جمعه ۹ خرداد ۱۳۸۲ - سال يازدهم - شماره ۳۰۶۴
بشارت به صلح و آرامش
آيين بودا ۲۵۰۰ سال پيش مشكلاتي را مد نظر داشت كه امروزه هم كم و بيش بدون تغيير مانده اند طبيعت زندگي و كنه حقيقت آن هنوز هم مورد سوال مردم است
004645.jpg
علي حاج بابايي
چندي پيش كتاب آيين بودا نوشته «بردلي هاوكينز» با ترجمه علي حاج بابايي توسط انتشارات ققنوس در دسترس علاقه مندان به اديان شرقي قرار گرفت كه به نوعي به بررسي كامل و در عين حال فشرده تاريخ و انديشه هاي جاري بوديسم پرداخته بود. آنچه كه در پي مي آيد بازخوانشي است از اثر بردلي هاوكينز.
موطن آيين بودا كشور هندوستان است؛ كشوري كه رشته كوه ها و رودخانه ها آن را متقاطع كرده و به نواحي متمايزي تقسيم كرده اند. مهم ترين اين نواحي در زمان بودا، دره رود گنگ بود كه در بخش اعظم شمال هند از غرب به شرق جريان دارد؛ منطقه اي كه اديان بزرگ هند نخستين بار در آنجا نمود يافتند و بعدها به نواحي جنوبي نيز راه گشودند. در زمان بودا حدود سال ۵۰۰ ق م اين منطقه شاهد گسترش عظيم اديان بود. از بين جريان هاي فكري متعدد آن دوره، سه گروه بر گسترش بوديسم موثر بوده اند: آيين ودايي، جنبش سراماناو آيين جين. درباره زندگي سيذارتا از خاندان گائوتاما و سلسله شاكيا يا همانطور كه در تاريخ مشهور است، بودا يا بيدار دل اطلاعات زيادي در دست نيست. نخستين شرح حال پيوسته بودا با نام بودا كاريتا را در حدود سال ۱۰۰ ميلادي آنسواگوسا به رشته تحرير درآورد. در اين متون آثاري به چشم مي خورند كه جاتاكاها نام دارند. جاتاكاها ادوار زندگي بودا را پيش از تناسخ آخرش توضيح مي دهند. اگرچه اين حكايات اطلاعات تاريخي دقيقي از بودا فراهم نمي كنند، ليكن در شناخت اصول اخلاق و مابعدالطبيعه بوداييان منابع مهمي به شمار مي روند و بازتاب آنها امروز هم در اغلب جوامع بودايي نمايان است. تصور بر آنست كه بودا به سال ۵۶۰ ق م در شمال شرق هندوستان در شهر لومبيني كه درست روي خط استوا قرار دارد متولد شده است. پدرش سودودانا حاكم آن شهر بود و بنابراين بودا نه تنها در زمره روحانيان بلكه در طبقه جنگجويان و دولتمردان نيز قرار مي گرفت. روايت است كه مادرش ماهامايا به تنهايي و بدون كمك ديگران وضع حمل كرد و هفت روز پس از تولد فرزندش از دنيا رفت و پرورش نوزاد را به خواهر خويش سپرد. مطابق رسوم آن زمان به مجرد تولد بودا از يك روحاني برهمن خواستند تا طالع سيذارتاي جوان را مشخص كند و آينده اش را ترسيم نمايد. روحاني نيز پدر را آگاه ساخت كه پسرش يا پادشاهي بزرگ و يا رهبر مذهبي برجسته اي خواهد شد.
پدر بودا كه فرزندش را وارث تخت و تاج خود مي ديد، تصميم گرفت هرگونه ناراحتي و تجربه تلخ را از وي دور كند. بودا در چنين محيط مرفهي پرورش يافت و فنون و مهارت هاي حكومت را آموخت. چند سال بعد با دخترخاله خود ياشودارا ازدواج كرد و ثمره اين ازدواج فرزندي به نام راهولا بود.
بودا ۲۹ ساله بود كه روزي به ارابه ران خود گفت مي خواهد از قصر بيرون رود و شهر را تماشا كند. هجوم ناگزير پيري بر انسان با ديدن يك پيرمرد عليل بر بودا عيان گشت. در آخرين سفري كه به عنوان شاهزاده انجام داد، مرد مقدس آواره اي را ملاقات كرد. وقتي از وي پرسيد، گفتند كه مرد از پليدي هاي دنيوي فارغ است. شاهزاده سيذارتا كه عميقاً تحت تأثير قرار گرفته بود، مصمم شد همين طريق را در پيش گيرد. وي اسب محبوبش را زين كرد و روزگار مادي را براي هميشه ترك گفت. در ابتدا زندگي پررياضتي را در پيش گرفت و از مناسك معمول در بين سراماناهاي آن زمان پيروي مي كرد. اما سرانجام به نخستين نتيجه بزرگ معنوي خود دست يافت و آن اينكه رياضت هاي طاقت فرسا بي فايده اند. از آن پس طريق ديگري را براي درك حقيقت در پيش گرفت كه بعدها آن را طريق اعتدال نام نهاد. در شب چهاردهم مه سال ۵۲۵ ق م بودا سرانجام به مقصود خويش نايل شد و پس از آنكه به حالت طبيعي بازگشت ديگر سيذارتا گائوتاما شاهزاده شاكياس نبود. او بودا بود؛ او بيدار شده بود. وقتي بودا ايام طاقت فرساي پشت سر را مي نگريست، حس ترحمش نسبت به انسان هميشه معذب برانگيخته مي شد. با وجودي كه ديگر مي توانست وارد نيروانا شود، تصميم گرفت در همين دنيا بماند تا ديگران را نيز از بصيرت خويش برخوردار سازد. بودا ماهيت انسان را بر مبناي سه اصل تشريح مي كند و اين اصول را «سه مشخصه هستي» مي نامد. نخستين مشخصه طبيعت وجود انسان و اساس كل نظام مذهبي بودا، اصل آنيتيا (ناپايداري) است. در نظر بودا تمامي موجودات جهان در حال تغييرند و هيچ چيز پايدار نمي ماند، هر چند گاهي خلاف اين به نظر مي رسد. تمامي موجودات، كوه ها، درياها، آسمان ها و مخصوصاً انسان پس از مدت زماني معين دگرگون شده حتي نابود مي شوند. دومين مشخصه هستي، دوكنها (نارضايتي؛ لفظاً به معناي رنج) است كه زاييده همان ناپايداري است. به عقيده بودا آنچه ابدي نباشد، رضايتبخش نيست و اطمينان به ماديات، پوچ و محكوم به فناست. سومين مشخصه نيز از مشخصه نخست مشتق مي شود و آن اعتقاد به آناتمن است. بودا معتقد بود كه انسان چيزي به نام آناتمن (=روح ابدي) ندارد. به نظر بودا انسان موجودي است مركب كه از توده اي متغير و اجزاي مادي و سيال تشكيل شده و بدين ترتيب آن چه به «هسته ابدي انسان معروف است»، واقعيت ندارد. به اعتقاد وي برخي از ويژگي هاي انسان ممكن است از كالبدي به كالبد ديگر حفظ شود، ليكن شخصيت في نفسه فاني است و هر آن چه در جهان واقعي به نظر مي آيد در اصل نتيجه عوامل دائماً متغير است. اين مفهوم كه در بين بوداييان به پراتيتا ـ ساموثپادا شهرت دارد، بدان معني است كه تقريباً هيچ چيزي به خودي خود و مستقل از علل قبلي هستي ندارد.
بودا از اين ديدگاه تقريباً بدبينانه نسبت به ماهيت انسان به طريقي گام مي نهد كه راه خروج از مخمصه انسان بودن است. اين راه به «چهار حقيقت بزرگ» معروف است. حقيقت نخست آن است كه زندگي اساساً ارضاكننده نيست. حقيقت دوم ريشه نارضايتي موجود در دنيا را «آرزوهاي» (تشنگي = trsna) بي پايان انسان مي داند و آن را نتيجه «ناآگاهي» از حقيقت مي پندارد. حقيقت سوم سرنوشت بشر را به اينجا ختم نمي كند و براي رهايي از قيد و بند اين نارضايتي دائمي قائل به طريقي است. حقيقت آخر طريق پايان بخشيدن به اسارت دنيوي را گذر از «مسير هشتگانه» مي داند. هشت مرحله اين مسير رهايي بخش بدين قرارند: ۱)بينش درست ۲) نيت درست ۳) گفتار درست ۴) كردار درست ۵) زيستن درست ۶) تلاش درست ۶) خودنگري يا محاسبه درست ۸) مراقبه درست. اين مراحل ساده و ماندگار در ذهن مرجع تمامي طرق بودايي در نيل به رستگاري هستند. در خلال سال هاي ۲۰۰ و ۱۰۰ ق م بود كه ماهايانا، دومين تجلي عظيم بوديسم نمود پيدا كرد. اين فرقه تنها يك خط فكري نبود، بلكه نهضتي بود كه در همان ابتدا راه خود را از ديگر نهضت هاي بودايي جدا ساخت. گرايش به ماهايانا از ديرباز در بين بوداييان به چشم مي خورد. تفكر اين فرقه بر سه مفهوم اصلي استوار است. سونياتا (به معني خلأ) پرورده اين اعتقاد بنيادين بوداييان است كه روح انسان ابديت ندارد و تمامي موجودات تحت تأثير علل مقدمي هستند (پراتيتا ساموثپادا) فلاسفه ماهايانايي گام از اين هم فراتر نهادند و گفتند كه هيچ چيز وجود مستقل يا جوهر ثابت ندارد. دومين مفهوم محوري در تفكر ماهايانايي، اين باور است كه مرگ بودا توهمي بيش نيست و او همواره براي خدمت به انسان هميشه در عذاب حاضر است.
اما اثرگذارترين مفهوم در پرورش انديشه بودايي مفهوم بوديساتوا بود. بوديساتوا كسي است كه نبود حقيقت روشن شده، ليكن عهد مي كند تا زماني كه تمامي انسان ها رهايي نيابند در چرخه تناسخ باقي بماند. بدين ترتيب كانون توجه آيين بودا حركتي آرام را از فرد انسان به سمت تمامي مخلوقات آغاز كرد.
آيين بودا نه تنها در موطن خود بلكه در سرزمين هاي بسيار ديگري نيز رشد و توسعه يافته است. اما چرا اين آيين در فرهنگ هاي مختلف چنين محبوب است. بوديسم در ادعاي داشتن وسيله اي براي نيل به عزيزترين هدف انسان يعني آرامش ابدي تفاوتي با اديان ديگر ندارد. نقطه تمايز اين آيين در آن است كه براي رسيدن به اين هدف مسيرهاي متعددي را پيش رو مي گذارد كه هركدام با شرايط و مزاج خاصي مطابقت دارد. آيين بودا از همان نخست جهان بيني پيچيده اي داشت؛ هسته مركزي اين جهان بيني مفهومي بود كه بعدها فلاسفه غربي آن را آنگست ناميدند كه به معناي حس مبهمي از ناراحتي و جدايي از جهان است و تأثير آن اغلب در زندگي هويداست. به اعتقاد بوداييان اين عامل ذاتي در هستي انسان بخش لاينفكي از زندگي اوست و علت آن را بايد در بي ثباتي ذاتي زندگي جست وجو كرد.
مفهوم بي ثباتي جهان در فيزيك مدرن نيز مصداق دارد. فلاسفه كهن بودايي جهان را امري مادي و باثبات نمي دانستند، بلكه آن را به ابري سيال و داراي نيروهاي متقابل تشبيه مي كردند. تحليل بوداييان از سرشت بي ثبات هستي، اساس مسير زندگي ايشان را شكل مي دهد. به اعتقاد بوداييان هستي بشر تنها به مسير كوتاه تولد تا مرگ ختم نمي شود؛ بلكه از زمان و مكان فراتر مي رود (چه ايشان بر اين باورند كه جهان هاي متناوب و بي شماري در پي اين جهانند) و آدمي تناسخ هاي بي انتهايي را در اين جهان يا جهان هاي ديگر تجربه خواهد كرد. عامل محرك اين تناسخ ها كارما ناميده مي شود؛ قانون مستحكم تاوان بدين معني است كه اعمال نيك ثمره اي نيك و اعمال ناپسند عواقبي ناگوار در پي دارند. اين قانون اميدي براي خروج از نفس باقي نمي گذارد. بشر به مفهوم كلي متكي به خويش است و هيچ قدرت مافوق طبيعي قادر نيست وي را از اين چرخه مرگ و حيات رهايي بخشد. تنها يك راه براي رهايي از اين مخمصه ابدي باقي مي ماند كه بودا آن را كشف كرد: راهي كه به نيروانا ختم مي شود.
بنابر عقيده بودا مهم ترين طريق تسلط يافتن بر چرخه تناسخ، كه البته كار بسيار شاقي است، تلاش براي درك حقيقت است و اين تلاش براي رهروان وظيفه اي دائمي محسوب مي شود. آيين بودا ۲۵۰۰ سال پيش مشكلاتي را مد نظر داشت كه امروزه هم كم و بيش بدون تغيير مانده اند. طبيعت زندگي و كنه حقيقت آن هنوز هم مورد سوال مردم است. امروز هم مردم حيرانند كه چرا خوبي بدون پاداش مي ماند و بدي بدون كيفر. امروز هم نيروهاي مهار نشدني طبيعت و ارتباط آنها با هستي آدمي ناشناخته مانده اند. در نظر بسياري از جويندگان حقيقت، تعبير بوديسم از حقيقت و برنامه هاي عملي آن جهت رهايي از دردهاي زندگي جاذبه فراواني دارد. اما از طرفي اديان ديگري نظير اسلام، مسيحيت و آيين هندو نيز براي اين گونه سوالات پاسخ هايي دارند. پس چه خاصيتي در آيين بودا سبب تمايز آن از ديگر اديان گشته است؟
يكي از مشخصات آيين بودا كه بسياري از مردم، خصوصاً پرورش يافتگان فضاي علمي جوامع غربي جذب آن شده اند آن است كه اين آيين اعتقاد به «ماورأ طبيعت» يا تفكيك اين دنيا از جهان هاي ناديده و مطلقاً متفاوت را تكذيب مي كند. فرد بودايي گيتي را مجموعه اي عظيم از فرآيندها مي داند نه اشيا. به عقيده ايشان تغيير قوانين پايدار علت و معلول همچون آرزوي خنثي كردن نيروي جاذبه است. چنين ديدگاهي در تفكر غربي كه بر پايه اصول علمي استوار است كاملاً منطقي جلوه مي كند. دليل ديگر دوام محبوبيت آيين بودا تكيه بر تعارضات فردي مذهب است تا شكل گروهي آن. البته فرد بودايي مجال دارد كه به اجتماع مومنين وارد شود و از مساعدت ايشان بهره مند گردد، ليكن بدون ايشان نيز مي تواند بودايي باقي بماند. تمايل روزافزون به فردگرايي در جوامع غربي و مشغله كاري مردم بر اهميت اين موضوع مي افزايد. فردمحوري در آيين بودا از لحاظ ديگري نيز قابل تعمق است. در اين آيين از تبعيض و تفاوت مقام كه در اديان ديگر يافت مي شود، خبري نيست. بنابراين مردماني با نژاد و جنسيت و تمايلات جنسي و شيوه زندگي مختلف، آيين بودا را پناهگاه امني مي بينند كه نظير آن را در اديان غربي نمي يابند. اما بشارت به صلح و آرامش، سرآمد تمام خصايص آيين بودا مي رسد. در دنيايي كه در جنگ عظيم جهاني و جنگ هاي بي شمار ديگري را در طول سده گذشته شاهد بوده، بوديسم نويد صلح مي دهد و آرامش بشريت را سرلوحه كار خويش دارد. رهبران بودايي نظير دالايي لاما و تيچ نهات هان، راهب ويتنامي به واسطه خدمات صلح طلبانه خويش مستحق بزرگ ترين پاداش ها بوده اند. آنها پيام خود را صرفاً محدود به بشريت ننموده اند. ايشان به نمايندگي از ساكنان بي زبان اين سياره نيز همواره به مبارزه پرداخته اند و مردمان را سفارش كرده اند تا ساير مخلوقات زمين را نيز مورد احترام قرار دهند و در اين مسير حد مشخصي براي بهره برداري مردم از يكديگر و از طبيعت تعيين مي كنند. بنابراين مي توان گفت كه آيين بودا پشتيباني براي جهاني بهتر و آرام تر باقي خواهد ماند، مادامي كه مشكلات زندگي بشر باقي است، دين بودا پذيراي مردمان نسل هاي مختلف است و پيام صلح و اميد و محبت آن برايشان طنين انداز است و همواره طريق مبارزه با دردها و تراژدي هاي زندگي را بر آنها روشن مي سازد و الگويي براي واكنش هاي بشر در مقابل عموم امور دنيوي خواهد بود با مسيرهاي مختلف كه جملگي به يك مقصد ختم مي شوند، مقصد صلح و آرامش.

ناشران چه مي كنند
از سيمون وي تا كاسترو
در كمين ناشران مشهور
004660.jpg

اكبر قنبري اسبش را زين كرده تا نگاه معاصر را به يكي از مهمترين ناشران كتاب هاي تخصصي در حوزه فلسفه، دين شناسي و جامعه شناسي تبديل كند. معلوم نيست بايد از كناره گيري قنبري، از مسئوليتي كه در مجله نقد و نظر داشت، ابراز تاسف كنيم، يا خشنود باشيم كه توانسته است محفلي از انديشمندان سرزمين ما را در انتشارات نگاه معاصر گرد هم بياورد. مصطفي ملكيان، حسين بشيريه و سيد جواد طباطبايي نام هاي آشناي نگاه معاصرند. نام هايي كه هر كدام شان مي توانند اعتبار كافي را براي يك بنگاه انتشاراتي فراهم كنند.
«نامه به يك كشيش» يكي از تازه هاي نگاه معاصر است. اين كتاب كه حاصل تاملات سيمون وي عارف و معلم فلسفه فرانسوي است را فروزان راسخي ترجمه كرده است. ملكيان هم مقدمه اي بر اين كتاب نگاشته است كه مي تواند به تنهايي در قالب يك رساله منتشر شود. گويا آشنايي راسخي با افكار سيمون وي هم حاصل ارجاعات ملكيان به آراي او بوده است. سيمون وي سال هاي بسياري از عمرش را در دوران جنگ هاي جهاني به سر برد و تبار يهودي اش نيز باعث شده بود رنج و درد هم كيشانش در دوران جنگ را با تمام وجود حس كند. تجربيات عرفاني او عمق و لطافتي به زبانش بخشيده است كه مي توان آثار او را با نوشته هاي آگوستين قديس مقايسه كرد. نامه به يك كشيش، بازتابنده صداقت انسان مومني است كه تمام زندگي اش در طلب عشق به خداوند و انسان ها سر شده است. از اين روست كه بر دل مي نشيند و كهنه نمي شود.
004665.jpg

اثر ديگري كه نگاه معاصر روانه بازار كرده، فلسفه اگزيستانسياليسم گابريل مارسل به ترجمه شهلا اسلامي است. اگزيستانسياليسم در كشور، با ژان پل سارتر آغاز شده و با هايدگر ادامه پيدا كرده است. در صورتي كه معناهاي متفاوت اين واژه در فرهنگ غربي، حالا ديگر چنان گسترده شده اند كه محدود به افكار اين دو انديشمند نمي شوند. روايت مارسل از اگزيستانسياليسم را بايد در طبقه اي مستقل از آنچه سارتر و هايدگر مي گويند جاي داد. مارسل را اگزيستانسياليست خداباور ناميده اند، گرچه او خود هيچگاه چنين صفتي را براي خود نپسنديد (همان گونه همتاي آلماني اش از واژه اگزيستانسياليسم گريزان بود.) به هر حال تاثير گابريل مارسل بر كلام و الهيات جديد مسيحي به حدي است كه مي توان او را يكي از پدران معنوي نسل جديد متالهان مسيحي به شمار آورد.
يوداش تادوش كروسينسكي، باني كتاب ديگر نگاه معاصر است. او يك راهب يسوعي لهستاني بوده كه از مبلغان مسيحي مقيم اصفهان بوده است. او هم مانند همه مبلغان مذهبي در كشورما اقدام به تنظيم گزارش هايي از اوضاع محل ماموريت خويش كرده است و از اين روست كه نوشته هاي او تبديل به اثري قابل استناد در مورد واقعه يورش افغانان به اصفهان شده است. مهمترين نكته اي كه در خلال مطالعه چنين كتاب هايي به دست مي آيند اين است كه مخاطب مي تواند از طريق آنها و مقايسه شان با آثار مشابهي كه توسط نويسندگان ايراني آن دوران ها نگاشته شده است، اختلافات فرهنگي و فكري ميان ساكنان شرق زمين و صاحبان مغرب زمين را درك كند. به اين نكته هم بايد توجه داشت كه چنين كتاب هايي صرفاً به حوزه تاريخ تعلق ندارند، بلكه مي توانند موضوعات فراواني براي پژوهش در حوزه انديشه سياسي فراهم كنند. اين كتاب را سيد جواد طباطبايي بازنويسي كرده است.
روح آيين پروتستان به ترجمه فريبرز مجيدي و در باب هستي و ذات توماس آكوئيناس به ترجمه فروزان راسخي هم از ديگر كتاب هاي جديد نگاه معاصرند.
كاسترو در آرويج
004655.jpg

حالا ديگر ريش و كلاه كاسترو كه زماني از كفر ابليس هم مشهورتر بود، مي رود كه به موزه تاريخ انديشه سياسي سپرده شود. كوباي كاسترو با بحران هاي شديدي مواجه است. مشكلات اقتصادي، تحريم هاي گسترده، از هم گسيختگي اجتماعي و موضوعاتي از اين دست كار را بر سياستمدار و سخنران چيره دستي كه در دسامبر ۱۹۵۶ به همراه دوستانش براي مبارزه با رژيم باتيستا وارد كوبا شده بود، دشوار ساخته است. اي كاش شرايط امروز هم مثل همان سال ها بود. اي كاش هشتاد و دو نفري كه با كشتي گرانما به كوبا آمده بودند تا مقدمات يكي از تاثيرگذارترين انقلاب هاي قرن بيستم را در آن فراهم كنند، مي توانستند مطابق وعده هايشان آرمان هاي سوسياليسم را بر دوزخ امپرياليسم چيره كنند.
«فيدل اينجاست»، مجموعه اي از سخنراني هاي كاسترو پس از واقعه ۱۱ سپتامبر است كه به مناسبت هاي مختلف ايراد شده است. كاسترو در اين سخنراني ها به بيان مشكلات كشورهاي توسعه نيافته مي پردازد و درباره حركت آهسته سرمايه داري به سوي توحش و جنگ هشدار مي دهد. شايد براي خوانندگان كتاب هاي سياسي در ايران بد نباشد كه بعد از صرف مقادير معتنابهي از نوشته هاي نوام چامسكي مخالف خوان، كمي هم كاسترو بخوانند تا بفهمند آرمانگرايان قرن بيستمي در جهان قرن جديد چه مي كنند. فيدل اينجاست را نشر آرويج منتشر كرده است.
بازهم شريعتي
«چهره نگاري سياسي شريعتي؛ آرمانگراي اسلامي» پژوهشي است در حوزه شريعتي شناسي كه بيشتر وجهه سياسي او را مدنظر دارد. گرچه بنا به ضرورت به جنبه هاي ديگر شخصيتي و فكري او نيز پرداخته است. مهمتر اينكه، چهره نگاري سياسي شريعتي خوانندگانش را قادر مي سازد كه به درك بهتر اوضاع سياسي و فرهنگي ايران آن سال ها دست پيدا كنند. برخي از علاقه مندان افكار شريعتي معتقدند كه جامعه فكري ايراني هنوز هم به خوبي انديشه هاي شريعتي را هضم نكرده است و با متهم كردن او به ايدئولوژيك كردن دين به سادگي از كنار او گذشته است. شايد انتشار كتاب هاي تحقيقي كه ديگر ياد گرفته اند از مرثيه نامه ها فراتر بروند پاسخي به اين دغدغه شريعتي دوستان باشد. اين كتاب را علي رهنما نگاشته، مجيد نكودست ترجمه كرده و انتشارات حسينيه ارشاد منتشر كرده است.

تور صنعت نشر فرانسه ـ ۶
ديدار از مركز ملي كتاب
004650.jpg
رضا هاشمي نژاد
سيستم هاي كامپيوتري و بخش رايگان پايگاه اطلاعات و اينترنتي و همچنين آموزش اينترنت آنجا، از نظر ما بسيار پيشرفته بود ولي خودشان مي گفتند كه تا يك سال ديگر همه سيستم ها عوض خواهند شد. در آنجا مخاطبان، هر CD و يا هر اطلاعاتي را كه مي خواستند، به وسيله كامپيوتر به آساني در دسترسشان قرار مي گرفت. بخشي از آنجا نيز مختص كاريابي بود و از سوي جوانان مورد استقبال قرار مي گرفت. در اين بخش، كامپيوتر مشاغل گوناگون را به جوانان معرفي مي كند و كتاب هايي كه در آن زمينه منتشر شده را معرفي و ارائه مي كردند. اين امكانات به صورت رايگان در اختيار جوانان قرار مي گرفت. البته برنامه هاي خاصي هم وجود دارد كه بليت آن ارزان است. همچنين مشاوره حضوري در مورد مشاغل ارائه مي شد. در اين مشاوره ها به مسئله روحي رواني يك شغل اشاره مي شود. بخش ديگري از مدياتك به تاريخ علم اختصاص دارد. نكته مهمي كه مسئولين مدياتك تاكيد داشتند مجموع بودن امكانات و آسايش چه براي افرادي بود كه با انگيزه و تمايلات تفريحي و ساده به آنجا مراجعه مي كردند و چه آنهايي كه براي تحقيق و كسب اطلاعات تخصصي به آنجا مراجعه مي كردند. در ضمن فروشگاه بزرگي هم در محل ورودي داير است كه كلكسيون بي نظيري از وسايل و امكانات آموزشي، بازي، تحقيقات و آزمايش هاي علمي از سنين بسيار پايين تا محققان جوان را پوشش مي داد. به نظر من عمده پيامي كه شهر علم مي تواند براي ما ايرانيان داشته باشد، اهميت فوق العاده اي است كه دنياي غرب براي جوانان و آموزش و پرورش قائل است و آن هم نه با ذره اي شعار بلكه با عمل و سرمايه گذاري. آنها به دنبال پاسخ گويي به نيازهاي جوانان هستند و در واقع سيستم ذهني آن ها را به سمت فرهنگي متعالي سوق مي دهند (حداقل براي بخش نخبه). در همه بخش هاي اين شهر آنچه كه به چشم مي آمد پويايي و زنده بودن آن بود. ردوبدل شدن اطلاعات دسته اول، شور و هيجان كاركنان و مخاطبان، راهنمايي هاي بسيار خوب و كامل راهنمايان هر بخش، همه و همه گواه بر اين بود كه جامعه فرانسوي به جوانان خود، آن چنان كه شايسته و بايسته است، بها مي دهد. در راه برگشت هم با معني واقعي ترافيك فرانسه آشنا شديم، بالاخره كمي به وضع تهران اميدوار شدم.
مركز ملي كتاب فرانسه
ساعت ۹ صبح روز ۱۱ دسامبر به «مركز ملي كتاب فرانسه» كه مربوط به وزارت فرهنگ است، رفتيم. در اين برنامه تمامي اعضاي گروه حضور داشتند و در واقع كار اصلي آنها اين است كه در مورد عناصر مادي و معنوي كتاب مديريتي انجام دهند كه صرف ناشران و مولفين فرانسه شود (با كمك سوفيا و فرانس اديسيون). رئيس آنجا، ژان سباستين دوپويي، توضيح داد كه وزارت فرهنگ در سال ۱۹۵۶ توسط آندره مالرو (نويسنده مشهور) تاسيس شده است و وي وزير وقت بوده است. از سال ۱۹۶۳ بخش كتاب قبل از الحاق به وزارت فرهنگ با عنوان صندوق ادبيات تاسيس شده بود. وظايفي را از ساير وزارتخانه ها گرفته بود. البته هنوز وزارت خارجه متولي توسعه بين الملل نشر و زبان فرانسوي است. اما اين صندوق كتاب بعدها به سازماني تبديل شد كه همين مركز ملي كتاب است و دوپويي مدير آن است. هم اكنون ۲ درصد ماليات و عوارض ناشران به اين دفتر اختصاص داده مي شود و ۳ درصد از هر فتوكپي يا درصدهايي از CD، كامپيوتر و. . . عوارض گرفته مي شود. مركز ملي كتاب يك موسسه حقوقي ـ اقتصادي كاملاً مستقلي است كه اين درآمدها به آنجا مي آيد. رئيس اداره كتاب وزارت فرهنگ، مدير مركز ملي كتاب هم هست و حدود ۱۰ سال است كه توسط كميسيون هايي كه ۳۰ عضو دارند، سياست گذاري مي شود. در هر بخش سالي چند بار تشكيل كميسيون مي دهند و اين كميسيون ها تصميم مي گيرند كه اين كمك هاي اقتصادي و ماليات ها و عوارضي كه جمع شده چگونه و به چه كساني اختصاص داده شود. دولت در فرانسه به طور غيرمتمركز كار مي كند و اين عدم تمركز توسط بخش هاي منطقه اي دولت و يا موسسات ملي عمومي كه خودمختارند محقق مي شود. مسئوليت دولت، بيشتر نظارت، ايجاد انگيزه و تقويت قوانين و روابط بين گروه هاي دست اندكار نشر است. ماليات هنگام فروش كتاب ۵/۵ درصد است، يعني به اندازه ۵/۵ درصد قيمت پشت جلد كتاب از خريدار ماليات گرفته مي شود. البته اين ماليات غيرمستقيم است كه مي گيرند. هر چه را كه شما مي خريد، به همراه آن مالياتش را مي پردازيد كه در كل اروپا چنين است و ماليات ساير كالاها در فرانسه حدود ۵/۱۹ درصد است. با اين حساب به كتاب توجه بيشتري شده. مثلاً ۳ درصد از ۵/۱۹ درصد عوارض CD به كتاب مي رسد يعني به CLN و از آنجا هم طبق برنامه مصوب توزيع مي شود. مسئله ديگر، قانون قيمت كتاب است كه از سال ۱۹۸۱ براي جلوگيري از رقابت وحشيانه تجاري و تقويت تكثر در عرصه فرهنگي و آنچه كه ما به عنوان اقتصاد با دو سرعت مي شناسيم وضع شده، تا موسسات پرقدرت در بخش كتاب و خارج از كشور با دغدغه هاي صرفاً اقتصادي عمل نكنند.

كتاب
ادبيات
اقتصاد
ايران
تكنيك
جامعه
دهكده جهاني
رسانه
زمين
شهر
علم
ورزش
هنر
صفحه آخر
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  ايران  |  تكنيك  |  جامعه  |  دهكده جهاني  |  رسانه  |  زمين  |
|  شهر  |  علم  |  كتاب  |  ورزش  |  هنر  |  صفحه آخر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |