شنبه ۱۰ خرداد ۱۳۸۲ - شماره ۳۰۶۵- May, 31, 2003
گفت وگو با هنس زيمر آهنگساز آثار برتر سينما
يافتن چيزي كه هنوز پيدا نشده است
من ساليان سال فعاليت كرده ام و تلاش شبانه روزي داشته ام البته نه براي به دست آوردن اسكار بلكه براي پيشرفت و كارهاي نو
ترجمه: نغمه ايراني
013705.jpg

هنس زيمر «Hans Zimmer » يكي از تاثيرگذارترين آهنگ سازان فيلم در حال حاضر است. او با آثار برتر و به يادماندني خود توانسته قلب هاي بسياري را در سراسر دنيا تسخير كند. او در سال ۱۹۵۶ در فرانكفورت آلمان متولد شد. شور و اشتياق فراوانش نسبت به موسيقي باعث شد تا در سه سالگي نواختن پيانو را آغاز كند و در شش سالگي دريافت كه مي خواهد در آينده آهنگساز شود. به محض اينكه از تحصيل در مدرسه فارغ شد، فعاليت خودش را در زمينه موسيقي به طور حرفه اي آغاز كرد. در ابتدا موسيقي هاي تبليغاتي يا آهنگ هاي راك اندرول مي نوشت. سپس به عضويت گروه موسيقي «The Buggles » درآمد. در هر صورت قلب وي براي كار در موسيقي فيلم هميشه مي تپيد و خيلي زود توانست همكاري خود را با «استنلي مايرز» در فيلم «شكارچي گوزن» آغاز كند.اين همكاري در فيلم هاي ديگري چون«The Lightship» ، «moonlighting»،« The Castaway» و«Beautiful Laundrette My » ادامه داشت. در سال ۱۹۸۸ او آهنگساز بسيار موفق و پركاري بود. «هنس» براي موسيقي «رين من» براي اولين بار، كانديداي جايزه اسكار شد. در فيلم شناسي وي، آثار متفاوتي از هر نوع ژانر سينمايي مي توان يافت؛ كمدي، درام، اكشن، ترسناك و انيميشن. براي موسيقي «شير شاه» در سال ۱۹۹۵ برنده جايزه اسكار بهترين موسيقي، جايزه گلدن گلوب، جايزه انجمن منتقدين فيلم شيكاگو، جايزه گرمي و جايزه موسيقي آمريكايي براي بهترين آلبوم سال شد و در سال ۲۰۰۱ براي فيلم «گلادياتور» باز هم برنده اسكار شد. او تاثير به سزايي در موسيقي فيلم دهه اخير داشته است و با آثار جذاب و تازه اش باعث شده تا روح تازه اي در كالبد صنعت موسيقي فيلم ديده شود. او در به كارگيري سازهاي الكترونيكي و تكنولوژي در موسيقي تجربه هاي جديدي را ارائه داده است.
با همراهي همكار قديمي خود، «جي ريفكين»، توانست كمپاني «MediaVentures »را تاسيس كند كه يك «كارگاه موسيقي» است و آهنگ سازان در آن به راحتي مي توانند خلاقيت و توانايي هاي خود را بروز دهند. او با آثار خود نشان داده است كه مي تواند روح هر فيلم را دريابد و صداي منحصر به فرد هر داستان را كشف كند و با موسيقي خارق العاده خود بينندگان را نيز در اين كشف سهيم سازد. او تا كنون براي ۹۵ فيلم آهنگسازي كرده است.
•••
• از ابتداي فعاليتتان بگوييد، قبل از آنكه آهنگساز فيلم شويد؟
در يك گروه موسيقي به نام «The Buggels » دستيار آهنگ ساز گروه، «استنلي مايرز»، آهنگساز شكارچي گوزن، بودم. مدت ها با «استنلي» همكاري مي كردم و با او موسيقي فيلم مي نوشتم. اولين فيلمي كه خودم به تنهايي موسيقي آن را كار كردم « part a world A » بود و سپس كارهاي ديگر پيش آمد.
• بعضي از آهنگ سازان قبل از شروع پروژه، به كار دعوت مي شوند و اكثراً بعد از شروع كار و گذشت مدت زماني از فيلمبرداري براي كار استخدام مي شوند. خودتان ترجيح مي دهيد در چه مرحله اي از كار وارد شويد؟
ترجيحاً همزمان با ورود كارگردان به كار. مثلاً در مورد فيلم «خط سرخ باريك»، يك سال قبل از شروع فيلمبرداري كارم را آغاز كرده بودم و در مورد «گلادياتور» همزمان با شروع فيلمبرداري كار بر روي موسيقي آن را آغاز كردم. من شخصاً عاشق چنين همكاري هاي نزديكي هستم. براي فيلم «بهترين شكل ممكن» با «جيم بروكس» بسيار كلنجار رفتم. اين همكاري و نزديكي با كارگردان براي من بسيار دلنشين است و به نظرم مقدم بر هر گونه زمانبندي كاري است.
013720.jpg

• به نظر شما آيا اين امكان وجود دارد كه به موسيقي متن، مجزا از فيلم توجه كرد و از آن لذت برد؟
نمي دانم. . . فكر مي كنم سينما يك كار گروهي است كه شما و ديگر همكارانتان همگي سعي بر ارائه يك اثر هنري به بهترين شكل ممكن را داريد. پس از ساخت يك فيلم، همگي گروه يا با هم به موفقيت مي رسند و يا همگي سقوط مي كنند. تصور نمي كنم در آن واحد بتوان يك قسمت را از ديگر قسمت ها جدا كرد.
• ولي اين اتفاق در مورد فيلم «پرل هاربر» افتاد، منتقدين نقدهاي تندي درباره آن نوشتند.
هيچ كس سعي نمي كند اثر بدي ارائه دهد. هيچ كس. نقدهايي كه در مورد اين كار نوشته شد بيشتر جنبه شخصي داشت و مسلماً چنين نقدي هرگز نمي تواند سازنده باشد ولي برخلاف نظر شما، فكر مي كنم استقبال مردم از موسيقي اين فيلم خوب بوده است. كافي است سري به آمار فروش سي دي اين فيلم در اينترنت بزنيم. من براي فيلم، موسيقي مي سازم، نه براي منتقدين.
• براي ساخت موسيقي «گلادياتور» از چه چيز الهام گرفتيد؟ آيا به فيلم هايي نظير «بن هور» و يا «اسپارتاكوس» رجوع كرديد؟
از چيزهاي بسيار مختلفي الهام گرفتم. به ملاقات «ريدلي» رفتم و نقاشي هاي او را تماشا كردم و در مورد خصايص معماري روم صحبت كرديم و فضاي اجتماعي و سياسي آن زمان روم را در ذهنم ساختم. اما، بيشترين تاثير را از اولين صحنه فيلم، جايي كه صحنه هاي سياهي را از درگيري و جنگ نشان مي دهد، گرفتم. از شخصيت پردازي هاي داستان نيز بسيار استفاده كردم. نه! من به فيلم هايي كه اشاره كرديد رجوع نكردم، چون اصولاً آدم تنبلي هستم و اصلاً اهل تحقيق و تفحص نيستم. به موسيقي «بن هور» و «اسپارتاكوس» گوش ندادم. چون نمي خواستم اين ذهنيت ايجاد شود كه قصد رقابت و يا ساخت اثري بهتر از اين دو فيلم را دارم.
• از همكاري با «ريدلي اسكات» بگوييد.
عالي بود. كار با دوستان بسيار سهل است اما در عين حال ممتنع. كار آساني است چون با افرادي در ارتباط هستيد كه آنها را مي شناسيد و سخت است چون قصد نداريد آنها را از خود مايوس و نااميد كنيد. «ريدلي»، هيچ وقت از چيزي كه خوشش نمي آيد مستقيماً انتقاد نمي كند. ولي در عوض بسيار روشن و واضح خواست خود و آنچه را كه دوست دارد را، مي گويد. اگر قطعه اي بسازم كه نپسندد، با ملايمت و دوستانه مرا به سمت وسويي كه مي خواهد، راهنمايي و هدايت مي كند. او هميشه مي گويد: يك اثر عجيب و غريب خلق كن، ولي در مسير درست.
• موسيقي فيلم «گلادياتور» را چگونه نوشتيد؟
من در ابتدا صحنه هاي درگيري و موقعيت هاي پرتنش و تحرك را نوشتم و آنها را به «ريدلي» دادم. قصد داشتم زودتر خودم را از شر اين صحنه ها خلاص كنم تا بتوانم وقت بيشتري را صرف لحظات عاطفي و شاعرانه فيلم كنم. تصاوير خارق العاده «ريدلي» كمك شاياني به من كرد.
• تم هاي بسيار به ياد ماندني را در تاريخ سينما، آهنگسازي كرده ايد. غالباً چه مقدار وقت صرف ساخت اين تم ها مي كنيد؟
من بسيار آرام آرام و با حوصله كار مي كنم. وقت زيادي را صرف كارم مي كنم و استراحت زيادي هم ندارم. اتودهاي مختلفي مي زنم تا به طرح مورد نظرم برسم. مثلاً موسيقي اولين صحنه درگيري در فيلم «گلادياتور» دو هفته وقت مرا گرفت. ده مدل مختلف اين صحنه را نوشتم تا بالاخره به آنچه مد نظرم بود، رسيدم.
• در حال حاضر در مورد موسيقي تان چگونه فكر مي كنيد؟ آيا كارهايتان را با گذشته مقايسه مي كنيد؟
اميدوارم كه روزبه روز بهتر شوم و فكر كنم اين اتفاق افتاده است. وقتي به كارهايي كه در سال هاي گذشته، نوشته ام گوش مي دهم، از خودم شگفت زده مي شوم.
• آهنگسازي فيلم را چگونه مي بينيد؟
013730.jpg

شغل من، يافتن چيزي است كه هنوز در فيلم پيدا نشده است. من اغلب با دوستانم كار مي كنم. مثل «پي مارشال» و يا «توني اسكات»، در نتيجه وقتي قرار است با «توني» فيلمي را شروع كنم از خيلي قبل تر در مورد فيلم اطلاع دارم. چون هرزماني كه وي را ملاقات كرده ام از داستان فيلم برايم گفته است، در نتيجه وقتي فيلم را آماده شده مي بينم بسيار آسان با آن ارتباط برقرار مي كنم. با موسيقي شما همه چيز را بهتر نشان مي دهيد. در نتيجه كار موسيقي فيلم اين است كه تأثيري را كه تصاوير نتوانسته اند داشته باشند، به بيننده القا كند. حتي ناسزايي كه در فيلم گفته مي شود، نتوانسته تأثيري را كه من با موسيقي ايجاد مي كنم، داشته باشد.
• آيا دوست نداريد يك كنسرت از آثارتان در سينما برگزار كنيد؟ شما تا به حال كنسرت نداده ايد؟
من هيچ وقت، هيچ وقت در جاي عمومي برنامه اجرا نمي كنم. قسمتي از اين تصميم به علت ترس من از اجرا در مقابل مردم است و قسمتي برمي گردد به اينكه خود را خيلي خوب نمي دانم.
• به نظرتان موسيقي شما از چه عناصر و اجزايي شكل گرفته است؟
نوازنده ها. من هميشه بر اين باور بوده ام كه موسيقي يك كار گروهي است و اين همكاري با ديگر هنرمندان و نوازندگان چيزي است كه من بيش از حد به آن علاقه مندم.
• به نظر خودتان يك كمپاني، به چه علت «هنس زيمر» را براي كاري دعوت مي كند؟
نظر خاصي ندارم. . . مي توانم براي فيلم هاي اكشن يا كمدي هاي رمانتيك موسيقي بنويسم و همكار خوبي هستم به اين معني كه بداخلاق و يكدنده هستم. (مي خندد). در مورد هر فيلم ديدگاه و نقطه نظر خودم را دارم و با ديدگاه خودم آهنگسازي مي كنم. اين ديدگاه لزوماً نقطه نظر كارگردان نيست. در حقيقت، هميشه كارگردانان بزرگ و فهيم از ديدگاه ها و ايده هاي جديد استقبال مي كنند چون اين كشمكش ها باعث ارائه اثر بهتري مي شود. در نهايت بايد بگويم همان قدر كه كارگردان براي فيلم زحمت مي كشد من هم سعي مي كنم كارم را به خوبي و به نحو احسن انجام دهم.
• با توجه به استعداد شما در ساخت موسيقي در همه ژانرها، چرا اكثراً موسيقي فيلم اكشن مي سازيد؟
چون وقتي در كودكي در اروپا بودم، تمام فيلم هايي كه مي ديدم فيلم هاي هنري بودند در آن سال ها بزرگ ترين آرزويم اين بود كه به هاليوود بروم و براي فيلم هاي اكشن آهنگسازي كنم. ولي نمي دانستم چگونه بايد اين كار را انجام دهم. «باران سياه» اولين فيلم اكشن من بود كه خيلي مبتكرانه به نظر مي آيد. كمبود دانش موسيقايي من در آن زمان باعث شد تا موسيقي اين فيلم بديع جلوه كند.
• چه زماني آرا و عقايد كارگردان بر خلاقيت شما تحميل مي شود؟
اين مشكل بزرگي است. به عنوان مثال در فيلم «به بهترين شكل ممكن»، كارگردان «جيم بروكس» از من خواست كه يك قطعه بزرگ آمريكايي بنويسم و من يك قطعه كوچك اروپايي نوشتم ولي توانستم وي را به استفاده از آن متقاعد كنم. اين بستگي دارد به اينكه با چه كسي كار مي كنيد.
• نظرتان در مورد اسكارهايي كه دريافت كرده ايد چيست؟
من ساليان سال فعاليت كرده ام و تلاش شبانه روزي داشته ام، البته نه براي به دست آوردن اسكار، بلكه براي پيشرفت و كارهاي نو، ولي دريافت اسكار ناگهان باعث توقف همه چيز شد. پس از مدتي وقفه سعي كردم تا دوباره كارهاي متفاوت و كاملاً نويي را بسازم.
• ترجيح مي دهيد تا كلكسيوني از جوايز مختلف، اسكار، گرمي و گلدن گلوب داشته باشيد يا موقعيت هاي بيشتري براي همراهي با دوستانتان در فيلم هاي مختلف.
(با صداي بسيار بلند) همكاري و همراهي با دوستانم را بر هر چيز ترجيح مي دهم. مثلاً در مورد فيلم «مأموريت غيرممكن ۲» يكي از افرادي كه حضور بسيار مثمرثمر و پرانرژي داشت و سعي مي كرد اين انرژي را به تمام گروه منتقل كند، «تام كروز» بود. او در تمام طول مدت ضبط موسيقي نيز حضور داشت و اين توجه و همراهي وي برايم بسيار باارزش تر از هر جايزه اي است.
• نوشتن موسيقي يك فيلم حدوداً چقدر طول مي كشد؟
هيچ زمان مشخصي ندارد. براي «شيرشاه» چهار سال كار كردم. ولي در مورد «نه ماه» فقط يك ماه صرف نوشتن موسيقي و ضبط آن شد.
• كار كدام يك از آهنگسازان را بيشتر مي پسنديد؟
«انريكو موريكونه»، «گوستاومالر»، «كريس يانگ»، «جان ويليامز»، «گابريل يارد» ولي سعي نمي كنم كه از آنها تقليد كنم.

نگاه منتقد
هنر مدرن و حوض سنت
محمدرضا شاهرخي نژاد
013715.jpg

كتاب (The Story Of Modern Art) كه توسط يكي از نامدارترين محققان و منتقدان هنر يعني «نوربرت لينتن» (Norbert Lynton) در انگلستان نوشته شده، در ميان كتاب هايي كه درباره تاريخ هنر مدرن نوشته شده اند از شهرت و اعتبار ويژه اي برخوردار است. از زمان نخستين چاپ كتاب يعني سال ۱۹۸۰ چندين بار تجديد چاپ و به زبان هاي مختلف جهان ترجمه شده است.
اين كتاب با نام هنرمدرن توسط «علي رامين» ترجمه و به همت «نشر ني» منتشر شده است و سال ها يكي از مهم ترين منابع و مراجع مورخان، منتقدان و پژوهندگان هنر مدرن بوده است.
درباره اينكه هنر مدرن دقيقاً از چه زماني آغاز مي شود و كدام اثر هنري، سبك هنري، جنبش هنري يا حتي گفت وگوي هنري را مي توان در توالي زماني تاريخ هنر، نقطه آغازين هنر مدرن بدانيم، اختلاف نظرهايي ميان مورخان و پژوهشگران هنر وجود دارد. برخي معتقدند كه هنر مدرن در دهه ۱۸۶۰ با نمايش تابلوي «ناهار در سبزه زار» اثر «ادوار مانه» در سالن مردودهاي پاريس آغاز مي شود و تا دهه ۱۹۶۰ ادامه مي يابد. برخي ديگر هنر مدرن را حدوداً هنر قرن بيستم مي دانند و سال ،۱۹۰۵ يعني زمان گشايش نمايشگاه فووها در سالن پاييز در پاريس را نقطه عزيمت خود قرار مي دهند.
لينتن ضمن آنكه بر دهه نخست قرن بيستم به عنوان سال هاي آغازين شكل گيري هنرمدرن تكيه مي كند بر كار چند هنرمند برجسته دهه هاي پاياني قرن نوزدهم به عنوان پيام آوران و زمينه سازان هنر مدرن نظر مي افكند.
در مجموع مي توان گفت بحث اصلي كتاب با توصيف و تحليل جنبش هاي بزرگ قرن بيستم همچون فوويسم، كوبيسم، فوتوريسم و اكسپرسيونيسم آغاز مي گردد و با بررسي ديگر مكاتب هنر قرن بيستم مانند سوپره ماتيسم، كنستروكتيويسم، دادا و سوررئاليسم، رئاليسم سوسياليستي، اكسپرسيونيسم انتزاعي، پاپ آرت، ميني مال آرت، هنر مفهومي و. . . دنبال مي شود.
در متني كه توسط رامين با عنوان سخن مترجم در ابتداي كتاب نگاشته شده است، سعي شده خواننده با عناوين و كليت كتاب آشنا شود. رامين سه ويژگي را براي هنر مدرن در مطلب خود بر مي شمرد، تغيير مصالح و ابزار، تاكيد بر خودمختاري هنر و دنبال كردن آرمان هنر براي هنر و در نهايت خصلت چالشگري و طغيان گري.
013725.jpg

وي در اين باره چنين مي نويسد: «شايد در اين خصوص، نيچه و فرويد در تاثيرگذاري بر جهان بيني هنر مدرن و شكل دهي به بينش او، نقشي مستقيم تر از ديگران داشته اند، هنرمدرن نه مي خواهد والايي و عظمت را به نمايش در آورد و نه بازنمايي «طبيعت زيبا» و «خصايل عاليه انساني» باشد. مي خواهد بيشتر نقاب ها را بر گيرد و زشتي هاي مكتوم را عيان سازد. به نهادهاي مستقر بتازد و مرجعيت ها و ارزش هاي ديرپارا به چالش گيرد. به جاي تكيه بر پهلواني ها، دلاوري ها، وارستگي ها، بزرگ منشي ها و بلندنظري ها و اراده هاي پولادين آدمي، مي خواهد درماندگي و زبوني و محروميت و اضطراب، سست عنصري و نفس پرستي و فروافتادگي انسان را به نمايش در آورد. از فوتوريسم كه دنياي نوين صنعت، سرعت و خشونت را مي ستايد و رئاليسم سوسياليستي كه ستايشگر عظمت كارگر و نقش او در ساختمان كمونيسم است و نيز چند مورد اندك شمار ديگر كه بگذريم، هنر مدرن با ستايش و پرستش و تكريم و تمجيد ميانه اي ندارد. در اكثر آثار آن، رگه هايي از ناباوري، تشكيك و تمسخر به چشم مي آيد. »
با كمي تفكر درباره همين چند خط از كتاب هنر مدرن و نگاهي به آثار كنوني نقاشي ايران ـ كه با مدرن خواندن خويش، سعي در فرافكني دارد ـ معلوم مي شود نقاشي به ظاهر مدرن امروز ايران چقدر از متن اصلي به دور است و چه حاشيه اي به وجود آورده است. حاشيه اي قوي تر از متن. شايد كتاب حاضر كه از معدود كتاب هاي مرجع درباره هنر مدرن است بتواند كمكي باشد براي هنرجوياني كه مانند پاندول مابين هنر مدرن و پست مدرن تعريف شده از طرف اساتيد خود، در نوسان هستند. هنري كه ويژگي مهم اش سر كشيدن به حوزه هاي فرهنگي و تمدني غير از فرهنگ و تمدن غرب است، چطور مي تواند خود منبع و الگوي هنرمندان قرار گيرد. از تاثير نقاشي ژاپني بر امپرسيونيست گرفته تا نقاب ها و مجسمه هاي آفريقايي و هنر بدويان بركوبيسم پيكاسو.
به هر حال كتاب هنر مدرن زماني در ايران به چاپ مي رسد كه به زعم مترجم اش هنر مدرن در دهه هفتاد قرن گذشته به پايان رسيده است. با اين حال اميد مي رود اطلاع رساني در اين زمينه راهكاري باشد براي نسلي كه «خود نمي داند» و متاسفانه استادي هم ندارد كه به «او بياموزد». اين كتاب براي چنين نسلي منتشر مي شود. نسلي كه يك پاي اش را بر فراز برج ميلاد گذاشته است و پاي ديگرش در حوض آبي رنگ سنت گير كرده است.

حاشيه هنر
013710.jpg
• بدون بيم
در پاييز ۱۳۸۱ در نمايشگاه «هنر جديد» در موزه هنرهاي معاصر تهران، چهار هنرمند ايراني كه سابقه اي طولاني در دوستي و همكاري داشتند، درصدد برآمدند تا در ادامه راه براي تحقق بخشيدن به اهدافي مشترك، در قالب يك گروه به فعاليت بپردازند.
بهار بهبهاني (۱۳۵۲)، پويا آريان پور (۱۳۵۰)، مصطفي دره باغي (۱۳۴۰) و مرتضي دره باغي (۱۳۴۸) «هنر جديد» براي نخستين بار آثار خود را تحت عنوان گروه «ابيم» به نمايش گذاشتند. در زندگي هر هنرمندي غير از حوادث شخصي و دروني كه بازتابي در ذهن هنرمند ايجاد مي كند، مسائلي نيز خارج از فرديت او اتفاق مي افتد. از جمله مسائل اجتماعي.
امروز در جامعه اي زندگي مي كنيم كه مخصوصاً در زمينه هاي فرهنگي، براي حركتي موثر نيازمند جسارت و صدايي رسا هستيم. هم صدا شدن، راهي است كه هنرمندان ما با توجه به كم رنگ شدن مرز ميان فعاليت هاي مختلف هنري آن را در اين مهم بي تاثير نمي دانند. از چند سال گذشته، گروه هايي چون گروه +،۳۰ گروه دنا و. . . فعاليت گروهي در هنر را آغاز كرده اند و امروز، گروه ابيم.
ابيم واژه اي در فارسي پهلوي است كه بدون بيم و آسوده معني شده است. اين چهار هنرمند از زمان تحصيل در هنرستان هنرهاي تجسمي، نقاشي را به عنوان حرفه خود برگزيدند و در دانشگاه نيز تحصيلات خود را در همين رشته ادامه دادند. سال گذشته نزديك بودن زمينه هاي فكري و معيارهاي نقاشانه مشترك آنها را برانگيخت تا با ايجاد يك تشكل هنري و فعاليت در قالب گروه، گامي موثرتر در پيشرفت فكري و كاري هر يك از اعضا و حضور قوي تر در جامعه بردارند و پس از آن اولين نمايشگاه مستقل گروه در بهمن ماه ۸۱ در كشور كرواسي برگزار شد.
گروه ابيم، توليد اثر هنري و رشد فلسفه بصري را محور اصلي فعاليت هاي خود قرار داده است و هدف گروه، فعاليت حول همين محور و برگزاري نمايشگاه به طور مداوم در داخل و خارج كشور است. نمايشگاهي كه از ۶ خرداد ماه در فرهنگسراي نياوران برگزار مي شود اولين نمايشگاه ابيم در ايران است. نقاشي هاي به نمايش درآمده حاصل فعاليت گروه در چند ماه اخير است.
آنچه كه در مورد اين آثار بسيار اهميت دارد، ابعاد وسيع اين تابلوها است كه به گونه اي بيانگر بي اعتنايي اين هنرمندان، به جنبه اقتصادي برگزاري نمايشگاه و تاكيد بيشتر بر افكار و اهدافي است كه با صداي بلند در اين تابلوها نقاشي شده است. نمايشگاه ابيم در فرهنگسراي نياوران تا ۱۲ خرداد ماه ۸۲ ادامه خواهد داشت.

هنر
ادبيات
اقتصاد
ايران
جهان
علم
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  ايران  |  جهان  |  علم  |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |