Mason Communications از انگليس
Kinnevik
Tele2 سوئد
مجتمع صنعتي رفسنجان (RIC)
۵
Netcom از سوئد
Millicom
Millicom
ايرافون، RIC
۶
-
Mobile Telecom اتريش
گسترش پويا ارتباط، RIC
۶
Bonzai Networks Ltd. از انگليس
شركت سرمايه گذاري بيمه سازمان تأمين اجتماعي و گروه صنعتي سديد
Monaco Telecom
هيربدان
۸
مرحله نخست رقابت در پيشنهادهاي فني بود. در اين مرحله كنسرسيوم شركت پرسپ، ترك سل، فواد الغانم و ايركام اينترنشنال با كسب ۵/۸۰ نمره از مجموع ۱۰۰ نمره رتبه اول را از آن خود كرد و كنسرسيوم مجتمع صنعتي رفسنجان و ايرافون به ترتيب با ۶/۶۹ و ۶۳ نمره در رتبه هاي دوم و سوم جاي گرفتند. گرچه حداقل نمره لازم براي ادامه بررسي ۶۰ بود اما مديران مخابرات با دو بار تمديد مهلت، فرصت ادامه كار را به هيربدان و گسترش پوياارتباط دادند. از تركيب پنج كنسرسيوم باقي مانده سه كنسرسيوم با مالكيت ايراني واحد بودند. هيربدان هم شركتي است كه از سوي برخي از نزديكان ... تاسيس شده و علي رغم عمر كوتاهش پروژه هاي وسيعي را در اين حوزه در اختيار گرفته است. مديرعامل اين شركت مديرعامل سابق شركت توسعه پروژه هاي نيروگاهي (مپنا) است. شركتي كه در زمان وزارت زنگنه تاسيس شد. رسول لاهيجانيان رئيس سابق ستاد وزارت نفت و عضو سابق هيأت مديره شركت مهندسي و ساختمان صنايع نفت هم از موسسين هيربدان است.
عملا پرسپ به عنوان تنها نماينده بخش خصوصي در اين مناقصه باقي ماند. اما بررسي پيشنهادهاي مالي هنوز انجام نشده بود. ۳۱ فروردين ماه پاكات مالي گشوده شد و نتيجه زير از آن استخراج شد (جدول ۲) روابط عمومي شركت مخابرات ۲۴ ساعت بعد نام كنسرسيوم مجتمع صنعتي رفسنجان و تله ۲ سوئد و شركايشان را به عنوان برنده اعلام كرد. سهم ۵۶ درصدي دولت مي تواند توجيه خوبي براي اين تصميم باشد. اما پرسش ها تحقق اين رقم و حتي حضور شركت هايي كه نام آنها از سوي مجتمع صنعتي رفسنجان به عنوان عضو كنسرسيوم برده شده را با ابهام مواجه مي سازد. عدم شفافيت از سوي شركت مخابرات ايران بعد از ارزشيابي پيشنهاد فني از يكسو و تكذيب حضور شركت Tele2 در كنسرسيوم توسط مديرتوسعه تجاري شركت Tele2 باعث افزايش ابهامات اين پروژه مي شود. چگونه ممكن است شركت مخابرات ايران دريافت نامه از شركت Tele2 را تاييد كند، در حالي كه مدير توسعه تجاري آن ابتدا حضور خود را تكذيب كرده و سپس مي گويد با شركت Millicom Cellular در لوكزامبورگ، كه اپراتور شريك ايرافون و آن نيز شريك مجتمع صنعتي رفسنجان است تماس بگيرد؟ براي شركت مخابرات ايران بررسي و اثبات شركاي واقعي و وضعيت مالي آنها اصلا كار مشكلي نيست. بديهي است كه هر اپراتور اروپايي كه سهام آن در ليست بورس سهام نيويورك و ديگر بورس هاي بين المللي وجود دارد، در سرمايه گذاري جديد خارج از حوزه استراتژيكي خود شركت نخواهد كرد، زيرا اين كار تاثير منفي بر قيمت سهام آن خواهد داشت. به همين دليل، شركت Tele2 حضور خود در اين مناقصه را تكذيب مي كند. بدين ترتيب، آيا نامه ارائه شده به شركت مخابرات ايران واقعاً از سوي شركت Tele2 در سوئد بوده است؟ چرا شركت مخابرات ايران از اعلام معيارهاي خود در ارزشيابي پيشنهاد مالي خودداري كرده است، در حالي كه اين كار را براي پاكت الف و ب انجام داده است؟ درواقع، هر فرد مسئولي چگونگي پيشنهاد مالي، اعتبار و شرح تامين بودجه، مبالغ قطعي پيش بيني شده، تضمين پرداخت حداقل به شركت مخابرات ايران، رابطه آن با طراحي و اجراي شبكه و ميزان سرمايه گذاري در ازاي هر مشترك، تاثير آن بر كيفيت سرويس و هزينه هاي اداره سيستم و نگهداري در ازاي هر مشترك، كمك مالي موثر آن به دولت و متوسط حقوق هر كارمند، كميسيون به عمده فروشان و خرده فروشان و غيره را حداقل بر اساس آنچه در مناقصه تعيين شده، به دقت مورد ارزيابي قرار مي دهد.
بديهي است انجام اين كار توسط شركت مخابرات ايران مورد ترديد است زيرا ظرف مدت بسيار كوتاهي برنده را انتخاب و چند ساعت بعد از گشايش پاكات پيشنهاد مالي، برنده را اعلام كرده و فقط ارقام درصد نوشته شده در پيشنهاد را مورد ملاحظه و توجه قرار داده است. چرا شركت مخابرات ايران مايل به افشاي مبلغ قطعي پيش بيني شده معادل ۵۶ درصد پيشنهادي از سوي مجتمع مذكور براي ديگر شركت كنندگان در مناقصه نيست.
شركت مخابرات ايران بايد به وضوح مبلغ قطعي پيش بيني شده و قابل پرداخت به شركت مخابرات را اعلام كند. آيا اين مبلغ ۵۶ درصد از درآمد ناخالص است يا ۵۶ درصد از درآمد بدون كسر بهره، ماليات، استهلاك سرمايه و تجهيزات كه معادل درآمد خالص منهاي هزينه هاي عملياتي است يا ۵۶ درصد از سود خالص؟ اگر شركت مخابرات ايران معتقد است كه ارزشيابي منصفانه بوده، بايد اين حقايق را آشكار سازد. آينده نشان مي دهد كه فرايند امر چگونه بوده است، مگر اينكه اين اطلاعات در اختيار عموم گذاشته شود. چرا شركت مخابرات ايران وضعيت فعلي comviq و به اصطلاح اين بانك بين المللي را مورد ارزيابي قرار نداده است؟ وضعيت comviq مشخص است، مثلاً با كدام بانك ادغام شده است؟ وضعيت مالي فعلي آن چگونه است؟ اكنون اين بانك با اين نام در كجا قرار دارد؟ آيا اين بانك مي تواند بودجه اين پروژه را تأمين كند؟ آيا همان Kinnevik و comviq نيست؟ در اين صورت چرا شركت مخابرات ايران مي گويد comviq؟ اين تغيير نام كي رخ داد؟ اين «بانك بين المللي» كدام است؟ چه كسي اين بودجه را تأمين مي كند؟ شركت مخابرات ايران توضيح دهد كه آيا سه كنسرسيوم پيشنهاددهنده سهم بالاي ۵۰ درصد با يكديگر رابطه دارند و ارقام (درصد) توافق شده اي را ارائه داده اند و اين نكته در هر كشوري كه روش ارزشيابي مناقصه منصفانه و شفافي دارد، كارتل ناميده شده و آنها را از درجه اعتبار ساقط مي كند.
در بسياري از كشورها، اين روش غيرقانوني است. در شرايط مناقصه ذكر شده است كه ضمانت نامه شركت در مناقصه دو شركت اول (برنده و شركت بعدي) نگه داشته خواهد شد، اين كار يك رويه استاندارد است تا در صورت شكست مذاكرات قراردادي با نفر اول، مقامات مربوطه بتوانند با نفر دوم وارد مذاكره شوند. در مورد اين پروژه، اين روش مفهوم چنداني ندارد، چرا كه دو نفر اول با هم مرتبط هستند. در اين مورد غيرعادي، نه رقابت و نه مزيتي براي شركت مخابرات ايران وجود دارد. علاوه بر اين حقيقت ايجاب مي كند كه شفافيت كامل در كل روند ارزشيابي و انتخاب برنده وجود داشته باشد.
آيا نبايد شركت مخابرات ايران پيشنهادهاي مالي را بر اساس شرايط مشخص شده مناقصه م ۵/۸۱ با شرايط زير براي پيشنهاددهنده مورد ارزيابي قرار دهد؟
۱ ـ شركت كننده بايد پيشنهاد با ظرفيت ۲ ميليون مشترك و قابل توسعه به ۶ ميليون مشترك ارائه نمايد.
۲ ـ شركت كننده نبايد بدون تأييد هيأت قانونگذار، كه در اين پروژه خود شركت مخابرات ايران است، تعرفه را تغيير دهد.
۳ ـ شركت كننده حق افزايش خودبه خود بيش از ۲ ميليون مشترك را ندارد (شركت مخابرات ايران در هنگام شفاف سازي شرايط مناقصه، جواب اين سوال را مشخص نكرد.)
مي توان گفت كه هيچ كنسرسيوم ديگري، حتي دو كنسرسيومي كه پيشنهادات مالي آنها باز نشد، چنين درصد بالايي را پيشنهاد نداده بودند. درصد پيشنهادي از ۳۲ درصد تا ۴/۴۴ درصد متغير بودند. حال اين سوال پيش مي آيد كه آيا آنها از اطلاعات خاصي آگاه بودند كه ديگران نبودند؟ آيا شركت مخابرات ايران افزايش سالانه تعرفه در پيشنهاد مالي آنها را پذيرفته است، در حالي كه بر اساس شرايط مناقصه اين كار مجاز نمي باشد؟ آيا شركت مخابرات ايران اين درصد را بر مبناي ۶ ميليون مشترك پذيرفته است كه باز هم شرايط مناقصه شركت مخابرات ايران آن را مجاز نمي داند؟ در اين صورت، نمي توان آن را يك ريسك تجاري ناميد، بلكه اين يك ابهام و به شمار مي رود زيرا شركت مخابرات ايران بايد پيشنهاد و مورد تجاري را طبق شرايط مناقصه ارزشيابي كند. شايد اگر ديگران نيز از اين شرايط مطلع بودند، درصدهاي سهم درآمد بهتري براي شركت مخابرات ايران پيشنهاد مي دادند و درآمد بيشتري نصيب خزانه دولت مي شد. اگر قرار بود مشخصات فني و سيستم هاي طراحي شده در انتخاب نهايي نقشي نداشته باشد چه نيازي به اين همه پيشنهاد فني مورد درخواست و ارزيابي آنها و نمره دادن ها بود. معيار اصلي اين بود كه پيشنهادات بايد نمره بالاي ۶۰ درصد كسب كند تا براي پيشنهاد مالي واجد صلاحيت شناخته شوند. به دو كنسرسيومي كه از كميسيون ارزشيابي نمره پايين تر از ۶۰ درصد گرفته بودند، نيز فرصت داده شده و نمره آنها به ۶۰ درصد رسانده شد، كه يكي از آنها از نظر درصد درآمد پيشنهاد شده به شركت مخابرات ايران در رتبه دوم قرار گرفت. اين بدان معناست كه طراحي شبكه و كيفيت سرويس معياري براي شركت مخابرات ايران به شمار نمي آيد، در حالي كه اين عوامل مسئوليت اوليه آنها است. كنسرسيومي كه مورد تجاري خود و درصد سهم درآمد شركت مخابرات ايران را بر اساس شرايط مناقصه شركت مخابرات ايران برنامه ريزي كرده است تا شبكه و كيفيت سرويسي مطابق با استانداردهاي بين المللي و محيط تجاري كه موجب افزايش توليد ثروت ملي مي شود، ايجاد كند، متهم به در نظر گرفتن سرمايه گذاري سنگين براي خريد تجهيزات و سرمايه گذاري زائد براي اداره و نگهداري سيستم گرديده است. به نظر مي رسد شبكه اي با كيفيت سرويسي مشابه شبكه فعلي شركت مخابرات ايران كه خرابي و كيفيت پايين آن زبانزد خاص و عام است هدف پروژه BOT نيز مي باشد. زيرا در غير اين صورت شركت مخابرات ايران توجه بيشتري به روش هاي ارزشيابي معطوف مي كرد. به دنبال اظهار بي اطلاعي تله ۲ از همكاري با مجتمع زمزمه هايي مبني بر پيوستن آلكاتل به كنسرسيوم برنده شنيده مي شود. با پيوستن آلكاتل شايد اجزاي پازل تكميل مي شود. با قبول آلكاتل در اين كنسرسيوم، شكست اين شركت در مناقصه خريد تجهيزات جبران مي شود. آلكاتل به مناقصه مي پيوندد، از فشارها كاسته مي شود. اما آقاي «د» فقط در حوزه مخابرات فعال نيست. خوشبختانه قوه قضاييه با پيگيري پرونده م. دادستان اسبق تهران كه با استفاده از اعتبار خود در مناقصات نفتي وارد مي شد، استقلال خود را در رسيدگي به پرونده هاي فساد اقتصادي روشن كرد. چه نام فرزندان برخي از مقامات اين قوه در پرونده شهرام جزايري هم بود. ولي دادگاه علني برگزار و جزايري محاكمه شد. با پيگيري شايسته قضايي آقاي «د» هم نخواهد توانست به فعاليت هاي خود ادامه دهد.
جدول ۲
سهم شركت مخابرات ايران از درصد درآمد ناخالص
پيشنهاد دهنده
رديف
۵۷
مجتمع صنعتي رفسنجان با Tele2
۱
۵۷
پويا ارتباط و مجتمع صنعتي رفسنجان با Mobile Telecom از اتريش
۲
۵۲
ايرافون كه ۴۰ درصد سهام آن به مجتمع صنعتي رفسنجان تعلق دارد با Millicom
۳
۴۴‎/۴
شركت پرسپ، فؤاد الغانم و پسران با Turkcell
۴
۴۳‎/۱
هيربدان با Monaco Telecom
۵

نگاه اول
توسعه دولتي
سام غفارزاده
مشتركين تلفن همراه، مرتب از كيفيت شبكه اظهار نارضايتي مي كنند.
«مشترك مورد نظر در دسترس نيست» اغلب شهروندان روزي چند بار اين جمله را بايد بشنوند.
ارائه دهندگان خدمات اينترنتي (ISPها) روزي نيست كه در مصاحبه يا اظهارنظري از محدوديت هاي روزافزون دولت انتقاد نكنند. كاربران اينترنتي ناگهان به صلاحديد دولت از دسترسي به برخي سايت ها محروم مي شوند. . .
از سويي ديگر مسئولان مخابراتي كه اخيراً توانسته اند وزارت پست، تلگراف و تلفن را به وزارت ارتباطات و فناوري اطلاعات تبديل كنند مدعي توسعه ارتباطات هستند.
نكته اساسي هم در همين توسعه دولتي است. بوروكرات هاي دولت همه ساله براي توجيه افزايش بودجه زيربخش هاي خود به توضيح اهميت توسعه در بخش تحت مديريتشان مي پردازند و آن را امري زيربنايي مي نامند. حال آنكه امور زيربنايي كل كشور در حد يك دفتر يا حداكثر سازمان قابل تجميع است و هيچ احتياجي نيست تا تمام وزارتخانه (مانند راه، نفت، نيرو، صنايع و معادن، پست) جداگانه به بهانه آن دخالت در اقتصاد را توجيه كنند. اما مخابرات در اين خصوص وضع ديگري دارد. در يك دهه اخير شركت هاي فعال در عرصه الكترونيك و مخابرات گوي سبقت را از شركت هاي نفتي و خودروساز ربوده اند و سهام آنها داراي بالاترين ارزش ها در بورس هاي معتبر جهان است كه نشان از تمايل بخش خصوصي در اين عرصه دارد، فناوري اطلاعات امروز داراي تقاضاهاي مختلفي است كه دولت ايران به اصرار مي خواهد همگي را خود، راساً پاسخ دهد. وزارت پست با ايجاد شوراهاي مختلف همانند شوراي عالي اطلاع رساني، شوراي عالي انفورماتيك و تعريف پروژه هايي نظير تكفا به جز حوزه مردم عادي به حوزه ديگر دستگاه هاي دولتي هم پا گذاشته است. طرح تكفا بنا دارد تا به چگونگي انجام و اجراي پروژه هاي ارتباطي و مخابراتي دستگاه هاي دولتي نظارت كند. يعني كليه پروژه هاي ارتباطي بايد از زير نظر عده اي خاص بگذرد كه عملاً پيمانكاران با صلاحديد وزارت پست انتخاب خواهند شد. محدوديت ISPها و پلمپ آنها هم به علت عدم دريافت مجوز، از ديگر انتقادات وارده به مديران مخابراتي است. چه آنكه طبق مصوبه شوراي عالي انقلاب فرهنگي كه با تلاش يكي از معاونين وزارتخانه محقق شد ISPها فقط و فقط بايد با ASPهاي مورد تأييد وزارت پست قرارداد ببندند و هر قيمتي آنها ارائه مي كنند بپذيرند جالب آنكه غالب ASPهاي مورد تأييد وزارتخانه دولتي اند يا وابسته و نزديك به دولتي ها. اما انتقادي كه اخيراً مي توان به عملكرد وزارت پست وارد كرد قضيه فيلترينگ سايت هاي اينترنتي است. انتقادي كه در كلان به دولت اصلاحات وارد به طور كلي معلوم نيست چه علاقه اي در مسئولين اين وزارتخانه وجود دارد. براي تصويب قوانين مورد نظر خود و يا به زعم خويش پيشگيري از اقدام نهادهاي ديگر مجلس به عنوان يگانه نهاد قانونگذار كشور دور زده مي شود. قوانين مخابراتي مورد استناد اين وزارتخانه همواره مصوبه هاي شوراي انقلاب فرهنگي است.
شوراي مذكور كه رياست آن با رئيس دولت دوم خرداد است مصوبه اي دارد كه طبق آن هيأتي سه نفره متشكل از نمايندگان صدا و سيما، وزارت ارشاد و وزارت اطلاعات سايت هاي غيرمجاز را به وزارت پست معرفي مي كند تا اين وزارتخانه براي دسترسي به اين سايت ها محدوديت اعمال كند. ضمن آنكه شفافيت در زمينه معيارهاي اين هيأت وجود ندارد و تعداد سايت هاي غيرمجاز هم تاكنون اعلام نشده است. در بخش مخابرات و ارتباطات كشور دايره بخش خصوصي هر روز تنگ تر مي شود و مديران اين بخش بايد پاسخگوي مداخله هاي خود در اين حوزه به مردم باشند تا مجدداً قضيه تلفن همراه تكرار نشود. مشتركين تلفن همراه كه جزو شركت دولت مخابرات ايران گزينه ديگري براي دريافت خدمات مكالمه اي به ايشان وجود ندارد سال هاست آرزوي برقراري تماس سالم و موفق را با گوشي دارند.

نگاه اقتصادي
تعصبي در حال تغيير
بهتر است رئيس فدرال رزرو همين حالا عوض شود، تا چند سال بعد. اگر، مردي كه در ۱۶ سال اخير نظام سياست گذاري هاي پولي آمريكا را پايه ريزي كرده، در ژاپن زندگي مي كرد، بدون شك از او به عنوان گنجينه زنده ملي ياد مي كردند. مردي كه همواره به تمام اخبار اقتصادي جهان با دقت گوش داده آلن گرينسپن است. الگوي تمام عيار خونسردي و مرجع تصميم گيري هاي عاقلانه. استاد بي همتاي هنر حكومت در بانك مركزي، هنر تركيب مقدار كافي از اطلاعات شفاف و ارائه آن به منظور متقاعد كردن و راهنمايي ديگران و در عين حال ابهام، ابهامي كه همواره از لو رفتن بازي هاي پشت پرده جلوگيري مي كند.
و تمام اينها دلايل كافي به دست مي دهند كه چرا، هنگامي كه جورج بوش تامل خود را به انتصاب مجدد وي پس از پايان دوران زمامداري اش در سال ۲۰۰۴ نشان داد، كسي شگفت زده نشد. حتي شنيدن اينكه، آلن گرينسپن در پاسخ به تمايل جورج بوش اعلام كرد؛ او نيز علاقه مند است به كار خود ادامه دهد، چندان شگفت انگيز نبود. نه اصلاً شگفت انگيز نبود، اما بدشانسي بود. اكنون زمان تغييرات فرا رسيده است.
گرينسپن ۶۶ ساله است. اين موضوع به خودي خود نمي تواند، دليلي بر كنار رفتن وي از قدرت باشد، هر چند پذيرفتن خطرات ناشي از نگراني هاي سرمايه گذاران درباره وضعيت جسماني او، بي احتياطي است. (هفته گذشته او براي انجام يك جراحي بر روي پروستات به بيمارستان رفت. ) مهم ترين دليل اين است كه او، براساس قوانين فدرال رزرو (بانك مركزي آمريكا) نمي تواند بيش از اين در اين پست باقي بماند.
زيرا دوره ۱۴ ساله غيرقابل تجديد او به عنوان يكي از روساي بانك مركزي در ژانويه ۲۰۰۶ به پايان مي رسد.
بنابراين، تمايل بوش براي انتصاب مجدد او، صرفاً تمايلي است براي اجتناب از تصميمات مشاجره برانگيز در سال ،۲۰۰۴ كه موعد انتخابات رياست جمهوري است. اقدامي در جهت بازنشستگي زودهنگام ـ چه در حال حاضر و يا در سال ۲۰۰۵ و پس از انتخابات رياست جمهوري آمريكا ـ ضرورتي است كه آلن گرينسپن خود بايد آن را تشخيص دهد. او بايد به اين اقدام ابتكارآميز دست زند. و رئيس جمهور و بازارهاي مالي جهان نيز بايد از چنين تصميمي استقبال كنند.
در مبارزات رياست جمهوري سال ۲۰۰۰ ميلادي، جان مك كين رقيب جمهوريخواه بوش به شوخي گفت: اگر آلن گرينسپن بميرد، من باز هم او را به عنوان رئيس بانك مركزي ابقا خواهم كرد. در پس اين شوخي يك نكته مهم نهفته است، و آن اينكه، شهرت گرينسپن آن چنان درخشان است و رياست او بر بانك مركزي آن چنان كامل و بي عيب و نقص بوده است كه بايد او را تا جايي كه ممكن است در اين مسند ابقا كرده هر چند اين ديدگاه، هم براي گرينسپن و هم براي سياست هاي پولي زيان آور است.
پس از گرينسپن، زندگي همچنان ادامه خواهد يافت.
اغلب در بازارهاي مالي جهان مي گويند: گرينسپن يك قديس نيست. هيچ كس نمي تواند قديس باشد. با توجه به سرشت پيچيده سياست هاي پولي، تصميم گيري ها در اين زمينه بايد در فضايي مه آلود و با عدم قطعيت همراه باشد.
در سال هاي پاياني دهه ۱۹۹۰ ميلادي اين مه از غلظت بيشتري برخوردار بود و گرينسپن نيز بارها به آن اذعان كرد. پاسخ گرينسپن به شرايط پر از ابهام آن سال ها، پايين نگه داشتن نرخ هاي بهره و در نتيجه اجازه دادن به تداوم افزايش قيمت دارايي ها و املاك بود.
براساس تئوري ها، اغلب با اعتماد بالايي گفته مي شد كه دستاوردهاي افزايش بهره وري ممكن است توجيهي كافي براي افزايش قيمت ها باشند، يا حداقل منجر به كاهش صدمات در دوره كاهش رشد اقتصادي شوند، شكوفايي بسيار عظيم بود، سقوط اقتصادي نيز از حجم بزرگي برخوردار بوده است. همان طور كه گرينسپن نيز تاكيد كرد، اكنون براي گفتن ميزان صدمات ناشي از كاهش رشد اقتصادي، زود است. و به همين ترتيب نمي توان گفت كه آيا شرط بندي او درست بوده است و يا غلط.
بسياري از كارشناسان معتقدند هر جانشيني كه براي او انتخاب شود از كفايت كافي برخوردار نخواهد بود. البته اين ديدگاه در سال ۱۹۸۶ زماني كه آلن گرينسپن به عنوان جانشين پال ولكر (Paul volcker) انتخاب شد نيز رايج بود. كانديداهاي موجه مي توانند محدود به افرادي چون: مارتين فلدستين، استاد اقتصاد هاروارد، گلن هابارد كه تا اين اواخر رئيس شوراي مشاوران اقتصادي بود و يا حتي لري سامرز، رئيس دانشگاه هاروارد، كه وزير خزانه داري بيل كلينتون نيز بود، باشند. سامرز مي تواند نمادي براي تحقق ادعاي جورج بوش درباره همكاري دوحزبي باشد. اما يك حقيقت انكارناپذير وجود دارد و آن اينكه، اكنون زمان آغاز دوران جديدي است، دوره اي پس از گرينسپن.

هيچ كس به ما نمي رسد
شما بايد يك عده روزنامه خوان را قبول داشته باشيد و يك عده روزنامه نگار روزنامه ما را كنار روزنامه همشهري بگذارند و بگويند كدام روزنامه بهتر است
011870.jpg

ديدار «ما» بود با «من». سوار آسانسور «من» شديم. در دفتر «من» نشستيم و حدود دو ساعت با «من» صحبت كرديم. استكان چاي اش در هر چهار مرتبه اي كه از ما پذيرايي شد با ما فرق مي كرد. شكلات سوئيسي روي ميز را تعارف مي كند و تاكيد دارد كه فقط يكي برداريم. آنچه را با خنده مي پرسيم او با جديت جواب مي دهد. خودباوري عجيب و غريبي دارد. مي خواهد امسال دفتر لوس آنجلس را هم راه اندازي كند. روزنامه ۸۰ صفحه اي را براي آينده نزديك پيش بيني مي كند. ويزيتور بودن خبرنگارانش را تكذيب مي كند و معتقد است كه ما هرگز نمي توانيم به خبرنگاران او برسيم. فقط خود را ژورناليست مي داند و بس. وقتي سوار آسانسور شديم تاكيد كرد كه فقط مهمانان مخصوص اش نظير سفرا اجازه سوار شدن دارند. بعد از دو ساعت كه از اتاق سردبير بيرون آمديم، هنوز آسانسور در همان طبقه بود. وقتي در ميانه هاي گفت وگو منشي مخصوص اش صفحات را براي امضا مي آورد يك صفحه را بالا مي گيرد و مي گويد: «از آسيا پول مي چكد. » جايي هم اشاره كرد كه من تنها سردبيري هستم كه راننده دارم.خلاصه گفت وگو با ايرج جمشيدي در ويژه نامه جشنواره مطبوعات به چاپ رسيده بود. در اين جلسه اميرحسين رسائل كنار ما بود.
اميرحسين مهدوي ـ بهمن احمدي
• سوال اولم اين است كه در مطبوعات ايران در زمينه اقتصادي برخي معتقدند سبكي به نام سبك ايرج جمشيدي راه افتاده است. خودتان اين را شنيده ايد؟
من شنيده ام و آن را قبول دارم.
• اما همان كساني كه معتقدند اين سبك درست شده است در عين حال انتقاد را هم وارد مي كنند كه سبكي مبتني بر آگهي و تحريريه مبتني بر آگهي است. در واقع يك نوع خبرفروشي در اين سبك هست. اين را هم قبول داريد؟
خير. با اين سبكي كه ما گذاشتيم موجب شده است كه فرهنگ خواندن روزنامه اقتصادي در ايران رايج شود. تا پيش از من كه اخبار اقتصاد را بنيان گذاشتم چيزي به نام روزنامه اقتصادي در ايران نداشتيم. نه پيش از انقلاب و نه بعد از انقلاب.
• اين درست. اما اين انتقاد را چگونه به سبكي كه خودتان مدعي ايجاد آن هستيد پاسخ مي دهيد؟
همه چيز آن يكتا است. من سه مجله و سه روزنامه در ۳۲ سال كار مطبوعاتي ام بنيان گذاشتم. هر سه مجله و هر سه روزنامه موفق بودند. هر سه تا پول ساز و در هر سه مجرب ترين و ارزشمندترين ژورناليست هاي روز، كار مي كردند و مي كنند. از آقاي دكتر انور خامه اي تا جواناني كه الان ديديد كار مي كنند.
• البته آقاي انور خامه اي سه ـ چهار روز است كه به شما پيوسته اند؟
قبلاً آقاي دكتر چيني، مسعود مهاجر، محمود جام ساز و ديگران بوده اند.
• موفقيتي كه از آن نام برده ايد، در چه زمينه اي بوده است؟
در توانايي من. در تجربه من و آگاهي ام به كار ژورناليستي.
• خير سوالم اين بود كه معيارهايتان براي اينكه مي گوييد اينها موفق بودند چيست؟
من زماني به فكر انتشار يك روزنامه اقتصادي افتادم كه در ايران خلاء وجود داشت. يك سفري به لندن داشتم و در آنجا تصميم گرفتم بيايم و يك روزنامه اقتصادي منتشر كنم. وقتي كه آمدم چون مي دانستم براي گرفتن امتياز ممكن است با مشكل مواجه شوم به مدير مسئول و صاحب امتياز وقت روزنامه ابرار پيشنهاد دادم كه چهار صفحه روزنامه اقتصادي در بياورم، تا قبل از آن يك صفحه در مي آوردند. گفتم كه چهار صفحه را با هزينه و كادر خودم داير مي كنم و ضميمه روزنامه شما باشد. با اين كار شروع كردم. به دليل اينكه پيش از آن، هم تبحر آن را داشتيم و هم توفق آن را و هم در تمام محيط هاي مربوط به اقتصاد نفوذ داشتيم و بوديم. اين كار را كرديم اما نشد بعد براي اخبار كرديم. ضميمه چهار صفحه اي ما اخبار را از ۱۵ هزار تيراژ به ۶۲ هزار تيراژ رساند.
• يعني فقط تاثير همان چهار صفحه بوده؟
بله. همان چهار صفحه.
 • يعني همكاران ديگر. . .
هيچ. فقط ما.
• الان تيراژتان چه قدر است؟
تيراژمان را اعلام نمي كنم.
• چرا؟
براي اينكه ديگران اعلام نمي كنند.
• خب شما به عنوان يك روزنامه موفق اعلام كنيد تا خوانندگانتان بدانند.
ما الان به شما مي گوييم پرتيراژترين روزنامه اقتصادي در خاورميانه هستيم و چهارمين روزنامه پرتيراژ ايران.
• يعني همشهري و ايران و جام جم و چهارمي آسيا. يك تفكيكي بين روزنامه هايي هست كه جلوتر از شما هستند و روزنامه هاي پشت سر شما بين مطالب و آگهي آنها و تحريريه شان. اين دو كاملاً از هم منفك هستند. و هر كدام كار خود را مي كنند و به قول معروف نيم تاي بالا و نيم تاي پايين. به نظر مي رسد شما اين مرز را برداشته ايد و نمايندگان شما كه در حوزه هاي خبري حضور پيدا مي كنند براي هر دو منظور حضور پيدا مي كنند. و البته بيشتر دومي يعني آگهي؟
نه. ما براي خبر و آگهي تفكيك كامل قائل هستيم.
• به نظر شما خبرنگاري كه كارش آگهي باشد مي تواند مستقل بماند.
بله.
• اما ما در حوزه هاي خبري با خبرنگاران روزنامه شما برخورد كرديم و اين حالت را كه مي گوييد هرگز اعمال نكردند و عمدتاً مدافع آن حوزه خبري هستند. براي گرفتن آگهي. . .
موردشان چه بوده است، بگوييد تا من. . .
• من موردش را نمي گويم چون اينها هم به نوعي همكار ما هستند اما خود من بارها شاهد بودم كه. . .
سوژه را بگوييد.
• من الان سوژه را نمي گويم.
من اصلاً يك چيز ديگر به شما مي گويم. شما بايد يك عده روزنامه خوان را قبول داشته باشيد و يك عده روزنامه نگار روزنامه ما را كنار روزنامه همشهري بگذارند و بگويند كدام روزنامه بهتر است. ما مي گوييم حتماً مال ما بهتر است.
• تيراژ اين را به شما اعلام مي كند.
نه اعلام نمي كند. شما به يك چيز توجه كنيد. روزنامه آسيا يعني ايرج جمشيدي. روزنامه همشهري يعني شهرداري. اينها با هم فرق مي كند. يعني با وجود شهرداري است و غيرخصوصي است. روزنامه ما بهتر از روزنامه همشهري است. در ضمن خوانندگان ما جزو طبقه اليت و روشنفكر جامعه هستند. كسي روزنامه ما را نمي خرد برود در پارك بنشيند. همشهري را همه مي خرند مي روند در پارك مي نشينند. نيم كيلو روزنامه است آن را ۴۰ تومان مي خرند.
• البته من به خاطر دارم اخبار اقتصاد را خبرنگاران شما در بازار تهران و در حجره ها توزيع مي كردند اگر بازاريان هم طبقه اليت فرض شوند من مي خواهم بدانم اين طبقه بندي اجتماعي شما كه مي گوييد اليت چيست؟
روي خوب نكته اي دست گذاشتيد. ما آن زمان مي خواستيم بازار را بگيريم، اما بازار را رها كرديم، ديگر بازار نرفتيم. ديگر صفحه بازار نداريم. فكر مي كرديم مي توانيم در بازار ايجاد تحول كنيم. ديديم موفق نمي شويم بازار را رها كرديم.
• شما به عنوان روزنامه نگار اقتصادي فكر مي كنيد خبرنگارتان كه به يك حوزه خبري و يك حوزه صنعتي اعزام مي شود و آنجا صحبت از گرفتن آگهي از آن سازمان و نهاد مي كند، مي تواند، خبر واقع بينانه منتشر كند؟
من اين را كاملاً نفي مي كنم. گفتم كه سوژه را نشان بدهيد. . .
• يعني آن چيزي كه ما ديديم وجود نداشته است؟
بله. چنين چيزي وجود ندارد.
• من خودم ديدم.
ببينيد مثلاً مي گويند نيروي انتظامي خلاف كار است. ممكن است يك مامور رفته باشد خلاف كرده باشد. . .
• يك مورد نيست. من يك حوزه را نمي گويم، بقيه دوستان و همكاران ديگر هم در حوزه هاي مختلف كه كار مي كنند، با چنين مواردي از سوي خبرنگاران شما روبه رو شده اند.
خب يك كار ديگر مي كنيم. برايتان در اينجا اعلام مي كنيم. ما به هيچ كدام از خبرنگاران خود نمي گوييم چه بنويسيد و چه ننويسيد.
• منظورم اين نبود كه شما مي توانيد به ستون نويس هايتان بگوييد اين را بنويسند يا اين را ننويسند. . .
شما يك خبري را كه هست به من نشان دهيد. ما بهتر از هر روزنامه اي خبر را پرورش مي دهيم. بهتر از هر روزنامه اي خبر را عرضه مي دهيم و معتقديم روزنامه نگاراني در روزنامه ما هستند كه در روزنامه همشهري نيست. همشهري امكانات ديگري دارد. اگر آقاي فلاني و گروه اش كار موفقي دارند، كار سياسي موفقي مي كنند نه كار ژورناليستي.
• من ايكس ريال حقوق مي گيرم يا براي جمشيدي كار مي كنم يا براي يكي ديگر. من مي گويم گونه كار شما طوري است كه خبرنگارتان در حوزه اقتصادي در جهت جذب درآمد خودش و شما براي روزنامه فعاليت مي كنيد. غير از اين است؟
ما چنين چيزي نداريم.
• اما چيزي است كه وجود دارد.
شما بايد مابين اينها تفاوت قائل شويد. ما مجاز كرديم كسي كه آگهي را مي دهد آگهي را به كسي بدهد كه خودش مي خواهد.
• بعد به نظر شما آن وقت چنين خبرنگاري استقلال دارد و مي آيد از آن حوزه انتقاد كند؟
011875.jpg

بله. نوشته هاي ما نشان مي دهد. مگر خبرنگاران ديگر انتقاد مي كنند.
• فراوان است. . .
يكي را به من نشان بدهيد. در ايران خودرو نشان بدهيد.
• خود من در مورد ايران خودرو مطلب زياد نوشتم و خيلي هم انتقادي بود. . .
ما هم نوشته ايم. نوشتن فرق مي كند. من خبرنگار را مي گويم. اصلاً اين طور نيست ما خبرنگار را بي نياز مي كنيم از يك دانه خود كار و يك ضبط و يك سكه.
•  اما به آن حوزه وابسته اش مي كنيد.
اصلاً اين كار را نمي كنيم. وقتي بي نياز مي شود قدر مي شود.
 • شما چيزي را انكار مي كنيد كه خود من به عينه ديده ام. چيزي را كه من به عينه ديده ام شما نمي توانيد انكار كنيد.
شما ژورناليست گردن كلفت تر از خودم نداريد، چون بي نياز هستم.
• خبري كه در صفحه يك لوگوي شركت بيسكويت گرجي است يا در صفحه دو لوگوي شركت. . .
پس بحث اين است. . .
• برمي گردد به آن سبكي كه گفتيد كه سوال اول من بود. سبكي كه الان در روزنامه شما منعكس شده و در روزنامه هاي اقتصادي معروف به سبك ايرج جمشيدي است. و خيلي از روزنامه ها بعد از اينكه روزنامه اقتصادي راه انداختند، اميدوارند به سبك شما كار كنند و موفقيت هاي مالي شما را هم كسب كنند.
نمي توانند. كسي نمي تواند به ما برسد.
• من روي آن بحث ندارم.
من به شما مي گويم كه كسي نمي تواند برسد.
•  آنها فكر مي كنند حالا ممكن است برسند و شما را پشت سر بگذارند و ممكن هم هست نگذارند. دارند سبك شما را دنبال مي كنند و به زبان اصطلاحي سبكي است كه خبرفروشي است. و واقعيت قضيه اين است كه خبرنگاراني كه از روزنامه آسيا و بعد از آن از روزنامه هاي اقتصادي ديگر در حوزه هاي خبري مي روند، دارند از شيوه كار شما تقليد مي كنند. همكار هستيم و آنها را مي بينيم و به عينه مي بينيم آنچه را كه شما اسم آن را ژورناليستي مي گذاريد، انجام نمي دهند.
سوال شما اين بود كه گفتيد در صفحه اول لوگو بيسكويت گرجي را مي زنيد. آن زمان در سر صفحه من تصميم مي گيرم و آن خبر اصلاً براي خبرنگار ما نيست. درباره اين دو موردي كه آورديد. . .
• پس خودتان انتخاب كرديد؟
بله. لوگوي آن را مي آوريم كه آن را شكيل تر مي كند. اصلاً چرا نياوريم. مگر شما مي آوريد، نمي زنيد.
• در تيتر صفحه يك؟
بله. تيتر صفحه يك. اصلاً صفحه يك ما با صفحه يك شما متفاوت است.
• بله. اما بحث ما اين بود كه خبر و آگهي منفك است يا نه؟
خبر و آگهي منفك است.
• اما آنچه كه ما مي بينيم اين طور نيست.
شما اسم برند و مارك شركت را اگر ايراني باشد نمي آوريد. اما خارجي باشد مي آوريد. مثلاً مي گوييد ماشين بنز ضرر كرده است. اما مي خواهيد بگوييد ماشين دوو ضرر كرده، مي گوييد اسمش را نياوريد. بيسكويت گرجي را مي خواهيد بگوييد، مي گوييد اسمش را نياوريد. اما ما مي آوريم.
• مي آوريد اما در قبال آن وجهي هم دريافت مي كنيد يا بعداً سراغشان مي رويد.
هيچ كدامشان. . .
•  اما ما چيزهاي ديگري شنيده و ديده ايم، حالا شما نفي مي كنيد يك بحث ديگر است. . .
من امروز صبح نمايشگاه بودم كه يكي از جوانان گفت مي خواهم بيايم خدمتتان، آمد داخل. ديدم سمپاتي هم دارد. نشست و گفت من رفتم و از يكي از همكاران شما پرسيدم گفتم كه چرا روزنامه اينها صفحات اش بيشتر است اما ارزان تر از شماست. او گفت اينها دو ميليون تومان مي گيرند يك خبر مي سازند و يك شركت ورشكسته را شركت پيروز معرفي مي كنند. گفتم بگويد ما چنين كاري نمي كنيم. ما پرتيراژترين و موثرترين روزنامه در حساس ترين جاي اقتصادي مملكت يعني بورس تهران هستيم. خوانندگان ما، مديران، فعالان بازار سرمايه، توليد و تجارت در رده بالا هستند.
• آيا در اين باره سرشماري هم كرده ايد؟
بله.
• چند درصد خوانندگان. . .
صددرصد مال ما است.
• چند درصد خوانندگان شما مديران هستند؟
نمي دانم.
• شما الان مي گوييد اين آمار را ندارم اما مي گوييد مديران و روساي كارخانه ها خوانندگان ما هستند.
براي اينكه ما هر جا مي رويم مي بينيم. شاهد آن هستيم. تماس هايي كه مي گيرند.
• روزنامه هاي ديگر هم همين طور است. آنها هم مي توانند ادعا كنند ما هم اين طور هستيم. هيچ كدام از اين حرف ها صحت ندارد. براساس آمار صحبت كنيد و مستند.
مسئله ادعا نيست. ما داريم نشان مي دهيم.
• شما چه طور ايده هاي خودتان را قبول مي كنيد. اما ايده هاي من را به عنوان يك خبرنگار كه مي گويم همكارتان اين كار را كرده قبول نمي كنيد.
شما انتقادتان به چيست. اين را دقيقاً بگوييد.
• من سوال مي كنم. خبرنگار هستم و وظيفه ام سوال كردن است.
سوال تان راجع به چيست؟
• سوال همين بود. در همان راستا. . .
شما مي گوييد ما مرز بين خبر و آگهي را قائل نمي شويم.
مخدوش كرده ايد و تقريباً از بين رفته.من مي گويم تا جايي كه دست ما است كاملاً رعايت مي كنيم.
• من هم مي گويم تا جايي كه ما ديديم اين طور نيست و. . .
 شما كار همين امروز را بياوريد. اين روزنامه امروز است.
• خبر صفحه دو. اين را شما خبر تعريف مي كنيد. . .
 بله. به هيچ عنوان هيچ گونه تاثيري ندارد. يعني به جان هر چهار نفرمان اين يكي را اگر استثنائاً نگاه كنيد به هيچ عنوان نه آگهي است و نه چيزي ديگر. . .
• حالا كمي بحث را عوض كنيم. من تقريباً هر هفته يك بار عكس شما را با يك سفير مي بينم از كشور خارجي كه آمده اند و از روزنامه شما ديدن كرده اند و در صفحه اول مي زنيد. سوالم اين است كه هدف تان از اين كار چيست؟
ما مي خواستيم عمر نفوذ در محافل ديپلماتيك و محافل خارجي اقتصادي در تهران را كوتاه كنيم. ما روزنامه خود را به دو زبان كرده ايم. انگليسي و فارسي. برنامه هاي فرامرزي هم داريم. ما در مدت سه تا چهار ماه با همين شيوه اي كه شما الان به آن احتمالاً انتقاد داريد كه اميدوارم نداشته باشيد، موفق شديم روزنامه هايي را كه در بيست سال، ده سال، پانزده سال منتشر مي شدند بگيريم و الان روزنامه اول در تمام محافل ديپلماتيك ايران باشيم با همين شيوه اي كه شما فكر مي كنيد صحيح نيست.
• در اين مورد سرشماري كرده ايد؟
بله.
• مي توانم بدانم چند درصد محافل ديپلماتيك. . .
ما همين امشب دعوت داريم و به سفارت مي رويم شما هم با ما بياييد.
• از اين دعوت ها خيلي هاي ديگر هم دارند.
خير اين طور نيست.
• براي مديران مسئول روزنامه ها ممكن است دعوت هايي بيايد ولي آنها بروند يا نروند.
نروند حالا به من چه مربوط است كه نمي روند.
• ممكن است اتهام جاسوسي به آنها بزنند. شما از اين نمي ترسيد.
نه ما نمي ترسيم.
• چرا نمي ترسيد؟
چون جاسوس نيستيم.
• يعني به بقيه كه اين اتهام را زده اند جاسوس هستند؟
به من نمي توانند بزنند براي اينكه من خيلي شفاف زندگي مي كنم.
• يعني بقيه شفاف نيستند؟
نه. كسي كه مي ترسد شفاف نيست.
• آنها هم خودشان مي گويند شفاف اند اما اين انگ را به آنها مي زنند.
كه خوب ممكن است به ما هم بزنند. ما كه نمي دانيم.
• من هم سوالم اين است كه چرا به شما نمي زنند.
چرا نمي زنند. . .
• اين برمي گردد به نفوذي كه در مراكز تصميم گيري داريد؟
نه. نفوذي نداريم.
• چطور بعد از اينكه يك عكسي در روزنامه تان زديد كه عكس مستهجني محسوب مي شد روزنامه تان را تعطيل نكردند. اما روزنامه هاي ديگر را به جرم هاي كمتر از آن در رابطه با همان عكس ها مي بندند. . .
حالا اينكه نبستند من نمي دانم براي چه نبستند. نگاه كردند كه روزنامه ما اقتصادي است. قرار ۵ ميليون توماني صادر كردند و همان موقع. . .
• اما براي بقيه قرارهاي سنگين تري صادر مي كنند؟
براي يك عكس. بعد هم حتماً دادگاه يا قاضي تشخيص داده روزنامه اي كه امتياز آن يا مديرمسئول آن همسر من است، يقيناً چنين عكسي تعمداً چاپ نمي شود. . .
ادامه دارد

حاشيه اقتصاد
• هندي ها و يك دنيا زحمت
بالاخره يادداشت تفاهم گروه كاري مشترك ايران و هند در زمينه نفت و گاز به امضا رسيد. هيات هندي شركت كننده در گروه كاري دو كشور كه با رياست وزير نفت و گاز هند، هفته گذشته به ايران سفر كرده بود آن قدر معطل كردند تا در فاصله يك ساعت مانده به پروازشان به مقصد دهلي نو، اين تفاهم نامه در درياي نور به امضا برسد. گرچه هندي ها بنا داشتند با كسب امتياز ورود بدون مناقصه به ميادين نفتي ايران، اجازه دهند LNG ايران به هند صادر شود اما از قرار معلوم مذاكرات فشرده و پافشاري زنگنه و نژاد حسينيان، وزير و معاون بين الملل نفت باعث آن شده كه در آخرين لحظات هندي ها بپذيرند كه با شرايط مناقصه اي در پروژه هاي نفتي شركت كنند و ايران و هند نيز براساس اظهارنظر وزير نفت و گاز هند بتوانند قرارداد صدور LNG را ظرف ۹ ماه آينده امضا كنند. ظاهراً تعلل هيات هندي تنها به امضاي تفاهم نامه محدود نبوده چرا كه عليرغم هماهنگي هاي قبلي، در مورد مصاحبه با روزنامه همشهري هم دچار اين مخمصه شدند.

• ۴۰۰ ميليون دلار اختلاف
شنيده ها حاكي است رقم اعلام شده از سوي رئيس انجمن سازندگان صنعت نفت مبني بر قراردادهايي كه با وزارت نفت براي ساخت قطعات توسط اين انجمن منعقد شده با رقم واقعي ۴۰۰ ميليون دلار اختلاف دارد. چندي پيش خياميان ميزان قراردادهايي را كه اعضاي اين انجمن با وزارت نفت امضا كرده اند ۴۵۰ ميليون دلار عنوان نموده بود. اين در حالي است كه اگر قراردادهاي مربوط به تامين مصالح ساختماني، پروژه ها و قرارداد شركت صدرا كه عضو انجمن نيست در نظر گرفته نشود ميزان پروژه هاي صنعتي واگذار شده به انجمن سازندگان صنعت نفت كمتر از ۵۰ ميليون دلار در سال گذشته بوده است. گويا رقم اعلام شده از سوي خياميان همان رقمي است كه شركت پشتيباني تامين تجهيزات نفت اعلام نموده است.

• آلمان و سنگاپور
صدراعظم آلمان، گرهارد شرودر بر آن است تا مناسبات اقتصادي آلمان و سنگاپور را بهبود و گسترش بخشد. اما، مناسبات بين دو كشور تنها به مناسبات خوب بازرگاني محدود نمي شود بلكه اينك تلاش دو كشور بر آن است تا مناسبات خود را در عرصه هاي علمي و آموزشي نيز گسترش دهند. گرهارد شرودر و گروه همراه او در مالزي نيز در اين راستا كوشيده بودند. سفر آسيايي شرودر تحت تاثير گسترش بيماري سارز قرار دارد. در سنگاپور تاكنون ۲۸ نفر در اثر ابتلا به اين بيماري جان باخته اند. اين در حالي است كه آلمان حضوري گسترده در اقتصاد سنگاپور دارد. تنها در پايتخت سنگاپور، شمار شركت ها و واحدهاي اقتصادي آلمان بالغ بر ۶۰۰ واحد مي گردد. از آن گذشته ميزان بازرگاني خارجي آلمان با جنوب خاوري آسيا بيش از ميزان صادرات آلمان به ايالات متحده آمريكاست و همين امر بازتابگر اهميت اقتصادي و سياسي اين منطقه براي آلمان است. يكي از محورها و اهداف اصلي سفر شرودر به آسيا، همانا تشويق نهادهاي مالي اين كشورها به سرمايه گذاري در آلمان است.

• ركود اقتصاد عرب
در حالي كه اذهان جهانيان به عراق، شرايط زندگي مردم اين كشور و بازسازي آن معطوف است، اوضاع اقتصادي ديگر كشورهاي عربي مورد بي توجهي قرار دارد، اقتصادي كه رشد نازل آن بسيار نگران كننده است و اين در حالي است كه بسياري از كشورهاي عربي از منابع طبيعي درخورتوجهي برخوردارند. دو سوم منابع نفت و يك چهارم منابع گاز جهان در كشورهاي عربي نهفته و از اين رو جاي تعجب است كه ميزان رشد اقتصادي اين كشور حتي كمتر از ساير كشورهاي در حال توسعه است.
آنچه در چهره كشورهاي عربي به چشم مي خورد، اقتصادي بيمار است كه متوسط رشد آن طي بيست سال گذشته حتي به يك درصد هم نمي رسيده در حالي كه ميزان رشد اقتصادي در ديگر كشورهاي در حال توسعه، از سه و نيم درصد هم بيشتر بوده است. نرخ بيكاري نيز در كشورهاي عربي بسيار بالاست و به طور متوسط بر ۱۵ درصد بالغ مي شود و افزايش پرشتاب جمعيت در كشورهاي عربي به اين وضع دامن مي زند. ايجاد فرصت هاي شغلي براي نسل آينده مستلزم رشد اقتصادي چشمگيري است و تحقق اين امر با توجه به منابع نفتي عظيم موجود، چندان هم بعيد به نظر نمي رسد.
واقعيت اين است كه حجم سرمايه گذاري ها در زمينه هاي آموزشي بسيار اندك است. ۶۵ ميليون نفر از جمعيت كشورهاي عربي، يعني يك چهارم اعراب ساكن منطقه، از بي سوادي رنج مي برند و از خارج هم تلاش هاي چنداني براي رفع اين وضع ناخوشايند صورت نمي گيرد. در كشورهاي عربي سالانه ۳۳۰ كتاب به زبان عربي ترجمه مي شود، در حالي كه شمار ترجمه ها به زبان يوناني حتي پنج برابر اين مقدار است. از هر ۱۰ هزار نفر، تنها ۲ نفر به شبكه اينترنت دسترسي دارند، در حالي كه يك هشتم مردم كشورهاي صنعتي از شبكه اينترنت استفاده مي كنند. مسئله اما بر سر اين است كه در دنياي امروز كه گرايش به تخصصي شدن دارد، آموزش و پرورش، اساس رشد اقتصادي را تشكيل مي دهند. يورگن ماتس از موسسه اقتصاد آلمان، شروط ديگري را نيز لازمه تحقق اين رشد مي داند و آن، برخورد باز با جهاني شدن است كه سرمايه گذاري هاي مستقيم را به دنبال دارد. اما بايد اذعان داشت كه شركت هاي خارجي از سرمايه گذاري در كشورهاي عربي پرهيز مي كنند و در توجيه سياست خود، از طرفي، از نامطمئن بودن اوضاع و شرايط و از طرفي ديگر از وجود دستگاه عظيم و پيچيده بوروكراسي سخن مي گويند. براي نمونه، در مصر، براي تاسيس يك شركت، ۱۶ تاييدنامه گوناگون لازم است، حال آنكه براي انجام اين كار در سوئيس، تنها بايد يك تاييدنامه در دست داشت. براي خريد زمين در مصر بايد مجموعاً در ۶۶ گام اداري، به ۳۱ اداره مختلف مراجعه كرد و رسيدن به هدف شايد تا ۱۴ سال به طول بيانجامد. علاوه بر اين مراحل درازمدت، بايد پول زيادي خرج كرد تا با قدرتمندان و مسئولان امر، رابطه اي مطلوب برقرار كرد. اين مسائل هم شركت هاي خارجي را فلج مي كند و هم شركت هاي عربي را. يورگن ماتس انجام اصلاحات را گامي ضروري براي بهبود اوضاع مي داند: «مسئله اين است كه معاملات تجاري و تبادل كالا با ديگر كشورهاي جهان، به شكلي بي دردسر انجام گيرد. محدوديت هاي واردات به كشورهاي عربي نيز نسبتاً زياد است. »

جهان ۲۰۰۳
مبارزه با فساد
ترجمه: غلامرضا رضايي نصير
ويتنام
توليد ناخالص داخلي: ۳۵ ميليارد دلار
سرانه توليد ناخالص داخلي: ۴۲۸ دلار
جمعيت: ۳/۸۱ ميليون نفر
رشد توليد ناخالص داخلي: ۸/۶ درصد
تورم: ۸/۴ درصد
مبارزه دولت با فساد مالي و اداري در سال ۲۰۰۳ شدت خواهد گرفت. به احتمال قوي عنوان درشت روزنامه ها به برخي موارد فساد مقامات عالي رتبه حزب كمونيست و دولت اختصاص خواهد يافت. روند اصلاحات اقتصادي شدت خواهد گرفت. به دنبال چين، دولت ويتنام نيز خواستار پيوستن به سازمان جهاني تجارت خواهد شد. اما براي رسيدن به اين مقصود بايد تلاش بيشتري انجام دهد. اصلاحات اقتصادي با تمام نيرو پيش نرفته اند. يكي از علت ها پافشاري محافظه كاران حزبي در مخالفت با اصلاحات بوده است. انتظار مي رود كه موافقتنامه تجاري ويتنام با آمريكا سبب موجي از سرمايه گذاري ها در اين كشور گردد. اغلب معاملاتي كه در سال ۲۰۰۲ به امضا رسيد، شامل پروژه هاي كوچك بود.

كانادا
توليد ناخالص داخلي: ۶۹۳ ميليارد دلار
سرانه توليد ناخالص داخلي: ۲۵۰۹۰ دلار
جمعيت: ۶/۳۱ ميليون نفر
رشد توليد ناخالص داخلي: ۴/۳ درصد
تورم: ۵/۲ درصد
كانادا كه معمولاً كشوري آرام است، در سال ۲۰۰۳ شاهد هيجاناتي خواهد بود. بسياري از اعضاي حزب حاكم ليبرال خواستار استعفاي ژان شرتين، نخست وزير اين كشور خواهند شد. او نيز وعده خواهد داد كه چنين خواهد كرد اما نه تا قبل از فوريه ۲۰۰۴. پل مارتين وزير دارايي سابق او كه اكنون به دشمن قسم خورده او تبديل شده است، به اميد رسيدن به مقام نخست وزيري براي كناره گيري او قبل از سال ۲۰۰۴ تلاش خواهد كرد. به رغم همكاري هاي نزديك كانادا و آمريكا در مورد مسائل مرزي و امنيتي، اين كشورها نتوانسته اند دعواي خود را بر سر تحريم هاي آمريكا عليه صادرات چوب كانادا به اين كشور حل و فصل كنند. احتمال دارد كه در سال ۲۰۰۳ سازمان جهاني تجارت در اين مورد براي آنها تصميم بگيرد.
اسلواكي
توليد ناخالص داخلي: ۲۶ ميليارد دلار
سرانه توليد ناخالص داخلي: ۴۹۰۰ دلار
جمعيت: ۴/۵ ميليون نفر
رشد توليد ناخالص داخلي: ۲/۴ درصد
تورم: ۶/۵ درصد
ميكولاس ژوريندا، نخست وزير اسلواكي در انتخابات سپتامبر ۲۰۰۲ قدرت را به دست گرفت. دولت وي دولتي اصلاح طلب است اما شتاب زيادي هم براي انجام اصلاحات ندارد. ولاديمير مسيار، نخست وزير سابق و لولوخور خوره غربي ها به حاشيه رانده شده است.

اقتصاد
ايران
جهان
زندگي
فرهنگ
ورزش
هنر
|  اقتصاد  |  ايران  |  جهان  |  زندگي  |  فرهنگ   |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |