پس از صدام
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
گزارش تصويري: كاوه كاظمي
صدام حسين، سردار خودخوانده قادسيه اكنون در گوشه اي از عراق يا شايد جاي ديگري از دنيا پنهان است. در طول جنگ او با ايران بارها در جبهه ها شاهد وحشيگري و تعرض او به مملكتمان بودم. در آن سال ها تمامي غرب نه تنها او را محكوم نكردند بلكه بيش از چهل كشور به او اسلحه و تسليحات شيميايي، ميكروبي و بيولوژيكي مي فروختند. اربابان او آن موقع استفاده از گازهاي شيميايي در حلبچه و جبهه هاي جنگ را انكار مي كردند. دوازده سال پيش در حمله نيروهاي متحد به عراق در بغداد حضور داشتم و شاهد ويراني آنجا بودم. البته آن موقع درست زماني كه آسيب پذيري او در اوج بود، متحدين رو برگرداندند و اجازه دادند در قدرت بماند.
هفته گذشته به مدت هفت روز در عراق بودم. از بصره تا نجف و در آخر بغداد. در اين مدت شاهد مملكتي ويران و غارت شده، بدون ساختار شهري و كشوري بودم. خلاء كامل در همه جا به چشم مي خورد. بيمارستان ها پر از بيمار و مخصوصاً اطفال، خيابان ها پر از زباله و فاضلاب ها در برخي مناطق سرازير شده بود. امنيت در عراق مخصوصاً در بغداد و اطراف آن وجود ندارد و غارتگران همچنان مشغول چپاول و تيراندازي اند. صدام حسين اين بار عراق را پس از ويراني كامل توسط نيروهاي متحد تحويل آنان داد تا آينده اي برايش در نظر گرفته شود. اكثر مردم از رفتنش خوشحال اند ولي آينده روشني در كوتاه مدت در برابرشان قرار ندارد.
آيا آنان كه در طول سال هاي متمادي گذشته به او اسلحه مي فروختند آگاه نبودند كه او مشغول ساختن بمب اتمي و موشك دوربرد و گاز خردل و ميكروب سياه زخم و غيره است؟!
سوالي كه امروز از خودم مي پرسم اين است كه اصولاً چرا اين اتفاقات رخ داد و نتيجه اين همه ويراني و بدبختي چه بود؟!
|