شنبه ۱۰ خرداد ۱۳۸۲ - شماره ۳۰۶۵- May, 31, 2003
تحولات بازار سهام تهران
بازگشت به توپخانه
بعدازظهر يك روز گرم تابستان عبده عرق ريزان وارد تحريريه روزنامه نوروز شد و طي يادداشتي استدلال آورد كه اگر وزير اقتصاد و دارايي مهندس باشد چه بسا كه بهتر هم باشد
013635.jpg

گروه اقتصاد، بهمن احمدي امويي: افزايش نزديك ۲۰۰ واحدي شاخص كل بورس تهران در كمتر از سه روز، آن هم پس از روي كار آمدن دبيركل جديد، خيلي ها را نگران كرد. عبده تبريزي كه تازه شنبه به سمت دبيركلي بورس تهران برگزيده شد، براي مقابله با نخستين چالش پيش رويش كه خيلي هم زود خود را نمايان كرد، اقداماتي را براي حضور در شبكه دوم تلويزيون و انجام يك گفت وگو با خودش انجام داد تا بلكه از بالاتر رفتن بيش از پيش قيمت ها و شاخص كل بورس جلوگيري كند. او مي خواهد به سهامداران اطمينان دهد كه هيچ تغيير و تحولي پس از روي كار آمدن او رخ نخواهد داد. اما ديگر خيلي دير شده بود. سخنان روز شنبه او اثر خودش را گذاشته بود. خيلي ها بر اين باور بودند كه با روي كار آمدن عبده تبريزي كنترل هايي را كه ميرمطهري دبيركل سابق براي جلوگيري از افزايش بي رويه قيمت ها گذاشته، برداشته خواهند شد. حالا دبيركل جديد براي شستن اثرات شايعاتي كه پيش از آمدنش مطرح بود و همچنين تاثيرات منفي گفته هاي روز اول انتصابش وارد يك كارزار جدي مي شود.
• • •
«... در تمام روزهايي كه در بورس تهران خواهم بود، در شيوه انجام كار حركت تندي نخواهم كرد و از اين بابت اطمينان لازم را مي دهم...» حسين عبده تبريزي سومين دبيركل بورس اوراق بهادار تهران سخنانش را در روز معرفي اش، به اين سمت، با اين جملات تمام كرد. او با بيان اين جملات مي خواست به منتقدينش كه پيش از آن گفته مي شد، نظر مساعدي نسبت به وي ندارند، پاسخ و اطمينان لازم را بدهد. گفته مي شود شيباني رئيس كل جديد بانك مركزي معتقد بوده كه مخالف هرگونه دگرگوني در تركيب اقتصادي بانك مركزي و نهادهاي وابسته به آن تا پايان دوره خاتمي است. هم از اين رو اعتقادي به ايجاد تغيير و تحول در سازمان خصوصي سازي و دبيركل بورس اوراق بهادار تهران نداشت.اما اصرارهاي وزير اقتصاد و دارايي سرانجام شيباني را هم راضي كرد. اين كشمكش حدود ده روز اين تغيير و تحولات را به تاخير انداخت.
عبده تبريزي نخستين مدير برآمده از بخش خصوصي است كه توانسته تا اين رده از مديريت دولتي را در اختيار بگيرد. او هرگز در ساختار مديريت پرتنش، زمانبر، ناكارا و سياست زده دولتي، خود را نيازموده است. شايد همين موضوع موجب انتقاداتي شده بود. «... ممكن است او دست به يكسري اقدامات تند بزند و وضعيت بازار را متشنج كند...» اما عبده نيز براي اين انتقاد در روز اول كاري اش پاسخي در چنته داشت: «آنجايي كه به تغيير قوانين مربوط مي شود، حركت ها بسيار كند و با تامل و مطمئن خواهند بود. بازار سرمايه خواستار پايداري است و خرد ايجاب مي كند كه تغييرات مورد نظر، با محافظه كاري كامل و تامل لازم همراه باشد...»
سال جديد، چالش كمتر
نخستين روزهاي بهار ۸۲ نويد سال كم چالشي را براي طهماسب مظاهري وزير امور اقتصادي و دارايي با خود به ارمغان آوردند. مدت ها بود كه او چالش مهمي را با محسن نوربخش رئيس كل بانك مركزي خود داشت. چالشي كه تا آخرين روزهاي پاياني سال ۸۱ نيز ادامه داشت و سر از مطبوعات هم در آورده بود. وقتي در دوم فروردين نوربخش بر اثر عارضه قلبي درگذشت، عصر چالش هاي مداوم بين رئيس كل بانك مركزي و وزير اقتصاد، نيز پايان يافت. اين چالش از نخستين روزهاي تشكيل نخستين دولت، پس از دولت موقت شروع شده بود و گويا تنها دست تقدير مرگ قادر به پايان بخشيدن به آن بود. از اين بابت مظاهري شايد، يكي از خوش اقبال ترين وزراي اقتصاد جمهوري اسلامي است كه مي تواند اميدوار باشد، كسي را براي كرسي رياست بانك مركزي خواهد گماشت كه خودش به آن تمايل داشته باشد. تا پيش از اين وزير اقتصاد معمولاً در سايه رئيس كل بانك مركزي قرار داشت. انتخاب شيباني آن هم چهل روز پس از درگذشت نوربخش كه با شايعه و گمانه زني هاي فراواني همراه بود، اين تحليل را قوت بيشتري مي بخشد. اگر چه شنيده شد كه نمايندگان رئيس جمهوري با مسعود نيلي براي رياست بانك مركزي گفت وگوهايي داشتند و گويا به توافقي هم رسيدند.
اگر روزهاي خوش يك وزير اقتصاد از ابتداي سال ۸۱ آغاز شده، حسين عبده تبريزي راه رسيدن به دبيركلي بورس تهران را از يك سال و نيم پيش آغاز كرد. در بعدازظهر يك روز گرم تابستان او خود در حالي كه سمت رئيس هيأت مديره يكي از نخستين بانك هاي خصوصي كشور را يدك مي كشيد، عرق ريزان وارد تحريريه روزنامه نوروز شد و طي يادداشتي كه ارائه داده بود، استدلال آورد كه اگر وزير اقتصاد و دارايي مهندس باشد، چه بسا كه بهتر هم باشد.
دقيقاً از فرداي همان روز و پس از انتخاب مهندس مظاهري به عنوان وزير اقتصاد و دارايي دولت دوم خاتمي، مي شد از گوشه و كنار مطبوعات و محافل كارشناسي شنيد كه بالاخره آن يادداشت «و اما آن مهندس اقتصاد» بي جواب نخواهد ماند. اگر چه او از چند سال پيشتر از دل بخش خصوصي توانسته بود ارتباطات گسترده اي را با بخشي از مديران دولتي به ويژه در وزارت مسكن برقرار كند، اما شتاب گرفتن اين حركت، از همان بعدازظهر گرم تابستان ۸۰ تشديد شد. او پس از مدتي نماينده ويژه وزير اقتصاد در شوراي بورس شد و حالا دبيركل بورس. راهي كوتاه كه عبده تبريزي براي رسيدن به آن زمان زيادي را صرف كرد. كارهاي دانشگاهي، تحقيق و پژوهش، راه اندازي دو انتشاراتي و ترجمه و سرانجام فوكوس بر بورس تهران. او نخستين و تنهاترين فردي است كه توانسته از بخش خصوصي به بدنه مديريت دولتي جمهوري اسلامي بزند و وارد آن شود.
ميزبان تازه وارد
013735.jpg

يكشنبه، چهارم خرداد، قرار است كه ساعت هشت صبح مراسم توديع و معارفه سيداحمد ميرمطهري دبيركل سابق و عبده تبريزي دبيركل جديد برگزار شود. يكي دو نفر بر روي صندلي ها نشسته اند. وزير اقتصاد از در بورس وارد مي شود، با همه سلام و احوالپرسي مي كند. نگهبانان به احترامش خبردار مي ايستند و او با تك تك شان دست مي دهد. تازه بعد از وزير است كه كارگزاران خصوصي و دولتي، روساي بانك ها و كارشناسان و خبرنگاران از راه مي رسند. وزير در كنار ميرمطهري در رديف دوم نشسته است. هر كس هم وارد مي شد سري به نشانه سلام و صبح بخير تكان مي دهد و پشت سرشان مي نشيند. سالن تقريباً پر شده است. عبده تبريزي سرانجام از آسانسوري كه مستقيماً به طبقه چهارم مي رود، پياده مي شود، پله ها را طي مي كند و به جمع مي پيوندد.
او از هم اكنون خود را ميزبان مي داند. كنار صندلي ها مي ايستد، هر كس را كه وارد مي شود دعوت به نشستن مي كند. بعضي ها با او روبوسي مي كنند. هر از چند دقيقه اي رو به وزير و ميرمطهري مي گويد: «آقايان بفرماييد رديف جلو...» و آنها از جايشان تكان نمي خورند. رديف جلو كاملاً خالي است. مراسم كه شروع شد، خود عبده بر روي يكي از صندلي هاي رديف جلو نشست و كنار دستش، شيراني رئيس هيأت مديره بورس تهران و مدير عامل بانك سپه. او همان كسي است كه ميرمطهري به دليل مخالفت با كارهايش دو سه روز از دبيركلي بورس قهر كرد و به دفتر كارش نيامد و اگر وساطت وزير نبود شايد اين روزهاي قهر بيشتر مي شدند. نوبت به سخنراني عبده تبريزي كه رسيد، با كمترين مقدمه اي وارد اصل مطلب شد و شروع كرد انتقادات را پاسخ گفتن و همين طور شرح برنامه و شيوه كارش.
برخلاف ديگر مديران و سخنرانان، خيلي موضوع را كش نداد: «تا دو ماه به تركيب مديران و كاركنان بورس دست نمي زنم، تا وضعيت موجود را بررسي كنم. در اين مدت تلاش خواهد شد تا برنامه سه ساله اي تدوين شود كه مورد تاييد هيأت مديره قرار بگيرد. افزايش نقش و ميزان اليت بورس در GDP و شفاف سازي بيشتر از جمله محورهاي قابل پيش بيني اين برنامه خواهد بود...» پس از آن هم باز روبوسي و تبريك و خداحافظي. از عبده مي پرسم فكر نمي كنيد به عنوان يك مدير بخش خصوصي با مديريت دولتي بورس، مشكلي پيدا كنيد؟
او كه در تمام طول مراسم به ندرت لبخند مي زد، بدون كمترين تغيير حالت گفت: «در تمام دنيا مديريت بخش خصوصي مبناي عمل مديريت دولتي است و فكر نمي كنم در اين سازمان كه دولتي نيست، با مشكلي مواجه شوم...»
احتمالاً او مي خواست بگويد درصدد تغيير ساختارها براساس نوع مديريت بخش خصوصي است. همان چيزي كه محل مناقشه هايي در آينده خواهد بود. مديران دولتي به اين راحتي تن به تغيير و تحول نمي دهند. اگر چه بودن ميرمطهري در بورس تهران براي مدت نزديك به پنج سال، بدون كمترين وابستگي سياسي خاص، نشان داده كه مي توان در اين مقام سياسي نبود و كار كرد، اما معلوم نيست يك مدير غيرسياسي بخش خصوصي هم مي تواند در ساختار دولتي موفق عمل كند.
نه ميرداماد، نه توپخانه
ميرمطهري سال ۶۶ كه وارد بورس شد، شرايطش كاملاً متفاوت با امروز بود. عملكرد بورس تهران را مي توان به سه دوره تقسيم كرد. از ابتداي انقلاب تا ۶۹ كه سازمان بورس وجود داشت، اما بازاري نبود، سال هاي ۶۰ تا ۶۶ كه بازار بورس بود اما سازمان بورس وجود نداشت و از سال ۶۶ تاكنون كه هم سازمان و هم بازار وجود دارند. بنابراين يكي از مهم ترين عملكردهاي ميرمطهري ثبات بخشيدن به بازار، گسترش و تعميق دادن بيش از پيش به آن و ايجاد يكسري قوانين و مقررات لازم براي آن است. او توانست تعداد كل شركت هاي پذيرفته شده در بورس را از ۶۰ شركت در سال ۶۶ به ۳۳۹ شركت در حال حاضر برساند و ارزش اين بازار را از ۵/۳ ميليارد دلار به ۵/۱۶ ميليارد دلار برساند. همچنين حجم معاملاتي كه در اين بازار صورت مي گرفت نيز از ۳۱۶ ميليارد تومان در ۶۶ به دو هزار و ۲۶۶ ميليارد تومان در سال ۸۱ رسيد. با اين همه وي در شيوه عملكرد خويش بسيار محافظه كارانه و محتاطانه رفتار مي كرد. او براي جلوگيري از تكرار حوادث سال هاي ۶۴ و ۶۵ و افزايش غيرمعقول و بي رويه قيمت سهام در بازار يكسري كنترل هايي ايجاد كرده بود. بر اين اساس به شركت اجازه داده نمي شد كه قيمت سهام خود را در يك روز و يا در فرايند يك معامله با تغييرات بزرگي همراه كنند. ميرمطهري بر اين باور بود به دليل اينكه هنوز در بازار سرمايه ايران نهادهاي تخصصي اطلاع رساني شكل نگرفته اند، وجود چنين كنترل ها و موانعي فرصت و زمان لازم را براي فكر كردن و تحليل شرايط بازار به خريداران به ويژه خريداران جزء مي دهد و مانع از تحت تاثير قرار گرفتن آنها از شرايط گاهاً مصنوعي پيش آمده، مي شود.
اگر چه اين شيوه محافظه كارانه وي در بورس تهران طي اين پنج سال جواب مثبت خود را داده است، اما مخالفان زيادي نيز داشت. براي همين بود كه عبده تبريزي در روز معارفه خود گفت: «با فرض اينكه مديريت جديد بورس با بعضي از شيوه ها و كنترل ها مخالف باشد، اما براي هرگونه تغييري اثرات اين كنترل ها را بر گذشته بازار و بر قيمت سهام مورد توجه قرار خواهد داد و پس از آن اقدام لازم را به عمل خواهد آورد.» بسياري بر اين باورند كه رفتن ميرمطهري به سازمان خصوصي سازي به دليل شناختي كه وي از عملكرد بورس دارد، مي تواند بسيار موثر باشد؛ چرا كه علاقه خاص وي به بورس موجب خواهد شد تا براي عرضه بيشتر سهام دولتي به بورس تلاش ويژه اي نيز داشته باشد. اما تعدادي از نزديكان وي راه او را در اين موقعيت تازه بسيار پرمخاطره ارزيابي مي كنند. علي اكبر رئيس سابق سازمان خصوصي سازي اگر چه وابستگي خاص سياسي اي نداشت و هرگز آن را بروز نداد، اما به دليل اينكه سال ها در اين مقام بود، با تنگناها، ضعف ها و فشارهاي سياسي و اقتصادي از سوي وزرا، نهادها، شركت ها و موسسات دولتي، آشنايي كافي و لازم داشت. به نظر مي رسد براي مقاومت در برابر اين فشار كسي بايد در اين جايگاه قرار مي گرفت كه وابستگي و نزديكي خاصي به هرم قدرت داشته باشد تا بتواند، تا حدودي اين فشارها را تحمل كند. و ميرمطهري با روحيه و ساختار فكري خاصي كه دارد، از اين زاويه شكننده به نظر مي رسد.
آشنايي او و مظاهري به زماني برمي گردد كه هر دوي آنها در سازمان برنامه همكار بودند. پس از آن نيز اين رابطه هر از گاهي تمديد و تجديد شد. به ويژه زماني كه مظاهري در پست مشاور اقتصادي رئيس جمهور نياز به يكسري گزارش هاي خاص داشت؛ ميرمطهري كسي بود كه با توجه به حضورش در راس هرم بازار سرمايه كشور توانايي پاسخگويي به نيازهاي اين چنيني مظاهري را داشت و به خوبي از عهده اين كار بر آمد. گرچه ميرمطهري در نقش دبيركلي بورس مورد توجه و حمايت ويژه مرحوم نوربخش قرار داشت، اما پس از وزارت مظاهري تدريجاً فاصله نوربخش و ميرمطهري زياد و در مقابل روابط وزير و دبيركل بورس به هم نزديك تر شدند. اين اواخر، گاه شنيده مي شد كه رئيس كل سابق بانك مركزي، از شيوه ها و عملكرد ميرمطهري چندان راضي نيست و انتقاداتي هم به او دارد. ميرمطهري نيز به واسطه روحيه محافظه كارانه اش هرگز اين گونه مسائل را بروز نداد؛ وقتي هم از سوي خبرنگاري مورد پرسش قرار گرفت كه نظرش نسبت به جدايي بازار سرمايه از بازار پول كشور چيست؟ با خنده و تامل خاص خودش گفت: «هر چه بگوييم يا ميرداماد (محل بانك مركزي) ناراحت مي شود و يا توپخانه (وزارت اقتصادي و دارايي).» سازمان خصوصي سازي فضا و موقعيت متفاوتي از بورس تهران دارد كه ميرمطهري خيلي با آن فضا رابطه ندارد.
انتخاب هاي جديد
نگاهي به انتخاب هاي يك سال اخير مظاهري نشان مي دهد كه وي برخلاف ديگر اسلاف خويش از ديد بازتري برخوردار است. او افرادي را به راس هرم تصميم گيري هاي اقتصادي كشور راه داد كه تا پيش از اين سابقه نداشته است.
افرادي بدون كمترين وابستگي سياسي و گروهي. اما اين انتخاب ها با وجود يكسري روابط خاص فردي بين طرفين صورت گرفته كه بيان آنها ابتدا، تعجب محافل مطبوعاتي و كارشناسي را برانگيخت. اما حالا ديگر اين محافل چندان از اين انتخاب ها شوكه نخواهند شد. حالا اگر تيم اقتصادي دولت ضعف ها و ناهماهنگي هايي دارد و نياز به ترميم دارد اما اين ناهماهنگي ها در حوزه وزارت اقتصاد و دارايي، بانك مركزي و بازار سرمايه كشور به حداقل خود رسيده است. شيباني در راس بانك مركزي علاقه اي به پا فشاري بر مسئله خاصي ندارد، او حتي تلاشي براي رساندن خود در مراسم معارفه و توديع دبيركل جديد و قديم بورس به خرج نداد. اگر چه شيراني رئيس هيأت مديره بورس و مدير عامل بانك سپه آمدن او را خيرمقدم گفت، اما او نيامده بود. نه اينكه مخالف باشد. او در اين باره نظر خاصي ندارد. همه چيز از اين پس از توپخانه رقم خواهد خورد. اگر چه بانك مركزي پس از سال ها مركز تصميم گيري خود را از حوالي توپخانه به ميرداماد در يك فضاي خوش آب و هوا منتقل كرده است، اما مجدداً اين تصميم گيري هاي عمده از توپخانه گرفته خواهد شد.

نگاه اول
اصلاحات در بازار پول
اميرحسين مهدوي
حدس اينكه نرخ سود بانكي اولين چالش فراروي رئيس بانك مركزي خواهد بود، كار سختي نيست. چه اينكه طهماسب مظاهري وزير امور اقتصادي و دارايي كل سال گذشته را در چالش با مرحوم نوربخش برسر كاهش نرخ تسهيلات و سود سپرده بانكي گذراند. بنا به گفته هاي معاون اقتصادي وزير حرف آخر وزارت اقتصاد كاهش نرخ سود تسهيلات و تثبيت نرخ سود سپرده هاست. سياستي كه تا امروز ابراهيم شيباني موضع صريح و دقيقي در قبال آن اتخاذ نكرده است.
مستندات موجود از آرا و ديدگاه هاي او نشان مي دهد كه به كاهش دستوري نرخ سود اعتقاد ندارد و آموزه هاي رقابتي را در «بهاي ريال» هم صادق مي داند. اما بحث پيش بيني كاهش يا افزايش نرخ كه اساساً از جمله نظرگاه هاي انحرافي اقتصاد كشور محسوب مي شود، نيازمند واكاوي نحوه تخصيص دستوري وام هاي بانكي است. نرخ بهره در تمام دنيا از تابع خاصي تبعيت مي كند كه نرخ تورم از متغيرهاي آن است. مشكل اساسي بازار پول ايران علاوه بر معضل دولتي بودن كه مادر مشكلات اقتصاد ايران است به تخصيص دستوري اعتبارات بانكي بازمي گردد. بخش كلاني از حجم سپرده ها (بيش از چهار هزار ميليارد ريال در سال جاري) به شيوه اي دموكراتيك و دستوري از سوي پارلمان صورت مي گيرد. ارقام مشخص تسهيلات كه هر ساله در قالب تبصره هاي تكليفي بودجه كل كشور به طرح هاي عمراني اختصاص پيدا مي كند، پول هايي كه با سود پايين به دل پروژه هايي كه غالباً از برنامه زمان بندي عقب هستند، تزريق مي شود و باز نمي گردند. رقم نجومي مطالبات نظام بانكي از دولت عموماً از همين طريق ايجاد شده اند. مابقي تسهيلات نيز گرچه در ظاهر به وسيله خود بانك ها در اقتصاد كشور پخش مي شود، اما تعيين دستوري نرخ در بخش هاي مختلف اقتصاد ـ تجارت، كشاورزي، صنعت و مسكن ـ عملاً امكان تخصيص بهينه منابع را از مديران بانك ها سلب مي كند و بانك ها را به گيشه توزيع اعتبارات براساس بخشنامه شوراي پول و اعتبار بدل مي كند. تا زماني كه شورايي متشكل از مديران دولتي در اتاقي در بسته تصميم بگيرند كه هزينه پول براي هر بخش اقتصاد به چه ميزان بوده و چه حجمي از ريال به آن حوزه اختصاص يابد، به مزيت هاي حقيقي اقتصاد رخ نشان نخواهد داد.
براساس چه منطقي بايد پول براي كشاورزي و صنعت ارزان تر و براي مسكن و صنعت گران تر باشد. اين ابتدايي ترين حق سپرده گذاران است كه خورده سرمايه هايشان در پرسودترين حوزه به كار گرفته شود. اگر قيمت ريال در شرايط برابر به بازار سپرده شود، هر بخشي كه توانايي سوددهي بيشتري دارد، سهم بالاتري از تسهيلات مي برد. بانك وكالت سپرده گذاران را پذيرفته تا براساس قانون بانكداري بدون ربا و عقود اسلامي سود مشاركت در طرح ها را بعد از كسر كارمزد بپردازد. كسي به اعضاي محترم شوراي پول و اعتبار اين اختيار را تفويض كرده تا تعيين كنند سپرده هاي مردم در كجا سرمايه گذاري شوند و چه قدر سود بدهند. آزادسازي بازار پول كشور قبل از خصوصي سازي بانك هاي دولتي نيازمند تحقق اين گزاره است. تا زماني كه نرخ سود تسهيلات در بخش هاي مختلف اقتصادي متفاوت است و بانك ها براي اعطاي وام به هر حوزه اي كه سوددهي بالاتري دارد، آزاد نباشند نه منابع سپرده گذاران به درستي تامين خواهد شد و اقتصاد معناي «تخصيص بهينه منابع» خواهد داد.

اقتصاد قرباني خشونت
013740.jpg
ترجمه: اكبر حسيني كيا
به اميد هنرپيشه شدن در سال ۱۹۶۱ كلمبيا را به مقصد ايالات متحده ترك مي كند. معتقد است كه آمريكا دنياي جديدي است كه آدم مي تواند در كمال آزادي براي خود كسي بشود. چند سالي در تئاتر كار مي كند. اما درآمد اندك او را به كارهاي جانبي مي كشاند. ناگزير در نيويورك در فروشگاه زنجيره اي عرضه بستني «كول من» مشغول كار مي شود. فعاليت هاي شبانه روزي او حدود بيست سال ادامه مي يابد. در سال ۱۹۹۰ خود را به آب و آتش مي زند و موفق مي شود شركت را از صاحب آمريكايي اش كه حالا ديگر پير شده بود، بخرد. اكنون ارنستو ناوارو يك كارخانه دار است و بهترين بستني فروش نيويورك.
اما نسل جديد مهاجرين از وضعيت و شرايط مطلوبي در آمريكا برخوردار نيستند. حوادث تروريستي ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ و ترس از تداوم اين قبيل اقدامات بسياري از شهروندان آمريكايي را به مخالفان جدي پديده مهاجرت تبديل كرده است. جان اشكرافت، وزير دادگستري ايالات متحده، با سوءاستفاده از جو حاكم بر جامعه آمريكا رفت و آمد مهاجران را به طرز باورنكردني محدود كرده است. كنسولگري هاي اين كشور با استفاده از نام هاي پرزرق و برقي نظير قانون ميهن پرستي و عمليات سپر آزادي هزاران مهاجر را سرگردان كرده اند. اف بي آي نيز به تازگي دست به اخراج گسترده خارجيان زده است و افزون بر اين مهاجرين برخي كشورها به ويژه اتباع كشورهاي خاورميانه را يك راست از مبادي ورودي به زندان مي اندازد و شرايط بسيار سختي براي پذيرش آنها اعمال مي كند. به گونه اي كه بسياري از دانشمندان و دانشجويان نسبت به سفر به ايالات متحده ترديد دارند.
جاي هيچ بحث و سوالي نيست كه زمانه كاملاً تغيير كرده است. تا چند سال پيشتر مهاجران ستون اصلي جامعه آمريكا و تكيه گاه جهش اقتصادي آن بودند. همگان بر اين امر واقف بودند كه تازه واردها مرداني جوان، پرتحرك، پرنشاط، با برنامه و همچون ارنستو ناوارو جوياي نام هستند. اين كوچندگان از سراسر جهان تا به امروز توانسته اند ايالات متحده را به عنوان جامعه اي جوان در بين كشورهاي صنعتي مطرح كنند. به علاوه اينكه اين نيروها كارهاي بر زمين مانده آمريكايي ها را نيز انجام مي دهند. بنابر اعلام مركز مطالعات مهاجرين ايالات متحده در حال حاضر ۳۵ درصد مشاغل پست توسط اين گروه انجام مي شوند. براي نمونه پيتزافروش ها اكوادوري هستند، رفتگران اتباع اوكراين هستند و خدمتكاران هتل ها از اهالي بغداد. البته آمريكا در زمينه فناوري اطلاعات نيز وامدار مهاجرين است. براساس آمار در پايان دهه ۹۰ يك چهارم متخصصين امور رايانه آسيايي بودند. در همين حال شركت هايي نظير مايكروسافت بي وقفه بر واشنگتن فشار مي آوردند تا حجم مهاجرت ها را افزايش دهد.
پس تعجبي ندارد اگر پژوهشگران اقتصادي آمريكا پديده مهاجرت را «شرط لازم و مهم» براي قدرت اقتصادي اين كشور ارزيابي مي كنند. البته تا پيش از وقايع ۱۱ سپتامبر كار تا بدان جا پيش رفته بود كه برخي از دولتمردان كاخ سفيد عفو عمومي مهاجران غيرقانوني را خواستار شده بودند. در صورت تحقق اين مهم عرصه براي بروز استعدادهاي حدود ۸ ميليون نيروي كار خارجي كه بخش اعظم آنها ده ها سال بدون كارت شناسايي معتبر در آمريكا زندگي مي كردند، گشوده مي شد. اما اكنون اين سوال مطرح است كه آيا ايالات متحده با اعمال محدوديت هاي جديد براي تازه واردها متضرر نمي شود؟ آيا واشنگتن با اين اقدام يكي از مهم ترين عوامل رشد و توسعه اقتصادي را از دست نمي دهد؟ به نظر مي رسد اين تصميم تا حدود زيادي شتابزده بوده باشد. با اين حال تاكنون روند مهاجرت كاملاً متوقف نشده بلكه آهنگ آن كمي كند شده است. گواه اين مدعا كه آمار رسمي سال گذشته ميلادي است كه براساس آن ۵/۳۲ ميليون نفر به ايالات متحده مهاجرت كرده اند كه اين در نوع خود يك ركود محسوب مي شود. زيرا در سال ۱۹۶۱ با وجود باز بودن مرزها اين رقم تنها حدود ۱۰ ميليون نفر بوده است. در اين ميان برخي از صاحبنظران بيم آن دارند كه شمار مهاجران به يكباره كاهش يابد. اگر چنين شود پيامدهاي آن به طور قطع بر جهش اقتصادي آينده آمريكا رخ خواهد نمود. به باور متخصصان بازار كار كارخانه داراني كه به نيروهاي متخصص و يا كارگران فصلي نياز دارند بازندگان اصلي خواهند بود. بايد گفت حتي اگر آمريكا در سال هاي آينده قوانين مهاجرت خود را آسان كند باز بي اعتمادي نسبت به مهاجرين خارجي بذري است كه نهادينه شده است. بسياري از خارجيان ديگر آمريكا را آن كشور سابق نمي دانند. از ميان كوچندگان، اتباع كشورهاي خاورميانه بيشترين تعداد را به خود اختصاص مي دهند و بيش از سايرين در معرض تهديدهاي ناشي از حوادث تروريستي و دو جنگ عراق و افغانستان قرار دارند.
پس از ۱۱ سپتامبر نوك پيكان اف بي آي متوجه اين گروه خاص شده است به گونه اي كه جامعه آمريكا را نسبت به اين افراد كاملاً بدبين كرده است. در گوشه و كنار به مسلمانان تعرض مي شود. انزجار از اسلام موج مي زند و در محيط هاي كاري و مكان هاي تفريحي حرمت خاورميانه اي ها شكسته مي شود. «رشيده عبدالله» پرستار يكي از بيمارستان هاي شيكاگو را «طالبان» خطاب مي كنند. «بيلان نور» كارمند يك شركت خدماتي را از استفاده از پوشش اسلامي در محيط كار منع مي كنند و «يونس» اين جوان ۳۸ ساله مصري سوسيس فروش ساكن منهتن از ترس از ذكر نام خانوادگي خويش خودداري مي ورزد. او از آن هنگام هر روز مورد اهانت و دشنام قرار مي گيرد. از زمان جنگ خليج برخي يونس را «صدام» لقب داده اند. اين همه سواي برگه هاي جريمه اي است كه پليس محلي به بهانه نقض مقررات براي اين مصري تبار صادر مي كند. گرچه دادگاه صدور اين همه برگ جريمه را كه گاه به روزي ۵ مرتبه نيز مي رسد غيرقانوني مي داند اما پليس همچنان به كار خود ادامه مي دهد. به تازگي پليس ها گفته اند كه از قيافه او خوششان نمي آيد و يونس در انديشه نقل مكان است. او مي گويد، آمريكا ديگر جاي عرب ها نيست. اما براي ارنستو ناوارو وضع به گونه اي ديگر است و او توانسته تا به امروز در حاشيه اي امن قرار گيرد. گرچه ناوارو امنيت خود را پاي خوش شانسي اش مي گذارد اما واقعيت چيز ديگري است و آن عدم استفاده او از نيروي كار خاورميانه اي است. اين تبعه كلمبيا نيك مي داند اوضاع و احوال كاملاً تغيير كرده است و براي اينكه بتواند در آمريكا دوام بياورد نبايد احتياط را از دست بدهد. اگر اين گونه رفتار نكند به طور حتم جايي در آمريكا نخواهد داشت.
منبع: دي سايت

حاشيه اقتصاد
• سرمايه گذاري جديد براي آريان ـ ۵
سازمان فضايي اروپا (ESA) طرحي مالي را به تصويب رساند كه براساس آن موشك آريان ـ ۵ كه گفته مي شد حيات آن به خطر افتاده، مورد حمايت قرار مي گيرد. آنتونيو رودوتا، دبيركل آژانس فضايي اروپا، اعلام كرد ۱۵ كشور عضو اين سازمان طي اجلاس وزراي خويش به اتفاق آرا تصويب كردند كه مبلغ قابل توجهي جهت تكميل موشك جديد آريان ـ ۵ صرف شود. مجموع هزينه هاي طرح نوسازي جديد ۲/۱ ميليارد يورو اعلام شده است. قوي ترين موشك آريان كه اصطلاحاً «آريان ده تني» ناميده مي شود در اولين پرواز خود كه در ماه دسامبر صورت گرفت، سقوط كرد. متعاقب آن آينده كل بخش فضانوردي اروپا در هاله اي از ابهام قرار گرفت. شوراي وزيران كشورهاي عضو سازمان فضايي اروپا طي اجلاس اضطراري خويش طرحي را براي انجام اقدامات سريع تصويب كرد. در اين طرح تصريح شده «بايد سيستم موشك آريان ـ ۵ مجدداً در شرايط مناسبي قرار گيرد.» وزراي مذكور همچنين تصميم گرفتند براي كاهش هزينه ها فرآيند توليد موشك «شكل منطقي تري» گرفته و سازمان هاي مسئول توليد تغييرات جديدي را بپذيرند. آنها همچنين موافقت كردند كه سفارش هاي جديدي براي توليد موشك هاي آريان داده شده و پرواز موشك هاي جديد در سال ۲۰۰۵ صورت گيرد. ادلگارد بولمن، وزير تحقيقات آلمان، كه رياست شوراي وزيران كشورهاي عضو سازمان فضايي اروپا را بر عهده دارد، تاكيد كرد: «موشك هاي آريان همچنان قادر به رقابت با موشك هاي ديگر خواهند بود و با موفقيت مي توانند در بازار حضور خود را ادامه بدهند.» بدين ترتيب برنامه هاي فضايي اروپا نجات داده شده و همچنان شاهد سرمايه گذاري هاي اروپايي ها خواهند بود. اروپايي ها در نظر دارند براي نشان دادن صرفه اقتصادي موشك آريان ـ ۵ پروازي آزمايشي را توسط اين موشك به مقصد ايستگاه فضايي بين المللي انجام دهند. تشويق كشورهاي جهان براي ارسال ماهواره هاي خويش با استفاده از موشك مذكور نيز در دستور كار قرار دارد.

• بازسازي نيمه كاره
روزنامه نيويورك تايمز طي سرمقاله اي تحت عنوان «ماموريت نيمه كاره در افغانستان»، از دولت جورج بوش به خاطر كوتاهي در بازسازي افغانستان انتقاد كرده است.
اين روزنامه سرمقاله خود را چنين آغاز كرد: «براي عراقي هايي كه نگران آينده كشورشان هستند، مشاهده افغانستان، يعني نخستين تلاش آمريكا براي الگوسازي در جهان اسلامي، نمي تواند مايه دلگرمي باشد. تقريباً ۱۸ ماه پس از آنكه نيروهاي تحت حمايت آمريكا طالبان را از قدرت بركنار كردند، افغانستان در برزخي ميان جنگ و صلح سرگردان است.» اين روزنامه با اشاره به اينكه تلاش هاي واشنگتن تا حدودي باعث انتقال آزادي و دموكراسي به افغانستان شده است نوشت: «اما بسياري از تعهدات آمريكا درباره بازسازي افغانستان هنوز جامه عمل نپوشيده است.»
«دو اشتباه بزرگ آمريكا هزينه هاي سنگيني به بار آورده است. اول اينكه دولت بوش به اندازه كافي خود را وقف مسائل امنيت داخلي نكرده است و به علاوه ميزان منابع لازم براي كمك رساني و بازسازي را به طور جدي دست كم گرفته است.» به عقيده اين روزنامه اين دو اشتباه، اقتدار حامد كرزاي، رئيس جمهور افغانستان را به شدت تضعيف و روند تجديد قواي اقتصاد افغانستان را كند كرده است. به نوشته نيويورك تايمز نگراني پنتاگون در افغانستان داير بر نبرد با بقاياي طالبان و نه به زانو در آوردن فرماندهان محلي كه بسياري از آنها در كنار نيروهاي آمريكايي با طالبان جنگيدند «قابل درك» است، «اما اين مسئله بخش عمده افغانستان را در چنگ فرماندهان محلي درگير رها كرده است. مردان مسلح همه جا حاضرند و از جمله حدود ۱۰۰ هزار نفر از آنها در خدمت ارتش هاي خصوصي هستند.» به نوشته نيويورك تايمز فعاليت اين گروه ها از جمله راهزني و اخاذي، به مثابه سدي در راه بهبود اقتصادي و انسجام ملي افغانستان عمل كرده است. اين روزنامه اظهارنظر مي كند كه راه بهتر براي مهار اين افراد و جناح ها، استقرار حافظان صلح بين المللي در سراسر افغانستان و نه تنها در كابل مي بود. نيويورك تايمز نوشت: «درمان دائمي تر براي مهار قدرت فرماندهان محلي، ايجاد ارتش جديد افغانستان است كه واشنگتن آن را آموزش مي دهد. در حالي كه طرح هاي موجود خواستار ايجاد يك ارتش ۶۰ هزار نفره است، تاكنون تنها ۴۵۰۰ نفر آموزش ديده اند.» اين روزنامه اضافه كرد: «با اين حال از حالا صحبت از بيرون كشيدن ۸۵۰۰ نيروي باقي مانده آمريكا طي سال آينده از افغانستان است، يعني مدت ها پيش از آنكه ارتش ملي آن كشور از توان كافي براي به عهده گرفتن اداره اوضاع برخوردار شده باشد.» نيويورك تايمز در سرمقاله خود اشاره كرد كه با توجه به بيكاري اكثريت جمعيت افغانستان، كمك هاي تقريباً يك ميليارد دلاري سالانه آمريكا، در كنار كمك هاي ساير كشورها، بيش از هر چيز صرف تامين برنامه هاي ضروري امدادرساني شده است.

جهان ۲۰۰۳
داروسازي
ترجمه: غلامرضا رضايي نصير
شركت هاي داروسازي دچار دردهاي مضاعفي خواهند بود. درآمد سالانه حاصل از داروهايي كه در سال ۲۰۰۲ حق ثبت خود را از دست دادند ۸/۲ ميليارد دلار بود. اما اين رقم در سال ۲۰۰۳ دو برابر شده و به ۶ ميليارد دلار خواهد رسيد.
در آن سه چرخه توليد نيز هزينه تحقيق و توسعه رو به افزايش است. در حال حاضر هزينه هاي عرضه يك داروي جديد به بازار ۸۰۰ ميليون دلار است، يعني دو برابر آنچه در سال ۱۹۸۳ بود. بخش اعظم اين پول صرف مرحله نهايي آزمايش هاي كلينيكي مي شود (كه در آمريكا مي تواند شامل ۴ هزار نفر باشد). در سال ۲۰۰۳ حدود ۵۰ ميليارد دلار صرف تحقيق و توسعه در زمينه داروهاي جديد خواهد شد، اما تا سال ۲۰۱۵ نتيجه اين تحقيقات معلوم نخواهد گشت.
ميزان مرگ و مير ناشي از بيماري هاي مختلف در سراسر جهان (ميليون نفر)
013820.jpg
منبع: سازمان جهاني بهداشت (WHO)
شركت هاي دارويي آمريكايي در حال حاضر ۴۶ درصد از بازار داروي جهان را در اختيار خود دارند. ده سال پيش سهم شركت هاي آمريكايي از بازار جهاني ۳۲ درصد بود. آمريكا براساس سرانه دو برابر بيشتر از اروپا پول صرف خدمات درماني مي كند. چالش بزرگ اروپا ايجاد هماهنگي بين كشورهاي مختلف در زمينه سياست هاي قيمت گذاري دارو خواهد بود. در حال حاضر داروها از كشوري كه قيمت آنها ارزان است به كشورهاي گرانتر وارد مي شوند. از همه اينها گذشته تعداد داروهاي جديدي كه به بازار عرضه مي شود رو به كاهش است. در سال ۱۹۹۱ بيش از ۵۱ داروي جديد راه خود را به سوي داروخانه هاي آمريكا باز كردند، اما در سال ۲۰۰۳ تنها ۳۰ داروي جديد در اين كشور توليد خواهد شد. يكي از دلايل اين امر اين است كه شركت هاي دارويي قبل از آنكه پول زيادي صرف ساخت يك داروي جديد كنند، مي خواهند از فروش بسيار بالاي آن دارو - حداقل در حد يك ميليارد دلار - مطمئن شوند.
بيست ميليون نفر در سراسر جهان در اثر بيماري ايدز جان خود را از دست داده اند و ۴۰ ميليون نفر ديگر به اين بيماري مبتلا هستند. در سال ۲۰۰۳ حدود ۳ ميليون نفر در اثر ابتلا به اين بيماري درخواهند گذشت كه اكثر آنها خارج از آفريقا خواهند بود. نرخ ابتلا به ايدز رو به افزايش است نه كاهش. پيش بيني مي شود كه تا سال ۲۰۱۰ تعداد افراد مبتلا به ايدز در روسيه به ۵ تا ۸ ميليون نفر و در چين به ۱۰ تا ۱۵ ميليون نفر رسد.
همه كشورها برنامه برزيل و آفريقاي جنوب را در استفاده از داروهاي ژنريك آنتي رترو ويرال پي خواهند گرفت. اين داروها هزينه درمان ايدز را از ۱۵ هزار دلار در سال براي به هر فرد به يك دلار در روز كاهش مي دهند. شركت هاي چندمليتي فعال در آفريقا تحت فشار قرار خواهند گرفت تا مسئوليت درمان كاركنان مبتلا به اچ آي وي خود را بپذيرند.
منتظر انقلاب داروهاي بيوفارم باشيد. بزرگ ترين بازار كامپيوترهاي قدرتمند نه طرح هايي مهندسي يا فيزيك بلكه بيوتكنولوژي خواهد بود. امروزه تنها چهل داروي بيوتك در بازار وجود دارد، اما حداقل ۶۰۰ مورد ديگر در دست توليد است. منابع مالي عظيمي كه شركت هاي دارويي صرف تحقيق و توسعه اين نوع داروها خواهند كرد، فرصت خوبي براي سرمايه گذاري هاي خطرپذير فراهم مي آورد.
تبليغات
بخش تبليغات در دو دهه تا پيش از سال ۲۰۰۱ از رونق بسيار خوبي برخوردار بود. سپس دچار ركود شد. رونق دوباره اين بخش به بازار ۱۳۰ ميليارد دلاري ايالات متحده بستگي تام دارد و تا سال ۲۰۰۴ نيز نامحتمل به نظر مي رسد.
پيش بيني تعداد مسافرت چيني ها به كشورهاي مختلف در سال ۲۰۰۳
013825.jpg
منابع: كميسيون مسافرت اروپا و سازمان جهاني تجارت
اما اگر مصرف كنندگان آمريكايي كه دو سوم توليد ناخالص داخلي كشور را شامل مي شوند، از خرج كردن امساك كنند، بخش تبليغات با دشواري هاي بيشتري روبه رو خواهد شد.
شركت هاي تبليغاتي مجبور خواهند شد افراد مسن را بيشتر مورد توجه قرار دهند. در غرب افراد بالاي ۶۰ سال بيش از يك پنجم كل جمعيت را تشكيل مي دهند؛ نسبتي كه تا سال ۲۰۵۰ به يك سوم افزايش خواهد يافت. اين بخش از جمعيت بسيار ثروتمند است: در حال حاضر افراد بالاي ۵۰ سال صاحب سه چهارم كل دارايي هاي جهان هستند و نيمي از ولخرجي هاي جهان به اين افراد مربوط مي شود. آنها از هر زمان ديگري داراي وقت بيشتر و سلامت تر هستند (البته به آنها كه بيمار هستند نيز مي توان دارو فروخت). در حال حاضر شركت هاي تبليغاتي ۹۵ درصد از بودجه بازاريابي خود را صرف افراد زير ۵۰ سال مي كنند؛ اما به زودي تصاوير مادربزرگ ها و پدربزرگ ها را بيشتر روي صفحه تلويزيون مشاهده خواهيد كرد.
مسافرت
رفتن به فضا بسيار گران تمام مي شود، اما به زودي در ازاي پرداخت ۹۸ هزار دلار مي توان در حاشيه اتمسفر زمين پرواز كرد و در پايين مدار زمين قرار گرفت. تا سال ۲۰۰۴ اولين مدل هاي ابتدايي خواهند توانست تا ارتفاع ۱۰۰ كيلومتري به گردش درآيند. دو سال بعد مدل هاي پيشرفته تر مي توانند با خود مسافر هم حمل كنند.

اقتصاد
ادبيات
ايران
جهان
علم
ورزش
هنر
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  ايران  |  جهان  |  علم  |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |