به انگيزه جشنواره دو تار و تنبورنوازان
اين زخمه را دريغ مدار
تنبور قديمي ترين ساز مضرابي و مقيد ايراني است كه با توجه به نقوش سنگي به جا مانده حكايت از قدمتي چند هزار ساله دارد
|
|
هوشنگ ساماني
به همت بنياد آفرينش هاي هنري نياوران، جشنواره دوتار و تنبورنوازان برتر كشور، يادواره استاد سيد عباس معارف در فرهنگسراي نياوران برگزار مي شود. در اين همايش كم نظير چهره هاي آشنايي چون درويش امير حيايي از كرمانشاه، حاج قربان سليماني و عليرضا سليماني از شمال خراسان (قوچان)، عبدالله سرور احمدي از شرق خراسان (تربت جام)، سهراب محمدي از شمال خراسان (بجنورد) و دكتر مجيد تكه از تركمن صحرا حضور دارند. بسياري از اين هنرمندان دوران كهولت سن را مي گذرانند و در واقع آخرين راويان فرهنگ كهن دوتار و تنبورنوازي كشورند. بنابراين جشنواره اخير فرصت مغتنمي است تا نسل جوان از اين چشمه هاي فرهنگي و هنري سيراب گردد.
•••
تنبور قديمي ترين ساز مضرابي و مقيد ايراني است كه با توجه به نقوش سنگي به جا مانده، حكايت از قدمتي چند هزار ساله دارد. نخستين مكتوب و مستند مربوط به آن، كتاب موسيقي الكبير ابونصر فارابي است. فيلسوف، دانشمند و موسيقيدان عصر سامانيان با دقتي تحسين برانگيز تمام زيروبم اين ساز را كاويده و در بخش سازشناسي كتابش، برايمان به يادگار نهاده است. او به ضرورت زمان خويش، كتاب را به زبان عربي نوشت تا سرانجام فرزندان خلفش پس از هزار سال به فارسي برگرداندند!
فارابي در موسيقي الكبير از دو نمونه تنبور مهم و رايج زمانه خويش نام مي برد. نخست تنبور بغدادي با كاسه اي كوچك و ديگر از تنبور خراساني ياد مي كند. امروزه تنبور خراساني با همان ويژگي هاي مكتوب فارابي يافت مي شود، چه از حيث ابعاد و اندازه ها و چه از نظر پرده بندي، اما تكليف تنبور بغدادي به درستي برايمان روشن نيست. شايد تنبور رايج در غرب ايران (كرمانشاه) با كاسه اي كوچكتر از نوع خراساني بازمانده همان تنبور بغداد باشد.
تنبور خراساني امروزه ديگر بدين نام خوانده نمي شود. بنابر ظاهر ساده و بي تكلفش، آن را دوتار مي نامند زيرا تنها از دو عدد تار (سيم) بهره مي برد. همچنين تنبور كرمانشاه را دوتار نمي خوانند. گويا به دليل تضاد اين عنوان با وضع موجود آن باشد. تنبور امروز كرمانشاه داراي سه عدد تار (سيم) است. دوتار خراسان هم با دو گونه متفاوت هم اينك به حيات چند هزار ساله اش ادامه مي دهد. يكي نوع مربوط به شرق خراسان و به ويژه تربت جام كه ساده ترين دوتار ايران است يعني پرده هاي روي دسته ساز فقط نه عدد است. دوتار ديگر اين خطه متعلق به شمال خراسان با مركزيت قوچان، شيروان و بجنورد است. گونه هاي ديگر از دوتار با اندازه هاي مختلف در تركمن صحرا و مازندران نيز به چشم مي خورد كه به تأثير فرهنگ موسيقايي منطقه، صدادهي متفاوتي دارند.
امروز با گسترش رسانه ها و به ويژه تلويزيون، كمتر رويدادي از احوالات بشري پنهان و مهجور مي ماند و اگر نيك بنگريم دوربين هاي تلويزيوني تقريباً به همه مكان هاي عمومي سرك مي كشند مگر اينكه محدوديت هاي سياسي، امنيتي و اخلاقي آنها را بازدارند. در حال حاضر پخش صحنه هايي نظير جشن ميلاد، جشن عاطفه ها، نمايشگاه بازرگاني، نمايشگاه كتاب، جشنواره هاي فيلم و تئاتر، مسابقات قرآن، مراسم عزاداري، نماز جمعه، مسابقات ورزشي، تجمعات سياسي، ديدارسران، همايش هاي تخصصي در زمينه هاي علمي، سياسي، اقتصادي اجتماعي، مذهبي، سينمايي، ورزشي، ادبي، عكاسي و. . . و همچنين رويدادهاي فانتزي وخنده آور جزو برنامه هاي عادي و روزمره تلويزيون ماست. بسياري از اين بازتاب هاي صوتي و تصويري حتي به صورت زنده توفيق نمايش مي يابند و اگر به هر دليلي چنين حاصل نشود در ساعات ديگر به سمع و نظر بينندگان محترم خواهند رسيد. نشان ندادن سازهاي موسيقي از صفحه تلويزيون اگر چه به نظر مسئله كوچكي در مقايسه با ساير امور كشور مي نمايد اما با همين به ظاهر كم اهميت لطمه سنگيني به فرهنگ عمومي و به ويژه خودباوري جوانان وارد ساخته است. بافت اجتماعي و شرايط اقتصادي حاكم مجالي براي استفاده زنده از كنسرت هاي موسيقي را به عموم افراد نمي دهد. فقط معدودكساني كه دستي در دانش موسيقي دارند يا دستي بر جيب توانند برند، گهگاه آن هم شهرهاي بزرگ و بيشتر تهران قادرند لحظاتي را هم ببينند و هم بشنوند. در اين ميان سر ميليون ها زن و مرد و پير و جوان مشتاق در اقصي نقاط كشور بي كلاه مي ماند نه فقط به علت كمبود امكانات كه سيماي جمهوري اسلامي هم اين فيض را از آنها دريغ مي دارد و اي كاش و هزاران اي كاش به اين محروميت تن مي دادند. تشنه را از آب منع كردن، به واقع آب در هاون كوبيدن است و چون آب زلال نمي يابند با دست يازيدن به چشمه هاي ماهواره، اينترنت، ويديو و سي دي هاي آنوري چه آب هاي گل آلودي كه نمي نوشند.
نتيجه اينكه جوان ما شخصي به نام جليل شهناز نمي شناسد. نام حاج قربان سليماني را هم تاكنون نشينده است اما شناخت زيادي نسبت به اريك كلاپتون، گيتاريست و خواننده پاپ آمريكايي دارد. تمام سي دي ها و شوهايش را تهيه كرده است، خيلي راحت و ارزان و بي دردسر. فرق تار و سه تار و دوتار را نمي داند و مي گويد همه اش يكي است در عوض گيتار سبك كلاسيك و فلامنكو را از هم تمييز مي دهد و اينكه هر دو شش سيم دارند. يكي را با مضراب نوازند و ديگري را با ناخن پنج انگشت. بگذريم مگر داشتن اطلاعات عمومي ضرري دارد؟! همه سيماها و تلويزيون هاي جهان كه امروزه از بركت فنون، عددشان بالاي هزار است، در پخش تصاوير، محدوديت هايي دارند و به طور طبيعي موافق با پخش برخي تصاويرند و مخالف برخي ديگر، اما اين حصار خيلي هم محكم نيست و گاهي تصاوير ممنوعه درز مي كنند. براي مثال شبكه هاي اروپايي و آمريكايي كه به طور ذاتي در پي ترويج فرهنگ شرقي نيستند، گاهي پيش مي آيد تصاوير چهره هاي اسلامي، عرفاني و هنري جهان شرق را به نمايش بگذارند. قرآن خواني عبدالباسط مصري، قوالي نصرت فتح علي خان پاكستاني و شهناي نوازي بسم الله خان هندي چند نمونه اند.
•••
درويش امير در سال ۱۳۳۹ به دعوت راديو، با تنبور و آواز «علي گويم علي جويم» شوري به پا كرد. پس از آن سيزده رجب و عيدغدير با آواز و تنبور درويش امير گره خورده و رنگ و بوي ديگر يافت.
و اينك او متحير از احوال زمانه كه چه شده است؟ تنبور كه همان تنبور است و آواز هم همان آواز. چرا نمي شود نواخت؟ چرا نمي شود خواند «علي گويم علي جويم»؟ و چرا نبايد اين گفت وگوي عاشقانه را ديد و شنيد؟
موسيقيدانان ايران با تمام گرايش هاي مختلف از نوع سنتي، نواحي و كلاسيك گرفته تا گونه هاي پاپ و مدرن اگرچه به لحاظ سبك هنري تفاوت هاي قابل ملاحظه اي دارند اما در يك موضوع اتفاق نظر كامل داشته و به عبارتي غم مشترك دارند.
همه آنها منتظرند روزي از دريچه تلويزيون با مخاطبان خود كه كم هم نيستند، حرف بزنند، بخوانند و بنوازند و مخاطبان نيز به گوش بشنوند و به چشم ببينند. اگرچه روند گذشته بسياري از آنها را نااميد كرده و ديگر بدين موضوع نمي انديشند ولي انسان به اميد زنده است چنانكه شيخ شيراز مي فرمايد در نوميدي بسي اميد است. بنابراين حاج قربان سليماني مي تواند اميدوار باشد روزي بر صفحه سيماي جمهوري اسلامي ظاهر شود و براي ايرانيان داخل و خارج «مَگْري مَگْري» بخواند.
او منهاي دانش نظري، خود فارابي است، هم لباسش و هم دوتارش. گويي فارابي نمرده و هزار سال پس از نگارش موسيقي الكبير همچنان مي نوازد و مي خواند. سهراب محمدي هم بايد اميدوار باشد تا روزي بر صفحه تلويزيون ايران در غم از دست دادن فيروزه (منطقه اي در شمال خراسان)، آواز «هرايي» بخواند و سرانجام بايد اميدوار بود تا عيدغدير را با تنبور و آواز درويش امير هشتاد و دو ساله جشن گرفت.
|