پنج شنبه ۲۳ مرداد ۱۳۸۲ - شماره ۳۱۳۶- Aug, 14, 2003
گفت و گو با فرهادفخرالديني- واپسين بخش
۵سال ، ۸۸ قطعه
زير ذره بين
يكي از آرزوهاي من اين است كه مراودات فرهنگي و موسيقيايي با تاجيك ها و تركمن ها صورت گيرد.من اطمينان دارم اگر چنين مراودات و مبادلات فرهنگي و هنري پديد آيد ما بده بستان خيلي خوبي مي توانيم پيدا كنيم. هر دو ملت ايران و تاجيكستان با زبان فارسي آشنا هستند و كارهاي اركستري ما براي آنها قابل اجراست و به همين ترتيب اجراي كارهاي اركستري آنها براي ما ممكن خواهد بود.
005815.jpg
در قسمت اول، گفت وگو با فرهاد فخرالديني به اينجا رسيد كه از ايشان درباره جايگاه خواننده در اركستر ملي پرسيديم و اينكه چرا كمتر از خوانندگان نامدار استفاده مي كنند و ايشان بيشتر سلسله مراتب اداري را علت اين امر دانستند. در اين قسمت ادامه همان بحث است و صحبت هاي ديگري كه مي خوانيد.

* آيا در اين خصوص رايزني شده است؟
- اين را بايد مركز موسيقي و انجمن موسيقي انجام بدهند. نبايد انتظار داشته باشيد همه اينها را فرهاد فخر الديني انجام بدهد. فرهاد فخر الديني فعلاً كار توليدي اركستر را برعهده دارد. مديريت هنري اركستر را برعهده دارد. رهبري اركستر را برعهده دارد. آهنگسازي هم مي كند، ديگر نمي رسد به اينكه دائم بخواهد با دوستان ديگر رايزني كند. شما بهتر از من مي دانيد هر كدام از دعوت ها از نظر مالي و حقوقي ايجاد تعهداتي مي كند كه من نمي توانم پيگير قضيه باشم. به طور كلي در شأن من هم نيست بنشينم بگويم آقا شما اين قدر بگير ،چه كار بكن، چه كار نكن. اين را بايد كس ديگري انجام بدهد و بعد به من اعلام كند آيا موافق هستيد با فلان كس برنامه اي برايتان جور كنيم. هر موقع اين كارها انجام گرفت، اگر جواب نه از من گرفتند آن وقت شما برداريد بنويسيد و تيتر كنيد فلان كس چه كرد. تا اين كار صورت نگرفته از من نبايد گله اي باشد.
* اگر آقاي نوري بخواهند كنسرت مستقلي با اركستر ملي و بدون حضور ديگر خوانندگان ارائه بدهند، از نظر شما ايرادي ندارد؟ چون به هر حال برخي از خوانندگان ما برنمي تابند كه يك جواني در كنارشان بخواند. به همين دليل ممكن است پيش شرط بگذارند و بگويند اگر فلاني مي خواند من در كنارش نمي توانم بخوانم، همطراز من نيست و از اين دست صحبتها.
- لازم نيست در كنار هم قرار بگيرند، مي توانند بيايند مستقلاً برنامه اجرا كنند. من مخالف اين كار نيستم. اگر بعضي ها فكر مي كنند از عهده اجراي يك برنامه كامل موسيقي برمي آيند، ما مي توانيم برايشان يك برنامه مستقل تدارك ببينيم. در هر حال من اعتقاد دارم اين مسايل را مسئولاني كه اركستر را تحت نظر دارند بايد هماهنگ نمايند.
* اركستر موسيقي ملي سال گذشته يك كنسرت ويژه موسيقي آذري در تهران اجرا كرد. اگرچه ما هموطن آذري زبان زياد داريم ولي اجراي قطعه اي از اپراي كوراوغلو نشان از حركتي فرامرزي داشت. به عبارتي پيش درآمد يك گفتمان موسيقايي بين دو ملت نواخته شد. مي خواستم بدانم چرا اين رويه دنبال نشد؟ براي مثال چرا كنسرتي از قطعات تاجيكي يا تركمني اجرا نمي شود؟
- يكي از آرزوهاي من اين است كه اين مراودات صورت بگيرد. قطعاً جمهوري تاجيكستان، جمهوري تركمنستان و احتمالاً ازبكستان مي توانند طرف گفت وگوي ما باشند. من اطمينان دارم اگر چنين مراودات و مبادلات فرهنگي و هنري پديد آيد ما بده بستان خيلي خوبي مي توانيم پيدا كنيم. هم از نظر اينكه هر دو ملت ايران و تاجيكستان با زبان فارسي آشنا هستند و هم از جهت اينكه كارهاي اركستري ما براي آنها قابل اجراست و به همين ترتيب اجراي كارهاي اركستري آنها براي ما ممكن خواهد بود.
بد نيست من در همين جا اشاره بكنم كه اركستر موسيقي ملي تا اين لحظه، ۸۸ قطعه اجرايي در تالار و جاهاي مختلف داشته است و اين ۸۸ قطعه به كرات اجرا شده اند. علاوه بر آن ۳۶ قطعه موجود هم در آرشيوش الان موجود است كه در برنامه تمرين قرار دارند. اين توليد مربوط به مدت چهار سال و چندماه اركستر موسيقي ملي است. نمي خواهم منتي بگذارم ولي شما حساب كنيد اين بيلان كار مربوط به سازماني است كه كارش فقط تهيه كنندگي و توليد موسيقي است. اركستر موسيقي ملي قرار نيست تهيه كننده اين آثار باشد. كار بايد تهيه شود و براي اجرا تحويل اركستر موسيقي ملي گردد، اما چنانكه ملاحظه مي كنيد من اين كارها را تهيه كردم و با اركستر اجرا كرديم. از همين جا اعلام مي كنم اين تعداد آهنگ براي اجرا در شهرستانها ايام بسياري را مي تواند به خودش اختصاص بدهد.
* آيا اين امكان وجود دارد كه به لحاظ فني اركستر موسيقي ملي در فضاي باز برنامه اجرا بكند؟
- ما در چند جا سابقه اين كار را داشتيم و بعضي هايشان خيلي خوب بودند مثل اجرايي كه در چهل ستون اصفهان داشتيم كه براي شبي پنج هزار نفر در چهار شب اجرا شد و بسيار موفق بود. در فضاي باز سعدآباد تهران هم اجراي خوبي داشتيم. اولين كسي كه صحبت فضاي باز موسيقي را در محل سعدآباد عنوان كرد خود من بودم. حالا ماشاءالله مجال نمي دهند. از بس كه اجراهاي متعدد در سعدآباد گذاشته مي شود،ديگر يك مقدار براي خودمان هم مشكل شده است. چون زمان اجرا در فضاي باز محدود به يكي دو ماه از سال است و براي همين مي بينيم آنقدر رزرو شده كه براي خود ما هم بعضي وقتها مي گويند در اين تاريخ نمي شود يا در آن تاريخ نمي شود.
* آيا در ورزشگاه انقلاب مي شود چنين كاري كرد؟
- از باشگاه انقلاب فعلاً خاطره خوبي نداريم. البته ضمن سپاس فراوان از معاونت باشگاه انقلاب كه بايد به نيكي از ايشان ياد كنم، زيرا اعضاي اركستر موسيقي ملي را عضو باشگاه انقلاب كردند و آنها مي توانند دو روز در هفته براي ورزش به آنجا بروند. واقعاً جاي تقدير دارد. همين طور از بيمه دانا هم بايد تشكر بكنم كه كل اركستر و خانواده شان را براي مدت يك سال زيرپوشش بيمه دانا بردند. اينها لطفي است كه براي بنده ناچيز و براي اركستر موسيقي ملي و همكاران عزيز من داشتند. اين خوبي هايشان را من فراموش نمي كنم و از اين بابت سپاسگزارم، ولي به هر حال اركستر هم محدوديت هايي دارد، اگر به يك جايي مي رود و برنامه اي اجرا مي كند، من نمي توانم از نوازندگان بخواهم كه از دستمزدشان صرف نظر بكنند و به آنها بگويم بليت فروش مي رود ولي چيزي براي شما در نظر گرفته نمي شود. بنابراين تداوم كار اركستر يك روال خاصي دارد. يعني پس از اجرا بايد دستمزدش محفوظ بماند و پرداخت شود. اگر بتوانند به اين موضوع در تهران و شهرستانها توجه بكنند هم اركستر فعال مي شود و هم مخاطبين راضي خواهند بود.
نكته اي را در اينجا مي خواهم اشاره كنم. توجه كنيد وقتي يك اركستر به يك شهرستان مي رود،اگر درست تبليغ شود، اين سفر اثر مثبت روي شركتهاي هواپيمايي مي تواند بگذارد،روي قطار و شركتهاي اتوبوسراني به همين ترتيب، هتلها با حضور اين اركستر در آن ايام فعال مي شوند. كسبه فعال مي شوند، ايجاد كار مي شود، در بين مردم ايجاد شور و نشاط مي كند. من خواهش مي كنم مسئولان اين موضوع را دست كم نگيرند. حضور و مشاركت سازمان جهانگردي، شركتهاي هواپيمايي، راه آهن، اتوبوس راني و هتل دارها در اين عرصه منفعت دو جانبه دارد. بيايند و به اين برنامه ها بينديشند. به جاذبه هايي كه اركستر موسيقي ملي مي تواند ايجاد بكند،حال چه در فضاهاي باز و چه در سالن هاي سرپوشيده. شايسته است در اين زمينه يك مقداري توجه بكنند و با مركز موسيقي همكاري هاي لازم را بنمايند. آنگاه اركستر هم با توان بهتري، اجراهايش را براي هموطنان عزيز عرضه مي دارد.
* حضور رهبر ميهمان در اركستر چگونه است؟ با توجه به اين كه اساسنامه اركستر هم به وجود آن اشاره دارد.
- براي رهبر ميهمان هم صحبت هست. متأسفانه تا به حال موفق نشديم اين كار را انجام بدهيم. يكي دو بار دوست عزيزم آقاي روشن روان خواست اين كار را انجام بدهد كه مصادف شد با شكستن پا و بك بار هم دستش شكست!گرفتار شد و برايش مشكل  پيش آمد. البته ايشان از چهره هايي است كه هميشه خواسته به من كمك بكند. هميشه در كنار من هست و من از اين بابت بايد يادي از ايشان بكنم. ديگر دوستاني كه حضورشان براي من مغتنم است علاوه بر روشن روان، آقاي دكتر سرير هست. همايون خرم عزيز هست كه دائم پيگير كار ماست.
* مشكل رهبر ميهمان باز به همان ويژه بودن اركستر برمي گردد. زيرا رهبران جهاني به كار اين اركستر نمي آيند و چهره هاي سنتي هم كه به طور كلي با اين مقوله بيگانه اند.
- بله اين بار فعلاً بر دوش خود من هست.
* آيا به فكر تربيت يك رهبر جوان از ميان اعضاي اركستر هستيد؟
- راستش هنوز به اينجا نرسيدم. البته از اهدافم هست. يعني در اولين فرصت بايد به اين موضوع بپردازم. همين الان كه چهار پنج نفر از بچه هاي اركستر كمك من هستند و در رساندن خوراك اركستر از نظر آهنگسازي، تنظيم و اركستراسيون با من همكاري مي كنند، اين خودش قدم خوبي است. افراد ديگري هم در اين زمينه فعالند كه در آينده ان شاءالله با چهره هايشان آشنا خواهيد شد. البته آقاي فرهاد هراتي هم اكنون رهبري گروه كر شايگان را برعهده دارند كه از شاگردان خود من هستند. جوان بسيار مستعدي هم هست، ولي فعلاً فقط در زمينه گروه كر فعاليت دارد تا بعد ببينيم چه مي شود. خود من سرم خيلي شلوغ است. يعني شما حساب كنيد علاوه بر وظايفي كه در اركستر موسيقي ملي برعهده دارم و كار كمي نيست در عين حال كار ساخت موسيقي سريال ۳۵ قسمتي روشنتر از خاموشي  را نيز انجام داده ام. حالا حساب كنيد كه ۳۵ قسمت را من بايد ببينم موسيقي اش را بسازم بعد آن را با تصوير ميكس كنم. اين چقدر وقت مي تواند از من بگيرد؟ شايد برايتان عجيب باشد كه من با اين سن و سال هنوز روزي ۱۲ تا ۱۴ ساعت كار مي كنم و ديگر توان بيش از اين را ندارم. بنابراين وقتي برخوردهاي طلبكارانه را مي بينم با خود مي گويم ازجان من چه مي خواهند؟ مگر يك انسان چقدر مي تواند كار بكند؟
* مگر چند سال داريد؟
- [با خنده] بگذار اين محفوظ بماند. توجه مي كنيد. در عين حال الان شما كلاس من را هم مي بينيد. از صبح آمدم اينجا و تا سر شب هستم. باور كنيد اصلاً فرصت اين كه به زندگي داخلي خودم بپردازم را ندارم. الان تعطيلات اركستر است همه بچه ها به تعطيلات رفتند. ولي من به كار خودم ادامه مي دهم و كار مي كنم. تا هفته آينده بايد ترتيبي بدهم كه همين سريال روشنتر از خاموشي را باز يك مقداري كار بكنم. اگر بشود مي خواهم بقيه قسمتهايش را آماده بكنم. اگر فرصتي باشد دو يا سه روز از كل يك ماه تعطيلاتي كه براي اركستر در نظر گرفته شده است مي توانم استراحت كنم. برنامه بعدي ما را مي دانيد، شهريور ماه اركستر براي اجراي كنسرت عازم اردبيل است. بزرگداشت استاد زنده ياد علي سليمي هست و مي خواهيم يادي از او بكنيم. چند شب قرار هست در آنجا اجراي موسيقي داشته باشيم، به خوانندگي ودود مؤذن زاده و رشيد وطن دوست.
* فقط قطعات آذري؟
- ظاهراً  اين جور تنظيم شده است چون يك برنامه را كاملاً  پرمي كند. قطعاتمان الان تقريباً آماده است. دو سه قطعه ديگر در حال نوشتن است كه به محض پايان تعطيلات اركستر، تمرينات آن قطعات آغاز مي شود.
* تقاضاي اخير استانها براي اجراي موسيقي آيا در حد تبليغات بوده يا اين كه تقاضاي رسمي داده اند؟
- تقاضا داده اند. اطلاعات اينها را مي توانيد از آقاي مرادخاني بگيريد كه به دفتر ايشان ارسال مي شود. بعضي  جاها مثل استان خراسان و گلستان تقاضاي رسمي داده اند. سايرين را نمي دانم ولي استان اردبيل شديداً پيگير اين قضيه شد و توانست هماهنگ بكند. مركز موسيقي نيز همكاري خوبي مي  كند يعني اگر آنها ميزبان خوبي باشند مركز موسيقي هم خيلي مشتاق است. من يقين دارم كه حمايت مي شود. در مورد سفرهاي خارجي هم همين طور است. براي مثال سفر چين را در نظر بگيريد. وقتي يك اركستر بزرگ مي خواهد عازم چين بشود، خرجش زياد است گروه پنج نفره ده نفره كه نيست هفتاد نفر اعضاي آن هستند. در اين مورد دولت چين بخشي از هزينه ها را تقبل كرد. هزينه هاي ميزباني شامل هتل و جابه جايي در داخل چين مثل سفر از پكن به شانگهاي و بالعكس، از پكن به ديوار چين و همينطور خرج خورد و خوراك برعهده آنها بود. هواپيمايي هما هم با اداره همكاري كرد و توانستند مشكل بليت را حل كنند. يك مقدار از مشكل دستمزد بچه ها نيز توسط اداره برطرف شد. در سوئيس نيز به همين ترتيب اقدام كردند. هزينه هاي ميزباني بر عهده سوئيس بود و بقيه را اداره تقبل كرد. كويت هم به همين صورت بود و اگر همين رويه در مورد شهرستانها و كشورهاي ديگر دنبال شود خيلي خوب است. من يك نكته در اينجا به ذهنم رسيد بگويم. در خارج از ايران نسبت به موسيقي ما اصلاً يك تصور ديگري دارند.
* مثبت است؟
- نه،  خيلي منفي است. در سوئيس اصلاً نمي دانستند كه ممكن است بچه هاي ما بتوانند سازي مثل ويولون را بزنند ولي بچه هاي ما با آنها نشستند و «اگمونت»  بتهوون را زدند. «پاوان» راول را زدند. رهبرشان حيرت كرد. آمد و گفت اينها اصلاً احتياجي به كار ندارند. خيلي خوب با اينها كار شده است. برنامه خيلي جالب بود، ما نيز قطعاتمان را با خود برده بوديم و اجراي آنها برايشان فوق العاده جالب بود. براي معرفي ايران در كنار نوازندگان خارجي اين بهترين تركيب بود كه مي توانست باشد. بگذريم. من به رهبرشان گفتم اركستر شما از مليتهاي مختلف تشكيل شده است. فرانسوي، سوئيسي،  آلماني، روسي و حتي مراكشي و مصري هم بودند من به ايشان گفتم همه نوازندگان اركستر ما، ايراني اند، او اصلاً باورش نمي شد كه ما از ايران برويم آنجا و در كنارشان بنشينيم و برنامه اجرا كنيم. من حيفم مي آيد چنين برنامه اي فيلمبرداري مي شود ولي يك گوشه از آن را تلويزيون نشان نمي دهد تا مردم ببينند و بفهمند كه بچه هايشان در آنجا چه كرده اند.
* اين درد همه اهل موسيقي است كه تلويزيون به آنها خيلي محبت مي كند!
- چه كنيم ديگر.
* چند سفر خارجي داشتيد؟
- اركستر موسيقي ملي سه سفر خارجي داشته است.
* در اين سه مورد همكاري وزارت خارجه چگونه بوده است؟
- خوب بود. يعني هماهنگ كننده برنامه وزارت خارجه بود و ما خاطره خوبي داريم.
* آيا صرفاً وظيفه شان را انجام دادند يا فراتر از آن كارها را دنبال مي كردند؟
- دنبال كارمان هم بودند. براي مثال در مورد سوئيس، كار خيلي زيبا بود. زيرا در يكي از نشستهاي يونسكو آقاي دكتر سرير پيشنهاد كرده بود كه بد نيست در برنامه هاي هنري از اركستر موسيقي ملي ايران هم دعوتي بشود. بلافاصله نماينده آمريكا گفته بود نه، آنها نمي توانند چنين كاري انجام بدهند و با نظر منفي برخورد كرده بود. آقاي دولوميت اولمي كه قبلاً خودش پرزيدنت ژنو بود از روي سمپاتي كه روي گروه ايراني داشته است، به سرير مي گويد مطمئني كه مي توانند و سرير مي گويد بله من مطمئنم. برخلاف نظر نماينده آمريكا او مي گويد ما دعوت مي كنيم. سرير از همانجا به من تلفن كرد و گفت چنين چيزي اتفاق افتاده است و من از طرف تو گفتم بله، آيا درست عمل كرده ام؟ اين جور جواب دادم، گفتم ايرادي ندارد، خوب كاري كردي، دو هفته بعد سرير به تهران آمد. گفت بيايم نت ها را ببرم. گفتم بيا. وقتي آمد تمام نت ها را حاضر و آماده تحويل دادم تا ببرد. بعد آنها آنجا تمرين كردند و ما هم در اينجا تمرين كرديم و در يك تاريخ معين به هم پيوستيم. در مجموع برنامه ريزي خيلي خوبي شده بود و وزارت امور خارجه هم خوب مديريت كرد. هيچ مشكلي هم پيش نيامد و استقبال هم فوق العاده بود. واقعاً مي گويم اگر بشود فيلم آن را ازآقاي مرادخاني بگيريد نگاه كنيد، آن وقت ملاحظه مي كنيد اركستر موسيقي ملي آن طور كه مي نويسند، افتان و خيزان حركت نمي كند. همين بچه ها كه به نظرتان ناچيز مي آيند را بگذاريد كنار آن اركستر خارجي و بعد ببينيد چه كار مي كنند. با چه قدرتي هنرنمايي مي كنند.
ما بايد نگاهمان را يك مقدار نسبت به اين بچه ها عوض بكنيم. آنها را به ديده تحسين بنگريم. برخي از بچه هاي ما بيست و يكي دو ساله شان بيشتر نيست. شما چه انتظاري از اينها داريد. يك نگاهي به نوازنده قانون ما بكنيد. فكر مي كنيد چند سال دارد؟ ولي قدرت نوازندگي اش را ببينيد كه چه كار مي كند. اين تحسين لازم دارد. يعني يك به يك بايد درباره اينها صحبت بشود و تشويق بشوند. از نظر مادي كه چيزي ندارند و كمكي به آنها نمي شود، لااقل از نظر معنوي يك توجهي بشود. لااقل بدانند يك حضور درستي دارند، در يك جايي كار مي كنند كه به آنها توجه مي شود.
* در ارتباط با موسيقي متن سريال روشنتر از خاموشي، مي خواستم بدانم ملودي هاي آن را با الهام از چه فضايي خلق گرديد؟
- تمام ملودي هاي روشنتر از خاموشي براساس اشعار ملاصدرا است. او در زندگي فراز و نشيب فراواني داشته است. در ابن سينا هم من همين كار را انجام دادم. درموسيقي سريال ابن سينا، ملودي ها از رباعيات او شكل مي گيرند. بوعلي سينا يك جا از خودش حرف مي زند:
دل گرچه در اين باديه بسيار شتافت
يك موي ندانست ولي موي شكافت
اندر دل من هزار خورشيد بتافت
آخر به كمال ذره اي راه نيافت
يعني خودش را اين جوري معرفي مي كند و آخرسر نتيجه مي گيرد كه با اين همه مقام و منزلت به ذره هم نرسيده است. به كمال ذره نتوانسته راه پيدا كند. در جايي به او مي گويند تو كافري و او عصباني مي شود. وزن همان رباعي است ولي لحن عوض مي شود. لحنش را ببينيد چقدر عوض مي شود:
كفر چو مني گزاف و آسان نبود
محكمتر از ايمان من ايمان نبود
در دهر چو من يكي و آن هم كافر
پس در همه دهر يك مسلمان نبود
پس چيزي كه به من كمك مي كند اين لحن هاست نه اين وزنها. او در موقع عصبانيتش با چه لحني صحبت مي كرد؟ موسيقي اش هم همين جور عوض مي شود. يعني آنجايي كه با يك لحن عصبي حرف مي زند، در موسيقي اش نيز همين تأثيرها مي ماند.
من در مورد ملاصدرا هم همين طور عمل كردم. بخشهاي مختلف زندگي اش كه در واقع معلوم هست از كه شكايت مي كند. از چه دوراني حرف مي زند ،از اشعار خود او استفاده كردم. ضمن اين كه فيلم را ديدم و تا حدودي با تاريخ آن دوران آشنا شدم ولي بيشتر كار را بر محور مثنويات او گذاردم.
* آيا انتشار كاست و CD هم در برنامه اركستر ملي هست؟
- يك كاست اخيراً آماده كرده ايم و در آن دو قطعه از كارهاي خودم هست كه با نام «اشتياق » كه شركت سروش آن را منتشر مي كند. اشعار روي اول از فريدون مشيري است و روي دوم غزليات فخرالدين عراقي و خوانندگي آن هم باعليرضا قرباني است. اين اولين كاست اركستر موسيقي ملي به حساب مي آيد.
* آيا اين كار در استوديو ضبط شده است؟
- بله ،اما من اميدوارم توليدات ما روي صحنه ضبط شده و اشكالات آن برطرف شود. آن حالت باشكوه تر و بهتر است و نظرم بيشتر به اين حالت متمايل است.
* صحبت ديگري نداريد؟
- خيلي تشكر و ممنون. برايتان آرزوي موفقيت مي كنم.

نگاه ديگر
پايه موسيقي پاپ، كلام است
آرش نصيري
ترانه سرايي پاپ كاري سهل و ممتنع است. نگارنده اين سطور نه با تكيه بر شناختش از موسيقي- كه چندان چيز قابل توجهي نيست- بلكه با توجه به آنچه در چندين سال كار خبرنگاري موسيقي و از بزرگان اين عرصه شنيده، ديگر مطمئن شده است پايه و اساس آهنگ هاي پاپ كلام است. همانطوري كه گفتم اين سخن را بزرگان گفته اند. البته اين مسأله مربوط به ايران نيست. با نگاهي به كار بزرگترين گروه هاي موسيقي پاپ در سراسر جهان مي بينيم كه شعرهاي كارش مهمترين عنصري هستند كه باعث فراگيري و شهرت آنها شده است. شما به شعرهاي گروه بيتل ها ،پينك فلويد، چيپسي كينگ و خوانندگاني چون التون جان، باب ديلن و... نگاه كنيد تا ببينيد اين سخن بي اساس نيست. البته بگذاريد توضيح اين نكته را در همين جا ذكر كنيم كه استفاده از ساز خاص و نوع استفاده از آن، استفاده از سبك خاصي از موسيقي و مشخصه هاي جغرافيايي آن و عواملي از اين دست حتماً و حتماً مؤثر بوده است. يعني مثلاً در كار الويس پريسلي شما جداي از كلام نمي توانيد از اين مسأله غافل باشيد، كه كارايي استفاده از سبك راك اندرول چقدر بوده است و يا در كار چيپسي كينگ استفاده از موسيقي و فرهنگ جنوب اسپانيا و... اما اينها همه فرعند و استثناء و اصل همان است كه بزرگان برآن صحه گذاشته اند. كلام، پايه موسيقي پاپ است. دليل اين مسأله شايد و حتماً خود مردم هستند. موسيقي پاپ به فراخور معروفترين و مصطلح ترين تعريفش قرار است مربوط و براي عوام باشد. اگر كلمه «پاپ» از اصطلاح «پاپيولار» مشتق شده باشد كه يعني «مردمي»، ديگر تكليف كار روشن است و اين تعريف مصطلح حتماً درست است. طبيعي است كه عوام با كلمه آشناترند كه «ترانه» است تا با آوا و صدا كه «موسيقي» و «آهنگ» است. بنابر اين آنچه بيشتر در خاطرشان مي ماند كلام است تا آوا. حتي ملودي هايي كه عوام تر باشند و ساده تر، بيشتر در خاطر آنها مي مانند تا آهنگ هايي كه براساس قواعد موسيقي كلاسيك نوشته شده باشند .با نگاهي بر موسيقي فولكلور سراسر دنيا اين مسأله نيز به سادگي قابل درك است.
005825.jpg

اينها كه گفتيم و مثال هايي كه زديم مربوط به كشورهايي است كه صاحب موسيقي هستند. ما «ايراني ها» نه اينكه صاحب موسيقي نباشيم- كه هستيم- و موسيقي ما پيشينه ندارد- كه دارد- اما هيچ محقق و معتقد صاحب انصافي قايل به اين نيست كه كشور ما كشور موسيقي است. در كشور ما اگر هم قرار باشد موسيقي منتسب به چيزي باشد، آن كلام و شعر است، نه موسيقي. اين را بزرگاني از ما كه جهاني شده اند به عينه به ما گوشزد مي كنند. رودكي، سعدي، حافظ، فردوسي، مولانا، نظامي و... بزرگان شعر ما هستند كه آوازه جهاني دارند و تأثير كلامشان طوري است كه به قول يكي از بزرگان، ايرانيان هفتصد سال است كه به زبان سعدي و حافظ سخن مي گويند. اين سحر كلام است كه بر جان ما جاري است. طبيعي است كه در اين كشور صاحب شعر تأثير كلام در موسيقي بسيار بيشتر از مثلاً كشورهاي اروپايي است كه چندين قرن موسيقي مكتوب دارند. بنابر اين اگر بگوييم كه موسيقي پاپ در جهان بركلام استوار است، در مورد ايران اين مسأله صدچندان است.
اين سيطره و تأثير چنان است كه بسياري از آهنگسازان برپايه روحي كه در خود كلمات جاري است كار آهنگسازي را انجام مي دهند و صدالبته آنهايي موفق ترند كه آشنايي بيشتري با شعر و ادبيات ايراني داشته باشند و روح آن بيشتر در جانشان جاري باشد. البته فرايند برعكس توليد يك آهنگ هم منتفي اين قضيه نيست و معمولاً آنهايي موفق تر و ماندگارترند كه آهنگساز، ملودي ساخته شده اش را به شاعري بدهد كه بيشتر با او تعامل فكري و عاطفي داشته باشد. با نگاهي دقيق به ملودي هاي ماندگار خودمان و داستان توليد آنها به اين مهم پي مي بريم كه آشنايي و اثرات آهنگساز ايراني به شعر ايراني چقدر در توفيقش مؤثر بوده است.
اينها را گفتيم و اندكي هم از خط كلي بحث خارج شديم كه بگوييم دريغا كه چه مظلوم بوده اند ترانه سرايان ما در همه تاريخ. اين را مي توانيم به حساب خيلي چيزها بگذاريم، مي توانيم به حساب خوانندگان بگذاريم كه اكثراً از اينكه همه حقوق اثر به نام آنها تمام شود ابايي نداشته اند و در بسياري از مواقع حتي حق آهنگساز هم ادا نشده است. بنده به فراخور شنيده هايم از زبان بزرگان ترانه سرايي و مطالعه كتب تاريخي مثال هاي زيادي سراغ دارم ،از ترانه سازاني كه سهم اصلي را در شهرت اهالي ميكروفون داشته اند و خود مهجور مانده اند. مي توانيم علت را عملكرد رسانه هاي ارتباطي بدانيم كه خوانندگان را بزرگ و بزرگ تر كرده اند. مي توانيم مقصر را... اما يك چيز حتماً به عهده متوليان امر توليد نوار است و آن اين است كه الان مي خواهم عرض كنم تمام حقوق مادي و معنوي كه به يك ترانه ساز تعلق مي گيرد، همان مبلغ ناچيزي است كه در بدو توليد اثر به او تعلق مي گيرد و اينكه بعداً خواننده اين كار را در چند كنسرت و مجالس رسمي و غيررسمي اجرا مي كند مربوط به ترانه ساز نمي شود. آيا مثلث توليد يك آهنگ (آهنگساز- ترانه سرا- خواننده) نبايد سهمي مشخص در اجراهاي مجدد يك آهنگ داشته باشند؟
شما اي صاحب نظران اگر با اين مطلب موافق نيستيد، قلم برداريد، بنويسيد و براي ما بفرستيد. گردن ما در برابر سخن حق، كارشناسانه و مستدل شما از مو هم باريكتر است.
در اين باره بيشتر خواهيم گفت و بيشتر خواهيم شنيد.

ياد
راوي نغمه هاي كهن تعزيه
به ياد استاد دكتر عنايت الله شهيدي تعزيه شناس نامي
سيدابوالحسن مختاباد
از همان سالهاي ابتدايي دهه ۷۰ كه صداي محزون، گرفته و زنگ دارش در تالار انديشه حوزه هنري طنين انداز شد، هنگامي كه در چهارگاه و در نقش حضرت عباس(ع) خواند، همه اهل موسيقي و  بخصوص آناني كه با موسيقي رديفي - دستگاهي - از يك سو و موسيقي تعزيه از ديگرسو آشنايي حتي اندكي داشتند، دريافتند كه گنجينه اي از نغمات بكر و دست نخورده تعزيه فرصت بروز پيدا كرده است. گويي پيرمرد سالها اين نغمه ها را پس و پيش كرد و ورزشش داد تا در آخرين سالهاي حياتش، زماني كه متأسفانه قابليت حنجره وي براي بازسرايي آوازهاي كهن سرزمينش ديگر توانايي سابقش را از كف داده بود، حداقل فضاي آن نغمه ها را در ذهنها تداعي كند. نغمه هايي كه ساليان سال و به جهت آلوده شدن با آواهاي شهري و زندگي صنعتي، دست خورده و شهري شده بودند و بوي قدمت و كهن جامگي از آنها رخت بربسته بود.
005820.jpg

پس از آن سالها بود كه به توصيه اهل فن و با توجه به تجربه و دقتي كه در تعزيه مناطق برقان و طالقان (شاخص ترين منطقه تعزيه خيز ايران) داشت و با همكاري استاد علي بلوكباشي، سينه پر از سخنش را درباره تعزيه گشود و حاصل همكاري ۸ ساله اين دو بزرگوار، كتابي شد كه به اعتقاد اكثريت اهل فن شاخص ترين كتاب در تعزيه و تعزيه شناسي ايران به شمار مي رود. اين كتاب كه با نام «تعزيه و تعزيه شناسي در ايران »از سوي دفتر پژوهش هاي فرهنگي منتشر شد، جايزه كتاب سال ايران و نيز چندي بعد جايزه بهترين پژوهش فرهنگي يونسكو را به خود اختصاص داد. آشنايي استاد زنده ياد دكتر عنايت الله شهيدي با فلسفه (ايشان استاد بازنشسته فلسفه دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران بودند) و غور و تعمقش در آداب و رسوم مردم، به همراه مطالعه پيگير كتابخانه اي و ميداني و از همه مهمتر رشد يافتنش در يكي از مهمترين مناطق تعزيه خيز ايران و علاقه مندي اش به شنيدن و ديدن تعزيه ها سبب شد تا آن نغمه هاي بكر همانند فولادي در ذهنش بنشيند.
استعداد استاد شهيدي در شناخت تعزيه هاي بكر و رابطه آن با رديفهاي موسيقي و نيز ديگر زواياي نهفته و پنهان تعزيه، در سالهاي ابتدايي دهه پنجاه و در جشن هنر شيراز شناخته شد. اما وي از آن سال تا سالهاي ابتدايي دهه ۶۰ ديگر در انظار ظاهر نشد، در حالي كه تعزيه شناسان نامي اي چون پيتر چالكوفسكي، بارها و بارها از وي خواستند تا كار پژوهشي خود را جدي بگيرد و آن را انتشار دهد.
**
اواخر سال قبل بود كه استاد زنده ياد، در حالي كه مطالبي را براي چاپ دوم كتاب «تعزيه و تعزيه شناسي در ايران» آماده مي كرد، براثر سانحه اي دچار ضربه مغزي شد و كار وي به بيمارستان كشيد. از اين زمان يك تراژدي انساني شكل گرفت، دست تنگي استاد كه ويژگي هاي آدمياني چون وي است كه عمري را در كار تحقيق و پژوهش و غافل از اندكي پس انداز و ذخيره مالي مي گذرانند،سبب شد تا ابتدا كتابخانه شخصي و پرمايه وي فروخته شود. مدتي بعد كه هزينه بيمارستان كمرشكن شد، برخي دوستان و آشنايان آشنا به وضعيت معيشتي استاد با پادرمياني و پيغام و پسغام خواستند، بودجه اي هرچند اندك براي معالجه ايشان از نهادهاي دولتي - همان نهادهايي كه وقتي پژوهش آن زنده ياد به عنوان پژوهش سال يونسكو شناخته شد، افتخارات آن را مال خود كردند - دريافت كنند. مسئولان رده بالاتر حسن نيت به خرج داده و حتي دستور تسريع دادند، اما تا آن نامه و سخن به طبقات پاييني برسد، كار از كار گذشته و نتيجه آن شد كه خانواده و  بخصوص همسر آن زنده ياد براي تقليل هزينه ها وي را به بيمارستاني در كرج انتقال دادند و در نهايت استاد در ۶ بعدازظهر جمعه گذشته (۱۷مرداد)جان به جان آفرين تسليم كرد. يادش گرامي و روحش قرين رحمت باد.

«بايد انعطاف پذير باشيم»
مسعود شعاري - آهنگساز و نوازنده
«شركت مايكروسافت به تازگي «سي دي» ابزارهاي موسيقي دنيا را انتشار داده است و در آن ابزارهاي موسيقي كل كشورها از ده كوره هاي مشرق زمين تا غرب ديده مي شود جز ايران كه فقط يك كمانچه را در اين مجموعه جاي داده است، آن هم كمانچه فردي به نام تبريزي زاده كه ساكن پاريس بوده است.»
مسعود شعاري، موزيسين جواني كه با انجام كارهاي تلفيقي خود را مطرح كرده است، ضمن بيان اين مطلب متذكر شد كه براي شناخته شدن موسيقي ايران در جهان بايد انعطاف پذير باشيم و اين انعطاف پذيري را زمينه ساز بستري دانست كه موفق شود از موسيقي ايران يك زبان مشترك بسازد. شعاري كه از پيشروان موسيقي تلفيقي است در گفت وگو با ايسنا تلفيق گونه هاي موسيقي را باتوجه به اين كه از قبل الگويي براي اين كارها وجود نداشته كاري مشكل خواند و ضمن خواستار شدن نظارت هرچه بيشتر در صدور مجوزها در مورد اين نوع موسيقي گفت: نمونه كامل اين امر فرم هاي جديدي در موسيقي بود كه توسط استاد عليزاده ابداع شد و تبديل به مكتب گشت، لذا كنسرت هاي تلفيقي نيز چون از قبل الگويي نداشته اند، به مرور تبديل به الگو خواهند شد و اين حساسيت ها و مسئوليت ها را بالا مي برد. شعاري در عين حال تلفيق گونه ها و سازهاي موسيقي را باعث شناساندن ضعف ها و محاسن ابزارهاي موسيقاي كشورهاي مختلف ذكر كرد، با اين شرط كه اين امر در يك قاعده علمي توسط موزيسين هاي زبده انجام شود. شعاري با ارائه اين پيشنهاد گفت: «با اين كار به راحتي مي توان نغمات شرقي، غربي و رديفي را به فرهنگ هاي مختلف دنيا معرفي كرد، كاري كه سال ها پيش كشورهايي مثل هند و پاكستان آن را شروع كردند و ما تازه در شرف وقوع آن هستيم.»
اين آهنگساز خوش قريحه و نوگرا، حمايت هاي صورت گرفته از كنسرت هاي تلفيقي را به اين علت كه سابقه چنداني ندارند، ناكافي و غيرمنسجم دانست و از انجمن هاي فرهنگي ايران و ساير ملل دعوت كرد تا كاري كنند كه مبادلات نوازندگان به آساني صورت گيرد. وي درباره احتمال ضربه خوردن به موسيقي ايران در صورت تلفيق با موسيقي هاي ديگر گفت: «تنها در صورت نبود نظارت كافي و روي آوردن گروه هاي غيرحرفه اي به اين سمت است كه اجراها را زير سئوال مي برد، چون به عنوان نمونه، صدابرداري گيتار الكتريك در كنار سازهاي سنتي ايران بايد علمي و قاعده مند باشد.»

هنر
ادبيات
اقتصاد
انديشه
سفر و طبيعت
سياست
فرهنگ
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  انديشه  |  سفر و طبيعت  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |