پنج شنبه ۱ آبان ۱۳۸۲ - شماره ۳۲۰۳- Oct. 23, 2003
معاون محيط  طبيعي و تنوع زيستي سازمان حفاظت محيط زيست:
توسعه اكوتوريسم و سياست كليدي
زير ذره بين
اكوتوريسم يك كاربري سازگار با طبيعت است كه مي تواند از لحاظ اقتصادي تأثير مثبتي بر زندگي جوامع بومي داشته باشد. ديدگاه من اين است كه توسعه اكوتوريسم در مناطق حفاظت شده و پارك هاي ملي بايد محور توسعه اقتصادي مردم بومي باشد و زندگي آنان را متحول كند.
گفت وگو: معصومه صفايي
013426.jpg

پنجمين كنگره جهاني پارك ها در دوربان آفريقاي جنوبي برگزار شد. در اين كنگره ۲۵۰۰ نفر از نخبگان محيط زيست و حيات وحش شركت كردند. از ايران نيز مهندس انوشيروان نجفي، معاون محيط طبيعي و تنوع زيستي سازمان حفاظت محيط زيست، به اين كنگره رفت. اميدواريم حاصل اين نشست جهاني، بازتاب هاي مثبت و قابل توجهي در روند حفاظت از پارك هاي ملي و مناطق حفاظت شده كشورمان داشته باشد. در رابطه با اين كنگره خبرنگار ما گفت وگويي با وي انجام داده كه مي خوانيد:
* كنگره جهاني پارك ها كه هر ۱۰ سال يك بار تشكيل مي شود چه هدفي را دنبال مي كند؟
- اين كنگره بيشتر به منظور تبادل  اطلاعات و تجارب كشورهاي مختلف و بررسي نقاط ضعف و قوت آنهاست. همچنين توسعه مناطق حفاظت شده و شبكه هاي حفاظتي را نيز مرور مي كند و برنامه ريزي و جهت دهي عمومي براي ۱۰ سال آينده انجام مي گيرد. در اين كنگره اعلام شد كه دنيا براساس مصوبات كنگره ۱۰ سال قبل كه بنا بود درصد مناطق تحت حفاظت جهان به ۱۰ درصد برسد، از اين ميزان رد شده و به بيش از ۱۲ درصد در سطح كره  زمين رسيده است. البته اين در حالي است كه سؤالات و ابهامات زيادي بر كيفيت حفاظتي اين ۱۲% وجود دارد.
* در مورد ايران وضعيت به چه صورت بود؟
- ما روند رو به رشدي داشتيم. ما از ۸/۴ درصد مناطق تحت حفاظت از كل كشور از ۵ سال قبل به ۱/۷ درصد رسيده ايم.
* از نظر كيفي چطور، آيا پيشرفتي داشته ايم؟
- بله تعداد پارك هاي ملي ما از ۹ به ۱۶ عدد رسيده است (پارك ملي در كشور ما از بالاترين سطح حفاظتي برخوردار است.)
* چه اقدامات اساسي در زمينه حفظ كيفي پارك هاي ملي تاكنون صورت گرفته است؟
- ما ظرفيت ها را اندازه مي گيريم و سپس تعديل ظرفيت مي كنيم. مثلاً ما قبلاً در لار ۱۹۰ هزار رأس دام داشتيم، امسال به ۸۰ هزار رأس رسيد و تلاشمان بر اين است كه به مرور دام را از پارك ملي لار كاملاً خارج كنيم.
پارك ملي «خبر» يكي از نمونه هاي توسعه پارك در مناطق كوهستاني حاشيه كوير است. يا پارك ملي بوجاق كه نخستين پارك ملي دريايي در ايران و كشورهاي اطراف مي باشد و اين در حالي است كه دولت به وجب به وجب اين زمين ها به منظور توسعه و اشتغال زايي نياز دارد ولي با اين حال كاربري هاي ديگر را فداي حفاظت مي كند.
* از آنجايي كه هر نفر اكوتوريست، مشاغل زيادي (در حد ۷۰ شغل از مبدأ تا مقصد) ايجاد مي كند، ما با جلب اكوتوريسم به راحتي مي توانيم اين ظرفيت اشتغال زايي را پر كنيم. اين طور نيست؟
- اكوتوريسم يكي از كاربري هايي است كه ما به آن خيلي اعتقاد داريم و توريست هاي طبيعت از بهترين نوع توريست در جهان هستند. در حال حاضر هم سياست كلي ما توسعه اكوتوريسم است. رويكرد ما در آغاز كار، تهيه طرح جامع براي مناطق است كه اين طرح ها به منظور بهره برداري خردمندانه و پايدار از مناطق انجام مي گيرد. در مورد پارك ملي گلستان، فاز مطالعاتي جامع را تمام كرده ايم و وارد فاز مطالعات تفضيلي شده ايم و بعد از آن هم به امكانات لازم جهت توريسم متمركز و گسترده خواهيم پرداخت. اكوتوريسم، در صورت برنامه ريزي صحيح، يك كاربري سازگار با طبيعت است كه از لحاظ اقتصادي مي تواند تأثير مثبتي بر زندگي جوامع بومي داشته باشد. البته در كنگره دوربان تجارب پارك هاي ملي كشورهايي مثل آمريكا و آفريقا نشان مي داد كه علي رغم توسعه توريسم، در اقتصاد جوامع بومي (پيراموني) پيشرفتي ديده نشده و توصيه شد كه شركت هاي اكوتوريستي موظف بشوند بخشي از درآمدشان را در راه اعتلاي زندگي مردم بومي سرمايه گذاري كنند.
* جوامع پيراموني مناطق چه در حاشيه و چه داخل پارك ها چه نقشي مي توانند در توسعه و حفاظت داشته باشند؟
- ما در پارك هاي ملي مان نوعاً برابر رهنمودهاي جهاني تلاش مي كنيم كه عوامل مزاحمت را در قالب يك برنامه زمان بندي شده حذف كنيم.
ما در داخل پارك ملي گلستان هيچگونه عامل انساني مزاحمي نداريم. همه روستاها و مستثنيات خريداري شده. در پارك هاي ملي مثل خجير هم به جهت ضرورت هاي اجتناب ناپذير جنگ و مسائل امنيتي كاربري ها تغيير كردند واگرنه سازمان راضي نيست كه حتي كاربري يك وجب از پارك ها تغيير كند. ولي همه صلاحديدها تنها صلاحديد سازمان حفاظت محيط زيست نيست. ديدگاه خود من اين است كه توسعه اكوتوريسم در مناطق حفاظت شده و پارك هاي ملي بايد محور توسعه اقتصادي مردم بومي باشد و زندگي آنان را متحول كند و اين را به صورت يك سياست كليدي در طرح مطالعاتي هاي مان مدنظر قرار داده ايم.
* آيا از سوي سازمان هاي جهاني در اين زمينه به ما كمكي مي شود؟
- در مواردي كه مشمول قوانين حاكم بر حمايت هاي جهاني بشود، قطعاً اين كمك ها صورت مي پذيرد. مثلاً در رابطه با گونه هاي در حال انقراض دو پروژه در حال اجرا داريم: يكي پروژه در ناي سيبري در فريدون كنار مازندران، كه ۴ كشور در آن نقش دارند. اين پروژه در رابطه با حفظ ۵ تا ۱۵ قطعه درنايي است كه هر ساله به اين منطقه مي آيند. براساس آن ما مي كوشيم كه بتوانيم زيستگاه اين درناها را عاري از مزاحمت كنيم و خوشبختانه با مشاركت مردم و ترغيب آنها در جهت لزوم حفظ اين گونه، پيشرفت خوبي داشته ايم و روشن است كه با توسعه توريسم و جذب پژوهشگران، سرمايه گذاري هايي صورت خواهد گرفت و البته بايد دقت داشت كه بحث اكوتوريسم مسأله اي است كه نمي توان با آن شتابزده و بدون برنامه برخورد كرد و حتماً بايد با آينده نگري و برنامه ريزي دقيق پيش برويم.
013428.jpg

* تغيير نگرش بر اصول مديريتي كه در پنجمين كنگره پارك ها مطرح گرديد چقدر مي تواند بر پيشرفت سيستم مديريتي ما تأثير داشته باشد؟
- بيشترين تأكيد در اين كنگره شركت دادن جوامع بومي در حفظ مناطق بود كه سازمان حفاظت محيط زيست ايران از ۵-۴ سال پيش بر روي مشاركت جوامع بومي گرايش داشته است به طوري كه در طرح هاي توسعه جوامع بومي و ايجاد تأسيسات زيربنايي در داخل مناطق، با حداقل مزاحمت ها جوامع بومي را همراهي كرده ايم.
در بحث بهره برداري از معادن در حاشيه مناطق و برابر قانون داخل مناطق هميشه تاكيدمان بر تأمين حقوق مردم محلي بوده است. در تالاب انزلي نيز به طوري برنامه ريزي گرديد كه هر فرد شكارچي و صياد بومي، آب بندان محدوده خودش را حفاظت كند و در ضمن شكار و صيد خردمندانه و پايدار نيز داشته باشد. البته ما اين طرح ها را تازه داريم تجربه مي كنيم. در زمينه جنگل هم بهره برداري تجاري كاملاً از نظر ما مطرود است و نظر ما بيشتر بر روي استفاده جوامع بومي و جنگل نشينان است. همچنين سازمان، حفاظت يكي از تالاب هاي فارس، به نام «پشته زرد» را به عشاير سپرده است كه به پيشنهاد خود عشاير اين كار صورت گرفت و ما هم از طرحشان حمايت كرديم و مجامع جهاني هم به ما كمك مي كنند. اين طرح در قالب يك طرح معيشتي پايدار است كه با همكاري صندوق جهاني طبيعت(GEF)، سازمان امور عشاير، سازمان حفاظت محيط زيست و دستگاه هاي ديگر در حال اجراست. البته اين تجارب بسيار كوچكي است. ولي گزارشات جهاني نشان مي دهد كه دنيا با سرعت بسيار زيادي در جهت دخالت مردم بومي در سرنوشت محيط زيست پيرامونشان پيش مي رود.
مثلاً، ما اگر در تمام موارد، بدون توجه، به مردم بگوييم «نه» و هيچ راه توليد و توسعه اي پيش رويشان نگذاريم مطمئناً در مقابل حفاظت مقاومت خواهند كرد. ولي اگر تأكيد كنيم كه حفاظت باعث جذب اكوتوريسم مي شود و از درآمدش شما نيز بهره خواهيد برد مسأله جاي پا پيدا مي كند.
موضوع جالب ديگري كه در كنگره پيرامون آن صبحت شد، اهميت و لزوم حفظ پارك هاي ملي فراتر از مرزهاي جغرافيايي بود. در واقع حفظ گونه هاي بومي گياهي و جانوري نه تنها براي بوميان اهميت دارد، بلكه از اهميت جهاني بالايي برخوردار است.
* در مورد فريدونكنار صحبت كرديد و آگاهي مردم و مشاركت آنها در حفاظت از درناي سيبري؛ در مورد يوزپلنگ و اخبار تأسف باري كه در مورد كشته شدن يوزها مي رسد، نشان از عدم آگاهي مردم محلي دارد. آيا برنامه اي در جهت رفع اين معضل داريد؟
- محدوده فريدونكنار محدود است و جوامع به اهميت درناي سيبري واقف شده اند. حتي يك NGO محلي براي حفاظت از درناي سيبري شكل گرفته است و سازمان محيط زيست به كمك مجامع جهاني پشتيبان اين طرح است و جالب بود كه سال ۸۱ اولين سالي بود كه سنت قرق شكني برگزار نشد. اين سنت به اين شكل بود كه بعد از يك تاريخ مشخص، مردم بدون رعايت محدوديت ها و حريم هايي كه قبلاً به آن احترام مي گذاشتند، هر چه بود به تير مي بستند! و برگزار نشدن آن نشان از ارتقاي فرهنگ مردم و حساس شدن نسبت به طبيعت و حفظ آن مي باشد.
در مورد يوزپلنگ هم بديهي است كه مشاركت خود مردم و آگاهي آنان اصلي ترين محوري است كه حفاظت اين گونه را تضمين مي كند. در پروژه حفظ يوزپلنگ آسيايي نيز نگاه ويژه اي به اين امر شده به طوري كه يك كميته تخصصي از سوي IUCN جهت جذب مشاركت هاي مردم و ايجاد حساسيت در بين مردم بومي تشكيل شده و اينكه فعاليت در اين زمينه زياد نبوده به خاطر تأكيد مديريت قبلي پروژه بر تقويت بنيه هاي حفاظتي و تقويت پاسگاه ها بوده است كه بسيار هم خوب كار شده و جاي تشكر دارد و الان اين طرح وارد فاز توسعه مشاركت ها و آموزش ها و پژوهش هاي كاربردي و بنيادي در منطقه شده است. در اين زمينه رويكردها بسيار مناسب است و كارهاي زيادي انجام گرفته است. البته زود است كه بگوييم يوزپلنگ آسيايي از انقراض نجات يافته است؛ هنوز راه درازي در پيش رو است.
013430.jpg
عكس ازمحمدعلي اينانلو

ولي برنامه ريزي بر روي مباحث آموزش، مشاركت مردم، حفاظت جدي، ايجاد حساسيت در جوامع بومي و توسعه اكوتوريسم مي تواند اهميت موضوع را براي مردم بيشتر تثبيت كند و بعد از به تعادل رسيدن مي توان به حفظ منطقه و يوزپلنگ  آسيايي توسط جوامع بومي اميدوار بود.
* ايران جهاني است در يك مرز با ظرفيت هاي بالاي جذب اكوتوريسم. از نظر تبليغات جهاني در جهت شناساندن جاذبه هاي طبيعي چه كارهايي صورت گرفته و يا در برنامه هايتان پيش بيني شده؟
- سازمان وظيفه خودش را در اين زمينه انجام داده است. ما عضو كنوانسيون تنوع زيستي هستيم و گزارش ملي تنوع زيستي مان و بعد از آن برنامه عمل ملي حفاظت را ارائه داده ايم و در برنامه چهارم نيز رد پاي خوبي در برنامه پيش بيني شده است.
ما نقشه مناطق را براي اولين بار در تاريخ سازمان با استفاده از امكانات GIS به زبان هاي فارسي و انگليسي تهيه كرده ايم و به جهان منعكس خواهيم كرد. در حال حاضر در طرح توسعه شبكه مناطق حفاظت شده جهاني، نام ايران و مناطق اش بسيار روشن است و در كنار آن شركت هاي مختلفي كه در مقوله هاي شكار، صيد، گردشگري در طبيعت در قالب تورهاي مختلف فعاليت مي كنند نيز در اين زمينه بسيار مؤثرند و علاقه مندان را در سراسر دنيا مطلع مي كنند و ما نيز اگر بدانيم كه اهدافشان صرفاً توريستي است از كمك ما در بازديد از مناطق برخوردار خواهند شد.
ايران تنوع زيستي بسيار بالايي دارد به طوري كه بعضي استان هاي ما به اندازه يك كشور و كشورمان در تنوع بعضي شاخه هاي زيستي با يك قاره برابري مي كند. اين شبكه هاي متنوع و متفاوت همگي فراهم كننده پتانسيل هاي جذب اكوتوريسم است ولي به اعتقاد من هنوز خيلي از ظرفيت هاست كه لحاظ نشده و بايد بشود، چرا كه اكوتوريسم اقدامات زيربنايي مي خواهد جاده هاي خوب، هتل هاي خوب و قوانيني كه بتواند تردد اكوتوريست را راحت  كند. در اين زمينه كشور ما بايد به واقعيت هايي برسد. در هر حال هنوز ظرفيت بهره مندي كشور در بحث اكوتوريسم و توريسم بسيار كم است و ما با ظرفيت در شأن تنوع كشورمان خيلي فاصله داريم. ولي در هر حال ما شرايط هاي خاص فرهنگي داريم كه محدوديت هايي را ايجاد مي كند و حتي كشور در بعضي موارد، حتي به شرايط لازم اقتصادي نرسيده؛ مثلاً در ارسباران، كه يكي از منحصر به فردترين مناطق در دنياست، هنوز ما جاده هاي دسترسي مان كامل نشده، حتي هنوز به تعداد انگشتان دست هتل و رستوران نداريم و اين مسايلي است كه در سايه توسعه كشور و بخش هاي مختلف محقق مي شود.
* آيا در برنامه هايتان جايگاهي براي جذب سرمايه هاي خصوصي در توسعه مناطق در نظر گرفته ايد؟
- براي مناطقي كه طرح جامع تهيه كرديم به استناد تبصره ۸۸ قانون محدوده هايي كه در آن توريسم متمركز پيش بيني شده مي تواند به بخش خصوصي واگذار شود و ما استقبال خواهيم كرد. در اين زمينه هم اقداماتي صورت گرفته و در مورد پارك ملي گلستان پيشنهاداتي به ما شده و در كميسيون مورد بحث است و حقوق مردم بومي است كه بايد در آن لحاظ بشود و مسايل پيچيده تري كه داريم تجربه مي كنيم؛ به هر حال ما در شروع راه هستيم.
* در مورد واگذاري كامل مديريت مناطق به بخش خصوصي هم آيا طرحي داريد؟
- ما در سه، چهار سال گذشته بيشترين توانمان را بر روي حفاظت زيستگاه ها متمركز كرده ايم و كاربري هاي ديگر را توسعه نداديم، البته در اين زمينه هم طرح هايي را دريافت كرده ايم. كه البته بهره بردار بايد شرايطي داشته باشد. ما بايد مطمئن باشيم كه حقوق دولت حفظ مي شود و از آن طرف هم اصلي ترين هدفمان حفظ تنوع گونه اي است كه بي ترديد بايد در برنامه بهره بردار، اصلي ترين محور باشد و اطمينان حاصل كنيم كه بهره بردار شرايط مديريتي مطلوب و پتانسيل هاي لازم و سرمايه كافي داشته باشد. به همين خاطر در اين زمينه سازمان نمي تواند به راحتي تصميم گيري كند.

تازه هاي طبيعت
مونيخ : تمدن ۴ هزار ساله
باستان شناسان به تازگي نشانه هايي از تمدن چهارهزارساله را در شهر مونيخ كشف كرده اند. اين يافته ها قديمي ترين كشف در شهر مونيخ است كه نشان از مسكوني بودن مونيخ ۲۰۰۰ سال قبل از ميلاد مسيح دارد. اين اكتشافات به اواخر دوران پارينه نوسنگي و اوايل پارينه سنگي تعلق دارند. باستان شناسان حدس مي زنند كه مكان حفاري بر روي شاهراهي تجاري از دوران ماقبل تاريخ قرار دارد و به عقيده باستان شناسان حدود ۲۰۰۰ سال قبل از ميلاد در مركز قديمي شهر مونيخ كنوني، يك آبادي وجود داشته است.
انسانهاي نئاندرتال در تخت سليمان
در جريان مطالعات اعضاي گروه پارينه سنگي موزه ملي ايران، دو محوطه باز متعلق به دوران پارينه سنگي مياني (۱۰۰ هزار تا ۴۰ هزار سال قبل از ميلاد) در اطراف محوطه باستاني تخت سليمان كشف شد.
چشمه هاي آب گرم موجود در حوزه تخت سليمان بستر خوبي جهت سكونت انسان هاي پارينه سنگي بوده است. «چال تپه» يكي از محوطه هاي فلاتي شكل و مشرف بر چشمه تخت سليمان است كه آثار زندگي انسان ها در آن كشف گرديد. در اين محوطه منابع سنگي شامل انواع خراشنده ها، از آثار شاخص «موستري»، دوره پيدايش انسان هاي نئاندرتال، به چشم مي خورد. در منطقه «چخماق لي» نيز بقاياي يك كارگاه ابزار سازي با حجم بسيار زياد صنايع سنگي مربوط به همان دوران كه تماماً بر روي يك معدن سنگ چخماق بنا گرديده، به دست آمده است. محوطه كوهستاني تخت سليمان در ۴۵ كيلومتري شهر تكاب در استان آذربايجان غربي قرار دارد.
شاهين موميايي شده
يك مرد هامبورگي شاهين موميايي شده اي را كه از پدر بزرگش به ارث برده بود به مقام هاي مصري بازگرداند. مسئول سرپرستي آثار باستاني مصر، ضحي حواس، ضمن تشكر، اقدام اين مرد را تحسين كرد.
اين شاهين موميايي كه احتمالاً نمادي براي الهه هوروس مي باشد، توسط پدر بزرگ مرد هامبورگي در دهه ۶۰ در مصر خريداري و به آلمان آ ورده شده بود و مرد هامبورگي آن را به ديپلماتهاي مصري هامبورگ بازگرداند.همچنين به تازگي هفت مجسمه چوبي كه توسط يك قاچاقچي زن، به خارج از مصر برده شده بود، پس گرفته شد.
استخوان هاي رابين هود
استخوان هاي رابين هود ممكن است در قرن هجدهم در مسير لوله كشي شهري از زير خاك بيرون آورده شده باشد. مطابق اكثر افسانه هايي كه درباره اين قهرمان وجود دارد، رابين هود محل دفن خود را با تيري كه از بستر بيماري رها كرده مشخص نموده است. وي در صومعه كركلس دروست يوركشاير مرده است.
بسياري از مردم بر اين باورند كه بناي يادبودي كه در حدود ۶۵۰ متري اين صومعه قرار دارد محل دفن رابين هود است اما «روتر فورد مور» نويسنده و محقق انگليسي كه دو كتاب درباره رابين هود نوشته است، اعتقاد دارد: «اينكه تير نهايي رابين هود ۶۵۰ متر را پيموده باشد غيرممكن است. با توجه به وضعيت جسماني وي در زمان مرگ و نوع تيروكمان و بررسي شرايط آن زمان، نهايتاً اين تير مي توانسته ۵ متر را طي كند يعني در ۵ متري بستر رابين هود اين تير فرود آمده و احتمالاً استخوان هاي بي نام و نشاني كه در عمليات لوله كشي قرن هجدهم از خاك بيرون آورده شده متعلق به رابين هود است.»
حقيقت ماجراي اين استخوان ها مانند همه داستان هاي مربوط به رابين هود هيچگاه روشن نخواهد شد. روتر فورد مور نيز مي گويد: «هيچ گاه نمي توان اين مسئله را كاملاً ثابت كرد، اما مردم مي توانند نتيجه گيري خودشان را داشته باشند.»

كتابخانه طبيعت
ماهنامه سفر منتشر شد
013432.jpg
سرانجام نخستين شماره از دوره جديد ماهنامه سفر در ۱۱۲ صفحه با قيمت ۶۰۰ تومان منتشر شد. اين ماهنامه كه با مشي «تحليلي، خبري، اطلاع رساني و آموزشي» به صاحب امتيازي همايون ذرقاني به طبع مي رسد شوراي دبيران آن را محمد قائد، نصرالله كسراييان، ابراهيم حقيقي، همايون ذرقاني و محمدرضا عدل تشكيل مي دهند.
نخستين شماره از اين ماهنامه با دو نوشتار كوتاه با عناوين «سياحت آفاق، سير انفس» به قلم محمد قائد و «بازسازي هويت آسيب ديده» به قلم همايون ذرقاني آغاز مي شود. سپس مطالبي با اين عناوين درج مي گردد: سفر و سنت ها، سفر و ايرانگردي، سفر و طبيعت، سفر و ميراث، سفر و خاطرات، سفر و جام  جهان نما، سفر و حمل و نقل، سفر و خدمات، سفر و بهداشت، سفر و پذيرايي، سفر و ادبيات وآ خرين بخش مطالب كه به زبان انگليسي تدوين شده است.
مطالب ماهنامه با تصاوير زيبا و دلربايي همراه است كه نمايانگر مكان ها و مناطق ديدني گستره پهناور ايران زمين است.
براي همه دست اندركاران اين ماهنامه آرزوي موفقيت داريم.

ماجراهاي طبيعت
گوشپاره
قسمت هفتم
013434.jpg
نوشته: ارنست تامپسون ستون
برگردان: حميد ذاكري
آفتاب صبحگاهي درخشان آگوست، مرداب را غرق نور كرده بود. چيزها، همه، انگار تا مي توانستند اشعه گرم خورشيد را مي آشاميدند و جذب مي كردند. خاك و آب و گياه و حيوان در لذت وصف ناپذير آميزش با نور، غوطه مي خوردند. يك سنجاب مردابي روي ساقه باريك ني اي روي حوضچه، تلوتلوخوران بالا مي رفت. زير پايش، فضاهاي بازي از آب كثيف ديده مي شد كه تكه هايي از آسمان آبي را باز مي تاباند. خزه هاي روي آب نقش هاي بديع موزاييكي پديد آورده بود و در وسط پس زمينه زرد رنگ آن، تصوير پرنده اي قابل تشخيص بود. در ساحل پشتي كلم بدبوي(۱) بزرگي به رنگ سبز طلايي روييده و سايه انبوهي بر مجموعه علف هاي قهوه اي مردابي انداخته بود.
چشمان سنجاب مردابي براي دريافت شكوه رنگ ها و درك جلوه هاي شگفت حاصل از هم كناري آنها پرورش نيافته، اما مي توانست چيزهايي را ببيند كه ما نمي بينيم؛ آن دو برآمدگي قهوه اي زير برگ هاي پهن كلم، دو موجود زنده پشمالو بودند، با بيني هايي كه هرگز از بالا و پايين رفتن باز نمي ماند، گرچه بقيه  اندامشان و نيز همه چيز در پيرامونشان ساكن و بي جنبش بود.
اين دو، مولي و گوشپاره بودند. آنها زير كلم بدبو دراز كشيده بودند، نه از آنرو كه از بوي تند و زننده آن خوششان مي آمد، بلكه بدان سبب كه كنه هاي بالدار نمي توانستند بوي اين گياه را تحمل كنند و آنها را راحت مي گذاشتند.
خرگوش ها براي آموزش زمان معيني ندارند، آنها هميشه در حال آموختن هستند؛ اما نوع درس به موقعيت بستگي دارد و هر آن ممكن است موقعيتي نگران كننده و ناشناخته پيش آيد. آنها براي يك استراحت كامل به اين نقطه رفتند، اما زماني نگذشته بود كه اخطار ناگهاني زاغ كاكلي هميشه مراقب، گوش ها و بيني مولي را بالا برد و دمش را به بدنش چسباند. كمي آنطرف تر، سگ بزرگ سياه و سفيد اوليفانت، مستقيم داشت به طرف آنها مي آمد.
مولي گفت: «تا من مي روم و شر آن احمق را كم مي كنم، همين جا چمباتمه بزن.»سپس از پناه بيرون رفت و بي واهمه، طوري كه ديده شود از مقابل سگ گذشت.
«عو- ئو- ئو»؛ با ديدن مولي، سگ پارس كنان از جا جهيد و سر به دنبال او گذاشت و مولي چنان كه در دسترس سگ باشد مي دويد و او را به جايي هدايت مي كرد كه هزاران خنجر تيز و برا آماده بود. سگ چنان گرم دويدن بود كه توجهي به اطراف نداشت، هر آن حس مي كرد مي تواند خرگوش را بگيرد، ولي مولي هميشه يك جست جلوتر از او بود. حالا به كناره سيم خاردار رسيده بودند و زبانه هاي تيزگوش هاي سگ را مي خراشيد و پاره مي كرد و او بي توجه به تعقيب ادامه مي داد. سرانجام مولي، حيوان خونين را به حصاري از سيم خاردار كه در جايي پنهان از ديد گم بود هدايت كرد و اين بار ده ها خنجر تيز سراپاي سگ را عميق و سخت خراشيدند. حيوان مدتي به همان حال ماند و دمي بعد به زوزه اي دلخراش نفس برآورد و در حالي كه از درد و سوزش به هم مي پيچيد، لنگ لنگان و زوزه كشان به سوي خانه به راه افتاد. پس از مقداري جست وخيز و دور زدن و قيقاج رفتن، براي اطمينان از عدم بازگشت سگ، به جايي كه گوشپاره را واگذاشته بود برگشت و ديد كه او از شدت اشتياق ديدن صحنه جنگ و گريز مادر، راست ايستاده و گردن مي كشد.
اين نافرماني، چنان مادر را خشمگين ساخت كه بي اختيار ضربه اي با پاي عقب به گوشپاره نواخت و او را روي زمين گل آلود ولو كرد.
يك روز در حالي كه مشغول غذا خوردن در نزديك شبدرزار بودند، يك قوش دم قرمز غيژكشان براي گرفتن آنان هجوم آورد. مولي براي تفريح، باد و پاي عقبش لگدي پرت كرد و به درون بوته هاي برير، در كنار يكي از گذرگاه هاي قديمي شان پريد، جايي كه مطمئناً قوش نمي توانست به تعقيب ادامه دهد.
اين گذرگاهي اصلي بود كه بيشه «كريك سايد» را به بوته زار انبوه «استوپايت» وصل مي كرد. گياهان خزنده متعددي در اين مسير روييده بود و مولي در حالي كه يك چشمش به قوش بود كه ناگهان برنگردد و حمله نكند، شروع به قطع كردن گياهان خزنده كرد. گوشپاره او را نگاه كرد و بعد دست به كار شد و به بريدن تعداد بيشتري از گياهان، كه گذرگاه را سد كرده بودند، پرداخت. مولي گفت: «خوبه، هميشه موانع را بروب. مسير دويدن بايد هميشه صاف باشد. البته وجود آنها لازم است و بهتر است دور و بر مسير باشند. ما به گذرگاه پهن احتياج نداريم؛ گذرگاهمان بايد باريك، ولي پاك باشد. هر گياه خزنده اي را كه در مسير ديدي ببر و يك روز مي بيني يك تله را بريدي.» گوشپاره، در حالي كه گوش راستش را با پاي چپش مي خاراند پرسيد:
- «يك چي را؟»
مولي با نگاهي اجمالي به دم قرمز كه اكنون حسابي دور شده بود، جواب داد:
- «يك تله. تله چيزي است شبيه گياه خزنده، اما از جنس گياه نيست و رشد نمي كند و بدتر از همه قوش هاي دنياست. چون شبانه روز در مسير تو كمين كرده است تا بالاخره در يك فرصت، از غفلت تو استفاده كند و بگيردت.»
گوشپاره، همچنانكه روي دو پا بلند شده و چانه و سبيل هايش را به تنه نرم و صاف نهالي باريك مي ماليد، با غرور جواني گفت: 
- «باورم نمي شه كه بتواند مرا بگيرد.»
گوشپاره متوجه كاري كه مي كرد نبود، اما مولي نشانه بلوغ را شناخت، مثل نوجواني كه صدايش تغيير مي كند و دريافت كه پسر كوچكش ديگر طفل نيست، بلكه به زودي به دم پنبه اي بالغي تبديل خواهد شد.

۱ Skunk cabbage - گياهي با دوام در آمريكا از تيره گل شيپوري ها كه در نواحي مردابي و خاك خيس مي رويد و برگ هايي بزرگ و شبيه كلم دارد و بوي بدي كه از آن متصاعد مي شود باعث نام گذاري آن (كلم راسوي بدبو) شده است-م.

سفر و طبيعت
ادبيات
اقتصاد
روزنت
سياست
موسيقي
ورزش
هنر
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  روزنت  |  سفر و طبيعت  |  سياست  |  موسيقي  |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |