جمعه 24 مرداد ۱۳۸۲
سال يازدهم - شماره ۳۱۳۷
ادبيات
Friday.htm

گفت و گو با شهلا زرلكي نويسنده كتاب« زنان عليه زنان»
انسان بودن مهم تر از زن يا مرد بودن
آرزو اكبري
001665.jpg

در يك نگاه شتابزده، حتي از عنوان كتاب شما« زنان عليه زنان» اين گونه بر مي آيد كه شما بخشي از مسائل مربوط به تضييع حقوق زن را ناشي از رفتار رقابتي و دشمني پنهان «زن با زن» مي بينيد. البته در وراي اين نگرش،  ديدگاه هاي عميق تري در مباحث كتاب مورد بررسي قرار مي گيرد كه به نوعي نقيض برداشت شتابزده نخست است. شما فكر مي كنيد چند درصد از مخاطبان اين كتاب حوصله و دقت عبور از لايه هاي بيروني مباحث مطرح شده را دارند؟
البته همانطور كه شما هم اشاره كرديد،  تنها «بخشي» از مسائل به حقوق زن به روابط متقابل زنان با يكديگر،  مربوط است. در اين كتاب خواسته ام با نگاهي متفاوت و از زوايه اي ديگر به مسائل و مشكلات جامعه زنان نگاه كنم، يعني بدون متهم كردن مردان و قوانين مرد سالارانه. براي بررسي يك مسئله بايد زاويه نگاهمان را چندين بار عوض كنيم. از آنجا كه همه محققان و نويسندگاني كه درباره حقوق از دست رفته زن قلم مي زنند، از همان زاويه اي هميشگي و تكراري دنياي زن را زير نظر مي گيرند، من چشم انداز ديگري را برگزيده ام. در تحقيقات روان  كاوانه شخصي به ريشه هاي تازه تري دست يافته ام و آن ستم متقابلي است كه زنان در نقش هاي خانوادگي و اجتماعي بريكديگر روا مي دارند. اين كه مخاطب كتاب بتواند با اين واقعيت پنهان بدون جبهه گيري رو به رو شود بستگي به درجه مطلق انديشي و نسبي گرايي ذهن او دارد. اعتراض مخاطب به مطالب كتاب به اين معنا است كه نمي خواهد نگاه كردن از زاويه اي ديگر را هم تجربه كند..
خانم زرلكي كتاب شما در شرايطي پشت ويترين كتاب فروشي ها مي نشيند كه بحث رفع تبعيض از زنان و تصويب طرح پيوستن به«كنوانسيون رفع تبعيض از زن» در مجلس ششم، با واكنش هاي گسترده مخالف و موافق همراه است، نقطه نظر شما در مورد پيوستن يا نپيوستن به اين كنوانسيون جنجالي چيست؟ با توجه به اين كه در بررسي دقيق ديدگاه هاي شما در اين كتاب به يك«نگرش سوم» مي رسيم.
بله من فكر مي كنم اگر به جاي اين كنواسيون هاي گوناگون رفع تبعيض از كودك، زن سالمند، جوان و نوجوان و غيره يك«كنوانسيون رفع تبعيض از انسان» داشته باشيم، آن وقت شايد بتوان اميدوار بود كه ريشه تبعيض به عنوان يك رفتار ضدانساني  بخشكد. طبقه بندي هاي موردي، نيروي زيادي را صرف حاشيه ها مي كند و علاوه بر سردرگمي و پيچيدگي، براي مقابله با مانع اصلي يعني«تبعيض» انرژي كمتري باقي مي ماند. از طرف ديگر پيوستن عجولانه به كنوانسيون هاي بين المللي بدون در نظر گرفتن شرايط و ويژگي هاي فرهنگي و مذهبي نه تنها كارساز نيست بلكه تشديد كننده تعارض ها و تضادهايي است كه ميان عناصر گوناگون يك جامعه وجود دارد. بهتر است روشنفكران پيش از آنكه از تصويب چنين طرح هايي ذوق زده شوند، زمينه و مقدمات لازم را براي تصويب طرح هايي ملي و قابل اجرا فراهم كنند؛ پي افكندن طرح هاي تازه اي كه هم در جهت رفع تبعيض از زنان باشد و هم با مختصات فرهنگي ما همخواني داشته باشد. در شرايطي كه ما در اجراي كامل و همه جانبه قوانين حقوقي كشور خود مشكل داريم، جاي گرفتن در فهرست كشورهاي ملحق شده به كنوانسيون هاي جهاني يك اصل تربيتي دلخوش كننده است كه هيچ ارتباطي به واقعيت هاي موجود ندارد. البته پيشنهاد دهندگان اين طرح در مجلس، پيوستن به اين كنوانسيون را مشروط دانسته اند. بدين معنا كه پيوستن به اين كنوانسيون را منوط به گنجاندن شرط هايي كرده اند تا بتوانند براي مواردي كه در كنوانسيون ذكر شده و مغاير اصول اسلامي و فرهنگي است،  استثناء قائل شوند و آن را نپذيرند. اگر چنين چيزي ممكن باشد، پيوستن به اين كنوانسيون مايه افتخار و مباهات خواهد بود چرا كه ما توانسته ايم ديدگاه هاي ديني و فرهنگي خود را در قوانين بين المللي بگنجانيم و بدون آنكه به هويت ملي خود پشت كنيم، همگام با ديدگاه هاي جهاني حركت كنيم، آيا اين امكان وجود دارد؟!
001670.jpg

با مطالعه كتاب زنان عليه زنان به نظر مي رسد شما رمان هاي آلبادسس پدس را بهانه اي قرار داده ايد براي نظريه پردازي هاي خود پيرامون زن. آيا اين فاصله گرفتن از زبان فني و تخصصي نقد ادبي آگاهانه و عمدي بوده است؟
بله، كاملاً، بافت روانشناختي آثار پدس به گونه اي است كه مي توان دامنه نقد روانشناسانه را در مورد اين آثار گسترش داد. من از اين ويژگي به عنوان فرصتي براي ارائه ديدگاه هاي شخصي خودم استفاده كردم. البته انگيزه ديگر اين گونه بررسي، تلاش براي برداشتن ديوار بلندي است كه ميان خواننده حرفه اي و منتقد ادبي وجود دارد.
در زمينه داستان نويسي و يا گونه هاي ديگر ادبي، گام هاي بسياري برداشته شده تا صاحب اثر و مخاطب به هم نزديك شوند، اما در زمينه نقد ادبي هنوز فاصله ها بسيار است و كوششي نيز در اين زمينه از سوي منتقدان صورت نگرفته است. در اين كتاب، از زبان تخصصي و ديرياب منتقدانه فاصله گرفته ام تا انگيزه هاي خواندن متون نقد ادبي در خوانندگان رمان، تقويت شود. البته اين تلاش، فقط يك گام كوچك در مسيري خلوت است.
فكر نمي كنيد كه در تحليل جايگاه انساني زن و نقد رفتارها، نقطه ديد محدود و بسته اي را به يك كليت تعميم داده باشيد؟ مطالبي كه درباره«حسادت غريزي» زن ها يا «وجود مازوخيستي روح زنانه» مطرح كرده ايد، نشانه نوعي داوري كلي و يك جانبه و حتي غرض مندانه است.
درست است كه ديدگاه من شخصي و مستقل يا حتي محدود به نظر مي رسد، اما رسيدن به اين نوع نگاه، حاصل تجربه هاي ديداري و شنيداري از جهان واقعيت و مطالعات جامعه شناسانه و روانشناسانه است. براي ارائه يك ديدگاه مستقل و متفاوت بايد هم از تئوري هاي تثبيت شده عملي بهره گرفت و هم از درس ها و نكته هايي كه در تجربيات شخصي روزمره وجود دارد. آنچه شما داوري كلي و يك جانبه مي ناميد، در واقع تاكيد كردن و انگشت گذاشتن بر وجوه پنهان و از نظر دور مانده شخصيت زن است. اگر مي بينيد بر مسائلي چون حسادت غريزي يا ناآگاهي غريزي زن ها تاكيد شده به دليل محوريت زن در اين كتاب است و اگر نه ساختار ذهني و شخصيتي يك انسان- صرفنظر از نوع جنسيت- وجوه مثبت و منفي بسياري دارد كه گاه در بررسي هاي روانشناسانه از نظر دور مي ماند. طبيعي است كه وقتي از زاويه ديگري به يك مسئله نگاه كني، با جنبه ها و ابعاد تازه تري نيز رو به رو مي شوي. به زبان ساده تر خواسته ام، ريشه كاستي ها و مشكلات زندگي زن را در ويژگي هاي رفتاري- شخصيتي خود زن جست و جو كنم. هميشه براي يافتن عوامل و انگيزه ها به جهان بيرون نظر داريم. بد نيست گاهي دست كم براي رسيدن به راه حل و نتيجه اي متفاوت، عوامل دروني را نيز بررسي كنيم. بزرگ نمايي ويژگي هاي رفتاري ناپسند و ناخوشايند زنان با همان هدف نگاه كردن از زاويه اي ديگر صورت گرفته است و اين به معناي نفي ديدگاه ها و نظر گاه هاي متفاوت و مخالف نيست. تماشاي يك منظره از هر پنجره، جلوه ديگري دارد.
به نظر شما فمنيسم هم مثل بسياري ديگر از ديدگاه هاي وارداتي با تفسير و تاويل هاي سليقه اي رو به رو نشده است و در نهايت تفسير و تعبير شما از فمنيسم چيست؟
معمولاً نگرشي كه زاده شرايط و موقعيت دروني يك جامعه نباشد و از بيرون آمده باشد يا خيلي بد فهميده مي شود و تعريف هاي مختلف و گاه متضادي پيدا مي كند، يا اصلاً پذيرفته نمي شود و ناشناخته مي ماند و يا تعريف درست و كامل آن فقط در اختيار گروهي خاص قرار دارد. در ايران فمنيسم به عنوان يك ديدگاه وارداتي، با تعابير و تعاريف متفاوتي معرفي شده است. البته اگر تعريف درست اين ايسم را به عنوان يك واژه «جنبش طرفداران حقوق زن» بدانيم، ديگر نمي توان اين نگرش را وارداتي دانست چرا كه شواهد تاريخي بسياري هست كه نشان مي دهد، جنبش هاي آزادي و احقاق حقوق زن در ايران سابقه اي ديرينه دارد تشكيل«كنگره بين المللي حقوق زن» در سال ۱۸۷۸ توسط لئون ريشيه، همزمان است با سال هايي كه بي بي خانم استرآبادي در ايران كتاب«معايب الرجال» را مي نويسد كه در واقع نخستين اثر فمنيستي است. تاريخ ايران باستان نيز دوره هايي از زن سالاري را نشان مي دهد. البته اين جنبش تنها به همين تعريف ساده و كوتاه محدود نمي شود. شاخه هاي انبوه اين ديدگاه چنان گسترده و در هم پيچيده است كه نمي توان با يك يا دو جمله آن را تعريف كرد، اما اگر همان مفهوم ساده شده را مدنظر قرار دهيم و فمنيسم را جنبش طرفداران حقوق زن تعريف كنيم، آنگاه مي توان شرايط و زمينه ها را براي پذيرش و پياده كردن اصول آن در جامعه فراهم كرد. با اين پيش فرض كه،  پشتوانه تاريخي قابل توجهي نيز براي هماهنگ كردن ساختار اين ايسم پرطرفدار با ويژگي هاي فرهنگي خود داريم.
خوب است به جاي در افتادن به دام تعابير و تعاريف مختلف و سرگردان كننده اي كه از پديده ها و نگرش هاي گوناگون وجود دارد، به مفهوم ساده و فراموش شده «انسان» و حقوق از دست رفته اش فكر كنيم، انسان بودن مهمتر از زن يا مرد بودن است.

هزار و يكشب آغازگر رمان در اروپا
001685.jpg
در ادامه سلسله نشست هاي نقد و بررسي كتاب هاي مردم شناسي كه به همت پژوهشكده مردم شناسي سازمان ميراث فرهنگي كشور و بخش اجتماعي مركز گفت وگوي تمدن ها برگزار مي شود. روز سه شنبه صبح كتاب شعبده و عشق، تاليف نغمه ثميني و با مضمون بررسي قصه هاي هزار و يكشب، با حضور منتقداني چون محمد رضايي راد و محمدرضا اصلاني مورد نقد قرار گرفت. به گزارش خبرنگار بخش ميراث فرهنگي خبرگزاري دانشجويان ايران در ابتدا محمدرضا اصلاني با اعتراض نسبت به اينكه هزار و يكشب را نبايد جزو فرهنگ عاميانه شرق دانست، گفت: فرهنگ عاميانه شفاهي است؛ درحاليكه كتاب مورد نظر يك كار مكتوب و به عبارتي، يكي از نحوهاي ادبي سرزمين خلافت شرق است. نسبت دادن متن هزار و يكشب به فرهنگ عربي، برخلاف آنچه محققان غربي به دليل نبود شناخت و گستردگي آگاهي نسبت به تاريخ و اسطوره ايران بدان اعتقاد دارند، نادرست است. وي كتاب هزار و يكشب را همراه با تخيل پيچيده و عجيبش، آغاز كننده رمان اروپا معرفي كرد و اظهار داشت: در دوران بن بست رمان، هنگامي كه اين كتاب توسط اديبان اسپانيايي زبان بازخواني شد، نوعي بازگشت ادبي با نگرش به مكتب رئاليسم جادويي با آغازگري فوئنتس، سروانتس و ماركز شكل گرفت و به عبارتي رمان نو احيا شد. اما متاسفانه ما ايرانيان به جاي استفاده از اين سرچشمه، همواره از انعكاس آن در كشورهاي ديگر سرچشمه گرفته ايم. اصلاني هزار و يكشب را مادر روايت در تمام جهان ناميد و عنوان كرد: اين كتاب يكي از شاخه هاي بارور ادبيات در رمان دوران مدرن است. علت آن هم روايت رفتاري و كرداري ديرينه آن است. وي اضافه كرد: كاملا واضح است كه كتاب ريشه در روايت گويي سازماني اشكاني و هخامنشي دارد. اين نويسنده، آزادگي رفتار زنان در هزار و يكشب را در مقابل دربند بودن آنها در خلافت عباسيان، نشانه ريشه داشتن داستان هاي آن از دوران دور دانست.
محمد رضايي داد ـ ديگر منتقد اين نشست ـ اشاره نويسنده به نام اوليه كتاب با عنوان «هزار افسانه» را ستود و عنوان كرد: در طب هندي مرتاض ها و شمن ها براي درمان بيماران يا مارگيرها براي گرفتن مار و كوفتن سر آن افسون مي خواندند و شهرزاد (قصه گوي اصلي داستان) نيز دقيقاً اين دو كار را براي شهريار (پادشاهي كه قصه هاي شهرزاد را مي شنود) انجام مي دهد،  تا كشمكش مرگ و زندگي و اينكه گناه امري بشري است را به او بقبولاند. از اين لحاظ عنوان هندي كتاب در جايگاه بسيار مناسبي قرار دارد يا اينكه شهرزاد قصه مي گويد تا ملك را از اين دنيا رها كند، دقيقاً شبيه كار شمن است كه جان بيمار را از طريق كنش قصه گويي رها كرده و با جان كيهاني متحد بكند. وي رمزيابي عدد ۱۰۰۰ توسط ثميني، نويسنده كتاب، را دريافتي هوشمندانه ذكر كرد و افزود: نويسنده براساس نظريه اي كه بيان مي دارد، در پايان هر هزاره يك منجي مي آيد، نقش شهرزاد را به مثابه يك منجي در پايان هزار قصه تاويل مي كند. اما با اين نكته كه عدد يك نماد مردانگي و عدد هزار نماد كمال و زنانگي است كه تلفيق آنها با هم آرامش جهان كامل را برهم مي زند، موافق نيستم. اين تاويل راه به مبالغه مي برد. رضايي راد به چندآوايي بودن متن هزار و يكشب اشاره كرد و گفت: اين كتاب را نمي توان مختص يك فرهنگ دانست و يكي از دلايل آن، چندسيستمي بودن آن است؛ اما بهتر بود علاوه بر ريشه هاي هندي، ايراني و عربي قصه ها به ريشه هاي يوناني و عبري آنها نيز اشاره مي شد. همچنين با نظريه نويسنده مبني بر اينكه اعراب تنها به افسانه هاي پارسي تعلق خاطر داشته اند، شايد چون يكتاپرستي ايرانيان بيش از تثليث مسيحيان با مسلمان بودن آنها همخواني داشته است، موافق نيستم. در اين باره بايد بگويم اعراب بين النهرين رابطه بسياري با ايرانيان داشته و افسانه ها از اين طريق انتقال مي يافته است؛ به عبارتي موضوع به پيش از دوران اسلام برمي گردد.
اين منتقد در ادامه با بيان اينكه شايد اين سؤال وجود دارد كه چرا از قصه ۱۴۸ كه ملك به درمان خود واقف مي شود قصه ها همچنان ادامه مي يابد؟ گفت: هرچند ملك درمان يافته است؛ اما شهرزاد قصه ها را ادامه مي دهد، براي آنكه قصد بدل ساختن ملك به انسان كامل را دارد. وي در پايان تصريح كرد: هزار و يكشب اثري نه متعلق به ادبيات رسمي كه متعلق به حاشيه است، زيرا سرشار از سخن جنسيت، نقد قدرت و فكاهي است و از آنجا كه به حاشيه پرداخته ، متني چندآوايي است. ثميني ـ  نويسنده كتاب شعبده و عشق ـ نيز با قبول يا رد برخي پيشنهادها، به دفاع از اثر و نظريات خود در اين باره پرداخت. همچنين در ابتدا و انتهاي اين نشست دو قصه از كتاب هزار و يكشب بازخواني شد.

كتاب
هنر در فضايي خارج از موزه و گالري
سرشماري عنوان يك پروژه هنر محيطي است كه از ۲۴ مرداد تا ۷ شهريور در بلوك شماره ۱۳ مجتمع آتي ساز واقع در بزرگراه چمران و گالري شماره ۱۳ خيابان ونك به نمايش گذاشته خواهد شد. ندا رضوي پور و شهاب الدين فتوحي هنرمندان اين اثر  بيش از شش ماه است كه براي اجراي اين طرح تلاش مي كنند و در نهايت موفق شده اند مجوزهاي لازم از طرف اداره راهنمايي و رانندگي، سازمان زيباسازي شهرداري تهران و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي را كسب كرده، مقدمات لازم براي اجراي اين پروژه را فراهم كنند. هنرمحيطي يكي از شاخه هاي هنر جديد است كه در فضايي خارج از گالري ها و موزه ها ارائه مي شود و با وجود اين كه از اوايل دهه شصت در غرب آثاري در اين زمينه ارائه شده است، تاكنون در ايران سابقه چنداني ندارد. به طوري كه ـ سرشماري ـ نخستين اثر محيطي در اين ابعاد است كه با حمايت موزه هنرهاي معاصر تهران، شركت آتي ساز، سازمان زيباسازي شهر تهران و سازمان توسعه هنرهاي تجسمي در كشور اجرا مي شود.

تئاتر در بغداد جان مي گيرد
استاد تئاتر دانشگاه بغداد كه در فروردين ماه سال جاري به رياست اتحاديه نمايشنامه نويس هاي عراقي درآمد، گفت، اميدوار است عصر طلايي دهه ۵۰ و ۶۰ تئاتر عراق بار ديگر احيا شود.
به گزارش روزنامه نيويورك تايمز ، «شفيق الاحمدي» استاد تئاتر دانشگاه بغداد در ادامه گفت: «در دهه ۵۰ و ۶۰ آثاري از برشت و شكسيپر در كنار نمايش هاي مذهبي و آثار نمايشنامه نويس هاي عرب به روي صحنه مي رفت . در آن زمان بغدا خود را پايتختي فرهنگي مي دانست.»
يكي از پيشرو هاي آن زمان، «حي الشيبلي» كارگردان و بازيگر تحصيلكرده فرانسه بود.
وي معتقد بود، صدام هنر عراق را به ويراني كشانده است. شيبلي براي ورود تئاتر اروپا به عراق بسيار تلاش مي كرد، اما همواره با مخالفت گروه هاي افراطي مواجه مي شد.
اكنون نيز اكثر بازيگر ها و كارگردان هاي تئاتر و سينماي عراق به شدت نگران حمله  افراطيون هستند .
با اين حال مسئولان اين حيطه به پاكسازي سالن هاي تئاتر و انجام تمرينات مشغولند.
001675.jpg

رضا كيانيان: كوج نو سينما باعث
رضا كيانيان با اظهار تاسف از نوع تبليغات فيلم «فرش باد» گفت: به تهيه كننده و پخش كننده هم گفتم كه دادن آدرس غلط به تماشاگر درست نيست چون بخشي از مخاطبان را از دست مي دهيم و بخشي ديگر كه با تصوري ديگر به ديدن فيلم آمده اند، راضي نمي شوند. به گزارش خبرنگار هنري ايسنا، كيانيان كه در جلسه  پرسش و پاسخ بازيگري در جشنواره  تابستانه  پلي تكنيك سخن مي گفت، ادامه داد: اگر اين فيلم را نديده ايد برويد ببينيد چون فيلم خوبي است و حالتان را خوب مي كند و با حماقت هم خوب نمي شويد، بلكه با ديدن يك سري عشق هاي زيبا، خوب مي شويد. وي درباره  مشكل اشتغال فارغ التحصيلان بازيگري گفت: تهيه يك فيلم معمولي، مخارج بسياري دارد بنابراين به تهيه كننده حق بدهيد كه نگران بازگشت سرمايه اش باشد زيرا ايران پر از ريسك است و تهيه كننده نمي تواند ريسك هاي ديگري انجام دهد. بازيگر فيلم فرش باد افزود: مشكل اين است كه در سينماي ما آژانسي وجود ندارد تا استعدادهاي جديد را كشف،معرفي و به بازار فيلم عرضه كند بنابراين تازه واردان بايد خود، خود را معرفي كنند كه يكي از راه هاي ديده شدن بازيگران جديد بازي در تئاتر است چون بسياري از كارگردان هاي سينما از تئاتر بازيگر پيدا مي كنند. وي درباره  استفاده از چهره هاي خوش قيافه در سينما در سال هاي اخير گفت: اين موضوع تنها به ايران مربوط نمي شود ضمن اينكه نشانه ضعف سينما هم نيست البته در چند سال اخير سينماي ايران اجازه پيدا كرده كه از چهره هاي خوش قيافه استفاده كند چون به هر حال بخشي از سينما، ديدن چهره هاي زيباست، همه زيبايي را دوست دارند و اگر كسي بدش بيايد لابد مريض است. به اعتقاد وي، مردم سليقه هاي گوناگون دارند بعضي، زيبايي ظاهري را مي پسندند و بعضي زيبايي عميق تر را بنابراين وجود هر دو گروه بازيگران مشتري هاي خاص خود را دارند.براساس همين گزارش، وي درباره  بازيگري در سينما، تلويزيون و تئاتر گفت: من در هر سه مديوم كار مي كنم، چون هر يك لذت و تماشاگر خود را دارد. بعضي فكر مي كنند اگر در تلويزيون بازي كنند كسر شانشان مي شود اما من دوست ندارم بخشي از تماشاگرانم را از دست بدهم. بازيگر فيلم روبان قرمز به دانشجويي كه درباره لزوم خواندن منابع مطالعاتي بزرگ دنيا مي پرسيد، توصيه كرد: لزومي ندارد همه را بخوانيم، چون زياد خواندن، آدم را منتقد مي كند، اول بايد وارد كار شوي چون كار كردن ايجاد سؤال (تشنگي) مي كند و بعد به سراغ مطالعه بروي. بازيگر سريال «دوران سركشي» سپس به موج نوي سينماي ايران در سال هاي پيش از انقلاب اشاره كرد و گفت: با ورود كارگردانان جديد، سينماي جديدي پديد آمد كه ديگر ستارگان، قدرت بازي كردن نقش هاي آن را نداشتند بنابراين كارگردان هاي جديد به سراغ بازيگران تئاتر رفتند و با ورود موجي از بازيگران تئاتر به سينما گروه هاي تئاتري از بين رفتند.
001680.jpg

۶۳ درصد از شخصيت هاي اصلي در آثار زنان را بانوان مي سازند
نتايج يك پايان نامه نشان داد كه ۶۳ درصد از شخصيت هاي اصلي در آثار زنان را بانوان مي سازند.
سيده زهرا موسوي در پايان نامه دكتراي زبان و ادبيات فارسي خود با عنوان «تاثير انقلاب اسلامي در تبيين نقش زن در ادبيات داستاني بانوان و مقايسه آن با دوران پيش از انقلاب» آورده است : انتخاب شخصيت هاي زن به عنوان شخصيت اصلي داستان از مهمترين ويژگي هاي اثر زنان است ، اين ويژگي وجه مشترك آثار داستاني زنان قبل و بعد از انقلاب است.
در ادامه اين پايان نامه آمده است : عظمت زنان به عنوان شخص اول داستان هاي بعد از انقلاب هرگز با چهره زن كلفت مآب قبل از انقلاب آثار داستاني زنان قابل مقايسه نيست به نوعي كه در آثار بعد از انقلاب تنها ۳‎/۴ درصد نوكر مآب هستند.
در اين پايان نامه اضافه شده است : شخصيت زنان در عرصه سياست نيز خيلي قابل ملاحظه نيست، بلكه نقش زنان در آثار داستاني بعد از انقلاب بيشتر به عنوان مادر و همسر قابل توجه است
به عبارتي توجه به مسائل خانوادگي شاخصه اصلي محتواي آثار زنان محسوب مي شود .انتخاب شخصيت هايي كه در عرصه اجتماعي فعال هستند و چه بسا كه چون مردان در عرصه فعاليت هاي اجتماعي فعاليت دارند، از شاخصه هاي شخصيت پردازي در آثار زنان است كه با شخصيت هاي داستاني قبل از انقلاب تفاوت دارند .
در ادامه اين پايان نامه كه در سال ۱۳۸۰ با راهنمايي دكتر ابوالقاسم راد فر در دانشكده علوم انساني دانشگاه تربيت مدرس تدوين شده ، آمده است : توجه به سيرت هاي مثبت و منفي در شخصيت هاي زن نشان مي دهد كه نويسندگان زن بيشتر به سيرت هاي ارزشي زنان توجه دارند و در موارد اندك و نادر از بي وفايي و فساد بعضي از شخصيت هاي فرعي به صورت مختصر سخن مي گويند.
مولف در ادامه اين پايان نامه آورده است : كميت آثار داستاني زنان در بيست ساله اخير چندين برابر آثار داستاني نويسندگان زن قبل از انقلاب است، اگر تعداد نويسندگان زن و آثارشان قبل از انقلاب انگشت شمار است، بعد از انقلاب نويسندگان بسيار با آثار متنوع جلوه كرده اند ، طوريكه بعضي از نويسندگان جايگاه  ويژه اي را كسب كرده اند.
اين پايان نامه مي افزايد : زنان نويسنده بعد از انقلاب اسلامي به موضوعات متنوعي در آثار خويش روي آورده اند كه با محتواي آثار داستاني زنان قبل از دوره بيست  ساله اخير تفاوت هايي دارد. توجه به مسائل اجتماعي وجه مشترك بين آثار اين دو دوره است، ليكن مي توان گفت توجه به آزادي زنان در آثار بيست ساله اخير بيش از گذشته مطرح شده است.
كمرنگ شدن مسائل عاشقانه در بعد از انقلاب نيز از وجوه افتراق اين دو دوره است. پرداختن به مسائل جنگ تحميلي در آثار داستاني بعد از انقلاب از موضوعات جديدي است كه در آثار اين دوره پديدار مي شود. ايثار گري، بازگشت به هويت انساني، مذهبي و پرهيز از مفاسد اخلاقي از مهمترين ويژگي هاي محتوايي آثار زنان در بيست ساله اخير است و از اين حيث تحول اساسي در آثار زنان نسبت به گذشته به چشم مي خورد.
در خاتمه اين پايان نامه آمده است: عدم پيچيدگي طرح داستان و روي آوردن به طرح هاي ساده از ويژگي هاي ساختاري بعد از انقلاب است كه تفاوت چنداني با آثار زنان در گذشته ندارد. البته در دو سده اخير به ندرت آثاري ديده مي شود كه طرح داستان از پيچيدگي خاصي برخوردار باشد.

سند هاي فرهنگي ايران با همسايگان
نخستين مجمع بين المللي پيوندهاي فرهنگي كهن در ايران و غرب آسيا، با حضور انديشمندان برجسته ايراني و خارجي و با هدف تبادل نظر براي رديابي بستر تاريخي ارتباطات كهن فرهنگي ايران، از ۲۵ مردادماه به مدت سه روز در سالن همايش هاي صدا و سيما برگزار مي شود. در اين همايش در زمينه تاريخ، باستان شناسي، زبان  هاي باستاني، هنر و مطالعات فرهنگي به داد و ستدهاي فرهنگي ايران با همسايگان غربي آن از دوره پيش از تاريخ (قبل از ميلاد حضرت مسيح (ع) تا سده سوم پيش از ميلاد) بررسي مي شود. در اين همايش سه روزه ۵۶ مقاله و سخنراني در موضوع هاي: دوران نوسنگي، دوره اوروك (آغاز عيلامي) باستان شناسي، هنر، خط، زبان، دين و مسائل حقوقي ارائه مي شود.

|  ادبيات  |   ايران  |   جامعه  |   رسانه  |   زمين  |   شهر  |
|  عكس  |   ورزش  |   هنر  |   صفحه آخر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |