پنج شنبه ۲۲ آبان ۱۳۸۲ - شماره ۳۲۲۴- Nov. 13, 2003
گفتگو با فريدون شهبازيان آهنگساز
دري كه ما باز كرديم
زير ذره بين
زماني كه تصميم گرفتيم، موسيقي پاپ را راه بيندازيم، مصمم شديم از بهترين خوانندگاني كه مي شد درايران پيدا كرد، استفاده كنيم و همان طور كه امروز شاهد هستيد، موسيقي اي كه ما ارائه كرديم و خوانندگاني كه در ابتدا معرفي شدند، هنوز هم از خوانندگان خوب محسوب مي شوند. از طرفي آنچه ما ارائه كرديم، پاپ نبود و نمي شد به آن پاپ اطلاق كرد و ما اصلاً نمي خواستيم به آن پاپ اطلاق شود
آرش نصيري- آزاده شهمير نوري
001136.jpg

تازه جايزه بهترين آهنگساز را از جشنواره پاسيفيك (آسيا- اقيانوسيه) براي فيلم «خاموشي دريا» گرفته بود؛ اما بحث ما راجع به اين جايزه و آن جشنواره نبود. با او حتي مباحث نظري موسيقي را هم مطرح نكرديم- كه مي گويند خوب مي داند- بلكه يكراست رفتيم سراغ مسئوليت طولاني مدتي كه داشت و حالا ندارد. فريدون شهبازيان نزديك به دو دهه مسئوليت معاونت موسيقي مركز موسيقي صدا و سيما را به عهده داشت و حالا مثل هر صاحب منصبي كه از منصبي كنار مي رود، حرفها و انتقادات زيادي دارد؛ با اين تفاوت كه مسئوليت هر آنچه در دوره حضورش اتفاق افتاده را مي پذيرد و لابدهنوز به نتايجش اعتقاد دارد. شهبازيان به غير از مسئوليتش، موسيقيدان زنده اي است و اين را بسياري از صاحب نظران نيز اذعان دارند و حالا با مسئوليتي كه ندارد، در استوديوي مهر مشغول جمع كردن كاستي با يكي از خوانندگان مطرح است و همان جا بود كه به گفت وگو با او نشستيم. در پايان گفت وگو، از او درباره كاستي كه اخيراً با اشعار شاملو منتشر كرده است، پرسيديم؛ اما محور گفت وگوي ما همان است كه گفتيم. دري كه صدا و سيما بر روي موسيقي پاپ گشود و او معتقد است عامل اصلي اين كار او بوده است.
* با فريدون شهبازيان از مواضع زيادي مي توان آغاز به گفتگو كرد، اما ترجيحاً مي خواهيم به مسئله اي بپردازيم كه زودتر به ذهن مي آيد و آن هم شروع دوباره موسيقي پاپ بعداز انقلاب اسلامي است، كه مي توان گفت شما به نوعي يكي از اصلي ترين كساني بوديد كه اين كار را آغاز كرديد. مي خواهيم بدانيم اهداف اوليه شما چه بود؟
- از همان سالهاي اول انقلاب ،كه موسيقي دچار محذوراتي شده بود و به هر حال عوامل بازدارنده اي در آن به وجود آمده بود، من به عنوان مسئول موسيقي در راديو و بعد صدا و سيما كار مي كردم. همان زمان هم اركستري را تشكيل داديم كه البته به اقتضاي شرايط بيشتر موسيقي حماسي اجرا مي كرد، چون اساساً انقلاب نه تنها در ايران، بلكه در سراسر دنيا، روي همه وجوهات اجتماعي اثر مي گذارد و موسيقي و ديگر هنرهاي آن جامعه نيز بايد متأثر از حوادث اجتماعي باشد. از همان سالها به اين فكر بودم كه موسيقي اي را در صدا و سيما توليد كنيم كه پاسخگوي جوانان باشد. در آن سالها بيشتر موسيقي هاي ايران، حماسي و يا سنتي بود كه كم كم موسيقي هاي محلي و ملي نيز به آن اضافه شد. تا اينكه نزديك به ده سال پيش كه علي معلم مسئوليت واحد موسيقي صدا و سيما را به عهده گرفت، جواناني آمدند كه راغب بودند در زمينه موسيقي پاپ فعاليت كنند و ما چون نمي توانستيم بي بهانه و دليل عذر همه را بخواهيم و انبوه مراجعان را بازگردانيم، به فكر چاره افتاديم. من شخصاً فكر كردم كه بهتر است جايي باز كنيم تا جوان ها هم بتوانند موسيقي مورد علاقه خود را دنبال كنند. تا آن زمان موسيقي هاي كودك، ملي، محلي، سنتي، كلاسيك و غيره اجرا مي شد و تنها كساني كه بدون خوراك مانده بودند، جوان ها بودند. گو اينكه بسياري از آنها موسيقي كلاسيك و سنتي را دوست داشتند، اما جاي موسيقي اي براي آنها خالي بود. آرام آرام به اين فكر كردم كه بايد جايي براي آن تعريف كنم.
* اين مسئله به طور حتم در شورا و يا جمعي مورد بررسي قرار گرفت و بعد عمل شد، شوراي تصويب اين موسيقي چه كساني بودند؟
- در همان شوراي موسيقي كه آقاي معلم، من و چند نفر ديگر بوديم، كارها را خودم ارزيابي مي كردم و مجوز مي دادم، در آن زمان قائم مقام مركز موسيقي هم بودم.
* صدا و سيما يك شوراي عالي موسيقي هم دارد؟
- آن زمان اين شورا تشكيل نشده بود. شوراي عالي موسيقي بعد ها تشكيل شد كه مديران شبكه ها و مسئولان نيز در آن بودند كه صرفاً بر عملكرد شوراي موسيقي نظارت مي كرد، نه بر موسيقي ها.
* شما پيش از انقلاب هم در راديو فعال بوديد و با هوشنگ ابتهاج (سايه) كار مي كرديد، شايد خيلي ها انتظار داشتند، در كنار معلم، تجربه موفق سالهاي گذشته تكرار شود، اما فكر نمي كنم آن قدرها هم تجربه موفقي از آب درآمده باشد، چون بعدها موسيقي پاپ به جايي رسيد كه شايد نمي شد پيش بيني كرد.
- اين تجربه شروع موفقي داشت. زماني كه تصميم گرفتيم، موسيقي پاپ را راه بيندازيم، مصمم شديم از بهترين خوانندگاني كه مي شد درايران پيدا كرد، استفاده كنيم و همان طور كه امروز شاهد هستيد، موسيقي اي كه ما ارائه كرديم و خوانندگاني كه در ابتدا معرفي شدند، هنوز هم از خوانندگان خوب محسوب مي شوند. از طرفي آنچه ما ارائه كرديم، پاپ نبود و نمي شد به آن پاپ اطلاق كرد و ما اصلاً نمي خواستيم به آن پاپ اطلاق شود. ما مي خواستيم موسيقي اي را ارائه كنيم كه اندكي فرياد، عصيان و سركشي در آن باشد و آرام آرام بتواند در دل جوانان جا باز كند. اما راه عوض شد و ما در آن نقشي نداشتيم. من به شخصه تا سه سال پيش كه آنجا بودم، به شاهد آرشيوي كه وجود دارد، سعي كردم كارها ارزش هنري داشته باشد. آقاياني كه در ابتدا آمدند و تست صدا دادند و پذيرفته شدند، خوب كار كردند. برخي مي گويند ما مي خواستيم موسيقي پاپ يا چيزي توليد كنيم كه جلوي موسيقي وارداتي را بگيرد ،اين ذهنيت اشتباه است، هرگز نيت مقايسه و مقابله با كسي يا جرياني را نداشتيم، ولي اين امر خودبه خود پيش آمد.
* پس چرا خوانندگاني كه در ابتدا معرفي شدند و آغاز به كار كردند، صدايي كاملاً شبيه به خوانندگاني داشتند كه سالها بود كشور را ترك كرده بودند. حتي بعضي وقتها اين طور به نظر مي آمد كه تعمداً سعي مي شود الگوهاي گذشته تكرار شود.
001132.jpg

- اينجا دو مسئله متفاوت وجود دارد؛ يكي آهنگسازي است و ديگري خوانندگي. متأسفانه اين دو مقوله هميشه به درستي تفكيك نمي شود. در همان زمان هم آهنگسازي ها متفاوت بود، تنها صداي بعضي از خوانندگان شبيه خوانندگاني بود كه پيش از اين فعاليت مي كردند، ولي كل اثر كه در بازار به فروش مي رفت بسيار متفاوت از آن چيزي است كه شما فكر مي كنيد.
* ممكن است اين طور باشد، امااين تشابه صدا، باعث موفقيت اين خواننده ها شد و نظر مردم را به خود جلب كرد. آن موقع اولين توجهي كه هر كسي مي كرد؛ اين بود كه يكي آمده شبيه فلاني مي خواند. شما چقدر سعي كرديد جلوي اين تقليد ها و تشابه ها را بگيريد؟
- من هرگز سعي نكردم جلوي اين اتفاق بايستم. چون اعتقادي به اين كار نداشتم. در درجه اول دست پرورده صدا و سيما چند نفر بودند محمد اصفهاني، خشايار اعتمادي، عليرضا عصار و شادمهر عقيلي كه فقط ترانه «گل ياس» را با صدا و سيما اجرا كرد. ديگران كه منظور شما به آنها هم هست بعداً اضافه شدند و البته چه اشكالي داشت؟ اين كار باعث شد اسطوره بودن بعضي ها شكسته شود. پيش از آن همه فكر مي كردند هيچ كس نمي تواند مثل فلاني باشد، اما ديدند حتي بهتر ازآن هم ممكن است.
* خوب، همين دو سه نفر هم شامل اين موضوع مي شدند.به نظر مي رسيد سياست خاصي مي خواهد اين شبيه سازي انجام گيرد. باور اينكه اين عمل كاملاً اتفاقي بوده، دشوار است. بر فرض اگر هم اين طور باشد، انتظار نمي رود صدا و سيما با چنين تصميمي كه در شوراي موسيقي گرفته مي شود، به راحتي كنار بيايد و بعد هم اين قضيه دنبال شود.
- اصلاً چنين چيزي نبود، بعدها شايد به دليل اينكه چند اثر از اصفهاني، اعتمادي و غيره پخش شد، دولتمردان هم به اين فكر افتادند كه اين موسيقي مي تواند رايج شود. اما در ابتداي امر، هيچ كس چيزي به ما ديكته نكرد. من با ميل و رضايت خودم تصميم گرفتم موسيقي اي ويژه جوانان توليد شود.
* امابه نظر مي آمد در آن زمان و حتي هنوز سياستگذاري صدا و سيما آن قدر ها با اين موضوع همخواني نداشته باشد و چطور ممكن است شما بتوانيد بدون هيچ مانعي اين كار را انجام دهيد؟
- بله. اما واقعيت اين است و آن زمان، كسي مخالفتي با اين كار نداشت. من باز هم مي گويم كه اين تصميم شوراي موسيقي بود نه هيچ كس ديگري.
* فريدون شهبازيان كسي است كه پيش از اين ها در اركستر روح الله خالقي بوده و سابقه موسيقي اركسترال خوبي هم دارد. علي معلم هم شاعر شعر كلاسيك است، پس مي توان انتظار داشت كه موسيقي اركستري خوبي ارائه كنند. موسيقي اي كه هم جوان ها دوست داشته باشند وهم ارزش داشته باشد.شايد بيشتر ازاينكه همه انتظار داشته باشند شما موسيقي پاپ ارائه دهيد منتظر بودند موسيقي اركسترال ارائه دهيد. چرا اين اتفاق نيفتاد؟
- امكاناتش نبود. من خودم هم چنين چيزي را بيشتر مي پسنديدم.
* چطور امكانات نبود. صدا و سيما كه لابد توان تشكيل يك اركستر مناسب را دارد؟
- تنها مشكل مالي نبود كه مانع اين كار شد. مگر كساني كه بتوانند آثاري مثل «كاروان»، «گريه را به مستي بهانه كردم» را بخوانند چند نفرند؟ شما فكر كنيد اگر ما چنين كاري را مي كرديم، چند جوان رغبت نشان مي دادند؟ اما زماني كه به پاپ مجوز داديم، موج جوشاني بين جوان ها افتاد و موسيقي رونق گرفت. جوان ها خواستند خودشان را نشان بدهند، خواندند، نواختند و آهنگسازي كردند. شما نمي توانيد كتمان كنيد كه در اين چند ساله تعداد گروههايي كه فعاليت مي كنند، چندين برابر شده است. البته شما نمي شنويد، چون جايي نيست كه همه كارشان را ارائه كنند.
* تلويزيون امكانات دارد، اتفاقاً امكانات نامحدود هم دارد. پس چرا اين كار را انجام نمي دهد و همه را پذيرا نمي شود؟
- اينكه تلويزيون امكانات دارد، ولي استفاده نمي كند به سياستگذاري آن بازمي گردد، به من ربطي ندارد. ما مي توانيم توليد كنيم و مجوز پخش بدهيم، اما اينكه پخش مي شد يا نه، از دست ما خارج است. حتي بسياري از موسيقي هايي كه براي سريال ها و جشن ها استفاده مي شود، از شوراي موسيقي مجوز نمي گيرند. شما توليد و پخش را با هم مي بينيد. در ضمن آنجا چارچوبهايي دارد كه كارهاي ارائه شده به ما با آن سنجيده مي شود. بعضي از ترانه هايي كه از شبكه ها پخش مي شد، به هيچ وجه مورد قبول ما نبود، اما پخش شدن يا نشدن آن به ما ارتباطي ندارد.
* جسارتي كه شما براي آغاز دوباره پاپ در صدا و سيما به خرج داديد، ستودني است. تا آن زمان هيچ كس گمان نمي كرد كه اگر روزي اين اتفاق بيفتد، از صدا و سيما آغاز شود. گمان همه بر اين بود كه سازمان موضع خواهد گرفت؛ اما برعكس بود. چرا سازمان بعداز مدتي دوباره به سمت سياست هاي قبلي اش حركت كرد؟
- همان طور كه گفتم تا زماني كه آنجا بودم، همه تصميم ها را خودم گرفتم. كسي توان مخالفت كردن نداشت! چون حساب همه چيز را كرده بوديم و اينكه بعدها صدا و سيما به سمت ديگري رفت و عملكرد ديگري داشت، به شوراي موسيقي مربوط نمي شود ما فقط توليد مي كرديم، تصميم پخش با كس ديگري بود.
* باز گرديم به همان بحث اول اگر شما اختيار اين را نداشتيد كه در پخش دخالت كنيد چطور مي توانستيد يك جريان راه بيندازيد و كسي هم مخالفت نكند؟!
- من باور داشتم كه جوان ها مي توانند موسيقي خوبي توليد كنند و به آن احتياج دارند. نمي دانم چرا، ولي كسي با من مخالفتي نكرد.
* با توجه به سابقه كاري شما در راديو و موسيقي اركسترال همه انتظار داشتند، شما موسيقي اي همپاي موسيقي گلها ارائه دهيد. اگر بابك بيات مسئول شوراي موسيقي صدا و سيما مي شد، همه منتظر شنيدن موسيقي پاپ بودند، اما شايد از شما انتظار شنيدن موسيقي هايي ملي و اركستري داشتيم.
- بيشتر از پانزده سال است كه به فكر تشكيل اركستري هستم كه بتواند كارهايي با كيفيت بالا ارائه كند و در اين مورد با خيلي ها صحبت كردم. مركز موسيقي ارشاد، حوزه هنري، فرهنگسراها، سازمان شهرداري، صدا و سيما و هر جا كه شما فكرش را بكنيد، اما هيچ كدام علاقه اي نشان ندادند. چون آنچه در نظر من بود، هزينه بالايي داشت و به همين خاطر نه تنهاچيزي ته آن باقي نمي ماند، بلكه هزينه زيادتري هم نسبت به اين اركسترها بايد برايش مي شد. بيشتر اين اركسترها تنها براي اين تشكيل شده اند كه باشند و هيچ توجيه هنري ندارند. تا به حال هم كار قابل تأمل و ماندگاري از آنها نديده ايم. ما حتي با يكي از اين سازمانها به توافق رسيديم و نزديك به يك ماه هم تمرين كرديم. اركستري كه تشكيل داده بوديم اين قابليت را داشت كه براي همه خواننده ها موسيقي اجرا كند و همه مي توانستند با آن بخوانند. بعداز يك ماه اركستر تعطيل شد و دستمزد هيچ كدام از نوازندگان پرداخت نشد. من امكانات اركستر پرهزينه اي كه بتواند كارهايي در حد برنامه گلها اجرا كند، نداشتم. اگر بتوانم، همين حالا هم اين كار را شروع مي كنم.
* بعد از باز شدن فضاي موسيقي پاپ جريان شكل ديگري پيدا كرد شما احتمالاً مي دانستيد نتيجه چه خواهد بود، مي دانستيد اگر سد شكسته شود نمي توان جريان را كنترل كرد. و هزار نفر به طرف اين جريان سرازير مي شوند. آيا فكري به حال اين موضوع كرده بوديد؟
001130.jpg

- اگر درست عمل مي شد سد شكسته نمي شد. اگر درست مميزي مي شد كسي نمي توانست سد را بشكند. اين كه چند نفر مي آيند و ترانه هاي «بي هويت» مي خوانند نشان مي دهد سدي وجود ندارد و مميزي اي كه انجام مي شود، كيفي نيست. بعضي خوانندگان و آهنگسازان كپي كار كه نگاهشان به موسيقي هاي وارداتي است مجوز مي گيرند آن وقت ده ها نفر با استعداد پشت در مي مانند.
* فكر نمي كنم مميزي بتواند چاره كار باشد. ارشاد اين مشكل را داشت. شما در صدا و سيما چه تدابيري داشتيد؟ به جز چند خواننده همان يكي دو سال اول ديگر كسي نتوانست به عنوان چهره مطرح شود.
- چون خوب نبودند. همه انتظار داشتند خواننده شوند. ولي ما نبايد اين اجازه را بدهيم. بعضي ها هم كه استعداد دارند گرفتار پول مي شوند و برايشان مهم نيست كه چه خوانده اند.
* شما براي اين خواننده هاي با استعداد كه امكانات ندارند، چه كار كرديد كه به طرف اين تهيه كننده ها نروند؟
- اگر هر كدام از اين افراد زماني كه من در صدا و سيما بودم وارد آنجا مي شدند كمك شان مي كردم، همان طور كه به بقيه كمك كردم. روز اولي كه عليرضا عصار و فواد حجازي به صدا و سيما آمدند، همه با كارشان مخالفت كردند، اما من امضا كردم ،اين كه چرا عصار يا محمد اصفهاني ديگري نيامدند و پيدا نشدند، دليلش اين است كه قابليت آن را ندارند و راه را خودشان اشتباه مي روند. الان «حامي» خوب است. اگر من بودم از «حامي» يك ستاره ديگر مي ساختم.
*  پشتيباني هم مهم است، فكر نمي كنيد يكي از دلايل اين است كه كسي حمايت نمي كند.
- چرا هستند، من هم هر كسي كمك خواسته كرده ام. روز اولي كه شادمهر عقيلي به صدا و سيما آمد، با كارش موافقت نكردم؛ با اين كه او پافشاري زيادي داشت. و آخر هم قرار شد با صداي گرفته نخواند و ترانه را طوري اجرا كند كه من مي گويم. نتيجه اش هم «گل ياس» بود. مگر بد بود؟! اما كارهاي ديگرش را مجوز ندادم، چون فكر مي كنم او نوازنده خوبي است تا خواننده. در بيشتر كارهاي خودم هم نوازندگي كرده است. اما خوانندگي اش خوب نيست. عصار را وقتي شاگرد پورتراب بود و يازده سال بيشتر نداشت در حال پيانو زدن ديدم.خوب معلوم است كه او را كمك مي كنم. محمد اصفهاني را زماني ديدم كه بر آواز احاطه كامل داشت. حالا مي بينيد كه از صداي خوبي برخوردار است، چون از ابتدا به دنبال موسيقي خوب بود. درست است كه اكثر شان نمك خوردند و نمكدان شكستند و حتي قدرداني هم نمي كنند اما من هر كاري بتوانم مي كنم.
* بعد اين قضيه «به اهتمام» شروع شد كه در بسياري از آلبوم ها نام شما را با عنوان «به اهتمام فريدون شهبازيان» مي ديديم. كه حالا ديگر به صورت يك عادت درآمده و بر روي هر آلبومي يك نام با عنوان به اهتمام  آورده شده. شما براي اين كارها چه كرديد؟
- آن چه من انجام مي دهم با ديگران فرق دارد. من كار را زيرورو مي كنم. جواد معروفي هم براي ترانه هاي گلها همين كار را مي كرد. ملودي ها و نت ها را اصلاح مي كرد، ساز بندي را تغيير مي داد و مثلاً مي گفت اين آكورد غلط است يا اين ملودي را براي كلارينت ننويس براي فلوت بنويس. من هم همين كار را مي كنم كه مي توانيد نتيجه را در كارهاي من ببينيد. البته «اهتمام» هم اين روزها شكل  ديگري گرفته و نام كساني را در اين جايگاه مي بينيم كه حتي نمي توانند ملودي بنويسند.
* شما هم با هوشنگ ابتهاج و هم با علي  معلم كار كرده ايد. تفاوت شان در چيست؟
- ابتهاج شاعر برتر دوران خودش بود و هنوز هم هست و در ضمن موسيقي شناس هم بود موسيقي كلاسيك و ايراني را به خوبي مي شناخت. اما معلم در واحد موسيقي هيچ نظري درباره موسيقي نمي داد. او بيشتر به موسيقي مقامي علاقه داشت و فقط شنونده آن بود.
* بگذاريد سؤال ديگري بپرسم كه شايد سؤال خيلي هاست چطور شد كه وزارت ارشاد هم بعد از صدا و سيما شروع كرد به مجوز دادن به آثار پاپ؟
- اين سؤالي است كه براي خود من هم مطرح است. در تمام اين مدت همين پرسش را از خودم داشتم كه چرا ارشاد هم به دنبال ما مجوز داده است. وقتي پاي مجوز دادن هاي ارشاد آمد وسط همه چيز به هم ريخت.
* شما خيلي از مسئوليت ها را به عهده گرفتيد آيا اين كه در سيستم موسيقي تلويزيون سيستم بسته وجود دارد را هم به عهده مي گيريد؟
- ما هرگز سيستم بسته نداشته ايم. مسائل سياسي را كه كنار بگذاريد ما در بقيه موارد منطقي عمل كرديم. نمي توانستيم در را باز بگذاريم و بگوييم كه هر كسي خواست بيايد تو! بايد بر اساس يك قوانين خاص كارها ارزيابي مي شد. من در اينجا مسئوليت همه كارهايم را بر گردن مي گيرم و اعلام مي كنم هر كدام از كارهايي كه به ما ارائه شد و با ارزش بود براي پخش مجوز گرفت، البته در چارچوب قوانين.
* پس منكر سيستم بسته در مركز موسيقي هستيد. شورا چقدر وقت براي آلبوم ها مي گذاشت آيا نوبت به همه مي رسيد؟
- تا زماني كه من آنجا بودم همه كارها را بررسي مي كرديم و با استدلال رد و يا قبول خودم را مي گفتم. شوراي كارشناسي كارها را بررسي مي كرد بعد شوراي موسيقي اجازه ضبط مي داد و بعد شوراي عالي اجازه پخش را صادر مي كرد.
* بعضي ها كه به شورا مراجعه كرده بودند مي گفتند شورا بعضي از سازها را رد مي كند و مثلاً مي گويد فلان ساز نباشد. مثلاً گروه آويژه مي گفت شوراي موسيقي گيتار الكتريك را از ساز بندي گروه حذف كرد.
- ما هرگز چنين كاري نكرديم. و اگر هم زماني سازي را حذف كرديم به دليل نوع سازبندي و نوع موسيقي بوده است. «آويژه» مدعي است كه موسيقي پاپ و سنتي را با هم تلفيق كرده است. گيتار برقي در اين تركيب نمي توانست قرار بگيرد و گرنه ما با خود گيتار الكتريك مخالفتي نداشتيم.
* حالا كه صدا و سيما را رها كرده ايد چه مي كنيد؟
- براي بعضي از خوانندگان موسيقي مي سازم، چند آلبوم هم هست كه نظارت مي كنم. مسئوليت اجرايي در هر صورت سخت است به خصوص اگر در صدا و سيما باشد و همه چيز از چشم تو ديده شود. حالا خيلي خوشحال ترم كه مسئوليتي ندارم.
* در مورد «كاشفان فروتن شوكران(۲)» بگوييد.
- اين آثار را مرحوم شاملو، وقتي كه كاشفان(۱) را خواند، حدود سي، چهل شعر خواند. سال ۶۰، ده پانزده شعر را تبديل به كاست يك كرديم. كار توليد شد و شاملو اين كار را به من هديه كرد. بعد از هفت هشت سال كاشفان ۲ را ميكس كردم ولي شعرها به اندازه يك طرف نوار بود. با ايشان صحبت كردم، قرار شد كه بروم و كارها را ضبط كنيم ولي دلم نيامد براي اين كه مريض بود و حال خوبي نداشت. آنقدر طول كشيد تا ايشان فوت كردند. به پسرشان سياوش گفتم كه شعرهاي ضبط شده پدر را به من بدهد. با آيدا خانم صحبت كردم و ايشان هم نوار را به من داد كه در استوديو ضبط شده بود، ما اين را درست كرديم، پالايش كرديم. نواري كه گرفته بوديم كيفيت خوبي نداشت و ما با پالايش اشعار را به صورتي درآورديم كه شما مي توانيد در سايد B بشنويد. البته دلم مي خواست كه چند سالي از كار اول بگذرد. شركت ابتكار هم كه اين كار را درآورده بود حق الزحمه ما را نداده بود. بعد هم ديگر تصميم گرفتم كاست(۲) را منتشر كنم و تقاضا كردم(۱) را هم بتوانم منتشر كنم كه اين كاست هم يك ماه ديگر با طرحي ديگر منتشر مي شود با كيفيتي به مراتب بهتر از دفعه اول كه منتشر شد.
* چرا اسم كاست را باز هم « كاشفان فروتن شوكران» گذاشتيد؟
- ايشان چون اين اسم را خودشان انتخاب كرده بودند من هم نخواستم تغييرش بدهم اين كار هم كار اركسترال است و ايشان هم زماني كه زنده بود آن را شنيده و ديده بود. البته بخشي از آن را كه در سايد اول نوار آمده است بقيه كار را هم بر اساس همان تم نوشتم.

نگاه امروز
صداوسيما و موسيقي
علي خراساني
در يكي - دو دهه اخير بحث موسيقي و مواجهه صداوسيما با آن ازجمله مسايلي بود كه هميشه محل مناقشه اهل فكر و نظر بوده، هست و خواهد بود.
از يك سو، گروهي از نخبگان فكر و فرهنگ، هم رسانه تلويزيون و البته كمتر راديو را به عنوان رسانه اي جدي نمي نگريستند و از سوي ديگر انتظار داشتند كه اين رسانه بيشتر حوزه نخبگان را پوشش دهد. گذري بر موسيقي دهه ۶۰ و اوايل دهه ۷۰ نشان مي دهد كه رويكرد تلويزيون در حوزه موسيقي، بيشتر نخبه گرا بوده است. يك علت اين رويكرد، بازمي گشت به سياست هايي كه از سوي مركز موسيقي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي و نيز حوزه هنري در موسيقي، بنا گذاشته مي شد و بخش ديگر و مهم تر، فراهم نبودن بسترهاي اجتماعي اين پديده بود كه ازجمله مهم ترين آنها، همانا جنگ ۸ ساله تحميلي بود.جنگ با خود انواعي از موسيقي، به خصوص موسيقي سرود و رزمي را پديد آورد و فرصتي چندين ساله پس از جنگ لازم بود تا اندك اندك بسترهاي اجتماعي توجه به موسيقي پاپ فراهم شود. و اين البته صورت طبيعي ماجرا بود كه هر كشوري پس از جنگ، نيازمند تنفسي است تا بتواند در عرصه هاي ديگر زندگي، گام هاي جدي تري بردارد.از سوي ديگر، موسيقي سنتي هم به جهت نبود رقيبي جدي و تاثيرگذار، چه در حوزه اقتصاد موسيقي (مثل توليد و عرضه نوار و اجراي كنسرت) و چه در ماهيت موسيقي، يكه تاز ميدان بود. همين يكه تازي سبب شد تا هنرمندان اين نحله موسيقايي، بيش از آنكه به  دنبال ارتقاي كيفي كار خود باشند، به تكرار كارهاي گذشتگان روي آورند و درنهايت فصلي از موسيقي ايران به بازخواني و تكرار آثار چهره هاي شاخص گذشته اختصاص يافت. در اين وضعيت، ابتكارات و ابداعات كمتر مجال بروز پيدا كرد و جز اندك هنرمنداني كه پيش از اين نيز بي توجه به حركت هاي ديگران، كار خودشان را مي كردند، بقيه اهل موسيقي سنتي در گردابي از تكرار و تقليد فروافتادند و به تعبيري فروخسبيدند.بازار غيرمجاز موسيقي، كه عمدتاً محل عرضه آثار توليدي خوانندگان پاپ مقيم اروپا و آمريكا بود،  نيز اندك اندك راه خود را به بازار داخل كشور باز مي كرد و مي رفت كه فضايي متفاوت براي خود ايجاد كند كه البته به اعتقاد برخي از كارشناسان موسيقي اين فضا را ايجاد كرد
در چنين فضايي كه بازار تقاضاي موسيقي كشور، به خصوص موسيقي جوان پسند و پاپ، به دنبال كالاي مناسب خويش بود، بخشي از دست اندركاران موسيقي كه فريدون شهبازيان نيز ازجمله آنها بود،  به صرافت جريان سازي موسيقي پاپ داخل كشور افتادند. اين جريان،  البته پيش از اين هم با كارهاي حسام الدين سراج، عليرضا افتخاري و عبدالحسين مختاباد، در سال هاي ابتدايي دهه ۷۰ آغاز شده بود، اين سه تن به خصوص مختاباد و سراج با استفاده از تم ها و ملودي هاي آشناي موسيقي محلي و سنتي (به خصوص فضاهاي ريتميك و شادي آفرين ترش) نمايندگان دوران گذار موسيقي سنتي به پاپ شناخته مي شوند. اما از سال ۷۴ و با برخي آهنگ هايي كه فريدون شهبازيان، بابك بيات و ناصر چشم آذر ساختند و نيز ظهور خوانندگاني چون خشايار اعتمادي، محمد اصفهاني، افشار، عليرضا عصار و برخي آهنگسازان، چون فؤاد حجازي، موسيقي پاپ وارد فاز تازه اي شد. از همين زمان بود كه صداوسيما همزمان گسترش شبكه هاي تلويزيوني و راديويي را جزو سياست هاي اصلي و درازمدت خود قرار داد. راديو پيام راه اندازي شد و اندك اندك به رسانه اي براي پخش موسيقي تبديل شد، مدتي بعد،  راديو فرهنگ بخش عمده اي از برنامه هاي خود را به تجزيه و تحليل موسيقي، به خصوص موسيقي سنتي اختصاص داد و همزمان در برخي شبكه هاي تلويزيوني برنامه هاي مستقل موسيقي ساخته و از شبكه ها پخش شد. امروزه موسيقي پاپ توليد داخل بخشي اعظم از فضاي موسيقايي رسانه هاي صوتي تصويري را به خود اختصاص داده است.

سايه روشن موسيقي
انتخاب رئيس تازه اي براي تالار وحدت
علي آئينه ساز كه چند سالي از فعاليتهاي موسيقي كناره گرفته بود با پذيرفتن رياست كل تالار وحدت عملا به صحنه فعاليتهاي موسيقي بازگشت. وي در چند سال اخير همزمان مديريت پشتيباني مركز موسيقي و رياست جهاد دانشگاهي را بر عهده داشت، و يكي از دلايل كناره گيري اش همزماني دو شغل وي با يكديگر بوده است.
پيش از اين، سعيدي پور مديريت كل تالار وحدت را بر عهده داشت كه در مدت تصدي اش مفيد و موثر كار كرده بود. اين تحولات پس از انتخاب مسعود شاهي به عنوان مدير عامل تالار وحدت به وقوع مي پيوندد.
پژوهش دف در گيلان
در حالي كه دف به عنوان سازي همراه كننده در كنسرتها مورد استفاده قرار مي گيرد، مدرس انجمن موسيقي استان گيلان دف را چيزي بالاتر از يك ساز دانست وگفت: دف وسيله اي است كه انسان را در راه رسيدن به كمال ياري مي دهد. البته لازمه رسيدن به كمال داشتن دف يا نواختن دف نيست، بلكه براي اهلش يك كمك دهنده است. يك كمك دهنده در سير و سلوك سالك.
وي در گفت وگو با خبرنگار ايسنا درباره تاريخچه و ويژگي هاي ساز دف اظهار داشت: اين ساز يك ساز كاملا بين المللي بوده كه در دوران گذشته مورد استفاده قرار مي گرفته است. در ايران باستان با اسم دپ وجود داشته و در فرهنگ عرب هم از اين ساز با عنوان غربال يا فرهر نام برده شده است اما تنها كشوري كه دف را به اوج كمال رساند كشور ما ايران است.
وي ادامه داد: اين ساز با تركيب ساختاري و اجرايي متفاوت نسبت به ساز كنوني، يكي از سازهاي بسيار قديمي در ايران مي باشد كه بيشتر در مناطق كردنشين ايران مورد توجه است.
وي با اشاره به برگزاري كنسرت هاي پژوهشي در شناخت بيشتر مردم نسبت به موسيقي گفت: اين همايش ها زمينه هايي را براي شناخت بيشتر مردم نسبت به موسيقي و سازهاي محلي و فولكلور مناطق ايران فراهم مي سازند و از يك سو تبليغ خوبي براي موسيقي سنتي ما مي باشد.
وي جايگاه دف را در موسيقي محلي گيلان رو به رشد دانست و گفت: ساز اصلي گيلان نقاره است ولي خوشبختانه در سال هاي اخير، اين ساز مورد توجه آهنگساز گيلاني نيز قرار گرفته است.
اجراي اولين اركستر آمريكايي در واتيكان براي پاپ
كنسرتي در حضور پاپ اجرا خواهد شد.اين كنسرت كه ۲۷ دي ماه اجرا مي شود محصول انديشه گيلبرت لوين، رهبر اين اركستر است.
لوين تا به حال اركستر هاي مختلف اروپايي را در واتيكان رهبري كرده است.
اين كنسرت كه اجراي سمفوني رستاخيز مالر است از مساعي پاپ ژان پل دوم براي ايجاد اخوت بين اديان است.
جان هاربيسون، موسيقيدان سرشناس آمريكايي مامور شده است تا بر اساس «سفر پيدايش» يك آهنگ براي سرودي كه گروه كر در ابتداي كنسرت اجرا خواهد كرد بسازد.
ريچارد سيمونز، رياست شوراي مديريتي اين اركستر سمفوني گفت: اعلام اين خبر نه تنها براي سمفوني پيتزبورگ بلكه براي آمريكا اهميت تاريخي داشت. سمفوني پيتزبورگ افتخار مي كند اولين اركستر آمريكايي باشد كه در واتيكان براي پاپ برنامه اجرا مي كند.
گروه چهل دف در تالار انديشه
گروه موسيقي چهل دف آذر ماه امسال در تالار انديشه به اجراي برنامه مي پردازد.
بهروز غريب نژاد سرپرست گروه موسيقي چهل دف ضمن بيان اين مطلب افزود: بعد از اتمام ماه مبارك رمضان، با تركيب جديد در سازهاي گروه و همچنين اجراي قطعات نو به اجراي برنامه مي پردازيم.
وي ادامه داد: براي اين كنسرت قطعاتي را در نوا و سه گاه با اشعاري از مولانا و شعرهاي كردي اجرا مي كنيم. همچنين از سازهاي ساكسيفون و كيبورد نيز در كنار سازهاي سنتي كه هميشه در گروه بوده اند، بهره مي بريم. به عبارتي تلفيقي از سازهاي پاپ و سنتي را در گروه گرد هم مي آوريم. غريب نژاد خاطرنشان كرد: در كنسرت ياد شده بهروز توكلي خواننده گروه خواهد بود.

نگاه
پاواروتي، پاپ و افتخاري
001134.jpg
هوشنگ ساماني
وقتي جريان «پاپ سازي»، پيش از انقلاب به راه افتاد، خيلي ها نگراني بودند چهره هايي چون محمدرضا شجريان و افرادي در سطح او وارد ماجرا بشوند و اين نگراني بي مورد هم نبود، زيرا شكارچيان عرصه پاپ تا آن موقع، يكي دو ماهي قزل آلا از رودخانه خروشان موسيقي اصيل گرفته بودند. اين ذهنيت وجود داشته و تا امروز هم كماكان وجود دارد. بسياري از علاقه مندان موسيقي هميشه پيگير بودند مبادا يكي از چهره هاي اصيل موسيقي ايراني مثل استاد شجريان، روزي پاپ بخواند تا اينكه وقتي بنده فيلمي از اجراهاي لوچيانو پاواروتي، خواننده شهير جهان را ديدم، كمي نظرم عوض شد. شخصيت برجسته اي چون پاواروتي با صداي آسماني اش در كنار گروه پاپ و در عين حال جلفي قرار مي گيرد و برنامه اجرا مي كند. ابتدا به نظر سخيف مي آيد كه چرا پاواروتي خودش را پايين آورده است، اما خوب كه دقت كنيم، مي بينيم قضيه برعكس مي شود. ايشان لطف كردند و كوتوله هاي موسيقايي مذكور را ارتقاء داده اند، هم در موسيقي و هم در حركات ظاهري و نمايشي. به عبارتي شأن هنري جناب پاواروتي آنقدر بالا هست كه اگر در چنين گروه هاي حقيري هم ظاهر شود، نه تنها اعتبار آوازي اش از دست نمي رود، بلكه دست كوتوله ها را مي گيرد تا بالا بيايند.
پس از اين قضيه با خود انديشيدم، آيا امكان دارد استاد شجريان با همين نگاه، چندي وارد موسيقي پاپ ايراني شود تا شايد از درياي هنر اصيل شان، جرعه اي به كام پاپ نوشان ريخته شود و در عين حال لطمه اي هم به جايگاه هنري ايشان وارد نشود. اين انتظار سرانجام به سر آمد و به جاي اينكه شخص استاد وارد معركه بلاخيز پاپ گردند، يكي از شاگردان قديمي و به ظاهر محبوبشان، جلودار شد تا اگر مسير حركت، خطري داشت، نخستين قرباني، او باشد.
در هر حال، تقدير بود يا تدبير كه قرعه به نام عليرضا افتخاري درآمد. ابتدا از فواصل و آوازهاي سنتي دوري گرفت و شروع به خواندن گام هاي ماژور و مينور كرد. بعد از آن در لابلاي آثار پيشنهادي شركت ها و تاجران موسيقي، چند تايي ترانه پاپ هم سر داد و سرانجام در قالب «شكوه عشق» دل به دريا زد و وارد درياي متلاطم پاپ شد.
افتخاري در روي اول نوار جديد خود، با چهار ترانه و تنظيم هاي ويژه اركستري متفاوتي ظاهر شده است. غالب فواصل مورد استفاده غير ايراني است: ترجيحاً غربي - به احترام كيبورد! - و گاهي نيز عربي. البته كلام فارسي و از نوع شعر كلاسيك (غير محاوره) انتخاب شده است. حال و هواي اين روي نوار به لحاظ اركستري و بيان موسيقايي شباهت زيادي به آثار خواننده تركيه، ابراهيم تاتلي سس دارد.
روي دوم آلبوم را دو ترانه با شعر محاوره و دو ديگر با شعر كلاسيك تشكيل مي دهند. فواصل موسيقايي در اينجا هم به جز دو مورد، غير وطني است. در ترانه هاي سوم و چهارم، نغمه هايي از نوا، عراق و دشتي به گوش مي رسد. نمونه سازي صداي آقاي افتخاري توسط دستگاه هاي الكترونيك هم پديده نسبتاً نوظهوري است تا به اصطلاح هرجا خواننده كم آورد، به همت دستگاه هاي مدرن، هرگونه اوج و تحرير را بتوان انجام داد.
«شكوه عشق»  برخلاف آثار متأخر عليرضا افتخاري سفارش شركت هاي سود انديش نيست، بلكه برعكس با نيت تجليل از حماسه هاي رزمندگان ايراني در طول هشت سال نبرد نابرابر با متجاوزين بعثي، توسط مركز موسيقي حوزه هنري و بنياد حفظ آثار و ارزشهاي دفاع مقدس حمايت و پشتيباني شده است. اگرچه حفظ و پاسداري از ميراث ملي، مذهبي، فرهنگي و غيره در هر كشوري انديشه اي درست و منطقي به حساب مي آيد، ولي نوع نگاه و نحوه استفاده از امكانات موجود است كه در نهايت ميزان توفيق ميراث  داران را تعيين مي كند.
در اين نوشتار اگر از آقاي افتخاري بگذريم كه چرا و چگونه وارد عرصه پاپ شده است، از حاميان مالي «شكوه عشق» نيز بايد پرسيد شما چرا و چگونه به اين نتيجه رسيديد؟ آيا تصور مي كنيد، واژگان زيبا و مربوط به دفاع مقدس در تلفيق با موسيقي هاي اينچنيني، جاودانه مي شوند؟ يا از اين بالاتر، آيا هر واژه بي جاني به صرف آميزش با موسيقي، جان مي گيرد؟ به نظر شما اگر دوباره در شرايط شور و حماسه قرار بگيريم، آيا ترانه هاي «شكوه عشق» اين قابليت را دارند تا ورد زبان سربازان و رزمندگان شوند؟ حال بيست سال به عقب برگرديم و از خود بپرسيم چه رازي در آثار موسيقايي آن دوران - منظور آنهايي كه با ساز همراه بودند- وجود داشت كه رزمندگان ايراني، دسته دسته در حركت هاي كارواني، يك دل و يك صدا مي خواندند:
ما عاشق و سرمست و علمدار و سلحشور
او بي خبر ز عالم يار آمده امروز
مست رخ جانانه ز بيگانه نترسد
كاين شعله به مرگ شب به كار آمده امروز
آنگاه كه بلندگوهاي تبليغاتي جبهه هاي جنگ چه به صورت ثابت و چه سيار بر روي خودروهاي نظامي، فضاي منطقه را با «كاروان شهيد» پر مي كردند، چقدر با مقوله پاپ آشنا بودند؟ آيا موسيقي پاپ امروز ما، مي تواند حس و مفهوم اين واژگان را بر دلها جاري كند، همان طور كه بيست سال پيش موسيقي سنتي و اصيل اين كار را مي كرد:
مي گذرد كاروان / برگ گل ارغوان...
در دلها جاويدي اي شهيد...
مي گريد در سوگت آسمان...
جان فداي وطنم /
خاك ايران كفنم...
آيا مي دانيد آهنگ ساز اين تصانيف زيبا كيست؟ خواننده اش كجاست؟ آيا مي توانيد راز موفقيت آثار ماندگار را پيدا كنيد؟ و سرانجام آيا عليرضا افتخاري مي تواند صداي «تاج اصفهاني» را زنده كند و آن گاه به خدمت جنگ درآيد؟

جهان
ادبيات
اقتصاد
انديشه
زندگي
سياست
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  انديشه  |  جهان  |  زندگي  |  سياست  |  ورزش  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |