چهارشنبه ۲۳ مهر ۱۳۸۲
شماره ۳۱۹۵- Oct, 15, 2003
فرهنگ
Front Page

فناوري كاوشگرهاي «غير مخرب»، تحولي نو در باستان شناسي
آن زير چه خبر است؟
زير ذره بين
باستان شناسان به موازات پيشرفت در فناوري حسگرها، از امكانات كم هزينه پردازش رايانه اي نيز بهره مي گيرند و با بهره گيري از امكانات رايانه اي، مي توانند داده هاي مختلف مناطق گوناگون را تجزيه و تحليل كنند و از بينش روشن تري برخوردار شوند.
منبع :اكونوميست، دوم اكتبر ۲۰۰۳
مترجم: حبيب يوسف زاده
012878.jpg

از وقتي باستان شناسي به مثابه يك علم مطرح شده، همواره با مشكلات عديده اي مواجه بوده است. نخست اينكه كشف يك منطقه باستاني، مستلزم تخريب و حفاري آن است، ديگر اينكه تحقيقات باستان شناسي به آموزش نياز دارد و باز هم تخريب و حفاري را اجتناب ناپذير مي كند. از طرفي، يك منطقه حفاري شده را نمي توان به حال اول برگرداند. وقتي لايه اي از خاك برداشته مي شود تمام اطلاعات ثبت نشده آن از بين مي رود. باستان شناسان بسياري بوده اند كه پس از خاكبرداري كامل يك مكان باستاني، پرسش هاي تازه اي برايشان مطرح شده است. سؤالاتي كه در ابتدا به ذهن افراد گروه حفاري خطور نكرده بود.
بنابراين، كسب اطلاعات از زير زمين، قبل از آنكه كار به بيل و كلنگ كشيده شود، يكي از آرزوهاي ديرينه باستان شناسان بوده  است.
اين كار، علاوه بر صرفه جويي در زمان صرف شده براي تشخيص محل حفاري، باستان شناسان را قادر مي سازد، با حداقل تخريب، جواب پرسش هاي خود را بيابند.
امروزه با پيشرفت هايي كه در زمينه فناوري كاوش غير مخرب صورت گرفته، اين رويا كم كم در حال تحقق است.
باستان شناسي هيچ وقت رشته پردرآمدي نبوده است، اما با عاريه گرفتن ابزارهايي كه براي رشته هاي نان و آب دارتر تهيه شده اند، چشمان غيرمسلح باستان شناسان هم به وسايلي از قبيل اشعه ايكس، اشعه مادون قرمز، امواج مايكروويو و مغناطيس مسلح شده است.
اين ابزارها به باستان شناسان امكان مي دهند كه منطقه هدف را به خوبي شناسايي كنند و حفاري ها را به مناطق كوچك و خاصي محدود كنند. به اين ترتيب، به جاي خاكبرداري كامل، مي توانند فقط محل هاي حائز اهميت را به طور گزينشي حفاري كنند.
استفاده از اين روش ها كه به «روش هاي حفاظتي» معروف است، موجب مي شود، منابع باستان شناسي، براي نسل هاي بعد، كه هم به دانش پيشرفته تري مجهز خواهند بود و هم سؤالات جديدتري برايشان مطرح خواهد شد، حفظ شوند.
باستان شناسان به موازات پيشرفت در فناوري حسگرها، از امكانات كم هزينه پردازش رايانه اي نيز بهره مي گيرند و با بهره گيري از امكانات رايانه اي، مي توانند داده هاي مختلف مناطق گوناگون را تجزيه و تحليل كنند و از بينش روشن تري برخوردار شوند.
وسائل جديد مشاهده
براي نشان دادن قابليت هاي فناوري هاي جديد، گروهي از باستان شناسان دانشگاه آركانزاس به كاوش در شهر آرمي سيتي ايالت كانزاس پرداختند. اين شهر بزرگ كه با هتل ها و تماشاخانه هاي متعدد در سال ۱۹۱۷ ساخته شده بود، در سال ۱۹۲۱ در اثر آتش سوزي با خاك يكسان شد، طوري كه ظاهراً هيچ اثري از آن باقي نماند. اما سال گذشته، وقتي باستان شناسان شروع به كاوش در آنجا كردند، با اينكه در نگاه اول يك مرتع خالي به نظر مي آمد، توانستند، محل خيابان ها، پياده روها و جاي ساختمان ها را به وضوح تشخيص بدهند و حتي توانستند، سيستم فاضلاب شهر را رديابي كنند. به گفته دكتر فردريك ليمپ، يكي از سرپرستان گروه، انگار خاك مثل تلق شفاف شده بود و همه چيز در زيرش نمايان بود.
اين گروه، روش هاي مختلف را با هم تلفيق كردند. يك دستگاه سنجش گر كه تغييرات خواص مغناطيسي خاك را اندازه گيري مي كرد، لوله هاي آهني فاضلاب را شناسايي كرد و با اندازه گيري تغييرات قطب هاي مغناطيسي، حتي محل لوله ها را نيز آشكار ساخت. يك وسيله سنجش مقاومت الكتريكي كه بر اساس عبور جريان الكتريسيته از زمين، كار مي كرد، توانست پياده روها و سنگفرش ها را كه مقاومتشان از خاك هاي اطراف بيشتر بود، تشخيص دهد. اين مشاهده ها و ساير نتايجي كه از كاوش هاي زميني حاصل شد، با نتايج حاصل از عكسبرداري هوايي تلفيق شد تا تصوير روشن تري از مكان كاوش به  دست آيد.
دكتر ليمپ مي افزايد: گام بعدي استفاده از عكسبرداري ماهواره اي بود. از نظر او، اغلب ماهواره هاي زمين شناسي در حال حاضر كارآيي كافي براي نشان دادن جزئيات محل حفاري را ندارند. اما ماهواره هاي تجاري جديد، به حد كافي از قدرت بزرگنمايي برخوردارند. گروه آنها در حال حاضر، مشغول تحليل اطلاعات به دست آمده از يكي از اين ماهواره ها، موسوم به «كوئيك برد» هستند. اين ماهواره مي تواند اجسام كوچك با قطر حدود نيم متر را از فراز آسمان تشخيص دهد.
012880.jpg

خيلي از باستان شناسان استطاعت مالي براي بكارگيري ماهواره هاي تجاري را ندارند. اما توجه زيادي به اين مسئله دارند. به گفته دكتر ليمپ، ماهواره ها خواهند توانست باستان شناسي را از كاوش هاي كورمال كورمال فعلي فراتر ببرند و امكان بررسي مناطق وسيع را ممكن سازند.
براي مثال، پيسون شيتس و همكارانش در دانشگاه كلرادو يك ماهواره تجاري موسوم به ايكونوس را به خدمت گرفته اند تا رد پاها و مسير عبور اقوام باستاني را در كشور كاستاريكا شناسايي كنند. محققان اميدوارند با مطالعه اين مسيرها راه هاي ارتباطي دهكده ها و گورستان ها را كشف كنند و درباره آداب و رسوم ساكنان باستاني اين سرزمين چيزهاي تازه اي كشف كنند.
كاوش حرارتي
يكي ديگر از فناوريهاي مورد استفاده باستان شناسان، عكسبرداري حرارتي است. اين روش مستلزم بكارگيري دوربين هايي با وضوح بسيار بالا است كه به اشعه مادون قرمز نزديك، حساسند. اين بخش خاص از طيف نور مادون قرمز، با طول موجي نزديك به نور مرئي، حاصل انرژي گرمايي است.
به عبارت ديگر، در عكسبرداري حرارتي، جزئي ترين تغييرات گرمايي ثبت مي شود. از تغييرات گرمايي سطح زمين، غالباً مي توان به چيزهاي نهفته در لايه هاي زيرين پي برد. براي مثال؛ مقدار دمايي كه يك بناي سنگي در خود ذخيره مي كند، با دمايي كه يك گودال آب، در خود نگه مي دارد، متفاوت است.
يكي از دوربين هاي حرارتي كه توسط دانشمندي به نام دكتر كوامي و همكارانش به كار گرفته شد، مي تواند اختلاف دما را با دقت يك دهم درجه سانتيگراد اندازه گيري كند. دكتر كوامي دوربين خود را در منطقه دابل ديچ كه يك دژ ماقبل تاريخ در كنار رودخانه ميسوري در داكوتاي شمالي بود، امتحان كرد. با اينكه اطلاعات به  دست آمده هنوز كاملاً تجزيه و تحليل نشده اند، اما به گفته دكتر كوامي نتايج اوليه تا حد شگفت انگيزي رضايت بخش هستند. با استفاده از اين دوربين، محققان توانستند،  محدوده خانه ها را كه قبلاً نامشخص بود، تشخيص دهند و حتي محل  درهاي ورودي آنها را مشخص كنند.
با اطلاعات به  دست آمده از دوربين حرارتي، جزئيات بيشتري درباره دو تا از چهار برج مستحكم اين دژ، آشكار شد و محققان متوجه شدند كه اين بنا بسيار وسيع تر از آن است كه قبلاً تصور مي شد.
با اين همه، شيوه دكتر كوامي، يك روش انفعالي محسوب مي شود، زيرا مبتني بر حرارتي است كه در طبيعت وجود دارد. اما برخي دانشمندان روش هاي مؤثري ابداع كرده اند. آنها امواج مايكروويو را به زمين ارسال مي كنند و از روي بازتاب امواج ارسالي متوجه چيزهاي مدفون شده در دل زمين مي شوند. رونالد بلوم و همكارانش در آزمايشگاه سازمان ناسا، در سال ۱۹۹۲ ميلادي توانستند توسط امواج مايكروويو مسير كار و آنهايي را كه به شهر گم شده عوبار در شبه جزيره عربستان ختم مي شدند، شناسايي كنند.
البته رد اين مسير گم شده در نزديكي سطح زمين قرار داشت، اما نوعي امواج بلند مايكروويو موسوم به «باند پي» مي تواند تا اعماق بيشتري رسوخ كند. در حال حاضر، ماهواره هاي كاوشگر زمين از امواج كوتاه مايكروويو استفاده مي كنند. زيرا مي تواند جزئيات بهتري را آشكار كند. به گفته دانشمندان مجهز شدن حسگرهاي ماهواره ها به امواج باند پي اجسام نهفته در دل زمين را به خوبي نمايان خواهد ساخت و آژانس فضايي اروپا، اين موضوع را در برنامه مأموريت هاي خود گنجانده است.
تنها مسئله اينجاست كه امواج مايكروويو فقط مي توانند در مناطق خشك كاربرد داشته باشند، زيرا آب آنها را جذب مي كند و جلوي تابش آنها را مي گيرد.
چنين پيشرفت هايي در عرصه فناوري يقيناً نويدبخش است و علم باستان شناسي را متحول خواهد كرد.
دكتر ليمپ عقيده دارد كه با ورود رايانه ها به اين عرصه و تلفيق شيوه هاي گوناگون مشاهده، چشم انداز پيشرفت باز هم وسيع تر شده است. او و همكارانش استفاده از رايانه ها را در آرمي سيتي شروع كرده اند. در اين محل، آنها سيستمي ابداع كرده اند كه مي تواند اطلاعات به  دست آمده از ماهواره ها، هواپيماها و حسگرهاي زميني را كاملاً تجزيه و تحليل كند و يك الگوي رايانه اي از منطقه حفاري ارائه دهد. به گفته وي، اين سيستم تا سال آينده قابل بهره برداري خواهد بود.اين نگرش علمي، نه تنها نتايج بهتري مي دهد، بلكه مي تواند باستان شناسان را در انتخاب شيوه هاي بهتر ياري كند و به آنها بفهماند كه تلفيق كدام فناوري ها بهترين نتيجه را در خصوص يك مكان باستاني خاص به بار مي آورد. به اين ترتيب آنها مي توانند، محل هاي مورد نظر را شناسايي و فعاليت خود را روي آنها متمركز كنند و تصميم بگيرند كه چه جاهايي را حفاري كنند و چه جاهايي را براي نسل هاي بعد بگذارند. نسلي كه قطعاً دانش فني پيشرفته تري در اختيار خواهد داشت.

ميهمان فرهنگ
مشكلي كه همچنان باقي است!

اختر بيات
زبان يكي از بزرگ ترين دستاوردهاي بشري است و شايد اهميت آن بيش از تمامي اختراعاتي باشد كه آدمي طي ۲ هزار سال گذشته در حيطه ابزار مادي خويش به عمل آورده است. با آن كه حيوانات هم واجد نظام هاي ارتباطي هستند، ليكن تنها انسان توانسته است به بالاترين نوع نظام ارتباطي كه همان سخن گفتن است، دست يابد.
از ديدگاه زبان شناسان، زبان نقش هاي متعددي را براي بشر ايفا مي كند. زبان، فرد را به توانايي تفاهم و ارتباط اجتماعي با هم نوع خود تجهيز مي كند و او را قادر مي سازد كه فرهنگ خود را از نسلي به نسل ديگر منتقل سازد و گردونه مناسبي براي انديشه هايش در اختيار داشته باشد.
بسياري از يادگيري ها به تكامل زبان فرد و سهولت كاربرد نشانه هاي زباني بستگي دارد، زيرا كه توانايي آدمي در تجريد مفاهيم ذهني در سطح والايي با تسلط وي در زبان مرتبط است؛ به همين دليل، كودكاني كه ساخت زباني متفاوتي با زبان مرسوم دارند، دچار اختلال در يادگيري مي شوند، زيرا كه بين زبان كودك و زبان متداول مدرسه، ناهماهنگي وجود دارد و گنجينه لغاتش براي شروع آموزش، در زبان رسمي آموزش و پرورش بسيار ناچيز است. مطالعات نشان مي دهد كه يكي از نتايج اين ناهماهنگي زبان نزد كودكان، عقب افتادگي هرچه بيشتر آنها را در مراحل بعدي تحصيلي، شغلي و زندگي اجتماعي فراهم مي آورد تا آن جايي كه جوانان در سطح آموزش عالي، از بيان افكار و عقايد خود به دليل اين كه ممكن است مورد تمسخر واقع شوند، خودداري مي كنند.
اسناد و مدارك موجود نشان مي دهد كه در كشور ما برنامه خاصي براي آموزش دو زبانه وجود ندارد و آنچه هم تاكنون انجام شده است، نه شرايط زباني و گفتاري جامعه و نه احساس مردم را درباره اين موضوع مورد توجه قرار داده است؛ به غير از اين كه فرهنگ تحقير كردن افرادي را كه به شيوه محلي صحبت مي كنند، رواج داده است و به نوعي مي توان اظهار كرد كه كودكان دو زبانه همچنان در وضعيت آموزشي اسفناك موجود دست و پا مي زنند.
آنچه مسلم است، براي تهيه يك برنامه آموزشي، بايد ساختار زباني آن جامعه مورد بررسي قرار گيرد؛ زيرا درك جامعه زباني و برخي از يافته هاي آن، مي تواند به اجراي برنامه هاي آموزشي دو زبانه كمك كند. همچنين مطالعه مدل هاي برنامه درسي آموزش دو زبانه كشورهايي كه حقوق زباني را به رسميت مي شناسند، مي تواند در تدوين يك الگوي برنامه درسي دو زبانه موثر باشد، اما صرفاً تقليد از يك روش، هر چند در كشوري با موفقيت فوق العاده اي همراه بوده است، ممكن است در منطقه اي ديگر با فرهنگي متفاوت، همان نتايج را در بر نداشته و حتي با شكست روبه رو شود. بنابراين، توجه به ساخت زباني و فرهنگ جامعه و همچنين مطالعات تطبيقي، بايد مدنظر برنامه ريزان درسي قرار گيرد. به خصوص تأكيد بر اين مهم ضروري است كه آموزش زبان دوم بايد با توجه به ويژگي خاص كودكان و در سن مطلوب آنها انجام گيرد و با موضوعات روزمره و وابستگي ها و علايق آنان آميخته شود. ويلدر پنفيلد با مطالعاتي كه انجام داد، اين نظريه را تأييد كرد كه مغز كودك به طور بي نظيري آماده يادگيري زبان است و سن مطلوبي وجود دارد كه طي آن، كودك مي تواند چندين زبان را به طور كامل با كم ترين تلاش و بدون اختلال فيزيولوژيكي ياد بگيرد.
اين ويژگي كودكان در يادگيري يك زبان را مي توان به انعطاف پذيري مغز آنان توجيه كرد، زيرا انعطاف پذيري مغز با بالا رفتن سن كاهش مي يابد. بر همين اساس، كودكان زبان دوم را بسيار راحت تر و با مهارتي بيشتر از بزرگسالان ياد مي گيرند. در مقايسه با نوجوانان هم، كودكان زودتر و بهتر زبان دوم را فرا مي گيرند. مشاهده اين مطالب در سطحي گسترده تر، منجربه پيدايش فرضيه اي بين صاحب نظران شده است كه معتقد به وجود سن مطلوب يا يك دوره حساس در يادگيري زبان دوم هستند. بعد از دوران بلوغ، زبان را بايد با تلاشي سخت و آگاهانه ياد گرفت و با همه كوششي كه مي شود، رسيدن به لهجه زبان دوم به سادگي امكان پذير نيست. با اين وصف، زمان آغاز يك آموزش عمومي براي يادگيري زبان دوم كه با نيازهاي رواني مغز هماهنگ باشد را گروهي ۴ سالگي و برخي آن را بين ۲ الي ۹ سالگي عنوان كرده اند.
آغاز مدرسه براي هر كودك، يك واقعه بزرگ و پراضطراب است؛ حال اگر زبان مدرسه متفاوت از زبان كودك باشد، ابعاد اين مسأله بزرگ تر و گسترده تر مي شود. پس آموزش بايد با زباني آشنا و همراه با نمايش زباني كودكان شروع شود. سپس كم كم زبان رسمي و ملي، به اين نمايش زباني افزون گردد و روي آن تأكيد شود و هم زمان در كنار آنان، آموزش زبان سومي نيز آغاز شود تا افرادي مسلط به مهارت زبان خارجي براي برآوردن نيازهاي مربوط به رشد و توسعه كشور فراهم آيد.
بدين ترتيب ابتداي كار آموزش، معلم بايد به زباني صحبت كند كه براي شاگردان مأنوس باشد و اگر غير از اين باشد، ارتباط موثري بين آنان اتفاق نيفتاده و يادگيري دانش آموزان بسيار محدود و يا غير ممكن مي شود. استفاده از زبان نخست به عنوان زبان ارتباطي، تا زماني كه معلمان تشخيص دهند مورد نياز است. اين موضوع، مستلزم اين پيش شرط است كه معلمان هم بايد دو زبانه باشند و بتوانند از هر دو زبان به طور موثري استفاده كنند.
لازم است دوره پيش از دبستان، در مناطق دو زبانه اجباري و مجاني انجام گيرد تا آشنا سازي شفاهي به زبان رسمي، پيش از مدرسه صورت پذيرد. بدين ترتيب كه مربي ابتدا در پاره اي از موقعيت ها و در تماس با برخي از كودكان، از زبان دوم استفاده كند و به تدريج آن را افزايش دهد.بنابراين زبان بومي كودك نه تنها يك عامل مزاحم نيست، بلكه مي تواند يادگيري زبان دوم را تسهيل كند. زيرا كودكاني كه دو زبان را تقريباً هم زمان مي آموزند، از استراتژي هاي مشابه براي اين منظور استفاد مي كنند و مفاهيمي را كه در منزل به زبان اولشان مي آموزند، به راحتي مي توانند به زبان دوم منتقل كنند.متأسفانه نظام آموزشي كشور ما دو زبانه نيست، ولي اگر حقيقتاً دو زبانه باشد، بخش بسيار مختصري از مواد درسي به زبان نخست كودك تهيه مي شود تا به تدريج بتواند به هر دو زبان بخواند و بنويسد. زماني كه دو زبان با يك خط نوشته شود، انتقال از يك زبان به زبان ديگر در جريان فراگيري نسبتاً آسان است.
اگر مطالب خواندني به زبان نخست براي دانش آموز تهيه شود، وي به لذت مطالعه به زبان مادري نيز دست مي يابد، زيرا پيامدهاي منفي دو زبانگي وقتي بروز مي كند كه زبان مادري فقط وسيله محاوره در خانه و جامعه است و هيچ نقشي در آموزش مدرسه اي ندارد.امروزه نگرش هاي كنوني به تبعيض زباني در آموزش، تا حدودي دگرگون شده و اصل دو زبانگي به طور كامل از سوي نظام آموزشي بسياري از كشورها پذيرفته شده است. ولي در كشور ما اين مقاومت و حمايت از تك زباني رسمي براي آموزش در مقابل تدريس دو زباني به دلايل مختلف از جمله دشوارتر و پرهزينه تر بودن آن وجود دارد و تا زماني كه مشكل دو زبانگي «جور ديگري ديده نشود» اين مشكل هم چنان باقي است.
نتيجه اين كه مسأله دو زبانگي هر چند از مسائل عمده كشور محسوب مي شود، ليكن پيرامون آن پژوهش هاي عمده و مشكل گشايي صورت نگرفته و كمبود منابع وابسته به آن، خود مويد اين امر است كه تاكنون به طور جدي به آن پرداخته نشده است.
بنابراين، حمايت دولت از پژوهش هاي مربوط به دو زبانگي، همچنين مشاركت و همياري پژوهشگران، برنامه ريزان درسي و آموزشي، روانشناسان (روان شناسي زبان، كودك، يادگيري)، زبانشناسان، جامعه شناسان زبان و متخصصان ادبيات كودكان و نوجوانان، معلمان و مربيان مجرب مناطق دو زبانه را مي طلبد تا با كمك يكديگر بتوانند قدمي در راستاي حل اين مشكل بردارند.

سايه روشن فرهنگ

نگاه معنوي در موزه هنرهاي معاصر تهران
نمايشگاه «نگاه معنوي» با آثار متنوع هنرمندان معاصر ايران كه به شيوه هاي مختلف نسبتي از معنويت را در آثار خويش جلوه گر ساخته اند افتتاح  شد.
نمايشگاه «نگاه معنوي» منتخب آثار هنرمندان معاصر ايران با حضور هنرمندان و پيشكسوتان رشته هاي مختلف هنري كشور به همراه سفراي خارجي و مسئولين فرهنگي عصر دوشنبه در موزه هنرهاي معاصر تهران گشايش  يافت.
در اين نمايشگاه منتخبي از آثار هنرمندان معاصر ايران چون ميرحسين موسوي، غلامحسين نامي، محمد احصايي، حبيب الله آيت الهي، آيدين آغداشلو، حبيب الله صادقي، مسعود عربشاهي، عباس كيارستمي، هانيبال الخاص، حسين خسروجردي، كاظم چليپا،  عبدالحميد حسيني راد، پرويز كلانتري، سيف الله صمديان، فرح اصولي، ايران درودي، منصوره حسيني،  شهلا حبيبي و... به نمايش در  آمد.
انتشار«تصوير»
سي و هفتمين شماره «تصوير» نشريه هنرهاي تصويري منتشر شده است.
اين نشريه با درج مطالبي در زمينه عكاسي، گرافيك، سينما و نقاشي انتشار مي يابد. در اين شماره مي خوانيم: بهترين اثر هنرمندان ايراني در سال ۸۱ به انتخاب عكاسان، طراحان گرافيك و كاريكاتوريستها، جنگ عراق از نگاه عكاسان ايراني و خارجي، به ياد عكاسان قرباني جنگ، جشنواره بين المللي فيلم و تئاتر فجر، يك دهه عكاسي تئاتر در ايران، گزيده اي از نمايشگاههاي نقاشي در نگارخانه هاي تهران و گزارش تصويري رويدادهاي مهم ايران و جهان.
حضور هنرمندان ژاپني در مناطق مختلف جهان
هنرمندان جوان ژاپني اين روزها در همه جا ديده مي شوند. بسياري از آنها توجه شان را به بازار بين المللي هنر جلب كرده اند. اين در حالي است كه شمار بسياري نيز توجه خود را به هنر بومي و آثار به جا مانده از پيشينيان معطوف كرده اند.
به گزارش ايسنا، ژاپني ها به جمع آوري اطلاعات اندكي از درخشان ترين اين افراد اقدام ورزيده اند. سن تمام اين افراد زير ۴۰ سال است، اما همه در الهام گرفتن از منابع متفاوت، كار با رسانه ها و مواد گوناگون و زندگي در شهرهاي متفاوت وجه تشابه دارند.
بسياري ظهور اين هنرمندان را ناشي از افتتاح گالري هايي همچون «توميوكوياما»، «كوداما» و «كوياناجي» مي دانند؛ چرا كه گالري هاي قديمي ژاپن كارشان را بر واردات هنر غربي به ژاپن متمركز كرده اند. در بين اين گالري ها بازار هنر محلي جايگاه كمي داشت؛ بنابراين دلالان جوان از اواسط دهه ۱۹۹۰ به معرفي آثار هنرمندان ژاپني به مخاطبان غربي و شركت گالري هاي محلي در حراجي هاي بين المللي هنر اقدام ورزيدند.
كمرنگي حضور هنرمندان ژاپني در بازار جهاني، زنگ خطري براي هنرمندان جوان ژاپني بود و عاملي براي حركت. در اين بين شماري از هنرمندان به نمايش آثار هنري در ساير كشورها اقدام ورزيدند. «مومويو توريميتسو» يكي از اين هنرمندان است. وي در نظر دارد، در دي ماه دو نمايش تك نفره را در نيويورك به نمايش بگذارد.

|  ادبيات  |   اقتصاد  |   انديشه  |   سفر و طبيعت  |   سياست  |   فرهنگ   |
|  ورزش  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |