سروسامان!
محمدعلي اينانلو
نام هاي پديد آورندگان صفحه «سفر و طبيعت» براي طبيعت مردان نام هاي بيگانه اي نيست؛ براي واژه طبيعت مردان بعداً توضيح خواهيم داد، ربطي به جنسيت ندارد،صاحبان اين نام ها سال هاست كه در زمينه طبيعت بي نظير كشورمان مجلاتي نظير گردش، SilkRoad، شكار و دوستداران طبيعت، جهانگردان و طبيعت را پديد آورده اند. آنها برنامه هاي گوناگون راديويي و تلويزيوني نظير با طبيعت، گردش و ورزش، ايران جهاني در يك مرز و ايران و ايراني را ساخته اند، اما همه آنها به يك موضوع اذعان دارند:
حقيقت اين است كه تا به امروز كارهايي فرهنگي براي مردم و عاشقان طبيعت شده، اما يا پراكنده بوده و يا كافي نبوده است. هنوز طبيعت دوستان، ايرانگردان، ماهي گيران و شكارچيان جايي را ندارند كه حرف هايشان را در آن بزنند و يا حرف هاي ديگران را كه در اين ارتباط زده شده است بخوانند- به صورت دايم و مرتب!
به همين دليل است كه از پيشنهاد همشهري در مورد صفحه- يا صفحاتي- در مورد سفر و طبيعت استقبال كردند، حال، آنچه كه پيش روي شماست و چند روزي بيش از عمر آن نمي گذرد، اين چنين جايي است. حرف هايتان را در آن بزنيد و حرف هاي ديگران را بخوانيد.
«سفر و طبيعت»، به اميد خدا، جايگاه حرف هاي تمامي عاشقان طبيعت ايران به خصوص جاي آنهايي خواهد بود كه مستقيماً و دايم با طبيعت سروكار دارند. ماهي گيران، شكارچيان، محيط و مسافران دايمي طبيعت بدانند كه به ياري همشهري تصميم گرفته ايم كه حرف هايشان را سروسامان بدهيم و در اين راه از هر گونه مناقشه معمول روزنامه نگاري پرهيز مي كنيم، جار و جنجال نداريم. مثل هميشه كار حرفه اي انجام مي دهيم كه مسلماً انشاءالله صفحه اي خواندني خواهيم داشت براي عموم خوانندگان و صفحه اي حرفه اي خواهيم داشت براي «خواص طبيعت». بنابر اين ، اينجا، جاي شماست عكس و مطالبتان را بفرستيد، عكس و مطلب و فيلم از طبيعت ايران تهيه كنيد. علاوه بر اين كه در صفحه «سفر و طبيعت» چاپ مي شود، زماني كه آماده تر شديم نمايشگاهي از عكس ها و فيلم هاي طبيعت برگزار خواهيم كرد كه البته برندگاني و جوايزي هم خواهد داشت.
سفر به خوي مناره شمس تبريزي، يادمان عشق و شوريدگي
* داستاني كه در مورد مناره شمس تبريزي در افواه شهرت دارد، گوياي گوشه اي از عشق عظيم مولانا به شمس است و يادآور سرگشتگي بزرگ مولانا پس از غيبت شمس
* برخي ساخت اين مناره را به امير شمس الملوك دمبلي و گروهي به شاه اسماعيل صفوي نسبت مي دهند.
در صفحات «سفر و طبيعت» به تدريج با ما به نقاط ديدني ايران سفر خواهيد كرد و با شگفتي ها و جذابيت هاي بي پايان اين «مرز پرگهر» آشنا خواهيد شد. اين جاذبه ها، فقط به مناظر و مراياي طبيعت و حيات وحش بي نظير كشورمان محدود نمي شود، بلكه در اين سفرها مي كوشيم شما را با جاذبه هاي فرهنگي، باستاني و تاريخي ايران نيز آشنا نماييم.
در سفر امروز به آذربايجان مي رويم و سري به مناره شمس تبريزي مي زنيم.
مناره شمس تبريزي در ميان باغ مشجري در جوار عمارت مسكوني شمس الملوك دمبلي در شهر خوي و در محله اي به همين نام قرار دارد. اين مناره، بنايي است كه به منظور يادبود ساخته شده و هدف از ساخت آن هم نمايش اقتدار صاحب آن بوده است ، كه گويا توانسته بود در يك روز به قدري قوچ ارمني شكار كند كه از شاخ آن ها (حدود ۱۰۰۰ شاخ) تمام سطح خارجي مناره را تزيين كنند.
برخي از مورخين بر اين عقيده اند كه مناره شمس را امير شمس الملوك دمبلي (۵۵۵ ه.ق) كه يكي از مشاهير دمبلي بوده ساخته است. اين انتساب مورد ترديد است.
برخي ديگر آن را كاخ زمستاني شاه اسماعيل صفوي مي دانند و اعتقاد دارند كه تزيينات مناره كه با شاخ قوچ هاي ارمني انجام گرفته، حاصل شكار يك روز پادشاه صفوي است!
مدخل برج روزنه اي است به شكل مستطيل كه پله هاي مارپيچ در داخل آن تعبيه شده است كه با استفاده از آن مي توان به فراز برج راه يافت. نماي قسمت تحتاني حدود ۵۰ سانتي متر در پي برج با سنگ ساخته شده و از آن به بعد تمام مناره از آجر است. به طور كلي نماي خارجي از سه بخش تحتاني، مياني و انتهايي تشكيل شده است. قسمت تحتاني و انتهايي آن، كه كوچك تر از بخش مياني هستند، خالي و قسمت مياني مزين به شاخ قوچ هاست.
افسانه اي در مورد اين برج در افواه شايع است كه مربوط به شمس تبريزي است. زماني كه شمس از نزد مولانا رفت و ناگهاني غيبت كرد، مولانا كه دل و قرار از كف داده بود از قونيه آواره شد و براي يافتن مراد خود شهر به شهر به جست وجو پرداخت. همچنان كه مي رفت و مي گشت به پاي برج شمس رسيد. نظاره كرد و ناگهان شمس را بالاي آن ديد، سر از پاي نشناخته به بالاي برج برآمد. شمس را نيافت. و چون از بالا نگاه كرد شمس را در پايين برج ديد. شتابان فرود آمد. باز هم شمس را آن بالا ديد. اين كار چندين بار تكرار شد تا شمس غيب شد و پران شد و رفت و مولانا مدهوش فرو افتاد. و داستان شمس پرنده از همين بابت است. و مسماي نام برج شمس تبريزي نيز از همين داستان نشأت گرفته است.