نمي خواهيم تماشاگر را دو شقه كنيم. ما اصلاً معتقد نيستيم كه اگر آپادانا يا پاسارگاد را تاسيس كنيم تماشاگر پرسپوليس را گرفته ايم
اميرحسين ناصري
• البته شما در مصاحبه هاي گذشته تان مدعي شده بوديد كه ۴۶۰ ميليون به علي پروين داده ايد.
۱۰۰ ميليون وام آقاي زم را هم من حساب كرده بودم. اين كه مي گفت چرا ۴۶۰ ميليون گفتي راست مي گفت. من فكر كردم كه آقاي زم اين ۱۰۰ ميليون را داده به خودش اما بعد آقاي زم زنگ زد و گفت كه اين پول وام بوده. اين پول در دوره من بوده.
• از ۶۶ تا ،۶۹ يعني سه سال.
بله.
• يعني سالي ۱۲۰ ميليون.
بله.
• وقتي شما مي گوييد ۳۰۰ ميليون كنار مي گذاشتيد براي كل بازيكنان، ۱۲۰ ميليون براي پروين زياد نبود؟
اين ۳۰۰ ميليون براي بازيكنان بود نه كادر. كادر بودجه جدا داشت. مي خواهي پرينت بودجه مان را بياورم؟ من به تو دروغ نمي گويم.
• قبول دارم ولي...
نه، من با صراحت اعلام مي كنم. من جمع دريافتي را گفته ام. مصوب هم مي كردم. با دعوا هم مصوب مي كردم.
كسي نمي آيد قربان صدقه امير عابديني برود. همين آقاي ميرزايي مي نشست كنار آقاي محلوجي مي گفت اگر من ۳۰ سال ديگر به عمر كاري ام اضافه شود و هر ۳۰ سال ديگر كارمند رتبه عالي دولت باشم، اين قدر هم به حقوقم اضافه شود، به پول امروز فلاني نمي رسم. محلوجي هم حساب كتاب مي كرد كه آره فلان بازيكن هم ۶۳ كيلو است و ۶۳ ميليون دلار قراردادش است. مي شود كيلويي يك ميليون دلار. ما خدمات يك فوتباليست را از ۲۳ تا۳۰ سالگي در اختيار مي گيريم، اين كل قدرت درآمدزايي اش همين ۶ سال است. ممكن است كه در كار تجاري موفق شوند.
• اغلب شان بيزينس من هاي خوبي هستند.
بله. فوتباليست ها خيلي باهوش اند. ياد گرفته اند. ديده اند فوتباليست هايي كه فقط دل خوش كرده اند به ورزش با يك شكستگي پا، از قدرت و انتفاع ساقط شده اند. به همين سادگي. اين فوتباليست حساب مي كند كه سالي مثلاً ۳۰ ميليون بگيرد در ۶ سال مي شود ۲۱۰ ميليون اگر امروز آپارتماني ۴۰ ميليون تومان باشد، با اين نرخ تورم قبول داريم كه ۶ سال بعد مي شود ۲۵۰ ميليون تومان. مجتبي محرمي سال ،۱۳۶۲ ۴۵۰ هزار تومان از من گرفت تا آپارتماني يك ميليون و صدهزار توماني را قولنامه كند.
آن آپارتمان را امروز با ۵۰ ميليون هم نمي ده. در اين ۶ سال آنها نه مي توانند درسشان را ادامه دهند و نه مي توانند بروند بازار كار كنند. كار و كاسبي شان همين است كه ماشين بخرند، بفروشند يا موبايل همين طور.
• باز هم نگفتيد شما چطور مي توانستيد با ۵۰ درصد هزينه هاي باشگاه كه اعلام شده تيم را بچرخانيد؟
به سادگي اين كار را مي كردم. فكر مي كنم پرسپوليسي كه ما با ۶۲۰ ميليون در سال ۶۸ بستيم، امسال با يك ميليارد و دويست ميليون قابل اداره بود.
• اما يك ميليارد و دويست، ۵۰ درصد يك ميليارد و هفتصد - همان بودجه اي كه امسال هزينه شده - نيست.
نه. ما هنوز به آخر فصل نرسيده ايم. بگذاريد اينها تراز مالي بدهند. ضمن اينكه در دوره اول جام باشگاه هاي آسيا اوت شدند. يعني ۲ سفر را افتادند. اينها هزينه هايي بود كه امسال حذف شده. با تمام اينها گفتم ۵۰ درصد. شايد من ادعا مي كنم ولي ما مي توانستيم بازيكنان را كنترل كنيم كه شما مثلاً ۱۲ ميليون بگير، شما ۱۶ ميليون.
• چه چيزي داريد كه چنين ادعايي مي كنيد؟
آنها تازه آمده بودند. شايد امسال آنها هم همين كار را بكنند.
• اما اين بحراني است كه پاي شما را هم وسط كشيده.
نه من طرف نيستم. قبول ندارم. بحران طرف ما نيست.
• وقتي شما به مناظره دعوت مي شويد؟
باشد. مي خواهند بگويند شما باشگاه پرسپوليس تشكيل داديد، چرا اسناد را نمي دهيد؟ تمام اينها جواب دارد. من اسناد را كه نبايد به آنها مي دادم، بايد به مجمع تحويل مي دادم. مي گويند بدهكاريد. ثابت مي كنيم كه نيستيم. شما ثابت كنيد بدهكاريم. ما ثابت مي كنيم طلبكاريم.
• اتفاقاً يكي از بحث هاي اصلي تحويل اسناد و مدارك است.
مدير عامل كه نمي تواند اسناد و مدارك را با خود ببرد. بالاخره من جايگاهي در حوزه هنري داشتم. بعد از من هم آقاي انصاري فرد و ميرزايي بوده اند. اگر قرار باشد جواب بدهم به اين دو نفر است. اصلاً بحث اينها نيست. من اسناد هم نداده باشم، چه ربطي دارد به وضعيت فوتبال در فصل ۸۲ - ۸۱؟ چه ربطي به فوتبال دارد.
• شايد مهم ترين مسئله همان حضور سايه تان است.
خب بله. اما سند مثلاً علي دايي چه ربطي دارد به باشگاه پرسپوليس.
• حرف شما شايد درست باشد، اما قبول داريد كه سايه تان وجود دارد؟
من كه كتمان نكردم. مگر مي شود كسي ۸ سال مدير باشگاهي باشد، نمرده باشد و بگوييم سايه اش نيست.
• اگر به جاي غمخوار بوديد، براي از بين بردن اين سايه چه كار مي كرديد؟
چرا از بين ببرم؟
• نه، منظورم راحت شدن از اين سايه است. چطور با سايه كنار مي آمديد؟
چرا استفاده مثبت نكنم؟
• چطور مي توان از سايه استفاده مطلوب كرد؟
خيلي راحت. خيلي راحت. آقاي غمخوار اطلاعاتي مي خواست، خدا من را نيامرزد اگر در اختيارش نمي گذاشتم. مي گفت فلان سند، مي گفتم فلان جاست. اين قدر در حوزه است، اينقدر در فلان جاست و... اگر مي گفتيد گير ما فلان جاست كمك نمي كرديم گيرشان برطرف شود؟ آقاي پروين و خوردبين آمدند اينجا بهشان گفتم با باخت نمي توانيد حرف بزنيد. وقتي تيم مي بازد طرفدار قبول نمي كند.
• شايد نگراني شان تيم پرسپوليسي است كه شما مدت ها پيش ثبتش كرده ايد و امروز مي تواند در مقابل اين پرسپوليس يا پيروزي قرار گيرد.
ندارم.
• من خودم برگه ثبتش را ديده ام.
ندارم و هيچ گاه تيمي به نام پرسپوليس راه نخواهم انداخت.
• شما تيم پرسپوليس داريد.
ندارم. من پرسپوليس ندارم.
• چرا داريد.
مازيار ورزش تيمي دارد به نام پرسپوليس جوان كه اصلاً ربطي به من ندارد.
• باز هم معتقدم شما تيم پرسپوليس داريد.
نه تيم نيست.
• منظورم تيمي كه امروز فعال باشد نيست. موسسه اي كه نامش پرسپوليس است مد نظرم است.
يك شركت است.
• موسسه فرهنگي پرسپوليس كه كلاس كنكور دارد منظورم نيست.
نه، شركتي است كه مي تواند تيم فوتبال داشته باشد ولي هيچ گاه آن را راه نينداختيم و راه هم نمي اندازيم.
• پس چطور وعده پرسپوليس مي دهند؟
آقاي پروين گفته آپادانا. كي گفته پرسپوليس؟
• چه دليلي دارد كه آپادانا يا پاسارگاد را راه مي اندازيد ولي پرسپوليس را نه؟
آن شركت پرسپوليس را گرفتيم تا نيايند يك روزي تيم پرسپوليس را مقابلتان علم كنند. وقتي پرسپوليس نوين را راه انداختند متوجه شدم كه مي شود يك روزي هم پرسپوليس را راه انداخت. رفتيم پرسپوليس به ثبت برسانيم. گفتند پرسپوليس به ثبت رسيده. گفتيم كي به ثبت رسانده؟ اسامي را به ما دادند. گفتيم پرسپوليس تان را مي خريم. تاريخ ثبت آنها قبل از تاريخ ثبت پيروزي است. هيچ نوع فعاليتي هم تاكنون نداشته. چرا خريديم؟ براي اينكه كسي نتواند پرسپوليس را به ثبت برساند. اين پرسپوليس هماني بود كه قرار بود بشود سهام عام و پيروزي شود تيم فوتبالش.
• نمي خواهيد فعالش كنيد؟
نه. به اسم پرسپوليس نه.
• چرا؟
نمي خواهيم تماشاگر را دو شقه كنيم. ما اصلاً معتقد نيستيم كه اگر آپادانا يا پاسارگاد را تاسيس كنيم تماشاگر پرسپوليس را گرفته ايم.
• البته وقتي شما و علي پروين باشيد عده اي جذب مي شوند. اين طور نيست؟
نه. مردم مي توانند ۲ تيم را دوست داشته باشند.
• اگر اين دو مقابل هم قرار گرفتند؟
يكي را تشويق كنند. چه كسي گفته ما را تشويق كنند؟ چه كسي گفته ما را تشويق مي كنند؟ شايد اصلاً نتوانيم موفق شويم. ديگر اين قدر نبايد از ما خوف داشته باشند كه اصلاً نبايد در فوتبال فعاليت داشته باشيم. مگر كسي مي تواند ما را از حقوق اجتماعي محروم كند؟ فقط به خاطر اينكه ممكن است رقيبش شويم؟ اين جرم است؟ پس در سپاهان را هم ببندند.
• برگشتن به فوتبال را جدي گرفته ايد؟
من دوست دارم كه در فوتبال فعاليت كنم اما نه در پيروزي يا پرسپوليس.
• اصلاً علاقه اي نداريد؟
به هيچ وجه. با اين سيستم و با اين شرايط نه. در سيستم دولتي باشگاهداري جواب نمي دهد.
• همين سيستم دولتي ۱۵۰ ميليون به آنها كمك كرد.
خب بكند. اين وام است، بايد برگردانند. اين كمك ماده قانوني مي خواهد. ماده قانوني اش چيست؟
• يعني معتقديد يك روزي قانون همين مسئولان را هم به دادگاه مي كشاند؟
بله. مگر ما آن موقع چه جرمي مرتكب شده بوديم؟ وام گرفته بوديم و برگردانديم، با وجود اين رفتيم دادگاه و جواب پس داديم.
• تغييرات آتي در تيم منجر به تشكيل جبهه جديدي توسط شما و پروين خواهد شد؟
الان اين مشكل من است يا اين مشكل باشگاه پرسپوليس است؟
• قاعدتاً پرسپوليس.
خب به من چه ارتباطي دارد؟ الان تيم واحد را كه يك سال است آورده ايم دسته اول مزاحم كسي شده ايم كه به مقام دوم تهران رسيديم؟ جايي جنجال كرده ايم؟ تيم پاسارگاد هم همين طور.
• چقدر براي اين تيم ها هزينه مي كنيد؟ متعلق به خودتان است؟
بله. اسپانسر داريم.
• شما قرار بود تيم دسته اولي پيام پيكان مشهد را بخريد و در تهران فعاليت فوتبال را ادامه دهيد. چه شد؟
دليل داشت. قانوني را وضع كردند كه تيم هايي كه سهميه شهرستان هستند نمي توانند در تهران فعاليت كنند. ما هم مي خواستيم در تهران تيم داشته باشيم نه در مشهد. ضمن اينكه ايران خودرو پول داد، مشكلاتش را حل كرد. ما هم پيگيري نكرديم، در حالي كه ما قرارداد قانوني داريم، چك داده ايم.
• قرار بود آن تيم وقتي در تهران فعاليت مي كند نام پرسپوليس داشته باشد.
نه. اصلاً اين طور نبود. اتفاقاً قرار بود به نام پيام فعاليت كند. الان پرسپوليس جوان دارد كار مي كند. ما هم نمي رويم جلويشان را بگيريم اما همين كه اسم عابديني بيايد جلويش را مي گيرند.
• اين ترس براي چيست؟
طبيعي است. مي ترسند از محبوبيت پرسپوليس كاسته شود. الان سپاهان چقدر محبوبيت دارد؟ پس از ذوب آهن هم درست شده است. اين ترس وجود دارد. شما مي گوييد چرا مي ترسند، من نمي توانم جواب منطقي برايش پيدا كنم.
• چه كساني مي ترسند؟
همان هايي كه مي گويند نه.
• چه كساني مي گويند نه؟
شما مي دانيد چه كساني مي گويند نه.
• كتاب آقاي زم را مي خواندم. ايشان برخي نامه ها را چاپ نكرده اند. يعني ترتيب چاپ نامه ها به شكلي بود كه منجر به محبوبيت بيشتر ايشان مي شد. جايي نديدم تسويه حساب ۲۰۰ ميليون توماني شما با بنياد هنرمندان يا حوزه هنري را چاپ كرده باشند.
خب كسي كه كتاب مي نويسد بر عليه خودش كه نمي نويسد. كتاب چاپ مي كند كه بگويد من زحمت كشيدم، خدماتي داشتم و ديگران مزاحم بودند. مشكل داشتند. من با آقاي زم رفيقم. دلم نمي خواهد با هم دشمن شويم، اما آقاي زم به خاطر افواه عمومي به من بد كرد. به خاطر حرف هايي كه به او زدند. من يادم هست كه همه غائله ختم شده بود. من اين خاطره را فراموش نمي كنم. دو اتفاق افتاد كه آقاي زم واكنش منفي نشان داد و همين دو اتفاق باعث شد كه امروز اين شرايط را داشته باشند. اتفاق اول اين بود كه بنده در اوج درگيري ها رفتم پيش آقاي محلوجي. گفتم آقاي محلوجي همه بد و بيراه هايي كه بهم گفته ايم به خاطر پرسپوليس بود. به من ثابت شده شما پرسپوليس را خيلي دوست داري. مي شود يك بار ديگر گذشت كني؟ گفت گذشت كنم كه چه شود؟ گفتم با آقاي زم بساز. گفت بسازم كه چه اتفاقي بيفتد؟ گفتم به اين قرآن من مدير عامل نخواهم بود. اما شما با آقاي زم صلح كنيد و هر كه را مي خواهيد مديرعامل بگذاريد تا باشگاه وضعيتش بدتر نشود. محلوجي گفت: آقاي ميرزايي شما با امير عابديني برويد، هر طور كه با آقاي زم صورت جلسه كرديد و سازش كرديد من قبول مي كنم. من تماس گرفتم با آقاي زم كه ما داريم مي آييم. شايد هم گفتم من دارم مي آيم. رفتيم دفتر ايشان رفتيم پيش ايشان، من گفتم آقاي ميرزايي آمده و هديه اي آورده كه شما را ببيند - نمي دانم هديه نهج البلاغه بود يا قرآن ـ آقاي زم گفت شما قدمت روي چشم، ميرزايي را نمي بينم. نمي گويم چرا آقاي زم آن تصميم را گرفت ولي ميرزايي آمده بود براي صلح. آقاي زم سفت و سخت ايستاد كه مطالبي هست و من بعداً به شما خواهم گفت و آن مطالب جز توهم چيز ديگري نبود. خيالات بود.
• چه بود؟
بگذريم...
• مثلاً.
بگذريم. بحث دوم. آقاي فائقي با رفاقت كامل جلسه گذاشت كه امير عابديني من به اين نتيجه رسيدم كه تو بايد برگردي پرسپوليس. گفتم پرسپوليس براي شما نيست، متعلق به زم و محلوجي است. گفت هر چه تو بگويي امروز تمام مي كنم. قسم خورد. بنده، آقاي فائقي، آقاي پروين و خوردبين رفتيم پيش آقاي زم. من شرايطي را براي صلح نوشتم. اين شرايطي را كه نوشتم فائقي گفت من نخوانده قبول دارم. آقاي زم گفت بدهيد تايپ كنيم. گفتم آقاي فائقي عجله دارند. روي همين برگه دست نوشته امضا كنيد. قبول نكردند. آقاي فائقي سه ورق كاغذ سفيد گرفت و سه امضا كرد. گفت هر چه تو توافق كردي اين امضاي من. آقاي زم گفت بحث سهام را نكنيم ولي من اين را فردا امضا مي كنم و تحويل مي دهم. سه روز بعد من پيگيري كردم گفتند من مشورت كردم صلاح نيست، ما در دادگاه برنده ايم.
تشابه بين اين واقعه زياد است. من واقعاً تعجب مي كنم كه حالا بنشينيم و ديگران را زير سوال ببريم و بگوييم چرا اين طور شد. در باشگاه پرسپوليس اگر من ۲۰۰ ميليون گرفتم، معادل همين مبلغ چك دادم. كه اگر خواستم باشگاه پرسپوليس را از زم بگيرم، ۲۰۰ ميليون ايشان را پس بدهم با بهره. من نوشتم آقاي زم من رفته ام زير بار قرض. شما باشگاه را ول كرده ايد. آقاي محلوجي ول كرده ۲۰۰ ميليونتان را برگردانده ام تسويه حساب كرده ايم. نماينده تان را معرفي كنيد زيرا ما حساب و كتابي با هم نداريم. چون آقاي زم معتقد بود در دادگاه برنده اند بلند نشد بيايد.
• شما چرا برگشتيد؟
از كجا؟
• از طرف گروه آقاي زم. يك روزي به خاطر زم مقابل همكاران سابق خود قرار گرفتيد.
بله، شديداً هم قرار گرفتم. من برنگشتم.
• ولي روزهاي ديگري رسيد و شما به نوبت از طرف هاي ديگر درگيري حمايت كرديد.
نه. زماني بود كه مي دانستم آقاي زم رفته. من تا زماني كه آقاي زم بود مي خواستم يك طرف قضيه ايشان باشند. اگر دعوا هم كردم با آقاي زم نبود با آقاي ميرزايي بود. اما واقعيت ها را بايد گفت. روزي كه باشگاه به طرف سازمان كشيده مي شد، به آقاي زم گفتم شما حتي اگر امروز هم با آقاي محلوجي كنار بياييد، آقاي فائقي راضي است. باور نكرد، من فائقي را بردم. روزي هم كه آقاي ميرزايي آمده بود اگر صلحنامه امضا مي شد همه چيز تمام بود. من ديدم به هيچ عنوان آقاي زم حاضر نيست كه اين مجموعه دور هم باشد. يعني اين نبود كه آقاي محلوجي برود. عابديني هم بايد مي رفت، پروين هم همين طور، همه بايد مي رفتند. آقاي زم مي ماند و يك گروه جديد. به هر حال من كتاب آقاي زم را نخوانده ام ولي اگر روزي آن قدر صداقت دارم كه بنويسم اينجا را اشتباه كردي و اگر درست باشد تشكر مي كنم.
• كمي در مورد عدم حضورتان در اين دوره شوراي شهر صحبت كنيم. فكر مي كنيد اگر هنوز در پرسپوليس حضور داشتيد انتخاب مي شديد؟
نه انتخاب اين دوره را با چيز ديگر قاطي نكنيد. اين يك اتفاق جديدي بود. اتفاقاً در اين دوره موفق تر بودم.
• چطور؟
تحليل انتخاباتي مي گويد. تمام دوره قبل يك گروه حضور داشت. تمام گروه ها يكي شده بودند. اسم من در آن ليست نبود. در فهرست دوم بودم. من در بين منفردها خيلي خوب بودم يعني نفر چهارم شدم. ۴۰۰۰ نفر هم بودند. اين دفعه باز هم در فهرست دوم بودم. فهرست دور دوم هيچ كدام از فهرست هاي دوره اول نبود. اما هم فتح الله زاده خوب راي آورد و هم من.
• در اين دوره فهرست هاي زيادي اعلام شد. چرا در هيچ كدام نبوديد؟
بعضي جاها كه من را قبول ندارند. مشاركت، كارگزاران حتماً خط من را خط خودشان نمي دانند. بالاخره دوم خرداد هم گفتند خاتمي من گفتم ناطق نوري. اگر چپ ها و راست ها را بررسي كنيد مي بينيد كه چپ ها من را راست مي دانند و راست ها من را چپ. براي اينكه موضع مستقل مي گيرم. آنجا كه صلاح مي بينم آقاي ناطق باشد مي گويم. تمام دوستانم هم گله كردند كه تو مي داني آقاي خاتمي راي مي آورد چرا اين حرف ها را زدي؟ گفتم من تشخيص خودم را مي گويم.
• ولي به نام باشگاه شد.
نه. تيتري كه زده بود يادت باشد. اولاً هيات مديره ما را يادت هست؟ آقاي دكتر شايگان، دكتر شكيب، دكتر برومند، آقاي جمالي بودند و من. آقاي جمالي و من موافق آقاي ناطق بوديم، آقاي محلوجي مي گفت من اصلاً دخالت نمي كنم، حتي رفت سفر كه از او چيزي نپرسم. سه نفر ديگر هم همه موافق آقاي خاتمي بودند. در جلسه اي كه براي بچه ها گذاشتم، گفتم من نظرم را مي گويم به راي مي گذاريم. ۵ راي مخالف آمد و ۱۶ راي موافق. ۱۶ نفر همه امضا كردند.
• تعداد زيادي از اين ۱۶ نفر پاي فهرست هاي ديگر را هم امضا كردند.
همه آنها در جلسه حضور داشتند. دموكراسي كامل بود.
• اين سياست اشتباهي نيست؟
نه، چرا؟ من تشخيصم اين بود. دموكراسي يعني همين. از تشخيصم هم برنگشتم. من حتي سوار موج هم نشدم. به دوستان آقاي ناطق هم گفتم كه مي دانم ايشان راي نمي آورند ولي من كار خودم را مي كنم.
• مسئله پست وزارت مطرح نبود؟
اگر من با آقاي خاتمي بودم امكان اين مسئله بود ولي من در فهرست آقاي ناطق نبودم. چون من وزير پيشنهادي ميرحسين موسوي بودم.
• چرا در اين دوره در فهرست آبادگران نبوديد؟
من راست نيستم. اينجا معلوم شد من راست هم نيستم.