اشاره: در شرايطي كه چشم و ابرو از يك سو و توليدات انبوه شبانه به اصطلاح طنز همچون سري دوزي هاي خياطي صدا و سيما را به تسخير خود درآورده است، كارگردان و تهيه كننده اي كه به دنبال سوژه هاي اخلاقي و تربيتي باشد، بايد خود را به يك روانپزشك متخصص معرفي كند و «حسين مختاري» بدون ترديد شامل اين تعريف مي شود!
سه مجموعه تلويزيوني ظرف مدت يك دهه همگي با دستمايه هاي اخلاقي و تربيتي حاصل دوره جديد فعاليت فيلمسازي او بعد از مستندهاي بي شماري است كه روانه آنتن شبكه يك سيما كرده است. ۱ ـ نگاهي ديگر ۲ ـ بگذار آفتاب برآيد ۳ ـ نيستان
«حسين مختاري» آموخته هايش را از پاريس دارد، او فارغ التحصيل دانشكده سينمايي لومير پاريس و مدير واحد كارگردانان فيلم شبكه اول است.
مختاري به لحاظ نوع رفتار، فيزيك و حتي لباس پوشيدنش يكي از متفاوت ترين كاركنان صدا و سيما است. . .
محمد صالحيان نيز به عنوان مستندساز و كارگردان از پشت دوربين ۸ ميلي متري Canon بخش فيلمسازي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي در سال ۵۸ به پشت ويزور دوربين صدا و سيما پرتاب شده است. او اولين برنامه خود را تحت عنوان يادواره شهداي جنگ تحميلي روانه آنتن كرد. بعدها نيز در پخش شبكه اول برنامه «شما و سيما» را براي علاقه مندان جعبه جادو توليد كرد. توليد برنامه هاي موفقي در زمينه طنز چون سلام تهران، حرف تو حرف، قصه هاي فلاني، صفر درجه و. . . از جمله كارهاي اوست. او فارغ التحصيل رشته كارگرداني سينما است. هم اينك «صالحيان» و «مختاري» به عنوان دو برنامه ساز تلويزيوني گفت وگويي را به مناسبت پخش مجموعه تلويزيوني نيستان بدون ملاحظه با هم انجام داده اند كه با هم مي خوانيم:
صالحيان: آقاي مختاري بدون تعارفات معمول، چرا به سمت جواناني با اين نگاه خاص رفته ايد كه تازه در قسمت شانزدهم مجموعه تلويزيوني ياد دوستان روزنامه نگار بيفتند.
مختاري: دغدغه فكري مرا مسائل آموزشي و تربيتي شكل مي دهد، خطي را از قبل براي خودم تعيين كرده ام كه به آن وفادارم، من كار دشواري را انتخاب كرده ام و مشكلات آن را به جان مي خرم تا رسالتي را كه به عنوان برنامه ساز ادعا مي كنيم به سرانجام برسانيم.
قرار شد شعار ندهيد!
به حرف هايي كه مي زنم به طور كامل اعتقاد دارم، ما نبايد آب به آسياب ابتذال در حيطه برنامه سازي بريزيم.
چرا نيستان در بين مطبوعات بازتابي نداشت؟
مردم در درجه اول برايم اهميت دارند و با عكس العمل مثبت آنها فكر مي كنم بيراهه نرفته ام، ما بايد جوانان و ابهامات آنان را كه در تعريف جوان زدگي هست براي مردم توضيح دهيم. براي دوستان منتقدي هم كه با ديدن يك يا دو قسمت از اين مجموعه تلويزيوني در مورد آن مطلب نوشتند يك بيت شعر دارم:
چو بشنوي سخن اهل دل، مگو كه خطا است
سخن شناس نئي، جانم خطا اينجا است
فكر مي كنيد بايد چه مولفه ها و شاخصه هايي را در اين مجموعه تلويزيوني به كار مي بستيد كه بيش از اينها مورد توجه واقع مي شد.
من حس مي كنم به آن كادركشي كه از قبل براي اين كار كرده بودم رسيده ام. اما وقتي كه زمان پخش نامناسبي به اين مجموعه تلويزيوني مي دهند، وقتي كه ۱۵ قسمت از اين مجموعه همزمان با پخش يك مجموعه طنز در شبكه ديگر پخش مي شود و يا وقتي از اين كار حمايت نمي شود و يا حتي وقتي قسمت هايي را كه مي تواند به روشن شدن موضوع شخصيت ها كمك كند بنا به ملاحظاتي حذف مي كنند چه مي توانم بگويم.
نكته مهمي كه در اين مجموعه به چشم مي خورد به نظرم رعايت نكردن نقطه تعليق در تدوين آن براي قسمت هاي بعدي است. يعني مخاطب عام ميخكوب نمي شود؟
اين مجموعه تلويزيوني پر است از تعدد شخصيت زمان و مكان به ويژه تعداد داستان هاي زيادي كه هركدام از آنها مي تواند بستر مناسبي براي ارائه يك مجموعه تلويزيوني ۱۳ يا ۲۶ قسمتي باشد، ما در حقيقت به علت كثرت داستان ها مجبور بوديم به وقت بيشتر توجه كنيم، يعني با گذشت هر قسمت به حجم داستان ها اضافه مي شود. يعني اين گونه نيست كه ما با يك داستان شروع و با همان خط داستاني ماجراي همان قسمت را پايان دهيم.
در كل كار مجموعه يك لختي خاص بر كل داستان حاكم است. آيا عمدي در اين زمينه بوده است؟
ما سعي كرديم ريتم كار را به تدريج تند كنيم و اگر حمل بر خودستايي نباشد قسمت اول اين مجموعه به تنهايي خود يك فيلم سينمايي است، شما در كمتر مجموعه تلويزيوني با چنين حجمي از وقايع و ماجراها سروكار داريد، طبيعي است كه چند قسمت از مجموعه براي آشنايي مخاطبين با شخصيت هاي ماجرا را با ريتم كند پخش كنيم.
يك نوع دوگانگي در مجموعه تلويزيوني ديده مي شود، از يك سو از بچه هاي سخت صحبت مي شود كه به طور معمول بزهكار از آب درمي آيند، از سوي ديگر مجموعه تلويزيوني براي آنها دلسوزي مي كند و آنها را مقصر نمي داند؟
به اين پرسش در قسمت دوم «مجموعه نيستان» پاسخ داده شده است. ما بستري از يك پدر و مادر عقيم را برگزيديم كه دكتري بچه اي را با لطف خدا و با لقاح مصنوعي بارور مي كند. كودكي كه با اين شيوه متولد شده مشكلاتي را در بر داشت كه ما بايد به آن مي پرداختيم.
با توجه به اينكه در اين مجموعه با جوانان حركت كرده اي خودت فكر مي كني چه ميزان از مسائل آنها را در اين مجموعه آورده اي؟
موفق بودن يا نبودن چنين مجموعه اي را مطبوعات بايد بگويند و بنويسند اما خودم در برخورد با جوانان جمله اي را از آنان مي شنوم كه خستگي را از تنم درمي آورد: آقا حرف دل ما را زدي!
اين يعني باورپذيري براي جوانان و پي گيري آنها براي ديدن قسمت هاي بعدي. فرار دختران يا اعتياد پسران و دختران. يعني با همه محدوديت ها و مميزي هاي پخش تلويزيون در حذف صحنه هاي ميهماني و برخي از صحنه هاي ديگر باز هم من راضي هستم از اينكه جوانان با اين مجموعه ارتباط برقرار كرده اند.
فيلم فضاسازي خوبي دارد. جنگل در شب و برخي از صحنه هاي ديگر، نورپردازي مناسب باقصه، حركت دوربين بگير بريم نيست! با بازي هاي روان است مثل بازي دختران فراري و يا «فرامرز قريبيان» در تلويزيون، اما از سوي ديگر برخي از بازي ها خوب نشده است. مثل بازي بابك.
در مورد شخصيت منفي بابك به نظرم حس انزجار از او به بيننده دست مي دهد و اين يعني يك انتخاب آگاهانه. شايد اين اشكالي كه مي گوييد به اوايل كار برگردد كه برخي از بازيگران اين مجموعه تلويزيوني گمان مي كردند كه قضيه خيلي جدي نيست اما جلوتر كه مي رويم به يك نوع پختگي و يك دستي در بازي ها مي رسيم.
روي فيلمنامه و شخصيت هايي مثل دكتر و همسرش مدير دبيرستان دخترانه چه ميزان مكث داشتيد. براي قابل باور كردن شخصيت ها كه ما به ازاي واقعي نيز داشته باشند؟
حدود ۵ ماه با نويسنده فيلمنامه وقت صرف كرديم تا به آن چه كه شما مي گوييد جامه عمل بپوشانيم ضمن آنكه ما از ابتدا مي دانستيم كه اين شخصيت بر اساس فلان بازيگر نوشته شده و اگر او نپذيرد ما دچار چالش جدي مي شويم. آقاي «فرامرز قريبيان» يكي از اين موارد است كه ما از ابتدا بر اساس شخصيت او اين نقش را نوشته بوديم اين امر در مورد بقيه افراد صادق است روي همين اصل بازي ها تقريباً يك دست است.
كانال هاي متعددي از شوراي بررسي فيلمنامه گرفته تا ناظر كيفي و مشكلات توليد و اعمال سليقه هاي فردي در پخش و بازبيني از جمله مشكلات توليد اين گونه مجموعه هاي تلويزيوني است. به اين ها اضافه كنيد مشكل جديدي كه در شبكه هاي تلويزيوني به اسم پول نيست وارد شده!. . . اگر قرار باشد دوباره اين كار را بسازيد چه مسائلي را در آن اعمال مي كنيد، البته با ديد يك منتقد بي رحم!
با شرايطي كه در پخش به اين كار تحميل شد سعي كردم پاره اي از شخصيت ها را حذف كنم. من دلبسته اين كار هستم، نه به دليل آنكه كار خودم است بلكه چون مثل بقيه داستان ها مثلاً كارهاي پليسي كه از تلويزيون ما پخش مي شود و بيشتر وامدار غرب است، نيست نيستان هيچ گونه الگوي غربي نداشته و متعلق به جامعه ايراني است.
ما با استفاده از كتاب پربركت نهج البلاغه، به اين سمت رفته ايم شايد شما در قسمتي از اين مجموعه با مراسم اعتكاف آشنا مي شويد، با زباني كه قابل هضم و درك براي جوانان باشد يعني جوان معتاد ما ناخودآگاه وارد مسجدي در يك دهكده مي شود كه در آن مراسم اعتكاف برپا است. آيا ترسيم چنين شيوه اي از اعتكاف جذاب است يا خير؟
متوليان امور فرهنگي تلويزيون معتقدند كه كارشان بر بستر فرهنگي واقع شده اما در عمل حجم عظيمي از توليدات تلويزيوني ما را مجموعه هاي تلويزيوني بي خاصيت تشكيل مي دهند و همين مجموعه هاي تلويزيوني خاكستري ساعات پخش خيلي خوبي هم در اختيار دارند، با تبليغات زياد اين دوگانگي در حوزه فرهنگي را چگونه ارزيابي مي كنيد؟
من به صراحت عرض مي كنم بحث مولفه هاي فرهنگي و پاره فرهنگ ها يكي از دغدغه هاي اصلي رياست سازمان صدا و سيما است.
كثرت شبكه هاي تلويزيوني و مسابقه اي كه تحت عنوان مجموعه سازي آن هم از نوع سوم به راه افتاده و اينكه همه نيروهاي تلويزيوني به مجموعه سازي بپردازند آفتي است كه در هيچ كجا از شاكله اين سازمان صدا و سيما نمي گنجد، و البته در اين ميان كار مستندسازي به فراموشي سپرده شده است.
نمايش هاي تلويزيوني با عناوين و شكل هاي گوناگون كه در تلويزيون ما نمي توانيد به طور جدي سراغ چنين كارهايي را بگيريد. اگر بحث ما بحث فرهنگي است بهتر است به سراغ كارهاي ايراني پناه برد، از سوي ديگر چون به باور مديران صدا و سيما كار تك برنامه اي، مشكل ايجاد مي كند يعني به عبارتي مقرون به صرفه نيست، پس بايد به انبوه سازي روي آورد! نتيجه اش اين مي شود. ما فرهنگ بي هويتي را در كل مملكت تزريق مي كنيم. شما اگر در اقصي نقاط اين كشور قدم بگذاريد مي بينيد كه همه تمايل دارند به زبان محاوره اي تهراني صحبت كنند: يعني فرهنگ بي هويت ايراني را ما در كل مملكت اشاعه مي دهيم آن هم از طريق مجموعه سازي. اين در شأن نظام ما نيست كه چنين كارهاي سبكي را روانه آنتن كنيم، بحث الگوي فرهنگي اگر خيلي مهم است بايد جدي گرفته شود من فكر مي كنم برخي از نيروها از داخل فشار مي آورند كه ما به سوي چنين گرايشاتي برويم. من نمي دانم چه اتفاقي در شبكه هاي تلويزيوني افتاده كه گوي سبقت را در زمينه ابتذال از هم مي ربايند.
بحث سواد و ميزان درك برنامه ساز از مخاطب چه مي شود؟
اين گفته «مك لوهان» را كه دنيا به صورت يك دهكده خيلي كوچك درآمده، ديگر كسي نمي تواند منكر شود. . . كثرت ماهواره ها در حال خودنمايي است لذا ما را ناخواسته به سوي كثرت شبكه هاي تلويزيوني مي برد. . . واقعيت اين است كه ما از پيش براي تربيت نيروي متخصص و متعهد برنامه ريزي نكرده بوديم. . . نيروهاي متعهد و عاشق تلويزيون ما اختصاص به دو شبكه ۱ و ۲ داشت، پس ما در واقع در مقابل يك عمل انجام شده قرار گرفتيم. يعني: راه اندازي سريع و پرشتاب شبكه هاي تلويزيوني. اينجا است كه ما از امكان تربيت نيروهاي جديد غافل مانديم. ما چند سالي است كه تلاش هايي براي شناسايي نيروهاي كارآمد براي تأسيس يك باشگاه فرهنگي انجام داده ايم كه نمي دانم چرا به سرانجام نمي رسد؟
من زياد خوشبين نيستم!
ما نبايد براي كساني كه بضاعت فرهنگي كمتري دارند فضا را خالي كنيم چون آنها تلويزيون را در ورطه اي مي اندازند كه بسيار خطرناك خواهد بود. من كاري ديگر به غير از تلويزيون نمي دانم و مثل خود شما تلويزيون را خانه خودم مي دانم. بايد دور هم جمع شويم و با حمايت مسئولان فرهنگي صداوسيما اين كميته هاي تخصصي را تشكيل دهيم و با صدور كارت حرفه اي از كار افراد بي صلاحيت جلوگيري به عمل آوريم.