يكجانشيني انسان و تحولات ژنتيك
|
|
گندم و جو موتور تحول فرهنگي در خاور نزديك (بخش پاياني)
اشاره:
مقاله حاضر كه بخش نخست آن ديروز در همين صفحه چاپ شد اثرات متقابل انسان و طبيعت بر يكديگر و چگونگي پيدايش و روند تحولات عظيمي كه جامعه انساني را به قدرت، توسعه و فناوري كنوني سوق داده است ، بررسي مي كند. بخش نخست و بحث مربوط به اهلي شدن جانوران به دست انسان را با اين سئوال كه چرا بعضي گونه ها مانند غزال، خرگوش و غيره اهلي نشدند، به پايان برديم. ادامه مقاله را كه با پاسخ
به همين سؤال آغاز شده است مي خوانيم:
در فصل جفت گيري، براي نمونه، غزالهاي نر داراي حس قلمرو شديد نسبت به غزالهاي ماده مي شوند و با جدالهاي خشونت آميز با ديگر غزالهاي نر، ماده ها را در حريم خود نگهداري مي كنند. سركوبي اين حس رقابت شديد بر سر قلمرو و غزال هاي ماده براي تشكيل گله و اهلي كردن بسيار مشكل و در عمل ناممكن است. اين البته به اين معني نيست كه برخي از جانوران كه اهلي شدند از نقطه نظر انسانها داراي رفتاري منفي نبودند. مطمئناً گاوهاي وحشي جانوران خطرناكي بودند. ولي با مقايسه با بوفالوي وحشي ما مي دانيم كه اگر گله گاو امتزاجي متناسب از ماده ها و نرها باشد، ذهنيت گله غالب خواهد شد و به محض اينكه انسانها از نظر گاوها خطري محسوب نشوند، رفتار آرامي از خود نشان مي دهد كه به اهلي شدن آن در طول زمان كمك خواهد كرد.
نخستين نشان از سگ هاي اهلي در ۱۰ هزار سال پيش پديدار شد. سگ هاي اهلي به احتمال از گرگ مشتق شده است، اگر چه بعضي از جانورشناسان اين احتمال را كه شايد از يك نوع سگ وحشي و حتي از شغال مشتق شده باشد را ناديده نمي گيرند. گوسفند وحشي در هم مناطق كوهستاني آسياي غربي وجود دارد، اما فقط يك گروه از آنها در غرب ايران و تركيه يعني Ovis orientalis هستند كه ۴۶ كروموزوم آنها با تعداد كروموزومهاي گوسفند اهلي يكي است و به احتمال زياد از اين نوع مشتق شده است.
بز اهلي به احتمال زياد مشتق از نوع وحشي آن يعني Capra aegagrus است كه در ايران و تركيه وجود دارند، گرچه ibex به اندازه كافي از نظر ژنتيك با بز اهلي نزديك است كه بتواند با يكديگر جفت گيري و بزغاله توليد كند، چون هر دو داراي تعدادي يكسان كرموزوم هستند. هم بز و هم گوسفند در ۷۵۰۰ پيش از ميلاد كاملاً اهلي شده بودند.
تعداد ۳۸ كرموزوم كه در خوك اهلي وجود دارد با خوك وحشي اروپايي و همچنين خوك وحشي خاور دور، يكي است. در حدود ۶۰۰۰ سال پيش از ميلاد، خوك در تمام مكانهاي باستاني خاور نزديك گزارش شده است. گاو اهلي شده مشتق از گاو وحشي است و آن هم در ۶۰۰۰ سال پيش از ميلاد در خاور نزديك اهلي شد ولي شواهدي در دست است كه قدمت گاو اهلي را در مصر و شمال عراق به ۷ هزار سال پيش از ميلاد مي رساند.
با وجود اينكه همه جانوراني كه ياد شد در اقتصاد معيشتي جوامع نوسنگي نقش عمده ايفا مي كردند، ولي اهميت آنها در اين اقتصاد به هيچ وجهي به اندازه گياهان اهلي شده نبود.
كمي پس از دوران پلاسيتوسين يا آخرين دوران يخبندان حدود ۱۰ هزار سال پيش، ظهور گياهان اهلي شده مصادف با دگرگوني بنيادي در رابطه انسان و گياهان در سراسر بر قديم بود. در بين انواع گياهان، گياهان گلدار كه علفها را نيز شامل مي شوند (گندم و جو از انواع علوفه هستند) كه تقريباً همه نيازهاي انسان را براي غذا، پوشاك و استفاده هاي بي شمار ديگر تأمين مي كنند.
از حدود ۳۰۰ خانواده گياهان گلدار، هيچ كدام به اهميت خانواده علفها در زندگي انسان نيستند. ميوه اينها، كه همان دانه است، از تخمدان گل آنها به وجود مي آيد. درون پوسته اين دانه ها، ذخيره اي غني از مواد نشاسته اي وجود دارد. اين ذخيره فشرده غذايي كه براي استفاده خود دانه در راه رشدش به گياه تحول پيدا كرده، سرشار از كاربوهيدرات است كه از مهم ترين مواد غذايي براي انسان و ديگر جانوران گياه خوار محسوب مي شود.
اين دانه ها از نظر غذايي غني هستند، گردآوري آنها آسان است و مي توانند براي مدتهاي طولاني بي آنكه فاسد شوند ذخيره شوند. پس جاي تعجب نيست كه غلات مهمترين ماده غذايي در سراسر دنياست. بيش از ۷۰ درصد زمين هاي كشاورزي در دنيا به كشت غلات اختصاص داده شده است و اين مقدار بيش از ۵۰ درصد كالري مصرفي انسان را تشكيل مي دهد.
از ميان غلات، گندم و جو مهمترين انواع هستند و اساس تمدن خاور نزديك را تشكيل مي دهند، درحالي كه همين نقش را برنج در خاور دور و ذرت در آمريكاي مركزي و جنوبي ايفا كرده اند. به استثناي ذرت، بقيه اين علفهاي بومي بر قديم هستند. اين چهار نوع علف، همراه با جو دو سر و چاودار ستون فقرات تحول و دگرگوني هاي اجتماعي و اقتصادي جوامع انساني را تشكيل مي دهند.
تمام انواع اهلي شده گياهان در ۶ گروه طبقه بندي مي شوند كه شامل علوفه، حبوبات، ريشه ها، گياهان روغني (مانند آفتابگردان) سبزيجات و ادويه جات مي شوند. همه اين انواع، اين ويژگي مشترك را دارند كه براي ابقاء و رشد و نمو كاملاً وابسته به انسان شده اند و ويژگي هاي ژنتيك در آنها به وجود آمده كه اين وابستگي را ضمانت كرده است.
در بيشتر موارد گياهان اهلي شده همان اجداد وحشي خود هستند با اين تفاوت كه گياهان اهلي شده ويژگي هاي ژنتيك خود كه به بقاي آنها در طبيعت كمك مي كرد را با انتخاب مصنوعي انسانها از دست داده اند. از مهمترين اين ويژگي ها خود- پراكندگي دانه ها هستند. براي نمونه دانه هاي گندم وحشي با تماس دست و باد شديد به راحتي روي زمين پراكنده مي شوند. دانه هاي گندم و جو اهلي به آساني از ساقه خود جدا نمي شوند.
ما شايد هرگز دليل واقعي اهلي كردن برخي دانه ها رابه دست انسان ندانيم ولي اطلاعات ما در اينكه چگونه غلات، به ويژه گندم، به مهمترين غذاي انسانها تبديل شده بسيار است. به طور كلي حسن تصادف و پيوند طبيعي (يعني بدون دخالت انسان) كه عموماً دو برابر شدن كرموزوم ها را به دنبال دارد است كه به گندمي كه ما امروز مي شناسيم تحول پيدا كرده است. گندم مهمترين ماده غذايي در دنيا است و همراه با جو از نخستين انواع علوفه است كه اهلي شدند. در حالي كه گندم عموماً ماده غذايي انسانهاست، جو بيشتر براي مصرف جانوران و تهيه «ماءالشعير» كشت مي شود. ولي گندم و جو به شكلي كه امروزه ما مي شناسيم و مصرف مي كنيم نبودند و تاريخ تحول آنها به انواع اهلي امروزي تا حدي طولاني است. امروزه تحول گندمي كه به گندم نان معروف است را مي توان در برخي از مكانهاي اوائل دوره نوسنگي مشاهده كرد.
در ۹ هزار سال پيش از ميلاد در ابوهريره در سوريه، دانه هاي وحشي گندم einkorn گردآوري مي شد. پس از گذشت هزار سال در ۸ هزار سال پيش از ميلاد گندم einkorn اهلي شد و همراه با گندم شيطاني، جو و چاودار در ابوهريره يافت مي شدند، گندم نان فقط در ۶ هزار سال پيش از ميلاد يعني ۳ هزار سال پس از اولين گام ها در اهلي كردن آن تحول پيدا كرد.
هنگامي كه به زيست شناسي گندم نگاه مي كنيم اين توالي نوعي در تحول آن بسيار منطقي است. تنها تفاوت گندم einkorn اهلي شده با نوع وحشي آن در درجه شكنندگي دانه ها از ساقه است، به اين معني كه دانه هاي نوع اهلي شده با تماس و يا باد شديد به آساني از ساقه جدا نمي شوند. گندم شيطاني وحشي تركيبي از گندم einkorn و گياهي به نام «علف بز چهره» است كه ۶ جفت كرموزوم دارد. به عبارت ديگر گندم نان نمي توانست تا پيش از گندم شيطاني وجود داشته باشد.
برخلاف تصور عمومي، نان يكي از اقلام غذايي جوامع آغاز نوسنگي نبود زيرا گندم هاي اوليه براي پخت نان مناسب نبودند. احتمالاً گندم وحشي و انواع اوليه اهلي آن از راه بو دادن قابل مصرف بود. روش بو دادن پوسته خارجي گندم را از بين برده و آنرا قابل هضم مي ساخت. همچنين با آسياب كردن گندم بو داده و مخلوط كردن آن با آب مي شد سوپ يا آش درست كرد كه به احتمال غذاي عمده جوامع اوليه نوسنگي بود. با اين نوع گندم حتي مي شد نوعي خمير ورنيامده درست كرد. چنين ناني امروزه فقط در مراسم مذهبي يهوديان استفاده مي شود و شايد نشان دهنده سابقه طولاني آن و اهميتش در جوامع انساني است.
جو اهلي اوليه حدود ۸ تا ۷ هزار سال پيش از ميلاد در مكان هاي باستاني جريكو (در فلسطين)، علي كش و چغابنوت (در جنوب غربي ايران) يافت شده اند. مانند گندم، جو اهلي كه با نوع وحشي آن فقط در درجه شكنندگي تفاوت دارد. مدارك چغابنوت نشان مي دهد كه احتمال اينكه برعكس گندم، جو به طور همزمان در جنوب غربي ايران ودر سواحل شرقي مديترانه به طور مستقل اهلي شده باشد وجود دارد.
در اينجا بايد يادآور شد كه تحولات ژنتيك كه سبب به وجود آمدن انواع اهلي گندم و جو شد بدون يكجا نشيني جوامع انساني امكان پذير نبود و به همين دليل است كه در آغاز اين بحث ياد شد كه اين گياهان بودند كه انسانهاي دوران اواخر پارينه سنگي را به يكجانشيني وادار كردند. يكجانشيني، همان گونه كه در بالا ياد شد، سبب گردآمدن گروه هاي بزرگتر انساني در يك مكان و ازدياد جمعيت شد، كه خود سبب تنش هاي اجتماعي شد. اين گونه تنش ها كه در دوران پيش از كشاورزي و دامداري بسيار ضعيف بود، سبب تحول نهادهاي اجتماعي و فرهنگي شد كه با گذشت فقط ۱۰ هزار سال به جوامع پيچيده امروزي تحول پيدا كردند.
دكتر عباس عليزاده
باستانشناس و دانشيار دانشگاه
|