پنجشنبه ۸ آبان ۱۳۸۲- سا ل يازدهم - شماره ۳۲۱۰ - Oct. 30,2003
علمي فرهنگي
Front Page

بررسي گزارش ارزيابي علم و فناوري در شوراي انقلاب فرهنگي
گروه علمي فرهنگي: شوراي  عالي  انقلاب  فرهنگي  در جلسه  فوق العاده اي ، گزارش  علم  وفناوري  درايران  را مورد بحث  وبررسي  قرار داد.
بنا بر اين گزارش دراين  جلسه  كه  به  رياست  آقاي  خاتمي  تشكيل  شد،  گزارش  ارزيابي  علم  و فناوري  كه  براي  نخستين  بار در كشور تهيه  و ارايه  شده ،به عنوان اهتمامي  براي  ارزيابي  وضع  پژوهش  و بررسي  روند تغييرات  شاخص هاي  كلان  ارزيابي  علم  وفناوري  در چندسال  گذشته  در كشور مورد بررسي  قرار گرفت
اين  گزارش  بر اساس  شاخص هاي  مصوب  شوراي  عالي  انقلاب  فرهنگي  درپنج  بخش  انساني ، مالي ، ساختاري ، عملكردي  و بهره وري  تنظيم  شده  است .

دانش آموزان ،مواد خوراكي رنگي و افزودني نخورند
گروه علمي فرهنگي: معاون  دفتر بهداشت  و تغذيه  وزارت  آموزش  و پرورش  از مدارس  سراسر كشور خواست  از توزيع  مواد خوراكي  افزودني ، رنگي  و بيسكويت هاي  چسبنده  در بين  دانش آموزان  جلوگيري  كنند.
ملوك  متقيان  در گفت وگو با خبرگزاري جمهوري اسلامي با بيان اين مطلب گفت: مصرف  اين  گونه  مواد خوراكي  در رشد دانش آموزان  اثرات  منفي  برجاي  مي گذارد واين دفتر فهرست  مواد خوراكي  مجاز وغيرمجاز را در اختيار مدارس  قرار داده  است .وي  افزود: براي  حفظ سلامتي  دانش آموزان ، خوراكي هايي  مثل  سوسيس ،كالباس ، چيپس  و پفك  نبايد به  صورت  مداوم  مصرف  شود.
معاون  دفتر بهداشت  و تغذيه  گفت : مواد خوراكي  ازجمله  نوشابه ، سوسيس ، كالباس ، همبرگر و الويه  نبايد به  هيچوجه  در مدارس  توزيع  شود.وي  افزود: برخي  مواد خوراكي  ياد شده  آغشته  به  موادرنگي  است  كه مي تواند در رشد و سلامتي  دانش آموزان  تاثير منفي  داشته  باشد.
متقيان  از خانواده ها درخواست  كرد مواد خوراكي  سالم  و مفيد همچون ، نان ، پنير، گردو و انواع  ميوه  را در برنامه هاي  غذايي  دانش آموزان  قراردهند.

همكاريهاي فناوري اطلاعات و زيست فناوري ميان ايران و هند آغاز مي شود
گروه علمي فرهنگي: سند اجرايي همكاري هاي علمي و فناوري ايران و هند، براي يك دوره دو ساله به امضا رسيد.
000496.jpg

به گزارش روابط عمومي وزارت علوم، تحقيقات و فناوري، در اين توافق نامه كه به امضاي دكتر جعفر ميلي منفرد، معاون فناوري وزارت علوم و دكتر «رامامورتي» معاون وزير علوم و فناوري هند رسيد، طرفين بر همكاري دو كشور در زمينه هاي فناوري اطلاعات و ارتباطات، فناوري زيستي، انرژي، تحقيقات دارويي، مراكز رشد و پاركهاي علم و فناوري و توسعه پايدار به توافق رسيدند.
برگزاري نمايشگاهي از شركتهاي فناوري اطلاعات هند به همراه سمينار و كارگاه آموزشي در ايران و همچنين برگزاري نمايشگاه مشترك بيوتكنولوژي از ديگر موضوعات مورد توافق طرفين بود.
براساس اين سند، مقرر شد دو طرف امكانات تأسيس دفتر مشترك فناوري اطلاعات را در كشورهاي خود بررسي كرده و بر مبناي نيازمندي ها و توان طرفين، برنامه ريزي در خصوص همكاري هاي مشترك به عمل آورند.


000492.jpg

تلاش براي راه اندازي يك وب سايت مشترك و تشكيل دوره مديريت و سياست گذاري علوم و فناوري و انتقال تجربيات هند در اين زمينه ها، از ديگر مواد برنامه همكاري بين دو كشور است.

تاريخ روان درماني در گفت وگو با دكتر هاراطون داويديان
عجيب، مثل ديوانگان!
000452.jpg
اشاره: فرصتي مغتنم دست داد تا پاي صحبت دكتر «هاراطون داويديان» بنشينيم و با او، كه يگانه گردآورنده تاريخ روان درماني در ايران است،  به گفت وگو بنشينيم.
با نرمي و طمأنينه حرف مي زند و از سال هاي ۲۶-۱۳۲۵ مي گويد كه در كلاس پنجم طب با كنجكاوي بسيار سر كلاس هاي درس دكتر «رضاعي» نخستين استاد روانپزشكي ايران حاضر مي شده است. روزگاري كه به ذهن هيچ كس خطور نمي كرد كه «ديوانگان» آنان كه با موهاي ژوليده و لباس مندرس در خيابان ها سرگردانند، بيمارند و درباره آنها درس در دانشكده طب منظور شده است.
او مي گويد: «همانقدر كه درس بيماري هاي رواني براي ما عجيب و غير معمول بود، تصور وجود پزشكي كه با ديوانگان سر و كار دارد نيز به نظر خارق العاده مي آمد.» امروز دكتر داويديان تنها كسي است كه مي تواند داستان دراز روان درماني در ايران را روايت كند و از قديمي ترين ايام سخن بگويد.
گفت وگو: سولماز نراقي
* درخشان ترين دوران تاريخ پزشكي و روانپزشكي در ايران، قرون سوم و چهارم و پنجم هجري يعني دوران پس از ورود اسلام به ايران است. اما گشايش نخستين و بزرگ ترين آكادمي علوم پزشكي در جهان، به دوران امپراطوري بزرگ ساساني برمي گردد كه خسرو پرويز آن را در دانشگاه جندي شاپور بنياد نهاد. آيا از آن دوران شواهدي دال بر وجود روان درماني يا روانپزشكي باقي مانده است؟
- بله ،  در اواخر عهد ساساني بيمارستان و مدرسه طب جندي شاپور در اين شهر بنياد گذاشته شد و نزديك به چهار قرن دوام داشت. به طوري كه شهرت جهاني پيدا كرد. ديدگاه هاي پزشكان آن زمان نسبت به پزشكي كه بر اساس يافته هاي نوين امروزي در بر گيرنده جنبه هاي رواني- اجتماعي امور پزشكي بود و عمل دماغ را در به وجود  آوردن نشانه هاي بيماري دخالت مي داد،  بسيار تازگي داشته است. اما شواهد ناچيزي از آن دوران باقي مانده است. بررسي تاريخ روان درماني در دوران پيش از اسلام تحقيق مفصل و همه جانبه اي را مي طلبد و به نظر مي رسد كه در اين صورت بتوان به نتايج خوبي دست يافت. ولي اوج درخشش پزشكي در ايران دوران پس از اسلام است، كه در اين زمينه منابع بيشتري داريم و مي توانيم روشن تر سخن بگوييم.
* تأملي در واژه «ديوانه» نشان مي دهد كه تصور جن زدگي بيماران رواني نيز در ايران سابقه داشته است. شما اين طور فكر نمي كنيد؟
- بايد به اين نكته توجه داشت كه هميشه بين تصورات مردم با دانشمندان تفاوت هايي وجود دارد. اين احتمال وجود دارد كه عامه مردم چنين رويكردي به مقوله ديوانگي داشته باشند،  اما با توجه به پزشكي پيشرفته ايران از دوران باستان و مدت ها پس از آن، بعيد به نظر مي رسد كه جنون به اين معني كاربردي داشته است. ابن سينا در اين باره مي گويد: «برخي از اطبا عقيده دارند كه ماليخوليا كار جنيان است. ما كه طب را ياد مي گيريم،  اهميت نمي دهيم كه منشأ آن جن است يا نه. ما مي گوييم اگر ماليخوليا كار جن باشد يا نباشد، مزاج بيمار به سودايي مي انجامد. پس سبب آن وجود ماده سودا است. بگذاريد به وجود آورنده سودا جن باشد يا غير جن. به ما چه مربوط.» بزرگان پزشكي گذشته ايران، آشفتگي هاي عمده رواني را ناشي از پيدايش اختلال مزاج ها و اثر بيماري زاي آنها بر مغز دانسته و آن را نشانه اي از وجود بيماري هاي بدني و يا بخشي از پيامدها و عوارض بيماري ها به شمار آورده و نام «اختلال عقل» بر آن نهاده اند.
اما واژه جنون يا ديوانگي را وقتي به كار برده اند كه اختلال عقل با ناراحتي و بي قراري شديد همراه بوده است و در همه حال مبتلايان را بيمار دانسته اند، توجيه پزشكي براي بيماري آنها قائل شده، در طبقه بندي بيماري ها جا داده و براي بهبودي آنها روش هاي درماني پزشكي در نظر گرفته اند.
* به گواهي تاريخ، در اروپاي قرون وسطي، ديوانگان موجوداتي جن زده به حساب مي آمدند و در حق آنها آزارها و شكنجه هاي فراواني روا داشته مي شد. ميشل فوكو در كتاب تاريخ جنون به كشتي هايي اشاره مي كند كه به وسيله آنها ديوانگان را به بدترين مناطق آب و هوايي تبعيد مي كردند. حتي در قرون هفده و هجده ميلادي هم كه آنان در كنار متكديان و بيچارگان به مراكز كار اجباري روانه شدند، وضع شان بهتر از اين نبود، اين در حالي است كه درست در همان دوران، دانشمندان بزرگي همچون بوعلي، رازي، جرجاني و ... را داشتيم كه روش هاي پيشرفته اي براي درمان بيماري هاي رواني به كار مي بردند، آيا اين مقايسه بجاست؟ اگر هست چه نتيجه اي مي توان از آن گرفت؟
- بله درست است. در اروپاي قرون وسطي،  در آن هنگام كه «ديوانگان» را مأمن شياطين مي دانستند و براي وادار كردن ارواح خبيثه به ترك بدن «جن زده»،  انواع آزارها و شكنجه ها را نسبت به اين دردمندان بينوا روا مي داشتند،  ما در يزد دارالشفاء داشتيم كه بخشي از آن به بيماران رواني اختصاص داشت و همچنان كه گفته شد قرن ها پيش از آن نيز در اواخر عهد ساساني درمان بيماري رواني سابقه داشته است.
با ظهور ستارگان درخشاني در آسمان پزشكي دوران اسلامي در ايران همچون ابوبكر محمد زكرياي رازي، ابوبكر ربيع الاخويني بخاري،  علي بن عباس مجوسي اهوازي جرجاني، ابوعلي سينا،  سيد اسماعيل جرجاني و ديگر مشاهير جهان پزشكي طب قديم ايران به اوج ترقي رسيد. جرجاني در جايي كه به تشريح شيوه طبابت مي پردازد، به نخستين وظايف طبيب اشاره مي كند كه عبارتند از: شناختن حال هاي تن، يعني تميز دادن بين تندرستي و بيماري، تشخيص بيماري يا استخراج مرض: يعني شناختن بيماري و تعيين پيش آگهي بيماري يا استدلال كردن براي اينكه بداند حال بيمار و بيماري چگونه خواهد بود و اين را طبيبان «تقدمه المعرفه» مي گويند و ميسر نيست مگر اينكه طبيب از مزاج اصلي بيمار و سير تحول آن در طول عمر مطلع شود و از خوي و عادت ها و از امراض نفساني غالب بر او مانند شادي ها و غم ها و خشنودي و مانند  آنها اطلاع حاصل كند. اين، به آن معني است كه بزرگان طب قديم ايران اثر متقابل جسم و روان را بر يكديگر مي دانستند و تجزيه و تحليل احوال بيمار را بر اساس سنجش روحيه و موقعيت اجتماعي پايه طب قرار داده بودند. به عبارت ديگر ديدگاهي را در طب اختيار كردند كه امروزه به ديدگاه روان- تني در پزشكي معروف شده و پزشكي معاصر پس از گذشت حدود هزار سال به اهميت آن پي برده است. پزشكي قديم ايران را عين روانپزشكي و روانپزشكي را عين پزشكي بايد دانست.
ما هم امروز تلاش مي كنيم براي دانشجويان خود روشن كنيم كه اين دو از هم جدا نيستند، كسي كه دچار يك بيماري بدني شد، همزمان دچار ناراحتي رواني هم مي شود و برعكس .
وقتي اروپا در قرون وسطي به سر مي برد، در شرق نسبت به مسائل جنون نظر ديگري داشتند، حتي طب قرن ۱۹ اروپا نيز عليرغم پيشرفت هاي فراوان نسبت به برخي رهيافت هاي پزشكي ايران قديم داراي كاستي هايي بود. در اواخر قرن ۱۸ و اوائل قرن ۱۹ ميلادي طب به طرف تخصص تمايل پيدا كرد. اين تخصص گرايي به رغم فوايد و محاسن بسيار زيادي كه داشت، به خاطر مورد توجه قرار دادن يك جزء و غفلت از اجزاي ديگر بدن، اتحاد و يگانگي بدن را از ياد برد.
اين در حالي است كه آنچه ما امروز تحت عنوان نفسانيات از آن ياد مي كنيم و آنچه بدني يا عضوي مي ناميم، در گذشته يك سرچشمه داشته اند. نفس يكي از اجزاي بدن بود و نه جداي از آن، طب امروز مي كوشد چنين كند.
* آيا مي توانيد كمي درباره روش هاي درمان بيماري هاي رواني در ميان دانشمندان ايراني بگوييد؟
- در ايران پايه اصلي درمان اختلالات رواني درمان هاي دارويي بوده است. منابع غني موجود كه به دست پيشگامان نوشته شده،  هنوز به شكل شايسته اي مورد بررسي قرار نگرفته اند. در اين آثار، شرح داروهاي فراواني را مي توان يافت كه مؤلفان با ذكر روش تهيه، نگهداري، مقدار مصرف ، شيوه تجويز و عوارض آنها، كاربرد هر يك را در بيماري هاي گوناگون رواني معين كرده اند. گفتني است كه استفاده از داروهاي ياد شده را پزشكان نه تنها براي بهبود بخشيدن بيماران رواني تجويز مي كرده اند، بلكه مصرف برخي از آنها را براي حفظ سلامت رواني و افزايش نيروهاي ذهني نيز مفيد مي دانستند. در ضمن از تأثير بد برخي از انواع داروهاي گياهي بر دستگاه اعصاب آگاه بوده و آنها را موجد جنون دانسته اند. غير از درمانهاي دارويي پزشكان از شيوه هايي استفاده مي كردند كه عروضي سمرقندي نام «تدابير نفساني» بر آنها نهاده است و عبارت بودند از بكار بردن شيوه هايي كاربردي براي برقرار كردن اعتدال مزاج و به حركت در آوردن اختلاط منجمد. به جز اينها از روش هاي ديگري نيز استفاده مي شد، مانند ايجاد خواب طولاني و بويژه سرگرم نگه داشتن بيمار كه ابن سينا تأكيد فراوان بر آن داشته و بيكاري و به حال خود رها كردن بيمار را آفت دانسته است. در اين باره مي گويد: «تنها ماندن و گوشه گيري براي آنها از هر بلايي بدتر است.» و به حق ابن سينا را بايد بنيانگذار پزشكي روان تني دانست.
* اروپاييان، گاه از روش هاي خشونت آميزي استفاده مي كردند كه در بسياري از موارد براي درمان بيماران رواني كارآمد بوده است. از آن جمله پرتاب كردن ناگهاني ديوانه در آب يا قرار دادن او در معرض تهاجم پرشتاب آب از هر سو، همچنين آنها به سيلي زدن و شكنجه كردن يا سرما دادن بيمار و خوراندن طعم هاي تلخ به بيماران اعتقاد داشته اند. آيا در ايران نيز اعمال اين نوع روش ها سابقه داشته است يا خير؟
-اين اتفاق در موارد نادري مي افتاده است. اما در حد بستن ديوانه به غل و زنجير يا چيزهايي از اين دست بوده كه ابن سينا آن را تنها در صورتي كه بيمار قصد هلاكت خود را دارد و يا اينكه بيقراري و ناآرامي مانع بهبود او مي شود،  به خصوص وقتي رگ زده و جاي زخم هنوز ترميم نيافته است، جايز مي داند. استفاده از روش هاي خشونت آميز و غيرانساني و اعمال شكنجه و آزار در هيچ يك از آثار گذشتگان ديده نمي شود. تنها شيوه درماني خشني كه اجرا مي شد ، سيلي زدن و داغ كردن سر بود، در اين صورت نيز تأكيد ابن سينا به مراعات احتياط هاي لازم، شگفت آور و تحسين برانگيز است. چنين درمان هايي را ابن سينا وقتي مجاز دانسته است كه علامت ناتواني و نه علامت آماس (يعني تب و عفونت) وجود داشته باشد و هيچ يك از علاج ها سودمند واقع نشده باشد. در كتاب هدايه المتعلمين في الطب اثر اخويني بخارايي نيز كه كهن ترين متن پزشكي به زبان فارسي به شمار مي رود، چنين پيداست كه اخويني نسبت به درمان بيماري رواني علاقه مندي و توجه ويژه داشته چنانكه در باب «قطرب» نيز به برخي از شيوه هاي علاج آنها اشاره مي كند و مي گويد: «من يكي را علاج كردم اندرين بيماري به روغن هاي بسيار و ترطيب بسيار و بند كردم دست ها و پايان او را و يكي آلت ساختم از سر گاو (شاخ گاو) كه به دهان وي غذا و دارو فرو كردم و به چنين تدبيرها بيرون آوردم او را از اين بيماري.» و به راستي اخويني را بايستي نخستين روانپزشك جهان پزشكي بدانيم.
* براساس برخي منابع تاريخي، در بغداد، محلي براي نگهداري بيماران رواني وجود داشته است كه از هر نظر امنيت و آرامش اين بيماران را تأمين مي كرده است. كمي در اين باره و به طور كلي درباره مكان هاي نگهداري ديوانگان در آن دوران سخن بگوييد.
- در منابع تاريخي صحبت  از ديرهايي شده است كه آنها را به محل نگهداري بيماران رواني مبدل كرده بودند. دو دير خيلي معروف در نزديكي بغداد وجود داشته است كه داراي همين ويژگي ها بوده اند. بيماران در اين ديرها درمان مي شده اند و اين ديرها حكم بيمارستان داشته اند. ضمن اينكه در آنجا بيماران از آب و هواي مناسب و همنشينان خوش سخن و قصه گوياني كه آنان را شاد كنند و موسيقي و اتاق هاي روشن نيز برخوردار بوده اند.
قديم تر از آن، همچنان كه گفته شد در دوران ساساني نيز به نگهداري و درمان اين بيماران مي پرداخته اند. از ديگر مكان هاي معروفي كه ذكر آن در منابع تاريخي آمده است،  مي توان به دارالشفاي يزد اشاره كرد . جعفربن محمد جعفري در كتاب «تاريخ يزد» مي گويد كه اين عمارت در سال ۶۶۶ هجري به فرمان خواجه شمس الدين محمد صاحب ديوان وزير اباقاآن (پسر مهتر هلاكوخان) كه در تبريز مستقر بود،  بنا شد. همانطور كه از تاريخچه بناي بيمارستان مزبور برمي آيد، درمان بيماران رواني همانند بيماران جسمي جزو اهداف آن بوده است. بخشي از اين عمارت را مجلس مجانين مي خوانده اند و اين نام ظاهراً  در متون قديم فارسي نيز به كار رفته است.
قدر مسلم اين است كه اين گونه بيماران گذشته از اينكه مورد آزار و شكنجه واقع نمي شدند و جانشان در خطر نبوده است، در بيمارستان تحت معالجه قرار مي گرفتند و يا حداقل جان پناهي داشته و خورد و خوراك و پوشاكشان تأمين بوده است.
* اما پس از چندي، يعني از زمان حمله مغول به بعد، ما شاهد افت و نزول حركت هاي درخشان طب ايراني هستيم، به طوري كه عملاً  در دوران متأخر، در طب بضاعت چنداني نداشتيم و تنها دامنگير پزشكي پيشرفته غرب شديم، لطفاً  كمي درباره اين گسست توضيح بدهيد.
- علت آن قطعاً  جنگ هاي طولاني و مشكلات اجتماعي حاصل از آن بود كه منجر به افت فرهنگي و علمي شد. نوع برخوردي كه با انواع بيماريها پيش از اين مي شد و حتي تا قرون ۵ و ۶ هم ادامه داشت، كم كم راه انحطاط را پيش گرفت، به طوري كه در ۴۰۰- ۳۰۰ سال اخير به حداقل ممكن رسيد. قرن ۱۹ كه طب در اروپا، شكل رشد يافته اي به خود گرفت، ما به اين صرافت افتاديم كه آن را به ايران منتقل كنيم. ما در دوران قاجار بيش از هر زمان ديگر شاهد اين رويارويي هستيم. در۷۰ يا ۸۰ سال اخير به تدريج علم طب غرب وارد كشور شد. اما ره آورد پزشكي نوين مغرب زمين براي بيماران رواني كشور، در غياب طب قديم ايران و به خصوص در نبود ظرافت هاي فن و هنر طب دوران تمدن اسلامي، عبارت بود از بي توجهي پزشكان نسبت به بيماران رواني و گردآوردن آنان در ساختمانهاي نامناسب و غالباً  متروك و بلااستفاده تهران و ساير شهرهاي ايران نظير اصفهان، تبريز، مشهد و همدان و نهادن نام دارالمجانين و تيمارستان بر اين مكان ها. در تهران آن طور كه آقاي دكتر رضاعي و آقاي دكتر احمد نظام در مشاهدات خود شرح داده اند، اين موجودات مطرود، روزها در كوچه و بازار ويلان و سرگردان بودند و در شب هاي سرد زمستان به اطراف دكان هاي نانوايي و حمام هاي عمومي پناه مي بردند. تا آنكه در سال ۱۲۹۳ براي نخستين بار اقدام به جمع آوري ديوانگان از سطح شهر كردند و در بيمارستان دولتي كه بيمارستان سيناي فعلي است، زنداني كردند.
به هر حال، موضوع اين است كه ما در روانپزشكي سابقه درخشاني داشته ايم كه در مقاطعي از تاريخ به دلايل گوناگون اين روشنايي رو به افول نهاده است.
روانپزشكي در پزشكي قديم ايران كتابي است پربرگ كه پوشيده مانده و تاكنون گشوده نشده است. گنجينه اي است گرانبها كه نه تنها در ميان كتاب هاي پزشكي و در آثار باقي مانده از ساير علوم بايد به دنبال آن گشت كه در درياي بيكران ادب فارسي، در داستان ها، افسانه ها و اساطير ايراني بايد به جست وجوي آن پرداخت. مبحثي است گسترده كه دست نخورده باقي مانده و نياز به بررسي و نقد و تجزيه و تحليل همه جانبه دارد.

|   اجتماعي    |    اقتصادي    |    انديشه    |    خارجي    |    سياسي    |    شهري    |
|   علمي فرهنگي    |    گلستان كتاب    |    محيط زيست    |    ورزش    |    ورزش جهان    |    صفحه آخر    |

|    صفحه اول    |    آرشيو    |    شناسنامه    |    بازگشت    |