سه شنبه ۲۴ تير ۱۳۸۲ - شماره ۳۱۰۷- July, 15, 2003
فوايد تشويش
زير ذره بين
تشويش اذهان عمومي در بسياري از مواقع نشان از زنده و پويابودن جامعه است. به قول يانيس ريتسوس، شاعر يوناني: 
اين دل آشوب
بيماري نيست
پاسخ است.
علي كدخدازاده- دير زماني است كه گروههاي سياسي و بازيگران حلقه قدرت با بهره گيري از عبارت تشويش اذهان عمومي حريف را به قوه قضاييه حواله مي دهند.
000595.jpg

قوه قضاييه نيز در نقش مدعي العموم با استفاده از اين عبارت گروهها و افرادي را پاي ميز محاكمه كشانده است.
در فهم عمومي، عبارت تشويش اذهان عمومي يعني عمل، رفتار و خبري كه آرامش ذهني - رواني افراد را گرفته و آنها را در نگراني و اضطراب غوطه ور مي كند. اين فرايند موجب مي شود كه افراد جامعه از رفتار و تلقي عادي خود نسبت به آن پديده دست شسته و رفتار و تلقي اي مبتني بر آن اضطراب و نگراني از خود بروز دهند.
فارق از اينكه اتهامات مبتني بر تشويش اذهان عمومي كه از سوي گروههاي رقيب و قوه قضاييه به يكديگر و ديگران زاده مي شود تا چه حد واقعي و درست است بايد اين سئوال را مطرح كرد كه آيا هرگونه مشوش ساختن ذهن فردي و جمعي نامناسب است.
در طي سالهاي گذشته جامعه با معضلاتي روبرو بود كه براي اطلاع رساني يا عدم اطلاع رساني به مردم در آن خصوص مناقشاتي صورت گرفت.
به عنوان مثال مي توان از پديده خفاش شب نام برد.
مسلما آگاهي جامعه از خطر وي و امثال او موجب نگراني ذهني و روحي مردم گشت. اما اگر مردم از آن مطلع نمي شدند، ميزان مراقبت و هشياري آنها افزايش نمي يافت و احتمال شكار شدنشان به وسيله او افزايش مي يافت.
به عبارت ديگر به نظر مي رسد در بسياري از موارد نه تنها مشوش كردن اذهان عمومي خطا نيست بلكه اين عمل موجب هشياري جمعي شده و خطر اصلي آن را كاهش مي دهد.
آمار اعتياد در ايران سير صعودي دارد و به گفته رئيس سازمان بهزيستي كشور هم اكنون نوجوانان در سنين ۱۴ تا ۱۵ سالگي نيز در معرض اين آسيب قرار دارند. اطلاع رساني در اين خصوص يقينا موجب بروز آشفتگي ذهني در ميان خانواده ها خواهد شد. اما اين نگراني مي تواند توليد هشياري و مراقبت كرده، افراد را تا حدودي از خطر ابتلا به اعتياد دور نگه دارد. مثالهايي از اين نوع فراوان است.
در پاسخ به اين مدعا گروهي بر آنند كه تنها مي توان آن دسته از اخبار مشوش كننده را به مردم ارائه كرد كه همزمان قادر به ارائه راه حلي براي آن نيز هستيم. از اين روي آنها بر اين عقيده اند كه مسائلي نظير ... را نبايد به مردم گفت (به جهت امكان اتهام تشويش اذهان عمومي از ذكر مثال خودداري شد) اما درباره اين مدعا نيز پاسخ هاي فراواني وجود دارد. به عنوان مثال در پاسخ به اين مدعا از رابطه پزشك و بيمار نام مي برند. پرسش اين است كه آيا يك پزشك حق دارد به بيمار خود بگويد مبتلا به سرطان پيشرفته بوده و تا سه ماه ديگر خواهد مرد؟
گروه اول بر اين عقيده اند كه چنين خبري را نبايد داد. چرا كه بيمار زندگي آرام خود را از دست داده و اين سه ماه را نيز با عذاب و ناراحتي سپري خواهد كرد. از سوي ديگر در طول اين مدت خانواده و نزديكان او نيز در كابوس و ناراحتي به سر خواهند برد. كابوسي كه راهي براي رهايي از آن وجود ندارد.
اما در مقابل اين ادعا گروهي ديگر مي گويند حق طبيعي بيمار است كه از سرنوشت خود آگاه شود. وي اگر بداند طي سه ماه آينده خواهد مرد، احتمالا تغييري در زندگي اش خواهد داد. مثلاً از كساني كه نسبت به وي كدورت داشتند، دلجويي خواهد كرد. قرض ها يا وام هاي خود را خواهد داد. براي آينده خانواده اش برنامه ريزي خواهد كرد. به سفر و تفرج خواهد پرداخت و يا بر ميزان مناجات و راز و نياز خود با خداوند خواهد افزود.
به عبارتي گروه دوم مدعي اند كه آگاهي از واقعيت و سرنوشت خويش حق هر انساني است و نمي توان به هيچ بهانه اي چنين حقي را از او گرفت.
شواهد نشان مي دهد آنچه كه بيشتر عامل بروز تشويش اذهان عمومي است، ارائه و انتقال خبر يا واقعه ناخوشايند نيست، بلكه شيوه هاي اطلاع رساني موجب چنين پديده اي مي شود.
براي درك بيشتر اين مثال مي توان به وضعيت روحي لاله و لادن پيش از عمل توجه داشت. آنها مي دانستند كه خطر مرگ در كمين است اما نوع تماس با آنها و شيوه اطلاع رساني بدانها به گونه اي بود كه با كمترين فرايند تشويش روحي - رواني مواجه شدند.
بدين ترتيب در مورد مصداقهاي واقعي تشويش اذهان عمومي نيز بيش از خبر، شيوه اطلاع رساني و رفتارهاي اطلاع رساني است كه مي تواند موجب تشويش اذهان شود.
در مذمت تشويش اذهان عمومي چنان داد سخن مي رود كه همگان بر اين آرزويند كه هيچ ذهني مشوش نشود. طبيعي است زندگي در جامعه اي آرام و بدون دغدغه روياي هر زن و مردي است. اما اين بدان معني نيست كه جامعه عاري از تشويش هاي ذهني، الزاما جامعه اي سالم است. بلكه گاه به عكس اين جامعه نشان از بيماري دارد.
تشويش اذهان عمومي در بسياري از مواقع نشان از زنده و پويابودن جامعه است. به قول يانيس ريتسوس، شاعر يوناني: 
000600.jpg

اين دل آشوب
بيماري نيست
پاسخ است.
بارها شاهد بوده ايم كه سخنوران و سخنگويان احزاب و گروههاي سياسي مسئله اي را طرح كرده اند كه گروه رقيب با فرياد از آن، به عنوان تشويش اذهان عمومي نام برده  و يا مدعي العموم صاحب رفتار و سخني را با مصداق تشويش اذهان عمومي به محكمه كشانده است.
اگر چه در واقعيت آن سخن و رفتار تلاطمي در كالبد سياسي بوجود آمده و از طراحي براي آينده گروه رقيب خبر مي دهد اما در واقعيت كالبد اجتماعي نه تنها توفان بلكه نسيمي نيز وزيدن نگرفته است.
شايعاتي نظير حضور يا عدم حضور اعضاي القاعده در ايران، رباخواريا سالم بودن نظام بانكي ايران، طردشدن اين گروه سياسي از مجموعه گروه هاي هم سو، تهديد به شركت يا عدم شركت در انتخابات، تاييد يا رد تعدادي از لوايح مجلس و دهها مورد ديگر از اين دست در عمل واكنشي در مردم بوجود نياورده است.
حتي مي توان پا را از اين فراتر گذاشته و گفت خبر وقوع زلزله در تهران، مرگ حدود ۲ ميليون نفر از شهروندان، ويراني حدود ۶۰ تا ۷۰ درصدي شهر و ... نيز موجب آنچه كه بدان تشويش اذهان عمومي مي گويند، نشده است.
پيرون، فيلسوف يوناني، از مفهومي به نام آتاراكسي يا كرخي محض نام مي برد. آتاراكسي معطوف به شرايطي است كه در آن جامعه بسياري از حساسيت هاي خود را از دست داده و به نوعي لاقيدي مدني دچار مي شود.
واتسلاو هاول رئيس جمهوري پيشين چك، معتقد بود كه در اين شرايط واقعيت معناي خود را از دست مي دهد و مردم دگرگون مي شوند اما اين دگرگوني نشان از بلوغ يا رشد ندارد بلكه به واسطه اصطلاحا پوست كلفت شدن، حساسيت ها زايل مي شود و مردم بيشتر به زندگي درون فردي و به نوعي خودمداري گرايش پيدا مي كنند.
آتاراكسي يك نوع مكانيزم دفاعي فرد - جامعه در مقابل انبوه فشارها و ناراحتي هاست. در چنين شرايطي غريزه فردي (و با كمي تسامح وجدان جمعي) براي حفظ صيانت و بقاي فرد (جمع) سنسورهاي حسي خود را قطع مي كند تا فشارها را اصلا حس نكند.
براي تبيين بيشتر اين مدعا مقايسه دو شهر محاصره شده در وضعيت جنگي يعني لنينگراد (سن پطرزبورگ) و برلين در جنگ جهاني دوم لازم است.
اين دو شهر هر دو در طي جنگ دوم جهاني محاصره شدند. مدت زمان محاصره لنينگراد بسيار بيشتر از محاصره برلين بود. حجم حملات و ميزان مصائب مردم اين شهر بسيار فزون تر از آن چيزي بود كه بر سر ساكنين برلين آمد. در لنينگراد مردم مجبور شدند حتي از مردارها تغذيه كنند. تعداد مرگ و ميرها آنقدر افزايش يافت كه حتي فرصت دفن بسياري از آنها وجود نداشت و جنازه ها در سطح شهر پراكنده بود. در اين شهرها ذهن ها آشفته و مشوش بود. مردم نگران بودند. هر شايعه اي بارقه اي از اميد يا رگباري از ترس را بر سر مردم فرو مي ريخت. اما اين شهر پويا بود آنقدر كه پس از پايان غائله كتابهاي متعددي درباره آن روزگار نوشتند و شوستاكوويچ سمفوني معروف لنينگراد را با الهام و براي همان دوران ساخت. دليل آن بود كه مردم لنينگراد به صورت غريزي مي دانستند هيتلر نمي تواند همه جهان را فتح كند و روزي آزاد خواهند شد. اين اميد باعث شد آنان دچار آتاراكسي نشوند.
اما در مقابل مردم شهر برلين به سرعت دچار كرخي محض شدند. در اواخر دهه ۷۰ ميلادي تلويزيون بي.بي.سي گزارشي از زندگي محاصره شدگان شهر برلين و به نقل از بازماندگان آن محاصره تهيه كرد.
در اين گزارش پس از پخش تصاويري مستند از رفتار يك زن در دوران محاصره و حركت بي مهابا و بدون ترس وي در زير رگبار هولناك گلوله، اينك پس از ۳۰ سال دوباره به سراغ آن زن رفت. زني سالخورده و فرتوت. وي در پاسخ به اين سئوال كه چرا آن روز چنين شجاع و گستاخ بوده، گفت: اصلا مسئله شجاعت در ميان نيست. براي ما در آن روزها چيزي به نام ترس يا شجاعت معني نمي داد. اصلا اميدي وجود نداشت تا براي آن عكس العمل نشان دهيم. حواس و احساس ما مرده بود. واقعيت اين است كه به عكس مردم محاصره شده در لنينگراد، اينك مردم محاصره شده در برلين مي دانستند كه عزم قدرت هاي جهاني در فتح برلين است و هيچ نيرويي نمي تواند جلوي اين عزم را بگيرد. مردم برلين دچار آتاراكسي شده بودند.
بنابراين به نظر مي رسد ضمن مراقبت از اخبار جمعي و رفتارهاي نمايشي كه مي تواند باعث تشويش اذهان عمومي شود بايد مواظب بود كه جامعه به مرحله اي نرسد كه از هيچ خبر و نظري آشفته نشود.
بي حسي اجتماعي ميزان مشاركت عمومي را به سمت صفر پيش مي برد.
به عبارت ديگر در اين شرايط اجتماع يا مشاركت متوقع را نمي پذيرد و يا مكانيزم هاي مشاركتي ارائه شده را باور نداشته و به دنبال مكانيزم هاي جديد مي گردد. در هر دو حالت در اين شرايط كه گاه مي تواند بسيار طولاني باشد خطر متلاشي شدن نظم اجتماعي وجود دارد.

اين عزيز را نشكنيد
000605.jpg
راهب هماوندي - دوربين عزيز است و نهادها، شخصيت ها و شركتهاي خصوصي و دولتي از عكاسان و فيلمبرداران دعوت مي كنند كه در سفرها و بازديدها و افتتاح ها آنها را همراهي كنند و هزينه هواپيما و هتل و ديگر مخارج را نيز عهده دار مي شوند، به اميد آن كه بخشي از تصاويري كه تهيه مي شود در رسانه ها پخش مي شود. اما در يك اغتشاش، درگيري و يا تظاهرات اعتراضي ورق برمي گردد و همان عكاسان و فيلمبرداران طوري غريبه و خوار مي شوند كه هر دو طرف درگيري آنها را خطرناك مي دانند و در نابودي عكس و فيلم مي كوشند.
مگر چه شده است؟ چرا مي ترسند؟
يك عكاس وظيفه دارد لحظه هايي از واقعيت در حال اتفاق را ثبت و براي كساني كه نديده اند پخش كند. چرا اين كار از خود اتفاق در حال رخ دادن وحشتناك تر است؟
در ناآرامي هاي اخير عكاسي و فيلمبرداري مساوي بود با دست كم نابود شدن دوربين و دست بالا نابودي خود عكاس و فيلمبردار.
به عنوان عكاس كه در اين ناآرامي ها حضور داشتم احساس امنيت نمي كردم. هم از جانب دانشجويان با ما برخورد مي شد كه چرا و براي كجا عكس مي گيري و هم از جانب نيروهاي انتظامي و غيره.
در اين گونه اجتماعات همه عصبي اند و هيچ جايي براي فكر كردن نيست. كافي است يك نفر به يك عكاس حمله كند بقيه هم بدون لحظه اي درنگ و تفكر پيروي مي كنند و حتي شديدتر ادامه مي دهند. چرا؟ چون احساس خطر مي كنند. از چه مي ترسند؟
دانشجويان مي گويند توسط تصاوير شما دوستان ما شناسايي شده اند و سپس با آنها برخورد شده. پس شما نبايد تصوير تهيه كنيد!
نيروي انتظامي و نيروهاي مسئول و غير مسئول حضور ما را باعث ادامه اغتشاش و ناآرامي ها مي دانند و اين كه پخش اين تصاوير امنيت ملي را خدشه دار مي كند.
اما دلايل ديگري نيز هست كه عنوان نمي شود چون مي دانند كه طرح آن غيرمنطقي است.
همه براي راحت تر عمل كردن خودشان مي خواهند كه دوربين حقيقت ياب در صحنه نباشد، تا با آسودگي خيال به اعمال غيرمنطقي خود بپردازند. به ناحق سنگي بزنند به ناحق بگيرند و... و سندي براي بازخواست از آنها در نزد افكار عمومي موجود نباشد. اخبار را آن گونه كه مي خواهند ارائه دهند، ولي وجود دوربين مانع اين كار آنهاست. اگر حضور دوربين به رسميت شناخته شود، همه سعي خواهند كرد رفتارشان منطقي باشد. زيرا چشمهايي آنها را خواهد ديد و به آنهايي كه نديده اند تعريف خواهد كرد.
آيا با جلوگيري از كار عكاسان و فيلمبرداران بازداشتها انجام نشد؟ چرا شد. آيا با جلوگيري از عكس و فيلم اغتشاش ادامه نداشت؟ چرا داشت. آيا همه دنيا نفهميدند كه چه اتفاقاتي در حال رخ دادن است؟ چرا فهميدند. با اين تفاوت كه تصويري از آن نبود كه بتوانند آن را درست نقد و بررسي كنند.
نبود تصاوير و در پس آن نقد ماجرا باعث شده كه شايعات رشد كنند و هر كه اتفاق رخداده را آن گونه كه مي خواهد تفسير كند و در اتفاقات بعدي غلط تر و بدتر عمل كند. اما اتفاق خواهد افتاد. اگر مي خواهيد چنين نشود، عكاس را نزنيد، دوربين را نشكنيد. دوربين عزيز است.

نگاه ديگر
بي توجهي مدني
به گفته آنتوني گيدنز، كنش هاي متقابل اجتماعي در زندگي هر روزه راهي است براي روشن كردن و شناختن نهادها و نظامهاي اجتماعي بزرگتر .به عبارتي، همه نظامهاي بزرگ اجتماعي به الگوهاي كنش متقابل اجتماعي كه در جريان زندگي روزانه انجام مي دهيم، بستگي دارد.
يكي از كنش هاي متداول افراد، شيوه تعامل و برخوردي است كه با افراد غريبه دارند. اگر متوجه نگاه مردم به يكديگر شده باشيد، سه وضعيت را مي توانيد تشخيص دهيد.
در وضعيت اول فرد سعي مي كند ديگري را اصلا نبيند. مثلا در اتوبوس، درون تاكسي، صف بليت شهربازي، فروشگاه، فرودگاه و... تلاش مي كند خود را به نوعي سرگرم كاري نشان داده و حتي المقدور چشم در چشم كسي ندوزد. اين نوع رفتار مي تواند نشاني از عدم اعتماد به نفس، سرخوردگي از تعامل متقابل، عدم اعتماد به غير و... باشد.
حالت دوم وضعيتي است كه فرد با چشمان خيره و گستاخ ديگري را دنبال مي كند. مأموران آشكار انتظامي و امنيتي موظف اند چنين نگاهي داشته باشند، تا بدين ترتيب مخاطب نگاه را از وضعيت اقتدار خويش خارج ساخته و با تزريق شك و ترس آنها را وادار به آرامش كنند، اما در ميان ديگر افراد نيز چنين نگاههايي ديده مي شود. در خيره نگاه كردن نشاني از دعوت به مشاركت و آرامش طلبي نيست. خيره نگاه كردن نشان از نيت خصمانه دارد و فقط بين دو گروه رودررو با منافع متفاوت صورت مي گيرد.
اما نگاه سوم كه اورينگ كافمن از آن ياد كرده، نگاهي است كه به آن «بي توجهي مدني» مي گويند.
عباراتي نظير «جامه مدني»، «رفتار مدني»، «اخلاق مدني»، «نافرماني مدني» براي ما آشناست. اما شايد گروه محدودي با عبارت «بي توجهي مدني» آشنا باشند.
شخصي از روبروي من مي آيد. وقتي به من نزديك مي شود براي چند ثانيه من و او به يكديگر نگاهي انداخته و مجددا به راه خود ادامه مي دهيم.
به عقيده گيدنز، بي توجهي مدني به معناي ناديده گرفتن فرد نيست بلكه به رسميت شناختن بود و حضور او بدون هرگونه حركت مزاحمانه است. اين گونه نگاه كردن به ديگران در زندگي روزانه اهميت اساسي دارد. مردم ناخودآگاه در چنين شيوه اي به يكديگر اين پيام را مي دهند كه به مقاصد تو بدگمان نيستم. نسبت به آنچه هستي و مي انديشي و در حد همين ظاهر (چند لحظه اي) نشان مي دهي دشمني و عناد ندارم. تو را از خود مي دانم اما مايل نيستم مزاحم تو شوم.
كنش هاي به ظاهر ساده در زندگي روزانه آينه اي است براي شناخت نظامات بزرگتر اجتماعي.
از فردا كمي نسبت به نگاههاي خود به ديگران و نگاههاي سايرين به خود توجه كنيم و ببينيم در نگاه به ديگران بيشتر كدام شيوه را جاري در جامعه مي دانيم.

زاويه ديگر
مترسك و كلاغ
*شايد نخستين سازنده مترسك يك انسان باشد، اما به يقين دشمن حتمي آن نيز انسان است.
* كلاغ بهانه اي بيش براي ساخته شدن مترسك نيست.
* مترسك روي داربست چوبي به دنيا مي آيد. بر روي آن زندگي مي كند و همان جا هم مي ميرد.
* مترسك براي خودش مترسك است و براي كلاغ هيچ.
* هيچ كس نمي خواهد مترسك يا كلاغ باشد، اما عده اي مترسك و عده اي كلاغ هستند.
* هستي مترسك به كلاغ بستگي دارد.
* مترسك و كلاغ، زوج هنري هستند.
* هستي براي مترسك به چهارچوب كشيده شدن است، اما هيچ گاه به آسمانها نخواهد رفت.
* مترسك كلاغ را قبول ندارد و كلاغ مترسك را.
* كلاغ، مترسك را با قاروقارش آزار مي دهد و مترسك با سكوت.
* در مزرعه يكي مترسك مي شود و يكي كلاغ.
* كلاغ هر چه سحرخيز باشد، باز مترسك زودتر از او سر جاليز حاضر است.
* سكوت مترسك، چراغ سبز كلاغ است.
* كلاغ سيصد ساله نتوانست مترسك پير را به ستوه بياورد.
* مي گويند مترسك را دوست دارند، اما يك لحظه هم حاضر نيستند جاي او باشند.
* دوستداران مترسك، لباس هاي ژنده خود را به او هديه مي دهند.
* گر مترسك مغز داشت، زير آفتاب تا حالا منفجر شده بود.
* كلاغ و مترسك دو روي يك سكه هستند.
* كلاغ مرد سياه پوش مسابقه فوتبال مترسك هاست.
* امسال جايزه ويژه فيلم مترسك ها به كلاغ سياه رسيد.
* هرچيز تمام شود، جنگ كلاغ و مترسك تمام نخواهد شد. اصغر نديري

اقصي نقاط
ثروت زنان
در نشست  نمايندگان  انجمن  خيريه  كاتوليكي  كاريتاس  در شهر رم  پايتخت ايتاليا، اعلام  شد: زنان  فقط مالك  يك  درصد از ثروت  جهان  يا ابزار توليدسرمايه  هستند. به گزارش  مؤسسه  بين المللي  كاريتاس  ميانگين  برخورداري  زنان  جهان  از دستمزد كار خود، فقط ۱۳ درصد ارزش واقعي  آن  است .
همچنين  در حاليكه  ۴۰ درصد فعاليت  در بخش  كشاورزي  جهان  از سوي  زنان صورت  مي گيرد آنان  تنها مالك  يك  درصد زمين هاي  زراعي  هستند.
مؤسسه  كاريتاس  در بخش  ديگري  از گزارش  خود مي افزايد: هر سال  ۴ ميليون زن  و كودك  در جهان  به صورت  كالا براي  اهدافي  مانند ازدواج  اجباري ، فحشا يا بيگاري  خريد و فروش  مي شوند و يك  ميليون  كودك  و نوجوان  نيز مستقيماً وارد بازار فساد جنسي  مي شوند.
در پايان  گزارش  كاريتاس  آمده  است : بيش  از يك  ميليارد انسان  در جهان به  آب  سالم  براي  آشاميدن  دسترسي  ندارند. ۸۰ كشور همچنان  در حال  حركت  به سوي  فقر بيشتر هستند و ميليون ها زن  و كودك  اتباع  كشورهاي  جهان  سوم  نيز درقبال  كار سنگين  با شرايط سخت ، دستمزد كمي  دريافت  مي كنند.

سايه روشن جامعه
درس« صلح و دوستي» براي كودكان افغان
يك مؤسسه بين المللي با توافق وزارت معارف (آموزش و پرورش) افغانستان، به كودكان مدارس ابتدايي اين كشور درس «صلح و دوستي» مي آموزد.
قرار است، اين برنامه ابتدا در ولايات كابل و كاپيسا در شمال و قندهار در جنوب افغانستان آغاز شود و سپس در يك دوره دوساله به ساير نقاط اين كشور گسترش يابد.
هدف از اين برنامه كه مؤسسه غيردولتي «كمك به كودكان افغانستان» ابتدا به صورت نمونه در پنج مدرسه كابْ كاپيسا و قندهار به ا جرا مي گذارد، بازگرداندن آرامش فكري به كودكان افغان اعلام شده است.
برنامه آموزش صلح و دوستي براي كودكان افغان اولين بار حدود يك سال قبل از سوي مؤسسه غيردولتي انگليسي «كودكان در معرض خطر» در كابل و برخي از ولايات افغانستان اجرا، اما پس از مدتي به دلايل نامعلومي قطع شد.

محدوديتهاي رواديدي و مشكل دانشگاه هاي آمريكا
مسئولان  دانشگاههاي  آمريكا، پيش  بيني  مي كنند، با آغاز سال  تحصيلي جديددر مهرماه ، مشكلات  ناشي  از صدور رواديد براي  محققان  و دانشجويان  خارجي ،دشواريهاي  فراواني  پيش  روي  دانشگاههاي  اين  كشور قرار دهد.
به  نوشته  هفته نامه  علمي نيچر، رهبران  چهار گروه  واتحاديه  كه  نمايندگي  اغلب  دانشگاهها و موسسه هاي  آموزش  عالي  را درآمريكابرعهده  دارند، در نامه اي  خطاب  به  «كالين  پاول » وزير امور خارجه  اين  كشورهشدار داده اند كه  تاخير در صدور رواديد براي  محققان  و دانشجويان  خارجي موجب  تاخير در شروع  و راه اندازي  كلاسها و وقفه  در انجام  پژوهشها خواهدشد.
مسئولان  امور دانشگاهها، بويژه  درباره  دستورالعمل  تازه اي  كه  از روز۲۱ ماه  مي ( ۳۱ خرداد) اجرا شده  است ، ابراز نگراني  كرده اند.
براساس  اين  دستورالعمل ، محققان  و دانشجوياني  كه  از كشورهايي  كه  نامشان در يك  فهرست  خاص  درج  شده  است  و قصد سفر به  آمريكا را دارند بايد در يك مصاحبه  رودرو با مسئولان  كنسولگريهاي  آمريكا شركت  كنند.
به  گفته  سخنگوي  اتحاديه  مسئولان  امور اداري  دانشگاههاي  آمريكا، پيش  ازاجراي  اين  دستورالعمل ، حدود ۴۰ درصد از كساني  كه  درخواست  رواديد مي كردندبراي  مصاحبه  دعوت  مي شدند، اما با دستورالعمل  جديد تقريبا همه  متقاضياني كه  بين  ۱۶ تا ۶۰ سال  دارند بايد در اين  مصاحبه ها شركت  كنند.
وي  افزود: بدون اضافه  كردن  شمار مصاحبه كنندگان  و كساني  كه  پرسشنامه هارا پردازش  مي كنند، فرايند رسيدگي  به  درخواستها بسيار كند خواهد بود.
به  اعتقاد ناظران ، اين  دستورالعمل ، بيش  از پيش  زمان  صدور رواديدآمريكا را طولاني  خواهد كرد و اين  امر موجب  مي شود بسياري  از دانشجويان  ومحققان ، از سفر به  آمريكا منصرف  شوند و به  كشورهاي  ديگر نظير انگليس ،فرانسه  و استراليا سفر كنند.

مدرسه اينترنتي در روستاي «تيس» چابهار
به گفته مديركل  دفتر امور پژوهشي  سازمان  مديريت  و برنامه ريزي  كشور از مهرسال  جاري  مدرسه  اينترنتي  در روستاي  «تيس» از توابع  شهرستان  چابهار تاسيس شده  و فعاليت  خود را آغاز مي كند.
«محمدجعفر صديق» در گفت  وگو با ايرنا افزود: دفترامور پژوهشي  سازمان  مديريت  و برنامه ريزي  كشور، روستاي  تيس  چابهار را براي اجراي  پروژه  دستيابي  به  توسعه  پايدار از طريق  فناوري  اطلاعات  انتخاب  كرده است .
در اين  طرح ، مدرسه  و اتوبوس  اينترنتي  در روستاي  سه  هزارو۴۷۷ نفري  تيس  كه  در محدوده  منطقه  آزاد قرار دارد فعاليت  خود را آغازمي كند.
صديق  اضافه  كرد: دفتر امور پژوهشي  سازمان  مديريت  و برنامه ريزي  اين  طرح را همزمان  در روستاهاي  «نصرآباد» اصفهان ، «مرانك» دماوند و «ورق» آوج  نيزاجرا خواهد كرد.

نقش جريمه رانندگي در كاهش تصادفات
دريافت  قبض  جريمه هاي  سنگين  رانندگي  هرگز خوشحال كننده  نبوده  است ،اما تازه ترين  تحقيقات  دانشمندان  كانادايي  نشان  مي دهد كه  جريمه هاي  رانندگي مي تواند ميزان  تصادفات  منجر به  مرگ  را كاهش  دهد.
براساس تحقيقاتي كه  اخيرا در نشريه  پزشكي  «لانست» انتشار يافت   از هر ۸۰ هزار قبض  جريمه  صادر شده  در زمينه  تخلفات  رانندگي  جان  يك  نفر ازمرگ  نجات  مي يابد و به  ازاي  صدور هر ۱۳۰۰ قبض  جريمه  يك  نفر به  اتاق اورژانس  بيمارستانها نخواهد رفت .
رابرت تبشيرياني  و همكاران  وي  كه  سوابق  جريمه هاي  رانندگي  را در ايالت اونتاريوي  كانادا بررسي  كرده اند دريافته اند كه  دريافت  قبض هاي  جريمه هاي رانندگي  ميزان  تصادفات  منجر به  مرگ  را در هفته هاي  پس  از اين  قبضها به ميزان  ۳۵ درصد كاهش  مي دهد.
تبشيرياني  مي گويد: دريافت  قبضهاي  جريمه هاي  رانندگي  در ذهن  شما باقي خواهد ماند و شما اگر بدانيد كه  سزاوار اين  جريمه  هستيد ممكن  است  كه آهسته  تر رانندگي  كنيد.
اگرچه  احتمال  نمي رود رانندگان  با توصيه  اين  محققان  موافق باشند، اما آنان  خواستار صدور قبضهاي  جريمه  بيشتري  براي  كاهش  تصادفات منجر به  مرگ  شده اند.

زندگي
ادبيات
اقتصاد
انديشه
علم
فرهنگ
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  انديشه  |  زندگي  |  علم  |  فرهنگ   |  ورزش  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |