جمعه 20 تير ۱۳۸۲
سال يازدهم - شماره ۳۱۰۳
جامعه
Friday.htm

همسران عاشق. . .
مردان سالم بيشتر مجذوب هوش، قدرت و شايستگي همسران خود مي شوند و آن طور كه در مردان نامطمئن مشاهده مي كنيم از اين گونه قابليت ها به وحشت نمي افتند
006702.jpg
عشق و زندگي زناشويي
زندگي ما آن قدر از نفرت، حرص، وحشت و خودخواهي انباشته شده است كه ما اغلب به اين حقيقت كه دست كم در جهان به همين اندازه هم خوبي وجود دارد، مشكوك مي شويم. مشكل اينجا است كه به نظر مي رسد آنان كه مروج نفرت و منفي گرايي هستند، بيشتر ابراز عقيده مي كنند و بي شك فرصت بيشتري هم به آنان داده مي شود. بهترين راه حل براي حل مشكلات، گسترش دامنه بينش و آشنايي با مهارت هاي تازه است. هنگامي كه موانع را به چشم فرصت هايي براي رشد خود مي نگريم، نه تنها راه حل آنها را در مي يابيم، بلكه به قدرت حل مشكلاتمان نيز بسيار افزوده مي شود. لازمه عشق غلبه بر ترس هاي غيرمنطقي و خود ـ دفاعي است كه خواه ناخواه بين ما و ديگران فاصله مي اندازد. آنچه معمولاً ما را به تدريج سست مي كند و خوشبختي ما را مسموم مي سازد، اين است كه احساس مي كنيم به زودي خسته مي شويم و به پايان آنچه برايمان جذاب و مطلوب است خواهيم رسيد.
زندگي بسيار شوم جلوه مي كند و اين همان روزهايي است كه ما قادر به ديدن هيچ چيز به جز زندگي دنيوي نيستيم، آن زماني كه فراموش مي كنيم زندگي چيزي بيش از توان تجربه محدوده ذهني ماست.
پس همه ما بايد ديد خود را گسترش دهيم و دنياهاي جديد خود را با كساني كه دوستشان داريم، تقسيم كنيم و هماهنگ و همزمان با آن محدوده خاص خود را نيز وسعت بخشيم. گاهي اوقات بهترين خدمتي كه به دوستانمان مي كنيم اين است كه فقط ساكت، شكيبا و اميدوار در كناري بايستيم، موقعيتش را درك كنيم و منتظر باشيم. هنگامي كه از ديگري كمك مي خواهيم، در حقيقت تحسين اش مي كنيم و به او مي گوييم كه به تو اعتقاد داريم تا ما را هنگام گرفتاري كمك كني. ما توقع حل مشكلات را از آنان نداريم، فقط مي خواهيم حضور داشته باشند و حمايتي موقت ـ كه ما بدان نياز داريم ـ از ما به عمل آورند تا خودمان راه حل مشكل را بيابيم.
گفتن به موقع «من به تو نياز دارم» ابزار مهمي از حالت عشق است. شكيبايي مستلزم اشتياق، تحمل رنج، حوصله و مداومت در روزگار سختي است و پاداش آن استحكام تعهدات و صبر است. صبر اساس غنا بخشيدن و استحكام روابط است. و رنجش هاي كوچك همچون طاعوني عشق را نابود مي سازد؛ پس عاقلانه است هرچند يك بار خانه را از چيزهاي پيش پا افتاده و كوچك كه اگر متوجه آن نباشيم، به اژدهايي آتشين تبديل خواهند شد، پاكسازي كنيم. وقتي ما براي بزرگ شدن خويش ديگران را كوچك مي شماريم، علامت ضعف خودمان است. ما با دلسوزي بيش از اهانت با ارزش مي شويم، زيرا در حقيقت نياز به دوست داشتن خويش را آشكار مي سازيم.
در هر رابطه جديدي لازم مي شود چيزي از خودمان را رها سازيم، اما عاقلانه اين است كه هميشه احتياط كنيم تا در جريان تمامي وجود خود را از دست ندهيم.
همه ما نيازمند برقراري صميميت هستيم و مي توانيم عده زيادي را به اندازه هاي متفاوت و به راه هاي گوناگون دوست بداريم، اما هميشه به رابطه خاصي نياز داريم، به كسي كه با وي احساس يگانگي كنيم و محبت عميقش او را براي ما از ديگران متمايز سازد. معمولاً بعد جنسي استثنا به وجود مي آورد، ولي اين ارتباط جسمي و احساسي با يكديگر است كه به ما قدرت مي بخشد و به گونه اي سحرآميز شرايط ما را بهبود مي بخشد.
راجرز مي گويد: عميق ترين مفهوم محبوب بودن اين است كه انسان عميقاً درك، شناخته و مورد قبول واقع شود. ما هنگامي مي توانيم كسي را دوست داشته باشيم كه از جانب او تهديد نشويم و واكنش هاي او نسبت به ما يا نسبت به آن چيزهايي كه بر ما تأثير مي گذارند، براي ما قابل درك باشند.
مشاوران امر ازدواج به ما مي گويند شوهر بايد زنش را درك كند و همراه او باشد، او بايد از ظاهر همسرش و كارهاي او تعريف و تمجيد كند. زن نيز بايد به نوبه خود بداند وقتي شوهرش خسته و ناراضي به خانه مي آيد، به حرف هاي او درباره گرفتاري هاي شغلي اش گوش فرا دهد و از اينكه شوهرش روز تولدش را فراموش كرده است، ناراحت و عصباني نباشد؛ بلكه حسن نيت داشته باشد.
چنين رابطه اي تنها يك رابطه تصنعي و پرداخته دو نفر است كه در سراسر عمر نسبت به هم بيگانه مي مانند و هرگز به مرحله ارتباط «قلب به قلب» نمي رسند؛ ولي با يكديگر با ادب رفتار مي كنند و مي كوشند وسايل آسايش يكديگر را فراهم سازند. چه بسيارند عروسان و تازه دامادهاي جوان كه در عالم خيال، شادي عشق آينده را احساس مي كنند، در حالي كه همين امروز بيزاري و خستگي آنان از يكديگر شروع شده است؛ اين تمايل با رفتار عمومي خاص انسان امروز مطابقت دارد. او يا در گذشته زندگي مي كند يا در آينده و به زمان تعلقي ندارد.
حصول عشق واقعي فقط زماني امكان دارد كه دو نفر از «كانون هستي» خود با هم سخن بگويند، يعني اينكه هريك بتواند خود را در كانون هستي ديگري درك و تجربه كند. واقعيت انسان فقط كانون هستي است، زندگي فقط در همين جا است و بنياد عشق در اينجا است، عشقي كه بدين گونه درك شود، مبارزه اي دائمي است، ركود نيست، بلكه حركت است، رشد است و با هم كار كردن.
شوهري كه عاشق است، از آنچه دلخواه همسر اوست، همان قدر لذت مي برد كه از آنچه دلخواه خودش است. مردان سالم بيشتر مجذوب هوش، قدرت و شايستگي همسران خود مي شوند و آن طور كه در مردان نامطمئن مشاهده مي كنيم از اين گونه قابليت ها به وحشت نمي افتند. وجه مشخصه ديگري كه در عشق افراد سالم وجود دارد، آن است كه اين مردان تمايز چشمگيري ميان نقش ها و شخصيت هاي ميان دو جنس قائل نيستند، بدين معني كه آنان چه در مورد عشق و رابطه جنسي و چه در موارد ديگر مرد را فعال و زن را منفعل نمي پندارند. يك جنبه پر اهميت از مناسبات عاشقانه متعالي، آن چيزي است كه مي توان آن را تطبيق نيازها يا متحد ساختن سلسله مراتب نيازهاي دو نفر در قالب يك سلسه مراتب واحد ناميد.
حاصل اين تطبيق نيازها بدين گونه است كه فرد، نيازهاي طرف مقابل خود را به گونه اي احساس مي كند كه پنداري نيازهاي خود او هستند و نيازهاي خود را تا آن حد احساس مي كند كه گويي به ديگري تعلق دارد. يك «من» گسترش مي يابد و دو انسان را در بر مي گيرد و دو موجود انساني تا حدودي از لحاظ روانشناختي يكسان و يك موجود واحد و يك«من واحد» مي شوند.
بروز بيماري در يك زوج مناسب در واقع بيماري هر دو نفر محسوب مي شود. در چنين ازدواجي، به هنگام بروز بيماري براي يك تن هر دو نفر به طور خودكار مسئوليت هاي برابر به عهده مي گيرند، به گونه اي كه پنداري مصيبت به طور همزمان بر هر دو نفر وارد شده است. اشتراكي بودن در يك ازدواج عاشقانه خود را از اين طريق نشان مي دهد، نه فقط از طريق اشتراك پول، غذا و يا ماديات.
اگر به خاطرآوريم كه انسان ها در تحليل نهايي جدا از يكديگرند و هر كدامشان در پيله كوچك خود محبوس اند و نيز اگر موافق باشيم كه انسان هاي آن گونه كه خود را مي شناسند، هرگز نمي توانند ديگري را بشناسند؛ پس هر آميزشي ميان دو انسان كوشش و تقلاي دو تنهايي است براي حفاظت، نوازش و دلداري يكديگر. از تمام كوشش هايي از اين دست كه ما چيزي درباره آن مي دانيم رابطه عشق افراد سالم پرثمرترين شيوه پر ساختن رخنه پرناشدني ميان دو فرد است.
خواستاران تحقق خود، در ابعاد غيرمعمول اين استعداد نادر را دارند كه از پيروزي هاي جفت خود بيشتر لذت برند تا آنكه احساس خطر كنند. در واقع آنان به گونه اي عميق و اساسي همسرانشان را محترم مي دانند. «اوراستريت» بسيار بجا مي گويد: دوست داشتن يك فرد تصاحب آن فرد نيست، بلكه بر تصديق موجوديت او دلالت دارد و اين بدان معنا است كه با شادماني تمام حقوق انساني او را به رسميت بشناسي.
ارتباط عاشقانه يعني دور شدن از (من) و نزديك شدن به (ما) و اينجا درست جايي است كه شادي در آن نهفته است: «تو براي من مهمي هر چندگاهي ظاهراً به نظر مي آيد كه فراموشت كرده ام اين طور نيست و زندگي بدون تو بسيار خالي خواهد بود. »
پيوند عاشقانه به ما ثروتي دروني مي دهد كه بزرگ ترين شادي بيروني زندگي را سبب مي شود، افراد بسياري حاضر نيستند رفتار خود را با ديگري تطبيق دهند و سازگاري را علامت ضعف رواني مي دانند. وقتي دو نفر همديگر را دوست دارند، تسليم شدن نوعي گذشت با اهميت است. آنچه را تصور مي كنيم به علت خودداري از دست مي دهيم و در يك همزيستي آرام و مطمئن ده برابر به دست مي آوريم. شما با سازگاري چيزي را از دست نمي دهيد، بلكه چيزي هم به دست مي آوريد.
مطمئن باشيد يكي از نشانه هاي عشق واقعي، سير نشدن از يكديگر است و امكان ندارد كه هيچ چيز اعجاب انگيزتر از زماني باشد كه در كنار هم هستيم، اما جدا از اينكه تا چه اندازه به يكديگر علاقه داريم، بايد هميشه لحظاتي داشته باشيم كه دور از يكديگر به سر بريم. اگر به رشد كردن با هم علاقه مند هستيم، بايد فرصت رشد كردن به طور جداگانه را داشته باشيم.
جبران خليل جبران شاعر لبناني چنين مي گويد: «بگذاريد در همان حال كه با هم هستيد، اندكي از هم جدا باشيد، يكديگر را دوست بداريد، ولي عشق را محدود نسازيد، بگذاريد عشق مثل يك درياي مواج بين دو ساحل روح شما حركت كند. جام يكديگر را پر كنيد، اما از يك جام ننوشيد، از نان خود به ديگري بدهيد، ولي از يك قرص نان نخوريد، با يكديگر بخوانيد و برقصيد و شادماني كنيد، اما بگذاريد هر يك از شما تنها باشد، به يكديگر دل بدهيد، اما دل هاي يكديگر را در تصرف خود نگه مداريد، با يكديگر برپا بايستيد، اما بيش از حد به يكديگر نزديك مباشيد، ستون هاي معبد نيز جدا بر پا ايستاده اند و درخت بلوط و سرو در سايه يكديگر رشد نمي كنند. »
ما نبايد هرگز از ابراز عشق خسته شويم، زيرا بي شك از شنيدن نغمه هاي آن خسته نمي شويم، جاي تعجب است كه استفاده كردن از اين كلمات براي اشياي بي جان تا چه اندازه ساده است. ما از دوست داشتن ماشين، پيانو، اسپاگتي و.. . احساس امنيت مي كنيم! اما در به كار بردن اين جملات براي انسان ها حتي براي نزديك ترين كسان خود دچار مشكل هستيم.
افرادي كه در برابر عشق خود توقع گرفتن چيزي برابر را دارند، دچار نااميدي حتمي خواهند شد. عشق وزن و اندازه مساوي ندارد، زيرا همه ما روابط خودمان را به عنوان افرادي با سرگذشت، تدبير و دانش متفاوت آغاز مي كنيم.
اندكي خودداري و گذشت حتي وقتي كه حق با ماست، دوستان زيادي را به سوي ما جلب مي كند و تاثير شگرفي بر مردم دارد و اين خودداري بر حسن احترام و دوستي ما مي افزايد.
منابع و مآخذ:
۱. لئو بوسكاليا، هنر عشق ورزي، ترجمه پروين قائمي، نرگس بوذري. تهران، چاپ اول، سال ۱۳۶۸.
۲. آبراهام مزلو، روان شناسي عشق ورزيدن، ترجمه شيوا رويگران، انتشارات وحيد.
۳. اريك فروم، هنر عشق ورزيدن، ترجمه پوري سلطاني، انتشارات مرواريد سال ۱۳۶۸.
۴. رابرت آنتوني، خودباوري يا اعتماد به نفس، ترجمه ابراهيم ميرهيربدنيا.
۵. وين وداير، چگونه شخصيت سالم تر بيابيم، ترجمه پژمان نيك فطرت، چاپ ششم، سال ۱۳۶۸.
۶. جبران خليل جبران. پيامبر، ترجمه آرش حجازي، چاپ سوم. سال ۱۳۶۹.

لذت تابستان
اگر كودكان در سنين پايين زياد زير آفتاب بمانند در بزرگسالي خطر ابتلا به سرطان پوست در آنها بيشتر مي شود اما خوشبختانه كرم هاي ضدآفتاب زيادي با عيار حفاظتي بالا مخصوص بچه ها وجود دارد كه در دسترس همه ما هست به خاطر داشته باشيد كه حداقل عيار حفاظتي كرمي كه براي كودكان استفاده مي شود بايد ۲۵ به بالا باشد
006576.jpg

فصل تابستان و اوقات فراغت رسيده و همه سعي مي كنند چند روز هم كه شده كنار دريا بروند و از شنا كردن لذت ببرند. بچه ها هم فرصت بيشتري براي بازي و تفريح و زير آفتاب بودن دارند.
اما آيا تا به حال فكر كرده ايد زير آفتاب بودن مخصوصاً براي بچه هاي كوچك چه قدر مي تواند خطرناك باشد.
خب حال اگر مي خواهيد فصل گرم و سوزان تابستان تبديل به فصلي شاد و مفرح بشود و خاطره بدي از آن در ذهن تان باقي نماند به نكات و قوانين ساده زير به دقت عمل كنيد.

قانون اول: در جست وجوي سايه ها باشيد
بچه هاي زير يك سال در تمام مواقع حتماً بايد زير سايه نگهداري بشوند. يك بچه كوچك حتي در عرض چند دقيقه ممكن است آفتاب سوخته بشود. سعي كنيد نگذاريد بچه ها در هر سني كه هستند بين ساعات ۱۱ تا ۳ بعدازظهر زير آفتاب بمانند، چون در اين ساعات خورشيد در گرم ترين نقطه قرار دارد.
بايد بدانيد كه نور خورشيد از سطوحي مثل ماسه و شن و آب منعكس مي شوند، پس حتي وقتي شما يا كودكتان در سايه قرار داريد از كرم ضدآفتاب به مقدار زياد استفاده كنيد. يكي از وسايلي كه در تابستان حتماً به آن نياز است، چتر آفتابي است. البته نوع سفيدرنگ آن چندان مناسب نيست، چون انوار خورشيد از آن عبور مي كند و به پوست شما يا كودكتان آسيب مي رساند. اگر بعدازظهرها كودكتان را به گردش مي بريد از سايه بان كالسكه حتماً استفاده كنيد.

قانون دوم: استفاده از كرم ضدآفتاب
همه ما هم اكنون از مزاياي استفاده از كرم ضدآفتاب بر روي پوست آگاه هستيم. هر چه عيار حفاظتي كرم ضدآفتاب بالاتر باشد، نشان مي دهد كه شخص بيشتر مي تواند زير آفتاب باشد. بايد بدانيد كه كودكان مخصوصاً آنهايي كه پوست سفيد دارند، خيلي زياد در معرض خطرهاي نور آفتاب و آفتاب سوختگي هستند. همچنين پوست آنها نسبت به ما بزرگسالان بسيار حساس تر است.
اگر كودكان در سنين پايين زياد زير آفتاب بمانند، در بزرگسالي خطر ابتلا به سرطان پوست در آنها بيشتر مي شود. اما خوشبختانه كرم هاي ضدآفتاب زيادي با عيار حفاظتي بالا مخصوص بچه ها وجود دارد كه در دسترس همه ما هست. به خاطر داشته باشيد كه حداقل عيار حفاظتي كرمي كه براي كودكان استفاده مي شود، بايد ۲۵ به بالا باشد. اين عيار حفاظتي نشان مي دهد كه اين كرم تا چه اندازه مي تواند از پوست شما در مقابل نور آفتاب محافظت كند.
مثلاً كرم ضدآفتاب با عيار حفاظتي ۲ به شما نشان مي دهد، كه شما دو برابر بيشتر از سابق مي توانيد در برابر آفتاب بمانيد، بدون اينكه آفتاب سوخته شويد و به همين ترتيب كرم با عيار حفاظتي (۲۵) نشان مي دهد كه شما ۲۵ بار طولاني تر از زماني كه كرم نداريد، مي توانيد زير آفتاب بمانيد، اگر نمي توانيد كودك ۱۸ ماهه تان را وادار كنيد كه بنشيند و شما كرم به بدن او بماليد، مي توانيد از انواع اسپري ضدآفتاب استفاده كنيد.
به توصيه متخصصان پوست شما بايد هر يكي دو ساعت يك بار كرم را تجديد كنيد. وقتي كودك زير آفتاب براي مدت طولاني بازي مي كند، سعي كنيد قشر كلفت و قابل ديدي از كرم روي پوست او بماليد تا از خطر آفتاب سوختگي در امان باشد. به ياد داشته باشيد كه كرم هاي ضدآب بدين معنا نيست كه مثلاً وقتي شما نيم ساعت در آب مانديد، كرم هنوز همان اثر قبلي را دارد.
ضدآب بودن كرم هاي ضدآفتاب فقط براي چند لحظه ماندن در آب است، به هر حال وقتي براي مدتي طولاني در آب بوديد، كرم را دوباره تجديد كنيد. هنگام ماليدن كرم ضدآفتاب هيچ جا را از قلم نيندازيد. همه جا، گوش ها، گردن و پاها را كامل با كرم بپوشانيد. حتي قسمتي از بدن كه زير لباس شنا قرار دارد، فراموش نكنيد بعضي از پارچه ها انوار مضر آفتاب را از خود عبور مي دهند و بهتر است كه تمام بدن كودكتان را با كرم بپوشانيد، بدون توجه به لباسي كه پوشيده است.

قانون سوم: كلاه را فراموش نكنيد
006579.jpg

اين بسيار مهم است كه كودكتان در روزهاي تابستان كلاه به سر داشته باشد. كلاه نه تنها صورت و گردن كودك را از آفتاب سوختگي محافظت مي كند بلكه به او كمك مي كند كه از گرماي سوزان آفتاب در امان باشد و خنك بماند. به دنبال كلاه هايي باشيد كه لبه بلند و پهني داشته باشند كه روي صورت سايه بيفتد حتي، بچه هاي بزرگ تر مي توانند از عينك آفتابي هم استفاده كنند.

قانون چهارم: لباس خنك و نخي بپوشيد
بهترين لباسي كه كودكان مي توانند بپوشند و زير آفتاب خنك بمانند، لباس هاي نازك و نخي است كه هوا را از خودش عبور مي دهد و گرما را جذب نمي كند، مثل لباس هاي كتاني. پارچه هاي مصنوعي مثل نايلون به پوست كودك شما مي چسبد و اجازه نمي دهد كه پوست تنفس كند و ممكن است كودك عرق كند و عرق سوز بشود.
همه فكر مي كنند لباس هاي بي آستين و شلوارهاي كوتاه براي اين فصل بسيار مناسب است، اما بايد بدانيد لباس هاي گشاد با آستين و پاچه بلند براي كودك مناسب تر است چون هم هوا داخل آن جريان دارد و هم تا حدودي از مضرات تابش مستقيم نور خورشيد روي پوست مي كاهد. حتي مي شود از لباس هايي استفاده كرد كه در مقابل نور آفتاب مقاوم باشد. يعني اشعه هاي مضر نور آفتاب را از خودش عبور نمي دهد.

قانون پنجم: مواظب باشيد، غرق نشويد
در نظر داشته باشيد كه كودكان مي توانند در آب هاي كم عمق هم غرق شوند. پس بايد خيلي دقت كنيد، چون كودكان به آن عمقي كه چشمانشان مي بيند، اعتماد مي كنند و وارد آب مي شوند. هرگز كودكتان را تنها كنار آب رها نكنيد حتي اگر يك حوض يا استخر بادي كم عمق باشد.
وقتي كودك وارد آب مي شود، هميشه در كنار او باشيد حتي وقتي كه از لاستيك ها يا دست بندهايي كه روي آب مي ماند، استفاده مي كند، به ياد داشته باشيد، وقتي كودك كنار آب راه مي رود، اگر ناگهان داخل آب بيفتد، حتي اگر كم عمق باشد، ممكن است از ترس سكته كند و قلبش بايستد. پس چشم از كودكتان برنداريد.

قانون ششم: مواظب نيش پشه ها و زنبورها باشيد
اين گونه حشرات هميشه در تابستان و در كنار دريا به وفور يافت مي شوند پس مواظب نيش آنها باشيد، چون هميشه پيشگيري بهتر از درمان است. مواظب ليوان هاي شربت و آبميوه اي كه ميل مي كنيد، باشيد چون اينها طعمه خوبي براي حشرات هستند و حشرات به سرعت به طرف آنها جذب مي شوند.
مواظب باشيد، وقتي كودكتان غذا، ميوه يا شيريني مي خورد، باقيمانده آن را از روي لب و دهان او كاملاً پاك كنيد، چون نيش حشرات در ناحيه لب و دهان بسيار دردناك است. اگر كودك شما روي چمن راه مي رود، مراقب باشيد كه هميشه كفش به پا داشته باشد تا حشرات موجود در آنها او را نيش نزنند و چيز تيزي به پاي او نرود. اگر براي مثال زنبور بچه شما را نيش زد، ابتدا كودك را آرام كرده، سپس به آرامي با ناخن يا موچين نيش زنبور را از بدن كودك بيرون بكشيد.
در هنگام انجام اين كار مراقب باشيد كه زنبور له نشود تا سم بيشتري روي پوست پخش نشود. بلافاصله محل نيش خورده را با آب سرد بشوييد و از يخ براي فرو نشاندن التهاب و درد استفاده كنيد. مي توانيد از كرم هاي آنتي هيستامين براي تسكين درد استفاده كنيد. بعضي از بچه ها ممكن است نسبت به نيش حشرات واكنش هاي شديد آلرژيك نشان بدهند كه بسيار خطرناك است و ممكن است جان آنها را به خطر بيندازد. پس اگر علائم زير در كودك شما ظاهر شد، او را به سرعت به يك مركز درماني منتقل كنيد:
۱) وقتي پوست كودك در محل مورد نظر قرمز و ملتهب بشود.
۲) در تنفس كودك مشكل به وجود بيايد.
۳) ضربان قلبش تند بشود.
۴) حالت خواب آلودگي و بي حسي در كودك ايجاد بشود.
وقتي كودك هنوز به هوش است، به او داروي آنتي هيستامين بدهيد و به سرعت او را به يك مركز درماني منتقل كنيد.

قانون هفتم: مايعات بنوشيد
در فصل هاي گرم مثل تابستان كودكان خيلي زودتر از بزرگسالان در خطر كمبود آب هستند و خيلي سريع آب بدنشان كم مي شود. پس سعي كنيد، مرتب به كودكتان آب و آبميوه هاي شيرين و خنك بنوشانيد. بهترين چيز استفاده از آب جوشيده و خنك است. وقتي ديگر ميلي به آب ندارد، از آبميوه هاي خنك استفاده كنيد.

قانون هشتم: آماده و مجهز باشيد
وقتي در تابستان به سفر مي رويد، مخصوصاً جايي كه ناچاريد، چندين ساعت شما و كودكتان زير آفتاب بمانيد، وسايل لازم را به همراه داشته باشيد. مثل كرم ضد آفتاب، كرم سوختگي، كلاه و عينك آفتابي.
اگر با ماشين به مسافرت مي رويد، به ياد داشته باشيد كه هميشه ممكن است، اتفاقاتي بيفتد كه مجبور شويد چند ساعتي توقف كنيد، پس آب خنك يا يخ به همراه داشته باشيد. از حفاظ هاي پنجره اتومبيل در مقابل نور آفتاب حتماً استفاده كنيد. به خاطر داشته باشيد كه تابستان فصلي شاد و مفرح خواهد بود. نكات ذكر شده را رعايت كنيد و از بودن زير نور مستقيم آفتاب به مدت طولاني پرهيز كنيد.
مترجم: ماندانا ناصر
منبع: Parenting

۱۰ اشتباه زوج هاي جوان
006711.jpg
۱- جلسات كمي را براي شناخت يكديگر در نظر مي گيرند. مراسم خواستگاري را فقط به يك جلسه نبايد محدود كرد. متأسفانه در برخي موارد مي بينيم كه دختر و پسر جواني، بدون آشنايي قبلي، يك هفته بعد از مراسم خواستگاري با هم ازدواج مي كنند. حتي برخي از آنها حداقل شناخت از يكديگر را ندارند. مدتي در يكي از درمانگاه هاي تهران كار مي كردم. متأسفانه در بين زوج هايي كه براي آزمايش قبل از ازدواج مي آمدند،  خانم هايي را ديدم كه حتي از شغل و سن همسر آينده خودآگاهي نداشتند.
۲- هدف خود را از ازدواج نمي دانند و معيار خاصي براي انتخاب همسر ندارند، پس منتظر مي مانند تا ديگران برايشان انتخاب كنند، ولي وقتي وارد زندگي مي شوند تازه مي فهمند چه جور همسري مي خواسته اند و آنگاه بناي ناسازگاري و ايراد گرفتن و مقايسه زندگي خود با زندگي ديگران را مي گذارند.
۳- به اجبار والدين خود و ناآگاهانه ازدواج مي كنند و در مورد مسأله به اين مهمي نظر نمي دهند و ايستادگي نمي كنند.
۴- قبل از ازدواج از يكديگر خجالت مي كشند اما بعد از ازدواج آنقدر نسبت به هم پررو مي شوند كه هر حرفي را به زبان مي آورند.
برخي از دخترها و پسرها در مراسم خواستگاري حتي خجالت مي كشند به يكديگر نگاه كنند و يا سؤالاتشان را از هم بپرسند و جالب اين كه برخي از آنها، اين رفتار خود را نشانه شرم و حيا و متانت مي دانند. در حالي كه شرم و حيا يا خجالت فرق مي كند. خجالت جلوي موفقيت شما را مي گيرد.
۵- در مراسم خواستگاري به يكديگر دروغ مي گويند و جالب اين كه گاهي خانواده ها نيز اين دروغ گفتن ها را تشويق مي كنند.
برخي به اين خاطر كه توجه طرف مقابل را جلب كنند و برخي به خاطر پوشيده نگه داشتن نقص خود اما به زودي فكر كنيد كه اين دروغ فاش شود و يا به اين فكر كنيد كه اگر همسرتان هم به شما دروغي گفته باشد چه احساسي نسبت به او پيدا مي كنيد.
۶- به دليل عدم خودباوري، نداشتن اعتماد به نفس و يا كمبود محبت سعي مي كنند تا هر چه زودتر، حالا با هر كسي كه شده ازدواج كنند تا نكند سنشان بالا برود و ديگر بخت به سراغشان نيايد. اكثر شكست هايي كه در زندگي انسان رخ مي دهد به دليل همين عدم خودباوري است.
يكي از نشانه هاي خودكم بيني در اين افراد را مي توان در اين ديد كه وقتي فردي خارجي از آنها خواستگاري مي كند گيج شده، ديگر دليلي براي تحقيق و آشنايي بيشتر نمي بينند و فقط به غرور ناشي از اين وصلت فكر مي كنند.
۷- قبل از ازدواج در روياهاي خود سير مي كنند و فكر مي كنند در آينده هيچ مشكلي پيدا نمي كنند، پس لزوم آموزش قبل از ازدواج را جدي نمي گيرند.
در هر سني كه هستيد فقط به تجربيات و آموخته هاي خود اكتفا نكنيد بلكه از كتاب ها، راهنمايي يك مشاور و يا برنامه هاي آموزش زوج ها كه از صدا و سيما پخش مي شود كمك بگيريد تا در مورد روانشناسي زن و مرد بيشتر بدانيد.
۸- فكر مي كنند در زندگي به جز عشق چيز ديگري مهم نيست، پس راجع به مسائل ديگر به طور جدي صحبت نمي كنند. اول زندگي دم از قناعت مي زنند و در مورد همه مسائل كوتاه مي آيند اما بعد، از اين كه اينقدر فداكاري و گذشت كرده اند ولي جوابي نگرفته اند، پشيمان مي شوند و بناي منت گذاشتن و سركوفت زدن مي گذارند.
۹- در مواقع حساس زندگي مشورت نمي كنند و يا با افرادي مشورت مي كنند كه صاحبنظر نيستند و يا متأسفانه برخي براي معالجه امراض شديد روحي خود ازدواج مي كنند، در حالي كه اين مسأله بايد قبل از ازدواج مورد درمان قرار مي گرفت.
۱۰- وضعيت مالي خانواده طرف مقابل چنان آنها را مبهوت مي كند كه به مسائل ديگر فكر نمي كنند و همه مسائل را قابل حل مي دانند.
راحله فروغي - روانشناسي

نماي نزديك
با همسايه ها
006708.jpg
اگر در اطراف خود، محيطي دوستانه به وجود آوريد، اوقات خوشي خواهيد داشت و به هنگام ضرورت و يا در شرايط اضطراري، از كمك آنان بهره مند خواهيد شد. بهترين شانس آن است كه همسايه شما بخواهد با شما آشنا شود. در اين صورت هر دوي شما احساس امنيت و آسايش خواهيد كرد.
اولين قدم را برداريد: هنگامي كه همسايه جديد به محل يا مجتمع شما نقل مكان مي كند، با يك شاخه يا دسته گل، شيريني و يا يك هديه كوچك به ملاقات آنان رفته و پس از معرفي خود، شماره تلفن خود را به آنان بدهيد و شماره آنان را نيز يادداشت كنيد. حتماً لازم نيست كه درون خانه رفته و مدتي را با آنان بگذرانيد. مي توانيد در زمان مناسب با زدن در، فقط احوال پرسي كوتاهي بكنيد. اين كار شما باعث مي شود كه آنان احساس كنند در صورت نياز به هم صحبت، رفع تنهايي و يا خداي نكرده گرفتاري، مي توانند از كمك شما بهره مند شوند.
در بانك محل حساب باز كنيد و يا ماشين خود را در پمپ بنزين محل، پر كنيد و از فروشگاه هاي محل نيز خريد كنيد. به اين طريق با كاركنان اين اماكن نيز آشنا مي شويد.
با مدارس، كتابخانه، اماكن عمومي و مذهبي محل آشنا شويد و داوطلبانه در انجام كارهاي ضروري به آنان ياري رسانيد.
اجازه دهيد كه همسايگان به شما كمك كنند. مي توانيد به اين پرسش كه چگونه گل هاي آپارتمان يا باغچه تان را پرورش مي دهيد، سرصحبت را باز كنيد. اغلب افراد علاقه دارند، در مورد كاري كه انجام مي دهند صحبت كنند.
مراقب محيط اطراف خود باشيد. افراد داوطلب كه وقت كافي دارند، مي توانند به هنگام تعطيلي مدارس در خيابان و نزديك مدرسه، مراقب رفت و آمد بچه ها باشند به اين ترتيب، ضريب حفظ سلامتي كودكان و فرزندان شما، بالاتر خواهد رفت.
با همسايگان دوست باشيد: شبكه امنيتي شما فقط به درد مواقع اضطراري نمي خورد، بلكه در مواقع عادي نيز مي توانيد از مراودات دوستانه لذت ببريد. هرازگاهي، به دور از تشريفات زايد و خسته كننده در مجتمع خود گرد هم جمع شويد و لحظاتي را فارغ از مشكلات و مسايل روزمره با يكديگر بگذرانيد. شايد شما هم مثل همسايه روبه رويي علاقه مند به كتاب و كتابخواني باشيد و يا مثل همسايه پاييني از كارهاي فني، شيريني پزي و... لذت مي بريد.
داشتن سرگرمي هاي مشترك به شما اين امكان را مي دهد كه از تجربيات آنان استفاده برده و بالعكس به اين كار پس از چندي شما دوستاني خواهيد داشت كه به هنگام ضرورت و مناسبت هاي خوش و خداي ناكرده ناخوش مي توانيد از كمك آنان بهره مند شويد و حداقل آن است كه پس از گذشت چند سال اگر همسايه فعلي شما بنابه هر دليلي مكان خود را تغيير داده و به محلي ديگر يا شهري ديگر نقل مكان كند، خاطره زيباي زندگي در كنار شما را با خود خواهد داشت.
منبع: مجله woman
ترجمه: معصومه پيروزبخت

يك مشت زمرد
اين سال ها نيستند كه زندگي را مي سازند بلكه لحظاتند.
006582.jpg
رز كندي
شانزده سال پيش، وقتي من و جفري در يك روز شنبه پرهياهو ازدواج كرديم، هرگز به ذهنمان خطور نمي كرد روزي فرا رسد كه اين مدت در نظرمان طولاني جلوه كند، از آن زمان تاكنون، در هشت شهر مختلف زندگي كرده و صاحب سه فرزند شده ايم، امروز، پس از ريخته شدن سومين شيشه سس بر روي ميز، آخرين دستمال هايي را كه شانزده سال پيش به عنوان هديه عروسي گرفته بودم، باز كردم تا سس هاي ريخته شده را پاك كنم. متاسفانه بيشتر اسباب و اثاثه وحشتناكي كه براي اولين خانه مان خريده بوديم هنوز صحيح و سالم مانده است. حتي لباس عروسيم نيز در ته گنجه ام آويزان است. هنوز مي توانم زيپ آن را ببندم (البته اگر به تن من نباشد!) تاكنون چهار اتومبيل عوض كرده ايم (كه متاسفانه هيچ كدام از آنها نو نبوده اند!) و بيش از آنكه تصور كنيد، فراز و نشيب در زندگيمان داشته ايم.
يكي از آن روزها هنوز در خاطرم مانده است. آن سال ما در شرق آمريكا زندگي مي كرديم و پدر و مادرم براي ديدار به منزل ما آمده بودند. از آنجا كه وضع مالي خوبي نداشتيم و پس از به دنيا آمدن نخستين كودكمان، از لحاظ مالي بسيار در مضيقه بوديم، پدر و مادرم لطف كردند و پول يك هفته تعطيلات در ويلايي ساحلي در كرانه جرسي را به ما دادند. قبول اين امر براي جفري مغرور سخت بود و خود من هم حال و حوصله درست و حسابي نداشتم، به همين دليل، دعوايي بسيار احمقانه بر سر بازي ايروپلي بين من و او در گرفت. جفري كه بي اندازه عصباني شده بود، در را محكم به هم كوبيد و به سمت ساحل روانه شد.
چند ساعت بعد، همچنان كه در ساحل انتظارش را مي كشيدم، او را ديدم كه با تشك بادي و در حالي كه بدجوري آفتابسوخته شده بود، از سمت دريا به سوي من مي آيد.
نگاهي به او كردم و پرسيدم: «حلقه ازدواجت كو؟»
جفري با تعجب به دست چپش نگاه كرد. ظاهراً هنگامي كه تشك بادي را با دستش به جلو مي راند، بر اثر سردي آب، انگشتانش منقبض شده، حلقه در آمده و در اعماق دريا جاي گرفته بود. اين امر سبب شد گريه را سر دهم.
جفري با لحني ملتمسانه گفت: «تو هم حلقه ات رو در بيار و بينداز توي دريا. »
من با عصبانيت فرياد زدم: «عجب حرفي مي زني! حالا كه ما حتي پول نداريم بنزين بخريم و به منزل برگرديم من بايد يك تكه طلا را به دريا بيندازم؟!»
- براي اينكه آن وقت حلقه هر دويمان در اعماق اقيانوس در كنار يكديگر خواهند بود.
آن روز واقعيات بر احساسات چيره شد و سبب گرديد كه حلقه ازدواج را تا به امروز حفظ كنم. البته آن جمله شاعرانه و عاشقانه شوهرم همواره در لحظات سخت و خشك و بي احساس ياري ام داده و به من توان ادامه زندگي بخشيده است. هر گاه به سالگرد ازدواجمان نزديك مي شويم، خاطره آن روز فراموش نشدني در كنار دريا در ذهنم جان مي گيرد و به ياد جمله اي مي افتم كه چارلي مك آرتور فقيد وقتي براي نخستين بار هلن هانز را در يك مهماني ديد به او گفت. چارلي يك مشت بادام زميني به هلن داد و گفت: «اي كاش اين بادام زميني ها، زمرد بودند كه من به پاي تو مي ريختم. »
پس از اينكه آن دو با هم ازدواج كردند و سال هاي سال كنار يكديگر به خوبي و خوشي زيستند، روزي رسيد كه چارلي رفته رفته به مرگ نزديك و نزديك تر مي شد. آن وقت مشتي زمرد به هلن داد و به او گفت: «اي كاش اين زمردها بادام زميني بودند!»
من نيز اكنون به همان نتيجه رسيده ام.

نگاه به زندگي
شاد بودن را انتخاب كنيد
اخيراً فرصتي پيش آمد تا واكنش افراد را هنگامي كه بزرگراه به دليل تصادف ساعت ها بسته بود، ببينم. برخي راديو گوش مي كردند، گروهي كتاب مي خواندند و بعضي چرت مي زدند، گروهي راه مي  رفتند، دشنام مي دادند وعصباني و ناراحت بودند، عصبانيت بهترين واكنش آنان به شرايط غيرقابل كنترل بود. به ياد نوشته اي افتادم «برخي افراد شادند زيرا تصميم  مي گيرند شاد باشند.»
۱۰ مورد زير شادي را در زندگي تان افزايش مي دهد.
۱- تصميم بگيريد شاد باشيد.
همه مي توانند شادي يا غم، ناراحتي يا آرامش را انتخاب كنند. پس شاد بودن را برگزينيد.
۲- اخبار و حوادث بد را كمتر تماشا كنيد و بخوانيد.
چون خودم به اخبار اعتياد دارم، مي دانم اين امر مشكل است. ولي شما به غم و غصه احتياج نداريد.
۳- شكرگزار باشيد.
ما خيلي چيزها براي شكرگزاري داريم. بسياري به ما كمك مي كنند، مشوق ما هستند، دانشي را به ما مي آموزند و درها را به رويمان مي گشايند پس از آنان شكر كنيد.
۴- هر روز بخنديد.
جوك بشنويد. براي ديگران جوك تعريف كنيد. به خودتان بخنديد، با دوستان،  خانواده، همكاران بخنديد، هيچ دارويي مؤثرتر و نشاط آورتر از خنده نيست.
۵- ديگران را دوست بداريد.
محبت، دوستي و قدرداني تان را به اطرافيان نشان دهيد. آنان نيز به محبت تان پاسخ مي  دهند. بخشنده باشيد.
۶- خوب كار كنيد.
شايد كمي تعجب كرده ايد، ولي از انجام وظيفه لذت مي بريد. كار يكي از دلايل شاد بودن است.
۷- هر روز چيز تازه اي بياموزيد.
براي شاد بودن بايد همه ما رشد و پيشرفت كنيم. بياموزيم و تلاش نماييم. كتاب بخوانيد، برنامه هاي مختلف تماشا كنيد تا با نظرات و اطلاعات جديد آشنا شويد.
۸- به جسم تان توجه كنيد.
پياده روي كنيد، بدويد، توپ پرت كنيد، برقصيد.
۹- از افراد منفي فاصله بگيريد.
من مي توانم در مورد مسائل منفي، افراد بد، مشكلات مختلف بنويسم ولي ترجيح مي دهم از مسائل مثبت بنويسم. تا حد امكان از افراد منفي، بدبين، شكست خورده فاصله بگيريد.
۱۰- براي خودتان زماني اختصاص دهيد.
هر وقت گرسنه هستيد، غذا بخوريد. هر وقت نياز داريد بخوابيد.
نويسنده: فيليپ هامبرت

تفريح و بازي كودك پيش از دبستان
گاهي والدين تصور مي كنند كه وقت فرزندانشان با بازي در مهد كودك تلف مي شود ، زيرا آنان بايد خواندن و نوشتن بياموزند. پژوهش ها نشان مي دهد كه در كوتاه مدت يادگيري كودك پيش دبستاني كه به اجبار درس مي خواند سريع تر است و اين آموزش تا سوم يا چهارم دبستان ادامه دارد. اما كودك فرصت هاي مهم براي رشد مهارت هاي اجتماعي اساسي را از دست مي دهد.
چگونه مي توان دريافت كه مهدكودك بر بازي كودك توجه دارد؟
كزباي استاديار رشد كودك در دانشگاه پلي تكنيك ويرجينيا مي گويد به نشانه هاي زير توجه كنيد:
- فضاي بزرگ در داخل و خارج مهدكودك.
- پوشيدن لباس هاي مختلف نظير لباس محلي، استفاده از ماسك هاي متفاوت براي بازي كودكان.
- استفاده از وسايل درست كردني نظير لگو، بازي فكري و خانه سازي.
- بازي هاي راحت براي تحقيق كودك.
- نقاشي آزاد بر روي ديوار.
- پخش نوارهاي قصه و موسيقي.
- پوشاندن لباس هاي آزاد و نشستن كودكان بر روي زمين.
كودكان در تفريح و بازي ماهرند پس لازم نيست آنان را به بازي كردن تشويق كنيد، فقط به موارد زير توجه كنيد:
- به كودكان فرصت دهيد مسئول باشند. در برابر احساس تان براي اصلاح كودك و بر عهده گرفتن مسئوليت او مقاومت كنيد.
- اسباب بازي هايي كه تخيل كودك را پرورش مي دهد تهيه كنيد. لازم نيست پول زيادي خرج كنيد. از وسايل روزمره استفاده نماييد. براي مثال لباس هاي قديمي براي بازي هايي كه به لباس نياز است، كارتن تخم مرغ براي كارهاي هنري و يا تهيه صندوق پست براي بازي پستچي، جعبه هاي مقوايي براي ساختن قلعه.
- كودك را تشويق كنيد بازي گروهي كه با زندگي واقعي در ارتباط است نظير باغباني، آشپزي و خريد را دنبال كند. براي مثال كودك مي تواند ليست خريد را با كشيدن وسايل مورد نياز تهيه و سپس هنگام خريد در تهيه آن كمك كند.
- هر روز با كودك بازي كنيد. هر روز فرصت زيادي به كودك دهيد تا با خود و ديگران بازي كند، حداقل والدين بايد روزي نيم ساعت با كودك بازي و به او توجه كنند.
مترجم : الهام مؤدب

نماي دور
پيش فرض هاي خطرناك
006705.jpg
پيش فرض يعني: حدس زدن درباره اينكه فرد مورد نظر ما چه فكر مي كند؟ چه احساسي دارد؟ يا چه كارهايي انجام مي دهد؟ ارائه پيش فرض بدون ترديد، فرد مورد نظر را آزار مي دهد و در ايجاد روابط صميمانه مانع ايجاد مي كند.
پيش فرض هايي از قبيل: «آن قدر كه من به فكر تو هستم؛ تو به فكر من نيستي» يا «تو همه چيز را به نفع خود تمام مي كني»، «تو هيچ وقت به حرف هاي من گوش نمي دهي»، «مي دانم فلاني نگذاشته است كه تو اين را انجام دهي»، «تو ديگران را بيشتر از من دوست داري» و. . .
در واقع اينها جملاتي هستند كه طرف مقابل را بي عاطفه، بي فكر، كم ذوق و بي مسئوليت جلوه مي دهند و از تفسير واقع گرايانه رويدادها جلوگيري مي كنند. وقتي درباره ديگران فرضيه هايي ارائه مي دهيم، در واقع به آنها مي گوييم: ما مي دانيم، شما كيستيد؟ چه در ذهن شما مي گذرد و اصلاً نيازي نداريم كه از دهان خود شما بشنويم، مي توان گفت كه فرضيه سازي، تجاوزي است به روان شخصي كه مورد نظر ماست.
فرضيه پيچيدگي مسائل زندگي را ساده مي انگارد و ماهيت شخص مورد نظر را نفي مي كند. اكثر ما اين جملات را از والدين خود شنيده ايم: تو خيلي تنبل هستي. تو هرگز موفق نخواهي شد. من واقعاً نگران تو هستم و. . .
اما بعدها نشان داده ايم كه خيلي موفق تر از والدين خود بوده ايم. وقتي مي بينيم كه ديگران به اين آساني درباره ما پيش فرض هايي ارائه مي دهند واقعاً رنج مي بريم. اما اگر انصاف داشته باشيم و بخواهيم اشتباهات خود را بپذيريم قبول خواهيم كرد كه ما نيز در مورد ديگران از اين نوع فرضيه ها ارائه داده ايم و افرادي را بي محبت، دروغگو، تنبل، بي دست و پا و بي استعداد قلمداد كرده ايم. اما بعدها در كمال تعجب، صداقت و موفقيت هاي شاياني از آنها ديده ايم. متاسفانه در اكثر اوقات اين فرضيه سازي ها بر پيكره دوستي ها و به اخص روابط زناشويي صدمه وارد آورده است و منجر به قصاص قبل از جنايت مي شود.
فرضاً: زن در ذهن خود به اين نتيجه مي رسد كه همسرش در مراجعه به اقوام نزديك من جمله مادر يا خواهر خود و. . . ممكن است به اصطلاح پر شود يا تحت تاثير قرار گيرد و با اين پيش فرض در بدو ورود همسر او را با اين جملات متهم مي سازد:
ـ مي دانستم كه تو امروز دير به خانه مي آيي. به تو ياد داده اند كه با من اين طور برخورد كني. مي خواستي مرا ادب كني. تو هنوز از موضوع ديروز عصباني هستي و. . .
و بر اين اساس همه رفتارهاي او را آموخته شده قلمداد مي كند و از زير بار مسئوليت شانه خالي كرده، به جاي پيدا كردن راه حلي مناسب، موضوع را منحرف مي كند. بايد دانست كه در صورت ادامه دادن به اين گونه فرضيه سازي ها، ديدمان نسبت به افراد تك بعدي خواهد شد و به ادراك انتخاب مي رسيم. يعني تنها آنچه را كه منتظر شنيدن و ديدنش هستيم درك مي كنيم. اين تك بعدي شدن ما را از اشراف به ابعاد مثبت شخصيتي طرف مقابل محروم خواهد كرد.

گفت وگوي دو برنامه ساز تلويزيوني به بهانه پخش مجموعه نيستان از شبكه سوم سيما
برنامه هايي كه ساخته مي شوند اما نوشته نمي شوند
006639.jpg

اشاره: در شرايطي كه چشم و ابرو از يك سو و توليدات انبوه شبانه به اصطلاح طنز همچون سري دوزي هاي خياطي صدا و سيما را به تسخير خود درآورده است، كارگردان و تهيه كننده اي كه به دنبال سوژه هاي اخلاقي و تربيتي باشد، بايد خود را به يك روانپزشك متخصص معرفي كند و «حسين مختاري» بدون ترديد شامل اين تعريف مي شود!
سه مجموعه تلويزيوني ظرف مدت يك دهه همگي با دستمايه هاي اخلاقي و تربيتي حاصل دوره جديد فعاليت فيلمسازي او بعد از مستندهاي بي شماري است كه روانه آنتن شبكه يك سيما كرده است. ۱ ـ نگاهي ديگر ۲ ـ بگذار آفتاب برآيد ۳ ـ نيستان
«حسين مختاري» آموخته هايش را از پاريس دارد، او فارغ التحصيل دانشكده سينمايي لومير پاريس و مدير واحد كارگردانان فيلم شبكه اول است.
مختاري به لحاظ نوع رفتار، فيزيك و حتي لباس پوشيدنش يكي از متفاوت ترين كاركنان صدا و سيما است. . .
006633.jpg

محمد صالحيان نيز به عنوان مستندساز و كارگردان از پشت دوربين ۸ ميلي متري Canon بخش فيلمسازي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي در سال ۵۸ به پشت ويزور دوربين صدا و سيما پرتاب شده است. او اولين برنامه خود را تحت عنوان يادواره شهداي جنگ تحميلي روانه آنتن كرد. بعدها نيز در پخش شبكه اول برنامه «شما و سيما» را براي علاقه مندان جعبه جادو توليد كرد. توليد برنامه هاي موفقي در زمينه طنز چون سلام تهران، حرف تو حرف، قصه هاي فلاني، صفر درجه و. . . از جمله كارهاي اوست. او فارغ التحصيل رشته كارگرداني سينما است. هم اينك «صالحيان» و «مختاري» به عنوان دو برنامه ساز تلويزيوني گفت وگويي را به مناسبت پخش مجموعه تلويزيوني نيستان بدون ملاحظه با هم انجام داده اند كه با هم مي خوانيم:
صالحيان: آقاي مختاري بدون تعارفات معمول، چرا به سمت جواناني با اين نگاه خاص رفته ايد كه تازه در قسمت شانزدهم مجموعه تلويزيوني ياد دوستان روزنامه نگار بيفتند.
مختاري: دغدغه فكري مرا مسائل آموزشي و تربيتي شكل مي دهد، خطي را از قبل براي خودم تعيين كرده ام كه به آن وفادارم، من كار دشواري را انتخاب كرده ام و مشكلات آن را به جان مي خرم تا رسالتي را كه به عنوان برنامه ساز ادعا مي كنيم به سرانجام برسانيم.
قرار شد شعار ندهيد!
به حرف هايي كه مي زنم به طور كامل اعتقاد دارم، ما نبايد آب به آسياب ابتذال در حيطه برنامه سازي بريزيم.
چرا نيستان در بين مطبوعات بازتابي نداشت؟
مردم در درجه اول برايم اهميت دارند و با عكس العمل مثبت آنها فكر مي كنم بيراهه نرفته ام، ما بايد جوانان و ابهامات آنان را كه در تعريف جوان زدگي هست براي مردم توضيح دهيم. براي دوستان منتقدي هم كه با ديدن يك يا دو قسمت از اين مجموعه تلويزيوني در مورد آن مطلب نوشتند يك بيت شعر دارم:
چو بشنوي سخن اهل دل، مگو كه خطا است
سخن شناس نئي، جانم خطا اينجا است
فكر مي كنيد بايد چه مولفه ها و شاخصه هايي را در اين مجموعه تلويزيوني به كار مي بستيد كه بيش از اينها مورد توجه واقع مي شد.
من حس مي كنم به آن كادركشي كه از قبل براي اين كار كرده بودم رسيده ام. اما وقتي كه زمان پخش نامناسبي به اين مجموعه تلويزيوني مي دهند، وقتي كه ۱۵ قسمت از اين مجموعه همزمان با پخش يك مجموعه طنز در شبكه ديگر پخش مي شود و يا وقتي از اين كار حمايت نمي شود و يا حتي وقتي قسمت هايي را كه مي تواند به روشن شدن موضوع شخصيت ها كمك كند بنا به ملاحظاتي حذف مي كنند چه مي توانم بگويم.
نكته مهمي كه در اين مجموعه به چشم مي خورد به نظرم رعايت نكردن نقطه تعليق در تدوين آن براي قسمت هاي بعدي است. يعني مخاطب عام ميخكوب نمي شود؟
006645.jpg

اين مجموعه تلويزيوني پر است از تعدد شخصيت زمان و مكان به ويژه تعداد داستان هاي زيادي كه هركدام از آنها مي تواند بستر مناسبي براي ارائه يك مجموعه تلويزيوني ۱۳ يا ۲۶ قسمتي باشد، ما در حقيقت به علت كثرت داستان ها مجبور بوديم به وقت بيشتر توجه كنيم، يعني با گذشت هر قسمت به حجم داستان ها اضافه مي شود. يعني اين گونه نيست كه ما با يك داستان شروع و با همان خط داستاني ماجراي همان قسمت را پايان دهيم.
در كل كار مجموعه يك لختي خاص بر كل داستان حاكم است. آيا عمدي در اين زمينه بوده است؟
ما سعي كرديم ريتم كار را به تدريج تند كنيم و اگر حمل بر خودستايي نباشد قسمت اول اين مجموعه به تنهايي خود يك فيلم سينمايي است، شما در كمتر مجموعه تلويزيوني با چنين حجمي از وقايع و ماجراها سروكار داريد، طبيعي است كه چند قسمت از مجموعه براي آشنايي مخاطبين با شخصيت هاي ماجرا را با ريتم كند پخش كنيم.
يك نوع دوگانگي در مجموعه تلويزيوني ديده مي شود، از يك سو از بچه هاي سخت صحبت مي شود كه به طور معمول بزهكار از آب درمي آيند، از سوي ديگر مجموعه تلويزيوني براي آنها دلسوزي مي كند و آنها را مقصر نمي داند؟
به اين پرسش در قسمت دوم «مجموعه نيستان» پاسخ داده شده است. ما بستري از يك پدر و مادر عقيم را برگزيديم كه دكتري بچه اي را با لطف خدا و با لقاح مصنوعي بارور مي كند. كودكي كه با اين شيوه متولد شده مشكلاتي را در بر داشت كه ما بايد به آن مي پرداختيم.
با توجه به اينكه در اين مجموعه با جوانان حركت كرده اي خودت فكر مي كني چه ميزان از مسائل آنها را در اين مجموعه آورده اي؟
موفق بودن يا نبودن چنين مجموعه اي را مطبوعات بايد بگويند و بنويسند اما خودم در برخورد با جوانان جمله اي را از آنان مي شنوم كه خستگي را از تنم درمي آورد: آقا حرف دل ما را زدي!
اين يعني باورپذيري براي جوانان و پي گيري آنها براي ديدن قسمت هاي بعدي. فرار دختران يا اعتياد پسران و دختران. يعني با همه محدوديت ها و مميزي هاي پخش تلويزيون در حذف صحنه هاي ميهماني و برخي از صحنه هاي ديگر باز هم من راضي هستم از اينكه جوانان با اين مجموعه ارتباط برقرار كرده اند.
فيلم فضاسازي خوبي دارد. جنگل در شب و برخي از صحنه هاي ديگر، نورپردازي مناسب باقصه، حركت دوربين بگير بريم نيست! با بازي هاي روان است مثل بازي دختران فراري و يا «فرامرز قريبيان» در تلويزيون، اما از سوي ديگر برخي از بازي ها خوب نشده است. مثل بازي بابك.
در مورد شخصيت منفي بابك به نظرم حس انزجار از او به بيننده دست مي دهد و اين يعني يك انتخاب آگاهانه. شايد اين اشكالي كه مي گوييد به اوايل كار برگردد كه برخي از بازيگران اين مجموعه تلويزيوني گمان مي كردند كه قضيه خيلي جدي نيست اما جلوتر كه مي رويم به يك نوع پختگي و يك دستي در بازي ها مي رسيم.
روي فيلمنامه و شخصيت هايي مثل دكتر و همسرش مدير دبيرستان دخترانه چه ميزان مكث داشتيد. براي قابل باور كردن شخصيت ها كه ما به ازاي واقعي نيز داشته باشند؟
حدود ۵ ماه با نويسنده فيلمنامه وقت صرف كرديم تا به آن چه كه شما مي گوييد جامه عمل بپوشانيم ضمن آنكه ما از ابتدا مي دانستيم كه اين شخصيت بر اساس فلان بازيگر نوشته شده و اگر او نپذيرد ما دچار چالش جدي مي شويم. آقاي «فرامرز قريبيان» يكي از اين موارد است كه ما از ابتدا بر اساس شخصيت او اين نقش را نوشته بوديم اين امر در مورد بقيه افراد صادق است روي همين اصل بازي ها تقريباً يك دست است.
كانال هاي متعددي از شوراي بررسي فيلمنامه گرفته تا ناظر كيفي و مشكلات توليد و اعمال سليقه هاي فردي در پخش و بازبيني از جمله مشكلات توليد اين گونه مجموعه هاي تلويزيوني است. به اين ها اضافه كنيد مشكل جديدي كه در شبكه هاي تلويزيوني به اسم پول نيست وارد شده!. . . اگر قرار باشد دوباره اين كار را بسازيد چه مسائلي را در آن اعمال مي كنيد، البته با ديد يك منتقد بي رحم!
با شرايطي كه در پخش به اين كار تحميل شد سعي كردم پاره اي از شخصيت ها را حذف كنم. من دلبسته اين كار هستم، نه به دليل آنكه كار خودم است بلكه چون مثل بقيه داستان ها مثلاً كارهاي پليسي كه از تلويزيون ما پخش مي شود و بيشتر وامدار غرب است، نيست نيستان هيچ گونه الگوي غربي نداشته و متعلق به جامعه ايراني است.
ما با استفاده از كتاب پربركت نهج البلاغه، به اين سمت رفته ايم شايد شما در قسمتي از اين مجموعه با مراسم اعتكاف آشنا مي شويد، با زباني كه قابل هضم و درك براي جوانان باشد يعني جوان معتاد ما ناخودآگاه وارد مسجدي در يك دهكده مي شود كه در آن مراسم اعتكاف برپا است. آيا ترسيم چنين شيوه اي از اعتكاف جذاب است يا خير؟
متوليان امور فرهنگي تلويزيون معتقدند كه كارشان بر بستر فرهنگي واقع شده اما در عمل حجم عظيمي از توليدات تلويزيوني ما را مجموعه هاي تلويزيوني بي خاصيت تشكيل مي دهند و همين مجموعه هاي تلويزيوني خاكستري ساعات پخش خيلي خوبي هم در اختيار دارند، با تبليغات زياد اين دوگانگي در حوزه فرهنگي را چگونه ارزيابي مي كنيد؟
من به صراحت عرض مي كنم بحث مولفه هاي فرهنگي و پاره فرهنگ ها يكي از دغدغه هاي اصلي رياست سازمان صدا و سيما است.
كثرت شبكه هاي تلويزيوني و مسابقه اي كه تحت عنوان مجموعه سازي آن هم از نوع سوم به راه افتاده و اينكه همه نيروهاي تلويزيوني به مجموعه سازي بپردازند آفتي است كه در هيچ كجا از شاكله اين سازمان صدا و سيما نمي گنجد، و البته در اين ميان كار مستندسازي به فراموشي سپرده شده است.
نمايش هاي تلويزيوني با عناوين و شكل هاي گوناگون كه در تلويزيون ما نمي توانيد به طور جدي سراغ چنين كارهايي را بگيريد. اگر بحث ما بحث فرهنگي است بهتر است به سراغ كارهاي ايراني پناه برد، از سوي ديگر چون به باور مديران صدا و سيما كار تك برنامه اي، مشكل ايجاد مي كند يعني به عبارتي مقرون به صرفه نيست، پس بايد به انبوه سازي روي آورد! نتيجه اش اين مي شود. ما فرهنگ بي هويتي را در كل مملكت تزريق مي كنيم. شما اگر در اقصي نقاط اين كشور قدم بگذاريد مي بينيد كه همه تمايل دارند به زبان محاوره اي تهراني صحبت كنند: يعني فرهنگ بي هويت ايراني را ما در كل مملكت اشاعه مي دهيم آن هم از طريق مجموعه سازي. اين در شأن نظام ما نيست كه چنين كارهاي سبكي را روانه آنتن كنيم، بحث الگوي فرهنگي اگر خيلي مهم است بايد جدي گرفته شود من فكر مي كنم برخي از نيروها از داخل فشار مي آورند كه ما به سوي چنين گرايشاتي برويم. من نمي دانم چه اتفاقي در شبكه هاي تلويزيوني افتاده كه گوي سبقت را در زمينه ابتذال از هم مي ربايند.
بحث سواد و ميزان درك برنامه ساز از مخاطب چه مي شود؟
اين گفته «مك لوهان» را كه دنيا به صورت يك دهكده خيلي كوچك درآمده، ديگر كسي نمي تواند منكر شود. . . كثرت ماهواره ها در حال خودنمايي است لذا ما را ناخواسته به سوي كثرت شبكه هاي تلويزيوني مي برد. . . واقعيت اين است كه ما از پيش براي تربيت نيروي متخصص و متعهد برنامه ريزي نكرده بوديم. . . نيروهاي متعهد و عاشق تلويزيون ما اختصاص به دو شبكه ۱ و ۲ داشت، پس ما در واقع در مقابل يك عمل انجام شده قرار گرفتيم. يعني: راه اندازي سريع و پرشتاب شبكه هاي تلويزيوني. اينجا است كه ما از امكان تربيت نيروهاي جديد غافل مانديم. ما چند سالي است كه تلاش هايي براي شناسايي نيروهاي كارآمد براي تأسيس يك باشگاه فرهنگي انجام داده ايم كه نمي دانم چرا به سرانجام نمي رسد؟
من زياد خوشبين نيستم!
ما نبايد براي كساني كه بضاعت فرهنگي كمتري دارند فضا را خالي كنيم چون آنها تلويزيون را در ورطه اي مي اندازند كه بسيار خطرناك خواهد بود. من كاري ديگر به غير از تلويزيون نمي دانم و مثل خود شما تلويزيون را خانه خودم مي دانم. بايد دور هم جمع شويم و با حمايت مسئولان فرهنگي صداوسيما اين كميته هاي تخصصي را تشكيل دهيم و با صدور كارت حرفه اي از كار افراد بي صلاحيت جلوگيري به عمل آوريم.

گذر و نظر
تعطيلي پنج شبكه تلويزيوني خصوصي در تركيه
شوراي عالي نظارت بر فعاليت هاي شبكه هاي راديو و تلويزيوني تركيه حكم منع فعاليت ۵ شبكه تلويزيوني خصوصي را صادر كرد.
در اطلاعيه شوراي ياد شده علت تعطيلي اين شبكه ها، سوءاستفاده از امكانات فناوري رسانه اي در انجام رقابت نابرابر و بهره برداري سياسي عنوان شده است.
شبكه هاي تلويزيوني استار، استار ،۶ استار ،۸ استار ماكس و كانال ۶ متعلق به گروه سرمايه «اوزان» موج حملات تحقيرآميز عليه «رجب طيب اردوغان» نخست وزير تركيه را به راه انداخته بودند.
«جم اوزان» كه رهبري حزب جوان تركيه را نيز به عهده دارد با پخش مصاحبه ها و سخنراني هاي حزبي خود از اين شبكه هاي تلويزيوني، حزب حاكم عدالت و توسعه را محكوم مي كرد.
شوراي عالي نظارت بر فعاليت هاي تلويزيون در اطلاعيه خود اضافه كرد: ماده چهار اساسنامه اين شورا استفاده صاحبان و نزديكان صاحبان رسانه هاي عمومي از اين امكانات براي دستيابي به اهداف سياسي را تخلف ارزيابي و در حق آنان اجراي مجازات هايي را پيش بيني كرده است.
اجازه تاسيس و پخش برنامه هاي راديو و تلويزيون در تركيه در انحصار شوراي عالي نظارت بر راديو و تلويزيون است.

فقر ايران از نظر نفوذ اينترنت
يك استاد دانشگاه با بيان اينكه ضريب نفوذ اينترنت در كشور ۸۳/۴ است، گفت: ايران از نظر نفوذ اينترنت كشوري فقير است.
به گفته ضنايعي نبود ساختارهاي لازم مخابراتي، محيط تجاري و كسب و كار الكترونيكي، محيط قانوني و حقوقي، ساختارهاي فرهنگي و اجتماعي مناسب و حمايت هاي خدمات دولتي از موانع موجود در مسير توسعه تجارت الكترونيك در كشور است.
وي افزود: در سال ۲۰۰۵ هشتاد درصد تجارت جهاني از طريق تجارت الكترونيك انجام خواهد گرفت.
لذا بايد با ايجاد دانشگاه مجازي اي تي در استان هاي كشور تجارت الكترونيك را توسعه داد.

طنز انبوه مردم را دلزده مي كند
به گفته حسين معززي نيا، منتقد سينما، در گفت وگو با خبرگزاري فارس، در ده سال اول انقلاب، سياست هاي تلويزيون درباره طنز، معطوف به مشكلات معيشتي، اجتماعي و اقتصادي قرار داشت.
اما پس از سال ،۶۲ با پخش سريال طنز ساعت خوش، فضاي حاكم بر طنز تغيير كرد و به سوي طنز محض پيش رفت.
وي افزود: طنز بايد متكي بر پيام هاي ارزشي باشد. اما متاسفانه، بسياري از طنزهايي كه در ايران ساخته مي شوند، فقط براي خنداندن مردم هستند و هيچ پيام ارزشي ندارند.
معززي نيا طنز را نوعي هشدار و انذار از طريق برانگيختن احساسات افراد تعريف كرد و افزود: هدف از طنز، ايجاد شادي و رهايي انرژي هاي دروني انسان است كه توام با پيام هشداردهنده يا انذاردهنده نيز باشد.
وي درباره علت ناموفق بودن طنز در ايران گفت: سليقه جهاني طنز ربطي به سليقه سنتي ما ندارد. زيرا در صد سال اخير، پديده اي به نام طنز پوچ و محال، فراگير شده كه برخي از عوام به آن علاقه و گرايش زيادي دارند. اما اين نوع طنز ربطي به طنز كهن ما ندارد و همين دوگانگي سليقه، از عوامل ناموفق بودن طنز در ايران است.
عليرضا خمسه، بازيگر سينما و تلويزيون نيز مي گويد: هدف از طنز، به كارگيري شيوه هايي است كه ضمن خنداندن مردم، آنان را به انديشيدن نيز وادارد.
وي طنز را طرح مضامين اجتماعي، بررسي كاستي ها و ترسيم چشم اندازي از آينده و آرمان، تعريف كرد و افزود: طنز گاهي ممكن است عملي مغاير با ماهيت خودش انجام دهد. يعني مخاطب خود را، به جاي خنداندن، بگرياند. زيرا اين مقوله، به معني گرفتن آينه در مقابل چشم مخاطب است كه او را مجبور به بررسي نواقص خودش مي كند.
خمسه، طنز را يكي از امتيازهاي بزرگان ادب فارسي برشمرد و گفت مهم ترين ويژگي مولانا طنز وي بود.
او در مثنوي، حكايت هايي را با نگاه عارفانه و هستي شناسانه نسبت به زندگي در قالب طنز روايت مي كند و يا سعدي و حافظ كه انديشه هاي عرفاني و جامعه شناسي را با طنز تلفيق كرده اند.
خمسه، درباره جايگاه طنز در تلويزيون ايران گفت: در كمدي بيش از ۴۰ انشعاب و شاخه وجود دارد. اعم از كمدي هاي عاميانه، فلسفي، خانوادگي، تاريخي، تربيتي، سياسي و. . . اما متاسفانه، در حال حاضر در تلويزيون ما فقط به يك نوع شاخه از كمدي پرداخته مي شود و دليل آن هم تقليد از يكديگر است. اگر اين تقليد و انبوه سازي ها در تلويزيون ادامه پيدا كند، اولين آفت آن، دلزدگي مردم و سپس كاهش كيفيت است.

  منصفانه نيست
006636.jpg

به گفته «محمدرضا تخشير» يكي از مديران صداوسيما قيمت ها و دستمزدها براساس بودجه كار و ميزان مطرح بودن و توانايي هاي بازيگران تعيين مي شود. دستمزد بازيگران ضوابط اداري ندارد و در تعيين دستمزدها توافق طرفين، شرط اساسي است.
وي در مورد دستمزدهاي سريال «پاورچين» نيز اظهار كرد كه كل بودجه نگارش «پاورچين» بيست ميليون تومان بود و هر متن به طور متوسط ۲۲۰ هزار تومان هزينه در برداشت. البته گاهي به برخي از نويسندگان صد هزار تومان مي دادند. ولي به پيمان قاسم خاني به عنوان سرپرست نويسندگان سيصد هزار تومان پرداخت مي شد. اما اين طور نبوده كه نويسنده اي هفتاد ميليون تومان از پروژه اي بردارد و برود!
البته ناگفته نماند كه در بين محافل تلويزيوني شايع بود كه هنرمند معروف سينمايي «اكبر عبدي» براي حضور ۲ ماهه در برنامه «زير آسمان شهر» قريب ۶۰ ميليون تومان به عنوان دستمزد دريافت كرده است. بديهي است تعيين صحت و سقم اين شايعه به شفاف سازي امور در تهيه برنامه هاي تلويزيوني بستگي دارد.
006642.jpg

«محسن چگيني» مدير توليد سريال «پاورچين» معتقد است: دستمزدهاي بالاي بازيگران موضوع معقولي نيست. با اين حال اگر دنبال اسم بازيگران بزرگ باشيم بايد پول زيادي پرداخت كنيم ولي بعد نبايد غر بزنيم. اين دسته از بازيگران انگشت شمار هستند افرادي كه گل كرده اند و مردم دوست شان دارند. اين بازيگر ممكن است چند ماه سر كار باشد و بعد دو سال بيكار بماند.
همه اينها سبب مي شود تا زماني كه توي بورس هستند دستمزد خودشان را بالا ببرند تا پس اندازي براي آينده داشته باشند.
بديهي است اغلب افراد صرفاً با اين دستمزدها پس از پخش يا ضبط برنامه مواجه مي شوند و شايد به سابقه كار افراد بازيگر يا توان آنها در عرصه بازيگري كاري نداشته باشند.
كافي است كه پاي درددل برخي از پيشكسوتان بازيگر در عرصه تلويزيون و سينما بنشينيم تا از نزديك شاهد مشكلات آنان در زمينه اجاره منزل، هزينه هاي سرسام آور، بيمه و به عبارتي معيشت اقتصادي باشيم. به قول يكي از بازيگران مگر «ستاره ها» چقدر مي توانند روي پرده سينما بدرخشند. عقب را بنگريد آيا نامي از بازيگران صاحب نام باقي مانده است يا نه. زندگي آنها از كجا تامين مي شود، بد نيست قبل از هر پيشداوري در اين زمينه نگاهي به زندگي دوروبر خود بياندازيم.

پل دودي در شهرك غزالي
چندي قبل يكي از تهيه كنندگان سينمايي براي بازسازي يكي از صحنه هاي فيلم، پلي به ارزش تقريبي ۴۵ ميليون تومان در شهرك غزالي ساخت و چند دقيقه بعد با انبوهي از چاشني هاي انفجاري در عرض يك ثانيه اين پل عظيم را منفجر كرد. به گفته آن دسته از دست اندركاران سينما شايد اگر ماكت سازان قابلي داشتيم نيازي به اين همه سرمايه گذاري براي يك پلان يك دقيقه اي آن هم از نوع هاليوود ايراني اش نبوديم.
بگذريم از اينكه اين انفجار صدماتي هم به فضاي شهرك غزالي وارد كرد اما به يكباره ۴۵ ميليون اسكناس در يك چشم به هم زدن دود شد و هوا رفت.
توصيه مي كنيم همكاران دست اندركار صحنه هاي اكشن قبل از هر نوع اقدامي وضعيت علمي و اجرايي آن را يك بار با متوليان تروكاژها و جلوه هاي ويژه بررسي كنند شايد راه ميانه اي هم باشد.

|  ادبيات  |   ايران  |   جامعه  |   شهر  |   عكس  |   علم  |
|  ورزش  |   هنر  |   يادداشت  |   صفحه آخر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |