اشاره: تنها دويست سال است كه مبل وارد خانه ها شده و از يك وسيله اشرافي و تجملي به يكي از اثاثيه هاي مهم هر خانه اي تغيير شكل و كاربري داده است. مبل چيست؟ يك حريم كوچك و شخصي كه در بزرگترين فضاي مسكوني به انسان اين اجازه را مي دهد كه راحت و بدون آن كه از نشستن خود خسته شود، لحظه اي تأمل كند، صدها هزار سال است كه انسان مي نشيند، اما زمان زيادي نيست كه ياد گرفته راحت و اصولي بنشيند تا استراحت كند. مبل معرف سليقه هر خانواده است، مهم نيست كه چقدر دوام دارد يا حمل و نقل آن آسان است، اصل، در زيبايي و منحصر به فرد بودن مبل است. بنابراين براي يك طراح مدرن چه شيئي با ارزش تر از مبل. وسيله اي براي انسان تا هويت و استقلال شخصي خود را به بهترين روش ارائه دهد. ژان پرووه، بنيانگذار طراحي اي است كه بر اسا س آن مبل را طوري طراحي كرده كه با تركيب ميز و كمد، امروزه به آن مبلمان گفته مي شود. شيوه هاي هنري و خلاق اين طراح در قالب مطلبي كه از نشريه معمار نقل مي شود، در پي مي آيد.
حسن مهرابي
با ورود جلوه هاي پست مدرن در سبك زندگي و تجلي عيني الگوهاي آوانگارد در توليد ايده و محصول، طراحي هر روز بيش از پيش تبديل به يكي از حلقه هاي بازار مي شود. تحول ماهيتي علم به تخصص، كه در اوايل دوره مدرنيته و بر اساس سازمان اجتماعي جديد توليد گسترش يافت، در عين تأكيد بر فلسفه تاريخي و تحليل تكامل اجتماعي از طريق استدلال تاريخ گرايانه با ستايش دستاوردهاي تكنولوژيكي و تكريم تحولات پرشتاب اجتماعي، در امحاء فرديت مستقل انسان معاصر نقش چشمگيري داشته است.
سيطره مكتب باوهاوس در حوزه معماري و هنرهاي تجسمي در آغاز پيدايش مدرنيسم مبتني بر وفاداري شكل محصول به عملكرد و تجلي عملكرد در ساختار كلي محصول بود. پس به ناگزير نمايش عملكرد در ساختار به نماد تبديل شد.
به عبارتي بهتر، كل محصول نماد عملكرد آن بود و عامل زيبايي ناگزير به مثابه يكي از عناصر ارزشي، محصول جنبه اي از ارزش هاي عملكردي آن به شمار مي آمد كه در طي روند طراحي و سازوكارهاي آن خلق مي شد.
از اواخر قرن نوزدهم طراحي مبلمان و محصول به پروسه اي مشخص تبديل شد كه از تكنيك جديد و روشهاي نوي توليد و فرم دهي مواد جديد و ماشين به عنوان يك نيروي مثبت و خلاق در توليد معيارهاي جديد زيباشناختي بهره مي برد.
در نتيجه اين تحولات طراحان توانستند محصولاتي كاملاً متفاوت در مقايسه با محصولات دوره هاي گذشته خلق كنند. در نيمه اول قرن نوزدهم تكنولوژي كه تازه به عرصه توليد انبوه پا گذاشته بود، از نظر صرفه اقتصادي و توجيه روش هاي توليد حرف آخر را مي زد. در نيمه اول قرن بيستم تجربه طراحي خلاق مبناي مفهوم توليد انبوه و هماهنگي با مواد جديد بود. در اين دوره فولاد ساختماني حضور چشمگيري در طراحي داشت.
پس از جنگ جهاني دوم تكنيك هاي جديد توليد و مواد صنعتي مانند آلياژهاي آلومينيوم، فرآورده هاي چوبي فرم پذير و پلاستيك با نيازهاي جديد هماهنگ شدند و استانداردها شكل گرفتند. ويژگي عمده اين مواد، سبكي و قابليت جابه جايي آنها بود. بررسي و توسعه اين مواد و تكنيك هاي جديد وابسته به تجربه كار با فريم هاي آلومينيومِي، فنرها، سطوح لاستيكي، پوشش هاي پلاستيكي، قطعات قالب گيري شده پلاستيكي و انواع رزين ها بود.
محصولات توليد شده در اين دوره از چنان كيفيت هاي فرمي و صلابت ساختاري برخوردار بودند كه هم اكنون مانند شاهكارهاي دوران كلاسيك دست نيافتني و اسطوره اي جلوه مي كنند.
اما طراحي اين دوره نماينده نوعي تفكر مستقل از بازار بود و ضرورتاً نمي توانست تحت فشار عوامل بازار قرار بگيرد. به نظر مي رسيد طراحي در آغاز دوره مدرنيسم پتانسيلي بيشتر از خلق تجريدي اشياء داشت و مي توانست در ظهور كاست هاي اجتماعي خاص كه حتي مناسبات اقتصاديشان نيز از آرمان هاي اجتماعي شان تأثير مي پذيرفت واقع شود.
ژان پرووه يكي از طراحان گمنام اين دوره و يكي از بنيانگذاران طراحي مبلمان در اين دوره است. او با وفاداري به ايده آل عدالت اجتماعي و تعهداتي كه وظيفه او را به عنوان يك شهردار پس از جنگ تعيين مي كرد، رؤياي مسكن صنعتي را به عنوان الگوي بازسازي مسكن براي طبقات فرودست اجتماعي پيش روي خود نهاد.
پرووه اولين كارگاهش را در ۱۹۲۳ تأسيس كرد. پس از آن اين كارگاه آهنگري را به سرعت به يك كارگاه مجهز براي اجراي ايده هاي اجتماعي اش تبديل كرد. پروسه توليد كه با مشاركت تكنسين هاي شركت، كتاب هاي راهنما و كارگران اداره مي شد مستلزم شركت فعالانه همه عوامل توليد بر اساس منافع مشترك تك تك آنها بود. براي پرووه تصور چپاول نيروي كار جاذبه اي نداشت. در كارگاه او ايده ها فوراً به نمونه هاي پروتوتايپ تبديل مي شد و تكامل هر ايده به يك محصول ساخته شده در سايه مشاركت فعال و خلاق فرد فرد عوامل مرتبط با آن عينيت مي يافت.
پرووه اين روند را در فرماليسمي شخصي و بر اساس معيارهاي عيني كشف كرده بود. مسائل مربوط به توليد مانند قابليت ها و ظرفيت هاي خطوط توليد، زمان، ارزش خدمات و... به تعريف معيارها و ضوابطي منجر شد كه به وسيله آنها مي توانست فرم هاي مناسب را محقق كند. اين نوع درك از پروسه توليد خود به خود مقدمه خلق فرم هاي عيني مستقل از وسوسه هاي فرماليسم شد. او با فرم هايي كار مي كرد كه مضموني صريح و روشن داشتند و داراي ارزش هاي بياني برتر در توليد انبوه بودند. در سال ۱۹۴۲پرووه خانم و آقاي ايمز را در حالي كه در پي كسب تجربه بيشتر در زمينه كار با پلي وود خميده بودند در شركت چوب پلي وود ملاقات كرد. در حقيقت ايمز هم انگيزه مشابهي براي درگيري كامل در پروسه ساخت داشت. اين آشنايي منجر به همكاري مشترك در تجربه كار با پلي وود خميده شد. هر چند به محض حصول نتايج كاربردي آنها پروژه را به ادوارد ايوانز تحويل دادند.
پرووه به كارگاهي مجهز به آخرين ابزارهايي نياز داشت كه به او امكان آزمايش دقيق رفتار و خاصيت ورق هاي فلزي و امكان توليد انبوه مبلمان را با مواد پيشرفته مي داد. اين كارگاه را خود او تجهيز كرد. از هنگامي كه به عنوان يك آهنگر شروع به كار كرد هيچ گاه ترديدي در انتقال اسرار و تجربيات حرفه اي كار با پروفيل خم شده فلزي، تكنيك هاي جديد فرم دهي، اتصال و جوشكاري سطوح فلزي نداشت. شارلوت پريان مي گويد: در اين دوره، پروسه به كارگيري سطوح فلزي براي ارتباط با معماري مهم بود. با شروع روند فرم دهي خودكار سطوح فلزي در صنعت اتومبيل، به وسيله كرايسلر و سيتروئن در ۱۹۲۰، استخدام هنرمنداني كه قادر به كار خلاق با اين روش هاي جديد بودند منجر به ارائه مدلي جديد براي زندگي شد. آنها امكانات تعريف دوباره ساختمانهاي بسته و فضاهاي داخلي ملا ل آور فراهم مي كردند، فضاهايي كه خود به خود ارزش هاي ارائه شده در اشكال زيباي متحرك در اتومبيل ها و هواپيماها را تداعي مي كردند.
|
|
شايد جذابيت هاي چنين چالشي لوكوربوزيه را به مشاركت در پروژه طراحي سيتروئن ترغيب كرد و به اشتياق ديگر طراحان به تجربه طراحي سكونت گاه ها و مبلمان ماشيني دامن زد. آن چنان كه پرووه مي گفت: ... و من آزمودم كه همه اين تكنيك ها مي توانند با هر چيزي منطبق شوند. حتي با مبلمان!
خانه هاي پرووه متحرك، مدولار، ارزان، عملي و قابل استفاده بودند، آنها به طور خوش بينانه اي به خانه هاي بهتر آينده اشاره مي كردند و مبلمان او به رغم صلابت فرمي و كاربردي آلترناتيوهاي بصري بودند كه با رنگ هاي روشن بدنه اتومبيل ها رنگ آميزي مي شدند و بسيار كاربردي بودند، اغراق پرووه در نمايش اتصالات: پيچ هاي نمايان جوش هاي خشن و بست هاي ساده در تركيب مواد متفاوت، ضمن ارائه فرم هاي هماهنگ و تازه. نشانگر موضع تمسخرآميز او در مقابل خصلت دكوراتيو مبلمان سنتي فرانسه است.
اولين نمايشگاه اتحاديه هنرمندان مدرنيست ( M.A.U ) در ۱۹۳۰ عرصه اي براي نمايش توانايي هاي خلاق پرووه در تبديل شخصيت صلب و بيروح فلز به ماده اي فرم پذير و قابل انعطاف ، كه مي توانست با چرم به شكلي لطيف تركيب شود و حداكثر كارآيي را فراهم كند، محسوب مي شد. صندلي راحتي كه او در ۱۹۲۸ براي هديه ازدواج خواهرش طراحي كرد، با استفاده از يك سيستم فلزي نامرئي و به كارگيري نشيمنگاهي كه در امتداد يك ريل مي لغزيد، منجر به تعريف آسايش مكانيكي شد. ايده اي كه مي توانست مكمل مفهوم موردنظر لوكوربوزيه يعني ماشيني براي استراحت باشد. اين صندلي كه نخستين قطعه مبلمان شناخته شده پرووه است پيشداوري هاي رايج در مورد خصلت غيرقابل انعطاف فلز را باطل مي كرد.
هنرمندان M.A.U پيرو ديدگاه پيشروي بودند كه تا حد زيادي خارج از حيطه نفوذ آموزش ها و تئوري هاي آكادميك شكل گرفته بود و به نوعي محصول تلاش ها و سلوك خودشان بود. آنها در سايه تلاش و كار مداوم، با درگير شدن كامل در پروسه توليد از طراحي تا ساخت و استفاده از تجارب صنعتگران محلي و بومي خالق زبان انقلابي و خاص خودشان شدند.
مقابله با فرماليسم مدرنيته و تلاش براي از ميان برداشتن انواع الگوهاي مرسوم زيباشناسي براي پرووه اقناع كننده مي نمود. جو حاكم كه نقاداني مانند ايلين گري را تغذيه مي كردند، استفاده طراحان آوانگارد از لوله هاي فنري و پوشش آبكاري كروم را پر خرج، شكننده و سرد وبي عاطفه قلمداد مي كرد. در اين شرايط طرح هاي صريح و شجاعانه پرووه كه بر نمايش جنس اصل مواد و اغراق در نمايش اتصالات صنعتي و تركيب مواد نامتجانس، تأكيد داشت و در هيئت يك تحول فراگير وارد جامعه طراحي شد، طبيعت خلاق و سخت كوش او را نشان مي داد.
بازبيني كارهاي پرووه امكان روشن شدن برخي از زواياي پنهان الگوهاي طراحي مدرن را فراهم مي كند. آفرينش اشياء كاربردي با استفاده از مصالح خشن، بدون هيچ گونه كوششي براي پنهان كردن ويژگي هاي اصلي آنها و رسيدن به يك بيان لطيف شاعرانه و سرشار از كمال و زيبايي كه هنوز هم براي بيننده جذابيت دارد، فقط از شخصيت هايي از جنس پرووه برمي آمد. پرووه نمونه اي گمنام از طراحاني است كه ارزش هاي ساختاري محصولاتشان همواره فراتر از معيارهاي بازار قرار مي گرفت.