گفت و گو: بهار برهاني
عكس ها: مسعود پاكدل
به همين سادگي! نشستيم و خنديديم به زشتي ها، حماقت ها، سادگي و زور و اجباري كه «هر كي» با خود از اين طرف به آن طرف مي كشد. «هركي» كلاه و لباس پاره داره اما نه مسته، نه ديوانه. منم، تويي و ماييم كه تلخ مي خنديم با شادي آني و لحظه اي «هركي» و «هركي ها» از ديروز تا امروز و فردا به دنبال لحظه اي براي آسودن.
به همين سادگي مي خنديم به آينه اي كه از زشتي بيرون مي آيد، از گذشته مي آيد و باز به همين زشتي به آينده مي رود.
* از اجراي نمايش هاي «خويش خانه» و «بازيخانه» در سال ۷۸ كه آثاري بودند با زبان سنگين و آركائيك تا «پنهان خانه پنج در» كه رويكردي اجتماعي داشت و پس از آن «رژيستورها نمي ميرند» كه طنز بود، چه دغدغه هايي داشتيد و چه مراحلي طي شد تا به «مضحكه شبيه قتل» رسيديد؟
- در كارهاي قبل از «رژيستورها» يعني «پنهان خانه پنج در» و «خويش خانه» و «بازيخانه» و حتي كار ديگرم به اسم «واقعه در مجلس سودابه» همگي مايه هايي از طنز داشتند، حتي «پنهان خانه پنج » در كه كار تلخي بود و رويكرد اجتماعي داشت، درون مايه هاي طنز داشت و با حوادث روزگار خودش سنخيت داشت. در «خويش خانه» هم تمام سعي ام اين بود كه كار صرفاً داراي يك زبان كهن و آركائيك نباشد ودر كنار آن اثر شوخ و شنگ و طناز هم باشد. ولي در «رژيستورها» اتفاق ديگري افتاد. وقتي شروع به نوشتن آن كردم كاملاً تلخ و تراژيك و با شخصيتهايي متفاوت با آنچه شما ديديد شد. بعد از مدتي فكر كردم كه آيا مي شود بر اساس يك فكر واحد دو ژانر كمدي و غيركمدي نوشت و اين كار را كردم و عجيب اينكه آن ايده در ژانر كمدي بيشتر پاسخگو است و هم خودم آن را بيشتر پسنديدم و ظاهراً مخاطب هم ارتباط خوبي با آن برقرار كرد و خلاصه اينكه به اين نتيجه رسيدم كه مسائل امروزي كه تماشاگر ما در بيرون با آن درگير است و برايش به خوبي قابل لمس است با زبان و قالب رفتاري كميك بهتر بيان مي شود. از آن به بعد هميشه براي كارهايم اين دسته بندي را قائل مي شوم ،يعني وقتي فكري دارم بررسي مي كنم كه در چه قالبي بايد بيان شود. تم هاي «رژيستورها» و «مضحكه شبيه قتل» در چارچوب كمدي بهتر بيان شد. به نظر من همه نويسنده ها بايد به اين هوشمندي برسند چرا كه ادراك و انتخاب شكل و قالب، آنقدر مهم است كه مي تواند يك كار را در جاي بالا مطرح و يا به شدت پايين بكشد. حرف و تأثير يك كار در يك قالب ضعيف از بين مي رود.
گذشته از اين من كمدي را صرف كمدي بودنش نمي نويسم، بايد احساس كنم كه موقع كمدي نوشتن است. همچنان كه كار بعدي من كمدي نخواهد بود. مسئله بعدي لذت كمدي است. كمدي خلاف عادت هاي مكرر و تكرار شده جامعه عمل مي كند و به نوعي تحليل بنيادين عادت هاي غلط جامعه است كه از فرط تكرار عادي شده اند. كمدي اين عادت هاي غلط را موشكافي مي كند و به نقد مي گذارد. اين نقد و تحليل كه همواره در كمدي با نيش و كنايه همراه است هم براي تماشاگر و هم هنرمند لذت زيادي به همراه دارد. لذت خلاف عادت عمل كردن. آدمي همواره دوست دارد براي لحظاتي هم كه شده فراتر از قوانين و قواعد جامعه خودش قدم بردارد. اين قضيه درون هر بشري با هر مليتي و هر جايي كه باشد وجود دارد.
كمدي با توجه به خصوصيات ويژه اي كه دارد اين لذت را به تمامي، به مخاطبش مي بخشد.
* چرا معمولاً نويسنده يا كارگرداني كه دغدغه مطرح كردن مسائل سياسي روز را دارد، دوره قاجار را دستمايه قرار مي دهد؟ كاري كه شما هم در «رژيستورها نمي ميرند» و «مضحكه شبيه قتل» كرديد؟
- من نظر ديگران را نمي دانم، ولي خودم به اين دليل اين دوره را انتخاب مي كنم چون از بسياري جهات شبيه دوران ماست. اولين طليعه هاي ورود عناصر غربي به كشور دوران قاجار است. اين اتفاق در قالب روزنامه، ترجمه، چاپ، عكاسي، سينماتوگراف و مباحث روشنفكري به هرحال افتاد. در همان موقع هم گروهي در برابر اين عناصر موضع گرفتند و آن را گمراه كننده مي دانستند، اما گروه ديگر كه شيفته آن بودند آن را تبليغ مي كردند و بالطبع سنت ها را رد مي كردند. نكته ديگر جنس مشروطيت در جامعه ما و دامنه دار شدن بحث هاي آزاديخواهي، عدالت طلبي و تشكيل مجلس شوراي ملي در آن زمان است كه احساس مي كنم بعضي از مسائل سال هاي اخير جامعه ما شباهت غريبي به آن دوران دارد. من سعي مي كنم مسائلي كه امروز در جامعه در جريان است را با زبان تاريخي بيان كنم و برعكس هرگز سعي ندارم كه اتفاقي را در تاريخ به زمان حال منتقل كنم. اتفاقات حال را به گذشته مي برم، چون معتقدم هنرمند مورخ نيست و به ثبت تاريخ نمي پردازد. در «مضحكه شبيه قتل» هم دنبال يك اتفاق اينچنيني در تاريخ نبودم بلكه جريانات مختلف زمان حال را در شكل و لباس دوران قجر بيان كردم و اعتقاد ندارم اين قصه حتماً بايد با حوادث دوران قاجار منطبق باشد و به نظر خودم يكي از دلايل موفقيت اين كار هم همين است كه كاري با تاريخ ندارد و تمام هدفش بيان مسائل امروز زمان خودش است.
* «هركي»- شخصيت اصلي نمايش شما- نشاني از عموم مردم نيست؟ مردم كه دنبال يك لحظه براي آسودن هستند؛ گروهي كه حزب بادند و هميشه از چاله به چاه افتاده اند؟!
- تعبير درستي است. «هركي باش خان» مي تواند نماد مردم عامي باشد. به تعبير ديگر نماد قشر هنرمند جامعه هم مي تواند باشد. مي تواند نماد كساني باشد كه مثل كبك سرشان را در برف مي كنند و يا كساني كه در انبوه گرفتاري و مشكلات فقط دنبال رسيدن به آرامش هستند و به تعبير كلي بنا بر اسمش هر كسي مي تواند باشد، بستگي به اين دارد كه مخاطب چه برداشتي داشته باشد.
* بار اجرايي نمايش بر دوش بازيگران است. از ابتدا خواستيد طراحي صحنه و اكسسوار خاصي نداشته باشيد يا با اتودهاي متعدد اين شيوه مناسب تر به نظر آمد؟
- اين موضوع برمي گردد به دغدغه هاي هميشگي من و علاقه به شيوه هاي اجرايي نمايش سنتي ايران و كاركردن در اين فضا، در تئاتر امروز. در تمام نمايشهاي شادي آور دكور در حداقل بوده و بيشترين تكيه بر بازي بازيگر و خيال تماشاگر بوده. بازيگر با بازي، بدن و بيانش فضاسازي لازم را انجام مي داده و تماشاچي هم به واسطه اين عمل فضاهاي مورد نظر را در ذهن خود مجسم مي كرده. بنابراين به اندازه تعداد تماشاچي ها فضاهاي مختلف داشتيم. چون هر كس فضاي مورد نظر بازيگر را به گونه اي متفاوت تجسم مي كرده و معمولاً جز يك زمينه تزئيني يا يك سكو كه بنابر ضرورت به وجود آمده چيز خاصي نبوده. بنابراين صحنه برحسب ضرورت، نه طراحي از پيش تعيين شده، به وجود مي آمده. اين قابليت اين امكان را مي داده كه اين نمايشها در هر فضا و مكان اجرا شوند. تمام اين موارد مد نظر من بوده. مسئله بعدي كه تنها طراحي صحنه ما يك فرش گرد است، منظورمان همان سكوي گرد نمايشهاي شادي آور و از طرف ديگر صحن گرد تكيه دولت است كه حوزه و فضاي بازي ما را مشخص مي كند. جهان بيني سكوي گرد به نوعي اشاره به جهان هستي نيز هست. به نظر من صحنه نمايشهاي ايراني به وسعت جهان است.
* موسيقي ايراني براي مواقع مختلف، انواع ملودي ها را دارد. با توجه به شيوه اجرايي كارتان چرا از ملودي هاي ايراني استفاده نكرديد؟
- يك دليلش اين بود كه در همان دوره كه اين نمايش اتفاق مي افتد زمان ورود عناصر فرهنگي غربي است. يكي از آن عناصر موسيقي است. مسئله بعدي اين است كه من در استفاده از موسيقي خودم را محدود نكردم و از هر موسيقي، از هر جاي دنيا كه بتواند به فضاسازي نمايشنامه و تاثيرگذار بودن آن كمك كند استفاده كردم، ولي يادمان نرود تمام آن ملودي ها با ساز ايراني اجرا مي شود. مثلاً موسيقي خوب، بد و زشت را مي شنويم و چند لحظه بعد ايراني شده آن اجرا مي شود و وارد يكي از ملودي هاي موسيقي ايراني مي شويم. اين نوعي طنز در موسيقي القا مي كند كه با جنس و فضاي كار هماهنگي دارد.
* مي دانيم كه كمدي يا حتي طنز مي تواند در شاخه هايي به غير از زبان هم اتفاق بيفتد. همان طور كه شما هم از كمدي موقعيت و زبان توأماً استفاده كرده ايد. چرا كارهاي طنزي كه غالباً با آنها سروكار داريم در حد لودگي و به كار بردن واژه هاي سخيف پايين آمده اند و به آن اكتفا كرده اند؟
- من با مقوله تلويزيون كار ندارم اما در تئاتر اينكه به كمدي كلام و شوخي هاي سطحي و جنسي روي آورده مي شود، به اين دليل است كه مخاطب ما متاسفانه اندكي ساده پسند شده و گناه اين ساده پسندي به گردن هنرمندان ما است نه مخاطب. مسئله ديگر اين است كه همان طور كه نمايشنامه دشوارترين نشانه ادبي است كمدي دشوارترين نوع تئاتر است. منظورم كمدي واقعي است نه ساده و مستهجن. به همين دليل است كه بعضي ها ساده ترين راه را براي خنداندن مخاطب برمي گزينند، در حالي كه غافلند هدف كمدي فقط خنداندن نيست.