دوشنبه ۲۱ مهر ۱۳۸۲ - شماره ۳۱۹۳- Oct, 13, 2003
گفت وگو با حسين كياني نويسنده و كارگردان نمايش «مضحكه شبيه قتل»
به وسعت جهان
زير ذره بين
سعي مي كنم مسائلي كه امروز در جامعه در جريان است را با زبان تاريخي بيان كنم و برعكس هرگز سعي ندارم كه اتفاقي را در تاريخ به زمان حال منتقل كنم. اتفاقات حال را به گذشته مي برم،چون معتقدم هنرمند مورخ نيست و به ثبت تاريخ نمي پردازد.
گفت و گو: بهار برهاني
012734.jpg

عكس ها: مسعود پاكدل
به همين سادگي! نشستيم و خنديديم به زشتي ها، حماقت ها، سادگي و زور و اجباري كه «هر كي» با خود از اين طرف به آن طرف مي كشد. «هركي» كلاه و لباس پاره داره اما نه مسته، نه ديوانه. منم، تويي و ماييم كه تلخ مي خنديم با شادي آني و لحظه اي «هركي» و «هركي ها» از ديروز تا امروز و فردا به دنبال لحظه اي براي آسودن.
به همين سادگي مي خنديم به آينه اي كه از زشتي بيرون مي آيد، از گذشته مي آيد و باز به همين زشتي به آينده مي رود.
* از اجراي نمايش هاي «خويش خانه» و «بازيخانه» در سال ۷۸ كه آثاري بودند با زبان سنگين و آركائيك تا «پنهان خانه پنج در» كه رويكردي اجتماعي داشت و پس از آن «رژيستورها نمي ميرند» كه طنز بود، چه دغدغه هايي داشتيد و چه مراحلي طي شد تا به «مضحكه شبيه قتل» رسيديد؟
- در كارهاي قبل از «رژيستورها» يعني «پنهان خانه پنج در» و «خويش خانه» و «بازيخانه» و حتي كار ديگرم به اسم «واقعه در مجلس سودابه» همگي مايه هايي از طنز داشتند، حتي «پنهان خانه پنج » در كه كار تلخي بود و رويكرد اجتماعي داشت، درون مايه هاي طنز داشت و با حوادث روزگار خودش سنخيت داشت. در «خويش خانه» هم تمام سعي ام اين بود كه كار صرفاً داراي يك زبان كهن و آركائيك نباشد ودر كنار آن اثر شوخ و شنگ و طناز هم باشد. ولي در «رژيستورها» اتفاق ديگري افتاد. وقتي شروع به نوشتن آن كردم كاملاً تلخ و تراژيك و با شخصيتهايي متفاوت با آنچه شما ديديد شد. بعد از مدتي فكر كردم كه آيا مي شود بر اساس يك فكر واحد دو ژانر كمدي و غيركمدي نوشت و اين كار را كردم و عجيب اينكه آن ايده در ژانر كمدي بيشتر پاسخگو است و هم خودم آن را بيشتر پسنديدم و ظاهراً مخاطب هم ارتباط خوبي با آن برقرار كرد و خلاصه اينكه به اين نتيجه رسيدم كه مسائل امروزي كه تماشاگر ما در بيرون با آن درگير است و برايش به خوبي قابل لمس است با زبان و قالب رفتاري كميك بهتر بيان مي شود. از آن به بعد هميشه براي كارهايم اين دسته بندي را قائل مي شوم ،يعني وقتي فكري دارم بررسي مي كنم كه در چه قالبي بايد بيان شود. تم هاي «رژيستورها» و «مضحكه شبيه قتل» در چارچوب كمدي بهتر بيان شد. به نظر من همه نويسنده ها بايد به اين هوشمندي برسند چرا كه ادراك و انتخاب شكل و قالب، آنقدر مهم است كه مي تواند يك كار را در جاي بالا مطرح و يا به شدت پايين بكشد. حرف و تأثير يك كار در يك قالب ضعيف از بين مي رود.
گذشته از اين من كمدي را صرف كمدي بودنش نمي نويسم، بايد احساس كنم كه موقع كمدي نوشتن است. همچنان كه كار بعدي من كمدي نخواهد بود. مسئله بعدي لذت كمدي است. كمدي خلاف عادت هاي مكرر و تكرار شده جامعه عمل مي كند و به نوعي تحليل بنيادين عادت هاي غلط جامعه است كه از فرط تكرار عادي شده اند. كمدي اين عادت هاي غلط را موشكافي مي كند و به نقد مي گذارد. اين نقد و تحليل كه همواره در كمدي با نيش و كنايه همراه است هم براي تماشاگر و هم هنرمند لذت زيادي به همراه دارد. لذت خلاف عادت عمل كردن. آدمي همواره دوست دارد براي لحظاتي هم كه شده فراتر از قوانين و قواعد جامعه خودش قدم بردارد. اين قضيه درون هر بشري با هر مليتي و هر جايي كه باشد وجود دارد.
012738.jpg

كمدي با توجه به خصوصيات ويژه اي كه دارد اين لذت را به تمامي، به مخاطبش مي بخشد.
* چرا معمولاً نويسنده يا كارگرداني كه دغدغه مطرح كردن مسائل سياسي روز را دارد، دوره قاجار را دستمايه قرار مي دهد؟ كاري كه شما هم در «رژيستورها نمي ميرند» و «مضحكه شبيه قتل» كرديد؟
- من نظر ديگران را نمي دانم، ولي خودم به اين دليل اين دوره را انتخاب مي كنم چون از بسياري جهات شبيه دوران ماست. اولين طليعه هاي ورود عناصر غربي به كشور دوران قاجار است. اين اتفاق در قالب روزنامه، ترجمه، چاپ، عكاسي، سينماتوگراف و مباحث روشنفكري به هرحال افتاد. در همان موقع هم گروهي در برابر اين عناصر موضع گرفتند و آن را گمراه كننده مي دانستند، اما گروه ديگر كه شيفته آن بودند آن را تبليغ مي كردند و بالطبع سنت ها را رد مي كردند. نكته ديگر جنس مشروطيت در جامعه ما و دامنه دار شدن بحث هاي آزاديخواهي، عدالت طلبي و تشكيل مجلس شوراي ملي در آن زمان است كه احساس مي كنم بعضي از مسائل سال هاي اخير جامعه ما شباهت غريبي به آن دوران دارد. من سعي مي كنم مسائلي كه امروز در جامعه در جريان است را با زبان تاريخي بيان كنم و برعكس هرگز سعي ندارم كه اتفاقي را در تاريخ به زمان حال منتقل كنم. اتفاقات حال را به گذشته مي برم، چون معتقدم هنرمند مورخ نيست و به ثبت تاريخ نمي پردازد. در «مضحكه شبيه قتل» هم دنبال يك اتفاق اينچنيني در تاريخ نبودم بلكه جريانات مختلف زمان حال را در شكل و لباس دوران قجر بيان كردم و اعتقاد ندارم اين قصه حتماً بايد با حوادث دوران قاجار منطبق باشد و به نظر خودم يكي از دلايل موفقيت اين كار هم همين است كه كاري با تاريخ ندارد و تمام هدفش بيان مسائل امروز زمان خودش است.
* «هركي»- شخصيت اصلي نمايش شما- نشاني از عموم مردم نيست؟ مردم كه دنبال يك لحظه براي آسودن هستند؛  گروهي كه حزب بادند و هميشه از چاله به چاه افتاده اند؟!
- تعبير درستي است. «هركي باش خان» مي تواند نماد مردم عامي باشد. به تعبير ديگر نماد قشر هنرمند جامعه هم مي تواند باشد. مي تواند نماد كساني باشد كه مثل كبك سرشان را در برف مي كنند و يا كساني كه در انبوه گرفتاري و مشكلات فقط دنبال رسيدن به آرامش هستند و به تعبير كلي بنا بر اسمش هر كسي مي تواند باشد، بستگي به اين دارد كه مخاطب چه برداشتي داشته باشد.
012736.jpg

* بار اجرايي نمايش بر دوش بازيگران است. از ابتدا خواستيد طراحي صحنه و اكسسوار خاصي نداشته باشيد يا با اتودهاي متعدد اين شيوه مناسب تر به نظر آمد؟
- اين موضوع برمي گردد به دغدغه هاي هميشگي من و علاقه به شيوه هاي اجرايي نمايش سنتي ايران و كاركردن در اين فضا، در تئاتر امروز. در تمام نمايشهاي شادي آور دكور در حداقل بوده و بيشترين تكيه بر بازي بازيگر و خيال تماشاگر بوده. بازيگر با بازي، بدن و بيانش فضاسازي لازم را انجام مي داده و تماشاچي هم به واسطه اين عمل فضاهاي مورد نظر را در ذهن خود مجسم مي كرده. بنابراين به اندازه تعداد تماشاچي ها فضاهاي مختلف داشتيم. چون هر كس فضاي مورد نظر بازيگر را به گونه اي متفاوت تجسم مي كرده و معمولاً جز يك زمينه تزئيني يا يك سكو كه بنابر ضرورت به وجود آمده چيز خاصي نبوده. بنابراين صحنه برحسب ضرورت، نه طراحي از پيش تعيين شده، به وجود مي آمده. اين قابليت اين امكان را مي داده كه اين نمايشها در هر فضا و مكان اجرا شوند. تمام اين موارد مد نظر من بوده. مسئله بعدي كه تنها طراحي صحنه ما يك فرش گرد است، منظورمان همان سكوي گرد نمايشهاي شادي آور و از طرف ديگر صحن گرد تكيه دولت است كه حوزه و فضاي بازي ما را مشخص مي كند. جهان بيني سكوي گرد به نوعي اشاره به جهان هستي نيز هست. به نظر من صحنه نمايشهاي ايراني به وسعت جهان است.
* موسيقي ايراني براي مواقع مختلف، انواع ملودي ها را دارد. با توجه به شيوه اجرايي كارتان چرا از ملودي هاي ايراني استفاده نكرديد؟
- يك دليلش اين بود كه در همان دوره كه اين نمايش اتفاق مي افتد زمان ورود عناصر فرهنگي غربي است. يكي از آن عناصر موسيقي است. مسئله بعدي اين است كه من در استفاده از موسيقي خودم را محدود نكردم و از هر موسيقي، از هر جاي دنيا كه بتواند به فضاسازي نمايشنامه و تاثيرگذار بودن آن كمك كند استفاده كردم، ولي يادمان نرود تمام آن ملودي ها با ساز ايراني اجرا مي شود. مثلاً موسيقي خوب، بد و زشت را مي شنويم و چند لحظه بعد ايراني شده آن اجرا مي شود و وارد يكي از ملودي هاي موسيقي ايراني مي شويم. اين نوعي طنز در موسيقي القا مي كند كه با جنس و فضاي كار هماهنگي دارد.
012740.jpg

* مي دانيم كه كمدي يا حتي طنز مي تواند در شاخه هايي به غير از زبان هم اتفاق بيفتد. همان طور كه شما هم از كمدي موقعيت و زبان توأماً استفاده كرده ايد. چرا كارهاي طنزي كه غالباً با آنها سروكار داريم در حد لودگي و به كار بردن واژه هاي سخيف پايين آمده اند و به آن اكتفا كرده اند؟
- من با مقوله تلويزيون كار ندارم اما در تئاتر اينكه به كمدي كلام و شوخي هاي سطحي و جنسي روي آورده مي شود، به اين دليل است كه مخاطب ما متاسفانه اندكي ساده پسند شده و گناه اين ساده پسندي به گردن هنرمندان ما است نه مخاطب. مسئله ديگر اين است كه همان طور كه نمايشنامه دشوارترين نشانه ادبي است كمدي دشوارترين نوع تئاتر است. منظورم كمدي واقعي است نه ساده و مستهجن. به همين دليل است كه بعضي ها ساده ترين راه را براي خنداندن مخاطب برمي گزينند، در حالي كه غافلند هدف كمدي فقط خنداندن نيست.

پيش پرده
استعدادهاي جوان تئاتري در سينما و تلويزيون
محمد رسول صادقي
«احمد مهران فر» بازيگر جوان و با استعدادي كه پيشتر بازي خوبي را از او در نمايش «رژيستورها نمي ميرند» ديده بوديم، اين روزها نمايش «مضحكه شبيه قتل» را روي صحنه دارد. از آن بهتر هم نمايشي است با عنوان «قهوه تلخ» كه آذرماه روي صحنه خواهد آمد؛ نمايشي كه اجراي آن در جشنواره تئاتر فجر سال گذشته مهران فر را بحق، به جايزه اول بازيگري مرد رساند. يادم مي آيد وقتي در مراسم اختتاميه نام «مهران فر» جوان به عنوان بازيگر اول جشنواره اعلام شد، جمعيت حاضر در كف و طبقات تالار وحدت ايستاده به تشويق وي پرداختند و اين مهر تأييدي بود بر انتخاب و رأي هيأت داوران جشنواره.
همين بازيگر بلافاصله پس از جشنواره براي حضور در مجموعه «بانكي»  انتخاب مي شود كه با كمال تأسف در اولين حضور تلويزيوني، آنچنان كه بايد استعدادش مورد استفاده قرار نمي گيرد. نتيجه پاياني كار مجموعه ياد شده هم كه طبعاً و اصلاً قابل دفاع نيست و البته چرايش هم در اين مجال به ما مربوط نيست.
آنچه در اين ميان به ما مربوط مي شود هرز رفتن استعدادهاي درخشان تئاتر در عرصه هايي چون سينما و تلويزيون است. مصداق ها هم كم نيست، مثلاً همين خانم «پانته آ بهرام» كه بازيگر موفق يك دهه گذشته تئاتر كشور است، هم اينك ۳ فيلم در اكران دارد («غوغا»، «بانوي من»  و «توكيو بدون توقف») كه در هيچ يك از آنها خط و نشاني از بازيگر مشهور و صاحب نام تئاتر ديده نمي شود. فراموش نكنيم كه بازيگر مورد بحث در حال حاضر، ايفاگر يكي از نقشهاي اصلي نمايش روي صحنه «شب هزارويكم»- استاد بهرام بيضايي است- وقتي كارگردان صاحب اعتباري چون بيضايي، بازيگري چون «بهرام» را براي يكي از نقشهاي مهم و سخت نمايش جديدش برمي گزيند، بدان معناست كه ما با بازيگر قابلي روبه رو هستيم. حال چرا اين استعداد خاص در حضورهاي سينمايي اش چندان موفق نيست شايد يكي از دلايل به غم نان برگردد و ديگري هم با عرض شرمندگي به ضعف كارگرداني ها. والا اين را ديگر همگان مي دانند كه همواره و هميشه بهترين بازيگران ماندگار سينما و تلويزيون از ميان چهره هاي شاخص تئاتر به مردم معرفي شده اند. مصداق مي آوريم؛ عزت الله انتظامي، جعفر والي، محمد علي كشاورز، فخري خوروش، مهدي فتحي، داود رشيدي، علي نصيريان و... اما چرا از نسل جديد بازيگران تئاتر در سينما و تلويزيون به درستي استفاده نمي شود؟ چهره هايي چون همين احمد مهران فر، پانته آ بهرام، امير جعفري، محمدرضا حسين زاده و ديگران. مگر اين بازيگران، موفق ترين هاي تئاتر حال حاضر ما در اجراهاي عمومي و حتي اجراهاي جشنواره اي نيستند؟ پس چرا اين استعدادها در سينما و تلويزيون متبلور نمي شوند؟
اميد كه از يك سو چهره هاي شاخص تئاتر كشورمان با دانستن قدر و قيمت خود، در انتخابشان بهتر عمل كرده و از سوي ديگر كارگردان هاي سينما و تلويزيون هم بهره درست تري از ايشان ببرند.

تئاتر. دات. كام
بن گازارا؛ هيچ كس يوگي را دوست ندارد
012742.jpg

نمايش «هيچ كس يوگي را دوست ندارد» با بازي «بن گازارا» بازيگر سرشناسي كه تاكنون ۳ بار نامزد دريافت «جايزه توني» بوده است، در سالن تئاتر «لمب» واقع در گوتهام اجرا مي شود.
در اين نمايش «بن گازارا» در نقش «يوگي برا» بازيگر مشهور بيسبال ظاهر مي شود.
اين نمايش تك نفره توسط «پول  لينك» كارگرداني شده است و از بيست و ششم اكتبر بر صحنه خواهد بود.
اين نمايش به ارائه شخصيت «يوگي» در صحنه اي از رختكن تيم يانكيز مي پردازد؛ در شرايطي كه يوگي تصميم به ترك تيم گرفته است. موضوع نمايش اين است كه چگونه يوگي به ملاقات همسرش مي رود و پرورش فرزندانش را به بازي در تيم ترجيح مي دهد.
طي نمايش بسياري از تكيه كلام هاي يوگي توسط بازيگر به كار برده مي شود از جمله مي توان به جمله معروف «من واقعاً هر آنچه را گفتم، نگفتم» اشاره كرد.

«شهر عجايب» در برادوي
012744.jpg

«شهر عجايب»، نمايش جديدي است كه به زودي بر صحنه هاي برادوي اجرا خواهد شد.
در اين نمايش همان گونه كه پيشتر اعلام شده بود، «نانسي اندرسون»، «پتربنسون»، «رندي دانسون»، «گرگ ادلمن»، «ديويد مارگوئيلس»، «استنلي وين ماتيس»، «ميشل مك گرتس»، «ريموند جراليمو مك لئود» و «تيم شو» در كنار «دونا مورفي» و «جنيفر وستفلد» به ايفاي نقش خواهند پرداخت. اولين اجراي خصوصي اين نمايش در سالن تئاتر «هيرشفيلد» در ۵ نوامبر است در حالي كه افتتاح اجراي عمومي آن از بيست و سوم نوامبر خواهد بود.
اين نمايش گوياي زندگي دو خواهر اهل اوهايو به نام «هاي روت» و «الين شروود» است كه براي زندگي به «گاتهم» مهاجرت مي كنند، اما زندگي در يك شهر بزرگ را بسيار مشكل تر از آنچه تصور مي كردند، مي بينند.
نسخه برادوي اين تئاتر توسط «كاتلين مارشال» كارگرداني شده است.

حضور «اف موري ابراهام» در برادوي
012746.jpg

«اف موري ابراهام» تا ۱۵ اكتبر به حضور خود در نمايش «ترومبو» ادامه مي دهد. اين زمان اندكي بيشتر از برنامه از پيش اعلام شده است.
«ابراهام» حضور خود در عرصه تئاترهاي برادوي را از سال ۱۹۶۸ با نمايش «مردي در اطاق شيشه اي» آغاز كرد. از جمله نقش هاي درخشان وي در عرصه هاي برادوي عبارتنداز «عادات بد»، «ريتز»، «افسانه»، «هر دو فرشته در نمايش آمريكا»، «يك ماه در ييلاق» و «پيروزي عشق».
آخرين حضور «ابراهام» در صحنه تئاتر نيويورك مربوط به كنسرت اعانه «ماه نو در انكورس» بود. اين بازيگر با سابقه بسيار درخشان خود در عرصه سينما نيز سال ۱۹۸۵ موفق به دريافت جايزه اسكار به خاطر بازي در فيلم «آمادئوس» شده بود.

«كيكي و هرب» در راه پايان
012748.jpg

نمايش «كيكي وهرب» اجراهاي خارج از برادوي خود را به پايان رساند. اين نمايش مضحك توسط «اسكات اليوت» كارگرداني شد و از بازيگران مطرحي همچون «ژوستين باند» و «كني مك ميلان» در اجراهاي خود سود مي برد. اين نمايش در ۴ اكتبر بعد از ۱۲ اجراي خصوصي و ۱۳۴ اجراي عمومي در سالن تئاتر «چري لين» از صحنه خارج شد.
اين نمايش به بازگو كردن داستان سراسر ساختگي «كيكي وهرب» اختصاص دارد؛ «كيكي» در اين نمايش يك الكلي قهار و بي پروا است و در مقابل «هرب»، شخصيتي باوقار و خجالتي است.

اما وضعيت گيشه هاي تئاتر برادوي
012750.jpg

نمايش «رودخانه بزرگ» هفته گذشته با وجود موجي از استقبال عمومي به اجراي خود در برادوي پايان داد.
اين نمايش موزيكال غيرمعمولي، براي هر دو دسته مخاطبان ناشنوا و شنوايان همزمان اجرا مي شد.
«رودخانه بزرگ» يكي از موفقترين توليدات كمپاني تئاتر «راند اباوت» طي سالهاي اخير بوده است. با اين وجود جدول هفتگي فروش تئاترهاي برادوي به شرح زير است:
در صدر جدول «شيرشاه» با فروش ۱۰۱۳۶۳۱ دلار آمريكا، رتبه دوم «موافشانه» با فروش ۹۸۶۰۳۲ دلار آمريكا، جايگاه سوم «تهيه كنندگان» با فروش ۸۰۹۶۷۱ دلار آمريكا، چهارمين تئاتر «ماماميا» با فروش ۹۱۸۷۴۶ دلار آمريكا و در آخر، پنجمين تئاتر پرفروش هفته برادوي «نه» با فروش ۷۷۰۳۰۱ دلار آمريكا است.

هنر
ادبيات
اقتصاد
سفر و طبيعت
سياست
علم
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  سفر و طبيعت  |  سياست  |  علم  |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |