يكشنبه ۱۸خرداد ۱۳۸۲- سا ل يازدهم - شماره ۳۰۷۰ - jun . 8, 2003
به مناسبت روز جهاني محيط زيست
قاعده و استثناء
اسماعيل عباسي
هنرهاي زنده و پوياي ايرانيان برآمده از طبيعت زيبا و اقليم گوناگون سرزمين ما هستند. نقش هاي جادويي قالي و گليم هاي ايراني، زيبايي و توازن شگفت انگيز مينياتور و آواي جان نواز ترانه هاي محلي محصول همين طبيعت سخاوتمند و كم نظيراند. پس اغراق نيست اگر بگوييم مردم ما با مقوله محيط زيست به مفهومي كه اكنون در قالب يك فرهنگ جهاني تعميم يافته، بيگانه نبوده اند و دستكم سعي مي كردند نگاهبان آن باشند، اما آنچه كه امروز برجنگلها، رودها، تالاب ها و حيات وحش ما مي رود، تداوم آن نقش و آن رفتار نيست. تبديل جنگل هاي كم نظير به مزرعه چوب، هجوم بعضي از ثروتمندان آزمند و تنوع طلب به بكرترين ذخيره گاه هاي طبيعي براي ساخت و سازهاي خصوصي، لوكس و بسيار پرهزينه، و كاهش مداوم حيات وحش نيز محصول همين رويكرد است.
اما تندبادي كه اغلب به اعتبار زياده خواهي و رانت جويي طبيعت و ثروت هاي طبيعي ايران را هدف گرفته فراتر از ساز و كارها و اهرم هاي قانوني است. وضعيت جنگلبانان و محيط بانان شجاع، وظيفه شناس و اغلب پا به سن گذاشته كه هر از چندگاه آماج تير قاچاقچيان ريز و درشت چوب و شكار قرا مي گيرد و دهها نفر از آنان نيز در اين راه جان باخته اند، بيانگر گوشه اي از اين واقعيت هاي تلخ است. در آستانه برگزاري همايش حقوق و محيط زيست در تهران جا دارد حقوقدانان و كارشناسان عنايتي به اين مشكلات روزافزون داشته باشند. بي ترديد لازم الاجرا بودن قوانين حفظ محيط زيست و منابع طبيعي كشور در مورد تمامي شخصيت هاي حقيقي و حقوقي، مهم ترين راهكار براي برون رفت از مسايل كنوني اين حوزه مي باشد و اطلاع رساني شفاف، آموزش همگاني، حمايت از تشكل هاي زيست محيطي فعال و جلب مشاركت هاي مردمي (به معناني واقعي كلمه) بستر مناسب به منظور ايجاد يك عزم ملي با هدف حفظ ثروت هاي طبيعي كشور را فراهم مي كند. در طول بيش از ۱۱ سال انتشار بي وقفه صفحه محيط زيست همشهري، كوشيده ايم فارغ از جلب رضايت سازمانها، ضمن معرفي ذخاير ارزشمند محيط زيست و طبيعت كم نظير كشورمان، با ارائه نقدهاي اصولي توسط كارشناسان راهكارهاي مناسب براي حفظ اين منابع در چهارچوب توسعه پايدار را معرفي كنيم و تا آن هنگام كه مجال باشد به همين سان عمل خواهيم كرد.

خطابه سرخپوستان به دولت آمريكا
ما بخشي از زمين هستيم
017590.jpg
پيش درآمد: بار ديگر روز جهاني محيط زيست، ۵ ژوئن برابر با ۱۵ خرداد را پشت سر گذاشتيم. اما محيط زيست و كره مسكون همچنان دستخوش حوادث ناگوار زيست محيطي است. جنگل ها با شتابي حيرت انگيز نابود مي شوند. درياها، رودخانه ها، درياچه و سفره هاي زيرزميني آب دستخوش آلودگي روزافزون اند. هرسال گونه هاي جديدي از حيات وحش و گياهان منقرض مي شوند، هواي آلوده شهرها، سربي و سنگين است و تنفس را براي شهروندان دشوارتر مي كند. امسال به جاي مرثيه سرايي براي محيط زيستي كه دستخوش بحران است، خطابه اي (۱) را كه «سياتل» رهبر قبيله سرخ پوستان «دووامي» در قبال پيشنهاد فروش زمين هاي سرخ پوستان به دولت آمريكا، ايراد كرده است برگزيده ايم. گويي سرودي است غم انگيز بر مصايبي كه بر محيط زيست ما رفته و مي رود. كلام شعرگونه و سيال او بعد از ۱۵۰ سال بيشتر از هر زماني، براي ما معاصران سرشار از مفاهيم تكان دهنده است. او خود گفته است: كلمات من همچون ستارگان اند، آنها غروب نمي كنند. اين سخنراني نزديك به ۱۵۰ سال پيش به زبان مادري سرخپوستان ايراد شده و به دليل محتواي عميقي كه دارد اكنون الهام بخش بسياري از جنبش هاي زيست محيطي عصر حاضر است. بخش هايي از اين خطابه را براي شما انتخاب كرده ايم.
... چگونه انسان مي تواند آسمان را بخرد و يا بفروشد يا اين كه گرماي زمين را؟ اينگونه تصورات براي ما ناآشنا و غريبه اند.
وقتي كه ما مالك طراوت هوا و شفافيت آب نيستيم، شما چگونه مي توانيد آن را از ما بخريد؟
كلمات من مانند ستارگانند، آنها غروب نمي كنند.
هر گوشه اي از اين سرزمين براي من مقدس است. هر برگ درخشان كاج سوزني، هر ساحل ماسه اي، هر مه در جنگل هاي تاريك، هر شعاع نوراني كه از بالاي برگ درختان مي تابد و هر وز وز حشرات در تفكرات و تجربيات مردم من مقدس است. شيره اي كه در رگ هاي درختان جاري است، حامل خاطراتي از مردان سرخ است.
مردگان ما هرگز اين سرزمين شورانگيز را فراموش نمي كنند، زيرا زمين مادر مرد سرخ است.
ما بخشي از زمين هستيم و او بخشي از ماست. گل هاي خوشبو خواهران ما هستند. آهوان، اسب و عقاب بزرگ، برادران ما. صخره هاي بلند، سبزه زاران پرآب، گرماي وجود انسان ها و اسبان كوتاه قامت همه از خانواده مشابهي هستند.
ما به پيشنهاد شما درباره خريد سرزمينمان مي انديشيم. اما اين ساده نخواهد بود زيرا اين سرزمين براي ما مقدس است. ما از وجود اين جنگل ها شاد مي شويم. من نمي دانم، شيوه ما و شما متفاوت اند.
آب شفافي كه در شهرها و رودخانه ها جاري است، تنها آب نيست، بلكه خون نسل هاي پيشين ماست. اگر سرزمينمان را فروختيم، شما بايد بدانيد كه اين سرزمين مقدس است. به فرزندانتان نيز بياموزيد كه سرزمين ما مقدس است. درخشش آئينه وار هر نوري كه هر سطح آب درياچه ها مي آيد و مي رود، حوادث و حكايات زندگي مردم مرا روايت مي كند. پچ پچ آب، صداي پدران من است. رودخانه ها برادران مايند. آنان ما را سيراب مي كنند. رودخانه ها قايق ها را حمل مي كنند و فرزندان ما را به هم مي رسانند.
اگر ما سرزمينمان را فروختيم، شما بايد به خاطر بسپاريد و به فرزندانتان نيز بياموزيد: مرد سرخ همواره در برابر فشارهاي مرد سفيد بازپس مي نشيند. درست به مانند مه سحرگاهي كوهساران كه در برابر خورشيد صبحگاهان ذوب مي شود. اما خاكستر پدران ما مقدس است.
ما مي دانيم كه مرد سفيد روش ما را نمي فهمد. اين بخش از زمين براي او مانند هر بخش ديگري است. زيرا كه او غريبه است. زمين برادر او نيست. هنگامي كه او زميني را تصرف كرد، بازهم پيش مي تازد. او گورهاي پدرانش را پشت سر مي گذارد و توجهي نمي كند. او - مرد سفيد- با مادرش، زمين و برادرش، آسمان، چنان رفتار مي كند، كه گويي آنان اشياي قابل خريد يا غارتند. اشتهاي سيري ناپذير او زمين را خواهد بلعيد. من نمي دانم، روش هاي ما و شما متفاوت اند. دورنماي شهرهاي شما، چشم هاي مرد سرخ را آزار مي دهد. در شهرهاي سفيدها آرامش وجود ندارد تنها دليلش شايد اين باشد كه من تربيت شده و رام نيستم و نمي فهمم.
گويي نغمه هاي خوش گوش هاي ما را آزار مي دهد. زماني كه انسان نمي تواند نغمه پرندگان و يا نزاع قورباغه ها را در شبانگاهان مرداب بشنود، زندگي چه معنايي دارد. من يك سرخ پوست هستم و اين را نمي فهمم. سرخ پوست به لطافت زمزمه باد عشق مي ورزد، بادي كه سطح آب بركه را نوازش مي دهد.
سرخ پوست به بوي خوش باد عشق مي ورزد، بادي كه زير باران نيمروزي مطهر شده و يا از عطر وجود درختان كاج سنگين شده است. اما اگر ما سرزمينمان را به شما فروختيم، نبايد فراموش كنيد: كه هوا براي ما قيمتي و با ارزش است. كه هوا روحش را با هر زندگي كه حاوي اوست تقسيم مي كند. باد نخستين تنفس را در جان پدران ما دميد و هم او بود كه به مشايعت آخرين بازدم آنان آمد.
من مردي رام نشده هستم كه شيوه ديگري نمي شناسد. هزار بوفالوي متلاشي شده ديده ايم كه نتيجه گلوله باران مرد سفيد از يك قطار در حال حركت بوده است. بوفالويي كه ما آن را تنها براي اين كه زنده بمانيم، شكار مي كنيم.
انسان بدون حيوان چيست؟
اگر حيوانات نبودند بشر نيز در منتهاي انزواي روحش مي مرد. تمامي حوادثي كه در مورد حيوانات رخ مي دهد، به زودي گريبان بشر را نيز خواهد گرفت. زيرا همه اشياء و موجودات در ارتباط تنگاتنگ با يكديگرند. هرچيز كه بر زمين روا شود، بر پسران زمين نيز روا خواهد شد.
شما بايد به فرزندانتان بياموزيد كه زمين زير پايشان خاكستر اجداد ماست. براي آن كه حرمت زمين را بشناسند، به آنان بگوييد كه زمين سرشار از ارواح نسل هاي پيشين ماست. ما مي دانيم كه زمين متعلق به انسان ها نيست، اين انسان است كه به زمين تعلق دارد. اين را نيز مي دانيم تمامي اشياء موجودات، در ارتباط تنگاتنگ با يكديگرند مانند خون كه وجه اشتراك خانواده است. عالم هستي كليت واحدي است.
انسان خالق بافت حيات نيست او تنها ذره اي از اين بافت است. صدمه اي كه براين بافت مي زنيد، بلايي است كه برخود نازل مي كنيد. مردگان ما آن دور ها، در آب شيرين رودخانه هاي زمين زندگي مي كنند و در رستاخيز زمين با گام هاي بي صداي بهاران ديگر بار به سوي ما باز مي گردند. اين ارواح آنان است كه همراه باد، بر گيسوي بركه، موج مي نشاند.
ما به پيشنهاد مرد سفيد براي فروش سرزمينمان فكر خواهيم كرد، اما ملت من مي پرسد مرد سفيد از ما چه مي خواهد؟ چگونه انسان مي تواند آسمان، گرماي زمين و يا سرعت قدم هاي آهوان «آنتي لوپ» را بخرد؟ ما چگونه مي توانيم اينها را به شما بفروشيم و شما چگونه قادريد آنها را از ما بخريد؟ آيا شما مي توانيد هرآنچه مي خواهيد بر پيكر زمين روا داريد؟ تنها با اين بهانه كه مرد سرخ كاغذ پاره اي را مهر مي كند و به شما مي دهد؟
ما به پيشنهاد شما فكر خواهيم كرد. ما مي دانيم كه اگر سرزمينمان را نفروشيم، بي شك مرد سفيد با سلاح هايش مي آيد و آن را تصاحب مي كند، اما ما رام ناشدگانيم.
ما به پيشنهاد شما براي كوچ به اردوگاه فكر خواهيم كرد. ما آن دورها در صلح زندگي خواهيم كرد؟ اما اين كه ما در كدامين نقطه آخرين روزهايمان را سپري كنيم، بي اهميت است.
فرزندان ما پدرانشان را ذليل و شكست خورده ديدند، جنگجويان ما خوار و خفيف شدند. آنان پس از شكست در جنگ، روزهاي خود را به بطالت مي گذرانند. آنان وجود خويش را با غذاهاي شيرين و نوشابه هاي قوي مسموم مي كنند.
ديگر هيچ كودكي از قبايل بزرگ ما باقي نخواهد ماند تا بر مزار يك ملت به سوگ بنشيند، ملتي كه در آغاز چنين نيرومند و سرشار از اميد بود.
ما يك چيز را مي دانيم؛ خداي ما خداي واحدي است و اين چيزي است كه مرد سفيد نيز شايد روزي آن را كشف كند.
شايد تصور مي كنيد كه شما مالك خداييد، همانطور كه در صدد تملك سرزمين ما هستيد، اما اين در توان شما نيست. او خداوند همه انسان هاست. اين سرزمين در پيشگاه خداوند با ارزش است، ويران كردن زمين به معناي هتك حرمت خالق آن است. نسل سفيد نيز روزي از زمين برچيده خواهد شد. شايد سريع تر از همه قبايل ديگر. سفيدها! بيش تر بتازيد، بستر خود را مسموم كنيد، سرانجام شبي مي رسد كه در لجن زار خويش دفن خواهيد شد.
زماني كه آخرين مرد سرخ از روي زمين محو شد و خاطراتش تنها سايه اي برفراز كوههاي صخره اي شمال شد، ارواح پدران من همچنان، در اين سواحل و در اين جنگل ها زنده و جاويد خواهند بود. زيرا آنان به اين زمين عشق مي ورزيدند. عشقي كه يك نوزاد به ضربان قلب مادرش دارد.
خداوند بنابه مشيتي خاص شما را بر حيوانات، جنگل ها و بر مرد سرخ حاكم كرد. اين مشيت براي ما يك معماست. شايد ما مي توانستيم اين مشيت را درك كنيم، اگر مي دانستيم كه رؤياهاي مرد سفيد كدام اند.
اما، ما رام ناشدگانيم و روياهاي مرد سفيد برما پوشيده است. از اين رو، ما به راه خودمان خواهيم رفت.
منبع: «ما بخشي از زمين هستيم»
ترجمه: حسين قديرنژاد، نشر الفباء

محيط زيست
اجتماعي
اقتصادي
انديشه
خارجي
سياسي
شهري
علمي
علمي فرهنگي
ورزش
ورزش جهان
صفحه آخر
همشهري اقتصادي
همشهري جهان
|  اجتماعي   |   اقتصادي   |   انديشه   |   خارجي   |   سياسي   |   شهري   |   علمي   |   علمي فرهنگي   |  
|  محيط زيست   |   ورزش   |   ورزش جهان   |   صفحه آخر   |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |