جمعه ۲ خرداد ۱۳۸۲
سال يازدهم - شماره ۳۰۵۷
زمين
Friday.htm

فقط يك جهان
توده اصلي جانوران در دوره پرمين متشكل از خزندگان پستاندار مانند و انواع قديمي تر از خزندگان بوده است
004395.jpg
ترجمه: زينب همتي
ما اكنون در دنيايي زندگي مي كنيم كه داراي دو قطب يخي است كه آب و هواي آن با آب و هواي مناطق استوايي بسيار متفاوت است. در حد فاصل اين دو منطقه شيب تندي از تفاوت هاي آب و هوايي مشاهده مي شود. ولي در تاريخ كره زمين تداوم چنين شرايطي يك استثنا است تا يك قاعده. يخبندان هاي قطبي در اواخر كربونيفر و اوايل پرمين تا قبل از پايان دوره «پرمين» به سر آمدند و آب و هواي گرم تا عرض هاي جغرافيايي بسيار بالا گسترش يافتند. ولي جغرافياي قاره «پانگه آ» شواهد روشني از تاريخ اوليه خود به دست مي دهد. كوهستان هاي اورال در حد فاصل اروپا و آسيا و همچنين كوهستان هاي شرق آمريكا مي بايست بازماندگان اتصال اوروآمريكا، آسيا و گوندوانالند باشند. به دليل ناپديد شدن اقيانوس هايي كه در حد فاصل قاره ها قرار داشتند و همچنين عقب نشيني درياهاي كم عمق كه سابقاً بخش هاي بزرگي را پوشانده بودند مناطق وسيعي از اين توده بزرگ خشكي از هرگونه منبع رطوبت يا بادهاي محتوي بخار آب فاصله اي بعيد يافته بودند. از اين رو آب و هواي قاره اي در اواخر دوره پرمين و اوائل «ترياس» بسيار خشك تر گرديد. اين تغيير آب و هوايي يكي از دلايل محتمل براي تغييرات وسيع در پوشش گياهي در نظر گرفته شده كه در ميانه پرمين آغاز شده بود. درختان قديمي نظير آنهايي كه به خانواده «ليكوپود»ها، «اسفنوپسيد»ها و «كوردايت»ها تعلق داشتند، محو گرديدند. اين درختان به وسيله انواع انشقاق يافته معاصر نظير «گينگوس»، «كيتونياز» و يا گروه هاي جديد مانند «بنتيتالينس» و «سيكاد»ها جايگزين گرديدند. يك نوع جديد از سرخس ها، «اوزموند»ها پديدار گرديدند. تا اواخر ترياس تغييرات رويشي كامل گرديد.
الگوي پراكنش اين گروه ها تحت تاثير دو مجموعه از عوامل قرار داشته است. نخست آنكه مناطق قطبي و استوايي مي بايست آب و هواي متفاوت (اگرچه بسيار كم دامنه تر از امروز) مي داشتند. دوم آنكه فلور مناطق متفاوت يكسان نبوده است، چرا كه محتوي عناصر باقيمانده و قديمي از اوايل دوره پرمين بوده اند. منطقه جنوبي گوندوانالند داراي متمايزترين تركيب فلورستيك است، گو اينكه در اوايل دوره ترياس سرخس دانه دار «ديكروايديوم» جايگزين گلوسوپتريس مي گردد. اين جايگزيني تنها در جنوب گوندوانالند صورت گرفته است و منطقه از نظر گياهي تا ميانه ژوراسيك و اوايل كرتاسه به يكديگر شباهت پيدا مي كند و به سوي الگوي معاصر سوق داده مي شود، كه در آن تغييرات تدريجي در تركيب گونه اي تحت تاثير آب و هوا در عرض هاي جغرافيايي متوالي ديده مي شود. براي نمونه يك حوزه گياهي مجزا در سيبري وجود داشته كه به آب و هواي سردتر سازگاري يافته و از انواع گياهان موجود در شمال آسيا و شمال آمريكا متمايز است. در اواخر ژوراسيك و اوايل كرتاسه مرز جنوبي اين حوزه گياهي به سمت شمال تغيير يافت. به نظر مي رسد كه اين امر به خاطر تغييرات آب و هوايي صورت گرفته باشد، چرا كه در آن زمان جنوب آسيا به شدت گرم و خشك شده بود. برخلاف عصرحاضر، رويش دوره «مزوزوئيك» تا عرض ْ۶۰ جنوبي و شمالي گسترش يافت. اين مناطق اگرچه گرم بودند ولي مي بايست داراي طول روز بسيار كوتاهي بوده باشند.
فلور نواحي شمالي كره زمين نشان مي دهد كه آب و هوا در ميانه كرتاسه رو به سردي نهاده است. براي نمونه مجموعه اي از فلور موجود در عرض جغرافيايي ْ۶۰ در آلاسكا در طي ۳۰ ميليون سال از ميانه كرتاسه به بعد نشان از تغييرات درجه حرارت و همچنين تغييرات رويشي قابل توجه دارد. در مراحل اوليه در اين فلور باقيمانده هاي جنگلي با عناصر چيره اي نظير سرخس و بازدانگاني همچون «سيكادها»، «گينگوس ها» و سوزني برگان ديده شده است. نزديكترين خويشاوندان زنده اين فلور را مي توان در ارتفاعات جنگلي در عرض جغرافيايي ۳۰ - ۲۵ درجه شمالي و با آب و هواي معتدل روبه گرم آسيا مشاهده نمود. به هنگام آخرين فلور دوره ميانه كرتاسه در آلاسكا اين رويش از دو طريق دچار تغييراتي گرديد. نخست آنكه بازدانگان آنچنان تنوع يافته بودند كه بر فلور منطقه چيرگي يافتند. دوم آنكه فلور منطقه مشتمل بر رويشي جنگلي گرديد كه شبيه به جنگل هاي فعلي در عرض هاي جغرافيايي ۴۵ - ۳۵ درجه شمالي در محدوده كره و چين بودند. اين محدوده بسيار شمالي تر از زيستگاه خويشاوندان زنده اين فلور است. تفاوت در مناطق رويشي نشان مي دهد كه آب و هوا در شمال آلاسكا در ميانه كرتاسه در حال سرد شدن بوده است. در مناطق جنوبي تر در عرض جغرافيايي ۴۰ درجه شمالي فلور «ساخالين» نشان مي دهد كه تنوع بازدانگان در ميانه كرتاسه افزايش يافته و همچنان تا پايان كرتاسه عناصر اصلي فلور منطقه را تشكيل مي دادند. براي خلاصه نمودن تاريخ جغرافياي زيستي مهره داران در ابرقاره پانگه آ مي بايست به دوره هاي پرمين و ترياس، يعني زمان شكل گيري اين ابرقاره بازگشت. مهره داران اوليه (دوزيستان و خزندگان) براي انتشار در مناطق با آب و هواي متفاوت بسيار مهيا بوده اند. به همين خاطر ابرقاره پانگه آ صاحب فون جانوري يكنواختي گرديد كه نشان ناچيزي از منطقه بندي جانوري در آن ديد ه مي شود، تقريباً ۶۰ خانواده از مهره داران زميني تشريح گرديده و پراكنش آنها نشان مي دهد كه اين قاره جهاني محلي براي حركت آزاد آنها بوده است. فون ترياس قاره هاي معاصر را مي توان با يكديگر مقايسه نمود (نمونه هاي قطب جنوب و استراليا به اندازه كافي شناخته نشده تا از اين طريق با يكديگر مقايسه شوند ولي آنچه شناخته شده گواه بر مشابهت فون ترياسيك در اين دو منطقه است).
تغييرات عمده جهاني در تركيب جانوران در دوره ترياس به وقوع پيوست. توده اصلي جانوران در دوره پرمين متشكل از خزندگان پستاندار مانند و انواع قديمي تر از خزندگان بوده است. اين خزندگان در اوايل و ميانه دوره ترياس از بين رفته و انواع انشعاب يافته از خزندگان «اركوزارين» جاي آنها را اشغال نمودند. اين خزندگان كه به نوبه خود به وسيله اخلاف خود يعني دايناسورها جايگزين گرديدند، در تمام دوره هاي ژوراسيك و كرتاسه بر جهان چيرگي داشتند. اگر چه به طور نسبي اطلاعات كمي در مورد دايناسورهاي دوره ژوراسيك در دست است، ولي همين اطلاعات نشان مي دهد كه اين خزندگان در سرتاسر جهان پراكنده بوده اند. مسير حركت آنها بين آمريكاي شمالي و آسيا از طريق آلاسكا و سيبري بوده كه در آن زمان آب و هواي معتدلي داشته است. مشابهت بين دايناسورهاي آمريكاي شمالي و آفريقاي شرقي در دوره ژوراسيك نشان مي دهد كه اين موجودات به گوندوانالند رسيده بودند. در اين دو منطقه نه تنها خانواده هاي مشابه بلكه برخي از مواقع جنس هاي مشابه نيز يافته شده است. براي نمونه دايناسورهاي «ساروپود» مشتمل بر «باروساروس»، «بوتريوسونديلوس»، «براچيوساروس» و همچنين دايناسورهاي «ارنيتوپود» از جمله «دريوساروس» از اين گروه هستند.
اگرچه موقعيت ارتباطات زميني گوندوانالند به سمت شمال ناشناخته است، ولي گمان مي رود كه دايناسورها از طريق آمريكاي جنوبي به سمت شمال رفته باشند. در اوايل دوره كرتاسه نه گروه هاي چيره جانوري و گياهي و نه ارتباط بين قاره هاي جهان تفاوت چنداني با دوره ترياس نشان نمي دادند. تغييرات فاحش در تمامي اين عوامل در اواخر كرتاسه شكل گرفت زماني كه جهان به شرايط كاملاً جديدي رسيد كه همان دنياي امروزي است.

سوپر ارگانيسمي به نام زمين
004415.jpg
در اوايل دهه ۶۰ ميلادي جامس لاولاك اين ايده را ارائه داد كه زمين يك سوپر - ارگانيسم خود تنظيم است. او در عين حال شرح داد كه چگونه حيات به عنوان بخشي از سياره زمين تكامل پيدا كرده است. وي خاطرنشان كرد كه واژه گايا معادل واژه زيست سپهر نيست. زيست سپهر آن بخشي از كره زمين است كه حيات در آن جريان دارد و جزء آن است و شباهت كمتري بين گايا و بيوتا كه مجموعه اي از جانداران زمين است وجود دارد.
نظريه گايا بر آن است كه اتمسفر، اقيانوس و آب و هوا به شيوه اي تنظيم يافته اند كه براي آسايش زندگي و رفتار موجودات زنده آسان باشد و. . . درجه حرارت، حالت اكسيداسيون، اسيديته و برخي از جنبه هاي آب و پوسته زمين همواره ثابت است. اين هومئوستازي به طور اتوماتيك توسط مكانيسم هاي پس خور فعال تداوم پيدا مي كند. هومئوستازي مزبور توسط موجودات زنده صورت مي گيرد. با خنك شدن زمين و ظهور حيات از آبگوشت اوليه دو پروسه سازش اتفاق افتادند: همزيستي بين موجودات زنده و محيط غيرزنده. در اين زمان ارگانيسم هايي موفق شدند به حيات ادامه دهند كه با تغييرات و اتفاقات سيستم زمين تطابق حاصل كرده بودند. موجودات زنده به عنوان بخشي از سيستم زمين هم بر سيستم زمين اثر مي گذارند و هم تحت تاثير تغييرات محيط قرار مي گيرند. براي نمونه حيات اوليه از كربن و هيدروژن بهره مي گرفت. اما در حدود دو ميليارد سال پيش موجودات زنده اي (همانند گياهان امروزي) به وجود آمدند كه مواد زايد و اكسيژن توليد و متصاعد مي كردند. با پيدايش اكسيژن موجوداتي زنده ماندند كه در برابر اكسيژن مقاوم بودند. با ظهور اكسيژن خواص سطح زمين تغيير كرد؛ آهن محلول در درياها رسوب كرد و اكسيژن بيشتري آزاد شد. برخي از اشكال حيات تحمل اكسيژن را نداشتند. اما اكسيژن در مقايسه با كربن و هيدروژن كه در ابتدا منبع انرژي براي موجودات زنده بودند، انرژي بيشتري براي موجودات زنده توليد مي كرد. از اين رو نياز به اكسيژن در حال افزايش بود. موجودات زنده متفاوتي اكسيژن توليد كرده و وابسته به آن شدند. اكسيژن عامل تداوم حيات است اما با وجود اين اگر موجودات زنده نبودند اكسيژني هم وجود نمي داشت. اگر بر روي زمين موجود زنده اي نبود زمين فوق العاده گرم مي بود و به صورت بيابان لم يزرع در مي آمد و درجه حرارت آن به ۲۰۰ الي ۳۰۰ درجه سانتي گراد و مقدار گاز كربنيك به ۹۸ درصد مي رسيد.
لاولاك از واژه ژئوفيزيولوژي براي توصيف اينكه حيات و محيط فيزيكو - شيميايي در يك پروسه تكامل واحد، با هم تكامل پيدا كرده اند، استفاده كرد. يك ايده متفاوت با نگرش معمولي بيان مي كند كه موجودات زنده و محيط زيست جهاني آنها به طور مستقل از يكديگر تكامل پيدا كرده اند.

تعامل متقابل غذا و پراكنش
004425.jpg
حوزه پراكنش بسياري از جانوران از طريق پراكنش گياهان و جانوراني كه غذاي آنها را تشكيل مي دهند مشخص مي شود. اگر چه لارو پروانه آبي «چاك هيل» در آزمايشگاه از برگ يك يا دو گونه گياهي تغذيه مي كند ولي در شرايط طبيعي منحصراً بر روي «وچ» ديده مي شود. گونه هايي نظير اين پروانه كه رجحان غذايي محدودي دارند به احتمال بيشتري توسط پراكنش غذاي خود محدود مي گردند تا گونه هايي كه رجحان غذايي گسترده اي دارند. ولي پراكنش گونه هايي نظير تيهوي «باب وايت» كه معلوم شده است از بذر و ميوه ۹۲۶ گونه متفاوت گياهي به اضافه تعداد نامعيني از حشرات و عنكبوت ها تغذيه مي كند، به وسيله غذاي آنها محدود نمي شود، به طور كلي، گونه هاي علفخوار نيازهاي غذايي محدوتري دارند. از اين رو پراكنش آنها بيشتر از گوشتخواران تحت تاثير نوع غذا است. يكي از دلايل چنين پديده اي آن است كه در قالب زيستگاه ها غذا براي گوشتخواران كمتر از علفخواران وجود دارد و اگر گوشتخواران رجحان غذايي ويژه اي داشته باشند مي بايست زمان زيادتري را در گرسنگي به سر ببرند. ولي حتي در ميان علفخواران نيز تفاوت هاي عظيمي در وابستگي به غذاهاي ويژه وجود دارد. براي نمونه، در بررسي صورت گرفته در مورد عادات غذايي ۲۶۰ گونه شته كه شيره گياهي را مي مكند معلوم گرديده است كه ۲۶ درصد از آنها تنها از يك گونه گياهي، ۴۰ درصد از آنها مجموعه اي از گونه هاي خويشاوند و ۳۳ درصد باقيمانده از تعداد زيادي از گونه هاي گياهي استفاده به عمل مي آورند. در ميان گياهخواران به طور عموم رايج ترين شيوه تغذيه به آنهايي تعلق دارد كه از گونه هاي خويشاوند تغذيه مي كنند.
يك نمونه خوب از چنين دسته گياهخواراني «سوسك سيب زميني كلرادو» است كه به طور طبيعي در منطقه «كوه هاي راكي» يافت شده و از vostratum Solanum تغذيه مي نمايد. وقتي كه گونه خويشاوند «سيب زميني معمولي» كه بومي ارتفاعات آمريكاي جنوبي بوده است به ميزان وسيعي در آمريكا كاشته شد، سوسك كلرادو توانست از اين منبع جديد غذايي استفاده كند و حوزه پراكنش خود را در بسياري از مناطق آمريكا و حتي كشورهاي اروپايي گسترش دهد.
در هر حال، به نظر مي رسد كه استثنايي بر قاعده وجود داشته باشد، چرا كه گوشتخواران در مقايسه با علفخواران كمتر به لحاظ غذايشان دچار محدوديت هستند.
مگر چنانچه انگل هايي مدنظر باشد كه داراي ميزبان تخصصي باشند. چنين موجوداتي قسمت اعظم غذاي خود و همچنين ساير ملزومات زندگي خود را تنها از يك يا چند گونه محدود به دست مي آورند. پراكنش چنين موجوداتي شديداً وابسته به اقلام غذايي آنها است.
شواهد نشان مي دهد كه برخي از غذاهاي گياهي، گياهخواران بيشتري را تامين مي نمايند. «ساوت وود» كه اطلاعات مربوط به وابستگي گونه هاي حشره بر درختان بريتانيا را مورد بررسي قرار داده است، دريافت كه همبستگي قدرتمندي بين تعداد گزارشات فسيل هاي نارس درختان طي ۱۰ هزار سال گذشته و تعداد گونه هاي حشره وابسته به آنها وجود دارد. تعداد فسيل هاي نارس تحت كنترل دو عامل حدود پراكنش و فراواني گونه هاي مورد نظر طي مدت زمان مورد سوال و همچنين مدت زمان حضور آن در بريتانيا قرار دارد. هر چه گونه درختي پيرتر و حوزه پراكنش آن در گذشته گسترده تر بوده باشد تعداد حشرات بيشتري در حال حاضر به آن وابستگي نشان مي دهند. برخي از پژوهشگران (بيرك) استفاده از فسيل نارس را به عنوان نشانه فراواني يك گونه مورد سوال قرار داده اند، چرا كه برخي از گونه ها بهتر از بقيه باقيمانده، فسيلي از خود به جا گذاشته و لذا تخمين نادرستي از حضور آنان به عمل مي آيد. «بيرك» نشان داده است كه تعداد حشرات وابسته به درختان بريتانيا همبستگي مثبتي با مدت زماني دارد كه آنها در اين منطقه مي روييده اند. اين بدان معني است كه در طول زمان تعداد حشرات وابسته به درختان افزايش مي يابد. با فرض وجود يك منبع غذايي با ثبات، حشرات گياهخوار به تدريج مكانيسم هاي رفتاري با فرآيندهاي هضم كننده لازم براي استفاده از آن را كسب خواهند كرد.

داستان بقا
حيات به سبك هايي ديگر - ۴
004410.jpg
كريس آدامي
كارل زيمر
ترجمه: كاوه فيض اللهي
يكي از بزرگ ترين جذابيت هاي ديجيتاليا آن است كه كاركردن با آنها خيلي راحت تر از كاركردن با حيات زيست شناختي است. مي توان ميلياردها سويه مختلف از ديجيتاليا را ايجاد و تكامل هزاران نسل از آنها را ظرف چند ساعت مشاهده كرد. هر مرحله از اين سفر پيچيده در كامپيوتر حفظ مي شود و از آنجا كه براي بررسي فوراً در دسترس است طرح پرسش هايي درباره ديجيتاليا امكان پذير است كه در آزمايش هاي عادي نمي توان به آنها پرداخت.
براي مثال، تكامل زيستي ساختارها و جانداراني با پيچيدگي حيرت آور ساخته است، از كلني هاي موريانه گرفته تا مغز انسان. اما آيا اين به آن معنا است كه تكامل همواره طي زمان با روندي دائمي در جهت افزايش پيچيدگي حركت مي كند؟ صف طويلي از انديشمندان ادعا كرده اند كه چنين است؛ از جمله تازه ترين آن ها مي توان به رابرت رايت (R.Wright) در كتابش «ناصفر: منطق سرنوشت انسان» اشاره كرد. استفن جي گولد، از سوي ديگر، استدلال كرده است كه آنچه بعضي افراد به عنوان روند كلي در جهت پيچيدگي تفسير مي كنند. در واقع افت و خيز تصادفي پيچيدگي در شاخه هاي مختلف درخت حيات است.
اين بحث گرچه جذاب است، اما از آنجا كه دانشمندان هنوز بر سر تعريف پيچيدگي در زيست شناسي يا طريقه اندازه گيري تغييرات آن به توافق نرسيده اند، متوقف شده است. اما پيچيدگي منحصر به زيست شناسي نيست. رياضي دانان براي سنجش پيچيدگي اطلاعات، خواه تصوير ارسالي مشتري از فضاپيماي گاليله باشد خواه صداي يك دوست از گوشي تلفن، راه هاي دقيقي يافته اند. از آنجا كه ژنوم ديجيتاليا، رشته اي فرمان ـ به عبارت ديگر اطلاعات ـ است، آدامي و همكارانش قادر بوده اند كه روش هاي رياضي را براي اندازه گيري پيچيدگي ديجيتاليا نيز به كار برند.
براي تعيين اين كه چه مقدار اطلاعات در برنامه ديجيتاليا براي بقاي جاندار ضروري است، پژوهشگران هر يك از فرمان هاي موجود در برنامه را به تمام طرق ممكن جهش مي دهند و سپس نگاه مي كنند كه آيا جاندار هنوز مي تواند كار كند يا خير. برنامه ممكن است پر از فرمان هاي به دردنخور باشد و معلوم شود كاملاً ساده است؛ حتي اگر بسياري از كدهاي آن را دستكاري كنيد، همچنان كاركرد خويش را حفظ خواهد كرد. اما ممكن است معلوم شود كه برنامه ديگري با همان طول پيچيده است، از بيشتر فرمان هايش دقيقاً استفاده مي كند و چندان تحمل دستكاري را ندارد.
آدامي و همكارانش با دنبال كردن اين روش، پيچيدگي كلوني هاي ديجيتاليا را به هنگام تكامل طي ۱۰ هزار نسل اندازه گرفته اند. در مجموع، پيچيدگي به طور پيوسته افزايش مي يابد تا آنكه به سطح ثابتي برسد. صعود آن پر افت و خيز است اما به هر حال صعود است. پيكان تكامل دست كم در مورد ديجيتاليا، پيچيدگي بيشتر را نشانه رفته است.
اين نتايج همان قدر كه جالب هستند، تعميم آنها به حيات زيست شناختي همراه با خطرهاي جدي است. به يك دليل و آن اين كه دانشمندان تنها اطلاعاتي را اندازه گرفته اند كه در برنامه هاي ديجيتاليا نهفته است، مثل زيست شناساني كه پيچيدگي اطلاعات رمز نوشته در ژنوم را اندازه مي گيرند، هيچ معادله ساده اي وجود ندارد كه زيست شناس به كمك آن بتواند با استفاده از پيچيدگي ژنتيكي، پيچيدگي چيزهايي كه ژنوم پديد مي آورد را محاسبه كند. هشدار ديگري كه بايد در ذهن داشت آن است كه پيچيدگي ديجيتاليا در يك محيط تثبيت شده افزايش مي يابد ـ يعني پاداش هاي مربوط به پردازش داده ها تغيير نمي كنند. در دنياي طبيعي، با جريان بي پايان خشكسالي ها، سيلاب ها، شيوع بيماري و ساير رويدادهاي تغييردهنده حيات، شرايط همواره در حال تغيير است. هر بار كه شرايط تغيير مي كند، ژن هايي كه به شرايط قبلي تخصص يافته اند بي مصرف مي شوند. ژن هاي كهنه ممكن است جهش يابند يا حتي ناپديد شوند و در اين فرايند، پيچيدگي ژنوم گونه به تدريج كاهش مي يابد. تنها هنگامي كه گونه به شرايط جديد سازش مي يابد ممكن است پيچيدگي بار ديگر افزايش پيدا كند.
در دنياي طبيعي، تعداد دفعاتي كه نوك پيكان پيچيدگي تغيير جهت مي دهد ممكن است بيش از آن باشد كه تاثير معني داري بر تكامل بلندمدت داشته باشد. اما صرف پيدا كردن اين پيكان، آغازي قابل تحسين است. در واقع هر چيز درباره ديجيتاليا در اين لحظه يك آغاز است ـ آغاز نوع جديدي از علم و شايد آغاز نوع جديدي از حيات.
۲۰۰۱ Natural History,May

اخبار زمين
گونه جديد عروس دريايي
004400.jpg

دانشمندان يك گونه جديد از جاندار آبزي موسوم به عروس دريايي را شناسايي كردند كه قطر بدن آن نزديك به يك متر مي رسد و داراي تعداد زيادي پاهاي پيچ در پيچ و ضخيم است. زيست شناسان موفق شده اند اين گونه جديد عروس دريايي را در عمق يك مايلي آب هاي سرد و تاريك اقيانوس آرام شناسايي كنند. در حال حاضر چگونگي زندگي، نوع تغذيه و روش توليدمثل اين جانور ناشناخته بوده و دانشمندان حتي نمي توانند جنس نر و ماده آنها را از يكديگر تشخيص بدهند. در اين مطالعه، پژوهشگران يك زيردريايي با قابليت كنترل از راه دور به اعماق آب هاي سواحل هاوايي، سواحل ژاپن و آب هاي اطراف جزاير فارالون در نزديكي سانفرانسيسكو فرستاده و موفق شدند تصاوير اين جانور ناشناخته را ضبط و نمونه هايي از بافت ژله مانند بدن و بازوهاي آن را جمع آوري كنند.

كنترل از راه دور
004405.jpg

پژوهشگران كانون پژوهش هاي دريايي وابسته به دانشگاه توكيو موفق شده اند با استفاده از پخش مواد آهن دار و افزايش پلانكتون ها، گاز دي اكسيد كربن موجود در آب دريا را كاهش دهند. آنها اميدوارند كه با استفاده از اين روش جديد راهي براي مقابله با گرمايش كره زمين بيابند. تسودا استاديار زيست شناسي دريايي دانشگاه توكيو در اين مورد گفت: «اگر در يك استخر ۲۰ متري تنها يك قاشق مواد آهن دار پخش شود مقدار پلانكتون ها ۲۵ درصد افزايش يافته و در نتيجه ۴۰ درصد از گاز دي اكسيد كربن موجود در آب اين استخر كاهش مي يابد. » تسودا افزود نتيجه اين آزمايش ثابت كرد كه با پخش مواد آهن دار در دريا مي توان راهي براي مقابله با پديده گرمايش جهاني (افزايش غلظت گاز دي اكسيد كربن در هوا از دلايل اصلي بالا رفتن دماي كره زمين است) پيدا كرد.

پاكسازي زمين هاي آسيب ديده كويت
004420.jpg

كميته ويژه اي براي اصلاح و پاكسازي زمين هاي مناطق شمالي كويت كه به علت عمليات نظامي اخير آسيب ديده اند تشكيل شد. رفت و آمد ماشين آلات و تجهيزات نظامي و مانورهاي نيروهاي نظامي اثر منفي بر محيط زيست كويت گذاشته است. اين اراضي نيازمند اصلاح و پاكسازي بوده و مي بايست در اين امر تمامي ارگان ها و سازمان هاي بين المللي شركت داشته باشند. گفتني است كه بسياري از ارگان ها و سازمان هاي دولتي كويت منجمله اداره كل محيط زيست، كميته ملي فعاليت هاي داوطلبانه، دانشگاه كويت، شهرداري و. . . آمادگي خود براي شركت در اين امر را اعلام داشته اند.

ريزش باران آتش
004430.jpg

دانشمندان به شواهدي دست يافته اند كه نشان مي دهد ميليون ها سال قبل دو شهاب سنگ در منظومه شمسي با يكديگر برخورد كرده و پس از اين حادثه باران ملايمي از آتش براي مدتي بسيار طولاني در سرتاسر كره زمين فرود آمده است. انفجار مهيب ناشي از برخورد اين دو شهاب سنگ در نوع خود در تاريخ حيات منظومه شمسي كم نظير است چرا كه در اين حادثه دو شهاب سنگ هر كدام با قطري در حدود يك هزار كيلومتر با يكديگر برخورد كرده اند. بررسي ها نشان مي دهد كه ذرات مربوط به برخورد شهاب سنگ ها حدود ۴۸۰ ميليون سال قبل از آسمان به زمين ريخته و تعداد و ابعاد آنها حاكي از آن است كه پديده ريزش اين گوي هاي آتشين از آسمان در گذشته حدود ۱۰۰ برابر بيشتر از امروز رخ مي داده است.

|  ادبيات  |   اقتصاد  |   ايران  |   جامعه  |   زمين  |   شهر  |
|  عكس  |   علم  |   كتاب  |   ورزش  |   هنر  |   صفحه آخر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |