جمعه 10 مرداد ۱۳۸۲ - سال يازدهم - شماره ۳۱۲۴
سروش مردم در گفت وگو با عرفان قانعي فرد
پرواز عقاب
اشاره: عرفان قانعي فرد در ۲۰ آبان ماه ۱۳۵۵ در سنندج متولد شد و تحصيلات متوسطه خود را در آن شهر به اتمام رساند. مدرك ليسانس خود را در رشته زبان و ادبيات انگليسي از دانشگاه علامه طباطبايي دريافت كرد و براي ادامه تحصيل به خارج رفت و از دانشگاه اسلو - نروژ در رشته «ترجمه تطبيقي» در مقطع فوق ليسانس فارغ التحصيل شد و در مقطع دكتري را نيز در رشته زبان شناسي با گرايش فرهنگ نگاري در دانشگاه كمبريج انگلستان به ادامه تحصيل پرداخت.
000740.jpg

وي عضو هيات علمي دانشگاه Durham انگلستان است كه كتاب هاي متعددي نيز از او منتشر شده است: مرگ دستفروش (آرتور ميلر) روزگار آدمكش ها (هنري ميلر)، مرگ ديكتاتور (پي،آر،سالونيا)، ترجمه ادبيات كرد (ابراهيم احمد)، در حصار ميله ها (م، آنا،بروني) نخستين درس هاي فرهنگ نگاري انديشه در گذار ترجمه، رسالت مترجم، فرهنگ فرانسه - فارسي، فرهنگ نروژي - فارسي و... به بهانه انتشار كتاب «سروش مردم» كه به كوشش وي منتشر شده گفت وگويي با وي انجام داده ايم كه مي خوانيد:
آقاي قانعي فرد، به كوشش شما كتاب «سروش مردم» زندگي و انديشه هاي استاد محمدرضا شجريان منتشر شده و با استقبال خوبي هم از سوي خوانندگان مواجه شده است به عنوان اولين سؤال و براي شروع بحث مي خواستم بپرسم كه موضوع اين كتاب چه ويژگي هايي داشت كه شما را به گردآوري، تدوين و ترجمه آن به زبان انگليسي واداشت و هدف شما از انتشار اين كتاب چه بوده است؟
جريان از اين قرار بود كه در دانشگاه محل تحصيلم (كمبريج) يكي از استادان موسيقي كه قبلاً با من درباره موسيقي ايران صحبت مي كرد، از من خواست تا در كنار محدوده فعاليت هايم در ترجمه بعضي از مطالب موسيقي ايراني به ايشان كمك كنم. بعداً متوجه شدم كه هدف اين گروه، موسيقيداناني هستند كه حضور و آثار آنها حقيقي، مسلم و غيرقابل انكار در تاريخ و فرهنگ و هنر معاصر سرزمين ماست. بنابراين بعد از پي بردن به چارچوب فعاليت آنها من ترجمه مطالبي را درباره استاد شجريان پذيرفتم، و به همين دليل و به تدريج كار ترجمه آثار و گفتارهاي جسته و گريخته او در مطبوعات پراكنده را آغاز كردم و آنها نيز تصميم گرفتند همه را در يك كتاب مجزا به نام خود شجريان منتشر سازند، بنابر اين كتاب يك تحقيق آكادميك است و تنها وظيفه من به عنوان مترجم اين اثر طبقه بندي و ترجمه صحبت هاي او بوده است با اندكي حذف و اصلاح تا براي خواننده انگليسي زبان خسته كننده نباشد.
علاقه من به استاد شجريان هم مانند همه شنوندگان و طرفداران آواز ايشان است با اين تفاوت كه من او را تنها براي صدا و هنرش دوست دارم و اين كتاب را به خاطر نوعي اداي دين به هنر ايران انجام دادم. چون از نظر من هدف مترجم متعهد شناساندن فرهنگ مملكت خودش به خارجيان است، اين هدف من از ترجمه اين كتاب بود. و ناشر هم راغب بود كه نسخه فارسي آن را كه من طبقه بندي، حك و اصلاح كرده بودم در ايران منتشر بكند. كه در اول ارديبهشت ۱۳۸۲ با۴ هزار نسخه به چاپ رسيد و در كمتر از ۱۵ روز ۵ هزار نسخه ديگر به چاپ مجدد رسيد.
000745.jpg

چرا اسم اين كتاب را «سروش مردم» گذاشته ايد؟
اگر اشتباه نكنم استاد شجريان در يكي از كنسرت هايش اظهار داشت كه آواز سروش برخاسته از نهاد ملت است. من حرف ايشان را گرفتم و «سروش ملت» را انتخاب كردم و در ديداري كه در منزل آقاي عليزاده با استاد شجريان داشتم، استاد فرمودند كه نام كتاب را «سروش مردم» بگذارم كه قشنگ تر است.
آيا نسخه انگليسي كتاب تاكنون به بازار عرضه شده است؟ همچنين آيا ترجمه ديگري هم داشته است؟
قرار است مراسمي قبل از توزيع كتاب براي آقاي شجريان در دانشگاه كمبريج برگزار شود تا اين مراسم قطعيت پيدا نكند و برگزار نشود، كتاب توزيع نخواهد شد، فكر مي كنم برگزاري اين مراسم تا ماه سپتامبر طول بكشد و ژانويه ۲۰۰۴ كتاب توزيع شود. و نسخه فرانسه كتاب نيز با كمك يكي از دوستان عزيزم پروفسور مهران مصطفوي در دانشگاه هنرهاي سوربون۲، قبل از ژانويه ترجمه و منتشر خواهد شد.
چقدر براي ترجمه، گردآوري و تدوين كتاب وقت گذاشتيد، آيا مشكل خاصي در خصوص ترجمه و گردآوري و تحقيق داشتيد؟
خوشبختانه مشكل خاصي در ترجمه و گردآوري آن وجود نداشت، ترجمه كتاب از فارسي به انگليسي حدود ۹ ماه طول كشيد و طبقه بندي كارهاي استاد شجريان نيز ۴۵ روز به طول انجاميد.
از چه منابعي در گردآوري و تدوين اين كتاب استفاده كرده ايد؟
از ۱۲منبع در تدوين و گردآوري اين كتاب استفاده شده، كه همه اين منابع در انتهاي كتاب «سروش مردم» ذكر شده است.
ضمن مطالعه و بررسي كه در اين كتاب داشتم، مقدمه و متن كتاب خيلي زيبا نوشته شده بود ولي بعضي جاهاي كتاب داراي «اغلاط»است، تحليل و تبيين شما در اين زمينه چيست؟
زماني كه اين كتاب در ايران چاپ شد بنده در ايران نبودم و كتاب را خانم بهنوس عرفانيان تصحيح كرده اند و متن كتاب بسيار كم غلط است، فقط مقدمه كتاب است كه در بعضي جاها «غلط» دارد و علت آن هم اين است كه چون من در آن موقع در ايران نبودم، مقدمه را از طريق «فكس» به ناشر ارسال كردم، مقدمه يك هفته مانده به نمايشگاه بين المللي كتاب به دست ناشر رسيد و كتاب نيز بايد تا شروع نمايشگاه چاپ مي شد، به خاطر تعجيلي كه در انتشار كتاب شده بود، بعضي جاها در مقدمه داراي غلط است، ولي جز مقدمه بعيد مي دانم كه در جاهاي ديگر اغلاط املايي آن چناني در آن بوده باشد.
اين كتاب با وجود فروش خوبي كه داشته است ولي مثل اينكه از سوي استاد شجريان مورد تاييد قرار نگرفت، چرا كه ايشان اعلام كرده بودند كه «اين كتاب مورد تاييد من نيست»، به نظر شما دليل اين امر چه بوده است؟
به نظر من، در حوزه نقد، هميشه بايد نقد بر مدار باز باشد و نقد بر مدار بسته، هيچ موقع نقد معتبر نيست. نقد در مدار بسته معمولاً، استبداد، خفقان و تحجر به وجود مي آورد و نقد در مدار باز مثبت انديشي و تفكر مثبت.
حافظ مي گويد:
000735.jpg

كمال سر محبت ببين نه نفس گناه
كه هر كه بي هنر افتد نظر به عيب كند
من حال، تدوين و گردآوري اين كتاب را درخصوص آقاي شجريان انجام داده ام درحالي كه آقاي شجريان ۶۳ سال سن دارند و اگر سن آقاي شجريان را حساب كنيم، ايشان از ۲۵ سالگي در هنر ايران حضور دارند، پس ۴۵ سال وقت برده، براي بقيه افراد كه مطابق علاقه اي كه به استاد شجريان داشتند، درخصوص ايشان كار انجام بدهند، بنابراين در اين زمينه من هيچ گوي سبقتي را از كسي نربوده ام.
ضمناً اين كتاب در برابر ملت و خوانندگان هست و همه آحاد مردم در اين زمينه مي توانند به قضاوت بنشينند، كه من حتي يك كلمه به حرف آقاي شجريان اضافه كرده باشم و ايشان هم حق دارند در هر مرجعي آن را مطرح نمايند، بنده فقط حرف هاي ايشان را طبقه بندي و ترجمه كرده ام و فكر مي كنم در اين زمينه نيز نبايد از كسي اجازه گرفت، مثلاً اگر كسي بخواهد در مورد حافظ كتاب بنويسد هيچ موقع نمي رود از حافظ اجازه بگيرد، ولي در مورد استاد شجريان نيز اين كار صورت گرفته است و به خاطر عشق و علاقه اي كه به ايشان و هنر ايران دارم، با كمال صداقت اين كار را براي دو دانشگاه بين المللي دنيا انجام دادم. بنابراين هيچ چيزي هم براي پنهان كردن ندارم، ولي متأسفانه در اين خصوص جوي فراهم شد مبني بر سوءتفاهم براي استاد شجريان.
اولاً بزرگداشتي كه براي استاد شجريان قرار شد گرفته شود ايشان مخالفت كردند بنابه سفر استادان خارجي به ايران و بنا به حضور سفراي چند كشور آن موقع قرار شد كه اسم آن بزرگداشت به جشن فرهنگ و هنر ايران تغيير داده شود.اين مراسم كاري به استاد شجريان نداشت و مراسم مربوط به جشن فرهنگ وهنر ايران بود كه در فرهنگسراي نياوران در ۲۵ شهريور ۱۳۸۱ برگزار شد، ولي وضع به گونه اي تلقي شد كه اين مراسم براي استاد شجريان نبوده است ، چون خود ايشان مخالفت كردند، ما هم گفتيم چشم، مراسم را در كمبريج برگزار خواهيم كرد، حال چرا آقاي شجريان براي بزرگداشت در كمبريج موافق هستند و در ايران مخالف،  آن را از خودشان بپرسيد.
آيا مطالب اين كتاب قبل از چاپ مورد تأييد استاد شجريان قرار گرفته بود؟
من فهرست مطالب را در خانه آقاي عليزاده به استاد شجريان نشان دادم يعني وقتي كه در تابستان ۱۳۸۱ به ايران برگشتم در منزل آقاي حسين عليزاده استاد شجريان را ديدم و مطالب را براي ايشان توضيح دادم هرچند كه دو ماه قبل از آن ايشان تمام ماجرا را مي دانستند چون در اكثر رسانه هاي ايران خبر انتشار كتاب سروش مردم به زبان انگليسي و فرانسه اعلام شده بود و در مصاحبه اي هم كه من با روزنامه آفتاب يزد داشتم اعلام كردم كه چرا من اين كتاب را ترجمه كرده ام .
متأسفانه بعداً بنا به تماس هاي مكرري كه من و ناشرم با خانواده ايشان داشتيم و پيغامي كه براي ايشان گذاشتيم و به دليل كنسرت هاي مكرر دوره اي كه ايشان داشتند هيچ موقع موفق به ديدار و يا صحبت با ايشان در آخرين لحظه نشديم، جز همان ديداري كه در خانه آقاي عليزاده داشتيم.
گفته شده است كه بيشتر مطالب اين كتاب از كتاب «راز مانا» استفاده شده است؛ اين موضوع را چگونه تبيين مي كنيد؟
كتاب «راز مانا» توسط سه نفر به صورت مصاحبه با استاد شجريان تهيه شده است، در داخل آن حدود ۳۵ نكته جالب بود كه من آن ۳۵ نكته را استخراج كردم و در منابع و مآخذ كتاب هم به عنوان اولين منبع ذكر كردم، جز آن ۳۵ نكته تمام حرف هاي تكراري استاد شجريان را حذف كردم، اما به عنوان يك منبع و مرجع من اجازه داشتم از آن كتاب استفاده نمايم و خيلي واضح هم اين منبع را ارائه داده ام و اسم برده ام و حتي خود نويسندگان كتاب «راز مانا» سروش مردم را دريافت و مطالعه كرده اند و بنا به شهادت خودشان مي توانيد بپرسيد كه من چند درصد از كار آنها برداشت كرده ام.
آن گونه كه در رسانه ها اظهار شده است مثل اينكه اين كار به عنوان كار آكادميك مورد تاييد استاد قرار نگرفته است، شما چه نظري در دفاع از اين كتاب داريد؟
استاد شجريان به عنوان يك موسيقيدان حرفشان قابل احترام است، با وجود كمال احترامي كه براي ايشان قائل هستم، اما نظر ايشان كه به عنوان يك شخصيت آكادميك درخصوص كار آكادميك اظهار نظر بكنند، نظري شخصي بيش نيست. نكته دوم اينكه بنده در مقدمه كتاب در آخرين سطر گفته ام «پس از مقدمه آنچه مي آيد جملگي حرف شجريان است و من صرفاً مطالب را حك و اصلاح و طبقه بندي كرده ام».
نقدهايي هم درخصوص اين كتاب به چاپ رسيد در اين زمينه چه نظري داريد؟
بله. نقدهايي در اين زمينه نوشته شد ولي دو نقد جانبدارانه و تخريب گرانه منتشر شد، كه يكي غرض آلود و آميخته به احوال شخصيه بود و ديگري طنزآميز و كودكانه!
متاسفانه در اين نقدها هتاكي  جايش را به منطق داده بود و چون هر دو نقد فاقد تحليل آكادميك و انديشه اي روشمند بود از پاسخ دادن امتناع كردم. زمان و جامعه بهترين داورانند. به نظر من بايد با انديشه با مدارا برخورد كرد.
نقد علمي چه خصوصياتي بايد داشته باشد؟
در موقع نقد، اگر نقد، نقد سالم و علمي باشد بسيار معتبر و جالب است و بنده نيز سر تعظيم به نقد سالم فرود مي آورم، اما زماني كه نقدي با عقده، غرض و سوءتفاهم، انديشه هاي بيمار و تفكر نادرست مواجه بشود، متاسفانه آن نقد جز دامن زدن به سوءتفاهم چيزي در جامعه به بار نخواهد آورد.
بنابراين تاكنون بعضي نقدهايي كه بر اين كتاب نوشته شده غيرعلمي و غير آكادميك بوده است و بعيد مي دانم كه استاد شجريان به عنوان يك هنرمند بين المللي تحت تاثير مطالب و نقدهاي غيرعلمي قرار گرفته باشند. درست است كه ما در جهان سوم زندگي مي كنيم ولي از هنرمندان مان انتظار نداريم جهان سومي برخورد كنند. انتظاري كه از ايشان دارم همين است تا به پرواز دربياييم، عقابي كه در ۱۳ هزار پايي پرواز مي كند را هيچ موقع با كلاغي كه در ۱۰ متري پرواز مي كند نبايد مقايسه كرد!

بازتاب واگذاري سينماها به شهرداري ها
مشكل فقط سالن نيست
واگذاري  برخي  از تصدي هاي  دستگاه هاي  اجرايي  به  شهرداري ها از جمله  ايجاد و اداره  سينماها، بازتاب  متفاوتي  در بين اعضاي  انجمن  سينماداران تهران  داشت .
براساس  ماده  ۱۳۶ قانون  برنامه  سوم  توسعه  اقتصادي ، اجتماعي  و فرهنگي مصوب  مجلس  شوراي  اسلامي  برخي  از تصدي هاي  دستگاه هاي  اجرايي  به  شهرداري هاواگذار مي شود.
اعضاي  شوراي  اسلامي  شهر تهران  نيز هفته  گذشته  در جلسه اي  علني  اين  ماده از قانون  برنامه  سوم  را بررسي  كردند.
يكي  از اعضاي  انجمن  سينماداران  تهران  درخصوص  منتزع  شدن  ايجاد و اداره سينماها از وزارت  ارشاد و واگذاري  آن  به  شهرداري ها به  خبرنگار ايرنا مركزاستان  تهران  گفت : واگذاري  سالن هاي  سينما و نمايش  به  شهرداري  تفاوتي  را درزمينه  پيشرفت  اين  سالن ها ايجاد نخواهد كرد.
«فرشيد موتمني  آذر» افزود: شهرداري  در صورت  تامين  و اختصاص  بودجه  لازم به  سالن هاي  سينما مي تواند در اداره  آن  موفق  باشد.
وي  تصريح  كرد: تاكنون  وزارت  ارشاد براي  اداره  سالن هاي  سينما موفق  بوده و واگذاري  اين  مراكز فرهنگي  به  شهرداري ها نياز به  برنامه ريزي  صحيح  اجرايي دارد.
اين  عضو انجمن  سينماداران  افزود: «بايد منتظر ماند و ديد واگذاري  اين سالن ها به  شهرداري  تحولي  را در زمينه  استقبال  مردم  از سينما ايجاد خواهدكرد يا خير».
به گفته  موتمني  آذر، براي  به دست  آوردن  نتيجه  نهايي  در زمينه  واگذاري  اين مراكز بايد به  شهرداري  فرصت  داد.
يكي  ديگر ازاعضاي  انجمن  سينماداران  نيز گفت : «اتحاديه  انجمن  سينماداران  تاكنون  مشكلي  با وزارت  ارشاد نداشته  است  و نمي تواند در خصوص  واگذاري  اين مراكز پيش  داوري  كند».
«وحيد مجتهدي» افزود: اداره  سينماها از نخست  تاكنون  در دست  وزارت  ارشاد بوده  كه در اين  امر اشراف  كامل  دارد.
وي  اظهار داشت : وزارت  ارشاد تاكنون  اقدامات  اساسي  و جدي  را در زمينه تجهيز و تعمير سينماها انجام  داده  و در صورت  واگذاري  اختيارات  سينماها به شهرداري  بايد از لحاظ مادي  اين  مراكز را حمايت  كند.
به  عقيده اين  عضو انجمن  سينماداران ، مشكل  سينماي  ايران  فقط سالن  سينما نيست ، بلكه  نداشتن  محتواي  مناسب  براي  فيلم ها بوده  است .
مجتهدي  ادامه داد: واگذاري  اين  مراكز از يك  بخش  دولتي  به  بخش  ديگر فقط اتلاف  وقت  است  و به  جاي  آن  بايد براي  رفع  مشكلات  جامعه  اقدام  اساسي  صورت گيرد.
معاون  سازمان  شهرداري هاي  كشور هفته  گذشته  اعلام  كرد: شوراي  عالي  اداري در مصوبه اي  در سال  جاري  ، پنج  فعاليت  دستگاه هاي  اجرايي  را به  شهرداري  ها واگذار كرده  است .
مهندس  «سيد ابوالفضل  موسوي»  افزود: ايجاد و اداره  امور كتابخانه هاي عمومي ، سينماها، سالن هاي  نمايش، موزه هاي  محلي  و ساير مراكز فرهنگي  و هنري  از فعاليت هاي  وزارت  فرهنگ  و ارشاد اسلامي  منتزع  و به  شهرداري ها واگذار مي  شود.
وي  گفت : تاسيس  دفاتر، موسسات  و تاسيسات  گردشگري  و ايجاد و اداره  مجتمع هاي  توريستي  و خدماتي  و واحدهاي  تفريحي ، اقامتي  و پذيرايي  از فعاليت هاي  سازمان  ايرانگردي  و جهانگردي  طبق  اين  مصوبه  منتزع  مي شود.
معاون  سازمان  شهرداري هاي كشور تصريح كرد: همچنين  براساس  اين مصوبه  واگذاري امر حفاظت ، احيا و توسعه  منابع  طبيعي  و ايجاد ، نگهداري  و بهره برداري  از پارك هاي  جنگلي  واقع  در محدوده  و حريم  شهرها به  شهرداري ها واگذار مي شود.
وي  افزود: اگر مشخص  شود كه  اين  مصوبه  ، به  ضرر شهرداري ها و مجموعه  شهر است ، آن  را به  شوراي  عالي  اداري  بر مي گردانيم .
رييس  شوراي  اسلامي  شهر تهران  نيز روح  واگذاري  امور را به  شهرداري ها مثبت ارزيابي  كرده  اما گفته  است : اين  پنج  وظيفه اي  كه  در اين  مصوبه  به  شهرداري هامحول  شده  ، قابل  تامل  است  .
مهندس  «مهدي  چمران» افزود: اين ها وظايفي  است  كه  با تلاش  دستگاههاي  دولتي  به  خوبي  اجرا نشده  است .
وي  آمادگي  شوراي  شهر تهران  براي  تشكيل  كميته هاي  تخصصي  و ايجاد تعامل  با سازمان  شهرداري هاي  كشور براي  بررسي  بهتر اين  مصوبه  را اعلام  كرده  است .

نگاه
طنز فقط خنديدن نيست
يك طنز نويس مي گويد : وجود بحران هاي مكرر اجتماعي باعث شده است كه طنز سياسي ژورناليستي در ايران رشد يابد.
محمد علي علومي - داستان نويس- با بيان اينكه طنز از واژگونه نگريستن به ارزش ها يا باورهاي جمعي و فردي برمي خيزد ، توضيح داد: مثلاً «حافظ» در شعرهايش به دستگاه رسمي و شرايط اجتماعي دوران خود به ديد طنز نگاه مي  كند .
علومي طنز « عبيد زاكاني» را تند و آشكار خواند و افزود : در دوران معاصر از گروه نويسندگان « علي اكبر دهخدا» ، « محمد علي جمالزاده»، « صادق هدايت» و... و « فروغ فرخزاد » و «مهدي اخوان ثالث» از شاعران را مي توان از كساني دانست كه در آثارشان طنز وجود دارد . آنجا كه فروغ مي گويد «خوشبخت شدم،خود را به ثبت رساندم» به ارزش ها و باورهاي رسمي رايج در دوران خود مي خندد.
اين داستان نويس با اشاره به انواع طنز گفت: همگان گمان مي كنند طنز فقط سياسي است؛ اما بسياري از طنز ها مثل آثار «حافظ»، «مولانا»، «خيام» و «عطار» از منظر هستي شناسي به باورهاي رايج مي نگريستند. نويسنده رمان طنز «من نوكر صدامم» با بيان اينكه « كافكا» و «بهرام صادقي» از نويسندگان با طنز پنهان هستند، اظهار داشت : اين طنز مشاركت فعال مخاطب را در بازخواني متن مي طلبد . او طنز سياسي ژورناليستي را عوام پسند و ساده انگار دانست و تصريح كرد: در عين حال تلويزيون نيز با ساده ترين نوع طنز اجتماعي كه در شكل هجو قرار دارد و نه طنز، سليقه مردم را در سطح پايين نگه داشته است به اين معنا كه مسخره كردن لهجه ها و به كارگيري فراوان از اصطلاحات لمپني،باعث كنجكاوي مسخره آميزي مي شود كه نام طنز بر آن گذاشتن بسيارگران است.
وي تاكيد كرد: البته طنز ادبيات ما چيزي از نمونه هاي خود در ادبيات جهان كم ندارد.
وي درباره اين اعتقاد كه آيا طنز يك ژانر ادبي مانا و پايدار است،بيان داشت : ذهنيت ايراني به دليل اينكه وقايع پيرامونش تماماً تراژدي هاي مكرر بوده است ذهني  تراژدي پسند پيدا كرده است وقتي مي گوييم طنز،عده اي فكر مي كنند فقط خنديدن است و هيچ تفاوتي بين لودگي و هجو نمي گذارند؛ منتها بهترين نوع طنز آنهايي هستند كه بار سنگين مسائل اجتماعي را هم به دوش مي كشند؛ مثل «دون كيشوت» يا برخي آثار «صادق هدايت» كه طنز سياه نام گرفتند ؛ پس اگر ما اين بينش را برداريم كه طنز صرفاً خنديدن و مسخرگي نيست ، خواهيد ديد كه از آثار طنز هم خيلي كارها برمي آيد.

از شهرستاني ها حمايت نمي شود
شيون عنوان نمايشي است نوشته و كار علي عابدي كه در تالار كوچك شماره ۲ تئاتر شهر اجرا مي شود.
000750.jpg

در اين نمايش شيوه دختر كرد ايلياتي با يك افغاني مقيم ايران ازدواج مي كند اما آن دو پس از مدتي در مي يابند كه خواهر و برادر هستند .
علي عابدي كه كار تئاتر را از بجنورد آغاز كرده است درباره مشكلات تئاتر در شهرستان ها مي گويد: بچه هاي شهرستان تبديل به بازيچه شده اند. آنها با عشق و علاقه كار مي كنند اما بي سرانجام و نمي دانند كه آينده و عشق و علاقه شان به كجا مي رسد. با اينكه هميشه شعار داده اند از شهرستان ها حمايت مي كنيم هيچگونه حمايتي نديده ام به جز برگزاري چند جشنواره استاني و منطقه اي و گذشتن از هفت خوان رستم براي شركت در جشنواره فجر.
وي مي افزايد: اگر از تئاتر شهرستان حمايت مي شد, من و ديگر دوستانم به تهران نمي آمديم . در شهرستان فسيل مي شويم چون هيچ آينده تئاتري در شهرستان وجود ندارد اما تهران هم تنها امكانات مخصوص آدم هاي خود را دارد و امكانات آنقدر محدود است كه گم مي شود .
وي باتأكيد بر اين كه مشكلات تئاتر شهرستان ها ، مشكلات مادي است گفت: كاركردن در شهرستان براي ما آسان تر است چون مشكلات زندگي در آنجا كمتر است اما در تهران هم به زندگي لطمه وارد مي شود و هم به روحيه اما علاقه بچه هاي شهرستان گاه به بيهودگي مي رود چون نه آموزشي هست و نه امكاناتي؛ بنابراين بچه هايي كه به تهران مي آيند نمك گير مي شوند و زماني كه مي بينند غول هاي تئاتر ايران در تهران هستند، ديگر به شهرستان برنمي گردند شهرستان را بسيار كوچك مي بينند چون مي دانند كه ديگر جاي پيشرفتي برايشان ندارد.
وي با تاييد وجود فضاي سرد و نوميدانه حاكم بر بسياري از نمايش هاي جوانان گفت: دليل اين موضوع را بايد كساني توضيح بدهند كه اين جو را ساخته اند. عابدي مشكلات اقتصادي را از جمله عواملي دانست كه به پيكره اصلي جامعه به ويژه به فرهنگ و هنر لطمه مي زند و گفت: هنرمندان از نظر مالي هيچ آينده اي ندارند طبيعتا ً اين مشكل بر روحيه آنان تاثير مي گذارد به ويژه اينكه هنرمندان روحيه حساس تر وظريف تري دارند.
وي درباره باز نمود شكست انسان در برابر تقدير در بسياري از آثار نمايشي گفت: موضوع تقدير از دير باز مورد توجه هنرمندان بسياري بوده است و در آثار نويسندگاني چون سوفوكل و در دوره هاي بعد شكسپير نمود داشته است.تقدير و مرگ مسايل اساسي و ناشناخته اي هستند كه بيشتر نويسندگان با آنها دست و پنجه نرم مي كنند با اين حال معتقدم جايي كه منطق،فكر و تعقل انسان در ميان باشد، تقدير ،ديگر نقشي ندارد و زماني خود را نشان مي دهد كه مسئله ، فراتر از فكر انسان باشد.
عابدي از نبود تبليغات با عنوان يكي از مشكلات هميشگي تئاتر نام برد و گفت: شهرداري جلوي تبليغات تئاتر را مي گيرد و رسانه هاي تصويري وراديويي نيز تبليغي در زمينه تئاتر ندارند بنابراين نه تنها در مورد نمايش ما كه براي بسياري از نمايش ها تعداد تماشاگران اندكي وجود دارد و در واقع باگذشت چند روز از اجرا ، تماشاگران هستند كه تماشاگر جديد مي آورند.

ادبيات
ايران
جامعه
رسانه
زمين
شهر
عكس
ورزش
هنر
صفحه آخر
|  ادبيات  |  ايران  |  جامعه  |  رسانه  |  زمين  |  شهر  |  عكس  |  ورزش  |
|  هنر  |  صفحه آخر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |