ترجمه: حامد صرافي زاده
• اگر شما مي توانستيد يك چيز را در هاليوود تغيير دهيد، آن چه بود؟
جوئل كوئن: من هاليوود را همين جوري كه هست دوست اش دارم. راستش را بخواهيد، فكر نمي كنم چيزي را عوض كنم. آنجا ۳ هزار مايل دورتر از جايي است كه در آن زندگي مي كنم، شايد به همين دليل آن را دوست دارم.
ميرا ناير: موسيقي عوام فريب را از بين مي بردم.
ديويد كوئپ: خيلي جذاب بود اگر آدم هاي اين سيستم متقاعد مي شدند كه تعويض و تاخت زدن بي اختيار نويسنده ها با همديگر موجب موفقيت و پيشرفت يك فيلم نمي شود، البته نمي خواهم بگويم كه همكاري دائمي با يك نويسنده موفقيت يك فيلم را تضمين مي كند، اما اين كار حداقل باعث مي شود اشتباهات و كمبودها حداقل به يك مقدار معقول و منطقي برسند به جاي اين كه يك دو جين نويسنده به يك فيلم گند بزنند.
كارولين تامپسون: از همه مديران اجرايي، تهيه كننده ها و سرمايه گذارها مي خواستم كه خودشان فيلمنامه بنويسند و آن را كارگرداني كنند. اين كار باعث مي شد حداقل براي يك بار كه شده خفه بشوند، من تضمين مي كنم.
مايكل كين: اين قضيه پول آن هم خيلي خيلي زياد!
مايكل مدسن: ناهمدلي، رياكاري، دورويي و عدم وجود صميميت.
مايكل كيمن: فقط يك چيز پولساز كردن و تجاري كردن رسانه، تلويزيون و آدم ها. من مطمئنم كه در اين دنيا اشخاص بزرگي وجود دارند كه همگي خيرخواه، با حسن نيت، با استعداد و فوق العاده خوش قريحه هستند اما جنبه ها و ديدگاه هاي تجاري هاليوود هميشه و در حال خوار و خفيف كردن استعدادهايي است كه مي توانستند به آساني جهاني را از خود بهره مند سازند.
استن لي: اصرار بر اين كه سرمايه گذارها، تهيه كننده ها و مسئولين مالي اين سيستم به همراه اشخاص خلاق و باشعور در مجموعه اي واحد بر راس اين سيستم قرار گيرند.
دن مورفي: خودم را به عنوان امپراتور برمي گزيدم و فقط فيلم هايي كه دلم مي خواست و خودم دوست داشتم را مي ساختم. ديگر از آشغال هاي ساندرا بولاك و مزخرفات راب اشنايدر خبري نبود. دايمنشن و آرتيشن را تعطيل مي كردم تا جا براي همه باز شود.
لورا زيسكين: اعلام نكردن درآمد و عايدي فيلم ها تا هنگامي كه آنها از اكران برداشته شوند. همه كساني كه در روزنامه ها و رسانه هاي ديگر مشغول كارند انگار در هنگام تنظيم خبرها در آخر هر هفته با يكديگر مسابقه مي دهند. به اين معني كه اگر بخواهي فيلم اول هفته باشي بايد قبل از نمايش عمومي آن قدر سر و صدا به راه بياندازي و آن قدر غرق تبليغات بشوي تا اين كه در تعطيلات آخر هفته از نظر فروش جنجال برانگيز باشي و غوغا كني. آن وقت است كه بعد از شنيدن اين خبرها اين طور در ذهن تماشاگران جا مي افتد كه تنها يك يا دو فيلم ارزش ديدن دارند. چون كه آنها عادت كرده اند فيلم هايي كه خوب مي فروشند فيلم هاي خيلي خوبي هستند در صورتي كه همه ما مي دانيم اصلاً اين طور نيست. اين اعلام فروش هاي هفتگي ـ اين مسابقه هفتگي معني اش اين است كه تنها يك يا دو فيلم اين شانس را پيدا مي كنند كه بر سر زبان ها بيفتند (آن هم به ندرت). به نظرم اين قضيه بيشتر از هر مسئله ديگري باعث شده دنياي فيلمسازي و كيفيت تهيه كنندگي فيلم ها تغيير كند.
• اگر مي توانستيد يكي از تصورات مردم را نسبت به خودتان تغيير دهيد آن چه بود؟
جوئل كوئن: آهان اين سوال خوبي است. فكر مي كنم همين حرفي كه همه مي گويند من و اتان با فيلم هايمان در هر حال دست انداختن و مسخره كردن ديگران هستيم.
ميرا ناير: اصلاً برايم مهم نيست كه جامعه درباره من چه فكر مي كند، تا به حال بهش فكر نكرده ام.
مايكل كيمن: اين كه دارم روز به روز پيرتر مي شوم.
• از چه كسي بيشترين تاثير را گرفته ايد؟
ديويد كوئپ: برايان دي پالما. اين مرد مي داند كه چگونه يك مربي و معلم تمام عيار باشد. او به طور متضادي همزمان مهربان، دلسوز، بي رحم، سختگير، دوست و معلم، قلدر و زورگو و در عين حال يك آقاي تمام عيار است. همچنين او به شدت به نسل جوان و آينده سينما علاقه دارد. عاشق اين است كه بداند هر روز چه اتفاق جديدي در حال روي دادن است و تنها عاشق واقعي و سينه چاك سينما است كه ديده ام. او گوش مي دهد.
كارولين تامپسون: معلم لاتين من بزرگ ترين تاثير را روي من گذاشته، چه به لحاظ راهي كه بعداً در پيش گرفتم و چه در جنبه هاي ديگر. او آدمي باهوش، پررو، گستاخ، بدخلق، بدعنق، شرور، پليد، بي رحم و شاد بود و همين باعث شد كه من درباره اين مقولات بي اندازه فكر كنم. او به من ياد داد كه چگونه كله ام را به كار بياندازم و روي پاي خودم بايستم. او عاشق خنديدن بود.
مايكل كين: همفري بوگارت.
مايكل مدسن: مي توانم بگويم بازيگران قديمي بيشترين تاثير را بر من داشته اند. آدم هايي مثل همفري بوگارت، كرك داگلاس، برن لنكستر، رابرت ميچم و. . .
استن لي: همسرم «جون»!
دن مورفي: اليور استون، بدون او شايد من الان در نيويورك وكيلي مزخرف و حال به هم زن بودم.
لورا زيسكين: تمام كارگرداني هايي كه با آنها كار كرده ام و بيشتر از همه سام ريمي و استيون فريز، دخترم كه ۱۹ سال اش است، باربارا استراينسر كسي كه در فيلم هاي اوليه ام با او همكاري كردم و او يك كمال گراي واقعي است و تاثير عمقي بررويم گذاشت، پدرم و در نهايت همسرم آلوين سرجنت.
• كار بعدي تان چيست؟
جوئل كوئن: يك كمدي با شركت جورج كلوني به نام «بي رحمي تحمل ناپذير» البته زياد مطمئن نيستم.
ميرا ناير: آخرين فيلمي كه ساخته ام فيلمي كوتاه درباره يازده سپتامبر است.
ديويد كوئپ: مي خواهم اقتباسي از يك رمان استيون كينگ را با نام «پنجره مخفي» كارگرداني كنم. داستان فيلم درباره يك نويسنده است كه مجبور مي شود به طلاقي كثيف تن در دهد. هنگامي كه در كلبه اي متروك در جنگلي مخفي شده است و تلاش دارد سروته آن مسئله را هم بياورد تحت تعقيب يك جاهل بي پول آمريكايي قرار مي گيرد كه ادعا دارد نويسنده تاريخ زندگي او را دزديده است. جاني دپ نقش نويسنده و جان تورتورو بازيگر شخصيت جاهل است. ما از ۱۵ جولاي فيلمبرداري را آغاز مي كنيم.
كارولين تامپسون: كارهاي بعدي من بيشتر در زمينه نويسندگي است تا كارگرداني. يكي از آنها اقتباسي است از رمان عطر نوشته ساسكايند. پروژه ديگر براساس زندگي جاني اك و برادر دوقلويش است. جاني در فيلم ناقص الخلقه ها حضور داشت. جان ناقص الخلقه بود و برادرش در سلامت كامل به سر مي برد. قضيه طنزآميز اينجا است كه جاني آدم مثبت و فوق العاده بشاش و رابرت آدم عبوس و نااميدي است و در آخر دارم فيلمنامه يك فيلم انيميشن را براي تيم برتون با نام «عروس مرده» مي نويسم.
مايكل كين: «ادعا» فيلمي با همكاري نورمن جيسون.
مايكل مدسن: بيل را بكش (كوئنتين تارانتينو).
مايكل كيمن: دارم آلبومي را در لندن و بعد سرتاسر دنيا منتشر مي كنم با نام «وقتي عشق سخن مي گويد. » اين آلبوم حاوي اشعار شكسپير است كه توسط بازيگران بزرگ انگليسي (كساني مثل جان هارت، آلن ريكمن، رالف فاينس و جو فاينس) خوانده شده و موسيقي اش را من و چند نفر ديگر براساس همين اشعار ساخته ايم.
از طرف ديگر قرار است خودم را براي ساخت فيلم «اسكندر كبير» آماده كنم.
استن لي: كار در سه فيلم و سه مجموعه تلويزيوني.
دن مورفي: اقتباسي از كتاب «نسيمي خنك در زيرزمين» براي دريم وركز.
لورا زيسكين: مرد عنكبوتي/ اسپايدرمن قسمت دوم
• يكي از پروژه هايي كه مي خواستيد آن را انجام دهيد اما هنوز، نتوانسته ايد آن را بسازيد.
جوئل كوئن: مي خواستيم فيلمي كمدي درباره جنگ سرد با نام «برو ۶۲» بسازيم. دوست دارم روزي حتماً ساخته شود.
ميرا ناير: من هميشه براي ساخت تمامي فيلم هايم برنامه ريزي كرده ام، اگر طرحي به ذهنم، خطور كرده باشد، حتماً آن را ساخته ام.
ديويد كوئپ: فيلمنامه اي كه با دوستم جان كمپس نوشتيم با نام «غول آسا». قرار بود آن را در تابستان كارگرداني كنم. اما نمي دانم چه شد كه ديزني اعصابش به هم ريخت و ساخت فيلم را ۸ هفته قبل از شروع فيلمبرداري متوقف كرد. اما ما بر مي گرديم.
كارولين تامپسون: پروژه اي با نام «جوان لق لقو» داشتم كه اگر ساخته مي شد فيلم فوق العاده اي از آب در مي آمد.
مايكل كين: فكر مي كنم شاه لير باشد، آن هم به خاطر تجربه و سنم. من با او بزرگ شدم، اما تلاش كردم آرام تر از او عمل كنم، دختران من بهتر از دختران او هستند، اگر چه. . .
مايكل مدسن: تلاش كردم تا فيلمي درباره چارلي فلويد، يك سارق بانك در دهه ،۱۹۳۰ بسازم. . . اگر ساخته مي شد فيلم محشري از آب در مي آمد.
مايكل كيمن: دوست دارم كه با گروه هاي راك اندررول و يك اركستر كامل كار كنم. چند وقتي است كه با يك گروه جاز و راك هستم. از من خواسته شده كه چند وقتي به عنوان رهبر و آهنگساز مهمان با اركستر جوانان لس آنجلس ـ موسسه آهنگساز جوان ـ همكاري كنم. قرار است به مدت چند سال با آنها به اجراي موسيقي بپردازم. من واقعاً همكاري با يك اركستر را دوست دارم و اصلاً به خاطر عدم توانايي خودم در بعضي از زمينه ها ـ تركيب سمفوني ها با موسيقي متاليكا يا كاركردن با باب ديلن و. . . - متاسف نيستم. دنيا جاي جذابي است و دنياي موسيقي به همان اندازه برايم جذاب است و هيچ گاه از پيشنهاداتي كه به من مي شود خسته نمي شوم. اميدوارم اين پيشنهادات تازه همچنان ادامه داشته باشد.
استن لي: «زندگي هري استون هيل» (همين كه شما نمي دانيد او چه كسي است، نشان مي دهد كه من چقدر بايد برايتان از او بگويم).
دن مورفي: لي تاماهوري، نابغه اي كه پشت ساخت فيلم «زماني ما جنگجو بوديم» بود،پروژه اي را به نام «من نخواهم مرد» از سال ۱۹۹۴ با من شروع كرد. داستان اين فيلم در نيوزلند اتفاق مي افتاد و درباره جنگاوران زلاندنويي است كه در سال ۱۸۰۰ در برابر حكومت انگليسي ها به مقابله برخاستند. اين دلاوران سينه هايشان را با خنجر شكافتند و قلب هايشان را به آنها نشان دادند. اين كله خري آنها واقعاً اتفاق افتاده، لي درگير ساخت فيلم هاي عظيم استوديويي شد اما تمام فكر و ذكرش پيش اين پروژه است. يك روز اين فيلم حتماً ساخته مي شود و كلي هم سر و صدا مي كند.
لورا زيسكين: دوباره سازي يكي از فيلم هاي ارنست لوبيچ به اسم «دردسر در بهشت». ۱۲ سال است كه مي خواهم آن را بسازم. در حال حاضر مشغول كارهاي مقدماتي آن در استوديو يونيورسال هستم و كارگردان و بازيگران بزرگي را هم براي كار دعوت كرده ايم. تنها چيزي كه مي خواهيم فيلمنامه است!