سه شنبه ۲۴ تير ۱۳۸۲ - شماره ۳۱۰۷- July, 15, 2003
نگاهي به تركيب اعضاي هيأت مديره انجمن نويسندگان كودك و نوجوانان
نويسندگان زن همچنان در حاشيه
زير ذره بين
معصومه انصاريان «عضو انجمن»: همانطور كه در سطح كل جامعه خانمها حضور ندارند انجمن نويسندگان كودك هم نمونه اي از جامعه است. معمولا آقايان دوست دارند خودشان مدير باشند و خودشان تصميم بگيرند. از من درخواست كردند عضو هيات مديره انجمن شوم اما قبول نكردم چون آنها فقط يك نفر را مي خواهند كه حضور مكانيكي داشته باشد.
000515.jpg
در حالي كه ۸۰ نفر از اعضاي انجمن نويسندگان كودك و نوجوان را زنان نويسنده تشكيل مي دهند اما در سومين هيات مديره اين انجمن هيچ يك از نويسندگان زن حضور ندارند. چگونه مي توان حضور اكثريت زنان در جامعه را ناديده گرفت و در تصميم گيريهاي مربوط به مسايل كودك و نوجوان از ديدگاه هاي آنان استفاده نكرد. چه كسي بهتر از زنان مي تواند نيازهاي يك دختر نوجوان را تشخيص بدهد. آنچه آشكار است توانايي بالاي درك نيازهاي كودك و نوجوان به وسيله زنان است كه مي توان دليل آن را دارا بودن مسئوليت تربيت كودك از دوران تولد تا دوران جواني و وجود خصوصيت عاطفي ذاتي در نهاد زن دانست. اما گويا عده اي هنوز توانايي زنان در اين امور و امور ديگر را باور ندارند. بعد از گذر از دوران نگاه سنتي به شاغل بودن زنان در ايران و جهان، باور وجود يك نگاه مردسالارانه در سرزميني كه «گفتگوي تمدنها» را مطرح مي كند تنها به يك شوخي مي ماند كه حتي قابل خنديدن نيست. البته نگاهي كه به صورت پنهاني بيان مي شود و آن را مي توان در دادن پستهاي كليدي به مردان در حالي كه زنان توانمند و لايق وجود دارند به خوبي مشاهده كرد. شايد از اين نمونه نگاهها را بتوان در هيات مديره انجمن نويسندگان كودك و نوجوان ديد كه تمامي اعضاي آن را مرداني تشكيل مي دهند، كه به جرات مي توان گفت زناني در اين انجمن وجود دارند كه از نظر مديريت و سطح سواد علمي ا ز آنها برتر هستند. چگونه در موسسه هايي چون انجمن نويسندگان كودك و نوجوان كه درباره مسايل ادبي و فرهنگي كودكان امروز و مردان و زنان فردا تصميم مي گيرد به حضور زنان نويسنده توجه نمي شود؟ چه كسي پاسخگوي نتايج منفي تصميم گيريهاي هيات مديره مردانه اي خواهد بود كه به هزار و يك دليل خانمها در آن حضور ندارند.
اين انجمن كه در آذر ماه ۱۳۷۸ با هدف ارايه خدمات فرهنگي، فراهم كردن بستر مناسب براي تبادل افكار، ايجاد همدلي و آگاهي بين نويسندگان كودك و نوجوان و صيانت از حقوق آنان آغاز به كار كرده است از نويسندگان، مترجمان، منتقدان، روزنامه نگاران، شاعران و پژوهشگراني تشكيل شده كه در حوزه ادبيات كودك و نوجوان فعاليت دارند. اكنون انجمن نويسندگان كودك و نوجوان داراي ۲۴۸ عضو است كه ۸۰ نفر از اعضا را خانمها و ۱۶۸ نفر را آقايان تشكيل مي دهند. انجمن زير نظر هيات مديره، متشكل از هفت عضو فعاليت مي كند كه اعضاي آن، هر دو سال يك بار با راي مخفي، توسط مجمع عمومي انتخاب مي شوند. آنچه سئوال برانگيز است عدم حضور نويسندگان زن در اين هيات مديره است كه در مورد مسايل مربوط به امور ادبي و فرهنگي كودكان تصميم گيري مي شود. چرا هيچ يك از نويسندگان زني كه عضو اين انجمن هستند در هيات مديره اي كه براي ادبيات كودك و نوجوان تصميم مي گيرد، حضور ندارند؟
آيا در انجمن نويسندگان كودك هنوز يك نگاه سنتي حاكم است كه تنها مردان را شايسته مديريت مي داند يا دلايل ديگري باعث عدم حضور زنان در هيات مديره اين انجمن شده است؟ براي يافتن پاسخ اين مسئله، نظر تعدادي از اعضاي انجمن و هيات مديره را جويا شديم كه مي خوانيد:
مهدي حجواني «رئيس هيات مديره انجمن»: هيات مديره انجمن هر دو سال يك بار در ارديبهشت ماه با راي اعضا انتخاب مي شوند و اكنون از انتخاب اين هيات يك سال گذشته است. نبايد با اين مسئله حساس برخورد كرد چون اين موضوع چندان عجيب نيست. اين كه چرا هيچ خانمي در هيات مديره نيست، بايد از راي دهندگان پرسيد، و معمولا جواب اين سئوالات را بايد از جاهايي خواست كه مديران آن انتسابي اند نه جاهايي كه هيات مديره آن با انتخابات تعيين مي شوند.
دكتر هديه شريفي «عضو انجمن نويسندگان كودك و نوجوان»: من در سالهاي گذشته مسئوليت كميته آموزش و پژوهش را در انجمن داشتم و از سال گذشته به دليل خستگي و دستور پزشك از سمت خود كناره گيري كردم.
واقعيت اين است كه خانمهايي كه در جامعه ما كار مي كنند بار مضاعفي روي دوش آنها قرار دارد، هم كار خانه، هم كار خارج از خانه كه اين دو باهم بسيار سنگين است. در طي چهار سالي كه مسئوليت كميته پژوهش را داشتم گاهي به خاطر مشغله كاري ساعت ۱۰ شب به منزل مي رفتم. البته به من پيشنهاد شد كه براي عضويت در هيات مديره كانديدا شوم اما قبول نكردم چون تنها عضوشدن كافي نيست بايد بتوان كار كرد. كناره  گيري ۱۱ نفر از اعضاي انجمن در سال گذشته شرايط را به گونه اي كرده بود كه خانمها نتوانستند داوطلب شوند اما هنگامي كه آرامش به انجمن بازگردد حتما خانمها در هيات مديره حضور خواهند داشت.»
حالا عدم حضور خانمها چه تاثيري بر تصميم گيري ها براي ادبيات كودكان خواهد داشت؟
شريفي: مطمئنا تاثير مثبتي ندارد، فضا با نبودن خانمها خيلي مردانه مي شود و اين مردانه بودن اثر خود را در آينده نشان خواهد داد.
عباس جهانگيريان «عضو هيات مديره»: در راي گيري سال گذشته هيچ خانمي نامزد انتخاب براي عضويت در هيات مديره انجمن نشده بود. فكر مي كنم به خاطر كم كاري آنها باشد، اگر بيشتر فعاليت كنند براي حضور خانمها در هيات مديره مانعي وجود ندارد. البته ما سال گذشته اصرار نموديم كه خانمها كانديدا شوند اما آنها داوطلب نشدند.
چيستا يثربي «عضو انجمن»: دلايل مختلفي دارد. اول؛ خانمها خجالتي هستند و داوطلب نمي شوند. در روز انتخاب هيات مديره خيلي از خانمها بودند كه دوست داشتند كانديدا شوند. ولي چون تعداد آقايان بيشتر بود و آنها با به زبان آوردن نام، همديگر را حمايت مي كردند خانمها كمتر جرات و تمايل به كانديداشدن داشتند.
دوم؛ بيشتر خانمهاي عضو انجمن به شدت درگير نوشتن هستند. ما بهترين مترجمان و نويسندگان را در اين انجمن داريم كه كمتر فرصتي براي كارهاي اجرايي دارند، بنابراين خود آنها نيز گاهي از قبول اين كار صرف  نظر مي كنند. اما به نظر من مهمترين دليل ترس و دغدغه زنان نويسنده از كار گروهي است. در دوره دوم انجمن تعدادي از خانمها حضور داشتند اما همگي در سال گذشته كناره گيري كردند. شايد به اين دليل كه هنوز مفهوم كار گروهي در ايران جا نيفتاده است.
*تا چه اندازه وجود خانمها را در هيات مديره لازم مي دانيد؟
من اعتقاد دارم پايه ادبيات كودك خانمها هستند. حضور آنها در هيات مديره انجمن لازم است. در جاهاي ديگر نيز اتفاق افتاده است. بايد آقايان خودشان خانمها را كانديدا كنند درست مانند آقايان كه در روز انتخابات همديگر را براي عضويت در هيات مديره با صداي بلند معرفي مي كردند. اين مسئله در كانون كارگردانان تئاتر نيز وجود داشت كه در اين مورد چند خانم فعال را با درخواست خود كانون انتخاب كردند، در انجمن نويسندگان كودك هم بايد اين كار انجام شود و چند خانم را وارد هيات مديره كنند.
علي اصغر سيدآبادي «سخنگو و دبير انجمن»: خانمها يا نامزد نشده اند يا راي نياورده اند. اينطور نيست كه خانمها اگر در هيات مديره نبودند نتوانند در انجمن فعاليت كنند. ما تا امروز چنين بحثي نداشته ايم كه چرا خانمها در هيات مديره نيستند، حتي در نشستها تعداد خانمها از آقايان بيشتر است.
معصومه انصاريان «عضو انجمن»: همانطور كه در سطح كل جامعه خانمها حضور ندارند انجمن نويسندگان كودك هم نمونه اي از جامعه است. معمولا آقايان دوست دارند خودشان مدير باشند و خودشان تصميم بگيرند. از من درخواست كردند عضو هيات مديره انجمن شوم اما قبول نكردم چون آنها فقط يك نفر را مي خواهند كه حضور مكانيكي داشته باشد. زماني كه تقاضا ۲۴ ساعت قبل از انتخابات صورت مي گيرد يعني يك درخواست غيرواقعي و حضور مكانيكي. حضور يك نام تنها و مكانيكي با حضور معنادار و داراي حق راي متفاوت است.
* آيا نبودن خانمها صدمه اي به نتايج تصميم گيري هيات مديره مي زند؟
حتما صدمه مي زند، همانطور كه تاكنون صدمه زده است و ما هزينه يك معضل تاريخي نگاه به زن را مي پردازيم. اين روزها خانمها فعال شده اند و اين موضوع را با گرفتن جوايز مختلف در زمينه هاي علمي و عملي ثابت نموده اند. من ادعا مي كنم كه در دوره فعاليتم در جاهاي مختلف يك مدير موفق بوده ام و دليل كناره گيري من از مديريت به خاطر نوع نگاه مردانه به مديريت بود. مردها مديريت زنان را تا زماني قبول دارند كه زنها تابع آنها باشند.
شهرام اقبال زاده «عضو انجمن»: در انتخابات هيات مديره عده اي به صورت گروهي كار مي كنند و مي توانند براي گرفتن راي نيروي زيادي جمع كنند، ولي خانمها فعاليت كمتري دارند. فعاليت هاي مدني در جامعه ما جا نيفتاده است و به آن بهاي لازم داده نمي شود. از طرفي اساسنامه انجمن چه براي خانمها و چه براي آقايان دچار مشكل اساسي است، براي مثال من عضو علي البدل در انجمن بودم، زماني كه ديدم اين اعضا حق راي ندارند ديگر در جلسه شركت نمي كنم. اساسنامه انجمن بايد دمكراتيك باشد. بايد شرايط ساختاري طوري تنظيم شود كه زمينه فعاليت خانمها آماده باشد و آنها بدانند موثرند.
*)عدم حضور خانمها در هيات مديره چه تاثيري بر نتيجه تصميم گيري در مورد آثار كودك دارد؟
اقبال زاده: به طور كلي وقتي نگاه دمكراتيك نباشد در نوشته تاثير مي گذارد. به دليل ارتباط بيشتر خانمها با كودك، نبودنشان در هيات مديره به تصميم گيري هاي انجمن براي ادبيات كودك و نوجوان، صدمه خواهد زد.
حالا:...

يادداشتي بر رمان «ويكنت دو نيم شده»(۱) اثر «ايتالو كالوينو»
پنجره اي رو به تو
000525.jpg
فرزين شيرزادي
اين يادداشت در پي آن است كه بررسي رمان ويكنت دو نيم شده را در چهار بخش معبري كند براي آشنايي با متن نمونه وار رمان و گردشي باشد پيرامون مضمون بديع و ساختار اثر. پس ابتدا به طرح انديشه مركزي و پيش انديشه كهن رمان مي پردازيم، بعد به شيوه ادبي اثر اشاره مي كنيم و با شرح فشرده روايت داستان به سراغ بررسي استخوانبندي رمان مي رويم و در آخر به برخورد خلاق كالوينو با پيش انديشه باستاني آن اشاره خواهيم داشت.
انديشه مركزي رمان و ريشه هاي ادب كهن
رمان ويكنت دونيم شده چون بيشتر آثار درخشان ادبي بي ترديد داراي فراز و فرودهايي است برآمده از كشمكش ميان هدف ها، پديده ها و زندگي هاي متفاوت شخصيت هاي مختلف و گاه متضاد .اين جاذبه كه در كنش و حركت حساب شده داستاني رخ مي دهد بازتابي است گاه متعارف و ساده و گاه مهم و به ظاهر نارسا از يك هسته فكري اساسي و آشكار اما چند وجهي. انديشه رمان بر محور مضمون ديرين و معنوي خير و شر به لطف ساختاري ساده و مستحكم شكل مي گيرد و چندين موضوع متنوع و تفكر برانگيز را مانند حلقه هايي به هم پيوسته طرح مي كند. مقوله آشناي خير و شر و انعكاس عملكردهاي اين دو نيروي متضاد به شكل انتزاعي با هيأت مطلق گونه اش در اجتماع زميني آدم ها و در زمينه كار، زندگي و تقلاي روزمره انسان ها، مبداء جهش و ورود انديشه رمان به چرخه تبديل و كشف مجدد داستاني است.
نويسنده به اتكاء آفرينش تصويرها و صحنه هايي بكر در هاله اي از رايحه افسانه و قصه روايت را سرمي گيرد تا با اين تمهيد مخاطبش را به تعقيب عطر پنهان افسانه اي جديد تحريك كند. كالوينو با خلق دنياي تخيل برانگيز و يكسره متفاوت با جهان واقع، همراهي مخاطب كم حوصله و سرگرمي طلب را هم از دست نمي دهد. نويسنده به نقش و جايگاه ايجاد كشش در داستان سخت معتقد و وفادار است.
روايت با حركت ويكنت «مداردو دي ترالبا»ي جوان به سمت ميدان نبرد بر زمينه بيابان و لاشخورها و اجساد طاعوني شروع مي شود. لك لك ها با خشكيدن رودها جاي لاشخوران معدوم اجساد طاعوني را گرفته اند. اسب ها با شكم هاي دريده فاصله به فاصله افتاده اند و سربازان، خاك را غربال مي كنند تا باروت هاي حيف و ميل شده به خرج توپ ها برسند. امپراتور و فرماندهانش گرم نقشه ستيز بعدي هستند.
رمان با اين تصاوير آغاز مي شود و به تپش درمي آيد. كالوينو با توصيف هاي ساده و انتزاعي، جايگزيني و تسلط ابزار جنگ را بر زندگي و انديشه بشر معاصر بازمي گويد و با ترسيم موقعيت پرآشوب غالب به سوي برپا كردن انديشه پيشنهادي اش حركت مي كند.
«مداردو» به رغم تمايلش به جدال بي تجربه است. همين خامي سبب مي شود در ميدان زد و خورد، ناشيانه به قصد فتح يك قبضه توپ مقابل گلوله اي بايستد و دونيم شود. در ادامه، نيمه راست و شرور به دهكده زادگاهش برمي گردد و انديشه محوري ر مان، تقابل دوگانه خير و شر، شكل مي گيرد. نيمه راست ما به ازاي نيروهاي اهريمني، پليد و ظلماني است و نيمه چپ پيكره اي منزه و يكپارچه نيك و پاك. هرگام از قدم هاي نيمه شر با ويراني، نابودي، لطمه و مرگ همراه است و هر كرشمه خير با عطوفت، لطف، تفقد و عنايت يكسويه و يكدست. نيمه شرور راهي جز تخريب و تهديد نمي شناسد و با ناتواني ناگزير، از درك ابعاد ظريف زندگي انساني عاجز است. نيمه رئوف نيز با يكپارچگي خوبي هايش به جهان آمده تا دستگيري و كمك به همه موجودات كره خاك را تمام و كمال برعهده گيرد.
بيش از سه چهارم حجم رمان بستر كنش ها، برخوردها و نتايج تعمق برانگيز حاصل از حركت و عمل اين دو نيمه خير و شر است كه بر بنياد فكري رمان قوام يافته اند. اما اين بنياد فكري ريشه در انديشه هايي باستاني دارد و به گونه اي روشن عطر تفكر اساطيري اش به مشام مي رسد. خاستگاه چنين انديشه اصيلي در رمان كالوينو بدون شك تاريخ، پيشينه ادبي و فرهنگ كشورش است كه با بهره وري خلاق از سوي نويسنده به قالب رماني مدرن درآمده اند. نمونه هاي همسنگ چنين انديشه اساطيري اصيلي در گنجينه ادب كهن فارسي نيز بسيار است. مثال آشنا، منظومه حماسي حكيم ابوالقاسم فردوسي است و قصه ضحاك ماردوش و فريدون كه ما به ازاي نيروهاي اهريمني و اهورايي هستند. مي بينيم كه تقابل دو نيروي خير و شر آنجا نيز شكلي داستاني اما كهن دارد.
مكتب اكسپرسيونيزم و كاركرد آن در رمان
با ترك ها در حال جنگ بوديم. دايي ام ويكنت مداردو دي ترالبا، در دشت هاي بوهم اسب مي تاخت. به سوي اردوگاه مسيحيان مي رفت. مهترش كورتزيو او را همراهي مي كرد. دسته هاي لك لك سفيد، در ارتفاع كم، در هواي ساكن و شيري رنگ پرواز مي كردند... آدم نمي تواند بفهمد كدام يك اول مرده است، آدم يا پرنده... آنچه در نگاه اول به نظر توضيح ناپذير مي آمد اين بود كه اين بدن ها پوشيده از پر بود. انگار از پهلوها و بازوهاي لاغرشان پرها و بال هاي سياه روييده بود. اين ها اجساد لاشخورها بود كه با جنازه آدم ها در هم آميخته بود.
رمان با اين نشانه، رگه هاي پنهاني افسانه را با آميزه اي از معماري گوتيك گونه تلفيق مي كند و همه را در چارچوب شيوه اكسپرسيونيستي پيش مي برد. اصطلاح گوتيك بيانگر داستان هايي است كه حوادث غيرعادي، خشن و دور از منطق مألوف را در فضايي مرموز با آدم هايي نامتعادل روايت كند. اصطلاح گوتيك در اين معني با تصويرهاي غريب رمان ويكنت دونيم شده همخواني دارد.
انگشت هاي رها افتاده در دشت كه ميدان نبرد را نشان مي دهند. دستگاه هاي پيچيده و زيبايي كه با آن شواليه ها و نگهبانان را همراه با ده گربه به دار مي كشند، رگه هاي گوتيك گونه اثر است كه همگي براي آزادي و آسودگي بيشتر در انتقال معناهاي دور از ذهن و به قصد باورپذيري هرچه مستحكم تر رمان در قالبي اكسپرسيونيستي مجموع شده اند.
زيبايي، خواستن و جدال خير و شر
رويارويي دو قطب خير و شر و تمهيد حضور عشقي محرك و نجات بخش، پايان رمان را خواندني، به قاعده، سنجيده و پر تپش مي سازد. نمونه اي از يك پايان بندي بدون كم و كسر را بايد در رمان ويكنت دونيم شده سراغ گرفت و آنچه مسير روايت را از تكرار دور مي كند و انديشه اي بديع را برآمده از تفكر سنتي برپا مي دارد، نقطه تلاقي نيك و بد و ممزوج شده اين دو نيروست. دو رأس نيمه شرور و رئوف با نزديك شدن به رأس سوم مثلث كه دختري دلرباست مجبورند مقابل يكديگر قرار گيرند تا در پايان مبارزه، يك نفر به محبوب برسد. اين بخش با شاعرانگي و دقتي ژرف پرداخته شده چرا كه در حلقه اين برخورد راه انديشه پويا از تفكر باستاني جدا مي شود و نوزايي جلوه مي كند.
هواي سحرگاهي رنگ پريده بود. دو مبارز شمشير به دست، روي چمن آماده ايستاده بودند جذامي توي بوقش دميد. اين علامت شروع مبارزه بود. آسمان انگار پرده اي باشد، به لرزه درآمد... هيچ كس نبود كه عليه خودش قيام نكرده باشد... به اين ترتيب بود كه مداردو به خودش حمله ور شد....
در پايان نبرد دكتر «تريلوني» دو نيمه را به هم بخيه مي كند. مداردو شب و روز ميان مرگ و زندگي است تا بالاخره يك روز صبح چشم باز مي كند. بدن نيرومندش مقاومت كرده است. پاملا با خوشحالي از داشتن يك شوهر كامل مي گويد. و... مداردو آدم كاملي شد. نه بد، نه خوب. مخلوطي از خوبي و بدي. ايتالو كالوينو با تلاشي تحسين برانگيز به جهت ادامه خلاق آثار كهن و زنده نگه داشتن حركت پرهيمنه خلق و نوزايي ادبي برخاسته از قلب ما ترك گذشتگان ادبيات جهان، معبري نوين و رو به روشنايي مي گشايد و از چنبره تكرار مي گريزد.
پنجره اي مي سازد رو به انسان. مقابل من و تو. از تقسيم كردن ساده انگارانه عكس العمل ها و خلق و خوي آدمي به دو دسته خوب و بد مطلق شانه خالي مي كند. او بي ترديد آميخته ديدن خيرو شر و رو به رو شدن با همچو موجودي را سهل نمي پندارد اما معتقد است كسي كه با چشم و جاني هوشيار پا به عرصه اين ابهام بگذارد، هر چند راهي پرنشيب و فراز پيش رو خواهد داشت اما دست كم به فريب خود دل خوش نكرده و جانانه به واقعيت نگاه مي كند.
۱- ويكنت دو نيم شده - ترجمه پرويز شهدي - نشر چشمه - ۱۳۸۲.

نگاه ديگر
قرنها جنس زن مظفر باد!
مهاب
عالمتاج قائم مقامي (ژاله) زني است شاعر كه در نزديك به ۸۰ سال پيش شعري خطاب به دختران فردا سروده كه نام آن را «پيام به ناآمدگان» گذاشته است:
000520.jpg

روزگار شما نيامدگان
باميد خداي خوشتر باد
خانه عيش ما سيه دل بود
كاخ عمر شما منور باد
شاخ آمالتان هميشه بهار
نخل اميدتان برآور باد
بر شما دختران آينده
زندگي جمله نور و شكر باد
از سرشك غم و نشاط شراب
چشمتان خشك و كامتان تر باد
اختران را اگر اثر باشد
روزتان خوش ز سير اخترباد
آسمان را دگر شود رفتار
زندگي را نظام ديگر باد
زن برون آيد از اسارت مرد
ور فراتر نشد برابر باد
من نگويم كه همچو ما آن مرد
خار در پاي و خاك بر سر باد
قرنها بوده جنس زن مقهور
قرنها جنس زن مظفر باد
مي گويند در اين عصر ديگر تقسيم انسان به زن و مرد، تقسيم بندي مطرود مردودي است و تفكيكي به نام زن و مرد وجود ندارد. مي گويند تفاوت جنسيتي را بايد به كناري گذاشت و همه فعاليت ها را در زير چتر «انسان» تحليل كرد.
مي گويند نگاهي به آثار ارائه شده در عرصه ادبيات نشان مي دهد كه پديده اي به نام انفعال زنان وجود ندارد و هرچه هست هم پايي مرد و زن است. مي گويند ديگر نمي توان چون گذشته در تقسيم كار، در مديريت ها، در فعاليت هاي جمعي مربوط به شعر و داستان و نقد و ترجمه به زنان به گونه اي نگريست و به مردان گونه اي ديگر. مي گويند....
واقعيت مي گويد به كارگاه هاي شعر و داستان سري بزنيد تا ببينيد هيچيك از زنان آنها را نمي چرخانند. واقعيت مي گويد به سخنراني و نشست هاي ادبي نگاه كنيد تا معلوم شود زنان هنوز پا به پاي مردان فعال نيستند. واقعيت مي گويد فروغ فرخزاد، سيمين دانشور، سيمين بهبهاني و... تعدادشان در مقايسه با نيما، شاملو، اخوان، سهراب، گلشيري، دولت آبادي، جلال آل احمد، احمد محمود و... آنقدر كم است كه يك استثنا محسوب مي شوند نه يك قاعده. واقعيت مي گويد در تشكل هاي صنفي مربوط به نويسندگان عرصه ادبيات، مردان حرف اول و دوم و سوم را مي زنند و زنان حرف چهارم و پنجم و ششم را.
به بررسي عوامل تاريخي و فرهنگي وجود چنين وضعي كاري نداريم كه خود بحث ديگري است. و نيز نيك مشخص است كه امروزه زنان بسيار بيشتر از گذشته، در نوشتن و سرودن، فعال اند. اما اگر قرار است به آنجا برسيم كه تفكيك جنسيتي، معنا و مفهوم خود را در دنياي شعر و داستان و نقد و ترجمه از دست بدهد، راه نرفته، بسيار داريم.
اگر امروز اينجا و آنجا از برخي نويسندگان و شاعران زن مي خوانيم و مي شنويم كه «ديگر نبايد به جدايي زن و مرد بهايي داد» اما بسيار هم مي خوانيم و مي شنويم كه «جامعه مردسالار حقوق اوليه زن را هم پايمال مي كند.»
پرداختن به تفكيك زن و مرد و ظلم و ستمي كه جامعه مردسالار بر زنان روا مي دارد موضوعي نيست كه در ادبيات ما مغفول مانده باشد.
در كنار نگاه همراه با مهر و عطوفت مردان و زنان شاعر وداستان نويس به يكديگر، نگاه نفي گرايانه نيز كم به چشم نمي خورد.
عالمتاج قائم مقامي (ژاله) كه حدود ۸۰ سال پيش در ادبيات ايران جايي براي خود پيدا كرده بود شعر خود را خطاب به زنان سروده است، كه بسيار نيز جالب توجه است. اين امر نشان مي دهد كه عصيان بر مردسالاري و توجه به حقوق پايمال شده زنان از موضوعات مهم دوره آغاز تجدد در ايران است.
بايد گفت هنوز زنان نتوانسته اند خود را از قيد تقسيم جنسيتي در حوزه ادبيات رهايي دهند و اينكه شعر عالمتاج قائم مقامي را آورديم خواستيم نشان دهيم كه با آغاز دوره تجدد در ايران (همچون ديگر ممالك ) بحث جدايي زن و مرد از موضوعات مهم عرصه ادبيات بوده است و اين موضوع همچنان ادامه دارد.

سايه روشن ادبيات
«چه خوانده ايد؟» مهمترين اتفاق ادبي؟ كتابي كه در دست انتشار داريد ؟ » سؤالهايي كه كهنه نمي شوند. چرايش را هم مي دانيد. چون هر روز كتابي مي آيد و هر روز- و البته اگر بگوييم هر هفته يا هر ماه بهتر است- اتفاقي در حوزه ادبيات مي افتد. ديروز رفتيم به سراغ چند شاعر پيشكسوت و امروز پرسيديم از چند شاعر و نويسنده ديگر. سراغ همان سه محور را گرفتيم و مي خوانيد آنچه گفتند:
عمران صلاحي: جلسه پرشور و خوبي بود
اول؛ از كتاب شعر تازه اي از منصور اوجي به اسم «شعر چيزي است شبيه گرگ» خوشم آمد. كتاب ديگري كه اخيراً  خوانده ام و پسنديدم، «ژاليزيانا» از محمدعلي سپانلو است كه حاوي شعرهاي عاشقانه است.
از اكبر اكسير «بفرماييد بنشينيد صندلي عزيز» كه شعرهاي طنز آميز در آن آمده خيلي از شعرها را پسنديدم. البته اكسير ذوق طنز را از قديم داشته و خوشحالم كه طنزش از توي شعرها زده است بيرون.
اتفاقات ادبي زياد است ولي آخرين اتفاق ادبي بررسي كارنامه شعري احمدرضا احمدي بود در خانه كتاب، خيلي جلسه پرشور و خوبي بود.
كتاب خنده سازان و خنده پردازان توسط نشر علم همين روزها منتشر مي شود. مجموعه مقالات «طنزپردازان قديم ايران از عبيد تا دهخدا» كه آن هم توسط نشر علم منتشر مي شود و در آخر گزينه اشعار طنزآميز من است كه انتشار مرواريد مجوز آن را گرفته است.

فتح الله بي نياز: نه همايشي نه جشنواره اي
در زمينه شعر بعد از عيد چند مجموعه خوانده ام، اشعار ماهنامه را هم مطالعه كرده ام.
«اين است كه نمي آيد» از علي عبداللهي - «پله ها را نشمرده آمدم بالا» از هادي خورشاهيان كه هر دو اين مجموعه خوب بودند. «پاشيلي ها» از مازيار نيستاني كه شاعر كرماني است. كتاب شعر قديمي تري خواندم «آفتاب و فولاد كودك مهتاب» از محمد شعباني. «يك منظومه كامل از تهران» از محمدرضا مديحي كه از اين شعر بلند خوشم آمد. بعضي از اشعار اين مجموعه ها به نظرم قوي آمد. نسبت به دو سال پيش چيزهاي نوتري در آنها بود و پيشرفتي را نشان مي دهد. مي شود گفت كه مدرن تر شده اند و به مسائل اجتماعي بيشتر پرداخته اند. از اشعار -ترجمه- «دل زرد» از پابلو نرودا ترجمه فرزين هومان فر، «آوازهاي كولي» ترجمه رضا معتمدي- كه در اين دو كتاب ترجمه شده شعرهاي خيلي خوبي به چشمم خورد كه خواندن آن را به شاعران جوان توصيه مي كنم.
به نظر من اتفاق خاصي نيفتاده است. نه همايشي، نه جشنواره اي انجام گرفته و نه براي شاعران و نويسندگان امكانات جديدي از طرف نهادها داده شده است. از طرف خود شاعران بررسي و نقد شعر عمران صلاحي برگزار شد.
«ملاقات با مسيح» كه انتشارات علم عرضه خواهد كرد كه داستان آن در انگلستان اتفاق افتاده است.
«درياسالار بي دريا» كه پيرامون نقيضه پردازي پارودي و بررسي آن نوشته شده است كه انتشارات يوشيج منتشر خواهد كرد. يك داستان پست مدرنيستي به نام «افعي ها خودكشي  نمي كنند» كه در تركيه اتفاق مي افتد و انتشارات مرواريد انتشار خواهد داد.
و بالاخره مجموعه داستان «تشييع جنازه يك زنده بگور» كه شامل ۹ داستان است كه همگي در خارج از كشور اتفاق مي افتد و آن را نشر امتداد منتشر مي كند.

رضا عامري: حادثه اي در شعر جوان امروز
آخرين كتاب شعري كه خواندم از محمدحسن نجفي «تشنگي از وسط» بود كه فكر مي كنم حادثه اي در شعر جوان امروز است.پيرامون اتفاق ادبي شايد كتاب محمدرضا صفدري به اسم «من پير نيستم پيچيده به بالاي خود تاكم»  از انتشارات نشر قصه و رمان پستي از محمدرضا كاتب بتوانند به عنوان حادثه اي در ادبيات باشند.
دو تا كار تازه تأليفي در حال انتشار دارم؛ يكي نقد كارهاي بلند هوشنگ گلشيري به اسم «نقشبندان قصه ايراني» و ديگري «گلشيري و قصه كوتاه» است كه در آينده نزديك توسط انتشارات ترجمان انديشه عرضه مي شود.
در عرصه ترجمه نيز كارهايي دارم؛ «عرفان شرق و عرفان غرب» در زمينه مطابقت مكتب عرفان و سوررئاليسم كه بخشي از كتاب هم درباره تئوريهاي شعر و زيباشناسي دور مي زند.

محمدحسن نجفي: «شينما كتاب بدي بود
«شينما»ي عبدالرضايي را خواندم كه به نظرم كتاب بدي بود چرا كه از پتانسيل حسي - فكري و تكنيكي كه در فضاي اين شعر وجود دارد استفاده نكرده است و دليل اين هم به نظر من اين بوده كه در واقع شاعر به آن پتانسيل آگاه نبوده است. كتاب ديگري كه خواندم «چاي مثل تلخ» از نژند بيژكي است كه در نظر اول خط تحرير كتاب جلب نظر مي كند. اما رابطه اين هماني كه شاعر خواسته ميان محتوا و شكل كار (در واقع شكل نگارشي) ايجاد كند قدرت بالقوه را از كار سلب كرده است.
به نظر من اتفاق مهم ادبي كه بايد بيفتد هنوز نيفتاده است. اين اتفاق مهم شعر خواني عظيم يا يك قصه خواني عظيم است در پارك ها و ميادين بزرگ شهرهاي ايران با حضور همه گروهها و همه جريانهاي ادبي معاصر از پير و جوان.
ترجمه گزيده اي از شعرهاي اي. اي كمينز شاعر معاصر آمريكايي را آماده انتشار دارم. ترجمه فصل اول رماني از جيمز جويس و كتاب شعر اپيزوديك با اسم «دي (وانه) وار» كه از كارهاي تازه است در حال چاپ دارم.

ادبيات
اقتصاد
انديشه
زندگي
علم
فرهنگ
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  انديشه  |  زندگي  |  علم  |  فرهنگ   |  ورزش  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |