سه شنبه ۱۳ خرداد ۱۳۸۲ - شماره ۳۰۶۸- June, 3, 2003
افشاي قتل عام ۲۵۰ فلسطيني به دست ارتش اسرائيل (۱۹۴۸)
زنده به گور
اسرائيل با تأييد كشتار طنطوره مجبور خواهد شد حق بازگشت فلسطيني ها را به رسميت بشناسد و از طرف ديگر به خانواده هاي آنها غرامت بدهد
014175.jpg
آمال شحادة
دو پژوهش علمي، يكي توسط پژوهشگر اسرائيلي و ديگري توسط يك فلسطيني كه پدرش شاهد عيني اين ماجرا بود، تأييد مي كنند كه ارتش اسرائيل براي كوچ دادن ساكنان روستاي «طنطوره» برنامه ريزي كرده بودند. دانشگاه حيفا به خاطر نگراني از مسئله بعدي تحقيق اول را رد كرد زيرا اسرائيل در نهايت مسئول كشتار دسته جمعي اهالي اين روستا معرفي مي شد. اما آيا چنين اقدامي واقعيت اعدام ۲۵۰ فلسطيني را در حالي كه پرچم سفيد بالا برده و تسليم شده بودند تغيير مي دهد؟
ـ آيا فوزي طنجي هست؟
اين فرياد يك سرباز اسرائيلي بود كه در برابر صدها فلسطيني ساكن روستاي طنطوره شنيده شد. آنها همه در خانه اي فلسطيني و در ساحل دريا بازداشت شده بودند. پاسخي نيامد. سكوتي دهشتناك بر آنجا سايه افكنده بود. زنان و مردان و كودكان و جوانان از اين بيم داشتند كه اسم بعدي نام آنها باشد. به هر حال سرنوشت هر كس را همين سرباز تعيين خواهد كرد. امواج خروشان دريا با مشت بر ساحل كنار روستاي طنطوره مي كوبيد تا اين سكوت را بشكند. صداي خشم امواج و فريادهاي آن سرباز وحشت را متراكم مي كرد:
ـ گفتم فوزي طنجي كجاست؟
سرباز پرسش خود را دوباره تكرار كرد. با دست به طوري اتفاقي به جواني اشاره مي كرد كه به خانواده فوزي نزديك بود. او را فراخواند. جوان پاسخي نداشت كه بدهد. سرباز اصرار كرد. جوان چيزي نگفت. آيا بايد مي گفت فوزي آن است و به اين ترتيب يكي از نزديكان و يكي ازفرزندان ملتش را تقديم اين سرباز اشغالگر مي كرد؟
«در اين موقع احساس كردم كه سرباز پسرعمه ام را به جاي من خواهد كشت. تصميم گرفتم خودم را معرفي كنم، يقين داشتم كه آخرين ساعات عمر من در اين دنياست. از بين بازداشت شدگان برخاستم و گفتم فوزي من هستم.» فوزي طنجي خاطرات خودش را از آن دوران براي ما تعريف مي كند. او با خانواده اش در روستاي فلسطيني طنطوره زندگي مي كرد. حتي امروز هم تمام جزئيات را به ياد دارد. طنطوره، يكي از زيباترين روستاهاي ساحلي فلسطين بود كه يكي از وحشيانه ترين جنايات رژيم صهيونيستي در آن اتفاق افتاد. اسرائيل امروزه سعي مي كند آن را انكار كند و حتي با هرگونه اطلاعاتي مربوط به آن مبارزه مي كند تا دامن ارتش خود را از آن اتهام پاك نگه دارد.
شب ۲۲ مه سال ۱۹۴۸ بود كه واحد «اسكندرونه» وابسته به «هاگانا» مأموريت يافت اين روستا را اشغال و ساكنانش را اخراج كند. واحد مذكور بعدها يكي از هسته هاي اصلي ارتش اسرائيل شد. امروزه درست پس از ۵۵ سال دوباره جنجالي سياسي و تبليغاتي پيرامون اين حادثه برخاسته است. به خصوص پس از آنكه (تيدي كاتس) پژوهشگر اسرائيلي اقدام به كشف تمام جزئيات اين حادثه كرد و آن را به صورت يك پايان نامه براي اخذ درجه فوق ليسانس خود به دانشگاه حيفا ارائه داد، دانشگاه آن را رد كرد و پژوهشگر آن نيز در معرض حملات ارتش اسرائيل قرار گرفت و ضد او به اتهام نشر اكاذيب و بردن آبروي واحد «اسكندرونه» اقامه دعوي شد و حتي از او خواسته شد كه مبلغ سنگيني را به عنوان جريمه بپردازد.
از اين رو فرماندهان واحد «اسكندرونه» معتقدند آنها توانسته اند واقعيت برنامه خود را كه در مورد اهالي اين روستا پياده كردند در برابر چشم جهانيان بپوشانند. اما برخلاف اين تصور، آنها نمي توانستند تمام حقيقت را بپوشانند. زيرا پيش از «تيدي كاتس» يك فلسطيني به نام محمد الطنجي فرزند همان فوزي طنجي تحقيق ديگري را آماده كرد كه مربوط به اين جنايت مي شد. او با كمك عكس و گرفتن نوارهاي ويدئويي از تعدادي شاهدان عيني كه به طور تصادفي نجات يافته و اكنون در شهرها و روستاهاي فلسطيني پراكنده اند تحقيق خود را مستند تهيه كرد. وي اطلاعات خود را از افرادي به دست آورده بود كه بعضي شان هم اكنون در اردن و سوريه ساكن اند. از جمله عدنان، برادر عبدالرزاق يحيي، كه خود شاهد عيني جنايت طنطوره بوده است.
كشتار طنطوره
براساس روايت فوزي طنجي ارتش اسرائيل نيمه شب ۲۲ مه روستاي طنطوره را اشغال كرد. پيش از آن جوانان روستا در نقاط مختلف مستقر شده بودند تا با سلاح هاي محقرانه اي كه داشتند از روستا حمايت كنند. فوزي مي گويد: «ارتش به طرف جواناني كه مقاومت مي كردند آتش گشود. تعدادي كشته شدند. مقاومت ما تا نزديكي هاي صبح ادامه پيدا كرد. تا آنجا كه مهماتمان تمام شد. من يكي از كساني بودم كه فقط دو تا گلوله ديگر داشتم. تصميم گرفتم به خانه برگردم. دو گلوله را براي احتياط نگه داشته بودم، تا بروم از خانه تفنگ ديگري به دست آورم. در راه سربازان را ديدم كه داشتند جوانان را به خانه الدسوقي در ساحل دريا مي بردند. آنها با بلندگو از همه مي خواستند خانه هاي خود را ترك و زنان و بچه ها به خانه آل يحيي و مردان به خانه الدسوقي بروند. نمي توانستم مادرم و خانواده را به حال خود بگذارم. پس به آن جا رفتم.» فوزي ادامه مي دهد: «سربازان ليست اسامي فلسطيني هايي را داشتند كه قبل از آمدن اسرائيل در نيروهاي پليس كار مي كردند. من هم يكي از آنها بودم. نخستين دور از اسامي را سربازي خواند. نوبت به اسم من رسيد. تصميم گرفتم پاسخ ندهم. مطمئن هم بودم كه كسي مرا شناسايي نخواهد كرد. وقتي اسمم را خواند ساكت شدم. كسي حرفي نزد. چند بار ديگر اسمم را خواند. عصباني شد و پسرعمه ام را فراخواند و گفت او را به جاي من خواهد كشت. در آن موقع بود كه برخاستم و خودم را به سرباز معرفي كردم.» فوزي مي گويد: «سرباز دست و چشمم را بست و به همراه ده جوان ديگر برد. ما سومين گروه بوديم كه به آن گور دسته جمعي مي رسيديم. تعداد زيادي از جوانان روستا كشته شده بودند. معلوم شد هر گروهي را مي آوردند آنجا مي كشتند. پيش از آنكه نوبت به كشتن يا اعدام ما برسد، دستور دادند چاله بكنيم. حفره اي به طول چهل و عرض دو متر كنديم. وقتي تمام شد دستور دادند كه جسدها را دفن كنيم. اين كار براي ما بسيار سخت بود. آنها رفتند تا خودشان اين كار را انجام دهند. مناظري بود كه پشت آدم مي لرزيد. وحشت همه ما را فرا گرفته بود، چون مي دانستيم كه مرگمان نزديك است. بدترين صحنه ها، جايي بود كه مي ديديم بعضي جوان هايي را خاك مي كردند كه هنوز اعضاي بدنشان تكان مي خورد. روشن بود كه آنها زنده اند.» در مدت انتظار مرگ، گروهي از يهوديان از «زخرون يعقوب» آمدند و مانع ادامه اين جنايت شدند. فوزي طنجي مي گويد: «من با بقيه مردان روستا، پس از كشته شدن ۲۵۰ نفر نجات پيدا كرديم.»
اسناد
مصادر و منابعي كه اسناد اين كشتار را ثبت كرده اند تأييد مي كنند كه ارتش اسرائيل براي ارتكاب اين جنايت برنامه ريزي كرده بود. اين موضوع در پژوهش هاي تيدي كاتس و محمد الطنجي هر دو آمده است. هر دو برداشت خود را متكي بر اطلاعاتي كرده اند كه از شاهدان عيني به خصوص بعضي سربازان اسرائيلي و يهوديان ساكن شهرك هاي همسايه طنطوره به دست آورده اند. اطلاعات موجود نشان مي دهد كه گروهان ۳۳ از گردان «اسكندرونه» به همراه بخشي از گروهان ترابري گردان (كرملي) و گروهان دريايي گردان (بلماح) اقدام به حمله به روستاي طنطوره و اشغال آن كردند. نزديك هاي صبح بود كه روستا پس از اتمام مهمات و تسليم شدن سقوط كرد. محمدالطنجي به نقل از يكي از شاهدان عيني مي نويسد: «پس از حمله شبانه تصميم گرفتيم صبح تسليم شويم. مقاومت اهالي روستا با آن سلاح هاي قديمي و مهمات اندك جز چند ساعت طول نكشيد. ما پرچم هاي سفيد را در همه جا بالا برديم. با اين وجود ما را در ساحل دريا جمع كردند. مردها يك طرف و زنان و كودكان طرف ديگر. تا بعدازظهر در آن آفتاب سوزان بدون غذا و آب مانديم. حتي به كسي اجازه دستشويي رفتن داده نمي شد. مجبور بوديم در مقابل همديگر قضاي حاجت كنيم. بعد يكي از افسران آمد. به نظرم فرمانده بود. ما چند نفر را بردند و دستور دادند كه حفره بزرگي را بكنيم. فهميديم كه براي كشته هايي است كه آنها را مي خواهند بياورند و خاك كنند. كشته ها را آوردند. آنها را يكي يكي در حفره انداختيم. بدترين خاطره اي را كه به ياد مي آورم اين بود كه من با دوست هم سن خودم مردي را داشتيم به طرف حفره مي برديم. يك دفعه دوستم ايستاد و شروع كرد به گريستن و ضجه زدن. مي گفت «عدنان! اين پدرم است كه هنوز زنده است و دارد به ما نگاه مي كند. چه كار كنم؟» اين شاهد ادامه مي دهد: «يادم مي آيد وقتي ما را از ساحل به آن گور بردند مردي كشته و به رو افتاده بود. دخترانش او را احاطه كرده و مويه مي كردند اما همسرش با اصرار انكار مي كرد كه او شوهرش نيست تا بچه ها از گزند مصون بمانند. در طول راه اجساد زيادي را ديديم كه بعد در آن گور دفن شدند.»
نكاتي را هم كه پژوهشگر اسرائيلي (تيدي كاتس) نقل مي كند به همين ترتيب است. او از زبان ايلي شمعوني كه در آن زمان مسئول سربازگيري گردان اسكندرونه بود مي گويد: «من ترديدي ندارم كه در طنطوره كشتاري اتفاق افتاد. من اين حرف را هيچ جا نزده ام. چون اين حادثه افتخاري براي ما نيست.» وي در نواري كه از او ضبط شده مي گويد ماجرا را شنيده ولي به چشم نديده است. مي گويد موضوع را از سه فرد يهودي شنيده است و آنها تأييد كردند كه سربازان اسراي فلسطيني را در گروه هايي جمع كرده و آنها را دويست متر جلوتر برده و به طرف آنها شليك كردند. فردي يهودي به او گفته بود پسرعمويش در جنگ قلقيليه كشته شد. زيرا در آن نبرد گردان اسكندرونه خسارت زيادي ديد و روحيه سربازان به شدت تضعيف شد. از اين رو فرماندهان تصميم گرفتند با كشتار طنطوره ضمن انتقام از فلسطيني ها، روحيه سربازان خود را بالا برند. اين سرباز از فرمانده اش شنيده بود كه به او دستور داد تا فلسطيني ها را به گروه هاي ۶ ـ ۵ نفره تقسيم كرده و آنها را اعدام كنند. سرباز ديگري مي گويد: «برادرم در يكي از نبردها كشته شد. آن وقت فرمانده دستور داد گروهي را ببر و بكش. به اين ترتيب كشته ها بيشتر مي شد. در مقابل هر نفر تعدادي كشته مي شدند.»
محمد الطنجي نيز در پژوهش خود با اتكا بر اسناد رسمي ارتش اسرائيل نشان مي دهد كه اشغال طنطوره و كشتار آن از پيش طراحي شده بود. طنجي در تحقيق خود مي نويسد: «پس از اشغال كفرسابا و خسارت هاي زياد ارتش اسرائيل، گردان اسكندرونه تصميم گرفت با تمام توان روستاي طنطوره را اشغال كرده و با انجام اين جنايت به آن ارتش شكست خورده اعتبار تازه اي ببخشد.» بن گورين نيز در يادداشت هاي روزانه خود مي نويسد: «انجام عمليات ضروري بود. بايد روحيه سربازان تقويت مي شد براي همين طنطوره تصرف شد. طنطوره بندر خوبي دارد. گردان اسكندرونه ۱۱۰۰ نفر نيروي دژبان و ۱۸۰۰ نيروي عادي داشت.» محمدالطنجي مي گويد طبق اظهارات بن گورين اسرائيل از اين كار سه هدف داشته است: ۱ ـ بالا بردن روحيه سربازان شكست خورده اش ۲ ـ تمايل صهيونيسم براي تخليه طنطوره و در اختيار گرفتن اين بندر ۳ ـ اشغال طنطوره شكافي را بين روستاهاي فلسطيني به وجود مي آورد و زمينه اشغال بقيه آنها را تسهيل مي كرد. به هر حال پس از تصميم گيري، ارتش اسرائيل طنطوره را از چهار جهت محاصره كرد و بنابراين هيچ فرصتي به روستاييان براي فرار داده نشد.
بيم هاي اسرائيل
وقتي پايان نامه (تيدي كاتس) كه زير نظر دكتر ايلان بابي تهيه شده بود، در دانشگاه حيفا رد شد، پرسش هاي متعددي را برانگيخت. دكتر بابي از كار پژوهشي و علمي تيدي كاتس حمايت كرد وآن را «نخستين پژوهش علمي در اين باره» معرفي كرد كه به طور طبيعي داستان پردازي هاي پيرامون فاجعه سال ۱۹۴۸ را مورد ترديد قرار مي داد. از اين رو بيشترين مخالفت ها از سوي كساني طرح شد كه تاريخ اسرائيل را تدريس مي كردند. به نظر بابي علت ديگر مخالفت با اين پايان نامه، بحث هايي بود كه پيرامون حق بازگشت فلسطيني ها مطرح مي شد. بحثي كه در گفت وگوهاي آينده صلح بايد حل و فصل گردد. در عين حال تيدي كاتس بين اين كشتار و فاجعه جنين تفاوتي نمي بيند. وي مي گويد: «ارتش اسرائيل در سال ۱۹۴۸ اين كشتار را مرتكب شد و در سال ۲۰۰۲ نيز كشتار جنين به وجود آمد و اين حقيقتي است كه هيچ كس نمي تواند آنها را انكار كند.» وي مي افزايد: «به عنوان يك اسرائيلي حتي براي لحظه اي در يكسان بودن اين دو كشتار ترديدي ندارم. به صراحت مي گويم كسي كه مي كوشد تا اين كشتار را كتمان كند دروغ مي گويد. اگر در رأس كشتار جنين، افرادي چون شارون، شائول موفاز و موشه يعالون بودند، در واحد اسكندرونه هم شارون حضور داشت، گرچه در گروهي نبود كه آن كشتار را مرتكب شد. ولي تفكري كه امروز حاكم است، آن روز هم حاكم بود.»
از سوي ديگر محمد الطنجي كه پژوهش خود را به دانشگاه گوتنبرگ سوئد تحويل داده مي گويد: «مخالفت اسرائيل با اين طرح به خصوص در اين زمان تصادفي نيست. اگر اسرائيل از اين جنايت حرفي نزند، پناهندگان هم حقي براي بازگشت نخواهند داشت. پژوهش مذكور در عين حال اخلاقيات دولتي را زير سوال مي برد كه مدعي دموكراسي در خاورميانه است. اگر اين كشتار اثبات شود ضربه بزرگي به ارتش اسرائيل و تصورات تاريخي اين دولت و به ويژه افرادي چون بن گورين به عنوان سمبل هاي اين رژيم خواهد خورد. اسرائيل با تأييد اين كشتار مجبور خواهد شد حق بازگشت فلسطيني ها را به رسميت بشناسد و از طرف ديگر به خانواده هاي آنها غرامت بدهد. اين دولت از آلمان مي خواهد به خاطر اقدامات نازيسم غرامت بگيرد. حال اگر پژوهش تيدي كاتس را بپذيرد مجبور خواهد شد همان غرامت را به خانواده هاي فلسطيني نيز بدهد.
از طرف ديگر، به نظر بابي، استاد راهنماي پژوهش كاتس، «بحث پيرامون اين فاجعه احتياج به يك حمايت بين المللي دارد. احتياج به يك بحث تاريخي و حمايت قانوني دارد. همه اينها بايد با يك روح علمي و آكادميك بررسي شود.» اما دانشگاه حيفا به جاي بررسي علمي اين پژوهش دستور داد كه بابي از دانشگاه اخراج شود. به هر حال جنايت طنطوره كه در آن حداقل ۲۵۰ فلسطيني زنده زنده در گور شدند فراموش نمي شود. حتي اگر دانشگاه حيفا و دولت اسرائيل بتواند صداي اين جنايت را خاموش سازد، افكار عمومي جهان نمي تواند آن را انكار كند و در نهايت اين دولت يهودي است كه بايد به بازماندگان اين جنايت و افكار عمومي جهان پاسخ دهد.
الوسط

زنان در آينده عراق
014190.jpg
زينب السويج*
ترجمه: غلامرضا رضايي نصير
در سال هاي دهه ،۱۹۸۰ وقتي در عراق كودك دبستاني بودم روزهاي ۲۸ آوريل مقام هاي حزب بعث به مدرسه مي آمدند و ما را مجبور مي كردند در جشن تولد صدام حسين در راهپيمايي ها شركت كنيم. اما امسال به دليل ديگري در اين روز به بغداد رفتم. شركت در كنفرانس تصميم گيري در مورد حكومت آينده عراق. اين اولين باري بود كه پس از فرار از عراق در پي قيام عليه صدام در پايان جنگ اول خليج فارس در سال ۱۹۹۱ به پايتخت بازمي گشتم. قرار بود به همراه ۳۰۰ نماينده ديگر در سالن همايش هاي ديكتاتور سابق گرد آييم. پس از پرواز به بغداد با يك هواپيماي باري نظامي، در شب به سالن رفتيم.
در كنفرانس نمايندگان جوامع مختلف عراق حضور داشتند: كردها، شيعيان، سني ها، آشوري ها، تركمن ها و لكرانيان؛ روحانيون، شيوخ قبايل، تجار، استادان دانشگاه، پزشكان، پناهندگان و بازگشتگان از تبعيد. در كنفرانسي ده ساعته، هر يك از ما حق داشتيم دقايقي سخنراني كنيم و هر چه دل تنگمان مي خواهد بگوييم.
شركت كنندگان در كنفرانس با يكديگر بحث و جدل مي كردند، سعي مي كردند حمايت ديگران را جلب كنند وقتي در حين بحث عقايد خود را تغيير مي دادند. در آغاز چنين به نظر مي رسيد كه همه با تشكيل يك دولت موقت كه كل كشور را اداره كند موافق هستند. اما بعد يكي از نمايندگان سخنور كرد استدلال كرد كه بهتر است آهسته پيش برويم. مشاهده كردم كه ديگر شركت كنندگان به نشانه تاييد سر خود را تكان مي دهند. فضاي حاكم بر كنفرانس بسيار هيجان انگيز بود. مردم همديگر را در آغوش مي گرفتند، مي گريستند و آزادانه با يكديگر گفت وگو مي كردند. پس از سي سال خفقان به نظر مي رسيد كه همه از آزادي اظهار و تبادل عقايدشان محظوظ مي شوند.
تنها اشكالي كه در كنفرانس رخ مي نمود، اين بود كه يك گروه بزرگ از خانواده عراق غايب بود. در كشوري كه زنان اكثريت جامعه را تشكيل مي دهند (به خصوص پس از دو دهه جنگ هاي ويرانگر) تنها پنج زن، از جمله خود من، به كنفرانس دعوت شده بوديم. سخنراني من تنها چند دقيقه طول كشيد. تصميم گرفتم به كنفرانس يادآوري كنم كه زنان بايد نقشي محوري در آينده عراق ايفا كنند و اينكه ما عراقي ها بايد همه با هم تلاش كنيم تا اختلافات و شكاف هاي عميق اجتماعي را كه رژيم صدام باعث و باني آن بوده است، از ميان برداريم.
سخنراني كردن در برابر دريايي از مردان، از جمله شيوخ و روحانيون، مرا مضطرب كرده بود و نگران واكنش آنها بودم؛ به خصوص از اين جهت كه من به عنوان نماينده گروه هاي سياسي داخلي در كنفرانس شركت نكرده بودم، بلكه نماينده اي مستقل بودم (من به هيچ جناح عراقي تعلق ندارم و با آنكه حجاب دارم به جدايي دين از سياست معتقدم. )
برخلاف انتظارم پس از پايان سخنراني من، ده ها نفر به من تبريك گفتند و تا زماني كه به سر جايم برگشتم، برايم دست زدند. چنين به نظر مي رسيد كه شركت كنندگان در كنفرانس به خوبي از اينكه جامعه عراق چه قدر عقب مانده است آگاه و مشتاقانه خواستار جبران اين عقب ماندگي ها هستند. اعتماد متقابل در ميان گروه هاي مختلف مذهبي، قومي و حتي در درون خانواده ها براي عراق جديد حياتي است. تحت حكومت بعثي ها ما همه رودرروي يكديگر قرار گرفته بوديم. در دوران مدرسه، من و همكلاسي هايم را تشويق مي كردند تا در مورد عقايد سياسي والدين خودمان جاسوسي كنيم. در دوران جنگ ايران و عراق بارها شاهد تصوير صدام حسين بر روي تلويزيون عراق بوديم كه به پدراني كه پسران خود را به دليل فرار از ارتش لو داده بودند، جايزه مي داد.
ما بايد بر جراحات ناشي از اين اختلاف و عدم اعتماد بين خانواده هاي عراقي و بين گروه هاي مختلف مرهم بگذاريم و آنها را درمان كنيم. اين بدان معناست كه در هر جا كه بعثي ها تلاش كرده اند نهادهاي جامعه مدني را از بين ببرند، به همه عراقي ها از جمله زنان بايد نقشي براي احيا و بازسازي اين نهادها داده شود. گستره اين بازسازي از وزارتخانه هاي دولتي تا صنعت نفت، آموزش و پرورش و نظام حقوقي را در برمي گيرد. درست است كه ايجاد دموكراسي روندي طولاني مدت است، اما قادر ساختن زنان به رهبري و شركت در تمامي جنبه هاي جامعه عراق را مي توان فوراً و بدون فوت وقت آغاز كرد. عراقي را تصور كنيد كه در آن زنان در تمامي بخش هاي خصوصي و دولتي نقشي فعال دارند و يك لحظه تجسم كنيد كه چنين امري چه الگويي براي كل منطقه به وجود مي آورد. كمك به ايجاد حكومتي آزاد از ويرانه هاي استبداد كاري شورانگيز است. اين احساس به انسان دست مي دهد كه در اطرافش تاريخ دارد شكل مي گيرد. اما نبايد فراموش كرد كه اين تاريخ تنها در صورتي ماندگار مي شود كه همه عراقي ها بخشي از آن باشند.
پي نوشت:
* نويسنده مقاله مدير اجرايي كنگره مسلمانان آمريكاست.

نگاه روزنامه نگار
سازمان ملل تسليم شده است
طارق علي
شوراي امنيت سازمان ملل كاملاً تسليم شده، اشغال عراق را به رسميت شناخته و استعمار جديد آن به وسيله آمريكا و آجودان هاي انگليسي اش را تاييد كرده است. زماني را كه «جامعه جهاني» براي اقرار به اشتباهش انتخاب كرد، براي آمريكا عالي بود. ديروز مديران اجرايي بيش از هزار شركت در لندن جمع شدند تا زير آفتاب اجماع حاصل شده لم بدهند و از سايه چتر بزرگ بكتل، شركتي كه بيش از همه مورد علاقه امپراتوري هاي آمريكايي جديد است، لذت ببرند. قسمت كمي از اموال غارت شده در اين مكان تقسيم مي شود. پس چه بر سر گفت وگوهاي آتشين اروپا و آمريكا آمد؟ برلوسكوني وآزنار - دو تا از دست راستي ترين حكومت هاي اروپا - همكاران مناسبي براي توني بلر بودند. كشورهاي اروپاي شرقي نيز معناي جديدي به كلمه «دنباله رو» دادند و براي ايستادن پشت سر بوش از هم سبقت گرفتند. در مقابل، فرانسه و آلمان ماه ها با حمله نظامي آمريكا به عراق مخالفت كردند. شرودر، انتخاب دوباره اش را - كه با اكثريت شكننده اي صورت گرفت - مديون قول اش به مخالفت با هر گونه حمله به بغداد حتي با تصويب سازمان ملل بود. شيراك كه مجهز به سلاح وتو در شوراي امنيت هم بود، بارها اعلام كرد كه فرانسه حمله به عراق بدون تصويب سازمان ملل را هرگز نخواهد پذيرفت. مسكو نيز در اعلام مخالفت با نقشه آمريكا به پاريس و برلين ملحق شد. پكن نيز اعتراض اش را به طور محدود ابراز كرد. ابتكارهاي فرانسه و آلمان شور و شوق و نيز بهت زيادي در ميان مفسران سياسي برانگيخت. اين مسئله، شكاف بي سابقه اي در اتحاد آتلانتيك بود. اگر اين شكاف فجيع باقي مي ماند، چه بر سر اتحاديه اروپا، ناتو و جامعه جهاني مي آمد؟ آيا محتواي اصلي غرب مي توانست به حياتش ادامه دهد؟ اين نگراني ها خيلي زود برطرف شدند. تازه موشك هاي آمريكايي آسمان تاريك بغداد را روشن كرده بودند و تازه اولين شهروندان عراقي كشته شده بودند كه شيراك با عجله اعلام كرد فرانسه حريم هوايي خود را در اختيار بمب افكن هاي آمريكايي خواهد گذاشت (كاري كه فرانسه، تحت زعامت همين شيراك، وقتي ريگان به ليبي حمله كرد، انجام نداد. ) و براي نيروهاي آمريكايي آرزوي «پيروزي سريع» كرد. يوشكافيشر وزير خارجه آلمان نيز اعلام كرد كه دولت او نيز اميد دارد مقاومت در برابر حمله نيروهاي آنگلو - آمريكن «به سرعت فرو پاشد». پوتين هم براي اينكه عقب نماند، به هموطنانش اعلام كرد كه روسيه «به دلايل اقتصادي و سياسي» به پيروزي قاطع آمريكا در عراق علاقه مند است.
واشنگتن هنوز راضي نيست و مي خواهد فرانسه را تنبيه كند. چرا يك موج تبليغاتي منفي تشريفاتي در تلويزيون رابرت مرداك، وسيله اين تنبيه نباشد؟ بهترين وسيله براي نشان دادن اتخاذ يك استراتژي هجومي، به وجود آوردن نمونه اي مانند عراق بود. اگر هيچ دليل مشخصي پشت حمله به عراق نباشد، آن گاه ترديد كمي در مورد هدف اصلي باقي مي ماند. بعداز آن، رهبران دوباره متحد شده شمال كنار هم لم مي دهند و كاري را كه خيلي خوب بلدند، دنبال مي كنند: غارت كردن جنوبي ها. تصرف بغداد اولين پرده از نمايش استعماري جديد بود. افتادن اختيار نفت عراق به دست آمريكا، مي تواند منجر به تضعيف اوپك شود. از ديدگاه استراتژيك، وجود يك حكومت مستقل عرب در بغداد، تهديدي براي ارتش اسرائيل است. استقرار محافظه كاران افراطي نزديك به حزب ليكود در پست هاي كليدي در واشنگتن، بهترين فرصت را براي تل آويو فراهم كرد تا از شر يك دشمن سنتي خلاص شود. سرانجام، همان طور كه استفاده از سلاح هسته اي در هيروشيما و ناكازاكي، قدرت آمريكا را به رخ اتحاد جماهير شوروي كشيد، حمله هوايي برق آسا به عراق نيز به دنيا مي فهماند كه در صورت لزوم، آمريكا توان لازم براي پيش بردن حرف هايش را دارد. سازمان ملل در برابر اين جنگ پيشگيرانه كاري از پيش نبرد. جامعه ملل، سلف بدشانس سازمان ملل حداقل اين احترام را براي خود قائل بود كه بعد از اينكه بارها به حريم اش تجاوز شد، خود را منحل كند. رهبران جنگ، بي شرمانه همان اعمال هيتلر در سال ۱۹۴۰ را تكرار مي كنند. ماكس بوت در فايننشال تايمز مي نويسد: «فرانسه ابتدا در سال ۱۹۴۰ به سختي جنگيد. اما سرعت و شدت پيشرفت آلمان منجر به فروپاشي كامل فرانسه شد. همان جريان در عراق تكرار خواهد شد. » شايد وقايعي كه در فرانسه بعد از ۱۹۴۰ اتفاق افتاد، جلوي اين آدم هاي پرشروشور را بگيرد.
استقبال نكردن شيعيان از نيروهاي آمريكايي و مقاومت هاي شديد نيروهاي غيرمنظم نظامي در روزهاي ابتدايي جنگ، به اين فرضيه دامن زد كه عراقي ها «مردمان بيمار»ي هستند كه پيش از آنكه بتوانند سرنوشتشان را به دست گيرند (البته اگر هيچ وقت بتوانند)، بايد مدت طولاني تحت تربيت باشند. اين روش توسط ديويد آرونوويچ در مجله آبزرور پيشنهاد شد. جورج ملون نيز در وال استريت ژورنال هشدار مي دهد: «عراق به اين راحتي نمي تواند آسيب هاي ناشي از خشونت هاي صدام را ترميم كند. » - «جامعه عراق بعد از سه دهه تحمل حكومتي جنايتكار، جامعه اي بيمار است. » او تاكيد مي كند كه براي ايجاد يك «جامعه منظم» و تجديد حيات (خصوصي كردن) اقتصاد، زمان زيادي لازم است.
اگر از سازمان ملل و اروپا (از خير روسيه و چين بگذريد) براي مقاومت جدي در برابر نقشه هاي آمريكادر خاورميانه، انتظاري نداشته باشيم، پس مقاومت از كجا بايد آغاز شود؟ طبيعتاً اول از همه در خود منطقه. مي توان اميد داشت كه اشغالگران عراقي، سرانجام با مقاومتي ملي كه در مقابل حكومت دست نشانده آنها شكل مي گيرد، از عراق فرار خواهند كرد و دست نشانده هاي آنان به سرنوشت نوري سعيد، نخست وزير سابق اين كشور دچار خواهند شد. دير يا زود، حلقه رژيم هاي مستبد عربي اطراف عراق شكسته خواهد شد. اگر تنها يك منطقه در جهان وجود داشته باشد كه نظريه گذشتن دوران انقلاب هاي كلاسيك را نقض كند، آن منطقه جهان عرب است. روزي كه بساط حكومت هاي عربي مستبد توسط مردمشان جمع شود، سلطه آمريكا - و اسرائيل - در منطقه پايان خواهد يافت.
گاردين

حاشيه جهان
• كبوتري در لانه بازها
014180.jpg

ورود كبوتر راه گم كرده به ساختمان پنتاگون جنجال آفرين شد. وزارت دفاع آمريكا (پنتاگون) كه به خاطر سياست هاي جنگ طلبانه به لانه شاهين ها معروف شده چندي پيش با ورود كبوتري به ساختمان براي ۴۰ دقيقه با جنب و جوش و بحران مواجه شد. آژيرهاي هشداردهنده در ساختمان به صدا در آمد و ماموران از يك سرتا سر ديگر راهروهاي پنتاگون به دنبال كبوتر وحشت زده دويدند. سرانجام پس از ۴۰ دقيقه تلاش پاردو موآمو يكي از مسئولان پنتاگون كه به مهارتش در نشانه گيري نيز معروف بود توانست با كتش پرنده را بگيرد. حضور ميهمان ناخوانده باعث شد تا پنتاگون بار ديگر سيستم امنيتي كه به ويژه پس از حملات يازده سپتامبر تشديد شده است را بازبيني كند. به اعتقاد مقامات پنتاگون به هر حال از جايي كه يك پرنده به آساني وارد مي شود دشمن نيز مي تواند وارد شود. به گفته ماموران نگراني اينكه اگر او كبوتر جاسوس بوده و وسيله فيلم برداري يا ميكروفون به همراه داشت بيشترين اضطراب را در پنتاگون ايجاد كرد. زمان جنگ جهاني اول از كبوتر براي جاسوسي استفاده مي شد بدين ترتيب كه دوربيني به پاي آنها بسته و پرنده را به خانه دشمن مي فرستادند و پس از بازگشت پرنده به لانه اش از اطلاعات همراه او استفاده مي كردند. به نوشته روزنامه واشنگتن پست اكنون بازجويي از ماموران امنيتي پنتاگون آغاز شده است. به اعتقاد برخي مقامات پنتاگون اين سهل انگاري به هيچ وجه قابل بخشش نيست چرا كه كبوتر از درب جلويي ساختمان وارد شده و توانسته از طبقه همكف تا چهارم يعني قسمت نيروي هوايي پرواز كند بدون آنكه با مشكلي مواجه شود. جالب اينكه در اين قسمت هيچ دريچه و پنجره اي نيز موجود نيست به همين خاطر نحوه ورود پرنده به ساختمان شبهه انگيزتر شده است. كبوتر دستگير شده در پنتاگون دقايقي بعد از آنكه ماموران مطمئن شدند او مامور يا جاسوس نيست در خارج از ساختمان رها شد. پاردو در اين باره به شوخي به خبرنگاران گفت: «پس از آنكه بعضي مطالب و اطلاعات سري را در گوش كبوتر نجوا كردم به او ساختمان وزارت خارجه را نشان دادم.» وزارت خارجه آمريكا به خاطر مخالفت ها و كشمكش هايي كه در بسياري موارد به ويژه در مورد جنگ عراق با پنتاگون داشت به كبوتر تشبيه شده است.

• آمريكا، بزرگ ترين ناقض حقوق بشر
014185.jpg

به گزارش سازمان عفو بين الملل جنگ عليه تروريسم به رهبري آمريكا جهان را به مكاني خطرناك تر و سركوبگرانه تر تبديل كرده است.
اين سازمان بين المللي طرفدار حقوق بشر، ايالات متحده و انگلستان را به بازداشت بدون محاكمه افراد مظنون به فعاليت هاي تروريستي تحت قوانيني كه پس از حملات ۱۱ سپتامبر وضع شده اند متهم كرد. علاوه بر آن كشورهايي مثل فيليپين و چين را به استفاده از قوانين امنيتي براي سركوب مخالفان سياسي متهم كرد.
ايرنه خان، دبيركل سازمان عفو بين الملل گفت: «جنگ عليه تروريسم به جاي آنكه جهان را مكاني امن تر سازد، با ايجاد محدوديت در زمينه حقوق بشر، تضعيف حاكميت قوانين بين المللي و محافظت از دولت ها در برابر نظارت، آن را به مكاني خطرناك تر تبديل ساخته است.» بنا به گزارش سازمان عفو بين الملل اكثر ۱۲۰۰ نفر تبعه كشورهاي خارجي كه در بازجويي هاي مربوط به حملات ۱۱ سپتامبر آمريكا دستگير شده اند - عمدتاً مسلمانان عرب يا آسياي جنوب شرقي ـ يا از كشور اخراج شده اند و يا به جنايات ديگري كه هيچ ربطي به فعاليت هاي تروريستي نداشته است، محكوم شده اند.
در انگلستان يازده نفري كه هنوز در بازداشت به سر مي برند پناهجو يا پناهندگان خارجي بوده اند. سازمان عفو بين الملل بازداشت ۶۰۰ نفر از اتباع خارجي را در جزيره گوانتانامو يك رسوايي حقوق بشر خواند و خواستار آزادي بازداشت شدگان شد. در پاسخ به اين گزارش آري فلچر، سخنگوي كاخ سفيد نقض حقوق بشر توسط ايالات متحده را در گوانتانامو تكذيب كرد و اين گزارش را بي ارزش خواند. سخنگوي وزارت كشور انگلستان نيز قانون ضدتروريسم اين كشور را كه به نيروهاي انتظامي اجازه مي دهد بدون اتهام اتباع خارجي را بازداشت كند، پاسخي متناسب با تهديدي دانست كه كشور با آن رودررو است.

• زنان تركيه هم به نماز جمعه خواهند رفت
مسئول امور ديني تركيه طي خطبه اي اعلام خواهد كرد كه از اين پس زنان نيز مي توانند در مسجد نماز جمعه را به جاي آورند. به نوشته روزنامه مليت تركيه رئيس امور ديني اين كشور به زودي طي خطبه اي درباره فضيلت نماز جمعه در مورد لزوم شركت زنان در نماز جمعه در مساجد نيز سخنراني خواهد كرد. همچنين گويا در اين خطبه مردان به آوردن زنان و كودكانشان به مسجد تشويق خواهند شد. به گزارش مليت مسئول امور ديني تركيه به مردم توصيه خواهد كرد كه براي حضور در نماز جمعه لباس هاي تميز و زيبا بر تن كرده و از استفاده هر گونه مواد معطر كه ممكن است ديگران را آزار دهد خودداري كنند. پيش از اين تنها مردان در نماز جمعه تركيه حضور داشتند و زنان نمي توانستند در مساجد اين نماز را بر جاي آورند.

جهان
اقتصاد
انديشه
ايران
زندگي
سينما
ورزش
هنر
|  اقتصاد  |  انديشه  |  ايران  |  جهان  |  زندگي  |  سينما  |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |