چهارشنبه ۲۳ مهر ۱۳۸۲
شماره ۳۱۹۵- Oct, 15, 2003
سفر و طبيعت
Front Page

نقش بررسي سفر در آرامش رواني انسان،نياز رواني بشر به سفر و فرآيندهاي آن
سفر تفنن نيست ،ضرورت است
اشاره؛
در قرن بيست و يكم كه مداواي فشارهاي عصبي از عمده ترين مسائل در علم پزشكي به شمار مي رود، روانكاوان و روانشناسان همواره با تحقيق و مطالعه به شناخت و درمان آن چون بيماري هاي ديگر اهتمام مي ورزند، تا بلكه با يافتن راهكارهاي نوين علمي مقدار فشارهاي عصبي جوامع را كاهش دهند. بسياري از بيماران به خاطر فشارهاي عصبي در كلينيك هاي تخصصي مورد آزمايش هاي مختلف قرار مي گيرند و انواع داروهاي آرام بخش شيميايي را مصرف مي كنند. ولي داروهاي شيميايي داراي آثار جانبي گوناگون از جمله اعتياد هستند و بدين ترتيب بيمار بر اثر عادت به اين داروها، از مشكلي رهيده و اسير دردي ديگر مي شود.در اين زمينه و براي بررسي نقش سفر در آرامش رواني انسان ،گروه سفر و طبيعت تحقيقي كاربردي را آغاز كرده و از پيشنهادهاي صاحب نظران نيز استقبال مي كند.
ايمان مهديزاده
012914.jpg

برخي از روانشناسان با «كلام درماني» به مداواي بيماران مي پردازند و علاوه بر آن، به تازگي روش هاي درماني ويژه  اي تجويز مي شود كه قابل توجه است؛ موسيقي، تئاتر و ديگر تفريحات از انواع اين نسخه ها هستند. در حالي كه اگر مردم بياموزند،  چگونه از اوقات خود لذت ببرند. مشكلات عصبي شخصي كاهش مي يابد و در نتيجه فشار موجود بر اجتماع كاسته مي شود.
آرش مرادي، طبيعت گرد و كارشناس ارشد پژوهشگري اجتماعي، مي گويد: اگر همانطور كه به نيازهاي جسمي اهميت مي دهيم، نيازهاي روحي هر فرد را نيز ارزش نهيم، بي ترديد جامعه اي بسيار با نشاط و پر تلاش خواهيم داشت. وي معتقد است؛ سفر حق شهروندي شهرنشينان است.
مريم السادات حسيني، كارشناس روانشناسي، در اين باره معتقد است؛ مسافرت انسان را جاني تازه مي بخشد و انرژي را براي آغاز فعاليت دو چندان مي كند.
با مطالعه تاريخ درمي يابيم كه اين دوستان بيراه نگفته اند. كساني كه مسافرت مي كنند، همواره داراي تجارب بيشتري هستند و از بسياري نادانسته ها، مطلعند.
ع- واحدي، دبير الهيات دبيرستان هاي تهران بر اين نكته تأكيد دارد كه در دين اسلام مسافرت هاي كاربردي توصيه شده؛ حج و زيارت اماكن متبركه را مي توان سفرهاي زيارتي دانست كه هر ساله تعداد زيادي از مسلمانان به اين سفرها اقدام مي كنند.
در مجموع، فشارهاي وارده بر جوامع توسعه يافته و شهرهاي بزرگ صنعتي، بيشتر نمود پيدا مي كند. در حالي كه روستاييان و عشاير- در اروپا و آمريكا، «كولي ها» - از يبماري هاي عصبي مصون اند و با آرامش خاطر زندگي مي كنند، آنها اگر چه شايد بهداشت و ديگر امكانات رفاهي و تسهيلات زندگي امروزي را در اختيار ندارند، ولي به دور از دغدغه هاي زندگي شهري به آرامش رسيده اند.
در شهرهاي بزرگ كه ساعات زندگي در حجم سنگين ترافيك تلف مي شود، آلاينده هاي زيست محيطي در تخطئه ذهن شهروندان نقش بسزايي دارد و بخش عمده اين آلاينده ها را آلودگي صوتي تشكيل مي دهد. پس از آن مي توان به نوع اشتغال شهرنشينان اشاره كرد كه بنا به پيشرفت تكنولوژي و زندگي ماشيني متحمل فشارهاي عصبي مي شوند.
يوسف حسيني  ، نقاش و مينياتوريست،  مي گويد:  براي حصول آرامش بايد به دامان طبيعت پناه برد، وي شهر گريزي در اولين فرصت پيش آمده را يكي از راههاي نجات انسان ماشين زده امروزي مي داند و معتقد است، در طبيعت و خارج از دغدغه هاي شهر مي توان در سكوت و آرامش در خود غوص كرد و به آرامش ناشي از خودشناسي رسيد.
يكي از بهترين راهكارهاي كاهش فشارهاي عصبي  ، در نسخه هايي كه توسط روانشناسان تجويز مي شود، زندگي در حاشيه هاي آرام و دنج شهرهاست. در حالي كه براي بسياري از بيماران انجام اين دستورالعمل آسان نيست و نمي توانند روزانه ساعت هاي متمادي را براي رسيدن به خانه، در جاده بگذرانند و از اين رو به توصيه پزشكان عمل نمي  كنند، نسخه ديگر، سفرهاي كوتاه هفتگي است،  كه آن هم مورد بي اعتنايي اغلب شهروندان است، شهرونداني كه اهميت سفر و حضور در طبيعت را براي سلامتي نياموخته اند.
حسين مجيدي، دانشجوي رشته مديريت دانشگاه رودهن و ساكن اين شهر، در اين رابطه مي  گويد:  شهروندان حاشيه نشين هر صبح به شهرهاي بزرگ مي آيند و شب مراجعت مي كنند، ولي ساعاتي كه در جاده و بين شهر مي گذرد را ساعت هاي غيرمفيد زندگي مي دانند و آن را نوعي اتلاف وقت تلقي مي كنند. اين در حالي است كه ساكنان شهرها همين مدت  زمان را در ترافيك سپري مي كنند. ايشان اگر بياموزند در طي مسير به جاي انديشيدن به مشكلات روزمره، از طبيعت و چشم اندازي كه جلوه گري مي كند، لذت ببرند، هر صبح سرشار از انرژي مي شوند.
012910.jpg

وي با اشاره به اين كه بسياري از مسافران، اوقات گرانبهايي را كه صرف آمد و شد مي شود به بيهودگي مي گذرانند يا با گفت وگوي بي حاصل تلف مي كنند، مي گويد: مسافران اين مسيرها به جاي بحث هاي روزمره و گلايه از مشكلات زندگي، مي توانند به بي كرانگي آسمان در افق چشم بدوزند و در سكوت لذت بخش، از ديدن كوه و دشت حظ وافر برند و سرشار از انرژي به شهر پر ازدحام وارد شوند و شب هنگام با لميدن بر صندلي خودرو يا مترو به جاي گذراندن اوقاتي عصبي در ترافيك دود آلوده و مملو از اصوات گوش خراش و دل آزار، در سكوت شب جان و تن را از غبار خستگي روزمره برهانند.
از فرآيندهاي ديگر سفر اين است كه مي تواند در تلطيف روح آدمي نقش بسزايي داشته باشد. حميرا- ز، دانشجوي كارشناسي ارشد روانشناسي در اين زمينه حرف هايي شنيدني دارد:
شهرونداني كه حداقل ۵ روز هفته را به صورت مستمر در محل كار حاضر مي شوند و روند تكراري امور خويش را طي مي كنند، با استراحتي سالم مي توانند، خستگي تكرار را بزدايند و البته اين مهم نياز به شناخت و آموزش ايشان دارد. در كشورهاي توسعه يافته، مرسوم است كه تعطيلات آخر هفته مردم به خارج از محل زندگي خود كوچ مي كنند و عموم شهروندان شهرهاي بزرگ اين ممالك، حداقل يك روز هفته را خارج از محيط زندگي سر مي كنند و پس از مراجعت با انرژي و خلاقيت دو چندان به كار مشغول مي شوند.
وي با اشاره به تنوع اقليمي ايران و مطالعاتي كه در اين رابطه داشته، مي افزايد: شهرهاي ايران با اقليم هاي متفاوت جهت گذران تعطيلات آخر هفته شهروندان بسترهاي مناسبي دارد. ولي بخش كوچكي از مردم به اين سفرها علاقه مندند كه البته اين مهم ناشي از عدم شناخت كافي در خصوص مناطق گردشگري اطراف شهرهاست.
دكتر حميد زارع، روانشناس، به شهروندان توصيه مي كند فرصت  سفرهاي كوتاه را از دست ندهند؛ اگر شما بعد از شش روز كاري، ۲۴ ساعت را در محيط طبيعت به سر بريد و به دور از جنجال هاي هر روزه نظير؛ اخبار سياست، اقتصاد و ديگر مسائل روز سپري كنيد  ، بي ترديد انرژي مضاعفي خواهيد يافت، بويژه اين كه شما طي اين سفر كوتاه، جداي از تجربه هايي كه به كشف و شهود دروني مي انجامد، سختي هايي را متحمل مي شويد، مانند نشستن و خوابيدن در مكان هاي ناهموار- گاه سنگلاخي - جست و جوي آب، تهيه غذا و چاي در دامان طبيعت كه علاوه بر فعاليت هاي جسمي لذت خاصي نيز به همراه دارد و به طور حتم پس از بازگشت از سفرهاي كوتاه طبيعت گردي،  خانه را مأمني آرام خواهيد يافت و آسايشي كه در زندگي شهري پس از آرامش طبيعي حس مي كنيد، انرژي خلاقه شما را افزايش مي دهد. به همين دليل روستاييان در حالي كه از نبود برخي تسهيلات از آسايش كمتري بهره مندند ولي به دور از دغدغه هاي شهرنشينان و فشارهاي عصبي وارده بر ايشان، در آرامش مي زيند.
نكته مهم ديگر نهفته در سفر ،  كمك به انسجام خانواده  است. در عصري كه انسانها به دليل حجم كاري و پر بودن اوقات مفيد زندگي شان از يكديگر فاصله پيدا كرده اند و در خانواده ساعت كمتري براي ديدن، گپ زدن و مشورت كردن وجود دارد و اغلب ساعت ورود و خروج از منزل و حتي غذا خوردن نيز به گونه اي است كه افراد خانواده و كمتر با هم در تماسند، يك روز در هفته كنار هم بودن و تبادل نظر و ديدار اعضاي خانواده از نسخه هاي مشاوران خانواده است.
سهيلا جناحي، مشاور خانواده، در اين باره تصريح مي كند: شهروندان با توجه به تنوع شغلي و ساعت هاي زياد و پيوسته كاري نسبت به گذشته، كمتر با هم تماس و گفت وگو دارند و مشكلات اقتصادي اجتناب ناپذير شهري، باعث مي شود افراد پس از كار زياد با كمترين انرژي به خانه مراجعه كنند كه در نتيجه نمي توانند تصميم گيري هاي كاملاً مثبت داشته باشند و به عبارتي كم حوصله مي شوند و انرژي لازم را براي شنيدن مشكلات محيط خانه ندارند و ميل به استراحت در ايشان به مراتب بيشتر از گفت وگو در خصوص معضلات است و بهتر است واگويه كردن انتقادات را به زماني كه شخص از آرامش نسبي بيشتري برخوردار است، موكول كنند تا وي روز بعد هم بتواند با انرژي به كار و فعاليت روزانه بپردازد.
سفرهاي كوتاه هفتگي ضمن آرامش بخشيدن به اعضاي خانواده ، مي تواند بهترين شكل گردهمايي افراد يك خانواده باشد. ايشان با دور شدن از مسائل روزانه و به وجود آمدن فرصتي براي با هم بودن، در كمال آرامش كنار هم مي نشينند و با توجه به تغيير و تنوع فعاليت ها در طي سفر، خيلي آسوده تر و با تمركز بيشتر مي توانند از نظرات يكديگر بهره مند شوند. همه اعضا شاد هستند و با لبخند و به آرامي به صحبت هاي يكديگر گوش فرا مي دهند، انتقادات و پيشنهادها را بهتر مي پذيرند و پس از اين مباحث به نتيجه اي راهگشا مي رسند.
شهرنشينان امروزي سفر را نه يك تفنن كه بايد، يكي از برنامه هاي حداقل هفتگي خود قرار دهند. در اين صورت هر خانواده مقدار فشارهاي عصبي وارد بر افراد خود را تا حد زيادي كاهش مي دهد كه نتيجه مطلوب آن نيز به آرامش جامعه كمك مي كند. يا به عبارتي امروزه سفر تفنن نيست، بلكه يك ضرورت اجتماعي است.

تازه هاي طبيعت
صندوق جهاني طبيعت
012918.jpg

در سراسر جهان، سازمان ها، مؤسسات، صندوق ها و بنيادهاي گوناگوني به طور فعال در رابطه با مسايل حيات وحش و محيط زيست فعاليت دارند.
در اين صفحه به تدريج اين مراكز را معرفي خواهيم كرد. يكي از بزرگترين و معروف ترين مؤسسات بين المللي «صندوق جهاني طبيعت» (World wide Fund For nature) يا با عنوان اختصاري WWF است. اين سازمان تا چند سال پيش با عنوان «صندوق جهاني حيات وحش» فعاليت مي كرد.
صندوق جهاني طبيعت اخيراً مطالعات گسترده اي را پيرامون «طبيعت و اكوتوريسم پايدار» انجام مي دهد.
اين مؤسسه در سال ۱۹۶۱ با هدف حفاظت از طبيعت و افزايش آگاهي عمومي پيرامون تهديدهايي كه در انتظار محيط زيست است تأسيس شد.
وظايف كلي WWF را مي توان در حفاظت از حيوانات، گياهان و زيستگاه هاي طبيعي، كاهش آلودگي ها و مصارف بي رويه از منابع و انرژي، تشويق دولت ها و سازمان هاي بين المللي جهت تصويب قوانين مربوط به حفظ محيط زيست، آموزش اهميت حفاظت از طبيعت و نيز تشويق عموم در استفاده از منابع طبيعي به طور پايدار خلاصه كرد.
هدف اصلي صندوق جهاني طبيعت متوقف ساختن جريان تخريب محيط طبيعي سياره ما مي باشد. صندوق جهاني طبيعت WWF)) مي كوشد آينده اي را بسازد كه انسان ها بتوانند در هماهنگي با طبيعت در آن زندگي مي كنند. WWF بيش از ۳۰ سال است كه در حفظ محيط هاي طبيعي جهان پيش قدم بوده و موفق به ايجاد و مديريت بيش از ۳۰۰ منطقه حفاظت شده گشته تا از ژن ها، گونه ها و اكوسيستم ها كه تأمين كننده رفاه و كيفيت زندگي ما هستند حفاظت كند.
دامنه فعاليت هاي WWF در حفظ جنگل ها، گسترده تر از هر سازمان «حفاظت از طبيعت» ديگري بوده است. به عنوان مثال مي توان به پارك ملي مانو (Manu) در پرو كه زيستگاه ۶ درصد از كل گونه هاي شناخته شده زمين است و پارك ملي كوروپ كامرون كه بيشترين تنوع بيولوژيكي ميان جنگل هاي باراني، آفريقايي را دارد، اشاره نمود. WWF بيش از ۵ ميليون عضو در سراسر جهان دارد و دفاتر خود را در ۲۸ كشور جهان برپا نموده است. اين سازمان در تمام جهان عضو دارد.

ماجراهاي طبيعت
«ستون» عاشق بزرگ طبيعت

012916.jpg

پيش از آن كه داستان كوتاه ديگري از نويسنده نامدار آمريكايي «ارنست تامپسون ستون» را بخوانيد، بد نيست گوشه هايي ديگر از بيوگرافي و اهميت هنري و علمي اين بزرگ مرد طبيعت گرا را باز نماييم.
يكي از نويسندگان بزرگ درباره «ستون» نوشته است: «هيچ كس در زندگي اش، بيش از ارنست تامپسون ستون در اشاعه اين واقعيت كه طبيعت به راستي چيز بسيار خوبي است، كار نكرده است.»
«ارنست تي. ستون» از دهه ۱۸۹۰ تا هنگام مرگش به سال ۱۹۴۶، تعداد ۶۰ كتاب و بيش از ۴۰۰ مقاله و داستان كوتاه نوشت. كتاب معروفش «حيوانات وحشي كه من شناخته ام» تا سال ۱۸۹۸ به چاپ سپرده نشد، ولي بلافاصله پس از انتشار آن، جهان انگليسي زبان خود را با نويسنده اي بزرگ و عجيب مواجه ديد كه نگاهش به طبيعت و جهان هستي سخت متفاوت و تأمل برانگيز بود. داستان هاي دراماتيك او در رابطه با حيات وحش، شهرت و معروفيتي همطراز نويسندگان نامدار معاصرش: آندريو كارنگي، روديارد كيپلينگ، تئودور روزولت، لئوتولستوي و مارك تواين، برايش به ارمغان آورد. «ستون» علي رغم شهرت گسترده، به ذوق آزمايي در زمينه انواع گوناگون نويسندگي پرداخت و نشان داد ذهن وقاد و ذوق سرشار او قدرت جولان در وادي هاي مختلف دنياي هنر را دارد. «ستون» سال ها وقت صرف كرد و با كار سنگين شبانه روزي، موفق شد كتاب چهارجلدي خود را در ارتباط با طبيعت و وحش به پايان رساند. اين كار، احترام عميق جامعه علمي را نسبت به او سبب شد.
«ستون»،  يك بيولوژيست خودساخته بود. او دست به كار شگفت  تازه اي زد و آن نقاشي علمي و آناتوميك جانوران بود. اما همزمان به كارهاي نويسندگي اش نيز ادامه مي داد. يكي از معروف ترين داستان هاي او «لوبو،  سلطان كرامپاو» (كه در همين صفحه به نام «آخرين زوزه» به چاپ رسيد) است كه داستان گرگ افسانه اي نيومكزيكو را، كه توسط خودش شكار شد، بازگو مي كند. «ستون» نگاهي عميق و احترام انگيز به طبيعت و وحش داشت و در طول زندگي پربارش تأثير عميقي بر نگاه عمومي جامعه نسبت به همه موجودات روي زمين گذاشت.
بيل گيلبرت درباره «ستون» مي نويسد: او نويسنده اي است بزرگ كه به وحش ابعادي تازه و جاندار بخشيده است. او احترامي اسرارآميز براي وحش و انسان - به يكسان - قايل است. گرگ ها و سرخ پوست ها ساكنان يك سرزمين و با نگرشي مشابه نسبت به طبيعت هستند و هر دو جايگاه ويژه خود را در ذهن او دارند.
گيلبرت همچنين مي نويسد: «ارنست تامپسون ستون يك طبيعي دان چند جانبه است.» ستون مي انديشيد گرگ ها باهوش ترين و نجيب ترين جانوران هستند. (او سرانجام خود را به «گرگ سياه» ملقب ساخت.) سرخ پوستان از ديد «ستون»، بهترين مردمان هستند زيرا بيش از همه انسان ها خود را با طبيعت و سازوكارهاي آن هماهنگ ساخته و به آن احترام مي گذارند. به همين دليل است كه او احترامي عميق و قلبي به سرخ پوستان و گرگ ها ابراز مي دارد.
012912.jpg

«ستون» كارهاي زيادي در رابطه با آموزش جوانان و نوجوانان انجام داد. او كوشيد با تشكيل گروه هاي پيشاهنگي، نسل نوين آمريكا را نسبت به طبيعت و حيات وحش حساس سازد و عشق به موجودات را در دل آن ها بارور نمايد. او به هزاران جوان آمريكايي، راه و رسم زندگي سرخ پوستان را آموخت و به آنان نشان داد كه چگونه زندگي خود را با طبيعت و ساز و كارهاي آن هماهنگ و همسو سازند.
«ستون» در طول ۶۰ سال زندگي اش، يك حقيقت عمده را همواره پي گرفت و شايد بتوان حاصل زندگي او را در اين يك جمله خلاصه كرد: «طبيعت چيز بسيار خوبي است. آنچه ما را به عنوان مردمي عاشق طبيعت معرفي كرده، شاخصه اي اصيل و قابل توجه است كه مي توان آن را پديده قرن بيستم ناميد.» «ارنست تامپسون ستون» اكنون سال هاست روي در نقاب خاك كشيده است. اما هر جا كه سخن از عشق به طبيعت و حيات وحش به ميان مي آيد، نام و ياد او در اذهان زنده مي شود.

حرفهاي خودماني
... باد در آلاچيق

جنگل است و يك آلاچيق و تكه اي كاغذ رنگي كه چشم ها را به خود خيره كرده است: «براي حفاظت از محيط زيست، به يك جنگلبان بلند قامت، چهارشانه، هيكل دار و قوي جثه نيازمنديم.»
... جواني لاغراندام و استخواني با چشم هاي از حدقه درآمده، نگاهش را از كاغذ مي گيرد و لبخند مي زند. او خوشحال است كه كمي بيش از چهل و هفت كيلو وزن دارد!...
جوان، اميدوارانه هيكل خود را برانداز مي كند، دستي به شانه هاي باريك و كوچكش مي كشد و گردن و بازوي كم قطر خود را مورد آزمايش قرار مي دهد... و در پايان در حالي كه از شادي در پوست خود نمي گنجد، با ابهت و شتاب وارد آلاچيق مي شود...
... ساعاتي بعد، در دل جنگل، جواني در حوالي يك آلاچيق روي زمين ولو شده است و نفس نفس مي زند، در حالي كه تنه درختي قطور و سنگين روي او پهن شده و توان جنبيدن را از او گرفته است!! جوان، به سختي لبخند مي زند و تلاش مي كند تا از جا بلند شود، اما...
... و باز هم جنگل است و يك آلاچيق و تكه اي كاغذ رنگي كه باد آن را زوزه كشان با خود مي برد...
حميد رضا نظري

|  ادبيات  |   اقتصاد  |   انديشه  |   سفر و طبيعت  |   سياست  |   فرهنگ   |
|  ورزش  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |