حسن زارعيان
اشاره:
دوشنبه ششم مردادماه در صفحه فرهنگ، گزارشي چاپ شد تحت عنوان «ثبت نام اينترنتي در مدارس» كه طي آن عملكرد مديران مدارس در امر ثبت نام دانش آموزان به ويژه دريافت پول مورد بررسي و انتقاد قرار گرفته بود. اين مطلب، بازتاب هاي فراواني داشت و مورد تأييد و انتقادهاي فراواني قرار گرفت. آن چه در پي مي آيد نوشته اي است كه به وسيله حسن زارعيان- كارشناس تعليم و تربيت، در پاسخ به اين مطلب و عمدتاً در دفاع از مديران و با نگاهي به افزايش كيفيت فعاليت هاي آموزش و پرورش تدوين شده است.
ثبت نام دانش آموزان در مدارس، به معضلي بزرگ براي بسياري از والدين تبديل شده است كه به همراه خود استرس و فشارهاي رواني مضاعفي را نيز به تمامي اعضاي خانواده و حتي جامعه منتقل مي كند و اين نيز سوژه پرطرفدار و بسيار خوبي براي سازمانهاي رسانه اي از جمله مطبوعات و صدا و سيما شده است و رسانه ها از قول مسئولين و گزارشگران، گاه اخبار متناقضي را نيز بيان مي دارند. از يك سو مسئولين آموزش و پرورش اطلاعيه مي دهند كه ثبت نام رايگان است و مدرسه اي حق گرفتن وجه از اولياء را ندارد و از ديگر سو گزارش ها مدعي آن است كه عموم مدارس بدون كمك مالي اولياء ثبت نام نمي كنند و اين تراژدي پاردوكسيكال ثبت نام، هر ساله همچنان ادامه مي يابد و روز به روز هم از نهضت عادي سازي در آموزش و پرورش فاصله گرفته و به طبقه بندي مدارس افزوده و كمتر به نقد و كالبد شكافي و چرايي موضوع پرداخته مي شود.
در نگرش سنتي، به محض مواجهه با مشكل و نقصي، به دنبال متهم مي گردند. وقتي متهم را درازش كردند، جنجال آفرينان مشكل نيز آرام مي گيرند و همانند آن است كه صورت مسئله را پاك كرده باشند و ما در بروز مشكلات اخلاقي، اقتصادي، سياسي، اجتماعي و مواردي از اين قبيل، مصداق هاي اين امر را فراوان ديده ايم.
در هفته اول مرداد ماه علاوه بر گزارش روزنامه همشهري، گزارشي نيز از مشكلات ثبت نام دانش آموزان از سيماي جمهوري اسلامي پخش شد كه قابل توجه بود، به اين نحو كه دوربين وارد مدرسه شد و پس از صحبت با چند ولي دانش آموز كه از پول گرفتن مدرسه هنگام ثبت نام گله داشتند، همانند ساخت فيلم هاي حادثه اي و اكشن كه فيلمبرداري در حين حركت انجام مي گيرد، دوربين از فضاي حياط و راهروهاي مدرسه عبور كرد و پس از صحبت با معاون مدرسه در دفتر كارش، سراغ دفتر مدير را گرفت و همچنان، با دوربين در حال حركت درب اطاق مدير را گشود و آنچنان غافلگيرانه عمل كرد كه حتي فرصت چادر سر كردن را نيز از خانم مدير مدرسه در دفتر كارش سلب كرد. گزارشگر با نوع سؤال و لحن صحبت و حتي ميميك صورت خود به بيننده اين حس را منتقل مي كرد كه مأموريت مچ گيري با موفقيت به انجام رسيده است و... غافل از آن كه هر كس حريمي دارد كه برايش حرمت دارد و حفظ حريم ديگران براي نامحرمان و حتي محرمان جزو واجبات شرعي، اخلاقي و انساني است و تجاوز به آن را نشايد.
حال اگر مدير را كه براي امور مصوب سازماني مانند فوق برنامه كه بايستي به اختيار اولياء باشد، وجه ثبت نام مي گيرد متهم بدانيم، بايد گفت:
گر حكم شود كه مست گيرند
در شهر هر آنچه هست گيرند
چرا كه واقعيت تلخ اين است كه مدير همانند سرپرست خانواده اي است كه دخلش با خرجش برابري نمي كند. خصوصاً در شهر تهران انتظاراتي از مدارس وجود دارد كه حق طبيعي هر شهروند و ولي دانش آموزي طلب كيفيت آموزشي و تربيتي، دبير باانگيزه، علاقه مند و متخصص، فضاي فيزيكي مناسب، ابزار و وسايل آزمايشگاهي و تكنولوژي مناسب و... است كه در سبد خانوار مدير وجود ندارد و اگر اين حداقل امكانات و هزينه نگهداري مدرسه و پول آب و برق توسط دولت يا اوليا در اختيار مدير قرا رنگيرد، همانند تاجري خواهد بود كه بايستي به نيمه سال تحصيلي نرسيده، اعلام ورشكستگي كند و از ادامه كار بازماند. پرواضح است مديري كه دغدغه مالي مدرسه را دارد، نمي تواند دغدغه برنامه ريزي آموزشي و پرورشي را داشته باشد و مديري كه وقت و انرژي خود را صرف امور كارپردازي و پشتيباني مدرسه مي كند، نمي تواند نقش رهبري آموزشي و تربيتي را ايفا كند.
امروزه طبقه بندي مدارس مولود اين بايدها و نبايدهاست. اگر با ديدي واقع بينانه به اين مسئله بنگريم كه علت ارتقاي كيفيت مدارس برتر چه چيز است، درخواهيم يافت كه هزينه كرد آنها صرفاً از محل سرانه تخصيصي دولتي مدرسه نمي تواند باشد.
اتفاقاً اهتمام و اشتياق اوليا براي ثبت نام در چنين مدارسي است كه با توسل به پول، پارتي و پررويي (پشتكار!) سعي دارند آينده آموزشي فرزندان خود را تأمين كنند و بيشترين آمار تخلفات اخذ وجه هم در همين مدارس است.
تعداد سرويس هاي اياب و ذهاب كه بعد از تعطيلي مدارس جلوي مدارس دولتي نسبتاً با كيفيت صف كشيده اند، بيانگر حداقل عدم رعايت محدوده ثبت نام توسط مدارس است.
ولي اگر دانش آموزي از سه عامل پول، پارتي و پررويي محروم باشد، همان طور كه به خاطر موقعيت اقتصادي خانواده محكوم است در مناطق جنوبي و محروم زندگي كند، اين بار نيز محكوم خواهد بود كه در همان مدارس محدوده جغرافيايي تعيين شده خود درس بخواند كه به علت عدم توانايي مشاركت مالي اوليا و عدم برخورداري از دبيران با تجربه و متخصص به اندازه كافي، توانايي رقابت با مدارس خاص را ندارند.
صد البته مدارس زيادي هم داريم (اعم از دولتي يا غيرانتفاعي) كه صرف پول گرفتن از اوليا را هدف پنداشته و از اصل بازمانده اند كه اين خروج از اعتدال و پا نهادن در وادي افراط است كه به قول ظريفي: «فرهنگ ما، فرهنگ افراط و تفريط است يا چهلستون مي سازيم با بيستون». و راستي چه بايد كرد؟ به تعبير سهراب سپهري مي توان گفت: چشم ها را بايد شست، جور ديگر بايد ديد/ چترها را بايد بست، زير باران بايد رفت.
با توجه به واقعيت هاي موجود، مي توان اذهان مسئولين و دست اندركاران آموزش و پروش، اوليا دانش آموزان و سازمانهاي رسانه اي را به موارد زير جلب كرد:
قابل توجه اولياء
* با استناد به رايگان بودن آموزش در قانون اساسي، مي توان چنين برداشت كرد كه كف يا حداقل آموزش، رايگان است و يقيناً اوليا انتظاري كه از آموزش، به ويژه در مدارس خاص و مناطق خاص دارند، نمي تواند با آموزش در مناطق و استانهاي محروم كه فاقد امكانات فيزيكي و حتي نيروي انساني واجد شرايط هستند، برابري كند و به ميزاني كه انتظارات افزايش مي يابد، به همان ميزان هزينه آن بايستي از «سبد خانواده» به «سبد مدرسه» انتقال يابد. به اميد آن كه كف ارائه خدمات آموزش و پرورش به جامعه نيز ارتقاء يابد.
* مشاركت دو نهاد خانه و مدرسه، ارتقاء آموزشي و پرورشي فرزندان را فراهم مي آورد و مشاركت مالي، تنها يك جنبه از مشاركت است كه با تقويت شوراهاي مدارس از جمله انجمن اوليا و مربيان، اميد است ابعاد ديگر مشاركت نيز توسعه يابد.
قابل توجه مديران آموزش و پرورش و مدارس
* با تشكيل ستادي ويژه از صاحبنظران، برنامه اي ارائه شود كه حداقل از طبقه بندي مدارس دولتي كاسته شود از جمله:
- دادن امتيازات ويژه به دبيران مناطق محروم براي جذب دبيران مجرب و عدم گريز آنان به مناطق ديگر.
- نظام مند كردن انتخاب مديران شايسته و آموزش و نظارت و هدايت مستمر آنان در طول تصدي مسئوليت. چرا كه در نظام فعلي آموزش و پرورش به خاطر عقيم ماندن ديگر عوامل، موثرترين ركن در افت يا ارتقاي كيفيت آموزشي و تربيتي مدرسه، مدير است.
- توزيع بودجه هاي حمايتي به مناطق و مدارس به نسبت نياز و محروميت هر يك از مناطق و مدارس (در چند سال اخير گامهاي مثبتي در اين زمينه در شهر تهران برداشته شده كه ضمن تشكر از مسئولين بايد گفت هم نيازمند افزايش است و هم نيازمند نظارت بيشتر در بهينه نمودن هزينه كردها).
* كمك هاي مالي اوليا و مدارس، يكي از جنبه هاي مشاركت است و به ميزاني كه محور قرار گيرد و هدف تلقي شود، اصل مشاركت را در جنبه هاي ديگر تحت الشعاع قرار داده و مانع بروز و تجلي آن ها مي شود و در عوض نارضايتي اوليا را فراهم مي آورد.
* يكي از معاني عميق مشاركت، مفهوم شريك شدن است و به همان ميزاني كه انتظار مشاركت مالي از اوليا داريم، به همان ميزان نيز مي بايست او را در تصميم گيري ها و تصميم سازي هاي آموزشي و تربيتي شريك كنيم و مشاركت يكسويه، مانع از تعميق مشاركت شده و ايجاد بدبيني در اذهان را در پي دارد.
* به ميزاني كه اعتماد اولياء افزايش يابد، مشاركت آنها از جمله كمك هاي مالي آن ها به مدرسه نيز افزايش خواهد يافت. پس ارائه گزارش مستمر مديران از هزينه كردها و فعاليت هاي انجام شده مي تواند به رشد اين اعتماد سازي كمك نمايد.
* داوطلبانه بودن در مشاركت، يك اصل است و به ميزاني كه اجبار و اكراه در كمك اوليا باشد، جدايي بين نهاد خانه و مدرسه شدت مي يابد.
* دريافت كمك هاي مالي موردي و متناوب، از هنگام ثبت نام تا تحويل كارنامه از سوي مدارس، كه بعضاً هم بي حساب است، نارضايتي اوليا را به دنبال دارد، از اين رو بهتر است مدير در ابتداي سال تحصيلي، برنامه مدون ارتقاي آموزشي و پرورشي مدرسه را با پيش بيني هزينه هاي اجرايي آن تهيه و به مجمع اوليا ارائه كند و پس از تصويب اوليا كه به مفهوم تمايل باطني و آگاهانه آنان است، بستر مشاركت مالي آن ها نيز فراهم خواهد شد. اين كار سبب خواهد شد در طول سال تحصيلي فقط يك بار كمك هاي مالي جمع آوري شود و در بقيه جلسات، مسايل مهم آموزشي و تربيتي در دستور كار جلسات انجمن قرار گيرد.
* جلب مشاركت مالي اوليا، بايستي به نسبت موقعيت اقتصادي و درآمد اولياء دانش آموزان باشد و از تجارب و تخصص و وقت گذاري اوليا نيز به عنوان جانشين مالي استفاده شود و براي رسيدن به اين مهم شناسايي مهارت ها و تخصص هاي اوليا الزامي است.
* مشاركت اوليا و مدرسه، اگر براساس اهداف مشترك طرفين انجام شود، تلاش و اعتماد متقابل را فراهم مي كند و آن كار مشاركتي، موفق است كه طرفين از نتيجه حاصله احساس رضايت كنند و به تعبيري، اصل حاكم بر مشاركت، براساس «برد، برد» است كه در اين حالت هيچ يك از طرفين احساس باخت نمي كنند.
* در سامانه آموزش و پرورش، همه كارها و اتهام ها به مدير متصل است و فقط مدير است كه بايستي پاسخگوي نقص ها و كاستي ها باشد و اوست كه همواره از جانب مسئولين اداري و اوليا زير سؤال مي رود و مؤاخذه مي شود و از اين رو ترجيح مي دهد خود به تنهايي تصميم بگيرد كه بتواند جوابگوي خير و شرش نيز باشد و اين خود، موجب كاهش انگيزه او در تشكيل انجمن و شوراي حقيقي است.
* در برنامه اصلاح نگرش بايستي تأكيد كرد كه مدرسه، دولتي نيست، مدرسه متعلق به فرزندان اين ملت است و دولت، اوليا و مربيان سه رأس يك مثلث اند كه افت و خيز هر يك، موجب افت و خيز ديگري خواهد شد. اگر دولت در تأمين نيازهاي معلم توجه كافي نكند، او نيز به دانش آموز و اوليا توجه كافي نمي كند و به تبع آن، اوليا نيز به دولت.
* جذب كمك هاي مالي، تنها در حيطه اولياء مدرسه برنامه ريزي نشود، بلكه جذب از ساير منابع سازمان ها و نهادها و حتي افراد معتمد و خيري كه در محل و منطقه مربوطه فرزندي در مدرسه ندارند، در برنامه ريزي لحاظ شود.
قابل توجه سازمانهاي رسانه اي
* دفاع از حقوق مردم در يك رسانه مردمي و ملي، داراي روش، منش و مهارت خاصي است و اگر گزارش با ايجاد جنجال خبري كه خاص رسانه هاي خصوصي است، تهيه شود، موجب فروپاشي حرمت ها مي شود. همچنين رو در رو قرار دادن اوليا به عنوان شاكي و مدير به عنوان متهم، موجب خواهد شد كه ديوار بي اعتمادي بين اوليا و مربيان روز به روز سخت تر و بتوني تر شود و اين امر، ممكن است نه تنها به احقاق حق منجر نشود، بلكه موجب تضييع حق مردم نيز شود، چرا كه به قول مرحوم دكتر شريعتي: «اگر مي خواهي حقي را از بين ببري لازم نيست به آن خوب حمله كني، كافي است كه از آن بد دفاع كني» و اين دفاع بد از حق اوليا، موجب آن مي شود كه هر دو طرف يعني اوليا و مديران از حق مسلم آنها كه مشاركت در تمامي ابعاد است، محروم بمانند و تنها به شكل صوري و ظاهري به تشكيل شوراها و انجمن هاي مدرسه بپردازند كه رفع تكليف اداري را انجام دهند.
* با نوع تصويربرداري و انتخاب گزارشگر و مطالب ارائه شده و رعايت خط قرمزها و حرمت ها، بايستي به توسعه فرهنگ «نقد» پرداخته شود نه «نفي».
* اگر سازماني يا مديري مورد نقد قرار مي گيرد، بديهي است كار او بايستي مورد نقد قرار گيرد نه شخصيت او (البته از صدا و سيما نقدهاي خوب و منصفانه اي هم شاهد بوده ايم كه جاي تشكر دارد.)