بهروز رهبري فرد به همراه مهدي هاشمي نسب بازيكناني بودند كه تابوي ابهت و اقتدار پروين را شكسته اولين بازيكناني بودند كه به راحتي از دستورات او سرپيچي كردند حالا رهبري فرد يك بار ديگر خالق بحراني جديد شده است گرچه اين بحران فراگيرتر از قبل بوده ولي هميشه رهبري فرد چهره شاخص جنجال ها بوده است
بابك كمانگري
حشمت مهاجراني مربي سال هاي دور تيم ملي پس از آنكه در سال ۱۹۶۸ براي اولين بار ايران را به جام جهاني برد صحبت هاي آموزنده اي داشت. «اگر مربي تيم ملي يا يك تيم باشگاهي مردمي هستيد و يك بازيكن ياغي و سركش در تيم شما باشد مجبوريد به خاطر مردم او را تحمل كنيد تا نيازتان برطرف شود. آن وقت مي توانيد خيلي راحت اخراجش كنيد.»
مهاجراني در شرايطي چنين ايده اي داشت كه حدود چهار سال با بزرگ ترين بازيكنان تاريخ فوتبال ايران نتايج قابل توجهي گرفت. او اگر چه در مقابل اين غول ها چندين بار با مشكل مواجه شد اما هيچ وقت در موضع ضعف قرار نگرفت و به راحتي بحران هاي موجود را خنثي كرد. اينك پس از گذشت سه دهه يكي از بازيكنان بزرگ تر كه شهرتي بيشتر از او كسب كرده در شرايطي قرار گرفته كه به نظر مي رسد تنها راه نجات وي اجراي مو به موي نظريه استاد است.
علي پروين، مردي كه قبل از دوري چندساله اش از فوتبال حتي در كوچك ترين مسائل نيز حاضر به عقب نشيني در مقابل بازيكنانش نبود پس از حضور دوباره در پرسپوليس، بارها اين وضعيت را تحمل كرده است. او كه يك بار علي كريمي بازيكني كه به نظر مي رسيد هيچ تيم ايراني، قادر به برآورده كردن خواسته ۵۰۰ ميليون توماني او نبوده را تا مرز اخراج پيش برده و حتي پس از چند بار گذشت مصلحتي، مهدي هاشمي نسب را از پرسپوليس كنار گذاشت به نظر مي رسد در مقابل بهروز رهبري فرد، بيش از حد انعطاف به خرج مي دهد، انعطافي كه ناخودآگاه، اين سوال را در ذهن تداعي مي كند، آيا او اقتدارش را از دست داده است؟
به وجود آوردن حداقل پنج - شش بحران غيرقابل انتظار طي چند سال گذشته و قرار گرفتن مقابل مردي كه طي دو دهه اخير، هيچ بازيكني حتي فكر ايستادن مقابل وي را نكرده بود او را در زمره بازيكنان ياغي و غيرقابل مهار فوتبال ايران قرار داد. بازيكني كه مي توان به جرات گفت به همراه مهدي هاشمي نسب بازيكناني بودند كه تابوي ابهت و اقتدار پروين را شكسته، اولين بازيكناني بودند كه به راحتي از دستورات او سرپيچي كردند.
حالا رهبري فرد يك بار ديگر خالق بحراني جديد شده است. گرچه اين بحران فراگيرتر از قبل بوده ولي هميشه رهبري فرد چهره شاخص جنجال ها بوده است.
دعواي لفظي او با غمخوار، مدير عامل باشگاه و مصاحبه هاي تند او در اكثر روزنامه هاي صبح روزهاي هفته گذشته، بار ديگر ماهيت عريان فوتباليست هاي ايراني را فاش ساخت و بر لزوم تغيير رويه باشگاه ها مبني بر ايجاد و دگرگوني فرهنگي در فوتبال ايران تاكيد ورزيد. كاري كه رهبري فرد انجام داده، ديگر به شكل يك عادت درآمده و در اين روزها كه پرسپوليس همانند استقلال بد نتيجه مي گيرد تنشي مضاعف را باعث خواهد شد. شايد به همين دليل هم باشد كه بسياري معتقدند اگر پروين يك بار براي هميشه محكم مقابل وي نايستد، اين بحران آخرين بحراني نخواهد بود كه در يك طرف آن بهروز رهبري فرد ايستاده است. آيا پروين حريف ياغي مي شود؟
سكانس اول: پول
درست چهار سال قبل در ۲۲ خرداد ماه ،۶۸ بهروز رهبري فرد مصاحبه اي با يك روزنامه ورزشي انجام داد كه چندان از سوي مطبوعات ديگر ورزشي جدي گرفته نشد. او در اين مصاحبه صريحاً اعلام كرد: «اگر حقم را ندهند مي روم. من پنج سال براي پرسپوليس بازي كرده ام اما حرف پول نزدم. من هميشه با آنها روراست بودم اما يك بازيكن مگر چند سال مي تواند فوتبال بازي كند كه من از حقم بگذرم.» اين مصاحبه اگر چه از سوي مسئولين ناديده گرفته شد، اما خبر از بحراني مي داد كه چند هفته بعد پروين را در وضعيتي قرار داد كه هيچ كس تصورش را هم نمي كرد. حدود سه هفته بعد از اين اظهارنظر در شرايطي كه فقط ۹ - ۸ روز تا مسابقه حساس پرسپوليس - استقلال در فينال جام حذفي باقي مانده بود رهبري فرد و هاشمي نسب كه در آن روزها به دوقلوهاي فوتبال ايران معروف شده بودند از حضور در تمرينات پرسپوليس خودداري كردند. با اين حال در يكي دو روز اول، غيبت از سوي هيچ كس جدي گرفته نشد، اما هر چه زمان، به سمت بازي دو تيم پيش مي رفت عمق بحران بيشتر جلوه گر مي شد.
|
|
مصاحبه هاي مكرر اين دو با همان روزنامه ورزشي حتي محمود خوردبين را نيز رودرروي اين روزنامه قرار داد، اما امضايي كه از اين دو بازيكن، فرداي آن روز در صفحه اول روزنامه فوق اسكن شده بود، آنها را از هر گونه اتهامي مبرا مي ساخت. اين وضعيت تا آنجا پيش رفت كه طرفداران پرسپوليس به جرم ايجاد تفرقه روزنامه مذكور را مورد حمله قرار داده و عكاس آن را در ورزشگاه كارگران در شرايطي قرار دادند كه اگر دخالت خوردبين و يكي دو بازيكن پرسپوليس نبود مطمئناً سالم از ورزشگاه بيرون نمي رفت.
اما هيچ كدام از اين اتفاقات، باعث كوتاه آمدن دوقلوهاي ياغي نشد تا اينكه عابديني آنها را به دفتر خود فرا خواند و ضمن انعقاد قراردادي جديد، به هر كدام مبلغ قابل توجهي - ۱۰ ميليون تومان - پرداخت كرد تا بحران را مهار كرده باشد. قراردادي كه پس از دريافت چك، هاشمي نسب حاضر به امضا و تمديد آن نشد تا يك سال بعد به عنوان بازيكن آزاد راهي استقلال شود.
سكانس دوم: اعتراض
بازي برگشت پرسپوليس مقابل الانصار لبنان در مرحله اول مسابقات جام باشگاه هاي آسيا در فصل ۲۰۰۰ - ،۱۹۹۹ يك بار ديگر زمينه ساز بحراني جديد در اردوي قرمزها شد كه يك سوي آن بهروز رهبري فرد ايستاده بود. او در حالي كه پرسپوليس يكي از ضعيف ترين بازي هايش را در آن مقطع انجام داد در اثر آشفتگي تاكتيكي تيم، مرتكب دوخطاي فاحش و سپس اخراج از زمين شد تا پس از آن بازي، در مصاحبه اي بگويد: «تيم ما تاكتيك ندارد.» اين شايد بدترين حرفي بود كه او مي توانست بزند و شايد به همين دليل بود كه مربي مقتدر قرمزها، كه چندي قبل، اقتدارش زير سوال رفته بود نسبت به حرف رهبري فرد واكنش نشان داد و گفت: «بهروز اخراج است او برود در تيمي بازي كند كه تاكتيك داشته باشد.»
اين حرف پروين، مربي و بازيكن ياغي را يك بار ديگر به تيتر اول مطبوعات ورزشي تبديل كرد و اين وضعيت، چند هفته اي همچنان ادامه داشت.
اصرار رهبري فرد بر روي حرفي كه زده بود و تاكيد پروين مبني بر اينكه اخراج او درس عبرتي براي سايرين خواهد شد آن قدر ادامه پيدا كرد تا با وساطت مسئولين باشگاه و چند تن از بازيكنان قديمي تيم، رهبري فرد با يك دسته گل در تمرين پرسپوليس حاضر شد و ضمن روبوسي با پروين همه چيز خاتمه پيدا كرد. اما اين بازيكن سركش، هيچ گاه حاضر نشد رسماً از پروين عذرخواهي كند و حتي در مقطعي عنوان كرد (من از پروين نمي ترسم) تا موضوع رويارويي او با پروين و باشگاه هيچ وقت، خط پاياني نداشته باشد.
سكانس سوم: چك
مهدي هاشمي نسب در يك شب بهاري در منزل امير عابديني و در شرايطي كه محلوجي، خوردبين و پروين نيز حضور داشتند تا نظر او را براي رفتن از پرسپوليس تغيير دهند، او جلوي همه حاضرين با صراحت هميشگي رودرروي پروين ايستاد و بر خواسته خود تاكيد كرد تا رهبري فرد از آن زمان به بعد يك تنه بار جنجال آفريني پرسپوليس را به دوش بكشد. اين اتفاق در شرايطي افتاد كه پروين حدود يك ماه قبل، هاشمي نسب را از پرسپوليس اخراج كرده بود. بعد از هاشمي نسب تصور مي شد كه جنجال آفريني نيز از پرسپوليس رخت بربسته است، اما اين تازه اول ماجرا بود. حضور رهبري فرد در جشني كه استقلالي ها براي قهرماني در جام حذفي بر پا كرده بودند بهترين بهانه براي خبرنگاراني بود كه دوست داشتند جنجال تازه اي را پيگيري كنند.
اين اتفاق در حالي افتاد كه رهبري فرد و شاهرودي، چند ماه قبل به دليل نيمكت نشيني در بازي اسفند ماه ۶۸ پرسپوليس - استقلال متهم به مذاكره با استقلالي ها شده بودند. به همين دليل بود كه چندي بعد يك روزنامه ورزشي تيتر زد كه رهبري فرد با استقلال قرارداد داخلي بسته و حتي خبر از ملاقات وي با يكي از دلال هاي باشگاه استقلال در يك كافي شاپ را به چاپ رساندند. بعد از اين ملاقات شايعه پيشنهاد ۶۰ ميليوني استقلال به اين مدافع جنجالي، بر سر زبان ها افتاد كه اين موضوع با نقل قول خود وي در هنگام سفر به آلمان ابعاد تازه تري پيدا كرد. حدود دو هفته قبل از آغاز جام ملت هاي آسيا و در حالي كه تيم ملي عازم آلمان بود تا چند بازي دوستانه انجام دهد رهبري فرد به خبرنگار يكي از روزنامه هاي آبي گفت كه «تا دو ماه ديگر استقلالي خواهم شد.» همين نقل قول كافي بود تا بحران جديدي خلق شود. پس از آن فتح الله زاده نيز در يك گفت وگوي غيررسمي اعلام كرد: «بهروز دوست دارد به استقلال بيايد و چند بار نيز با ما تماس گرفته، ما هم بي ميل نيستيم اما بهتر است سنجيده عمل كنيم.»
با اين حال اوج بحران زماني بود كه تيم ملي در اردوي آمادگي براي حضور در مسابقات مقدماتي جام جهاني در تبريز به سر مي برد درست زماني كه رهبري فرد ادعا مي كرد چك قراردادش برگشت خورده و در مصاحبه هاي مختلف اعلام كرد كه تا مشكل اش حل نشود در تمرينات شركت نخواهد كرد. پروين گفته بود كه «بهروز چك برگشتي اش را بياورد تا ۲۰ برابرش را به او بدهم.»
البته اين در شرايطي بود كه قبل از اين پروين او را از حضور در تمرينات تيم محروم كرده بود. پروين در آن مقطع بارها اعلام كرد كه رهبري فرد به دنبال بهانه است و مي خواهد به استقلال برود، اما هيچ وقت حاضر نشد رضايت نامه او را براي اين انتقال صادر كند. حتي زماني كه خوردبين گفت: «اين بازيكنان براي تيم مضر هستند» نيز چنين كاري صورت نگرفت تا بار ديگر ثابت شود رهبري فرد همانند دوست صميمي اش قابل مهار نيست. با اين حال و در شرايطي كه چند ماه قبل و در آبان ۶۹ در حين بازي پرسپوليس - العين، رهبري فرد بارها از جانب استقلالي ها مورد تشويق قرار گرفت و پس از بازي هاي تيم ملي و بازگشت به تهران در تمرينات شركت نكرد، در يك بعدازظهر زمستاني طي تشريفاتي مصنوعي كه مي توان گفت ساخته دوستان قديمي پروين بود باز هم با دسته گل در تمرينات پرسپوليس حاضر شد تا به قول آنها، پروين او را ببخشد و اين ماجرا خاتمه پذيرد. ماجرايي كه چند ماه به دليل اصرار رهبري فرد بر اتمام قراردادش و انكار مسئولين پرسپوليس كه حتي منجر به چاپ تصوير قرارداد او در مطبوعات شد به درازا كشيد.
سكانس چهارم: پاسپورت
همه چيز از زماني آغاز شد كه رهبري فرد در مصاحبه اي اعلام كرد كه پاسپورتش را جهت سفر به كره جنوبي براي انجام بازي هاي جام باشگاه هاي آسيا، تحويل مسئولين باشگاه نداده است. او كه در بدو تغيير و تحولات كادر مديريت پرسپوليس يك باره رودرروي انصاري فرد قرار گرفته بود و حتي شايعه تعويضش با دو مهاجم استقلال نيز مطرح شده بود با صراحت گفت: «تا مشكلم را حل نكنند، پاسپورتم را نمي دهم.» اين اتفاقات در شرايطي رخ مي داد كه شايعات مبني بر اين بود كه او چندي قبل در كارخانه يكي از نزديكان استقلال بر سر پيوستن به اين تيم به توافق رسيده و بنا بر احتياجي كه آبي ها به يك مدافع طراز اول داشتند به خوبي مي دانست كه قرارداد خوبي انتظارش را مي كشد. نكته جالب در اين جنجال رهبري فرد تاكيد او بر صحبت با عابديني مدير عامل سابق باشگاه بود و اين در حالي بود كه وي هيچ سمتي در اين باشگاه نداشت. از صحبت هاي او به خوبي مي شد فهميد كه مديران وقت را هنوز به رسميت نمي شناسد به طوري كه حتي در مطبوعات نيز به راحتي عليه آنها اظهار نظر مي كرد. او حتي به صحبت هايي كه خوردبين و چند تن از نزديكان پرسپوليس با وي انجام مي دادند نيز گوش نكرد تا اينكه بار ديگر خود پروين پا در ميان گذاشت.
مربي قديمي قرمزها خوب مي دانست كه در چنين مسابقه حساسي وجود مدافعي مثل رهبري فرد چقدر براي تيم اش مهم است و اين در حالي بود كه خود او به راحتي صحبت از نرفتن به كره جنوبي مي كرد. رهبري فرد تا آنجا پيش رفت كه پروين مجبور شد ريش گرو بگذارد و او را متقاعد كند كه مشكل اش را حتماً حل خواهد كرد، مشكلي كه چندين سال است لاينحل باقي مانده و پيداست كه به اين راحتي ها هم حل نخواهد شد.
به هر حال پروين يك بار ديگر علي رغم ميل باطني اش مجبور شد مقابل اين بازيكن ياغي كوتاه بيايد تا تيم اش اين مرحله حساس را بدون جنجال و حاشيه پشت سر بگذارد. او خوب مي دانست كه در چنين شرايطي هر گونه ريسكي ممكن است به يك فاجعه بزرگ تبديل شود و به همين دليل پرچم سفيد به دست گرفته بود. كاري كه مطمئناً اگر پاي بازيكن ديگري در ميان بود به هيچ عنوان به آن تن نمي داد.
عباس انصاري فرد مدير عامل وقت پرسپوليس طي مصاحبه اي گفت: «دل بهروز ديگر با پرسپوليس نيست... او بگويد عشق ام پول است.» اين جمله واكنش به جمله اي بود كه روي پيراهن رهبري فرد نوشته بود و او آن را بعد از گل اول خود به استقلال رشت به همه نشان داد: Perspolis I Love You
سكانس آخر: باز هم پول
اما آخرين حمله رهبري فرد گرچه هدفش پروين نبوده ولي تفاوت ماهوي با جنجال هاي قبلي او ندارد. او هر سال هنگامي كه كمي موعد پرداخت مطالباتش به تعويق مي افتد تعداد سال هاي بازي خود را براي پرسپوليس مي شمرد و به رخ همه مي كشد. بله! او ده سال است كه در پرسپوليس بازي مي كند و حق شاخ و شانه كشيدن براي همه مديران عامل باشگاه را براي خود محفوظ نگاه مي دارد. سيستمي كه اين گونه بازيكن سالاري را رواج مي دهد اين عربده كشي ها و جاروجنجال ها، نتيجه مستقيم اعمالش است. در كجاي دنيا چنين صحبت ها و رفتارهايي از بازيكنان سر مي زند؟
گرچه ممكن است اين بازيكنان هم بگويند در كجاي دنيا چنين تاخيرهايي در پرداخت حقوق و مطالبات بازيكنان صورت مي گيرد كه جواب هر دو اساساً به نوع سيستم اشتباه تيم داري باز مي گردد. اما به صحبت هاي رهبري فرد در يكي از روزنامه هاي ورزشي توجه كنيم. «آقاي غمخوار روز اول گفت مي آيم اين كار را مي كنم، آن كار را مي كنم. خب، ما توقع داريم، من كاري به بقيه ندارم اگر نمي توانند پولم را بدهند، رضايت نامه ام را آماده كنند مي خواهم بروم. از روز اول هم به خاطر پروين ماندم. چون اصلاً مدير عامل را نمي شناختم الان هم به آقاي غمخوار مي گويم كه اگر پروين در كار نبود هيچ كدام از اين بازيكنان براي شما بازي نمي كردند.» عجيب تر از اين اتفاقاتي بود كه داخل دفتر كار غمخوار روي داد. رهبري فرد بر سر نگرفتن تمام پول خود با غمخوار جروبحث مي كند و او هم از كوره در مي رود: «اصلاً پول تو را نمي دهم برو تيم ات را معرفي كن، ۲۰ درصد قراردادت را برمي داريم، رضايت نامه ات را هم بيا بگير.» بهروز هم در جواب مي گويد: «پارسال، پاس ۱۸۰ ميليون مي داد، نرفتم. حالا كه اين طوري شد به هيچ شرطي در پرسپوليس نمي مانم. رضايت نامه ام را بدهيد مي خواهم بروم.»
چنين سطح تنزل يافته اي در گفت وگو ميان مدير عامل يك باشگاه با بازيكن، بيش از پيش ماهيت عريان حرفه اي گري را در فوتبال ما عيان ساخت.
بحث سر غيرت و تعصب به رنگ پيراهن نيست، بلكه مهم، اخلاص و رفتار فوتباليست هاي ماست كه زاييده سيستم غلط و ناكارآمد تيم داري در ايران است.
اين غائله فعلاً با وساطت پروين خاتمه پيدا كرده و معلوم نيست كه آيا مدير عامل مي تواند برخوردي هم طراز با شان خود و بازيكن ياغي انجام دهد يا دوباره همه چيز با يك دسته گل و جعبه شيريني پايان مي يابد؟ آنچه مي ماند روندي است كه باعث سقوط فوتبال ما خواهد شد، اگر جايي براي فرهنگ سازي در نظر گرفته نشود.