سر جورج پاجت تامسون
فيزيكدان بريتانيايي (۷۵۱۹-۱۸۹۲)
Sir George Paget Thomson
فيزيك الكترون ۷۱۹۳
سر جورج تامسون، فرزند سر ژوزف جان تامسون، كاشف الكترون، در كمبريج متولد شد، در دانشگاه زادگاهش به تحصيل پرداخت و از ۲۲ - ۱۹۱۴ در همانجا به تدريس مشغول شد. پس از آن به دريافت كرسي فيزيك دانشگاه ابردين نايل آمد و در ۱۹۳۰ به منظور احراز كرسي استادي فيزيك كالج سلطنتي لندن رهسپار لندن شد و تا ۱۹۵۲ در آنجا ماند. پس از آن به عنوان استاد كالج كورپس كريستي به كمبريج بازگشت و تا هنگام بازنشستگي اش در ۱۹۶۲ همانجا ماند.
نخستين كار تامسون عبارت بود از بررسي تركيبات ايزوتوپي با استفاده از روش طيف نگار جرم. وي در ۱۹۲۶ آزمايش كلاسيكي انجام داد كه طي آن الكترون ها را از درون ورقه نازكي از جنس طلا كه پشت آن يك صفحه عكاسي قرار داشت، عبور داد. بر روي صفحه عكاسي يك الگوي پراش، تعدادي دايره هم مركز با حلقه هاي تيره و روشن متناوب، پديدار شد.
اين آزمايش، مدرك محكمي بر دوگانگي ذره و موج الكترون فراهم ساخت.
بدين ترتيب تامسون به اتفاق ديويسون، كه در همان سال و به طور مستقل به نتيجه مشابهي دست يافته بود، برنده جايزه نوبل فيزيك سال ۱۹۳۶ شد.
تامسون طي جنگ جهاني دوم رياست كميته اي به نام Maud را كه به عنوان طرف مشورت دولت بريتانيا در ساخت بمب اتم تاسيس شده بود بر عهده گرفت. (نام اين كميته از پيامي تلگرافي كه نيلز بور (N.Bohr) اندكي پس از حمله آلمان به دانمارك به مقصد انگلستان فرستاد، برگرفته شد. بور براي اطمينان خاطر دوستان از سلامت حالش پيامي به اين مضمون كه «لطفاً به كاكرافت (Cockroft) و مود ري (Maud Ray) اطلاع دهيد كه من خوبم» ارسال كرد. اين تلگراف به اشتباه يك پيام سري مبني بر اينكه «شبانه روز اورانيوم بسازيد» تلقي شد در حالي كه منظور بور از Maud Ray خانمي بود كه در گذشته به عنوان معلم سرخانه به بور درس مي داد) كميته مذكور در ۱۹۴۱ به اطلاع چرچيل رساند كه به طور قطع امكان ساخت يك بمب اورانيومي موثر وجود دارد.
ژوزف كلينتون ديويسون
فيزيكدان آمريكايي (۹۵۸۱-۸۸۱۱)
Joseph Clinton Davisson
فيزيك پراش الكترون ۷۱۹۳
ديويسون در بلامينگتون، ايلينويز، به دنيا آمد، در دانشگاه هاي شيكاگو و پرينستون به تحصيل پرداخت و در ۱۹۱۱ موفق به كسب درجه دكترا شد. پس از مدت كوتاهي كار كردن در انستيتوي تكنولوژي كارنگي پترزبورگ، در همان سال ۱۹۱۱ به آزمايشگاه تلفن بل (Bell) كه بعدها به «وسترن الكتريك» تغيير نام يافت، ملحق شد و تا هنگام بازنشستگي اش در ۱۹۴۶ همانجا ماند.
ديويسون پژوهش هاي حرفه اي اش را با بررسي گسيل هاي الكترون از سطح اكسيد پلاتونيومي كه در معرض بمباران يون هاي مثبت قرار گرفته بود، آغاز كرد و به دنبال آن به بررسي تاثير بمباران الكترون بر روي سطوح پرداخت و در ۱۹۲۵ دريافت كه زاويه بازتاب پرتوها بايد به سمت گيري بلور بستگي داشته باشد.
ديويسون با توجه به نظريه لويي دوبروي دوباره ماهيت موجي ذرات، دريافت كه نتايج كارش بر اساس پراش الكترون ها توسط الگوهاي اتمي در سطح بلور قابل بررسي است. او در ۱۹۲۶ با كمك لستر جرمر (L.Germer)، فيزيكدان آمريكايي، آزمايش كلاسيكي را انجام داد كه طي آن پرتوي از الكترون ها را كه حركت اش در يك ميدان الكتريكي تند مي شد، بر بلوري از جنس نيكل تاباند.
نتيجه اي كه به دست آمد، نشان داد كه بدون شك در اين مورد با پديده موجي تفرق ارتباطي وجود دارد. طول موج تخمين زده از روي قطر حلقه هاي تفرقي درست منطبق بود با طول موجي كه فرمول دوبروي، h/mv به دست مي داد. بدين ترتيب زاويه بازتاب الكترون ها اندازه گيري شد و نتايج آن معادله دوبروي براي طول موج الكترون h/p=l را تاييد مي كرد. سرانجام ديويسون و جورج تامسون (G.Thomson) به خاطر كشف آزمايش پراش الكترون ها توسط بلورها، برنده جايزه نوبل فيزيك سال ۱۹۳۶ شدند.