|
|
|
فرهنگ بستر حفظ محيط زيست
|
|
نقش باورهاي فرهنگي در توسعه پايدار (بخش پاياني)
توسعه پايدار حاصل فعاليت هاي عمدتاً بومي و همراه با آگاهي تك تك افراد از موقعيت و وضعيت منابع طبيعي و محيط زيست است، كه بايد اساس توسعه جامعه انساني قرار گيرد
شاخص هايي كه امروزه مي توان به عنوان توسعه يافتگي كشور سنجيد، شاخص هاي توسعه پايدار است. در اين ارتباط مي توان بررسي كرد كه روند توسعه كشورها با زوال محيط زيست چه رابطه اي دارد. اگر پيشرفت اقتصادي و رفاه عمومي باعث از بين رفتن محيط زيست شود آيا توسعه مي تواند مفهوم ومعنايي داشته باشد. بنابراين مي توان از معيار و شاخص هاي زيست محيطي زير براي سنجش توسعه يافتگي استفاده كرد.
دفع زباله: به لحاظ گسترش شهرنشيني، فرهنگ مصرف از يك سو و نبود فضاي كافي براي دفع بهداشتي زباله، به نظر مي رسد بازيافت آن مي تواند در حل اين معضل چاره ساز باشد. كه البته به منابع مالي و فن آوري و آگاه سازي جامعه نيازمند است.
فرسايش خاك: به لحاظ نقش ويژه خاك در فراهم كردن غذاي بشر، حفظ كميت و كيفيت خاك را مي توان يكي از ملاك هاي توسعه يافتگي دانست.
جنگل كاري: امروزه در اقصي نقاط جهان با توجه به تأثير فضاي سبز و اثرات مفيد آن از جمله افزايش رطوبت هوا و خاك، زهكشي، جلوگيري از فرسايش خاك، تصفيه هوا، تعديل گرماي محيط و غيره، تلاش بر اين است تا هر چه بيشتر بر فضاهاي سبز طبيعي افزوده شود. متأسفانه در كشورهاي جهان سوم برخلاف كشورهاي پيشرفته تخريب جنگل ها روند صعودي دارد و كشور ما نيز از اين قاعده مستثني نيست. بايد اذعان كرد كه انسان نقش تعيين كننده اي در اين زمينه دارد. چرا كه مي تواند با انتقال گونه هاي سازگار، پرورش و كشت نهال و به كارگيري طرح هاي آبياري و مديريت علمي نقش مهمي در افزايش فضاهاي سبز ايفا كند. بنابراين نحوه مراقبت از جنگلها و فضا هاي سبز طبيعي در هر كشوري مي تواند معياري براي توسعه يافتگي باشد.
آلودگي هوا: سوختهاي فسيلي نقش مهمي در آلودگي هوا دارند. مي توان با سوخت هايي نظير: گاز طبيعي، استفاده از انرژي خورشيد و باد كه آلودگي كمتري را ايجاد مي كنند و همچنين كنترل آلودگي در صنايع و ترابري شهري باعث كاهش ميزان آلودگيها شد، اما اينها نيازمند هزينه و فناوري و تقويت فرهنگ عمومي است .
تصفيه و مهار فاضلاب: با توجه به اين كه پايداري و ثبات اكوسيستم ها براثرآلودگي محيط هاي آبي و خاكي ناشي از فاضلاب هاتهديد مي شوند، مي توان با مهار فاضلاب و ميزان تصفيه آن در شهرها و مراكز صنعتي از گسترش آلودگي هاجلوگيري كرد. اما اينها نيز نيازمند فناوري و هزينه و تقويت فرهنگ عمومي مي باشد. با توجه به مطالب فوق مي توان نتيجه گرفت كه دستيابي به ملاك هاي توسعه به عوامل مختلفي بستگي دارد كه يكي از اين عوامل وجود باورهاي فرهنگي مناسب در جامعه است.
رابطه توسعه پايدار و باورهاي فرهنگي
توسعه پايدار حاصل فعاليت هاي عمدتاً بومي و همراه با آگاهي تك تك افراد از موقعيت و وضعيت منابع طبيعي و محيط زيست است، كه بايد اساس توسعه جامعه انساني قرار گيرد. انسان را به هيچ وجه نبايد جدا از طبيعت، فرهنگ و محيط فرض كرد و بي توجهي به انسان به عنوان اساسي ترين ركن توسعه، از مهمترين دلايل شكست و ناكامي هاي نظريات توسعه است. به اين لحاظ توسعه پايدار با توجه به شكست اغلب نظريات متداول توسعه، حضور فعال و مستقيم مردم را شرط توسعه مي داند. فرهنگ به عنوان يك مقوله انساني نقش مهمي در توسعه پايدار و امنيت محيط ايفا مي كند. همانطور كه قبلاً اشاره شد فرهنگ پايه و اساس رفتار انساني است. قسمت اعظم رفتار انساني، چه رفتار كم اهميت و چه رفتار بسيار مهم، براساس باورهاي فرهنگي صورت مي گيرد. هر كدام از ما مي توانيم به اعمال و فعاليت هايي كه طي روز انجام مي دهيم از اين منظر نگاه كنيم، مثلاً نوع غذا، پوشاك، نحوه احترام به ديگران و .... ، اين فعاليت ها را بشماريم و ببينيم چه تعداد از آنها براساس «محاسبات و استدلال» انجام شده است. در صورت انجام اين كار ملاحظه خواهيم كرد كه فقط تعداد انگشت شماري از مجموعه رفتارهاي ما براساس «محاسبات و استدلال» و قسمت عمده آن براساس باورهاي فرهنگي صورت مي گيرد. از آنجا كه بخش قابل توجهي از رفتارهاي انسان در ارتباط با محيط پيراموني خود مي باشد. پس نتيجه مي گيريم بسياري از رفتارهايي را كه جامعه بشري در ارتباط با محيط زندگي و طبيعت پيرامون خود انجام مي دهد ناشي از همين باورهاي فرهنگي است. از مطالب فوق چنين برمي آيد كه توسعه پايدار (توسعه اي كه احتياجات نسل حاضر را بدون لطمه زدن به توانايي نسل هاي آتي در تأمين كردن نيازهاي خود، برآورده نمايد) مستلزم انجام رفتارهاي خاص و ويژه در زمينه هاي مختلف زندگي انساني است.
باورهاي مناسب فرهنگي
براي فرايند توسعه پايدار
الف) حاكميت نگرش علمي بر باورهاي فرهنگي جامعه: اولين و مهم ترين خصيصه كه جريان توسعه پايدار از جنبه فرهنگي بدان نياز دارد، اين است كه بايد نگرش علمي بر فرهنگ جامعه حاكم شود. يعني انسان ها بايد به مجموعه آراي فرهنگي خود اين تفكر را اضافه كرده باشند كه هر حادثه اي علت يا عللي دارد. به عنوان مثال هر حادثه جديدي كه در ارتباط با طبيعت و محيط زيست اتفاق مي افتد ناشي از عللي است كه مي بايست به صورت علمي كشف گردد. امروزه مشخص شده است بسياري از بيماري هاي شايع، ناشي از آلودگي محيط زيست مي باشد. امراضي مانند حصبه، وبا، هپاتيت و غيره، ناشي از آلودگي هاي آبي ست. نقص عضوها ،انواع سرطان ها و بيماري هاي پوستي ناشي از آلودگي هاي هسته اي است كه اثرات زيانبار آن صدها هزار سال باقي خواهد ماند. اگر انسان ها ديد علمي داشته باشند، پي خواهند برد كه از بين رفتن فضا و پوشش سبز طبيعي يكي از مهم ترين عوامل گرم شدن زمين است و پي خواهند برد كه گرم شدن زمين باعث رخ دادن حوادث گوناگوني مانند: بروز خشكسالي و قحطي، بحران آب شرب و كشاورزي، از بين رفتن جنگلها و مزارع، نابودي گونه هاي گياهي و جانوري، جاري شدن سيل و سقوط بهمن و .... مي شود.
پس اگر اين آگاهي ها در قالب باور و اعتقاد علمي به فرهنگ جامعه اضافه شود، خود به خود افراد جامعه به مسايل و پيامدهاي ناشي از نابودي محيط زيست و منابع طبيعي پي خواهند برد و تك تك افراد خود را مسئول حفاظت از محيط زندگي شان مي دانند.
ب) اعتقاد به برابري انسان ها و رعايت حقوق ديگران: دومين ويژگي فرهنگي مناسب براي توسعه پايدار اين است، كه اين فكر به عنوان تفكري فرهنگي در جامعه جا بيفتد كه انسان ها به واقع با يكديگر برابر هستند. در مطالعات علمي هيچ مبنا و معياري براي رده بندي نژادي انسان ها و نابرابر دانستن آنها وجود ندارد. اگر جامعه انساني به واقع در عمق باور فرهنگي به برابري انسان ها معتقد شدند، آن وقت خودبه خود بر اين باور خواهند بود كه براي رفاه و استفاده شخصي نبايد صدمات جبران ناپذيري به طبيعت وارد سازند و نسبت به پيامدهاي آن براي نسل آينده بي تفاوت باشند. اعتقاد به برابري انسان ها، افراد جامعه را ملزم به اين امر مي سازد همان طوري كه او احتياج به محيطي سالم براي زندگي دارد ديگران و نسل هاي آينده نيز نيازمند منابع طبيعي و محيطي سالم براي زندگي مي باشند.
ج) اعتقاد و باور فرهنگي به آزادي بيان: سومين ويژگي فرهنگي مناسب براي توسعه پايدار اعتقاد به آزادي بيان در جامعه مي باشد. اعتقاد و باور به آزادي سياسي و اعتقاد به بحث و گفت وگو و سعي در يافتن تفاهم عمومي بايد بخشي از ارزش هاي فرهنگي جامعه باشد. اگر چنين اعتقاد فرهنگي در هر جامعه اي حاكم شود، افراد با نفوذ هيچ گاه به خود اين اجازه را نمي دهند كه به هر بهانه اي چوب حراج به منابع و ثروت ملي بزنندٍ چرا كه مورد بازخواست مردمي قرار خواهند گرفت.
د) اعتقاد و باور معنوي به منابع طبيعي و محيط زيست: بالاخره چهارمين ويژگي فرهنگي مناسب براي توسعه پايدار اين است كه باور صرفاً مادي به طبيعت بايد از بين برود. در فرهنگ مناسب توسعه پايدار مردم، در كنار توجه كمي به طبيعت بايد به طبيعت و منابع طبيعي از بعد كيفي نيز توجه داشت. ارزش درختان را تنها به ميوه و الواري كه از آن به دست مي آيد ندانست،بلكه به آرامشي كه براي روح و روان انسان، تأثيري كه روي احساسات، خلق آثار هنري و ساير منافع معنوي كه براي جامعه بشري دارد توجه داشت. اگر اين اعتقاد درجامعه ما جا بيفتد، انسان ها نسبت به تمام جلوه هاي طبيعي به ديده احترام مي نگرند و در محافظت از اين نعمات خدادادي نهايت سعي و تلاش خود را به كار خواهند برد.
چگونگي زمينه سازي براي تحول فرهنگي مناسب فرايند توسعه پايدار
حالا بايد به اين مسأله پرداخت كه به طور مشخص تر و اجرايي تر، اين تحول فرهنگي براي فرايند توسعه پايدار چگونه بايد صورت بگيرد و برنامه ريزي كشور چگونه مي تواند به انجام سريع تر اين تحول كمك كند. در اينجا بايد اشاره كرد كه فرهنگ به مفهوم مورد نظر اين نوشتار، يعني به مفهوم مجموعه آرا و عقايد مورد قبول نسبي عامه، در حقيقت بيان كننده شخصيت افراد است و شخصيت هم در سنين كودكي و نوجواني شكل مي گيرد. گفته مي شود كه در ۵ تا ۱۵ سالگي است كه شخصيت ساخته مي شود، يعني دوران كودكي و نوجواني دوران حساس اين روند به شمار مي رود بديهي است كه براي برنامه ريزي تحول فرهنگي بايد ديد كودكان و نوجوانان، در دوران شكل گيري شخصيتي در كجا هستند. كودكان و نوجوانان در اين سنين وقت خود را عمدتاً در مدرسه يا در خانه مي گذرانند. در اين دوران آنها از معلم و از پدر و مادر الگو مي سازند. فرهنگ سازي براي توسعه پايدار نيازمند اين است كه در خانه و مدرسه درست عمل كنيم و در اين مكان ها به طور جدي وارد مرحله الگوسازي فرهنگي شويم. چگونگي عملي شدن آن احتياج به بحث مفصل تري دارد كه در اين نوشتار نمي گنجد.
نتيجه گيري:
توسعه اي كه امروزه در ميان دانشمندان داراي جايگاه ويژه اي است توسعه پايدار مي باشد. اين نوع توسعه بر خلاف تحقيقات و نظريه پردازي هايي كه تا دهه هشتاد قرن بيستم ميلادي در خصوص توسعه ارائه مي شد، داراي ابعاد مختلف محيطي، اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و سياسي است.
كنش و تعامل در هريك از اين ابعاد در يك بستر فرهنگي رخ مي دهد. بسياري از رفتارهايي كه از انسان سر مي زند بيشتر تحت تأثير باورهاي فرهنگي قرار دارد و كمتر در اثر محاسبات و استدلال است. از آنجايي كه بسياري از رفتارهاي انساني در ارتباط با محيط پيرامون و زيست خود مي باشد پس باورهاي فرهنگي نقش بارزي در اعمالي كه، بشر در طبيعت انجام مي دهد، دارد. تا قبل از دهه هشتاد قرن بيستم باورهاي فرهنگي حاكم بر جوامع در امر توسعه، اعتقادات و باورهاي صرفاً اقتصادي بود كه باعث بوجود آمدن بسياري از بحران هاي اجتماعي، اقتصادي و بخصوص بروز ناهنجاري جبران ناپذير در زمينه محيط زيست گرديد. شاخص هايي كه امروزه علاوه بر شاخص هاي اقتصادي به عنوان شاخص هاي توسعه پايدار وجود دارد اين است كه ببينم دفع زباله، فرسايش خاك، جنگل كاري، آلودگي هوا و تصفيه و مهار، فاضلاب در چه وضعيتي قرار دارند. در تحقيقات مختلفي كه با توجه به اين شاخص ها صورت پذيرفت اين نتيجه به دست آمد كه دستيابي به ملاك هاي توسعه به عوامل مختلفي بستگي دارد كه مهم ترين اين عوامل وجود باورهاي فرهنگي مناسب در جامعه است. بنابر اين با توجه به اهميت باورهاي فرهنگي در توسعه پايدار و استفاده مناسب از منابع طبيعي و محيط زيست بايد اين مجموعه باورهاي فرهنگي از طريق نهادها و سازمان هاي مختلف نظير مدرسه، خانواده، رسانه هاي ارتباط جمعي در جامعه ترويج شود.
مهندس قاسم جاويد كيارستمي
منابع در همشهري موجود است.
|
|
|
آنچه خود داشت
قسمت سيمرغ
|
|
اسماعيل عباسي
بنا به يك آيين قديمي، هنوز بعضي از كشاورزان در مازندران پس از برداشت محصول گندم يا برنج، نه تنها بقاياي محصول را كه به زمين ريخته، جمع نمي كنند بلكه سه مشت برنج يا گندم نيز به زمين زراعي مي پاشند و اين عبارت را زير لب زمزمه مي كنند: گرنده و چرنده و پرنده...!
منظور از گرنده (گردنده - جستجوگر) يك آدم نيازمند يا فقير است كه به اميد جمع آوري ته مانده محصول در خرمن ها وزمين هاي كشاورزي در اين زمين ها به جست و جو مي پردازد. او از اين طريق قسمتي از معاش خود را تأمين مي كند، دست كم در روزگار قديم كه داد و ستد بر محور محصولات كشاورزي عمده ترين مبادلات اقتصادي در سطح روستاها را تشكيل مي داد، همين بقاياي دانه ها و خوشه هاي برنج و گندم براي تأمين بخشي از نياز زمستاني يك خانواده كفايت مي كرد. منظور از چرنده دام هايي مي باشند كه پس از برداشت محصول، در زمين هاي كشاورزي رها مي شوند و از كلش و دانه هاي باقي مانده در اين زمين ها، تغذيه مي كنند.
منظور از پرنده، پرندگاني هستند كه از هزاران سال پيش، نسل اندر نسل با آدميان زيسته اند و همواره بقاياي محصولات كشاورزي، بخش مهمي از خوراك آنها را تأمين كرده است و اين مخلوقات زيبا و دوست داشتني پروردگار، در جمع آوري آفات مزارع يار و ياور كشاورزان بوده اند.
بسياري از ما مي دانيم كه تعداد زيادي از پرندگان مثل بلبل، بلدرچين، گنجشك صحرايي و... دهها گونه ديگر لانه هاي خود را در بهار در زمين هاي كشاورزي بنا مي كنند. بنا به يك رسم قديمي كه نگارنده شاهد آن بوده ام كشاورزان هنگام درو يا به قول خودشان چين اول محصول كه مقارن باتخم گذاري شماري از پرندگان مي باشد وقتي به لانه پرنده اي برمي خوردند تا شعاع معيني پيرامون لانه را درو نمي كردند و آن را به حال خود وامي گذاشتند تا جوجه ها از تخم بيرون بيايند و بتوانند پس از طي مراحل رشد، پرواز كنند. وقتي هم، كشاورزي ناخواسته لانه پرنده اي را هدف داس قرار مي داد به شدت اندوهگين مي شد و هزار جور نذر و نياز مي كرد تا برايش به اصطلاح بد نيايد. اين رسم خوب مراقبت از حيات وحش در فرهنگ مردم ما وجود داشته و هنوز هم در گوشه و كنار سرزمين پهناور ما وجود دارد اما براستي جاي اين آيين ها در قالب قصه ها و داستانهاي شيرين در كتابهاي ما خالي نيست؟! چگونه توقع داريم نسل جديد، شيوه همزيستي با ديگر مخلوقات خدا را ياد بگيرد و كشتن و سربه نيست كردن آنها را تفنن و تفريح نپندارد؟
|
|
|
|
|