اشاره: هنر ايراني در چند شاخه داراي مزيت هايي است كه در صورت ارائه درست و برنامه ريزي شده آن، مي تواند براي خود فضايي اقتصادي نيز ايجاد كند. تاكنون و به جز هنر سينما كه توانسته شهرت و اعتباري قابل توجه در ميان ديگر كشورها و بخصوص ژاپن كسب كند (به نحوي كه هم اكنون دو فيلم ايراني «فرش باد» و «فردا» با سرمايه گذاري شركتهاي ژاپني تهيه و در ژاپن اكران شده اند)، بقيه هنرها، به ويژه هنرهايي كه به نوعي با صنايع دستي و ظرافت كاري هاي خاص فراهم مي شوند، همچنان مهجور و ناشناخته باقي مانده اند. برگزاري هفته فرهنگي ايران در ژاپن و حضور چهره هاي نام آشناي هنرهاي تجسمي و صنايع دستي، فرصتي را فراهم آورد تا مردم و شهروندان ژاپني، با اين هنر و ظرافت كاري هاي آن از نزديك آشنا شوند. گزارش زير كه از سوي خبرنگار اعزامي همشهري به اين هفته فرهنگي نوشته شده، نگاهي گذرا و كوتاه دارد به حضور اين هنرمندان و چگونگي استقبال علاقه مندان ژاپني از اين هنرها.
|
|
سالن همايش هاي بنياد فرهنگ از پنج شنبه اول خرداد (۲۲ مه ۲۰۰۳) شاهد بازگشايي هفته فرهنگي ايران در ژاپن بود. هنرمندان صنايع دستي ايران از يكشنبه گذشته به سمت ژاپن پرواز كردند و پس از جلسه معارفه اي با علي ماجدي، سفير ايران در ژاپن و با هماهنگي كاركنان سفارت، بخصوص كارمي كه سمت دبير اجرايي اين هفته را برعهده داشت و اسماعيلي كه مديركل روابط فرهنگي سازمان فرهنگ و ارتباطات بود، كار غرفه بندي و آرايش آن را از بعدازظهر سه شنبه آغاز كردند. شايد تعجب آور باشد كه بدانيد چهره اي نامي چون استاد غلامحسين اميرخاني، خوشنويس صاحب سبك ايراني، خود دست همت به كمر زد و تك تك تابلوهاي خط را آماده و روي نصب آنها بر ديوار نيز نظارت كرد. جالب توجه اين كه در همان روز افتتاحيه، هنگامي كه پرنس ميكاسا، عموي امپراتور و از ايران شناسان پيشكسوت ژاپن، با وي به گفت وگو و پرسش درباره كارهايش پرداخت، استاد اميرخاني ديوان حافظ دستخط خود را به رسم يادبود به عموي امپراتور اهداء كرد.
يك ويژگي مهم برگزاري اين نمايشگاه، حضور چهره هاي صاحب تجربه در هنرهاي مختلف و نيز برپايي كارگاههاي عملي ساخت صنايع دستي مختلف بود كه همين امر بر حضور و علاقه مندي و جذابيت اين نمايشگاه مي افزود.
براي آن كه تصويري از چگونگي قرار گرفتن غرفه هاي مختلف در ذهن خوانندگان مجسم شود، پسنديده است كه به تشريح آنها بپردازيم.
در بدو ورود، بيننده با غرفه اي كوچك روبه رو مي شد كه در آن برخي كتابهاي تصويري كه در آن ايران و نيز هنرهاي مختلف آن ارائه مي شدند، قرار داشت. در روبه رو نيز سه خانم ژاپني، برنامه هاي همان روز هفته فرهنگي را توزيع مي كردند و برخي كاتولوگهاي رنگي را كه در آنها شرحي از هر يك از هنرها، به دو زبان انگليسي و ژاپني آمده بود، در اختيار مراجعه كنندگان قرار مي گرفت.
قهوه خانه سنتي
در جنب همين غرفه كوچك، جعفرزاده كه از كاركنان صاحب تجربه چايخانه سنتي هتل عباسي است، با لباس و هيبت چايخانه داران سنتي و با پهن كردن بساط چاي و قند و سماور، به تمامي حاضران چاي مي دهد. در سوي ديگر همين بخش، قالي هايي روي سكو پهن است كه افراد پس از گرفتن چاي روي آن مي نشينند و چاي مي خورند. اين بخش از جمله بخش هاي پرطرفدار نمايشگاه است، بخصوص كه چاي آن نيز بسيار خوش طعم و مناسب تهيه شده و ژاپني ها را كه علاقه فراواني به چاي دارند، به سمت خود مي كشد.
كوزه گري
در بدو ورود به سالن، با خانم كياني كوزه گر صاحب تجربه روبه رو مي شويم كه بساط گل كوزه گري را پهن كرده و ضمن نصب برخي از كارهاي گذشته اش روي ديواره ها، به خواهش بازديد كنندگان طرز تهيه و ساخت كوزه را به نمايش مي نهد. خانم كياني استقبال از نمايشگاه را بسيار خوب توصيف مي كند و مي گويد: عليرغم آن كه زبان ژاپني نمي داند، اما توانسته با برخي از بازديد كنندگان، كه در ميانشان، علاقه مندان هنرهاي دستي ايران هم حضور داشتند، ارتباط مناسبي برقرار كند.
مليله كاري؛ هنر مهجور
در پشت غرفه كوزه گري، غرفه مليله كاري قرار دارد. رضايي، مليله كار اهل زنجان كه پيش از اين نيز (۵ سال قبل) به ژاپن آمده بود، با رديف كردن نقره، سيمها و مفتول هاي گوناگون و قالبي كه براي يكي از كارهايش انتخاب كرده نحوه ساخت يك ظرف مليله كاري را نشان مي دهد. وقتي از وي درباره واكنش بازديد كنندگان مي پرسم، مي گويد: ژاپني ها وقتي ظرافت هاي كار را ديدند مي گفتند كه با اينكه هنرهاي مشابه اين هنر در كشورهاي چين و يكي- دو كشور خاور دور، فراوان است و به ژاپن نيز صادر مي شود، اما كيفيت و ظرافت مليله كاري ايران را ندارد و ابراز تعجب مي كردند كه چرا اين هنر اين همه مهجور و ناشناخته مانده است.
خوشنويسي؛ نماد هنر ايراني
در كنار غرفه مليله كاري، غرفه خوشنويسي است كه استاد غلامحسين اميرخاني، با صبوري و متانت و حوصله فراوان هر روزه در آن مي نشست و به پرسشهاي افراد علاقه مند، بخصوص برخي از هنرآموزان جوان ايراني و نيز محققان ژاپني پاسخ مي گفت. استاد اميرخاني، تقريباً از تمامي چهره هاي شاخص و شيوه ها و خط هاي مختلف آن نمونه اي را به اين مكان آورده است، از خط هاي ثلث، نستعليق، شكسته نسعليق، نسخ و... گرفته تا تابلوهايي از چهره هايي چون عباس اخوين، صداقت جباري، امير احمد فلسفي، سلحشور، بختياري، كابلي و... به اين نمايشگاه اثر ارسال كرده اند. ضمن آنكه اشراف استاد به ادبيات و عرفان و شعر نيز سبب شده تا برخي از علاقه مندان پاسخ پرسشهاي متعدد خود را از ايشان بگيرند.
نگارگري
در كنار غرفه خوشنويسي، غرفه نگارگري يا همان مينياتور ايراني قرار دارد كه تابلوهاي استاد آقاميري و حضور خود وي رنگ و جلايي به ديواره هاي نمايشگاه داده بود. پيش از اين قرار بود، استاد محمود فرشچيان نيز در اين هفته فرهنگي حضور داشته باشد، اما به دلايلي حضور ايشان ميسر نشد، اگرچه تابلوهايي چند از آثار استاد فرشچيان سينه آويز ديوار نمايشگاه شده بود. استادآقاميري در سخنراني خود، ويژگيهاي نگارگري ايراني را براي حاضران تشريح كرده بود.
مجسمه سازي ايراني
غرفه مجسمه سازي هم از جمله غرفه هاي نسبتاً پرطرفدار نمايشگاه بود. خانم مليحه كيانيان كه پيش از اين مجسمه هايش را در زورخانه اي در مشهد ديده بوديم (به اندازه ۱۸ متر) با تابلوهاي متعدد، هم نقاشي و هم مجسمه، در غرفه اش از مشتاقان پذيرايي مي كرد. وي، ضمناً بيكار نبود و مدام با خمير مجسمه سازي ور مي رفت و در همين مدت نيز چند مجسمه زيبا و شكيل را سروسامان داد.
معرق
معرق هم از ديگر هنرهاي دستي بود كه با همت«ملايي» معرق كار جوان، اما خوش قريحه ايراني در غرفه اي مجزا ارائه مي شد، ملايي هم در تمامي اين مدت با حضور در غرفه و ارائه عملي چگونگي كار روي هنر خود، شهروندان توكيو را به تعجب و تحسين واداشت.
سوزن دوزي
ديگر هنر دستي كه در اين نمايشگاه ارائه شد، سوزن دوزي و كار روي پارچه بود كه خانم اكبري، كه از جمله هنرمندان با سابقه در اين حرفه است، با آوردن كارهاي شاخص خود و نيز ارائه كارگاهي عملي در اين زمينه به معرفي آن همت گماشته بود.
نقش برجسته مس
«نقش برجسته مس» يا همان قلمزني كه در واقع حكاكي تصاوير روي فلز مس است را خانم اميرآقايي برعهده داشت. تابلوهاي مختلف نقش برجسته مس به همراه چگونگي ساخت و فراهم آوردن اين تابلوها، را خانم امير آقايي هنرمند ديار شمال به خوبي درمعرض ديد تماشاگران ژاپني مي نهاد.
قالي باف ژاپني!
در كنار تمامي اين هنرمندان، خانم فردين همراز نيز به نمايندگي از سازمان صنايع دستي ايران، دست چين و گلچيني از هنرهاي دستي را در غرفه خود ارائه مي داد و به مراجعه كنندگان نيز درباره وضعيت هنرهاي دستي توضيحات لازم را مي داد. ضمن آنكه در سوي ديگر همين نمايشگاه نيز دار قالي اي برپا بود كه يك قالي باف ژاپني!! روي قالي هاي ايراني و دارقالي آن كار مي كرد. اگرچه مسئولان بخش فرش درباره به كارگير يك بافنده ژاپني!! و حضورش در بخش قالي ايران توضيحاتي دادند و گفتند كه نتوانستند فردي ايراني را پيدا كنند، اما به نظر مي رسيد كه در اين زمينه مي توانست برنامه ريزي مناسب تري صورت گيرد تا فرش ايران كه خود صاحب نام و عنواني جهاني است و بخشي مهم از صادرات غيرنفتي را به خود اختصاص مي دهد، حداقل بافنده هاي ايراني را بركنار دار قالي تجربه مي كرد.
نتيجه: همانند بسياري از شاخه هاي ديگر هنرهاي دستي ايران از قابليتهاي فراواني برخوردار است، اما صد حيف كه تبليغات و شناسايي درست و مناسبي از اين هنرها صورت نمي گيرد. جا دارد كه مسئولان برگزاركننده اين گونه نمايشگاهها كه در نقش خود حركت پسنديده و مثبتي است، به تبليغات و رسانه اي كردن هنرهاي ايران نيز توجه كنند. شايد كاري كه فيلم «گبه» براي فرش گبه كرد و يا فيلم «فرش باد» براي قالي و سبب جلب توجه بسياري از جهانيان شد، مي بايست روي برخي از هنرهاي دستي ايران هم صورت بگيرد تا رونق و رواج آن در ديگر نقاط جهان صبغه اي ديگر به خود بگيرد.