دوشنبه ۲۱ مهر ۱۳۸۲ - شماره ۳۱۹۳- Oct, 13, 2003
پارك ملي؟
012768.jpg
پارك ملي منطقه وسيعي است از يك يا چند اكوسيستم بكر و دست نخورده يا كمتر تغيير يافته (اكوسيستم هايي كه به وسيله انسان اشغال نشده باشند و يا قابليت دسترسي به شرايط اوليه را دارا باشند) كه داراي ارزش هاي خاص علمي، آموزشي، تفرجي و زيباشناختي برجسته باشند. هدف از كنار گذاشتن آنها علاوه بر استفاده هاي علمي، تفرجي، آموزشي و... حفظ يك زيستگاه به شكل طبيعي اش به منظور سپردن آن به نسل هاي آينده است، همانگونه كه گذشتگان با حفظ امانت اين وظيفه را به خوبي انجام داده اند و اين يك وظيفه ملي است. در صفحه سفر و طبيعت مورخ ۲۰ شهريور ۸۲ مطلبي پيرامون لزوم حفظ پاركهاي ملي خجير و سرخه حصار و تصرف ۲۴۰ هكتار از اراضي آن توسط تعاوني مسكن جهاد كشاورزي به چاپ رسيد كه بازتاب هاي فراواني را به دنبال داشت و گروهي از خوانندگان ما خواستار اطلاعات بيشتري پيرامون آن شدند. به منظور در جريان قرار دادن هرچه بهتر و بيشتر خوانندگان عزيز از چگونگي آن و نيز وضعيت كنوني پارك ملي سرخه حصار مصاحبه اي با اسماعيل ميرانزاده، سرپرست پارك هاي ملي خجير و سرخه حصار، انجام داده ايم كه مي خوانيد.
* اين ماجرا از كجا آغاز شد و چگونه اراضي يك پارك ملي به منظور ساخت وساز واگذار گرديد؟
- اين زمين از سال ۶۴، با علم به اينكه پارك ملي است، بدون هماهنگي، توسط وزير وقت جهاد كشاورزي، آقاي عباسعلي زالي، به اعضاي تعاوني اين ارگان واگذار گرديد. لازم به ذكر است كه آقاي زالي خودشان از اعضاي شوراي عالي محيط زيست بودند و دانسته اين كار را انجام دادند.
در حدود سال هاي ۷۰-۶۹ سازمان متوجه تردد مداوم افرادي در منطقه مي شود كه به خط كشي و نقشه برداري مشغول بوده اند، با پرس و جو از اين افراد، معلوم مي شود كه بدون استعلام از سازمان حفاظت محيط زيست، براي اين اراضي سند مالكيت صادر شده است. بعد از مدتي هم تعاوني مسكن جهاد به منظور تثبيت وضعيت بر تعداد اعضايش افزود.
* اعضاي شان را افزايش دادند، يا قطعاتي از زمين ها را به منظور، پيشبرد كارشان، واگذار كردند؟
- البته در ابتدا تعدادشان خيلي كمتر بود، ولي خوب...
* تعداد افراد اوليه، كه به طور قانوني مالك بودند، چند نفر بود؟
- حدود ۸۰ نفر، ولي تا امروز تعدادشان به ۴۳۰۰ نفر رسيده است.
* قضيه چادرهايي كه در منطقه برپا كرده اند چيست؟
- اين افراد ۱۵ سال است كه در پي گرفتن زمين هستند و ما منكر حق و حقوق آنها نيستيم و نظر ما هم اين است كه حقشان بايد داده شود و در برابر آنها جبهه نمي گيريم. دولت هم كه دستش باز است و مي تواند حق آنها را بدهد.
در ضمن اعضاي تعاوني هم خودشان بايد به اين نتيجه برسند كه اينجا پارك ملي است. يك پارك ملي هيچ وقت كاربري مسكوني نخواهد داشت و واقعاً پارك هاي ملي خجير و سرخه حصار حيف هستند. در واقع اين دو پارك باعث حفظ شرق تهران شده اند وگرنه شرق تهران هم به سرنوشت غرب اين شهر دچار مي شد. اين دو پارك براي پالايش طبيعي هواي غبار گرفته تهران، حكم ريه را دارند و حفظشان براي شهروندان تهراني يك امر حياتي است و اگر قرار باشد كه زير ساخت و ساز قرار بگيرند، كمال بي انصافي است.
* اين چادرها از كي در پارك برپا شد و چطور اجازه ورود آنها را به پارك ملي داديد؟
- ورود اين چادرها از اواخر فروردين سال جاري آغاز شد. ابتدا يك چادر به عنوان نگهباني برپا كردند. بعد هم به عناوين مختلف آنها را وارد پارك كردند. مثلاً افراد به همراه خانواده هايشان به اينجا مي آمدند و چادر را كف ماشين پهن مي كردند. ما هم به لحاظ اخلاقي نمي توانستيم ماشين را به طور كامل بازرسي كنيم.
* فكر مي كنيد حضورشان در منطقه و برپايي چادرها بر نتيجه كار و حكم نهايي تأثيرگذار باشد؟
- اينها به منظور تعيين تكليفشان در منطقه ساكن شده اند. البته تا حدود زيادي از تكليف آنها روشن شده است. ما واقعاً نمي دانيم كه اصرار بي موردشان براي چيست؟ برپايي اين چادرها هم نتيجه اي براي آنها نخواهد داشت به غير از اينكه باعث فرسايش منطقه شده و وقت عده اي از مردم را مي گيرند. البته اعضا به نفعشان مي بينند كه منطقه هرچه بيشتر تخريب شود تا مقررات منع ساخت و ساز كم رنگ تر گردد. در صورتي كه حتي بعد از اين همه مدت هنوز هم اگر گشتي در اطراف چادرها بزنيد حيوانات وحشي و آثارشان را به وضوح مي بينيد.
* آيا آبشخوري كه در محل برپايي چادرها قرار داشت به قوت خود باقي است يا از بين رفته؟
- ما تغييراتي در موقعيت آبشخور داده ايم و هنوز هم حيوان ها براي آب خوردن به آنجا مي آيند. خود اعضاي تعاوني هم همه روزه شاهد آنها هستند.
* آيا تاكنون اقدامي در جهت حل اين معضل از سوي سازمان  حفاظت محيط زيست صورت گرفته؟
- بله، سازمان اعلام كرده كه در قبال اين زمين ها، زمين هاي معوض در جاي ديگر به آنها تحويل خواهد داد. در حدود ۱۸۰ نفر از اعضا نيز اسنادشان را براي گرفتن زمين معوض به سازمان تحويل داده اند و بقيه اعضا هم بايد همين كار را بكنند.
* زمين معوض در قبال پرداخت وجهي به اعضا تحويل داده خواهد شد؟
- خير. البته ممكن است براي كارهاي تسطيح و يا آباداني وجهي دريافت شود.
* اعضاي تعاوني ادعا دارند كه سازمان زمين معوض را مي خواهد به آنها بفروشد.
- اين طور نيست قرار بر اين است كه مثلاً كسي كه ۲۰۰ متر زمين در اينجا دارد دقيقاً ۲۰۰ متر زمين در جاي ديگر دريافت كند.
* كاربري اين زمين ها مرتعي است يا مسكوني؟
- اين زمين ها بر طبق كميسيون ماده ۵ كاربري مسكوني ندارد و قاعدتاً كاربري آنها مرتعي است، جهت استفاده حيات وحش موجود در پارك ملي.
* آخرين حكمي كه از سوي مراجع قانوني صادر شده چيست؟
- تاكنون حكم قانوني، كامل و جامعي كه در برگيرنده حق و حقوق دو طرف باشد صادر نشده و ما همچنان منتظريم.
* اين حكم از سوي چه مرجعي بايد صادر شود؟
- قاعدتاً از طرف ديوان عالي كه بالاترين مرجع قضايي است، و ما هم مطيع اين حكم خواهيم بود.
* به چه دليل صدور اين حكم به تأخير افتاده؟
- مسئولان حقوقي سازمان شديداً پي گير اين قضيه هستند ولي متأسفانه هنوز به نتيجه اي نرسيده اند.
* فكر نمي كنيد تا زماني كه كابينه آقاي خاتمي روي كار است اين موضوع فيصله پيدا كند بهتر است؟
- بحث محيط زيست يك بحث كابينه اي نيست، يك بحث ملي است. بعد از آقاي خاتمي هم پارك ملي همين پارك است و قوانين هم همين قوانين و چيزي تغيير نخواهد كرد.
* ولي تنها قوانين نيستند كه تعيين كننده اند...
- به هر حال، نمي توانيم منكر قوانين بشويم ولي درست است افراد هم مي توانند بسترساز خيلي مسائل باشند. مثلاً رئيس جمهور مي تواند بسترساز فراهم كردن حق و حقوق اين افراد و حتي دادن تسهيلاتي جهت ساخت زمين هاي معوض باشد و من معتقدم كه مسائل و مشكلات محيط زيست در هر زمان سريعاً بايد حل و فصل شود. چون در درازمدت جبرانش مشكل خواهد بود. بر فرض قسمتي از پارك ملي كه يك سال را در بحران و تعارض گذرانده، حداقل ۱۰ سال براي جبرانش وقت لازم است، چه برسد به ۱۵ سال تعرض!
* نقش بسترسازي فرهنگي كه كمتر به آن توجه مي شود در حل اين مشكل چقدر است؟
- ما بايد يك بستر فرهنگي ايجاد كنيم و به آنها بگوييم كه افكار عمومي كار شما را نمي پسندد. اين كار از ديدگاه ۴۰۰۰ نفر كه منافعشان در ميان است منطقي است ولي چطور مي خواهند ۶۰ ميليون نفر را قانع كنند و كاري را انجام بدهند كه دودش به چشم ۶۰ ميليون نفر برود. البته خوشبختانه خود اعضا به اين مسئله آگاهند. حتي خيلي از آنها افكار زيست محيطي دارند و مي دانند كه حضورشان در منطقه مخرب است ولي متأسفانه اين افراد در سيطره افرادي سودجو قرار دارند و ناخودآگاه كارهايي انجام مي دهند كه به آن واقف نيستند در صورتي كه هيچ تمايل قلبي به اين كارها ندارند و مي دانند كه قوانين را نقض كرده اند. ولي دلالي كه در اينجا ۱۰ قطعه زمين خريده گوشش بدهكار اين حرفها نيست و بقيه را نيز وادار به تجمع و... مي كند.
ادامه دارد

تازه هاي طبيعت
كنسرت قورباغه ها
قورباغه هاي «آبشار» چيني مانند پرندگان آواز مي خوانند، مثل ميمون، فرياد و همچون وال  آوا سر مي دهند.
آلبرت فنگ و همكارانش كه در دانشگاه ايلي نويز درباره پرنده ها تحقيق مي  كردند كنجكاو شدند كه شب هنگام كدام پرنده از درون گلويش آواز مي خواند. پس از مطالعات بسياري كه انجام دادند، دريافتند؛ صدايي كه شب ها در سواحل رودخانه «تائوهوا» در چين شنيده مي شود، صداي آواز قورباغه هاست. قورباغه هاي نر و جوان (آمولوپس تورمونوس) معروف به قورباغه هاي «آبشار».
پژوهشگران در بخشي از ساحل رودخانه كه پوشش گياهي دارد، تعداد زيادي از اين نوع قورباغه يافتند. اندازه  آنها سه تا شش سانتيمتر است و قورباغه اي كه بيني اش جلوتر است بهتر مي خواند. در واقع آنها مسابقه آوازخواني برگزار مي كنند. قورباغه هاي نر تلاش مي كنند كه با تنوع تركيب و فركانس صدايشان توجه ماده ها را جلب كنند.

تنوع صدايي غيرمحسوس
گروه پژوهشگران صداي ۲۱ نوع از جانوران را مورد بررسي دقيق قرار دادند. اما در مدت ۱۲ ساعت نتوانستند، هيچ دوصداي يكساني بيابند و تنها در برخي موارد طنين هايي نزديك به هم داشت كه اين شباهت ها در زيرگونه ميمون ها و وال ها بيشتر به گوش مي رسد. به طور معمول قورباغه ها و وزغ ها صدايي شبيه به هم دارند، چون آنها اندام توليدكننده اصوات را در مسير لوله تنفسي خود ندارند كه با آن بتوانند صداهايي متنوع مانند پرندگان توليد كنند.
صداي قورباغه ها بيشتر در ابتداي گلو و انتهاي لوله تنفسي توليد مي شود. در اثر امواج ساده تارهاي صوتي اين حيوانات در ابتداي گلو مرتعش مي شود و فضايي براي تغيير آهنگ صدا وجود ندارد.
012770.jpg

دو جفت اندام صوتي
در ادامه تحقيقات، مشخص شد قورباغه هاي نر آبشار علائم صوتي را با روش هاي مختلف تركيب مي كنند و توانايي تغيير فركانس اصوات را دارند؛ گاهي صداي پايين و گاهي نيز صداي بالا و در برخي مواقع آن قدر بالا كه صدا خارج از محدوده شنوايي انسان قرار مي گيرد.
از نظر اندام هاي شنوايي نيز قورباغه هاي آبشار با قورباغه هاي ديگر تفاوت دارند؛ به جاي گوش، يك غشاي نازك روي سر بيشتر قورباغه ها وجود دارد كه مانند پوسته طبل است ولي قورباغه هاي «آبشار» اندام هاي شنوايي دارند كه به خوبي قابل رؤيت است و روي آن پوسته طبل مانند مشاهده مي شود.

ماجراهاي طبيعت
وولي
قسمت دهم
012772.jpg
نوشته: ارنست تامپسون ستون
برگردان: حميد ذاكري
گربه وار، بي آن كه كوچكترين صدايي ايجاد كند، پنجه هاي پيشين را بر پايين چارچوب گذاشت و همچنان كه پنجره را با گردن نگاه مي داشت، پاهاي پسين را نيز از ميز جدا كرد و بالا رفت. حال، پنجره بر پشت و گردن او سوار بود. آهسته و آرام، طوري خود را به جلو مي كشيد كه كمترين صدايي از پنجره بلند نشود. سپس با مهارت تمام جلو رفت. حالا پنجره روي پسين او بود.
جلوتر رفت، پنجره از پشت و پسين او رو به پايين سر خورد. آن را با دمگاه خود نگاه  داشت و آهسته آهسته با كمك دم آن را به سمت پايين رها ساخت. سرانجام با انتهاي دمش، پنجره را كه اكنون تقريباً بسته شده و به حالت اول برگشته بود، سر جاي خود قرار داد. همه اين كار با سرعت و دقتي چنان شگفت و حساب شده انجام گرفت كه نشان مي داد به دفعات زياد آن را تكرار كرده است. پس درون شب و تاريكي ناپديد شد.
هولدا از روي كاناپه با شگفتي تماشا مي كرد. پس از كمي تأمل و كسب اطمينان از اينكه سگ زرد خوف انگيز به اندازه كافي دور شده است، به قصد اينكه فوراً پدرش را صدا بزند از جا برخاست، اما لحظه اي فكر كرد و تصميم گرفت بيشتر صبر كند تا دلايل قاطع تري به دست آورد. كنار پنجره رفت و به تاريكي زل زد، اما هيچ اثري از «وولي» به چشم نمي خورد. مقداري ديگر هيزم در آتش ريخت و دوباره دراز كشيد.
بيش از يك ساعت در بستر بيدار مانده و گوش به صداي ساعت ديواري آشپزخانه سپرد. با هر صداي جزئي از جا مي جست و حيران و در انديشه بود كه سگ اكنون چه مي كند.
آيا ممكن بود كه گوسفندان بيوه زن را ،او كشته باشد؟ بعد به ياد رفتار ملايم و مهرباني هاي او با گله خودشان افتاد. اين يادآوري حيرت او را بيشتر كرد. چگونه ممكن است، سگي كه چنين با غيرت و همت از گوسفندان گله آنها محافظت مي كند و در طول آن همه كشتار، اجازه ندارد كوچكترين آسيبي حتي به يكي از گوسفندان برسد، خود كشتارگر بي رحم گوسفندان گله هاي ديگر باشد؟
يك ساعت ديگر، سنگين و كند، گذشت و دويست و شانزده هزار بار ديگر صداي «تيك- تاك» در گوشش پيچيد. همچنان در افكار هولناك غوطه مي خورد كه ناگهان صدايي جزيي از پنجره، قلبش را پراند. متعاقب آن صداي خش خش نيز اما بسيار خفيف بالا رفتن پنجره به گوش رسيد و در زماني كوتاه «وولي» به آشپزخانه بازگشت و پنجره پشت سرش بسته شد.

سفر و طبيعت
ادبيات
اقتصاد
سياست
علم
ورزش
هنر
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  سفر و طبيعت  |  سياست  |  علم  |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |