جمعه 20 تير ۱۳۸۲
سال يازدهم - شماره ۳۱۰۳
علم
Friday.htm

عضو شگفت انگيز!
مغز در عرض كسري از ثانيه حروف را تشخيص مي دهد و معناي آنها را مشخص مي سازد و ميان آنها ارتباط برقرار مي كند
فهم مفاهيم تازه در درون هر فرهنگ به وسيله هر فرد بستگي به ميزان امكاناتي دارد كه در مغز آماده بهره برداري است بر اساس اين نظريه مي توان در اين خصوص كه چرا برخي از كودكان يا اشخاص در يادگيري برخي مطالب با دشواري روبه رو هستند شناخت دقيق تري به دست آورد و راه هاي تازه اي را براي بالا بردن بازده فراگيري در مدارس ارائه كرد
006693.jpg

آزمايش ها نشان مي دهد كه ۱۵۰ هزارم ثانيه پس از آنكه يك كلمه به بخش راست يا چپ ميدان ديد عرضه شد فعاليت هاي الكتريكي در نيمكره مقابل مغز آغاز مي شود و اما در حدود ۲۰۰ هزارم ثانيه پس از رويت اولين كلمه اين علائم الكتريكي همگي به سمت ناحيه صورت بصري كلمات سوق پيدا مي كنند
توانايي خواندن و نوشتن تنها در عرض چند هزار سال گذشته و از زمان اختراع كتابت براي آدمي ايجاد شده است.
اما اين مسئله، زيست ـ عصب شناسان و محققاني را كه درباره ساختار مغز پژوهش مي كنند با معضلي جدي مواجه كرده و اين پرسش را مطرح كرده است كه چگونه مغز آدمي كه در يك دوره طولاني چند ميليون ساله تطور پيدا كرده، قادر به انطباق خود با شرايطي شده كه ميليون ها سال بعد پديد آمد؟
در حالي كه عبارات اين نوشته را مي خوانيد اندكي تامل كنيد كه مغز شما چه كار شگفت انگيزي را انجام مي دهد.
مغز در عرض كسري از ثانيه حروف را تشخيص مي دهد و معناي آنها را مشخص مي سازد و ميان آنها ارتباط برقرار مي كند و فهم كاملي از كل جمله يا عبارات را براي خواننده امكان پذير مي سازد.
ساختار ادراكي انسان چنان تنظيم شده كه قادر است معناي كلمات و حروف را علي رغم انواع تغييراتي كه در نحوه كتابت آنها پديد مي آيد، تمييز دهد.
سوالي كه براي پژوهشگران مطرح شده آن است كه هر فرد براي آنكه قادر به خواندن و نوشتن شود بايد مهارت هاي لازم براي اين امر را به صورت اكتسابي بياموزد، اما چگونه است كه در مغز، كه بسيار زودتر از اختراع كتابت تطور يافته، قابليت لازم براي يادگيري خواندن و نوشتن تعبيه شده است؟
برخي از متخصصان علوم اجتماعي بر اين باورند كه مغز عضو كاملاً انعطاف پذير است و مي تواند به خوبي خود را با هر نوع فرهنگ و محيط اجتماعي منطبق سازد، اما يافته هاي تازه زيست ـ روانشناسي و داده هايي كه از رهگذر تهيه تصاوير از نحوه عملكرد مغز در حين انجام فعاليت هاي مختلف به دست آمده به كلي اين تصوير ساده انديشانه را كه مي گويد مغز صرفاً اطلاعات را از محيط اطراف جذب مي كند، رد مي كند.
براساس اين يافته ها، مغز آدمي به وسيله قيدهاي ژنتيكي قدرتمندي مقيد شده هر چند كه در چارچوب اين قيود، درجات معيني از انعطاف موجود است.
به اعتقاد «استانيسلاس دوان» زيست عصب شناس بيمارستان «فردريك ژوليو» در نزديك پاريس، توانايي مغز براي يادگيري خواندن و نوشتن و ديگر اشكال فراگيري فرهنگي صرفاً به واسطه وجود اين انعطاف از پيش تعبيه شده امكان پذير است.
به اعتقاد وي، اين توانايي اجازه مي دهد كه مدارهاي موجود در مغز وظايف تازه اي را در عوض وظايف قبلي خود بر عهده بگيرند.
مغز به گونه اي ساخته شده كه صرفاً در مسيرهاي معيني بسط پيدا مي كند.
توانايي آدمي براي خواندن و نوشتن ناشي از اين واقعيت است كه قابليت هاي سيستم هاي بصري در اجداد اوليه به گونه اي تغيير كرد كه براي انجام وظايف تازه آماده شود.
تصاوير تهيه شده از مغز آدمي در حين انجام فعاليت با استفاده از دستگاه هاي تشديد مغناطيسي شبكه وسيعي را در زير لايه خاكستري مغز (كورتكس) آشكار كرده كه وظيفه خواندن را در بخش هاي مختلف خود به انجام مي رسانند.
حدود يك دوجين از نواحي مختلف مغز در اين فعاليت نقش ايفا مي كنند.
كار تهيه نقشه اين نواحي كه در بخش هاي مختلف مغز پراكنده شده اند به تازگي آغاز شده است. اين نواحي بر روي هم امكان شناسايي تصاوير و دريافت معاني و تركيب اطلاعات مختلف براي ايجاد يك جمله يا عبارت واحد را فراهم مي آورند.
در اين مقاله صرفاً به يكي از نواحي كه مسئول اولين مراحل يادگيري خواندن است توجه مي شود. اين ناحيه، منطقه صورت بصري كلمه ناميده مي شود.
جايگاه اين منطقه در بخش چپ مغز مابين نواري از كورتكس است كه در شناسايي اشيا نقش بازي مي كند.
تحقيقات نشان مي دهد كه اين منطقه وظيفه خاصي را در مراحل رويت و ديدن در هنگام خواندن به انجام مي رساند. اولين شاهد بر اين مدعا آنكه اين منطقه در مغز صرفاً در برابر محرك هاي بصري و عبارات نوشته شده واكنش نشان مي دهد و كلام مصوت در آن تاثيري ندارد.
006699.jpg

شاهد ديگر اينكه اين منطقه هم در برابر كلمات رايج در زبان و هم در برابر كلمات جعلي كه در كتب لغت موجود نيستند، عكس العمل بروز مي دهد. به عبارت اخري اين منطقه صرفاً به صورت ظاهر و شكل بيروني آن چه كه به صورت مكتوب در آمده توجه دارد نه به معناي آن.
نكته ديگر آنكه آسيب در اين منطقه موجب پيدايش عارضه خاصي مي شود كه به آن «ناتواني محض براي خواندن» لقب داده اند. كساني كه به اين عارضه دچارند نمي توانند كلمات را به نحو متعارف و معمول و با سرعت عادي قرائت كنند هر چند كه ممكن است بتوانند با زحمت زياد و هجي كردن تك تك حروف هر كلمه آن هم با دنبال كردن اين حروف بر روي صفحه با استفاده از انگشتان دست، به زحمت موفق شوند كلمه را حدس بزنند.
اينكه چرا به اين عارضه، «محض» لقب داده اند چند دليل دارد: نخست اينكه مبتلايان به اين عارضه مي توانند كلمات را بنويسند اما قادر نيستند كلماتي را كه خود نوشته اند بخوانند. آنها در فهم معناي اين كلمات زماني كه برايشان خوانده مي شود مشكلي ندارند، در تشخيص بصري امور و اشياي ديگر نيز با مشكل مواجه نيستند و مي توانند چهره افراد يا شكل چيزها را تشخيص دهند. همه اين موارد حكايت از آن دارد كه منطقه آسيب ديده صرفاً در قرائت و خواندن كلمات و حروف نقش ايفا مي كند.
محققان در بررسي بر روي افراد مختلف به اين نكته پي بردند كه جايگاه اين منطقه در همه افراد تقريباً يكسان است. در يك تراز صرفاً بصري، هيچ قاعده ساده اي كه بتوان آن را براي تعريف يك كلمه مورد استفاده قرار داد وجود ندارد. تنها تاريخچه فرهنگي محيطي كه فرد در آن زيست مي كند توضيح مي دهد كه چه چيزي را بايد يك كلمه به شمار آورد و چه چيزي را بايد از اين دايره خارج كرد.
براي ايراني ها شمار معيني از اشكال، كلمات زبان فارسي به شمار مي آيند براي ژاپني ها شمار ديگري از اشكال و براي فرانسويان شمار ديگري و قس علي هذا.
اين نكته كه علي رغم تنوع فراوان ميان اشكالي كه كلمات زبان هاي مختلف بدان نوشته مي شود، ناحيه مشتركي در مغز همه افراد براي تشخيص آنها تخصيص داده شده، بسيار حائز اهميت است.
البته اين فعاليت تخصصي مي بايد بسط پيدا كند و تكميل شود. هر چند هنوز براي دانشمندان روشن نيست كه قبل از آنكه اين ناحيه به شناسايي كلمات نوشته شده اختصاص يابد چه كاري مي كرده، اما بررسي هايي كه به وسيله شماري از محققان بر روي نوزادان و كودكان به انجام رسيده نشان مي دهد به ميزاني كه توانايي خواندن در اين كودكان افزايش مي يابد، ميزان فعاليت اين ناحيه نيز بالا مي رود.
البته اين نكته تنها كافي نيست كه شخص خواندن را فرا گيرد. فعال شدن اين ناحيه در گرو دستيابي به نوعي توانايي تخصصي در خواندن كلمات و حروف است.
به عنوان نمونه، در كساني كه به عارضه ديسلكسيا (ناتواني در تشخيص كلمات يا قرائت آنها) مبتلا هستند، اين ناحيه از مغز هيچ گاه به اندازه مغز افراد عادي فعال نمي شود.
دانشمندان معتقدند اين كمبود فعاليت معلول عدم توانايي اين افراد براي خواندن و تشخيص حروف است نه علت آن.
در خصوص اين پرسش كه اين منطقه در مغز دقيقاً چگونه كار مي كند محققان بر اين اعتقادند كه اين منطقه مي تواند سلسله حروفي را كه كلمات از آن تشكيل شده اند تحليل كند و آن گاه اطلاعات مربوط به نظم و ترتيب و هويت آنها را به نقاط ديگر در مغز انتقال دهد.
آزمايش هايي كه در اين زمينه به انجام رسيده نشان مي دهد كه اين منطقه مي تواند عصاره يا هسته اصلي يك كلمه را از حواشي غيرضروري آن استخراج كند و همين اصل را به نقاط ديگر انتقال دهد.
يك جنبه مهم در عملكرد اين منطقه از مغز آن است كه نسبت به موقعيت مكاني كلمات بي تفاوت است و برايش فرقي نمي كند كه كلمات به سمت راست ميدان ديد عرضه شوند يا به سمت چپ اين ميدان.
كلماتي كه به سمت چپ ميدان ديد عرضه مي شوند ابتدا در نيمكره سمت راست پردازش مي شوند و بالعكس. ناحيه «صورت بصري كلمات» كه در سمت چپ مغز واقع شده مي بايد اطلاعاتي را كه به هر دو نيمكره مغز مي رسد جمع آوري كند و اين كار را در كمتر از يك پنجم ثانيه به انجام مي رساند.
آزمايش ها نشان مي دهد كه ۱۵۰ هزارم ثانيه پس از آنكه يك كلمه به بخش راست يا چپ ميدان ديد عرضه شد فعاليت هاي الكتريكي در نيمكره مقابل مغز آغاز مي شود و اما در حدود ۲۰۰ هزارم ثانيه پس از رويت اولين كلمه، اين علائم الكتريكي همگي به سمت ناحيه صورت بصري كلمات سوق پيدا مي كنند.
نكته ديگري كه در فعاليت اين ناحيه حائز اهميت است آن است كه شيوه نگارش حروف تأثيري در نحوه عمل آن ندارد. محققان مشاهده كرده اند كه اگر كلمه اي دوبار پشت سر هم به شخص نشان داده شود ولو آنكه در نوبت دوم با حروف و فونت متفاوتي تحرير شده باشد باز هم ميزان فعاليت ناحيه يا منطقه صورت بصري كلمات كاهش مي يابد.
اين امر دلالت بر آن دارد كه اين ناحيه قادر است عصاره و هسته اصلي كلمات را تشخيص دهد و از اين رو در نوبت دوم به جهت آنكه اطلاعات لازم را پيشاپيش كسب كرده نيازي به فعاليت بيشتر براي شناسايي و تشخيص پيدا نمي كند.
اين توانايي قطعاً محصول تربيت فرهنگي است زيرا تشخيص اينكه كلمه اي كه با فونت هاي متفاوت نوشته شده كلمه واحدي است نمي تواند امري فطري و از پيش نهاده شده باشد.
ناحيه متناظر با ناحيه صورت بصري كلمات در آدمي، در مغز پستانداران پيشرفته صرفاً وظيفه شناسايي هاي بصري را بر عهده دارد. اين ناحيه در پستانداران پيشرفته بخشي از مسير بطني يا شكمي است كه چيستي چيزها را مشخص مي كند برخلاف مسير پسين يا پشتي كه كجايي و مكان چيزها را مشخص مي سازد.
در مغز آدمي نيز مسير بطني يا شكمي به همه محرك هاي بصري نظير چهره افراد و شكل اشيا و حروف واكنش نشان مي دهد. حتي در ناحيه كورتكس بصري كه قوي ترين واكنش را در برابر كلمات و حروف ارائه مي دهد، واكنش قدرتمندي نيز در برابر تصاوير و اشكال و چهره ها وجود دارد.
به اين ترتيب روشن مي شود كه ناحيه صورت بصري كلمات از درون ناحيه كورتكسي كه وظيفه كلي تر شناسايي بصري اشيا و تصاوير را داشته تطور پيدا كرده است.
در پستانداران پيشرفته، ناحيه اي كه مشابه ناحيه صورت بصري كلمات در آدمي است نيز نظير ناحيه اي كه در مغز آدمي است خاصيت تشخيص جنبه هاي اصلي و ثابت تصاوير را از خود ظاهر مي سازد.
به عنوان مثال اگر شيء معيني از زواياي مختلف به جانور نشان داده شود اين ناحيه در مغز آنها واكنش مشابهي از خود ظاهر مي سازد.
در مغز آدمي نيز چنين به نظر مي آيد كه ناحيه صورت بصري كلمات كاملا براي تشخيص صورت كلمات آمادگي پيدا كرده و با شرايط جديد انطباق يافته است.
تحقيقاتي كه برخي از محققان ژاپني در مورد ناحيه تشخيص تصاوير در مغز پستانداران پيشرفته انجام داده اند نور تازه اي به قابليت مغز آدمي براي تشخيص كلمات تابانده است.
اين محققان تصاويري را به پستانداران نشان دادند و همزمان فعاليت نرون ها و سلول هاي عصبي را در ناحيه تشخيص تصاوير در مغز آنها تحت نظر گرفتند.
در گام بعد اشكال ساده تر شده اي از تصوير اوليه به پستاندار نشان داده شد و اين فرايند تا آنجا ادامه پيدا كرد كه تصاوير ارائه شده با ساده ترين و كمترين ميزان خطوط و طراحي ها تكميل شده بودند.
محققان مشاهده كردند كه در اين حال، هر يك از نرون ها در ناحيه شناسايي تصاوير به برخي از اجراي تصاوير حساسيت نشان مي دهند و همين نرون ها هستند كه در زماني كه تصاوير پيچيده تر و سرشار از حواشي و اطلاعات اضافي هستند قادرند، عصاره و هسته اصلي آن را تشخيص دهند.
نكته جالب ديگري كه از اين آزمايش روشن شد آن بود كه در مواردي تصاوير ساده شده اي كه به پستانداران نشان داده مي شد به شكل حروف الفبا درآمده بود. دانشمندان از اينجا به اين نكته منتقل شدند كه مغز آدمي كه از نتايج تطور مغز پستانداران اوليه بهره برده است نه تنها براي شناسايي تصاوير اشيا آمادگي پيدا كرده كه براي شناخت و تشخيص آن دسته از تصاويري كه به صورت حروف الفبا درآمده اند نيز قابليت يافته است.
پژوهشگران در تحقيقات ديگر خود دريافته اند كه آن بخش از مناطق كورتكس بطني بصري كه دورترين فاصله را از مركز مغز دارند عمدتا به كلمات و اشيا واكنش نشان مي دهند در حالي كه آن دسته از نواحي نزديكتر به مركز مغز عمدتا نسبت به چهره ها، ساختمان ها و مناظر طبيعي عكس العمل ابراز مي كنند.
نواحي دورتر از مركز به جزييات توجه دارند و نواحي نزديك تر به مركز جنبه هاي كلي تصاوير را مدنظر قرار مي دهند. اين الگوي رفتاري ظاهراً منشا ژنتيكي دارد و از پيش در آدمي تعبيه شده است.
به اين ترتيب فرضيه اي كه از مطالعات اخير درخصوص ايجاد توانايي خواندن و نوشتن در آدمي تكميل شده داير بر آن است كه انسان ها شبكه اي را كه در مغز خود براي كسب اطلاعاتي در مورد تصاوير در اختيار داشتند به منظور دستيابي به اطلاعات حاصل از خواندن و نوشتن تغيير دادند.
به اين ترتيب در چارچوب امكانات و محدوديت هاي ژنتيكي كه از پيش در مغز آدمي به وديعه گذارده شده بود، و در قالب انعطافي كه در اين سيستم موجود بود، ابناي بشر با تمركز بر روي فعاليت خاصي، امكان تازه اي را در مغز رشد دادند. نخستين حروف الفبا در بسياري از فرهنگ ها حروف تصويري بود كه از شكل ظاهري اشيا اخذ شده بود. به تدريج اين شكل ظاهري هيأت انتزاعي تري به خود گرفت.
اين نوع تطور، تطور فرهنگي است و برخلاف تطور صرفاً ژنتيكي مي تواند در زماني بسيار كوتاه تر به نتيجه مطلوب برسد. بر اساس اين نظريه، تطور فرهنگي آدمي در قالب امكانات ژنتيكي و زيستي وي تحقق مي يابد و بنابراين دامنه امكانات آن نامحدود نيست.
نكته ديگر آنكه فهم مفاهيم تازه در درون هر فرهنگ به وسيله هر فرد بستگي به ميزان امكاناتي دارد كه در مغز آماده بهره برداري است. بر اساس اين نظريه مي توان در اين خصوص كه چرا برخي از كودكان يا اشخاص در يادگيري برخي مطالب با دشواري روبه رو هستند شناخت دقيق تري به دست آورد و راه هاي تازه اي را براي بالا بردن بازده فراگيري در مدارس ارائه كرد.
برگرفته از نشريه «نيوساينتيست»

دكتر محمدرضا مسجدي دبير جمعيت مبارزه با استعمال دخانيات
تجارت دود
هر روز ۲ ميليارد و چهارصد هزار تومان دود مي شود
در كشور ما ۶/۱۴ درصد جمعيت سيگاري هستند كه شامل هشت ميليون نفر از جمعيت كشور مي شود سالانه حدود ۵۴ ميليارد نخ سيگار توسط سيگاري هاي ايراني دود مي شود كه حدود ۴۲ ميليارد نخ آن به طور قاچاق وارد كشور مي شود و تنها حدود ۱۲ ميليارد نخ توليد داخل كشور است
006519.jpg

استعمال دخانيات شايع ترين عامل قابل پيشگيري مرگ و مير زودرس در جهان است. براساس آمارهاي موجود در سال ۲۰۰۲ ميلادي حدود پنج ميليون مورد مرگ به علت ابتلا به بيماري هاي ناشي از استعمال دخانيات اتفاق افتاده است كه نيمي از آنها در كشورهاي توسعه يافته و نيمي در كشورهاي در حال توسعه بروز نموده است.
طي ۲۰ سال آينده اين رقم به بيش از ده ميليون مرگ در سال، افزايش خواهد يافت كه بيش از هفت ميليون از اين مرگ ها در كشورهاي در حال توسعه به وقوع خواهد پيوست. با الگوهاي موجود استعمال دخانيات، حدود ۵۰۰ ميليون نفر از كساني كه در حال حاضر زنده هستند در نهايت به علت استعمال اين ماده فوت خواهند كرد كه نيمي از اين مرگ ها در سنين ميانه عمر و حداكثر كارآمدي اين افراد براي جوامع خود است و افراد مزبور ۲۵ـ۲۰ سال از زندگي خود را از دست مي دهند.
دود سيگار حاوي ۴۰۰۰ ماده شيميايي است كه از آن ميان بيماريزايي ۴۰۰ ماده و سرطانزايي ۴۰ ماده كاملاً ثابت شده است. اين مواد عامل ايجادكننده ۹۰ درصد سرطان هاي ريه، ۶۵ درصد كل بيماري هاي ريوي، ۵۰ درصد بيماري هاي قلبي ـ عروقي و ۴۰ درصد ساير سرطان ها هستند.
بر اساس برآورد بانك جهاني در سال ،۱۹۹۹ ۲۰۰ ميليارد دلار تنها صرف درمان بيماري هاي ناشي از استعمال دخانيات گرديده است. به اين مبلغ بايد ارقامي را كه صرف خريد و دود كردن سيگار مي شود و خسارات آتش سوزي هاي ناشي از ته سيگارهاي نيمه خاموش و ساير ملحقات سيگار كشيدن را نيز افزود.
مجموعه واقعيت هاي فوق، كشورهاي پيشرفته را بر آن داشته است تا به انحاء مختلف به مبارزه با اين معضل پرداخته و از گسترش آن جلوگيري كنند. از اواسط دهه ۶۰ ميلادي در آمريكا و انگلستان كلينيك هاي ترك سيگار فعاليت خود را آغاز نمودند كه نتيجه آن كاهش پنجاه درصدي استعمال دخانيات در مردان و زنان آمريكايي و انگليسي در حال حاضر است. همچنين بانك جهاني هرگونه سرمايه گذاري اين موسسه را در پروژه هاي توسعه كشت توتون و صنعت دخانيات ممنوع كرده است. اقامه دعوي شركت هاي بيمه آمريكا بر عليه شركت هاي آمريكايي توليدكننده دخانيات منجر به محكوميت آنها به پرداخت ۲۰۸ ميليارد دلار غرامت طي ۲۵ سال به مراكز درماني و تحقيقاتي كه در زمينه دخانيات فعاليت مي كنند، شد. اتحاديه اروپا در ژوئن ۱۹۹۸ پيشنهادي را در كميسيون اروپا به تصويب رسانيد كه هرگونه تبليغات مستقيم و غيرمستقيم دخانيات را از سال ۲۰۰۳ ميلادي در سراسر اين اتحاديه ممنوع مي كند.
در سال ،۱۹۹۵ ۵۳۵/۵ تريليون نخ سيگار در دنيا مصرف شده است كه معادل ۶۶۵/۲۶ ميليون كارتن و ۲۶۶۶۵۳ ميليون پاكت مي شود. سود كمپاني هاي چند مليتي در سال ۱۹۹۸ شامل ۸۸ ميليارد دلار بوده است كه از مجموعه درآمد سرانه ملي ۲۲ كشور در حال توسعه در همان سال بيشتر شده است. بررسي هاي موجود نشان مي دهد نزديك به يك سوم سيگارهاي مصرفي دنيا از طريق قاچاق عرضه و توزيع مي شود.
006522.jpg

قاچاق سيگار ۲ ضرر عمده به همراه دارد:
۱. براي دولت ها به علت عدم وصول ماليات ها.
۲. سيگار ارزانتر كه موجب مصرف بيشتر نزد جوانان و افراد فقير مي گردد.
متاسفانه يكي از راه هايي كه كمپاني هاي سيگار به دولت ها ارائه مي دهند كم كردن ماليات سيگار و برداشتن سود بازرگاني آن است. اين امر نهايتاً به نفع كمپاني هاي سيگار است كه خود منشاء اصلي قاچاق نيز هستند.

ماليات كمتر، سيگار ارزانتر، مصرف بيشترسود بيشتر
راه اصلي مبارزه با قاچاق دخانيات فقط نظام مند ساختن توليد و عرضه سيگار است يعني شركت هاي دخانيات توليدات خود را با برچسب تاريخ دار و كدشده به عرضه كنندگان تحويل دهند و عرضه كنندگان حتماً بايد داراي مجوز قانوني بوده و همواره مدارك دال بر محل، زمان و تاريخ خريد سيگار را ارائه دهند. با اعمال كنترل جدي بر اين دو محور به ويژه از سوي نيروي انتظامي مي توان به صورت عملي، مبارزه اصلي را در اين زمينه اجرا كرد. براي تشويق و ترغيب نيروي انتظامي لازم است درصدي از ميزان افزايش ماليات از سيگار در اختيار آنان قرار گيرد.
خوشبختانه براساس همكاري هاي عمومي در سطح بين المللي و تبادل اطلاعات ميان كشورهاي پيشرفته و در حال توسعه موجب شده است تا حركت جدي و رو به گسترش در كشورهاي جهان سوم در زمينه هاي زير اعمال شود:
۱. ممنوعيت تبليغات سيگار.
۲. ممنوعيت و محدود ساختن استعمال دخانيات در اماكن عمومي، خصوصي و غير خصوصي (حتي در منزل در برخي از كشورهاي پيشرفته)
۳. افزايش روز افزون ماليات و عوارض سيگار به نحوي كه دوسوم تا سه چهارم قيمت سيگار را تشكيل دهد.
۴. محافظت از قسمت اعظم مردم كشور كه غير سيگاري هستند (معمولاً سه چهارم تا چهار پنجم جمعيت كشورها)
۵. برنامه هاي همه جانبه و هماهنگ در مبارزه با قاچاق سيگار در سطح ملي و بين المللي به عنوان مثال در خلال چندين سال اخير كشورهاي مختلف نظير كانادا، آمريكا، استراليا، نيوزيلند، انگلستان، نروژ، فنلاند و كشورهاي در حال توسعه اي نظير سنگاپور، آفريقاي جنوبي، امارات متحده عربي، عمان، قطر و كويت برنامه هاي منسجمي را جهت كنترل استعمال دخانيات تدوين كرده اند.
اخيراً دولت هندوستان اقدامات عملي در زمينه مبارزه با استعمال دخانيات را آغاز كرده است. كافيست اشاره شود كه در هندوستان زندگي بالغ بر ۶ ميليون كشاورز استوار بر كشت توتون است و بيش از ۲۰ ميليون نفر از طريق اشتغال در صنايع سيگار امرار معاش مي كنند. آمار رسمي كشور هندوستان نشان مي دهد كه سالانه بالغ بر ۶۰ ميليارد روپيه هندي برابر با يك ميليارد پوند و يا يك و نيم ميليارد دلار از طريق ماليات عايد كشور هندوستان مي شود. از سوي ديگر گزارش سازمان تحقيقات پزشكي هندوستان به دولت نشان داد كه در سال گذشته ميزان مخارج تحميل شده بر بودجه دولت براي بيماري هاي قلبي، سرطان ها و بيماري هاي مزمن ريوي بيش از ۲۶۰ ميليارد روپيه هندي و يا به عبارتي نزديك به ۴ برابر درآمد حاصله است. به دليل اين ارقام دولت هند براي نخستين بار قوانين جدي براي ممنوعيت تبليغات و محدوديت استعمال دخانيات با كنترل توليد و مصرف آن را در دست اقدام جدي قرار داده است.
در كشور ما ايران ۶/۱۴ درصد جمعيت ۶۹-۱۵ ساله سيگاري هستند كه شامل هشت ميليون نفر از جمعيت كشور مي شود. قسمت اعظم سيگاري هاي فعلي در سنين بالاتر از ۳۵ سال هستند. سالانه حدود ۵۴ ميليارد نخ سيگار توسط سيگاري هاي ايراني دود مي شود كه حدود ۴۲ ميليارد نخ آن به طور قاچاق وارد كشور مي شود و تنها حدود ۱۲ ميليارد نخ توليد داخل كشور است. اگر هر فرد سيگاري روزانه تنها ۳۰۰ تومان هزينه سيگار كشيدن نمايد، ۲ ميليارد و ۴۰۰ ميليون تومان در روز (بلي دو ميليارد و چهارصد ميليون تومان) فقط صرف كشيدن سيگار مي شود. بيش از دو سوم جمعيت كشور در حال حاضر در فاصله سني
۲۹-۰ سال هستند و از اين ۲۶ ميليون نفر در فاصله سني ۲۹-۱۰ كه سال هاي حداكثر تمايل به استعمال دخانيات است، زندگي مي كنند. در صورت عدم برنامه ريزي مناسب و همه جانبه براي كنترل دخانيات و پيشگيري از سيگاري شدن جمعيت كثير جوانان كشور به زودي و در آينده اي نزديك با يك فاجعه در زمينه شيوع استعمال دخانيات و مرگ و مير بيماري هاي ناشي از آن در داخل كشور روبه رو خواهيم بود. وضعيت اجتماعي كشور و ساختار جمعيتي آن به گونه اي است كه شيوع استعمال دخانيات موجب وارد شدن زيان هاي هنگفت جاني و مالي براي كشور خواهد شد. اميد است با انجام برنامه هاي كنترل دخانيات بتوان قدم مثبتي در راه مبارزه با اين پديده شوم بهداشتي، اجتماعي، اقتصادي برداشت.

آدامس چگونه تهيه مي شود
تمامي آدامس هاي موجود در بازار كه امروزه توليد مي شوند، مواد اوليه يكساني دارند. يك پايه آدامس شيرين كننده ها، شكر، شربت ذرت و طعم دهنده هاي مختلف هستند. البته بعضي از آدامس ها داراي نرم كننده هايي مانند گليسيرين و روغن هاي گياهي هم هستند. طعم و مزه و حالت و شكل آدامس ها بستگي به مقدار مواد ذكر شده در بالا در تهيه آدامس دارند. براي مثال آدامس هاي بادكنكي پايه آدامس بيشتري دارند كه مي شود آن را بيشتر از بقيه ديگر آدامس ها باد كرد. با اينكه توليد كنندگان آدامس نسخه هاي تهيه آدامسشان را از ديد بقيه پنهان نگه مي دارند، اما همه آنها مراحل اوليه يكساني را طي مي كنند تا به محصول نهايي برسند. طرز تهيه پايه آدامس در كارخانه به اين ترتيب است كه مواد خام آدامس را در يك بخار پز به روش استريل ذوب مي كنند. سپس آن را در يك دستگاه مركز گريز با قدرت بالا پمپاژ مي كنند تا از كثافت و لايه هاي اضافي پاك شود.
زماني كه كارگران كارخانه پايه آدامس ذوب شده را پاك مي كنند، ۲۰ درصد از اين پايه را با مواد زير مخلوط مي كنند. ۶۳ درصد شكر، ۱۶ درصد شربت ذرت و ۱ درصد روغن هاي طعم دهنده مثل نعنا، فلفل و دارچين. زماني كه مواد گرم هستند، با هم در محيطي مخلوط مي شوند و به شكل رول هايي در مي آيند كه دو طرف اين رول ها را با پودر شكر مي پوشانند تا اين روبان آدامسي به جايي نچسبد.
سرانجام اين رول ها به اندازه هاي مناسب بريده مي شوند و توسط ماشين ديگري بسته بندي مي شوند.
پايه آدامسي كه امروزه در اين دستور العمل ها استفاده مي شود، در اغلب موارد از مواد شيميايي ساخته مي شود. در صورتي كه در روزهاي گذشته پايه آدامس مستقيماً از شيره سفيد و شيري شكل درختي در مكزيك و گواتمالا گرفته مي شد.
بوميان آن منطقه صمغ آدامس را از درخت ها جمع آوري مي كردند، آن را مي جوشاندند و در قالب هاي ۲۵ پوندي مي ريختند و مستقيم به كارخانجات آدامس سازي مي فرستاندند اغلب كارخانجات انگليسي و بعدها كارخانجات هندي از اين صمغ ها به عنوان پايه آدامس استفاده مي كردند و در آن از مواد نگهدارنده يا اصلاً يا به مقدار خيلي كم استفاده مي كردند.
آدامس در اقتصاد ما نقش حياتي را بازي مي كند. چون منافع زيادي از استفاده و فروش آن حاصل دولت ها مي شود. ساخت و فروش آدامس اولين بار در دهه ۱۸۰۰ آغاز شد و بعدها در دهه ۱۸۶۰ صمغ آدامس ابتدا به عنوان جايگزيني براي لاستيك و سر آخر در دهه ۱۸۹۰ به عنوان ماده اصلي آدامس استفاده و صادر مي شد.
آدامس در واقع كمك مي كند كه دندان هايتان تميز شود و دهانتان را مرطوب نگه مي دارد چون توليد بزاق را افزايش مي دهد و اثر اسيدهايي كه باعث پوسيدگي دندان مي شوند خنثي مي كند. اين اسيدها معمولاً پس از خوردن و باقي ماندن غذا در دهان توليد مي شود.
عمل عضلاني آدامس هم چنين كمك مي كند كه اشتهاي انسان براي خوردن چيزي يا كشيدن سيگار از بين برود. هم چنين كمك مي كند كه انسان تمركز كند، آگاه باشد، از فشار روحي مي كاهد و اعصاب آدم را آرام مي كند. براي تمام اين دلايل است كه ارتش، سربازان خود را به خوردن آدامس در جنگ هاي جهاني اول و دوم تشويق مي كرد. با قاطعيت مي توان گفت كه آدامس محصولي است كه در تمام جهان و توسط تمامي افراد در همه جا استفاده مي شود.

خواندني هاي علمي
چرا وقتي هوا سرد است موهاي بدن ما سيخ مي ايستد
سيخ شدن موهاي بدن در زماني آغاز شد كه بدن انسان ها پوشيده از مو بود. وقتي هوا گرم است و شما نياز به خنك شدن داريد، ماهيچه هاي كوچك در انتهاي هر مو منبسط مي شود و اين انبساط باعث شل و ول شدن موها مي شود. غده هاي مولد عرق با ترشح عرق گرما را از بدن دور مي كنند. رگ هاي خوني نيز گرما را به سمت پوست بدن آورده و آن را دفع مي كنند. اما وقتي هوا سرد است! اين ماهيچه ها منقبض شده و اين انقباض باعث راست ايستادن موها مي شود. غده هاي مولد عرق بسته مي شوند تا گرما را حفظ كنند. رگ هاي خوني هم كوچك مي شوند تا از هدر رفتن گرما جلوگيري كنند.
راست ايستادن يا همان سيخ شدن موها امروزه كمك زيادي به ما نمي كند چون ما موي زيادي روي بدنمان نداريم. ميليون ها سال قبل بدن انسان ها با موي زيادي پوشيده شده بود و اين عمل باعث گرم شدن آنها مي شد. سرما تنها علت سيخ شدن موهاي بدن نيست ترس يا عصبانيت نيز مي تواند همان واكنش را ايجاد كند. اين مسئله در پستانداران ديگر مثل سگ و گربه هم صادق است. وقتي كه سگ ها يا گربه ها عصباني مي شوند موهاي بدنشان سيخ مي ايستد.

چرا ايگلوها ذوب نمي شوند
ايگلوها خانه هاي قديمي اسكيموها و پناهگاه هاي موقتي شكارچيان در زمستان آلاسكا هستند. در واقع آنها از داخل ذوب مي شوند ولي اين ذوب شدن به آن حدي نيست كه به طور كلي ايگلو خراب شود.
دانه هاي برفي كه در خارج روي ايگلو مي بارد، به محض برخورد با سقف ايگلو ذوب مي شود و يك لايه عايق جايگزين براي ايگلو ايجاد مي كنند. اين روند انجماد و ذوب شدن مرتب ايگلو باعث سخت شدن يخ هاي به كار رفته در ساختمان آن مي شود، به طوري كه سقف آن مي تواند تحمل وزن سنگين يك خرس قطبي را داشته باشد.
انجماد اوليه و ثانويه ايگلو در پايان ساخت ايگلو صورت مي گيرد. ابتدا اسكيموها با استفاده از كاردهاي تيزشان قطعات آجر مانند را از يخ مي برند و به شكل يك دايره كنار هم مي چينند تا به شكل يك ايگلو در آيد. فواصلي كه بين اين قطعات احتمالاً خالي مي ماند با بارش برف پر شده و يكدست مي شود. در انتها زن اسكيمو با لامپ پيه سوز خود وارد ايگلو مي شود و آن را در بالاترين نقطه ايگلو نصب كرده و روشن مي كند در نتيجه يخ هاي داخل ايگلو شروع به ذوب شدن مي كنند. اما به خاطر شكل گنبدي ايگلو قطرات آب به زمين نمي چكد، بلكه به صورت يك لايه روي سقف باقي مي ماند.
وقتي لايه آب زير سقف تشكيل شد، زن اسكيمو بر مي گردد و لامپ را خاموش مي كند و از سقف در مي آورد و مي گذارد هواي سرد بيرون از آن روزنه به داخل بيايد و دوباره آن لايه يخ بزند تا سخت بشود. وقتي زمستان تمام مي شود و درجه حرارت هوا بالا مي رود، ايگلو شروع به ذوب شدن مي كند و وقتي اسكيموها ايگلو را ترك كنند، ايگلو به طور كل خراب مي شود.

كوهان شترها براي چيست
006525.jpg

كوهاني كه در پشت شترها وجود دارد، در واقع كوهي از گوشت و چربي است كه مي تواند در يك شتر سالم و جوان تا ۸۰ پوند وزن داشته باشد. اين كوهان ها به شتر كمك مي كنند كه تا هفته ها بدون آب و غذا زنده بمانند.
وقتي آب و غذا در بيابان ناياب مي شود، اين كوهان هاي چربي مثل ذخيره غذايي براي بدن شتر عمل مي كنند. بدن شتر از چربي ذخيره شده در اين كوهان ها براي متابوليسم و سوخت و ساز استفاده مي كند. در چنين شرايطي كوهان ها كوچك تر مي شوند، هر چه شتر كمتر غذا بخورد، كوهان او كوچك تر مي شود. در واقع اندازه كوهان هاي يك شتر درجه سلامت و منابع غذايي او را تعيين مي كند. اين كوهان ها يا همان ذخاير چربي دليل اين سوال هستند كه چرا شترها مي توانند روزها بدون آب و غذا زنده بمانند. زماني كه انسان در روز به ۸ ليوان آب نياز دارد، شترها مي توانند به مدت ۲ هفته بدون آب زنده بمانند.
شترها تنها حيواناتي هستند كه كوهان دارند و حتي مي توانند حدود ۶۰۰ ليتر شير در سال توليد كنند. شترها مي توانند سوراخ هاي بيني شان را ببينند. وقتي شترها گرسنه باشند و غذايي در كار نباشد ممكن است هر چه در دسترسشان باشد، مثل كفش يا پتو بردارند و بجوند.
در بعضي از كشورها به عنوان يك تفريح ملي و عمومي شترها را به جان هم انداخته و از ديدن مبارزه آنها لذت مي برند. جالب اينجا است كه بدانيد شترها مي توانند به سرعت اسب ها بدوند. در شهر موراكو مسابقه شتردواني يكي از معروف ترين مسابقات ملي آن هاست.

چرا گريه كردن ما را آرام مي كند
اشكي كه هنگام گريه از چشمان سرازير مي شود، حاوي مواد شيميايي و هورموني است كه توسط بدن توليد مي شود.
وقتي كه ما ناراحت و احساساتي مي شويم، مغز و بدن ما بيش از حد از خود واكنش نشان مي دهد و بيشتر از مواقع ديگر مواد شيميايي و هورمون توليد مي كند. گريه كردن كمك مي كند آن مقدار مواد شيميايي و هورمون هاي اضافه اي را كه بدن ما به آن نياز ندارد، از بدن خارج شود. اين مواد و هورمون هاي اضافي توسط اشك از بدن خارج مي شوند و اشك ريختن باعث مي شود كه ناراحتي و تشويش ما تا حدود زيادي كاهش پيدا كند و احساس آرامش كنيم. به همين دليل است كه بسياري پس از گريه كردن احساس آرامش و راحتي مي كنند. چون قطرات اشك با خود مواد اضافه اي را كه بدن هنگام ناراحتي يا خوشحالي توليد كرده، از بدن خارج مي كنند.

آيا هزارپا واقعاً هزار تا پا دارد
دانشمنداني كه دانسته يا ندانسته اسم اين جانور را هزارپا گذاشته اند، خواسته اند با ما شوخي كنند. چون هيچ هزارپايي وجود ندارد كه هزار تا پا داشته باشد. به طور متوسط هر هزارپا حدود ۱۰۰ جفت پا دارد كه البته بعضي ها بيشتر از ۱۰۰ جفت و عده اي كمتر از ۳۰ جفت پا دارند. هزارپايان جزو قديمي ترين موجودات اين كره خاكي هستند. هزارپاها از تخم بيرون مي آيند. بعضي از گونه هاي آنان با پاهاي كامل به دنيا مي آيند و بعضي با تعداد اندكي پا به دنيا مي آيند كه هر چند وقت يكبار چند جفت پا اضافه مي كنند تا به بلوغ كامل برسند.
پاهاي زياد هزارپا هنگام پنهان شدن او زير سنگ ها و صخره ها، هنگام روز برايش مشكل درست مي كند. برعكس ظاهر ترسناك آنها، نبايد زياد از هزارپايان ترسيد، چون مقدار سمي كه در شاخك هاي آنها وجود دارد، فقط براي كشتن يك پرنده كوچك كافي است و نمي تواند آسيب جدي به انسان وارد كند.

بوي بد دهان به چه دليل است
006528.jpg

بايد بدانيد كه بوي بد دهان به هيچ وجه تقصير شما نيست. براساس تحقيقاتي كه اخيراً انجام شده علت بدبو بودن تنفس ۹۰ درصد از مردم در دهان آنهاست، نه در معده و ريه و سينوس هاي آنان. در واقع مهم ترين و بيشترين علت بدبويي دهان به خاطر تركيبات فرار سولفور است. يكي از اين تركيبات سولفيد هيدروژن است كه بوي تخم مرغ گنديده مي دهد. ديگري متيل مركاپتان است كه بوي راسو مي دهد. علت تشكيل اين تركيبات وجود باكتري هايي در دهان است كه ديواره سلول هاي مرده را مي شكنند. اين باكتري هاي بي هوازي عمدتاً در روي زبان رشد و تكثير پيدا مي كنند. آنها در محيطي خشك و تاريك مثل زير لثه ها و در فضايي ميان دندان ها و زبان رشد و تكثير پيدا مي كنند. البته رژيم غذايي شخص هم مي تواند باعث تنفس بدبو بشود، چون بعضي غذاهاي خاص باعث رشد و تكثير بيشتر باكتري هاي بي هوازي در دهان مي شوند. مثلاً قهوه حاوي اسيدهايي است كه سطح اكسيژن را در دهان پايين مي آورد كه در عوض رشد باكتري ها را افزايش مي دهد. لبنيات به علت دارا بودن پروتئين بالا باعث مي شوند باكتري ها نتوانند تركيبات شيميايي بدبو توليد كنند. قند و آدامس نيز تا حدودي باعث توليد اين تركيبات بدبو مي شوند. غذاهاي پر ادويه و پياز حاوي مقدار زيادي از تركيبات سولفور هستند كه هنگام خوردن جذب رگ هاي خوني شده و از طريق ريه ها دفع مي شوند و نفس را بدبو مي سازند. به علاوه نوشيدني ها و دهانشويه هايي كه حاوي الكل هستند، مشكلي به نام «سندرم خشكي دهان» را ايجاد مي كنند كه در نهايت محيط را براي رشد باكتري ها مناسب مي كنند.
رژيم هاي لاغري هم باعث بوي بد دهان مي شوند چون در اين رژيم ها معده خالي است و وقتي معده خالي باشد آنزيم هاي معده و لوزالمعده در آن تجزيه شده و بوي بدي توليد مي كنند (مثل بوي بد دهان هنگام صبح) كه اگر غذايي خورده نشود، اين بوي بد تشديد مي شود.
بيماري هاي لثه هم مي توانند باعث بوي بد دهان شوند، چون غذا در منفذهاي باز لثه وارد و در آنجا تجزيه شده و در نهايت فاسد مي شوند و از خود تركيبات سولفوردار توليد مي كنند كه هم باعث پوسيدگي دهان مي شوند و هم محيط را براي رشد باكتري ها آماده مي كنند. سيگار كشيدن هم مي تواند باعث بدبويي دهان شود.

كاوش
كمك ناخدايان قرون گذشته به علم جديد
006696.jpg
دانشمندان درصددند با استفاده از يادداشت هاي بر جاي مانده از ناخدايان كشتي هايي كه در قرون گذشته در دريا سفر مي كردند، با مطالعه نحوه مسيريابي آنان، به حل يكي از شگفت انگيزترين رازهاي سياره زمين، يعني نحوه عمل ميدان مغناطيسي همت گمارند.
قدمت يادداشت هاي بر جاي مانده مورد استفاده دانشمندان به سال ۱۵۹۰ بازمي گردد و بررسي آنها مي تواند الگوي تغييراتي را كه طي ۴۰۰ سال گذشته عارض ميدان مغناطيسي زمين شده آشكار سازد.
دانشمندان اميدوارند بر اساس اين الگو عوامل تغييردهنده جهت اين ميدان را مشخص سازند و نوع تحولات آن را در آينده پيش بيني كنند.
ميدان مغناطيسي زمين براي انسان و ديگر جانداران به صورت نوعي قطب نما عمل مي كند و در عين حال سياره زمين و موجودات زنده روي آن را از خطر پرتوهاي كيهاني مصون نگاه مي دارد.
دانشمندان درباره نحوه رفتار اين ميدان و به خصوص تغيير جهت صد و هشتاد درجه اي راستاي محور اين ميدان كه هرچند ميليون سال يك بار رخ مي دهد، اطلاع چنداني ندارند.
طي يكصد سال گذشته از شدت ميدان مغناطيسي زمين تا ۱۰ درصد كاسته شده و اين نگراني را به وجود آورده كه ممكن است جهت محور اين ميدان ناگهان صد و هشتاد درجه عوض شود، اما در حال حاضر هيچ راهي براي تشخيص اين نكته وجود ندارد.
تصاوير ماهواره اي موقعيت كنوني ميدان مغناطيسي را مشخص مي كنند، همين تصاوير در عين حال حكايت از تغييراتي در جهت شمال دارند.
هرچند شواهد به دست آمده از گدازه هاي آتشفشاني تغييرات كلي ميدان مغناطيسي زمين طي چند هزار سال يا چند ميليون سال قبل را آشكار مي كند اما هيچ يك از اين داده ها نمي تواند اين نكته را مشخص كند كه آيا جهت محور مغناطيسي زمين در شرف تغيير است يا نه.
به نوشته هفته نامه علمي نيوساينتيست چاپ انگلستان يك گروه از محققان دانشگاه ليدز اقدام به بررسي يادداشت هاي بر جاي مانده از ناخدايان كشتي ها از سال ۱۵۹۰ به اين سو كرده اند.
اين محققان با استفاده از مدل هاي رايانه اي ساختارهاي زير پوسته بيروني زمين تا هسته گدازان درون آن را كه شدت ميدان در آن به حداكثر مي رسد و ميدان از آن توليد مي گردد مورد بررسي قرار داده اند.
با تغذيه داده هاي به دست آمده به مدل هاي رايانه اي، محققان موفق شدند تصويري متحرك نظير فيلم سينما از تحولاتي كه در قرون گذشته در زير پوسته زمين اتفاق افتاده تهيه كنند. اين فيلم رايانه اي نشان مي دهد در حالي كه در بسياري از بخش هاي زمين، تغييرات عمده اي در ميدان مغناطيسي به چشم نمي خورد در ناحيه اقيانوس اطلس قطعات متحركي ديده مي شوند كه با سرعت ۱۶ كيلومتر در سال به سمت شمال در حال حركتند.
اين تحول در تمام مدت ۴۰۰ سال گذشته برقرار بوده است.
دانشمندان در توضيح اين شواهد فرضيه هايي را ارائه داده اند از جمله آن كه اين ميدان هاي مغناطيسي متغير ناظر به تغييرات دماي زمين در پايين ترين ناحيه پوسته زمين هستند.
بر اساس اين فرضيه به واسطه برخورد صفحات حامل قاره ها بخش هايي از اين صفحات جدا شده و به سمت هسته گدازان زمين سقوط كرده است. اين بخش ها موجب توليد نقاط سردي در حد فاصل هسته گدازان و پوسته بالايي زمين شده اند و همين اختلاف دما موجب شده تا آهن مذاب از سمت هسته به حركت درآيد و اين حركت خطوط ميدان مغناطيسي را با خود همراه ببرد.
فرضيه ديگر ناظر به وجود امواج مغناطيسي در هسته گدازان زمين است. بر اساس اين فرضيه تركيب ميدان مغناطيسي و نيروهاي شناوري همراه با چرخش زمين مي تواند موجب بروز تغييرات موج مانندي در ميدان مغناطيسي شود.
در اين فرضيه برخلاف فرضيه قبلي نيازي به حركت فيزيكي گدازه هاي درون هسته نيست، بلكه بروز امواج در اين حالت نظير فرو افتادن سنگي درون يك بركه است.
به اعتقاد محققان دانشگاه ليدز احياناً هر دو مكانيسم كه در دو فرضيه پيشنهادي مطرح شده اند در تغييرات ميدان مغناطيسي نقش دارند. اين محققان اكنون درصددند تا با شبيه سازي رايانه اي و تركيب اين دو مدل روشن سازند كه كدام يك بهتر از عهده توضيح داده ها برمي آيند.

|  ادبيات  |   ايران  |   جامعه  |   شهر  |   عكس  |   علم  |
|  ورزش  |   هنر  |   يادداشت  |   صفحه آخر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |