پنج شنبه ۱ آبان ۱۳۸۲ - شماره ۳۲۰۳- Oct. 23, 2003
گفت وگو با كمال تبريزي درباره فيلم گاهي به آسمان نگاه كن
عشق آسماني
كمال تبريزي از آن دست كارگردان هايي است كه وجودش براي سينماي ايران هم غنيمت است و هم ارزشمند. به جرأت مي توان گفت تمام آثاري كه ساخته ، فيلم هاي ارزشمند، خاطره انگيز و قابل تأمل هستند. تبريزي در همه ژانرها فيلم ساخته و هميشه هم خوب و سربلند عمل كرده. ويژگي خاص فيلم هاي تبريزي از نگاه خاص او به سينما و جهان بيني اش مي آيد. نگاهي گرم و صميمانه و پر از مهر به زمين، هستي و انسان. به بهانه فيلم زيبا و ارزشمند «گاهي به آسمان نگاه كن» با او به گفت وگو نشسته ايم.
* «فيلم گاهي به آسمان نگاه كن» چگونه شكل گرفت؟
013406.jpg

- در كارگاه فيلمنامه نويسي حوزه هنري اگر به كار آن آشنايي داشته باشيد، معمولاً عرف اين است كه وقتي فيلمنامه  نوشته مي شود، آنجا بايگاني مي شود تا به هر حال كارگرداني تمايل به ساخت آن كند. به گمانم سال ۷۶ بود كه آقاي توحيدي اين فيلمنامه را در كارگاه حوزه نوشته و آماده كرده بودند و سال ۸۱ آقاي تخت كشيان با من تماس گرفتند و ابراز تمايل كردند اگر از اين فيلمنامه خوشم مي آيد، شروع به كار كنيم.
* با وسواسي كه شما در ساخت فيلم داريد، احتمالاً بايد ويژگي هاي خاصي در اين فيلمنامه ديده باشيد؟
- بله، خوب. وقتي آن را خواندم، خوشم آمد. با آقاي توحيدي كه صحبت كردم گفتند فيلمنامه را بر اساس رمان مشهور «مرشد و مارگريتا» نوشته اند. البته صحبت شد فيلمنامه بايد بازنويسي شود و نهايتاً در مرحله پيش توليد، كار بازنويسي توسط آقاي توحيدي انجام شد و بعد هم مرحله اجرايي بود و فيلمبرداري.
* اشاره كرديد كه فيلمنامه بر اساس رمان «مرشد و مارگريتا» نوشته شده تا چه حد فيلم به رمان وفادار مانده و يا شايد هم با نگاهي به اين رمان فيلم نوشته شده؟
- من همان زمان كه فيلمنامه را خواندم، كتاب را هم مطالعه كردم، بعد طي جلساتي كه رضا كيانيان هم در آن حضور داشتند، نشستيم درباره بازنويسي فيلمنامه و ميزان وفاداري آن به رمان اصلي و اينكه آيا لازم است درباره شخصيت ها اين وفاداري را داشته باشيم يا فقط بايد حال و هوا و نوع نوع گرايش و بيان رمان را در نظر بگيريم، كه نهايتاً اين طور شد كه خيلي شخصيت هايي را كه در فيلم مي بينيم اين تقيد وجود ندارد كه عين شخصيت هاي رمان باشند. يعني در واقع شخصيت ها كاملابا فرهنگ ايراني مطابق (آداپته) شدند ولي به لحاظ حس و حال فضايي كه در رمان «مرشد و مارگريتا» بود البته باز تأكيد مي كنم با آداپته و خر د (ريسون ) ايراني تا حد لازم به آن فضا نزديك شويم يعني لحن فيلم لحن رمان باشد.
* شما كارنامه فيلمسازي تان فيلم هاي خوب و موفقي داشتيد در ژانر جنگي و كمدي فيلم «ليلي با من است»، در ژانر اجتماعي «مهر مادري»، در ژانر عشقي «شيدا» و البته فيلم فرش باد كه همگي فيلم هاي ارزشمند و تأثيرگذار و خاطره انگيزي بوده اند. حالا به نظرم مي آيد، فيلم «گاهي به آسمان نگاه كن» فيلمي كامل است كه سعي كرده ايد به تمام اين ژانرها در كنار هم بپردازيد در عين حال كه فيلم نوع نگاه و لحن خاص شما را هم دارد و از اين نظر فكر مي كنم «گاهي به آسمان نگاه كن» يكي از سخت ترين فيلم هايي بوده كه ساخته  ايد؟
- اين تعبيري كه شما كرديد براي من تازگي دارد و تا حالا كسي به اين نكته اشاره نكرده بود. ولي واقعيت همين است كه شما گفتيد. حالا نمي دانم، شايد اين اتفاق تصادفي شكل گرفته ولي در همان فيلمنامه اي اولي كه از اين فيلم خواندم اين حس و حال وجود داشت. ما محورهاي مختلف قصه را داشتيم كه موضوع همه آنها درباره مرگ بود.
در فيلمنامه قصه لطيف عاشقانه وجود داشت و همين طور قصه مرگ يك سرمايه دار. قصه اي هم بود در ارتباط آدم ها با مرگ و آدم هاي معمولي اجتماع... همه اين قصه ها را ما سعي كرديم در كنار هم ديگر و با پيوند به موضوع محوري مرگ كه آنها را به هم متصل مي كرد داشته باشيم. حالا كه شما به اين موضوع اشاره مي كنيد، فكر مي كنم واقعاً ناخواسته اين اتفاق افتاده يعني اين كه يك رگه طنز را مي بينيد در عين حال كنار آن رگه عاشقانه و ارتباط دختر و پسر را مي بينيد.
حالا در يك رگه ديگر موضوعات اجتماعي را مي بينيد. براي من تمامي اينها در واقع تصويري بود از تجربه هاي قبلي ام. اما در عين حال خود فيلم «گاهي به آسمان نگاه كن» يك فضاي كاملاً متفاوت هم دارد يعني تركيبي است از رئاليسم و سوررئاليسم كه در كنار هم قرار گرفته اند با توجه به فضاي خاص رمان اين است كه به لحاظ موضوعي شايد كه نه حتماً همان موضوعاتي بوده كه به آنها علاقه دارم و در فيلم هايم به آنها پرداخته ام اما به لحاظ ساختاري كار تفاوت زيادي دارد. يعني در كنار هم قرار گرفتن اين آدم ها و نقش ها در دو فضاي كاملاً متفاوت يك مقداري نياز داشت كه روي آن كار فوق العاده اي انجام گيرد و فيلم  شكل و شمايل خاص خودش را پيدا كند.
* الان صحبت شد درباره موضوعات و تم هاي مختلف ، يادم مي آيد وقتي فيلم در جشنواره اكران شد تا نيمه هاي فيلم آدم در نوعي غافلگيري بود كه چطور فضاها و آدم ها را دنبال كند و بعد آنقدر فيلم خوب ساخته و پرداخته شده كه ارتباط شكل مي گرفت و حالا اين بار تماشاگر بود كه دل نگران سرنوشت اين آدم ها بود كنجكاو بود كه بالاخره عشق سرباز و پرستار به چه چيز ختم مي شود، آن روح هاي سرگردان و اين نگاه مهربانانه اي كه در فيلم هست پايان آن چه مي شود. با توجه به اين كه فيلم به لحاظ فيلمنامه  و ساختار پيچيدگي هاي زيادي دارد فكر مي كنيد برخورد مخاطبان با آنها و رابطه اي كه با فيلم برقرار مي كنند چگونه خواهد بود؟
013408.jpg

- چون قرار بود كه فيلم در جشنواره به نمايش در بيايد، به همين خاطر به دليل محدوديت زماني كه داشتيم، اصولاً فرصت نمايش آزمايشي را نداشتيم تا در طي آن متوجه شويم كه در كدام قسمت ها بايد دوباره تجديد نظر و اصلاح كنيم. به همين خاطر نسخه اي كه در جشنواره به نمايش درآمد ارتباط  آن با مخاطب سخت و دشوار بود ولي اگر يادتان هم باشد فيلم  در انتخاب تماشاگران در رده سوم قرار گرفته بود.
* در اين كه «گاهي به آسمان نگاه كن»فيلم خوبي است در آن شكي نيست و اين حق فيلم بوده كه جزو سه فيلم منتخب تماشاگران باشد اما شما هم اشاره كرديد كه بايد اقلاً يك دوره زماني بگذرد تا ارتباط شكل بگيرد.
- بله، دقيقاً. من خب چون در نمايش جشنواره اي فيلم حضور داشتم بعد از اتمام آن سعي كرديم تغييراتي را در ساختار مونتاژ  آن بدهيم و به نظر مي آيد كه در نسخه فعلي كه آماده كرديم ارتباط ببيننده راحت تر و آسانتر شكل بگيرد و اميدوارم در نمايش عمومي اگر تبليغات و نمايش خوبي داشته باشد جزو فيلم هاي موفق سال شود و اگر پرفروش نشد حداقل فيلم كم فروشي هم نشود.
* در كارنامه فيلمسازي شما سه فيلم داريد كه مستقيماً به جنگ پرداخته شده. فيلم اول شما «در مسلخ عشق» كه تا حالا نمايش داده نشده و دو فيلم «ليلي با من است» و «شيدا» در «گاهي به آسمان نگاه كن» هم به نظر مي آيد اين دغدغه جنگ و اين حضور رزمندگان و سربازان شهيد به نوعي موضوعات ديگر را كه هجو سرمايه داري است و آن عشق دختر و پسر و... همه را زير سايه خود قرار داده. الان نكته اي كه هست بفرماييد شما درباره اين كه برخي از فيلمسازان حتي جنگي معتقدند كه دوره اين سينما به سر آمده چيست؟ و ديگر اين كه آيا اين آخرين فيلم جنگي شما خواهد بود يا نه باز هم حرف هاي ناگفته داريد؟
- نه، ببينيد طبيعتاً جنگ به هر حال واقعيتي بوده كه طي هشت سال به جامعه ما تحميل شده بود، پس خود به خود تأثيرات آن به مدت طولاني خود را نشان خواهد داد هم در نسل فعلي و هم در نسل هاي آينده اي كه خواهند آمد. بنابراين اگر شما فيلمسازي باشيد كه صرفاً به دنياي فانتزي تكيه نكنيد و بيشتر به رئاليسم و واقعيت در زندگي اجتماعي بپردازيد، فكر مي كنم كه مقوله جنگ هم به عنوان و جزو اجزاي تفكيك ناپذير جامعه ما باشد و شما در تحليل و بررسي و حتي دادن نقش به اقشار مختلف جامعه در فيلم مجبوريد كه تأثير مستقيم جنگ را روي مردم جامعه بررسي كنيد. ولي ممكن است حالا در سال هايي كه مي آيند من فيلمي بسازم كه مستقيماً درباره جنگ نباشد اما تأثيرات جنگ را مثلاً در موضوع محوري آن ببينيم، كما اين كه اين اتفاق در همه جاهاي ديگر دنيا هم روي مي دهد. همه كشورهايي در تاريخ خود ردي از جنگ داشته اند، اين جنگ هم در كشور ما به خاطر خاص بودنش در تاريخ باقي مي ماند. اگر باز هم موردي و فيلمنامه اي پيش بيايد كه موضوع آن درباره جنگ باشد آن را كار مي كنم. كما اين كه بعد از اين فيلمي كه حالا در در مراحل پيش توليد است...
* فيلم «مارمولك» را مي گوييد؟
- بله. موضوع آن اصلاً ربطي به جنگ ندارد و حال و هواي طنزي دارد، قرار است سريالي بسازم كه موضوع آن مستقيماً درباره جنگ است.
* آقاي تبريزي براي اين پرسيدم كه آيا اين آخرين فيلم جنگي شما است كه در پايان فيلم شاهد ازدواج دو تا از شخصيت هاي محوري يعني هانيه و بهمن فيلم هستيم و مي بينيم كه دعوت شدگان در واقع همه يا رزمندگان شهيد هستند و يا همه كاراكترهاي معروفي كه در فيلم هاي جنگي اين چند سال اخير شاهد آنها بوده ايم.
013410.jpg

- بله، دقيقاً. براي اين كه خود هانيه و بهمن شخصيت  هايي هستند كه در زمان وقوع جنگ و در دل اين ماجرا با هم آشنا شده  اند و حالا آنها در دو مدار و فاز مختلف يكي در قيد حيات و واقعيت  و يكي ديگر در حال گذراندن قيد حيات و رسيدن به مرحله مرگ توي اين دو تا مرتبه دارند ارتباطشان را با هم برقرار مي كنند و طبيعتاً زماني كه بهمن مي رود تا به هانيه ملحق شود، لحظه اي كه اين دو تا آدم به خاطر مسايل و درگيري هايي كه در جنگ داشتند و از هم دور افتاده بودند، حالا در واقع يك جوري به هم مي رسند و هم ديگر را پيدا مي كنند. حالا ما فكر كرديم گذر اين دوتا آدم را از اين دنيا به دنيا و مرتبه اي ديگر در كنار آن ما از شخصيت هايي استفاده كنيم كه به نوعي در جنگ حضور داشتند؛ بعد فكر كرديم اگر بخواهيم در كوتاه ترين مدت به تماشاگران خود بگوييم كه اينها آدمهاي جنگ هستند بهترين شكل آن اين است كه از شخصيت هاي فيلم هايي كه درباره جنگ و دفاع مقدس ساخته  شده اند، آن شخصيت ها را بدون هيچ گونه توضيحي و به صورت شخصيت هايي تيپيكال در كار بياوريم كه هم تماشاگر سريع تر با فيلم  ارتباط برقرار كند و هم  اين كه آنها را باور كند، كساني كه رزمندگان دوره جنگ بودند. به هر حال ما فكر كرديم اين بهترين ايده و مناسب ترين خواهد بود.
* صحنه آخر فيلم شما هم كه خيلي تأثيرگذار است به نوعي به نظرم مي آيد تحت تأثير فيلم زيباي «سينما پاراديزو» است. شما اين فيلم را ديده ايد؟
- نه، يعني در واقع من اين فيلم را خيلي وقت پيش ديدم و البته نه به صورت كامل. نمي دانم حالا اين بخشي كه شما اشاره مي كنيد كدام بخش فيلم است.
* در واقع اشاره من به سينما پاراديزو جنبه هاي مختلف دارد و شايد به خاطر اين به فيلم سينما پاراديزو اشاره مي كنم كه اين اداي دين تورناتوره است به سينما و حالا فيلم هاي محبوبي كه آنها را دوست داريد اما صحنه هايي از آنها را در فيلم مي بينيم. اين حضور رزمندگان و قهرمان هاي فيلم هاي مختلف جنگي مي شود گفت به نوعي اداي دين شما است به سينماي جنگ؟
- دقيقاً. اين به نوعي اداي دين بود. جنگ در واقع براي ما بستري را فراهم كرد براي اين كه ما وارد عرصه ها  شويم كه در شرايط عادي ممكن است كه امكان آن نباشد تا بدون استفاده از آن موضوع و موقعيت  جنگي شما بتوانيد به يك فهم و درك بشري و انساني را نشان بدهيد. چون جنگ اين امكان را براي ما به وجود آورده كه در مرتبه بالاتري فكر كنيم، فكر مي كردم كه اين دين فيلمساز به يك واقعه بزرگي مثل جنگ و دفاع مقدس بايد در تصويري اين گونه شبيه تصاوير پاياني «گاهي به آسمان نگاه كن» شكل بگيريد. ما هميشه در فيلم هايمان فضاي جنگ را توأم با خشونت و درگيري و تظاهر مي بينيم حالا توي اين فيلم آدم هايي كه در جنگ بودند در فضايي توأم با شادي و آكنده از نشاط را مي بينيم و اين تفاوتش شايد تأكيد كند بر نتيجه و يا عواقبي كه بر آدم هاي جنگ وجود داشته و براي آدم هاي فعلي كه بازماندگان آن دوره هستند.
* آقاي تبريزي به عنوان سئوال آخر امكان دارد درباره شخصيت هانيه و حضور او بيشتر صحبت كنيد. با توجه به اين كه فضاي فيلم فضايي به شدت مردانه است و از طرفي اين فضاي جنگي كه گاه نيز خيلي سنگين و تلخ هم مي شود حضور هانيه كه تنها شخصيت زن فيلم است چه معنايي دارد آيا اين حضور شاد و پرنشاط و اميد نوعي فاصله گذاري است يا تلطيف كردن فضاي تلخ و سنگين حاصل از جنگ؟
- هانيه در واقع در فيلم حالا در مرتبه و دنيايي ديگر سمبل و نماد عشق است. يعني اگر عشق را ميان دو انسان يك سمبل زميني تصور كنيد، هانيه به نوعي سمبل يك عشق آسماني است و آدمي است كه دايما ميان اينها وجود دارد. مثل يك فرشته اي كه از آدمهاي مختلف در مقاطع مختلف نگهداري مي كند. هانيه فرشته اي است كه علاوه بر اين كه به مجروحين جنگي رسيدگي مي كند به يكي از آنها دلبسته است و دوستش دارد و آن بهمن است. بنابراين حضور هانيه به نوعي باعث تلطيف يك دنياي خشن مي شود كه همين زندگي است كه الان جانبازان، معلولان و آدم هاي باقي مانده از جنگ دارند. حضور هانيه يك جور توجه و يك نوع نگاه آسماني است به اين آدم ها عليرغم اين كه آنها زندگي مندرس و غيرقابل توجيهي دارند و هيچ نوع توجه به آنها نمي شود. بودن هانيه باعث مي شود تا ما احساس كنيم كه اين آدم ها در اين مرحله از زندگي  شان ممكن است به چيزي دست پيدا نكنند. اما در مراحل بعدي زندگي شان از يك لطافتي برخوردار مي شوند كه همين صحنه آخري است كه شما مي بينيد وقتي هانيه و بهمن دارند مي روند شما شاهد چنين فضايي هستيد. در واقع اين احساس بايد براي مخاطب به وجود بيايد. يعني تقريباً هم به وجود مي آيد كه شما آن زندگي اصلي و آن زندگي كه حلاوت و شيريني دارد در زندگي پس از مرگ مي توانيد داشته باشيد، نه در زندگي واقعي اين دنيا، چون در اين دنيا فقط تظاهر درگيري و ممكن است جنگ صورت تلخ و پرخشونت خودش را داشته باشد، اما آنجا اينطور نيست.
آناهيد موسسيان

نگاه ديگر
علي رضاداد مديرعامل بنياد سينمايي فارابي:
مشكل اصلي سينماي آسيا بي توجهي به سينماي بومي است
عليرضا رضاداد توجه  نكردن  به  ارزش هاي  اصيل  و بومي  را بزرگترين  مشكل  رشد و اعتلاي  سينماي  آسيا در سطح  جهان  دانست.
مديرعامل بنياد سينمايي  فارابي  و رئيس  گروه  ايراني  شركت كننده  در چهل  و هشتمين  جشنواره  بين  المللي  فيلم  آسيا اقيانوسيه  كه  در شيراز برگزار مي شود، در مصاحبه  با خبرنگار واحد مركزي  خبر افزود: تجربه  موفق  ايران  كه  با پشتوانه  گنجينه هاي  بومي ، ملي  و مذهبي خود توانست  در سينماي  جهاني  اثر بگذارد، مي تواند الگويي  مناسب  براي همه  كشورهاي  منطقه  باشد.
وي  تصريح  كرد آسيا و اقيانوسيه  با توجه  به  جمعيت  فراوان  و مشتاقان هنر سينما، يكي  از بازارهاي  بسيار مناسب  براي  جهان  سينما است  ولي  به دليل  توجه  نكردن  به  ارزش هاي  بومي ، تقليد و مرعوب  شدن  در برابر توليدات  سينمايي  غرب ، اين  بازار به  جولانگاه  محصولات   هاليوودي  تبديل شده  است . رضاداد گفت  سينماي  نوين  ايران  پس  از پيروزي  انقلاب  به  اين  باوررسيد كه  اگر چه  از لحاظ امكانات  از كشورهاي  غربي  عقب  تر است  ولي بضاعت  آنرا دارد كه  عنصر اصلي  فيلم  يعني  زاويه  ديد مناسب  و نگرش  صحيح  را در اختيار بگيرد و باتوجه  به  همين  داشته ها توانست  به  راه  خود ادامه  دهد.
وي  با اشاره  به  پيشنهادهاي  ايران  به  كشورهاي  شركت  كننده  در جشنواره  فيلم  آسياو اقيانوسيه  گفت:  جمهوري  اسلامي  ايران  پيشنهاد تشكيل  بازار مستقل  فيلم ، صندوق  مشترك  توليد فيلم ، برنامه ريزي  براي  توليد دوجانبه  و چند جانبه  به  همراه  حمايت  از خريد و نمايش  آثار برگزيده  جشنواره  را به  مديران  گروه هاي  شركت  كننده  در جشنواره  ارائه  كرده  است . اين  مقام  سينمايي  تصريح  كرد اين  طرح  ها با استقبال  مديران  گروه ها روبرو شد و كميسيوني  مركب  از مديران  گروه هاي  كره ، ايران ، ژاپن ، تايوان  و استراليا به  عنوان  نمايندگان  جشنواره  براي  بررسي  بيشتر اين  طرح  ها انتخاب  شدند.
هفته فيلم مستند در فرهنگسراي نياوران
013412.jpg

بنياد آفرينش  هاي  هنري  نياوران  با همكاري  مركز گسترش  سينماي  مستند وتجربي  هفته  فيلم  مستند برگزار مي كند.
به  گزارش  روابط عمومي بنياد آفرينش  هاي  هنري  نياوران ، در اين  هفته  بخشي  از فيلم هاي  مستند توليد شده  در ايران  كه  در جشنواره هاي  داخلي  و خارجي  حضور داشته  و جوايزي  نيز دريافت  كرده اند به  نمايش  در خواهدآمد.
اين  برنامه  از سوم  تا نهم  آبان  از ساعت ۳۰/ ۱۵ تا ۲۱ در سالن  اصلي فرهنگسراي  نياوران  برگزار مي شود.
هفته  فيلم  مستند به  منظور رشد و احياي  سينماي  مستند و ايجاد امكان  نمايش  اين  نوع  فيلم ها برگزار مي شود.
علاقه مندان  مي توانند براي  شركت  در اين  برنامه  به  نشاني  انتهاي  خيابان  پاسداران ، مقابل  پارك  نياوران ، فرهنگسراي  نياوران  مراجعه  كنند.
جايزه اول جشنواره بلژيك براي فيلمساز ايرلندي
«جيم  شريدان» كارگردان  ايرلندي  جايزه  فيلم  برتر «جشنواره  بين المللي فيلم  فلاندرز»بلژيك  را براي  كارگرداني  فيلم  «در آمريكا»بدست  آورد.
محور داستان  اين  فيلم  مهاجرت  يك  خانواده  ايرلندي  به  آمريكا و چالشهاي آنها است .
«ژان  مورو» بازيگر زن  فرانسوي  و از قديمي هاي  سينماي  اين  كشور كه رياست  هيات  داوران  اين  جشنواره  را برعهده  داشت  فيلم  «در آمريكا» را يك فيلم  زيبا و سرشار از انرژي  توصيف  كرد.
وي  درباره  اين  فيلم  گفت : لحظه  لحظه  فيلم  غيرقابل  پيش  بيني  است .
آدم هرگز فكر نمي كند كه  اين  مردم  درحال  بازي  هستند.
وي  از دختركي  كه  بسيار «شگفت  انگيز» دراين  فيلم  ظاهر شده  است  تعريف  كرد.
اين  جشنواره  كه  بيشتر توجه  خود را به  تاثير موسيقي  در فيلم ها معطوف كرده  است ، جايزه  بهترين  موسيقي  فيلم  را به  «زيگمونت  كونيژني» از لهستان اهدا كرد.
جايزه  بهترين  كارگردان  به  «ايم  سونگوسو» از كشور كره  جنوبي  اعطاء شدكه  با فيلم  «همسر يك  وكيل  خوب » در جشنواره  شركت  كرده  بود.
جايزه  بهترين  فيلمنامه  هم  به  «داستانهاي  آشپزخانه» نوشته  «بنت  هامر» اهدا شد.
در اين  فيلم  يك  گروه  از پژوهشگران  سوئدي  براي  بررسي  حال  وروزگار مردم  محلي  يك  دهكده  نروژي  در سالهاي  ۱۹۵۰ به  اين  كشور مي روند.
«مورو» گفت : پرفروش  بودن  فيلم ها و نظام  ستاره پرستي  در اين  جشنواره بي اهميت  هستند.
اين  دسته  از جشنواره ها با چيزي  غير از آنچه  كه  فيلمهاي آمريكايي  دارند، امكان  دستيابي  به  بازارهاي  بزرگ  را براي  فيلم ها فراهم مي آورند.

نگاهي به «گاهي به آسمان نگاه كن»
زمين را هم فراموش نكن
پيمان شوقي
سنت فراموش شده اقتباس ادبي در سينماي ايران را كليد حل بسياري از مشكلات پايه اي دانسته اند و به همين دليل لازم است كه پيشاپيش نمره قابل قبولي به آخرين فيلم كمال تبريزي داد چرا كه توانسته پلات اصلي يكي از رمان هاي كت و كلفت مدرن را دستمايه فيلمي نسبتاً جذاب و حاوي حرف هاي امروزي براي تماشاگر امروزي كند. ضمن اين كه فيلم رنگ و بوي ساير آثار تبريزي را هم دارد و مثل بيشتر كارهاي او، از نگاه هجوآميز به مناسبات جاري و رياكارانه موجود در جامعه امروز ما هم خالي نيست. فكر اصلي قصه، اين كه «اطراف ما پر از ارواح بلاتكليفي است كه تاوان زندگي گناه كارانه يا دست كم نادرست خود را با اين بلاتكليفي مي پردازند و از اين طريق اشاره غيرمستقيم به «لزوم مرگ آگاهي» ما غفلت زده ها، جزو طرح هايي است كه فراوان در ادبيات و سينما به آن پرداخته اند و حداقل در سينماي ايران در سال هاي اخير دست كم يك نمونه ديگر (روز فرشته- بهروز افخمي) داشته و اين خود گوياي اين مطلب است كه كارگردان و فيلمنامه نويس مي دانسته اند كه دارند با مضمون حساسي كار مي كنند كه اگر حاوي طرح يا حرف تازه اي براي تماشاگر نباشد شكستي محتوم را براي خود رقم زده اند.
فيلم تبريزي اما شروع گستاخانه اي دارد. از اولين نما، آنجا كه براي ياد خدا از عبارت «... و انا اليه راجعون» استفاده مي كند، حمله به مناسبات جاري را آغاز مي كند و بعد با طرح محوري آسايشگاه جانبازان و نويسنده اي كه در گيرودار نان خوردن به نرخ روز يا تعهد آرماني اش مي جنگد، زمينه را براي ورود به عرصه هايي فراهم مي كند كه كمتر كسي جز خود تبريزي تا به حال جرأت ورود به آنها را داشته است. انتقاد صريح از مناسبات رياكارانه اي كه همچون اختاپوس درصدد چنگ انداختن بر تمامي تاروپود جامعه است و از جمله مي كوشد با منزوي كردن و به ثمن بخس خريدن استعدادهايي كه روزي تبلور آرمان هاي مذهبي و- ميهني بودند، بيش از پيش عرصه را براي تركتازي خود در تمام شئون فراهم كند، در سكانس آغازين داستان و سكانس دوم مرتبط با آن يعني حكايت دروغ و دونگ هاي يك بساز و بفروش به ظاهر متشرع كه از يك طرف در حال چانه زني براي خريد باقيات الصالحات و از طرف ديگر مشغول از راه به در كردن يك مميز بانكي است ادامه مي يابد و به اين ترتيب قبل از گذشتن بيست دقيقه از شروع فيلم، يكي از صريح ترين بيانيه هاي سياسي، اجتماعي در تاريخ سينماي ايران را رقم مي ز ند. در يك ارزيابي موضوعي (تماتيك) تا همين جا فيلم آنقدر واجد خصوصيات مثبت و حتي تكان دهنده شده است كه بتوان آن را جزو بهترين هاي سال و دهه و غيره طبقه بندي كرد و رساله اي در باب وجوه برترش انشاء نمود ولي متأسفانه درون مايه و ملات سينمايي كار در همين سكانس دوم به پايان مي رسد.
013414.jpg

باقي هرچه مانده است، داستانك هاي جذابي است كه البته در جاي خود با مزه و به ياد ماندني اند- خصوصاً با پرداخت مفرح كارگردان- اما نه تنها ربط چنداني به همديگر ندارند بلكه تماشاگر را نيز در سير دراماتيك فيلم به جايي نمي رسانند. تيپ هايي كه به جاي شخصيت ها قرار است راهبر انرژي فيلميك اثرباشند آنقدر ابهام و تناقض دارند كه جايي براي كنكاش حتي نمي گذارند. روند اطلاع رساني ذره ذره فيلمنامه نويس هم در طرح ماهيت تعدادي از آنها- از جمله پرستار يا اصغر بسيجي- به دليل همين ابهام موجود به گنگ كشيدن هرچه بيشتر فضا و قصه مي انجامد و هيچ كمكي به جذابيت قصه و تعليق و انتظار بيننده و غيره نمي كند. همچنين قصه هايي كه مثلاً قرار است وجوه مختلف كار را- در نهايت- شكل دهند آنقدر متنوع و بي ارتباط با هم اند كه بعضي جاها واقعاً با چسب و سريش به هم متصل شده اند (نمونه اش سردرآوردن حسابدار بانك پس انداز مجلس ختم بساز و بفروش از آسايشگاه جانبازان و ماجراهاي بعدي) ضمن آن كه اگر حضور هاتف (رضا كيانيان) را به عنوان نخ تسبيح همه ماجراها بپذيريم باز هم نوع حضورش و تأثير بر روند قصه ها در فيلم دچار تناقض است (او در اولين ديالوگ هايش تأكيد كرده كه آدم ها چندي به مرگ مانده مي توانند او را ببينند؛ حال آن كه بعداً مي بينيم او بر هر كه اراده كند ظاهر مي شود). از طرف ديگر شاهديم كه كارگردان براين شالوده نه چندان استوار، بناي مستحكم و رفيعي ساخته است. صرف نظر از ويژگي هاي بياني خاص (مثل قضيه نقد مناسبات رياكارانه از يك طرف و لحن دلپذير و آسماني او هنگام پرداختن به شهدا و جانبازان). تبريزي كوشيده است در تقطيع صحنه ها و طراحي فرم تدوين تا حدودي از روند متعارف سينماي داستانگو خارج شود و نگره هاي جديدي- متناسب با محتوا و درونمايه فيلمش- پيشنهاد كند و بايد اعتراف كرد كه هرچند در اين مسير تا حدود زيادي موفق هم هست ولي در عين حال بعيد است كه تماشاگر عام را چندان با خود موافق و مشغول كند. نقطه ضعف بزرگ و مهم «گاهي به آسمان...» و فيلم هاي مشابه آن است كه در سكانس هاي آغازين نمي كوشند اصول خود را تبيين كنند و كليد هاي لازم براي نگاه پيشنهادي شان را به تماشاچي منتقل كنند. بديهي است كه تماشاگر هم به تصور مواجهه با يك روايت كلاسيك، كار را دنبال مي كند و حين برخورد با ضد روايت ها يا چرخش هاي مورد نياز ساختار متفاوت كار، واكنش منفي نشان مي دهد. عليرغم تمام آنچه ذكر شد، مي توان نقاط ضعف كار را به حساب تجربه هاي نو- كه ضرورتشان براي رونق و توفيق يك صنعت يا هنر ملي غيرقابل كتمان است- گذاشت، و نقاط مثبت آن را ستود. نقاط مهمي مثل نفس تجربه گري در ساختار و روايت، انگشت گذاري روي نقاط تاريك جامعه و تلاش براي پرتو افكني و نقد آنها [ذكر مرگ و يادآوري اين كه «روز قيامتي هم هست...» را هم شخصاً مايلم جزو نكات ارزشمند محتوايي كار قيد كنم، گو اين كه ظرافت چنداني در طرح آن به كار نرفته] و از همه مهم تر همان حرف اول كه توجه به منابع ادبي براي اقتباس سينمايي باشد؛ موردي كه مي تواند به عنوان پشتوانه اي فرهنگي، ساختاري و حتي تجاري مورد عنايت قرار گيرد.
نمي توانم مطلب را به پايان ببرم و ذكري از سكانس عروسي سورئاليستي نويسنده و پرستار نكنم، سكانسي كه صرف نظر از لحن خوب درآمده و سرشار از صداقتش، تجليلي فوق العاده از «سينماي دفاع مقدس ايران است. اداي دين كمال تبريزي به نوع سينمايي كه برخاسته از آن است و امروز همه در فراقش به عزا نشسته اند، به خاطر نوع نگاه و زاويه ديد خاصي كه اتخاذ كرده بدون آنكه بخواهم به ارتباط يا چند و چون توفيق آن در راستاي ساختار فيلم بپردازم، براي من يكي از عزيزترين سكانس هاي سينماي ايران است.

هنر
ادبيات
اقتصاد
روزنت
سفر و طبيعت
سياست
موسيقي
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  روزنت  |  سفر و طبيعت  |  سياست  |  موسيقي  |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |