شنبه ۱۰خرداد ۱۳۸۲- سا ل يازدهم - شماره ۳۰۶۵ - May . 31, 2003
دولت الكتريك و زندگي مردم ـ واپسين بخش
اينترنت و رژيم هاي سياسي
كاهش كنترل مؤثرتر است
بسياري از دولت هابا همه قدرتي كه در ايجاد طرح توسعه اينترنت كشور دارند دريافته اند كه سازگاري با عصر اطلاعات به معناي دست كشيدن از قدري كنترل است. مديران با فراست مي دانند كه با همه جوانب اينترنت نمي توان برخورد كرد و ديوارهاي آتش غيرقابل نفوذ ايجاد نمود. در واقع، كشورهايي چون مالزي و چين وجود محيط اطلاع رساني اينترنتي آزادتري را امكان پذير ساخته اند حال آن كه همين كشورها در خصوص رسانه هاي سنتي چاپ و پخش خود چنين آزادي هايي قايل نگرديده اند.
رژيم ها به جاي اعمال سانسور رسمي، محدودسازي دسترسي به اطلاعات و ساير گونه هاي كنترل آشكار، غالباً خودسانسوري را كه تحقق آن در يك جو ديكتاتوري دشوار نيست گسترش مي بخشند. اين رژيم ها شركت هاي اينترنتي خصوصي را نيز برآن مي دارند تا محتواي برنامه هاي خود را از صافي بگذرانند يا كاربران آنها را تحت نظر داشته باشند. به علاوه، تبليغات ايدئولوژيك چندين و چند ساله و تهديد به اقدامات تنبيهي نيز شهروندان را از گذشتن از حد و مرزهاي مجاز برحذر مي دارد.
حكومت هاي مصمم به تشويق صنايع اينترنتي داخلي مي توانند مجموعه گسترده اي از مطالب از لحاظ سياسي غير تهديدآميز و توليد محلي ارائه دهند كه خواسته هاي بخش اعظم كاربران اينترنت را برآورده سازد.
اين مفهوم كه شيوه هاي زيركانه تر نفوذ ايدئولوژيك مي تواند مؤثرتر واقع گردد به بسياري از بخش هاي دست اندركار تبليغات نيز بسط يافته است. در كشورهايي كه دولت هايشان توجه فعالي به اينترنت نشان مي دهند روزنامه رسمي معمولاً از نخستين ارگان هاي دولتي است كه حضوري اينترنتي به هم مي زند كه اصولاً در مقايسه با همتاهاي چاپي خود جذاب تر و مطلوب تر به نظر مي رسند. در ويتنام، روزنامه «نن دان»- ارگان رسمي حزب كمونيست اين كشور- از جمله نخستين نهادهاي دولت بود كه در سال ۱۹۹۹ به اينترنت پيوست. نسخه اينترنتي روزنامه «پيپلزديلي» چين نه تنها ديدگاه رسمي كشور در مورد اخبار را ارائه مي دهد بلكه داراي يك سايت انگليسي زبان نيز هست كه علاوه بر منابع ديگر، به گزارش هاي رسمي دولت چين نيز متصل است. نسخه چيني زبان اين سايت داراي يك اتاق گپ مردمي موسوم به «تريبون قدرتمند كشور» است كه كاربران آن مي توانند راجع به مسايل مرتبط با امنيت ملي، روابط بين المللي و نقش جهاني چين، بحث و تبادل نظر كنند. اين تريبون ها مي توانند شيوه زيركانه تري از كنترل ايدئولوژيك در اختيار دولت قرار دهد- شيوه اي مؤثرتر از ابزار لفاظي هاي رسمي.
تجهيز رژيم ها
اين گونه هاي كنترل ايدئولوژيك يك شبه حاصل نگشته است. بسياري از دولت ها از طريق تقليد سياست ها و تكنيك هاي همديگر، سياست خود در مورد اينترنت را تنظيم كرده اند. در چين كه در آن، هم ناظران داخلي و هم ناظران خارجي روي اثرات اينترنت تحقيق مي كنند، مقام هاي مسئول از ديرباز سعي كرده اند همچون سنگاپور در خنثي سازي شبكه اينترنت به عنوان رسانه اي براي اپوزيسيون سياسي، موفقيت هايي به دست آورند.
شايد اينترنت موجب تقويت ديكتاتورها بشود ولي آنها را نيز ناچار مي كند كه در رفتار خويش تجديدنظر كنند، خويشتن را با خواسته هاي مردم منطبق سازند و در برخي موارد تحولاتي بنيادين صورت دهند. در واقع،  برنامه هاي دولت الكترونيك مي تواند حكومت را كارآمد سازد، كارآيي دولت مركزي را گسترش بخشد و پشتيباني شهروندان را افزايش دهد ولي در عين حال فرصتي پنهاني براي آزادسازي سياسي نيز به دست مي دهد.
اصلاحات شديد سياسي و حكومتگري پاسخگوتر مستلزم نه تنها مقابله با سانسور بلكه پيشبرد كاربري اينترنت است كه به گونه اي محسوس به نفع شهروندان بوده و در عين حال شفافيت دولت را نيز افزايش مي دهد. رويكردهاي هم اكنون تحت بررسي كنگره آمريكا از قبيل رفع انسداد از سايت هاي شبكه يا ارائه نرم افزارهايي كه كاربران اينترنت در كشورهاي استبدادي را غيرقابل شناسايي كند، مستلزم مبالغ هنگفت پول براي سر جاي خود قرار دادن صرفاً يك قطعه كوچك از چيستان (پازل) آزاد سازي بيشتر خواهد بود. سياستگذاران به جاي رفتار با اينترنت به عنوان ابزار آزاد سازنده اي كه در صورت مهار گسيختگي در جوامع، موجي از احساسات مخالف به راه خواهد انداخت، بايد سياست هاي اينترنتي و تدابير خاصي را در پيش گرفته و مورد حمايت قرار دهند. اين امر احتمالاً آزاد انديشي را افزايش خواهد بخشيد. اين رويكرد نبايد امكان مقابله با سانسور را از بين ببرد. با وجود اين، از آنجا كه سازمان هاي غيردولتي، شركت هاي خصوصي و افراد بي شماري در راستاي تحقق اين هدف گام برمي دارند، دولت هاي غرب بايد به كشورهاي در حال توسعه كمك كنند تا از فناوري براي شفاف و پاسخگو كردن دولت استفاده كنند.
سازمان هاي امدادرسان رفته رفته پيام را مي گيرند: به طور مثال، آژانس آمريكايي توسعه بين المللي ظرف پنج سال گذشته بيش از ۳۹ ميليون دلار به گسترش دولت الكترونيك، بازرگاني الكترونيك و اشاعه فناوري ارتباطات و اطلاع رساني در مصر كمك كرده است. ولي در حال حاضر هماهنگي يا تشريك اطلاعاتي چنداني ميان سازمان ها و گروه هاي مختلف در آمريكا به چشم نمي خورد. در سطح بين المللي نيز همين طور. صرف نظر از آژانس آمريكايي توسعه بين المللي، ساير بازوهاي دولت آمريكا ابتكارات اينترنت- پايه خاص خودشان را دنبال مي كنند و اين در حالي است كه در تدابير ضدسانسوري كه اخيراً توسط كريستوفركاكس (نماينده جمهوريخواه كاليفرنيا) و ديگران در كنگره مطرح شد، توجهي به اين اقدامات مبذول نمي گردد.
اگر دولت ها درها را به روي فناوري اطلاع رساني بازكنند، احتمالاً بازگشت به فرهنگ پنهان كاري بوروكراتيك، سوءاستفاده از قدرت و غير پاسخگويي را دشوار خواهند يافت.
نويسنده :شانتي كالاتيل
ترجمه : حسن نورائي بيدخت

انقلاب،ميان دوخواست
اشاره:انقلا ب شناسي به عنوان موضوعي مستقل به شيوه اي تازه و به صورت تجزيه و تحليل و مقايسه انقلاب ها با يكديگر، از حدود پنجاه سال پيش با اثر محققانه  كرين برينتون با نام «كالبدشكافي چهار انقلاب» به مرحله نويني پاي گذاشت. اين كتاب كه حاوي بررسي تطبيقي انقلابهاي آمريكا، فرانسه و انقلاب سوسياليستي سال ۱۹۱۷ شوروي و نيز انقلاب سالهاي ۱۶۴۰ انگلستان است الگويي شد تا ديگران نيز از ديدگاههاي گوناگون سياسي، اقتصادي، روان شناختي و جامعه شناسي، دگرگشت هاي عميق اجتماعي يا تغييرات در ساخت قدرت نخبگان و هيأت حاكمه را مورد بررسي و پژوهش قرار دهند. نظير كوششهاي چارلز جانسون، در تبيين موازنه قدرت و تعادل اجتماعي در كتاب «دگرگشت هاي انقلابي» و يا «منحني ژي» اثر ديويس و بررسي «خشونت داخلي از ديدگاه روانشناختي» نوشته تدگر كه به ترتيب از ديدگاه جامعه شناسي، اقتصادي و روانشناختي دگرگونيها را تشريح و توجيه كرده اند. اما مقاله حاضر مربوط به بررسي  انقلاب بر اساس منحني ژي است كه در زير از نظرتان مي گذرد.
016575.jpg

منحني ژي
بر اساس منحني ژي، انقلاب احتمالاً بيشتر در زماني رخ مي دهد كه به دنبال يك دوران درازمدت پر از چشمداشتها(انتظارات) و رضامندي هاي فزاينده در طي دوراني كوتاه، افتي سريع «در رضايت عمومي» پديد آيد. دوراني كه طي آن، شكاف بين انتظارات و رضامنديها، به سرعت عميق و غيرقابل تحمل مي شود. در اين رهگذر، ناكاميهاي حاصله، پس از گسترش و تشديد در جامعه، در جستجوي راههاي بروز برمي آيد و به صورت اعمال خشونت آميز متجلي مي شود. وقتي موج عليه دولت برمي گردد، خشونت، به شكلي منسجم و جهت دار درمي آيد و چنانچه ناكاميهاي حاصله، به حد كافي و به نحوي گسترده و شديد عليه دولت برگردد، در آن صورت خشونت به انقلاب بدل خواهد شد، انقلابي كه بي ترديد، دولت حاكم را تغيير مي دهد و به گونه اي محسوس ساخت قدرت جامعه را دگرگون مي كند.
مي توان خشونت را در چارچوب نظام مهار كرد، كه در اين صورت دولت را از جاي نخواهد كند، اما آن را تعديل خواهد كرد. اين نوع خاص را شورش مي نامند. نمودار زير آنچه را كه در يك جامعه در حال انقلاب مي گذرد، به خوبي روشن مي نمايد:
نمودار مذكور نشان مي دهد كه مردم در حالت روحي پرتنش و ستيزه جويانه اي نسبت به دولت به سر مي برند كه اين خود از ازدياد شكاف بين «آنچه مي خواهند و آنچه به دست مي آورند» ناشي مي شود. آنان از اين مي ترسند كه نه تنها، كارها بهتر نخواهد شد، بلكه به طور مداوم روند اوضاع به سمت وخامت مي گرايد و حتي آنچه را تاكنون فراچنگ آورده اند، از دست خواهند داد.
حالت نسبتاً گسترده خصومت و دشمني كه به صورتي كلي و پراكنده به بيرون سرريز شده، شروع به چرخش مي كند و عليه دولت قرار مي گيرد. مردمان آنقدر ناكام و سرخورده هستند كه فقط با اعضاي خانواده خود و همسايگان سرستيز ندارند، آنها در ازدحام و شلوغي جمعيت به يكديگر تنه مي زنند، همديگر را هل مي دهند، چه در حال پياده و چه سواره. مسافر اتوبوس و يا راننده سواري، بر پرخاشگري خود مي افزايند. در اين هنگام رويدادها، اخبار رسانه هاي گروهي، نويسندگان و خطبا جو متشنج و آكنده از خصومت را تشويق و جهت آن را به سوي دولت هدايت مي كنند و در نتيجه، تمامي خصومتهاي پراكنده و دشمني هاي متقابل افراد نسبت به هم، عليه يك هدف مشترك متمركز مي شود. در اين حالت خصومت ميان افراد كاهش مي يابد. نيرو و خشم ناسازگار و ناموزون به قدرتي بسيار توانمند و توفنده بدل مي شود و به سان موجي سهمگين و يا حريقي مهيب به سرعت به سوي مركز قدرت پيش مي رود و آن را در كام خود فرو مي كشد.
منحني  ژي و انقلاب
انقلاب ها و شورش ها، هر چند به لحاظ نتيجه با يكديگر متفاوت هستند، اما منشأ و خاستگاههاي مشابهي دارند. تفاوت آنها از نظر خاستگاه كمتر از انواع اختلاف هاي ناشي از درجه شدت و گستردگي آنهاست. در مقايسه با شورش، انقلاب، بخشهاي وسيع تر و بيشتري از جامعه را در برمي گيرد. شدت احساسات در انقلاب ها در مقايسه با يك شورش، احتمالاً بيشتر بوده و زمان زيادي صرف پروردن انقلاب مي شود. دوران خشونت آميز در انقلاب، طولاني تر و سركوب گرانه تر است و تلخكامي اي كه پس از شدت عمل و خشونت برجاي مي ماند، تا چندين دهه يا حتي قرنها پس از انقلاب دوام مي آورد. تفاوت در علل خشونت يا آثار درازمدت انقلاب و شورش در اين است كه شورش تا حدي بر اثر آثار و عواقب استفاده از نيروي خشونت آميزي كه براي از بين بردن خشم شورشيان عليه دولت كافي است، مهار مي شود. در اين صورت شورشيان ترجيح مي دهند كه با ناكامي  خود بسازند تا اين كه در معرض ضربات پليس و ارتش و دلواپسي سنگين و ملامت آور زنداني شدن، واقع شوند. اما شورش در دورن نظام مستقر هم مي تواند تا حدي در اثر رسيدگي و توجه دولت به شكايتها و ناراحتي هايي كه به شورش منجر شده، محدود و مهار شود.
چنانچه واكنش در برابر خشونت غير قانوني، شدت عمل يابد آن گاه نفرت و بيزاري ادامه مي يابد و عميق تر مي شود و مانند آتشي در زير خاكستر پنهان مي ماند.
همچنان كه در اعلاميه  استقلال آمريكا، در سال ۱۷۷۶ نيز ذكر شده، مردم به خاطر «آرمانهاي ناچيز و زودگذر» به شورش يا انقلاب دست نمي يازند. پس در اين شرايط شديد و زودگذر چه عواملي نهفته است كه باعث ناكامي قشرهاي وسيع و گوناگون مي شود و افكار و اذهان را متوجه انقلاب مي كند؟
ظاهراً وجه مشترك، مي بايد محروميت و عدم ارضاي آن دسته نيازهايي باشد كه براي همه افراد بشر ابتدايي و اساسي است و نه تمام نيازمنديها. همه احتياجات ابتدايي از ظرفيت انقلابي برابر برخوردار مي باشد. اما بسته به نوع نياز جامعه انقلاب ها در اشكال متفاوتي متبلور مي شوند. آبراهام مزلو استدلال كرده است كه نيازهاي ابتدايي و اساسي انسان در يك توالي به ترتيب از شديدترين تا ضعيف ترين درجه نيازمندي قرار گرفته است. قويترين آنها، نيازهاي جسمي است كه در تمام مردم وجود دارد و در تمام عمر، مداوماً بايد آنها را ارضاء و برآورده كرد. اما هنگامي كه شخص- اعم از طفل، كودك يا آدم بالغ- رضايت حاصل كرد، ديگر به سان حيوانات صرفاً به ارضاي نيازهاي بدني قانع باقي نمي ماند. انسان، اندكي بعد از تولد، محبت مي طلبد و اگر به دست آورد، متقابلاً نسبت به ديگران محبت مي ورزد. اما نيازهاي جسمي وي پيوسته وجود دارد و چنانچه مجبور به گزينش شود، ابتدا احتياج غذايي و سپس نياز به محبت را ارضاء خواهد كرد.
016570.jpg

اگر فردي در اوان كودكي به طور منظم نيازهاي جسمي و عاطفي اش ارضاء شده باشد، ديگر به وضع ذهني خود نسبت به امور و احوال قانع باقي نمي ماند، معمولاً نه ديرتر از ۸ تا ۱۰ سالگي، نيازمند آن مي شود كه ديگران وي را به خاطر شايستگي خود او نه به علت نظر ديگران نسبت به وي، بشناسند. از اوان كودكي اين خواست در انسان شروع مي شود كه ديگران به او احترام بگذارند. جلب احترام ديگران نسبت به خود مستلزم آن است كه وي نيز ديگران را محترم بشمارد. اين چنين خواستها در اين سطح تا به خواستهاي مطروحه در اعلاميه استقلال آمريكا خيلي نزديك است، آنجا كه اشعار شده است مردم مساوي و برابر خلق شده اند، يا در كيفرخواستهايي كه عليه سلطه و حكمفرمايي بريتانيا مطرح شده است. به عنوان نمونه، در خشمي كه نسبت به اسكان نيروهاي انگليسي در منازل شخصي بدون رضايت صاحبان آن ابراز شد و تنفري كه در مورد انتقال محاكمات در پيشگاه قانون از مستعمرات به انگلستان، متجلي گرديد بدون آنكه مردم جرأت مخالفت و اظهار نظر داشته باشند، گنجانيدن تقاضاي احترام شايسته به عقايد بشر در اعلاميه استقلال، كه شورشيان خواهان تصويب آن بودند، طبيعي و بديهي مي نمايد. فرهادفتاحي

انديشه
اجتماعي
اقتصادي
آموزشي
خارجي
سياسي
شهر
شهري
علمي فرهنگي
ورزش
ورزش جهان
صفحه آخر
همشهري اقتصادي
همشهري جهان
همشهري ورزشي
|  اجتماعي   |   اقتصادي   |   آموزشي   |   انديشه   |   خارجي   |   سياسي   |   شهر   |   شهري   |  
|  علمي فرهنگي   |   ورزش   |   ورزش جهان   |   صفحه آخر   |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |