سه شنبه۱۸شهريور ۱۳۸۲- سا ل يازدهم - شماره ۳۱۶۲ - Sep.9, 2003
كودكان آمنه
013565.jpg
چشمهايم ديگر نمي بيند. گوش هايم ديگر نمي شنود. چرا كه هواي ديدنم پر شده است. چرا كه گوشهايم از صداي شاد و معصوم كودكان آكنده است.
راهروها ما را به اتاقي مي رسانند، اتاقي پر از اميد. اميدي بنشسته در ديدگاني كه تو را شادمانه مي نگرد و به صداي بلند سلامت مي گويند: سلام! سلام!
دلم مي لرزد. دستم مي لرزد. دستها را مي گشايم، همه را در آغوش مي كشم و مي بوسم. به چشمهايشان مي نگرم. آن ته، در آن ژرفاي ساده و نزديك انسانهايي را مي بينم كه چه ساده و بي نظير زندگي را مي نگرند. همان نگاه كه شايد كمتر بتواني در بزرگترها از آن سراغ بگيري.
كودكان آمنه، كودكان انتظار، كودكان اميد، كودكان خيال. كودكاني كه بي پدري، كودكاني كه بي مادري، كودكاني كه فقر، بيماري، آنان را به اين گوشه تارانده است.
و در ميانشان پرندگاني كه شكسته،  شكسته پريدن را مي آموزند و آهسته، آهسته بزرگ مي شوند. كودكاني معلول كه اين حق را به آنها داده اند، دست كم در سپيده دم زندگيشان، بودن را بهتر تجربه كنند. هر چند شايد همين شكسته بالي شان دليل محروميت آنها از فضاي گرم و سرشار از مهر خانواده باشد. يا شايد فقرشان؛ يا حتي پدري كه در زندان روزهاي پرمصيبت خود را سپري مي كند و كودكش به ناچار در اين گوشه، محروميتي ديگر گونه را مي چشد. اما محروميت از هر نوع و به هر سبب كه باشد، تو اينجا كودكاني را شاهد هستي كه آن قدر نمي شود ميانشان فرق گذاشت؛ همه يكسان و برابر، از فضايي دلنشين و مهرپرور بهره مندند و به همه همان امكان مساوي را داده اند تا بزرگ شوند.
درست، سروش لب شكري است، بهرام پنج نوبت پاهايش عمل شده است و هنوز مي لنگد، سينا شكافي در كام خود داشته جراحي شده، جلال ناراحتي كليه دارد و دياليز مي شود، فربد قطع عضو شده است، پرستو مشكل ذهني دارد، سوزان با موهاي سفيد و نرمش و چشمهايي كه زالي بدان رنگ بخشيده و مردمكي كه تو را لرزان ، لرزان مي نگرد و شايد تنها شبحي از تو را مي بيند، چرا كه بيناييش كم است، سميرا دستهايي كوتاه دارد، يا سر پاهايش كوتاه است و دستانش بي انگشت، فرهاد پاهايي پرانتزي دارد وآن ديگري بازو ندارد و دستانش به كتف آويزان است و... ولي همه اينها كنار حسين و شيما و ساناز و آتنا، كنار عليرضا و محمدرضا و اميرحسين و رضا، كنار همه بچه هاي سالمي كه آنجا زندگي مي كنند، هيچ در خود احساس تفاوت نمي كنند و تو نيز در آنها نمي تواني تفاوتي ببيني. گرچه آن يكي چشمهايش نمي بيند، ديگري روي صندلي چرخدار نشسته، آن يكي عصا دارد و از پروتز استفاده مي كند، پاهاي آن يكي بارهاعمل شده تا حالت آويخته و قطعه، قطعه اش ترميم شود ولي باز، تو همه را يكسان مي بيني. چرا كه اينجا روحي انساني حاكم است.
روحي كودك، پاك،  دست نخورده، آلوده نشده و فارغ از ارزش ها و بي ارزشي هاي قراردادي كه ما در زندگي كنوني خود تجربه اش مي كنيم.
اين است كه حتي غبطه مي خوري. آرزو مي كني كودك باشي و كودك بماني چون اين فضا و اين حيات كودكي است كه به فطرت انساني نزديك تر است و از اين رو پاك است.
بله، اينجا مي توان به سادگي برابري را به نظاره نشست. اينجا مي توان فهميد كه مشيت الهي يعني چه و چرا خواست خداوند بر اين قرار گرفته كه به يكي دست ندهد، چشم ندهد، پا ندهد. شايد گذاشته باز هم فكر كنيم تا بفهميم برابري همه در آن چيزي نيست كه معيارهاي ما مي گويد. چون همان كودكي كه به جاي دست تنها چند انگشت روي كتف خود دارد، با همان انگشت ها تمام كارهايش را خود انجام مي دهد. ابتدا فكر مي كنيم طبيعت ناقص است ولي همين نقص را مي بينيم خود به گونه اي ديگر جبران كرده. چرا كه در خانه و مدرسه اين بچه  همان بچه  است. در باغ همان، سركلاس همان و در تفريح همان. چون اين همان روح واحد انساني است كه همه از آن بهره برده اند و همين امر سبب شده فكر كنيم واجب است كودكانمان به سبب برخورداري از همين روح مشترك از امكاناتي مشترك، محيطي مشترك براي رشد و بر باليدن برخوردار باشند. اين است كه مي بينيم ، امروز ديگر آن كودك معلول را از ديگر كودكان جدا نمي كنند،  همه را زير يك سقف و بر اساس يك نظام فراگير، آموزش مي دهند و اسباب رشدشان را فراهم مي كنند و زندگي انساني و خالي از رنج را برايشان مهيا مي كنند.
فضاي شيرخوارگاه طوري است كه كودك در آن كمتر احساس سردي مي كند و در عوض خود را بهره  مند از گرمي خانواده بيابد. گرمي خانواده اي كه كودكياران در عين خستگي با دستهاي پرمحبت خود به آنها عرضه مي كنند. اتاق بازي ، اتاق تلويزيون، اتاق خواب، غذاخوري، سرويس بهداشتي مناسب و از همه مهمتر گرماي توجهي بي شائبه از سوي انسانهايي فداكار كه سهمي از محبت انساني خويش را نثار اين كودكان مي كنند.
اتاقي كه به آن دعوت مي شويم تا با مسئول شيرخوارگاه مصاحبه كنيم، بزرگ و مرتب است. ميز و صندلي و گل و رايانه و تلفن. قاليچه اي كوچك و كتابخانه اي با كتابهايي آشنا. فرهنگ فارسي، نهج البلاغه، مثنوي معنوي ، تاريخ جهانگشاي جويني، دايره المعارف بزرگ زرين و ادبيات سياسي ايران.
دو تابلوي نقاشي و تصوير كودكاني خوشحال بر ديوار به چشم مي خورد.
از دكتر رويا جم زاده، مسئول مجتمع حمايتي و خدمات بهزيستي شيرخوارگاه آمنه درباره كودكان معلول شيرخوارگاه، تعداد و شرايط نگهداري شان مي پرسيم، مي گويد: «وظيفه  شيرخوارگاه حمايت و نگهداري از فرزندان بي سرپرست و بدسرپرست از شيرخوارگي تا سن دبستان است. در كنار بچه هاي سالم ما در حال حاضر حدود ۵۴ كودك معلول هم زندگي مي كنند كه داراي معلوليت هاي مختلف هستند، از جسمي تا ذهني، تا حدي كه قابل نگهداري در كنار بچه هاي سالم باشند. اين كودكان جداگانه نگهداري نمي شوند بلكه در كنار بچه هاي سالم زندگي اجتماعي مناسبي دارند و مي توانند از رفتارهاي بچه هاي سالم الگوبرداري كنند و يك زندگي معمولي داشته باشند. البته تعدادي از اين كودكان نياز به مراقبتهاي خاصي دارند و نگهداري آنها كمي سخت  است ولي تا آنجا كه قابليت سازگاري داشته باشند و آموزش پذير و تربيت پذير باشند، آنها را در كنار بچه هاي عادي نگهداري مي كنيم. چون فردا بايد وارد اجتماع شوند و ديگر در آنجا تفكيكي وجود ندارد و بايد بتوانند در كنار افراد سالم به طور مساوي از همه امكانات اجتماعي بهره مند شوند.»
* پس در واقع معلوليت هاي شديد اينجا نگهداري نمي شوند؟
- ما جداگانه نگهداري نمي كنيم. معلوليت جسمي كودكان ما در حد نداشتن دو دست، نداشتن يك پا، كوتاه بودن دست و پا است يا فلج مغزي است كه باعث مي شود كودك از ويلچر استفاده كند. معلوليت ذهني در كودكان ما از نوعي است كه در آنها معلوليت هاي رفتاري بر جاي گذاشته است. يك كودك ناشنوا و يك كم شنوا داريم و يك بچه كم بينا هم داريم كه همه در كنار بچه هاي ديگر زندگي مي كنند.
يك بچه ديابتي هم هست. كودكي هست كه به خاطر بيماري ژنتيك مشكلات استخواني دارد و نيازمند مراقبتهاي ويژه است. يك مورد هموفيلي هم هست. همه اينها هم معلوليت به حساب مي آيند ولي ما سعي كرديم با مراقبتهاي خاص از آنها در كنار بچه هاي سالم نگهداري كنيم.
* آيا براي نگهداري توام اين كودكان، كودكياران و مربي ها بايد آموزش خاصي ببينند؟
- كودكيارهاي ما در واقع دوره خاصي براي نگهداري از بچه ها ديده  اند. جايي كه اين بچه هاي معلول قابليت  سازگاري با بچه هاي عادي را دارند، كودكياران با مراقبتهاي ويژه تر از آنها در كنار بچه هاي عادي نگهداري مي كنند.
* مددكاران چه وظيفه اي دارند؟
- يكي از قسمتهاي بسيار مهم ما در شيرخوارگاه، بخش مددكاري است. اين بخش در زمينه پذيرش و ترخيص بچه ها فعاليت مي كند. همچنين پي گيري در رابطه با پيشينه  اجتماعي بچه ها به عهده مددكاري است تا بفهميم آيا به خانواده  كودك دسترسي وجود دارد و يا او بستگان نزديكي دارد يا خير. اگر كسي از بستگان كودك را پيدا كنيم، مددكار تلاش مي كند كودك به آغوش خانواده اش بازگردد. اگر خانواده اش بضاعت مادي نداشت، از لحاظ مادي پشتيباني مي كنيم تا كودك نزد بستگانش بزرگ شود. اگر هم محرز شد چيزي از پيشينه اجتماعي كودك در دسترس نيست، او در مجموعه ما مي ماند و مددكار در زمينه هاي ديگر فعاليت مي كند كه بيشتر حفظ ارتباط اجتماعي كودك با جامعه است. مثلاً اگر بچه  شرايط فرزند خواندگي داشته باشد، در اين مقوله جاي مي گيرد، يا در مقوله هاي ديگر مثل امين موقت، سرپرست داوطلب و... همچنين مددكار در زمينه بيمه كردن بچه ها، افتتاح انواع حسابها براي آنها از طريق افراد خير مثل حسابهاي پس انداز، مسكن و... فعاليت مي كند.
* منظورتان افتتاح حسابهاي شخصي براي كودكان است؟
- بله. در واقع سعي مي كنيم آتيه بچه ها تأمين باشد. اين كار از طريق خيرها انجام مي شود و مددكارهاي ما به اين امور رسيدگي مي كنند.
* يعني خيرين به اين جا مراجعه مي كنند؟
بله، افراد خير به اينجا مي آيند، نيت خود را مي گويند كه مثلاً مي خواهند در زمينه نيازهاي روزمره بچه ها كمك كنند، براي آتيه آنها كاري بكنند،  هزينه  تحصيلي بچه ها را متقبل شوند يا بيمه درماني خاصي براي بچه ها در نظر بگيرند، كه ما راه هاي مختلف كمك رساني را به آنها نشان مي دهيم.
* شرايط فرزندخواندگي چگونه است؟
- متقاضياني در اين رديف قرار مي گيرند كه طبق گواهي پزشك صاحب فرزند نشوند و يا اين كه پنج سال از ازدواج آنها گذشته و با اين كه پزشك مشكلي تشخيص نداده، ولي صاحب فرزند شده اند. چنين زوجهايي دادخواست مبني بر قبول سرپرستي يك طفل به مجتمع قضايي مي دهند و پس از تعيين صلاحيت آنها در دادگستري و طي مراحل قانوني، اين زوجها با پرونده به بهزيستي محل سكونت خود معرفي مي شوند تا به كار آنها رسيدگي شود. آ نگاه در شوراي فرزند خواندگي بهزيستي شركت مي كنند و در واقع شرايط آنها آنجا هم بررسي مي شود و پس از آن كه مورد تأييد قرار گرفتند، در فهرست نوبت فرزند خواندگي ما قرار مي گيرند.
* آيا هر شرايطي كه والدين براي كودك در نظر داشته باشند، همان شرايط را لحاظ مي كنيد؟
- تنها مي توانند جنسيت بچه را تعيين كنند و البته اين كه بچه سالم باشد. مثلاً بعضي از بچه ها دچار شكاف كام يا شكاف لب هستند يا اين كه روي صورتشان ضايعه اي دارند خوب، خانواده ها هم حق دارند، بعد از پنج سال يا ده سال صاحب فرزند نشدن، مي خواهند يك كودك سالم را به فرزندي قبول كنند. اين را زوجها مي توانند تعيين كنند و البته جنسيت بچه  را. والا ما نمي توانيم ترتيبي بدهيم بروند داخل قسمتها بگردند و كودك مورد نظرشان را انتخاب كنند. چون بچه هاي بي سرپرست و بدسرپرست ما همه يك جا زندگي مي كنند.
* آيا زوجهايي هستند، يا خانواده هايي كه مراجعه كنند و متقاضي كودكان معلول باشند؟
- در طرح امين موقت، بله. در اين طرح كودكاني قرار مي گيرند كه شامل فرزندخواندگي نمي شوند و براي بردن آنها متقاضي كمتري وجود دارد يا كودكاني كه معلوليت دارند، دچار بيماري قلبي اند، تعداد انگشتان دست وپايشان كم است، دست ندارند، پا ندارند و معمولاً خانواده ها آنها را براي فرزندخواندگي نمي برند البته پيش آمده كه براي فرزندخواندگي هم برده اند. ولي در طرح امين  موقت، قبل از هر اقدامي ميان خانواده و كودك ارتباط عاطفي برقرار مي كنيم بعد كه ديديم خانواده تعلق و وابستگي پيدا كرد، آنگاه راه هاي قانوني را به آنها نشان مي دهيم. طرح امين موقت با فرزند خواندگي تفاوتهايي دارد. مثلاً اگر خانواده اي فرزند هم داشته باشد، باز بر اساس اين طرح مي تواند از بچه هاي ما نگهداري كند. ولي در فرزندخواندگي نمي شود با وجود فرزند كودك ديگري را هم به فرزندي قبول كرد. طرح امين موقت هم پس از طي مراحل قانوني قابل اجرا است. در اين مورد هم بايد دادخواستي به شعبه قضايي داده شود. زمان اين طرح نامحدود است و تا زماني كه خانواده توانايي داشته باشد، مي تواند از كودك نگهداري كند. در فرزندخواندگي اسم بچه وارد شناسنامه پدر و مادر مي شود ولي در امين موقت اين طور نيست . در فرزند خواندگي براي ارث تعهداتي وجود دارد كه در طرح امين موقت وجود ندارد.
ما بر اساس اين طرح بچه اي داده  ايم كه بيماري قلبي داشته، دو پاي مصنوعي داشته، يك پاي مصنوعي داشته، بچه اي داده ايم كه حتي كمي مشكل ذهني داشته. در اين باره مددكارهاي ما خيلي زحمت مي كشند. همه تلاش مي كنند از اين طريق به بچه هاي معلول كمك كنيم، چرا كه آينده  آنها در اجتماع قابل پيش  بيني نيست و واقعاً مردم خيلي استقبال مي كنند.
* هيچ وقت شده بچه اي را ببرند، بعد معلوم شود كه معلول است و او را برگردانند؟ در طرح فرزندخواندگي؟
- بله.
بسيار كم بوده. هر چند خانواده حق انتخاب دارد. ما نمي توانيم گله مند شويم. يك مورد نوزادي بود كه بعد معلوم شده بود ظاهراً كم بينا است و خانواده او را برگرداند. ولي اين موضوع خيلي نادر است. ما خانواده هايي را داشتيم كه بچه اي را برده بودند و بعد معلوم شده بود فلج مغزي است. با اين حال دلشان نيامده بود او را برگردانند. ولي اين موارد بسيار نادر است. چون اينجا بچه را معاينه پزشكي مي كنيم. بعد به خانواده تحويل مي دهيم. حتي از خانواده هم مي خواهيم قبل از تحويل گرفتن بچه، او را هر جا كه مي خواهد نزد پزشك ببرد و معاينه كند.
* بچه هاي بد سرپرست به چه بچه هايي مي گويند؟
- بد سرپرستي شامل كساني مي شود كه خانواده صلاحيت نگهداري را ندارد. مثلاً پدر و مادر به علتي در زندان به سر مي برند و كسي از بچه  نگهداري نمي كند. يا پدر و مادر از هم جدا شده اند و هيچ كدام حضانت بچه را نپذيرفته اند و تحويل سازمان بهزيستي داده  اند. بنابراين پيشينه اين كودكان مشخص است و پدر ومادرشان شناخته شده اند.
*  آيا در ميان كودكان بدسرپرستي كه اينجا نگهداري مي شوند، بچه هاي معلول هم وجود دارند كه خانواده آنها را به سبب معلوليت رها كرده باشند؟
بله ، داريم . براي ديدنشان هم مي آيند .
* كودكان به چه دلايلي رها مي شوند و آيا معلوليت دليل رها كردن آنها هست؟
- تعدادي از بچه هاي ما سالم اند. تعدادي هم دچار معلوليت هستند. مثل شكاف كام و لب و خانواده حتماً فكر كرده ناهنجاري بغرنجي است و يابه خاطر فقر اقتصادي شديد، فقر فرهنگي شديد بچه را رها كرده و رفته. بعضي از بچه ها هم به خاطر مفاسد اجتماعي و معلوم نبودن پدر رها مي شوند.
* براي رها كردن ،فقر عامل مهم تري است يا معلوليت؟
- اين بايد خيلي وسيع بررسي شود. ما تنها مركز ايتام نيستيم. يك كار آماري در سطح وسيع نياز است تا با بررسي پيشينه ها معلوم كند كودك به چه خاطر رها شده؛ به خاطر فقر، به خاطر يك ارتباط نامشروع، به خاطر معلوليت و يا به خاطر فقرو معلوليت هر دو. اين نيازمند يك كار آماري در تمام مراكز ايتام ما است.
* كودكاني كه اينجا مي مانند و بزرگ مي شوند و به واحدها و مجتمع هاي ديگر مي روند، سرانجام سرنوشتشان چه مي شود؟
- تمام امكانات فراهم مي شود كه اين بچه ها بتوانند تحصيل كنند. تعدادي از بچه ها وارد دانشگاه مي شوند. مثلاً در مركز هفتم تير دخترهاي معلول ما هستند كه تعداد زيادي از آنها دانشجويند. اينها وارد دانشگاه مي شوند. بهزيستي هم از آنها حمايت مي كند. اگر شرايط مستقل شدن را داشته باشند و بخواهند ترخيص شوند، سازمان مبلغي را به عنوان سرمايه يا وديعه مسكن در اختيارشان مي گذارد. اگر شغلي پيدا كرده باشند، مشغول به كار مي شوند. اگر بهزيستي بتواند، برايشان شغلي در نظر مي گيرد. به هر حال مددكار به آنها كمك مي كند وارد اجتماع شوند و زندگي اجتماعي داشته باشند. هدف سازمان اين است كه بتواند نيروي مفيد تحويل جامعه بدهد كه ان شاء الله با تدابير و اهدافي كه دارد بتواند هر روز در اين زمينه موفق تر باشد.
* مي خواهم در مورد سختي كار رسيدگي به بچه هاي شيرخواره و معلول صحبت كنيد.
- ببينيد به هر جهت سازمان بهزيستي تدبيري انديشيده تا هر كس كه در چنين مراكزي كار مي كند، تبحر لازم را داشته باشد. بالطبع نگهداري از بچه هاي معلول هم يك تبحر و رسيدگي خاص مي خواهد، يك تخصص خاص مي خواهد. در مورد بچه هاي شيرخواره هم همين طور، كه مثلاً شير آسپيره نشود يا نوزاد دچار مشكل تنفسي نشود. چنين توجهاتي راجع به بچه هاي معلول هم هست، حتي شديدتر. آنها مراقبتهاي خاصي نياز دارند، مشكلات ويژه اي هم دارند. در مورد آموزش آنها هم همين طور. آنها كه سالم ترند از مهد كودك همين جا استفاده مي كنند. بچه هايي كه معلوليت ذهني شان مختصرتر است باز از مهد كودك خودمان استفاده مي كنند. از كلاسهاي آموزشي بيرون هم استفاده مي كنيم، كلاسهاي ورزشي ، فرهنگي، زبان، تا بچه ها ارتباط اجتماعي هم داشته باشند. ولي بچه هايي را كه معلوليت شديدتري دارند و نمي توانند از كلاسهاي بيرون استفاده كنند، به مراكز استثنايي خود مي فرستيم. مثل مهد كودك رشد. در مركزمان كلينيك توانبخشي داريم كه شامل روانشناسي، كار درماني، شنوايي و شنيداري است كه بچه هاي معلول به طور مرتب از آن استفاده مي كنند.
تهيه كننده : رضا بهار

چگونه با كودكان بيش  فعال رفتار كنيم
013560.jpg
تربيت كودك داراي اختلال بيش فعالي، كمبود توجه (AD/HD) و يا هر ناتواني ديگري گاهي مي تواند بسيار سخت و طاقت فرسا باشد. همه والدين در هنگام تلاش جهت كمك به فرزندشان دچار خشم، ترس، غم و غصه، خستگي و درماندگي مي شوند. (AD/HD) در اثر محيط آشفته و يا تربيت ضعيف والدين بوجود نمي آيد بلكه يك اختلال ارثي است. بنابر اين والدين نبايد نيروي هيجاني محدودشان را صرف سرزنش خود نمايند. اگرچه زندگي با فرزندتان در بعضي مواقع بسيار مشكل به نظر مي رسد ولي به خاطر داشته باشيد كه كودكان (AD/HD) مي توانند در زندگي موفق شوند و مي شوند. شما به عنوان پدر و مادر چگونه مي توانيد كمك كنيد تا محيطي در منزل و مدرسه بوجود آيد كه در آنجا بخت فرزندتان براي موفقيت افزايش يابد. هر چه زودتر متوجه مشكلات فرزندتان شويد بهتر مي توانيد از شكست هاي تحصيلي و اجتماعي او و نيز ابتلاي وي به ساير بيماريهاي وابسته مانند اختلالات كرداري، بزهكاري، اختلالات خلقي، اختلالات اضطرابي و گرايش به مشروبات الكلي و مواد مخدر جلوگيري كنيد. كليد به حداكثر رساندن بازده مثبت فرزندتان مداخله زودهنگام مي باشد.
يك والد مؤثر باشيد
تا زماني كه روش قطعي درمان (AD/HD) پيدا نشده است راهنمايي هاي ذيل به شما كمك مي كند تا مؤثرترين والد ممكن براي فرزندتان باشيد.
۱- همواره در جستجوي يافتن پشتيباني از طريق دريافت جديدترين اطلاعات علمي درباره (AD/HD) باشيد. يكي از وظايف والدين كودكان (AD/HD)، ارائه اطلاعاتي در اين باره به بزرگسالاني است كه در زندگي فرزندشان حضور دارند. معلمان، بستگان و مربيان و ساير افرادي كه به نوعي در ارتباط با تربيت كودك هستند بايد بدانند كه (AD/HD) يك اختلال عصب شناختي است و در اثر مصرف زياد شكر و يا انضباط اندك بوجود نمي آيد. آنها بايد بدانند كه چگونه مي توانند به فرزند شما كمك كنند تا مطابق انتظاراتي رفتار نمايند كه براي عملكرد رفتاري مناسب لازم است.
۲- به دنبال يافتن يك ارزيابي و درمان حرفه اي باشيد. يك ارزيابي و سنجش كامل به منظور تشخيص نقاط قوت ها و ضعف هاي فرزندتان به شما و اعضاي گروه درمان كمك مي كند تا به ياري يكديگر برنامه درماني مؤثر و مناسبي را طراحي نماييد.
۳- با اطلاع از مسائل حقوقي بهترين وكيل مدافع فرزندتان باشيد. هر چه بيشتر با حقوق قانوني فرزندتان آشنا شويد بهتر مي توانيد بازده مثبت فرزندتان را به حداكثر برسانيد.
۴- در كلاس هاي آموزش خانواده كه توسط استادان باتجربه در (AD/HD) ارائه مي شود فعالانه شركت نماييد. در كلاس ها راهكار هايي را به شما آموزش مي دهند تا بتوانيد رفتارهاي خود را تغيير داده و ارتباط خود با فرزندتان را بهبود بخشيد. آموزش والدين به شما كمك مي كند تا بياموزيد:
* انتظارات، رهنمودها و محدوديت هاي روشن و باثباتي را ارائه دهيد.
* يك نظام انضباطي مؤثر را سازمان دهيد.
* يك برنامه تغيير رفتار را براي تغيير مشكل سازترين رفتارها طراحي كنيد.
* در مورد مسائل اجتماعي به فرزندتان كمك كنيد.
* قوت هاي كودكتان را بشناسيد و بر مبناي آنها توانايي هاي ديگر را بسازيد. به اين ترتيب كودك شما احساس غرور و موفقيت بيشتري خواهد كرد.
* زمان مخصوصي را در روز به كودكتان اختصاص دهيد.
۵- حمايت هايي را براي خود جستجو كنيد. والدين مي توانند با يكديگر اطلاعات را تبادل كنند و از يكديگر حمايت نمايند. تربيت يك كودك ناتوان كارآساني نيست. تربيت مستمر و عالي كودك ناتوان باعث رنج و عذاب حتي بهترين والدين هم مي گردد.
در صورت نياز، به مشاور خانواده مراجعه كنيد. اگر احساس شكست و درماندگي مي  كنيد حتماً به مشاور مراجعه نماييد.
۶- به كودك خود بگوييد كه بدون قيد و شرط او را دوست داريد و از او حمايت مي كنيد. به او اجازه بدهيد تا بداند كه ساعات سخت زندگي و مراحل هموار و ناهموار را با هم طي خواهيد كرد.
پريسا كريمي مقدم
كارشناس روانشناسي كودكان استثنايي

معلولين
اجتماعي
ادب و هنر
اقتصادي
آموزشي
انديشه
خارجي
سخنگاه آزاد
سياسي
شهري
علمي فرهنگي
محيط زيست
موسيقي
ورزش
ورزش جهان
صفحه آخر
همشهري اقتصادي
انفورماتيك
همشهري ضميمه
بازارچه همشهري
|  اجتماعي   |   ادب و هنر   |   اقتصادي   |   آموزشي   |   انديشه   |   خارجي   |   سخنگاه آزاد   |   سياسي   |  
|  شهري   |   علمي فرهنگي   |   محيط زيست   |   معلولين   |   موسيقي   |   ورزش   |   ورزش جهان   |   صفحه آخر   |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |