روي آنچه نتوانم تاثير بگذارم واردش نمي شوم اميدوارم خدا به آنها اين آگاهي را بدهد كه بتوانند حس تفاهم را پيدا كنند من تلاش نمي كنم به چنين مسائلي حتي فكر كنم من متاسفم كه همه مردم خوب نيستند همه جاي دنيا به همين شكل است عده اي شما را دوست دارند و عده اي هم از شما متنفرند آنقدر بايد درست باشيد كه وقتي در آينده نگاه مي كنيد حس كنيد كه قلبتان پاك است همين براي من كافي است
امير حسين ناصري
هيچ وقت نبايد منتظر باشي اوضاع همينطور بماند. هيچ وقت نبايد انتظار داشته باشي كه هميشه آنهايي كه مي گويند دوستت دارند، دوستت داشته باشند. اگر يك روزي همه براي كارهاي تو، دست مي زدند و تشويقت مي كردند، نبايد منتظر باشي هميشه همينطور بماند. اصولاً هيچ چيزي همانطوري كه هست نمي ماند.« خيلي خوب... خيلي زود تبديل شد به خيلي بد، خيلي زود. هيچ كس به من نگفت و به همين دليل هيچ وقت سر درنياوردم كه خيلي خوب، چقدر زود تبديل مي شود به خيلي بد. آفتاب... تبديل شد به سايه، به باران. شور و شوق تبديل شد به لذت، به درد. ترنم ترانه هاي دل انگيز عاشقانه جايش را داد به سردادن سرودهاي غم انگيز خيلي زود. با«تا ابد» شروع شد و ابد تبديل شد به گاهي، به هيچ وقت و «مرا دوست داشته باش» تبديل شد به« جايي هم (در قلبت) براي من در نظر بگير» خيلي زود. خيلي خوب... زودتر از آنكه فكر مي كرديم تبديل شد به خيلي بد، خيلي زود. اگر هيچ كس به تو نگفته باشد، حالا ديگر بايد بداني كه خيلي خوب، خيلي زود تبديل مي شود به خيلي بد. خيلي زود» ( شل سيلوراستاين)
وينكو بگوويچ هماني بود كه در فولاد اهواز همه تحسين اش مي كرديم. به خاطر خيلي چيزها. اما امروز لعن و نفرين است كه نثارش مي كنيم. چرا؟ او جاي كسي را گرفته كه... اما بگوويچ همچنان به بهشت فكر مي كند. پرسپوليس و شرايط اش را بهشت مي داند. شما چه فكر مي كنيد؟
مدتي است از حضورتان در پرسپوليس مي گذرد پشيمان نيستيد؟
حتي يك لحظه هم پشيمان نشده ام. پرسپوليس باشگاه بسيار بزرگي است كه در واقع حكم يك ميدان بزرگ مبارزه را دارد. وقتي تصميمي را مي گيرم، پس از آن به هيچ وجه ابراز پشيماني نمي كنم. من طرح هاي بزرگي براي پرسپوليس دارم كه همه كساني كه دوستدار پرسپوليس اند، در اين گروه خواهند بود. بايد از پرسپوليس باشگاه قدرتمندي بسازيم. انتظار داشتم كه دشواري ها پديدار شوند اما شايد از اين نوعش را انتظار نداشتم. من كار كردن را دوست دارم و به كارم باور دارم. تلاش مي كنم كه دوباره پرسپوليس توليدكننده و سازنده بازيكن باشد. اين هدف من است و اميدوارم كه از حمايت ها برخوردار شوم و همگي با هم كمي صبر به خرج دهيم.
چه ذهنيتي باعث شد كه پيشنهاد پرسپوليس را قبول كنيد؟
طبيعتاً پس از ۴ سال اقامت در اهواز، من پيشنهادهاي ديگري هم داشتم. از امارات، كرواسي، قطر و سنگاپور. ولي پرسپوليس جرقه اي را در من زد. از آنجايي كه خودم زماني بازيكن باشگاه بزرگي بودم، مي خواستم ببينم كه چطور يك باشگاه بزرگ در چارچوب فوتبال ايران ادامه حيات مي دهد. مي خواستم بدانم كه در حيطه قدرت و توانايي ام چطور مي توانم گام بزرگي براي چنين باشگاهي بردارم. البته من انتظار نداشتم به سرعت و اين چنين به مسائل حاشيه اي بپردازم. فكر مي كردم كه با حضورم در اينجا به همراه همكارانم بتوانيم اوضاع اين تيم را رو به راه كنيم. منتهي مي بينيد كه عملاً ما با مشكلاتي دست و پنجه نرم مي كنيم كه تيم را از مسيري كه هيات مديره در طرح هاي خود فرض كرده است، منحرف مي كند.
شما از آمادگي تان در مورد مسائل حاشيه اي گفتيد. اين شناخت و آمادگي پيش از ورود، چقدر با چيزي كه امروز هست، تفاوت دارد؟
به طور قطع بزرگ تر از آن چيزي است كه من انتظار داشتم ولي دليل منطقي براي آنچه پيش مي آيد نمي بينم. واقعاً نمي توانم سبب خاصي پيدا كنم. متاسفانه من نمي توانم روي اين مسائل تاثير خاصي بگذارم. فكر مي كنم اين مسائل بيش از حد انرژي من را صرف مي كنند. كلاً من شخصي هستم كه در مورد مسائلي كه نمي توانم بر آنها تاثير بگذارم كنارشان مي گذارم و بيشتر حواسم را جمع كارم مي كنم، چون فقط با كار است كه مي توانم تاثيرگذار باشم. بنابراين نمي توانم زمان زيادي صرف مسائل حاشيه اي كنم.
شما در مورد دليل منطقي براي مسائل حاشيه اي صحبت كرديد. ۴ سال حضور در فولاد شما را با فرهنگ فوتبال ما آشنا كرده است. مگر مي شود كه شما هيچ ذهنيتي در مورد حاشيه نداشته يا دنبال دليل منطقي برايشان باشيد؟
نمي دانم من چه تاثيري مي توانم بگذارم كه مسائلي اين چنيني پيش نيايد.
قاعدتاً شما نمي توانيد تاثير خاصي بگذاريد.اما به عنوان مربي، چقدر براي اين مسائل غيرمنطقي جا در ذهنتان باز كرده بوديد؟
نقش مربي چيست؟
شايد كنترل آنها.
نه، نقش مربي يا وظيفه ام چيست؟
هدايت تيم در زمين فوتبال.
اينكه تمرين بدهم و بهترين كاري كه از دستم برمي آيد انجام دهم. من روي بخشي از رفتار تماشاگران و بازيكنان نمي توانم تاثير بگذارم.
ولي آنها بر كار شما اثر مي گذارند.
نه، نه آنها تاثيري روي كار من ندارند. به خاطر همين ما بايد اين مسائل را از هم تفكيك كنيم. خدا به من فرصت داده كه تاثير بگذارم روي خودم. سپاسگذارم از خدا به اين خاطر. روي آنچه نتوانم تاثير بگذارم واردش نمي شوم. اميدوارم خدا به آنها اين آگاهي را بدهد كه بتوانند حس تفاهم را پيدا كنند. من تلاش نمي كنم به چنين مسائلي حتي فكر كنم. من متاسفم كه همه مردم خوب نيستند. همه جاي دنيا به همين شكل است. عده اي شما را دوست دارند و عده اي هم از شما متنفرند. آنقدر بايد درست باشيد كه وقتي در آينه نگاه مي كنيد حس كنيد كه قلبتان پاك است. همين براي من كافي است. لحظه اي كه مجبور شوم وقتي با شما صحبت مي كنم سرم را پايين بيندازم، آن وقت سريع اينجا را ترك مي كنم و مي روم، تا زماني كه مستقيماً بتوانم در چهره مردم نگاه كنم. چون قلبم پاك است و محترمانه كار مي كنم، از چيزي نمي ترسم.
تمام اين حرف ها خوب و دوست داشتني است اما چقدر در باشگاهي موثر است كه در ذهن طرفدارانش يك نفر بت شده و بقيه را نه مي پذيرند و نه حتي مي بينند؟
من مي توانم روي آنها تاثير بگذارم؟ در زندگي نبايد زمان را از دست داد. اين كار فقط از دست دادن زمان است. آنهايي كه فرد ديگري را دوست دارند، هميشه دوستش خواهند داشت. من تلاش خواهم كرد كه مردم من را بپذيرند. من با حس احترام به ديگران كار مي كنم و نه چيز ديگري.من جمله اي ديدم از يك فيلسوف، اينكه اميدوارم خدا اين قدرت را به من بدهد كه بتوانم مسائلي را تغيير بدهم كه از دستم برآيد و درك كنم نكاتي را كه نمي توانم تغييرشان دهم و خدا به من اين بخت را بدهد كه بتوانم تفاوت قائل شوم بين اين دو مقوله. اين فلسفه من است.
اگر امروز قرار بود تصميم بگيريد كه به پرسپوليس بياييد، تصميمي غير از اين مي گرفتيد؟
نه.
چقدر در اين تصميم مصمم هستيد؟
اين جزو خصوصيات من است. من آدم خيلي مصممي هستم و در كارم هم همينطور. به خودم باور دارم. به كار خودم ايمان دارم. و ايمان دارم به كساني كه با آنها همكاري مي كنم. دليلي نمي بينم كه طور ديگري فكر كنم. كسي نيستم كه از امروز تا فردا فكرم را عوض كنم. در مورد آنچه قرار است در موردش تصميم بگيرم هميشه خوب فكر مي كنم. هرگز تصميمي براساس گفته هاي ديگران نمي گيرم. بنابراين وقتي تصميمي گرفتم خيلي مصمم به انجامش هستم. به سختي مي شود من را درهم شكست مثل افكارم. به طور حتم آدم در طول زندگي درگير هم مي شود و هر روز جديد در واقع آموزش جديدي است. با افراد جديدي آشنا شده و رفتارمان را بازبيني مي كنيم. مهم اين است كه بفهميد جاي شما كجاست. چه من مربي پرسپوليس باشم و چه نباشم، هميشه اسم و فاميل من يكي است. هميشه اسم من وينكوبگوويچ خواهد بود. شانس من از اعتقادي نشات مي گيرد و آن خداست و ايمان به خانواده، فرزندانم، همسرم و به خودم. اين در واقع چراغ هدايتگر من است. انساني هستم كه دوست دارم به ديگران كمك كنم. دوست دارم به بازيكنانم كمك كنم كه بازيكنان بهتري شوند و در نهايت انسان هاي بهتري شوند. اين نقش من به عنوان آموزگار آنهاست حالا اينكه چقدر بتوانم موفق شوم نمي دانم. اما كسان ديگري هستند كه بايد به فكر فرو روند، نه من.
فكر مي كنيد خدا از اين برزخ رهايتان مي كند؟
اين كه برزخ نيست. فكر كنيد كه پا نداشته باشيد، يا بدون دست مانده باشيد و فكركنيد كه شخص نزديكي را از دست داده باشيد. اين كه به نظر من بهشت است. در حقيقت من در بهشت به سر مي برم نه در برزخ. برزخ زماني است كه شما كاري نمي توانيد بكنيد. من در بهشت هستم.
پس با اين حساب جهنمتان كجاست؟
اوه، نه، كساني به جهنم مي روند كه سزاوارش هستند.
چقدر از اين بهشت راضي هستيد؟
من هر روز بهشت را حس مي كنم. وقتي مي توانم بگويم كه خدايا شكر كه يك روز ديگر به من عطا كردي. خدا به من اين شانس را داده كه كار كنم. با جوانان كار كنم. آدم عصباني مي شود، ناراحت مي شود ولي من اصولاً خوشحالم. نمي دانم چرا بايد زمان را به هدر بدهم. نمي دانم شما تا چه اندازه مي توانيد من را درك كنيد. من در اهواز ۱۵ تا ۱۶ ساعت در روز كار مي كردم و نه فقط در تمرين. با پسران خودم، به خانه شان مي رفتم، دعوتشان مي كردم به خانه ام و به آنها فوتبال را آموزش مي دادم. اينكه چه بخورند و چقدر بخوابند. امروز خوشحالم. به خاطر گرما و تفاوت فرهنگ ها سخت بود، ولي من باز هم خوشحال بودم و خوشحالم كه چيزي پشت سر خودم در آنجا باقي گذاشته ام. جواناني را تربيت كرده ام كه امروز در تيم ملي هستند. من اين خوشبختي را هم به آنها داده ام و هم به خانواده شان و اين من را راضي مي كند. اين بزرگ ترين رضايت است، روزي كه ايران را ترك كردم، كسي به ياد من خواهد بود.
الان در پرسپوليس بازيكنان توانسته اند خود را با ايده هاي شما هماهنگ كنند؟ به هر حال قبل از هر شرايطي آمادگي ذهني براي پذيرفتن مسائل مهم است.
از نحوه كار آنها بسيار راضي هستم. واقعاً بازيكنان تلاش مي كنند كه ياد بگيرند. در طول تمرين بسيار مصر هستند. اميدوارم با كمك هم بتوانيم كاري انجام دهيم. البته نياز به زمان دارد كه آنها سرنخ ها را به دست بگيرند. ولي در هر صورت اين اراده را دارند. اين حس رضايت بزرگي است. يقيناً پرسپوليس باشگاه بزرگي است و بايد بازيكنان بزرگي داشته باشد. ما بايد بازيكنان كيفي و بزرگ هم داشته باشيم كه بتوانند تيم را تقويت كنند. حالا بايد ببينيم كه مي توانيم تا آغاز مسابقات اين افراد را كنار هم جمع كنيم؟
پذيرفتن شرايط جديد از سوي بازيكنان چه قدر طول مي كشد؟
ما تازه ۱۰ ، ۱۲ روز است كه دور هم جمع شده ايم. آيا در ظرف ۱۰ روز مي شود كار خاصي انجام داد؟ اين بازيكنان عملاً تعليم ديده هستند. اينها بازيكناني هستند كه عملاً عادت ها را پذيرفته اند. ۲ ، ۳ ماه كار نياز دارند تا بتوانند تازه سرنخ ها را به دست بياورند. ما الان در مسيري هستيم كه تازه ۱۰ درصد از راه را پيموده ايم. ببينيد چقدر كار داريم؟ بنابراين كاري نيست كه راحت به نظر برسد.
اين حرف درستي است اما چقدر زمان نياز است؟
ما يك سري اهداف كوتاه مدت داريم كه سعي مي كنيم ظرف مدت يك ماه خودمان را طوري آماده كنيم كه شبيه چيزي باشد، شبيه يك تيم، منتهي اين زمان بسيار كوتاه است. ما در اين مدت با برخي كارها مواجه هستيم كه بسيار مشكل است. ما مجبوريم تيم تشكيل دهيم، مجبوريم بازي سازي كنيم و در نهايت نتيجه كسب كنيم. آنقدرها كه به نظر مي آيد كار راحتي نيست. بايد صبور بود و اصرار داشت. كاري نيست كه به راحتي بتوان حلش كرد. كسي كه اينطور فكر كند، قطعاً مسير غلطي را انتخاب كرده است يا اين كه بايد حداقل ۶ بازيكن خريد كه بازيكنان كاملي باشند، فوري آماده شوند، تا بتوانيم ظرف يكماه و نيم يا دو ماه آماده شويم. بنابراين اينها نكات متفاوتي هستند. پيش روي من فقط كار است، چه كوتاه مدت و چه بلند مدت. حالا بايد با هم طي مسير كنيم. بايد هواداران ما كمك كنند، علي رغم احساساتشان نسبت به شخص ديگري. پرسپوليس باشگاه مردمي است و من براي اين نكته بسيار احترام قائل هستم. چون منشا من هم از چنين باشگاهي است و مي دانم وقتي هواداران روي دوششان شما را حمل مي كنند چه معنايي دارد. آنچه را كه من مي توانم قول بدهم، اين است كه توان و روحم را در خدمت پرسپوليس قرار دهم. بقيه را نمي توانم قولي بدهم.
|
|
اين بازيكنان چقدر با آن چيزي كه بايد باشند فاصله دارند؟ چه چيزهايي را ياد گرفته اند كه الان بايد عوض شود.
به سختي مي توان اين مسئله را بيان كرد. هر بازيكني از نكات مثبت و منفي خودش برخوردار است. بايد تلاش كرد كه جوانب مثبت قضيه را رشد داد و طبيعتاً جوانب منفي را اصلاح كرد. اينها فقط در اثر تمرين حل مي شود. بازيكناني كه فقط زبانشان كار مي كند، بازيكن نمي شوند. شايد زماني مي شد به اين شيوه بزرگ شد، ولي حالا در فوتبال مدرن از نتيجه بدون كار خبري نيست. من به بازيكنانم گفتم كه هيچ كسي به ركورد هاي جهاني وقتي كه فقط از زبانش كار كشيد نرسيد بلكه فقط با اعتماد به نفس و انگيزش دروني اين كار انجام مي شود.« من مي توانم» اين جمله مهمي است. فقط به همين شيوه مي شود پيشرفت كرد. شما مصاديق زيادي در تاريخ داريد. شما در جنگ با عراق پيروز شديد، چرا؟ چون، ميل و اراده زيادي داشتيد. تعصب بسياري از مردم نسبت به اين كه كشور را بايد رهايي داد سبب اين امر شد. ورزش نوعي جنگ است عليه مرزهاي محدوديت. اگر شما دوست داشته باشيد طبيعتاً اين سقف ها را در هم مي شكنيد. هيچ شكي نيست. فقط بايد بخواهيد. بايد اراده تان را قوي كنيد كه من مي توانم، من از پس اين كار برمي آيم. آيا مانعي هست؟ افراد عادي مثل من و شما هستند كه مي توانند ركوردهاي جهاني را رقم بزنند. حالا يكي توانايي اش كمتر است يكي بيشتر. البته هر كسي نمي تواند دونده خوبي باشد، همانطوري كه هر كسي نمي تواند فوتباليست خوبي شود. اينها استعداد ها هستند ولي استعداد ها فقط ۱۰ درصد از قضيه را تشكيل مي دهند، ۹۰ درصد ديگر كار است و آن هم كارهاي بزرگ. شما اول بايد از لحاظ ذهني توانايي اين را داشته باشيد كه بگوييد مي توانيد اين كار را انجام دهيد.
تمرين غلط، روي بدن و فكر ورزشكار تاثير گذار است. در اين مدت چه قدر با نحوه تمرين غلط در زمان گذشته مواجه شده ايد؟
من نمي خواهم راجع به كار ديگران اظهار نظر كنم و دوست ندارم در مورد كار همكارانم حرف بزنم. هر كدام از همكارانم دوست دارند به بهترين وجه كار كنند. فكر مي كنم كه من بايد چه كار كنم و وظايفم چيست. بنابراين من مي دانم كه بازيكنان به چه نياز دارند و روي چه نكاتي بايد كار كنم. به همين دليل نمي خواهم در مورد آنچه قبلاً گذشته اظهار نظر كنم.
اگر در فولاد امكان بازيكن سازي و تفكر در مورد بازي زيبا وجود داشت اين جا فقط پيروزي مطرح است. براي پيروزي هم به ابزارهايي نياز است. چقدر اين ابزار را در اختيار داريد؟
درست است، كاملاً حق داريد. وضعيت فوتبال ايران تغيير كرده است. از دو باشگاه پيشروي كه سال هاي متمادي در ايران فعاليت مي كردند، الان در كنارشان باشگاه هاي ديگري سر در آورده اند كه وضعيت را كمي بالانس كرده اند. الان پاس آمده، سپاهان پديدار شده، فجر، فولاد و ذوب آهن همه باشگاه هايي هستند كه اغلب نزديك به صدر جدول بوده اند و اين گرايش باز هم ادامه خواهد يافت. چرا؟ پيشتر، پرسپوليس و استقلال به راحتي قادر بودند كه بازيكن بگيرند ولي امروز كار بسيار سخت شده. امروز بسياري از بازيكنان جوان ترجيح مي دهند كه در باشگاه هاي خودشان باقي بمانند. زيرا الان متوجه شده اند كه از باشگاه خودشان راحت تر مي توانند به تيم ملي برسند. الان نيازي ندارند كه از پرسپوليس به تيم ملي برسند. شما درست گفتيد، ما به دنبال نتيجه هستيم. منتهي الان بايد كادر بازيكنان خود را آماده كنند تا از طريق روند تمرينات، به جاي يك نفر، ۴ بازيكن به تيم ملي بدهند. هواداران هم بايد بدانندكه ديگر اوضاع مثل سابق نيست و تا مدتها هم به شكل سابق برنخواهد گشت. حالا اين جا قدرت مالي باشگاه مطرح خواهد شد، قدرت سازماني باشگاه ها و اين كه چه كسي زودتر به سمت بازيكن سازي روي بياورد. در باشگاهي مثل پرسپوليس خيلي سخت است، چون به طور همزمان فقط بايد به سمت نتيجه پيش برود. چون هوادارانش هميشه به فكر قهرماني هستند. حالا مي بينيد كه در چه شكافي به سر مي بريم؟ از يك سمت درخواست ها را پيش رو داريم و از طرف ديگر امكانات را. فكر مي كنيد به طور اتفاقي سپاهان ۸ يا ۹ امتياز با پرسپوليس فاصله گرفته؟ نه، بنابراين نبايد خود را با جايگاهي كه در جدول كسب كرده ايم فريب دهيم. بايد بر آورد دقيقي از كل اوضاع جاري به عمل آورد. حالا بايد فكر كنيم كه چه كار بايد كنيم كه دوباره به اوج جدول برگرديم. اينها نكات استراتژيك هستند.
بحث اين است كه يكي از ابزارهاي قهرماني وجود مهره هاي لازم است. آيا مهره هاي تيمتان كامل هستند؟
در اين لحظه ما به برخي بازيكنان براي بعضي پست ها نياز داريم. آن وقت مي توانيم مدعي شويم كه به سمت قهرماني مي رويم. بايد تقويت بشويم، از بازيكناني در پست هاي تخصصي در خط دفاع يا حمله و بخش ميانه زمين. مي گويم در برخي جاها نه همه جا. ما بايد به بازيكناني كه داريم ايمان داشته باشيم و من هم دارم ولي اين كادر خيلي كوچك است. مربي بسيار بدي خواهم بود اگر به موجودي ها ايمان نداشته باشم. ولي بايد در نظر بگيريم كه بدون كادر خوب نمي توانيم به هدفمان فكر كنيم.
حالا اگر مهره هايي كه نياز است، باشگاه نتواند جذب كند، چه كار مي كنيد؟
نمي توانم پاسخي به سوالات فرضي بدهم كه چه مي شود اگر فلان اتفاق نيفتد. من دوست ندارم بر اساس فرضيات حرف بزنم. شما چه مي دانيد وقتي بيرون مي رويد چه اتفاقي برايتان مي افتد.
ولي احتمال آن وجود دارد.
بله، هميشه وجود دارد ولي من تا زماني كه اعتقاد داشته باشم كه ما قهرمان مي شويم، دوباره فلسفه ديگري به عنوان جانشين در ذهنم دارم. اگر مقابل برزيل هم بازي كنم به پيروزي فكر مي كنم. هر باري كه به زمين برويم به پيروزي فكر مي كنم ولي گاهي مي شود و گاهي نه. تيم هاي بزرگ بازيكنان بزرگ دارند ولي مطمئن نيستند كه قهرمان مي شوند. نمونه آن سه يا چهار سال پيش بود كه اينترميلان بهترين بازيكنان دنيا را خريد ولي در نهايت در بدترين جاي ممكن ايستاد. آنچه در تاريخ باشگاه نظير نداشت، هفتمي، چه كسي مي توانست اين را پيش بيني كند؟
چه راه حل جانشيني در صورت عدم جذب بازيكنان مورد نظر داريد؟ مثلاً بازيكن سازي يا...
ما بايد به صورت موازي روي هر دو نكته كه اشاره كرديد كار كنيم. به خاطر همين گفتم كه كار سخت است.
از تيم هاي پايه اي پرسپوليس ديدن كرده ايد؟ كسي را پسنديده و انتخاب كرده ايد؟
نه، ولي از دو سه بازيكن جوان دعوت كرده ايم كه واقعاً قابل توجه هستند. كار با آنها مقرون به صرفه است.
آنها از كجا آمده اند؟
از اميد و جوانان پرسپوليس. آنها واقعاً خوب هستند ولي حالا بايد ديد كه به چه شكلي مي توان آنها را تربيت كرد. آنها زمينه اش را دارند، ولي بايد كار كرد و نتيجه را ديد.
اين ذهنيت در مورد شما وجود دارد كه هرچقدر كه مهره از تيمتان مي گيرند، باز يك بازيكن جديد رو مي كنيد. آيا در پرسپوليس هم مي توان به چنين وضعيتي اميدوار بود؟
فكر مي كنم كه بلدم چكار كنم. فكر مي كنم بتوانم بازيكن مستعد را تشخيص دهم و بدانم كه چگونه بايد با او كار كنم. وقتي بازيكنان را پيدا مي كنم بايد با آنها كار كنم تا آماده شوند. وقتي با بداوي كار مي كردم او فقط ۴۸ كيلو بود. مي دانستم بايد جرم ماهيچه هايش را افزايش دهم. آن هم با تغذيه و كار خوب ميسر بود. در اينجا هم همينطور است. تمام اين كارها برنامه ريزي نياز دارد. اين يك كار تمام عيار است.
باشگاهي مثل آژاكس، علاوه بر قهرماني به بازيكن سازي و صدور آنها نيز توجه زيادي دارد. اين يك روش اقتصادي عالي است. آيا در پرسپوليس چنين وظيفه اي از سوي مديران باشگاه به شما تفهيم شده است؟
من اين شانس را داشتم كه مدتي در آژاكس باشم. كلاً من برنامه مي نوشتم براي فوتبال كرواسي. اين كار را بلدم. پرسپوليس بايد وارد اين مسير شود. پرسپوليس واقعاً و بدون هيچ اغراقي قادر است ثروتمندترين باشگاه آسيا شود. اگر استراتژي اي را كه شما گفتيد طي يك برنامه ۱۰ ساله پياده كند، آن وقت پرسپوليس مي تواند آن چيزي شود كه آژاكس است. مي تواند آژاكس آسيا شود. آنقدري كه بچه هاي مستعد در ايران هستند، فوق العاده است. فقط بايد آنها را در چارچوب كار منظمي وارد كرد. اين كار حداقل ۶ تا ۷ سال طول مي كشد. آن وقت شما بازيكني را توليد كرده ايد كه ارزش اش در بازار جهاني، ۱۰ ميليون دلار است. فقط بايد شرايط را ايجاد كرد.