اشاره: فريدون جيراني فيلمسازي است كه در عرصه مطبوعات نيز حضوري فعال دارد و كار روزنامه نگاري و سينما را كه از روزگار نوجواني آغاز كرده به موازات هم تا به امروز ادامه داده است. او از نخستين افرادي بود كه سينماي پس از انقلاب را كليد زد و با همراهي سيد غلامرضا موسوي، رسول صدرعاملي، مهدي صباغ زاده و. . . نخستين تعاوني فيلمسازان را تاسيس كرد و فيلم هاي سناتور، دبيرستان، گل هاي داوودي، مي خواهم زنده بمانم، پاييزان، در آرزوي ازدواج، زير بام هاي شهر، دوصفر، نرگس و. . . براساس نوشته هاي او به تصوير در آمد.
صعود اولين تجربه كارگرداني جيراني در سينماي حرفه اي است كه چندان موفق نبود اما او يك دهه بعد با فيلم قرمز، آب و آتش، شام آخر و صورتي موفقيت خود را در اين عرصه تثبيت كرد. «صورتي» كه در جشنواره بيست و يكم فيلم فجر براي اولين بار به نمايش در آمد مورد استقبال تماشاگران قرار گرفت و به عنوان يك فيلم پرفروش و پرمخاطب سال ۸۲ مطرح شد.
سؤال اول اينكه، در جايي فرموده بوديد از سال ۴۹ فعاليت هنري خود را با بازي در تئاتر آغاز كرديد و بعد از خبرنگاري و روزنامه نگاري به فيلمسازي روي آورديد. چه انگيزه اي شما را از دنياي بازيگري و خبرنويسي به دنياي فيلمسازي و فيلمنامه نويسي كشاند؟
بنده از همان اوايل جواني به سينما علاقه مند بودم و تئاتر برايم بهانه اي بود براي نزديكي به سينما. در سال ،۴۹ ۱۹ سال داشتم. در آن زمان كار در سينما سخت بود. حداقل براي نسل جواني كه آن زمان طور ديگري مي انديشيد. بعد از تجربه تئاتر، سينماي آزاد (آماتور) با دوربين هاي ميلي متري به وجود آمدند كه باعث شدند نسل من، آنهايي كه علاقه مند به كار سينما بودند، بتوانند وارد سينما بشوند و اين كار را تجربه كنند. فرصت ساخت فيلم كوتاه پيش آمد تا بتوانند در جشنواره هاي فيلم كوتاه، تفكر و نگاه خود را عرضه دارند. من هم سه فيلم كوتاه ساختم و از طريق اين سه فيلم به سينما نزديك شدم و همان زمان با نگارش فيلمنامه وارد عرصه سينماي حرفه اي شدم. كوشش هايم تا سال ۵۶ طول كشيد و درست زماني كه قرار بود يكي از فيلمنامه هاي من ساخته شود انقلاب شد. انقلاب به كار من راحتي بيشتري داد و با سرعت بيشتري با نگارش فيلمنامه وارد عرصه سينماي حرفه اي شدم.
پس به عبارتي مي توان گفت منتظر به وجود آمدن شرايط نمانديد بلكه شرايط ايجاد كرديد.
هيچ فردي در عرصه هنر نمي تواند مدعي باشد كه بدون كوشش به جايي رسيده است. اگر كوشش نباشد انسان ها نتايج مثبتي به دست نمي آورند. در واقع معتقدم كه موفقيت ها نتايج كوشش ها هستند و آنهايي كه يك شبه يا يك دفعه به موقعيت هايي دست يافتند، آن موقعيت ها كوتاه مدت و از دست رفتني بوده است.
غالباً در مورد شما به ساخت ۵ فيلم بلند اشاره مي شود ولي ۴ فيلم آخر بيشتر مدنظر قرار مي گيرند و كمتر صحبتي از اولين فيلم بلند شما «صعود» مي شود. در مورد صعود برايمان بگوييد روندي كه بين ساخت آن تا ساخت فيلم بعدي شما يعني «قرمز» اتفاق افتاد.
در سال ۶۶ صعود ساخته و در سال ۶۶ اكران شد. فيلم قرار بود يك فيلم كمدي موقعيت باشد اما به دلايلي تبديل به يك ملودرام شد و با انتخاب بد بازيگران و تناقض در فيلمنامه و ساخت، يك تجربه تلخ شد. بعد از صعود ۱۰ سال بين كار فيلمسازي ام وقفه افتاد. ولي اين ۱۰ سال خيلي خوب بود و سراسر مملو از تجربه هاي مختلف. تجربه در فيلمنامه نويسي، تجربه در تحقيق و روزنامه نگاري و تاريخ نويسي، تحقيق در مسائل اجتماعي و البته تدريس فيلمنامه نويسي كه بسيار تجربه باارزشي بود و به همين دليل است كه اكنون به رغم وجود همه مشكلات با پيشنهاد مجدد تدريس موافقت كرده ام.
از فيلم قرمز جرياني در فيلم هاي شما در حال اتفاق افتادن است و آن پرداختن به موضوعات «جامعه شناسي و روان شناختي» است. در هر فيلم شما شخصيت ها افرادي هستند با خصوصيات خاص رواني كه مثبت يا منفي مشخصه اصلي آنهاست و در عين حال درگير با مسائل اجتماعي. برايمان بگوييد در پرداخت شخصيت ها و تعيين جهت كلي ساختار فيلم بيشتر بعد اجتماعي مسائل مدنظرتان است؟
من خيلي مطالعات دقيق و علمي در زمينه روان شناسي نداشته ام و بيشتر ديدم اجتماعي است. بنده تجربه روان شناسي علمي را ندارم اما تجربه بررسي مقولات جامعه شناسي را دارم و در اين زمينه مطالعه كرده ام و در مورد فيلم هايم تجارب و مطالعاتم به كمك مي آيند. در فيلمنامه نويسي درس اول شخصيت پردازي است و نويسنده بايد تمام شناسنامه كاراكتر را از نظر خصوصيتي، شخصيتي و حرفه اي بنويسد، اين ابعاد به كاراكتر هويت روان شناسانه مي دهد و به تدريج وارد كار مي شوند. به همين دليل مسائل روان شناختي كاراكترها تا حدي غريزي است و تا حدي آگاهانه اما در شخصيت پردازي ها بيشتر بعد اجتماعي را در نظر مي گيرم.
در فيلم هايتان شخصيت زن و مرد در كنار يكديگر و به يك اندازه در شكل گيري داستان يا به عبارت معمول قهرمان سازي شخصيت ها، نقش دارند. تا حدي كه گاهي اوقات تشخيص قهرمان اصلي داستان مشكل مي شود، در واقع به نظر مي رسد فيلم هاي شما چند قهرمان دارند؟ نظر شما چيست؟
از نظر قاعده فيلمنامه نويسي و دستور زبان آن هيچ فيلمنامه اي داراي دو شخصيت اول نيست و عموماً يك شخصيت است اما من معتقدم كه شخصيت هاي مكمل فيلم هاي من در حد شخصيت اول نقش هايشان را ايفا كردند و تاثيرشان را در درام گذاشته اند. فيلم هاي من يك شخصيت اول دارند و چند شخصيت مهم تاثيرگذار. بايد اين را در نظر گرفت كه داستان بر چه شخصيتي واقف شده است. در «قرمز» شخصيت اول «هستي مشرقي» است كه گرفتار شوهر روان پريش است. در فيلم دوم «علي مشرقي» كه با زندگي يك زن خياباني آشنا مي شود و فيلم سوم نمايشگر شخصيت يك زن استاد دانشگاه است كه گرفتار عشق ناخواسته مي شود و در فيلم چهارم كاراكتر كارگردان تئاتري است كه بين دو عشق مي ماند. عشق به فرزند و عشق به زن.
آقاي جيراني در فيلم هاي شما نام «مشرقي» تكرار مي شوند. علت اين تكرار چيست؟
اسم مشرقي براي من يك مشخصه است كه باز هم تكرار خواهد شد. مجموعه مشرقي ها در فيلم هاي من نماينده قشر خاصي از طبقه متوسط جامعه هستند.
اسم هاي رنگي فيلم ها يعني قرمز و صورتي نشان چيست؟
اسم ها اتفاقي است و براساس جنس سناريو انتخاب شده اند كه البته اغلب هم به جنس فيلم در آمده اند. ناگفته نماند كه تهيه كننده فيلم قرمز و صورتي يك نفر است و اسامي پيشنهاد تهيه كننده بوده است. البته در فيلم صورتي مي خواستيم نوعي آرامش را القا كنيم و رنگ صورتي هم رنگ آرامش است. رنگي از تداخل قرمز و سفيد. نه به آرامي سفيد و نه به تندي قرمز.
در روان شناسي مكانيسمي به نام تصعيد يا والايش وجود دارد. اين نظريه معتقد است كه كشش هاي مثبت شغلي افراد سرچشمه گرفته از انگيزه هاي منفي سركوب شده آنان است. به عنوان مثال: عمل قلب باز در حالي كه قلب گرم و تپنده همراه با قرمزي و تندي خون توام مي شود از عهده هر كسي برنمي آيد و طبق اين نظريه افرادي كه يك نوع خشونت پنهان يا سركوب شده دارند در صورتي كه در مسير تعليم و تربيت درست قرار بگيرند به جاي آنكه دست به جنايت و خونريزي بزنند به سوي جراحي هاي سخت رانده مي شوند تا هم از نظر اجتماعي پذيرفته باشند كه ثمره تربيت خوب آنان است و ارضاكننده انگيزه هاي سركوب شده باشند. آيا مي توان اين نظريه را در مورد شما هم به كار برد. با توجه به اينكه در سه فيلم قبلي شما قتل و جنايت و خونريزي نمود بسياري داشتند؟ شايد انگيزه هاي پنهان در يك مسير درست تبديل به فيلمنامه هايي جنايي شده اند؟
فيلم قرمز را كه نوشتم همه گفتند از يك شخصيت آرام كه هميشه مي خندد و كمتر عصباني مي شود و با كسي دعوا نمي كند بعيد است چنين خشونتي ديده شود. ولي من معتقدم كه درونيات انسان ها با برونيات آنها متفاوت است و فيلم ها از درون انسان ها مي آيد و بخشي از درون انسان ها را بيرون مي ريزد كه شايد براي خود او هم پنهان باشد. ممكن است چهره ها آرام باشند اما درونشان پرجنب و جوش باشد، من با اين نظريه موافقم.
شخصيت هاي زن فيلم هايتان شخصيت هايي هستند كه در بطن اجتماع عموماً ناديده گرفته مي شوند يا به عبارتي انكار مي شوند. چه طور بر ظرافت هاي پرداخت اين شخصيت ها و مميزي ها فائق آمديد؟
خانم هاي فيلم من باسواد و پذيرفته هستند و جايگاه خوبي دارند و شرايط آنها را به سمت ديگري سوق مي دهد منهاي شخصيت مريم شكوهي در آب و آتش. همه زن هاي فيلم هايم درگير موقعيت خاص و استثنايي هستند كه ديگر آنها را نمي توان انكار كرد. در مورد مميزي ها هم معتقدم اگر هر موضوعي در سينما يا تئاتر خوب و درست بيان بشود و حسن نيت سازنده پشت اين موضوعات مشخص باشد اتفاقي نمي افتد و مميزي با آن مشكلي نخواهد داشت.
در مجموعه كارهايتان كدام اثر را خودتان بيشتر دوست داريد و از نظر اجتماعي كدام را موثرتر مي دانيد؟
هميشه فيلمساز از آخرين فيلم بيشتر رضايت دارد تا اولي. من هم به عنوان كارگردان «صورتي» را خيلي دوست دارم. البته آب و آتش را هم به خاطر جنس فيلم و تركيب بازيگران و فضاي حاكم بر داستان خيلي دوست دارم. از نظر تاثيرگذاري هم فكر مي كنم فيلم قرمز به دليل آنكه داستان پرتب و تابي است و زمان اكران آن هم در موقعيت خاصي بود كه با جنس قصه و بازيگران درهم آميخت، موفق تر بوده است.
كار آخرتان صورتي كار متفاوتي بود. در جشنواره آبادان هم كه هفته اول اسفند ماه برگزار شد جايزه اي را به خود اختصاص داده است و اكران نوروزي آن بهانه اين مصاحبه بوده است. از صورتي برايمان بگوييد.
«صورتي» در جشنواره آبادان جايزه ويژه هيأت داوران را گرفت و من از لطف آنان تشكر مي كنم. البته من فيلم را براي كسب جايزه نساختم اما خوشحالم كه فيلم مورد پسند قرار گرفته است. براي اكران نوروز هم تا اين تاريخ (۱۲) اسفند قول مساعد داده اند ولي صد در صد نيست. تصورم اين است كه فيلم با بيننده ارتباط برقرار مي كند و بيننده آن را دوست خواهد داشت.
و فيلم بعدي؟
هنوز معلوم نيست. فكرهاي مختلفي هست ولي اينكه كدام يك به سرانجام برسد مشخص نيست. من در ذهنم از يك حادثه اي شروع مي كنم ولي بعد ممكن است به يك فيلم كمدي برسم و به خاطر همين نمي توانم پيش بيني كنم ولي با توجه به اينكه ساخت يك فيلم از اولين گام يعني نگارش فيلمنامه تا انتهاي كار يعني ارائه كپي صفر براي گرفتن انتشار پروانه نمايش ۸ ماه طول مي كشد، مي توانم بگويم ان شأالله براي جشنواره بعدي هم فيلم خواهم داشت.
گفت وگو: ريحانه شمس الواعظين