|
|
|
|
|
هدف؛ سرنگوني آل سعود
|
|
سياست خارجي آمريكا در عربستان سعودي با چالشي جدي روبروست. آمريكايي ها از سويي مايلند رژيم سعودي را تغيير دهند و يا اينكه دست كم آن را تعديل كنند. زيرا از نظر رهبران واشنگتن، حكومت رياض اراده يا توانايي لازم را براي سركوب بنيادگرايان اسلامي كه آمريكا آنان را تروريست مي داند ندارند و بيم آن مي رود كه جريان نيرومندي در اين كشور شكل بگيرد و منافع منطقه اي آمريكا را به خطر اندازد. از سويي آمريكايي ها از تغيير آني حكومت عربستان بيمناكند، زيرا ماهيت جانشينان سعوديها براي آنها نامعلوم و نگران كننده است. به همين علت اكنون مي كوشند از سويي با حمايت هاي ديپلماتيك از رهبران رياض مانع تزلزل سياسي در اين كشور شوند و از سوي ديگر مخالفاني را كه گمان مي كنند در صورت تغيير رژيم در عربستان با آنان همكاري خواهند كرد، تقويت كند.گزارش تحليلي زير كه پاتريك تايلور آن را نوشته است، گوشه هايي از اين چالش را نشان مي دهد.
سالها بود كه اسامه بن لادن مي گفت مي خواهد خاندان سلطنتي سعودي را سرنگون كند چون به آمريكايي ها اجازه داده اند در مقدس ترين سرزمين مسلمانان پايگاه داشته باشند.
اما اكنون كه ديگر نيروهاي آمريكايي در عربستان حضور ندارند، هنوز هم انفجارها ادامه دارد و اين نشان مي دهد كه عقب نشيني نيروهاي آمريكايي خشم عميق شبه نظاميان تندرو سعودي را كه عامل انفجار اخير نيمه شب شنبه در رياض بوده اند، فرو ننشانده است. اين شبه نظاميان اكنون در پي استفاده از مخالفاني هستند كه داخل عربستان در حال رشد هستند. اين مخالفان كساني هستند كه در دل نظام پادشاهي در حال شكل گيري هستند.
آنچه كه بيش از هر چيز در حمله شنبه شب رياض مشهود بود اين است كه ديگر تنها آمريكايي ها و يا حتي غربي ها در عربستان هدف تروريسم نيستند، بلكه ثبات عربستان و خود خاندان سعود در اين پادشاهي نفتي هدف اصلي است. از آنجا كه اهدافي چون وزارتخانه هاي دولتي و مراكز ديپلماتيك به شدت مورد محافظت قرار مي گيرد، بمب گذاران مجتمع مسكوني تقريباً بي حفاظي را براي حمله انتخاب كردند كه بيشتر ساكنان آن غربي ها و خارجي ها بودند.
«ويك فولر» از سناتورهاي سابق كه از اكتبر سال ۱۹۹۷ تا فوريه ۲۰۰۱ سفير آمريكا در عربستان بوده مي گويد: به نظر من هدف آنها خانواده سلطنتي است. هدف اين مبارزه جويي اگر ساقط كردن رژيم سعودي نباشد، حتماً بي ثبات كردن آن است. يك چهره برجسته سعودي كه به خانواده سلطنتي مشورت مي دهد نيز با اين نظر موافق است و مي گويد: «هدف اين اقدامات بي ثبات كردن رژيم است. اين كارها عليه پادشاهي و عليه دولت است.»
اين حملات با تقلاي دموكراتيك براي اصلاحات سياسي در اين پادشاهي محافظه كار همزمان شده است. ماه گذشته تظاهرات عليه خانواده سلطنتي در مكه نشان داد كه نيروهاي مخالف انگيزه و شجاعت جديدي يافته اند. اگر چه مقامات سعودي به سرعت القاعده را مسئول اين انفجار دانستند، اما حتي براي سعودي ها هم تفكيك ميان مخالفت سياسي داخلي و اهداف حملات تروريستي اخير دشوار است. اما خطر اصلي براي خانواده سلطنتي آل سعود اين است كه مخالفان داخلي سلطنت تاكتيك هاي خشونت آميز القاعده را در پيش بگيرند يا در ميان اعضاي اين گروه به دنبال رهبري براي خود باشند. فالر مي گويد: «اين نگراني اصلي سعودي هاست، به همين دليل است كه براي كشف و نابودي هسته هاي القاعده تلاش مي كنند.»
خطري كه خانواده سلطنتي را تهديد مي كند باعث شده است نيروهاي امنيتي بسيج شوند و از تاكتيك هاي تهاجمي و گلوله براي سركوبي مظنونان القاعده استفاده كنند. در تابستان گذشته در چندين مورد از اين درگيري ها نيروهاي امنيتي عربستان براي خنثي كردن توطئه هاي تروريستي و توقيف انبارهاي مواد منفجره و سلاح، از آتش گلوله استفاده كردند كه اين درگيري ها تلفاتي هم به همراه داشت. اين رويارويي و درگيري ها و شيوه تهاجمي نيروهاي امنيتي مردم عربستان را بهت زده كرده است.
امير عبدالله وليعهد عربستان كه به علت كهولت ملك فهد در حقيقت اداره اين كشور را به عهده دارد، براي فرو نشاندن موج مخالفت هاي سياسي و بعضي تحريكات تروريستي كه در مساجد نيروهاي مخالف جريان دارد از اصلاحات سياسي سخن گفت. اما طرحهاي او با آنچه كه حتي ميانه روترين مخالفان تقاضا دارند، فاصله بسياري دارد.
ماه گذشته دولت عربستان اعلام كرد كه سال آينده براي شوراهاي شهري و شهرداري ها انتخابات برگزار مي كند. چندي پيش وليعهد اجازه پخش تلويزيوني بخش هايي از نشست هاي شوراي مشورتي را داد. اعضاء اين شورا كه تقريباً نقش مجلس را در عربستان دارد توسط خود پادشاه يا وليعهد منصوب مي شوند. اين گام ها واكنش هايي را در داخل عربستان به دنبال داشت، اگر چه اغلب اين واكنش ها را اظهاراتي با مضمون اينكه گام ها بسيار اندك و دير است تشكيل مي داد، اما تاكنون اميرعبدالله اصلاح طلب ترين پسر ملك عبدالعزيز بن سعود به حساب مي آيد،كسي كه در زمان خود قبايل رقيب شبه جزيره عربستان را متحد كرد و كشور سعودي را بنيان نهاد.
انفجار شنبه شب در رياض دومين حمله بزرگ در عربستان در يك سال گذشته است. از نيمه دهه ۱۹۹۰ حملاتي عليه اهداف نظامي غربي و آمريكايي در عربستان آغاز شد. در انفجار شنبه شب مجتمع مسكوني كه اغلب ساكنان آن را خارجي ها تشكيل مي دادند در ۱۲ ماه مه در حمله اي بزرگ تر و هماهنگ تر چند خودروي بمب گذاري شده در سه مجتمع مسكوني در رياض منفجر شد. اكثر ساكنان اين مجتمع ها سعودي بودند اما آمريكايي ها و ديگر كارمندان خارجي نيز در ميان كشته و مجروح شدگان وجود داشتند. در آن انفجارها ۳۴ نفر كشته شدند كه ۸ آمريكايي نيز در ميان آنها ديده مي شدند. ۹ تن از عوامل اين حمله نيز در آن انفجارها كشته شدند.
جوديت كيپر مدير برنامه هاي خاورميانه در شوراي روابط خارجي آمريكا مي گويد: انفجار ۱۲ مه يك زنگ خطر و بيدارباش اجتناب ناپذير بود. از آن زمان تشكيلات امنيتي سعودي عمليات گسترده اي را با مسئوليت و هدايت وزارت كشور براي دستگيري وعاظي كه در موعظه هاي خود خشونت را ترويج مي كردند، آغاز كرد. در اين عمليات بزرگ همچنين نقل و انتقال سلاح به افرادي كه از آن براي حملات تروريستي استفاده مي كردند مختل شد. تا وقتي بتوان گفت همه هسته ها تحت تعقيب قرار گرفته اند و حلقه هاي ارتباطي آن ها نيز كشف شده است هنوز زمان زيادي باقي است.
نقش آمريكا در اين درگيري مي تواند بسيار حياتي باشد، اما روابط دولت بوش با عربستان طي دو سال بحث و نظر درباره نقش بعضي سعود ي ها در حملات ۱۱ سپتامبر، تيره شده و در واشنگتن حملات شديدي عليه حكومت پادشاهي آل سعود صورت گرفته است.
پول هايي كه برخي سعودي ها مستقيم و غيرمستقيم به سازمان ها و نهادهاي خيره مرتبط با گروههاي تروريستي كمك مي كنند زير ذره بين آمريكايي ها قرار گرفته است.
هفته گذشته جورج بوش در نطق خود عربستان و مصر را به برداشتن گام هاي اساسي به سوي دموكراسي تشويق كرد. البته در كشورهاي عربي اين نطق بيشتر تلاش با اهداف و اثرات داخلي در آمريكا تفسير شد تا گامي سازنده در خارج.
البته بوش در اين نطق نظري را به زبان آورد كه در ميان محافظه كاران درون دولت طرفداران بسياري دارد: اينكه از قدرت و نفوذ آمريكا كه اخيراً از آن براي سرنگوني صدام حسين در عراق استفاده شد بايد براي پيشبرد دموكراسي استفاده شود. نه فقط براي حفاظت از منافع ملي آمريكا و از طريق حفاظت از كالاهاي استراتژيكي چون منابع نفتي در خليج فارس.
امير عبدالله همچنان از همكاري اطلاعاتي آمريكا در جنگ با تروريسم استقبال مي كند اما به نظر نمي رسد اين حاكم سعودي تمايلي به شنيدن توصيه ها يا كمك هاي علني بوش درباره چگونگي اجراي اصلاحات سياسي داشته باشد. بوش صراحت لهجه اش ظرافت هايي را كه سعودي ها در روابط خارجي شان با آمريكا به آن عادت كرده اند ندارد.
ريچارد آرميتاژ معاون وزير خارجه آمريكا يك روز پس از انفجار رياض به اين شهر رفت و با لحني حمايتي با مقام هاي عربستان سعودي گفت وگو كرد. او گفت: ما اطمينان و ايمان كامل داريم كه مسيري كه امير عبدالله براي اين كشور در پيش گرفته و اصلاحات سياسي و اقتصادي با اين حملات تروريستي هولناك متوقف نمي شود.
پاتريك تيلور
ترجمه: نيلوفر قديري
|
|
|
تحليل مجله آمريكايي نيوزويك درباره فشار بوش بر اعراب
تناقض در دمكراسي بوش
|
|
لازمه دمكراسي آن است كه نتايج انتخابات مشروع و موثق پذيرفته شود، حال نتيجه هر چه مي خواهد باشد. بنابراين اگر وعده پرزيدنت بوش براي قراردادن دمكراسي به عنوان اصل راهبردي در تعامل آمريكا با خاورميانه نشاندهنده قصد واشنگتن براي تحت فشار گذاشتن رژيم ها براي گردن گذاشتن به اراده مردم است و نشاندهنده آمادگي واشنگتن براي احترام گذاشتن به انتخاب هاي سياسي شهروندان عرب، اين تغيير جهت عمده آمريكا نسبت به گذشته است.
اما بدگماني در ميان مردم تشنه آزادي كشورهاي عربي نسبت به سخنان بوش بدون اساس و بي دليل نيست. دليل اينكه همه دولت هاي آمريكايي از زمان دولت فرانكلين روزولت حكومت هاي خودكامه و استبدادي عرب را پذيرفته اند و براي وجود آن بهانه آورده اند، فقط آنطور كه بوش گفت: «مداراي فرهنگي» نبوده است (منظور از اين عبارت آن است كه جوامع عرب نمي توانند از دمكراسي حمايت كنند).
دليل اصلي اين نيست. دليل اين كه آمريكا همواره از مستبدان سلطنتي در عربستان، اردن، شيخ نشين هاي خليج فارس، ايران قبل از انقلاب و ديكتاتورهاي نظامي مصر و الجزاير و كمي آن طرف تر پاكستان حمايت كرده اين است كه دولت هايي كه اطاعت از واشنگتن را به گردن گذاشتن در مقابل شهروندان خودشان ترجيح مي دهند، مورد علاقه آمريكا هستنددر دوران جنگ سرد اين دولت ها همچون جبهه اي در مقابل گروههاي چپ و ملي گراي مخالف واشنگتن و تضمين كننده جريان آرام نفت به غرب عمل مي كردند.
امروز جنگ با تروريسم بهانه حكومت ديكتاتوري بسياري از متحدان واشنگتن در كشورهاي عربي است.
به آنچه در تركيه، در آستانه جنگ روي داد نگاه كنيد: واشنگتن فكر مي كرد به محض آنكه آمريكا وارد جنگ شود آنكارا به سرعت پشت سر واشنگتن قرار مي گيرد. در تركيه بعد از جنگ جهاني دوم ژنرال هايي حكومت كرده اند كه هم پيمان نزديك واشنگتن بوده اند. اما تركيه امروز بسيار دمكراتيك تر است. وقتي انتخاب به پارلمان منتخب اين كشور واگذار شد، درخواست آمريكا براي حمله به عراق از طريق خاك تركيه رد شد.اگر اردن و عربستان سعودي هم موضوع همكاري با آمريكا در حمله به عراق را به رأي پارلمان منتخب واگذار مي كردند، پاسخ همان مي شد كه در تركيه روي داد.
شيوه برخورد بوش با موضوع فلسطين و فلسطيني ها به بدگماني عرب ها نسبت به ادعاي دمكراسي او دامن مي زند. او در نطق اخير خود گفت: براي مردم فلسطين تنها راه استقلال و عزت و پيشرفت، راه دمكراسي است و رهبران فلسطين كه در راه اصلاحات دمكراتيك مانع ايجاد مي كنند و تحريك به نفرت و خشونت مي كنند، اصلا رهبر نيستند. آنها مانع اصلي صلح و موفقيت مردم فلسطين هستند.
اما در دنياي عرب تلاش آمريكا و اسرائيل براي به حاشيه راندن ياسر عرفات مورد انتقاد بسيار قرار گرفته است. عرفات همچنان رئيس منتخب دولت خودگردان فلسطين است (والبته تنها رهبر منتخب دمكراتيك دنياي عرب). اينكه رئيس جمهور آمريكا مي گويد تنها مانع ميان فلسطيني ها و آزادي، ياسر عرفات است، در دنياي عرب تلاش براي انحراف توجهات از بي ميلي دولت بوش براي مهار توسعه طلبي آريل شارون تعبير شده است. جنگ واشنگتن با القاعده به وانمودكنندگان به دمكراسي همچون ژنرال پرويز مشرف رئيس ستاد ارتش پاكستان كه بعد از به قدرت رسيدن در كودتا خود را رئيس جمهور خواند، وجهه بيشتري داده است.مشرف به زبان مدرنيته غربي حرف مي زند و با سخنوري تندروي و افراط را محكوم مي كند اما دمكراسي در پاكستان بازيچه دست او شده است. بوش عليه حكومت سوريه سخنراني مي كند اما سرويس هاي امنيتي اش با خشنودي با پليس مخفي سوريه در جنگ با القاعده همكاري مي كنند. كانادا از موضوع دستگيري يك كانادايي سوري تبار كه در نيويورك به ظن ارتباط با القاعده دستگير و به سوريه اخراج شده به شدت خشمگين است.
نمي توان چنين نتيجه گيري نكرد كه چون پليس مخفي در كشورهايي چون مصر، اردن، سوريه، عربستان و پاكستان تحت كنترل و نظارت حكومت دمكراتيك قانون نيستند، آمريكا ترجيح مي دهد مظنونين القاعده را در خاك اين كشورها بازجويي كند.بزرگترين آزمون براي سنجيدن جديت بوش در تعهد نسبت به ارتقاء دمكراسي در مصر روي خواهد داد كه قرار است در سال ۲۰۰۵ انتخابات پارلماني برگزار كند. مصر در برابر فشار آمريكا آسيب پذير است چون سالانه ۲ ميليارد دلار كمك از آمريكا دريافت مي كند، اين كمك در حقيقت پاداش صلح مصر با اسرائيل در سال ۱۹۷۹ است. بوش در نطق اخير خود گفت: كشور بزرگ و پر افتخار مصر راه صلح را در خاورميانه نشان داد و اكنون بايد راه دمكراسي را در خاورميانه نشان دهد. اما اگر مصر يك دمكراسي بود شايد هيچ وقت پيمان صلح با اسرائيل امضا نمي كرد.مصر نمونه خوبي از بحث بوش است كه گفت فقدان كانال هاي مشاركت هاي سياسي دمكراتيك در كشورهاي عربي به بروز تروريسم كمك كرده است و اين تروريسم صادر شده است. اسامه بن لادن سعودي است اما اكثر اعضاي كادر رهبري القاعده هنگامي كه واقعه ۱۱ سپتامبر روي داد از كهنه كاران جهاد اسلامي مصر بودند. جهاد اسلامي گروهي از شاخه هاي اخوان المسلمين است كه بعد از پيمان صلح سادات با اسرائيل دست به مبارزه مسلحانه زدند و صدها نفر را از ميان طبقه متوسط مصر به عضويت گرفتند. البته اخوان المسلمين بسيار متعادل تر از جهاد اسلامي است. اين جريان در ميان طبقه متخصص قاهره حضوري چشمگير دارد و از خشونت اجتناب مي كند. فعاليت اخوان المسلمين رسما ممنوع است و نمي تواند در انتخابات پارلماني شركت كند، اما تحليلگران مصري مي گويند كه اين حزب نيروي اصلي مخالف در جامعه مصر است. تأثير جنگ عراق بر افكار عمومي مصر موجب ايجاد صف بندي در نظرات اخوان المسلمين و ديگر گروههاي مخالف ليبرال دمكراتيك سنتي در دمكراسي و حاكميت شد. امروز انتقاد اصلي از رژيم مبارك اين است كه نسبت به واشنگتن بيشتر از شهروندان خود پاسخگوست و به خواسته هاي آمريكا بيشتر از مردم خودش گردن مي گذارد.محور تقاضاهاي داخلي براي اصلاحات دمكراتيك مخالفت با سياست هاي آمريكاست نه حمايت از آن.دمكراسي در جوامعي چون مصر تنها وقتي ريشه مي گيرد كه به طور همزمان خشونت سياسي نيز متوقف شود و احزابي چون اخوان المسلمين اجازه شركت در انتخابات را بيابند و اگر در انتخابات پيروز شدند و رأي دهندگان آنها را انتخاب كردند، اين انتخاب محترم شمرده شود.وقتي حاكمان نظامي الجزاير نتايج انتخابات سال ۱۹۹۱ را كه اسلامگرايان در آن پيروز شده بودند، ملغي اعلام كردند، جنگي در گرفت كه يك دهه ادامه داشت و با آرمان القاعده هم تداخل پيدا كرد.كليد تغيير منطقه و فضاي افراطي آن ايجاد كانالي غير خشونت آميز و دمكراتيك براي بيان افكار سياسي اسلامي است. دمكراسي به حمايت نه فقط حاكمان عرب كه صاحبان قدرت در واشنگتن نياز دارد. چون وقتي موج دمكراسي راه بيفتد بدون شك متحدان آمريكا در قاهره، امان و رياض را هم در بر مي گيرد. جايگزين اين حكومت ها شايد افرادي كه پرزيدنت بوش با آنها احساس راحتي مي كند نباشند.حتي در عراق كه پرزيدنت بوش آن را رويدادي تكان دهنده و نقطه عطفي در «انقلاب دمكراتيك» جهاني خود مي خواند، دمكراسي ممكن است آن نتيجه مورد تصور تندروهاي ايدئولوژيكي را كه با قدرت برنامه «تغيير رژيم» را پيش مي برند، نداشته باشد. هفته گذشته مشاور قانون اساسي كه از سوي آمريكا براي همكاري با شوراي حكومتي درباره تدوين قانون اساسي به عراق رفته بود هشدار داد كه دمكراسي عراقي به احتمال زياد نوعي حكومت اسلامي است كه به نظر نمي رسد اسرائيل را به رسميت بشناسد و مشخصا طرفدار آمريكا هم نيست. دليلي ندارد كه باور كنيم مصر، عربستان، اردن و سوريه يا حتي ايران دمكراتيك تفاوت چنداني با عراق داشته باشند. به اين ترتيب بايد ترديد داشت كه دولت بوش چقدر درباره دمكراسي در دنياي عرب در ميانه جنگ با تروريسم جدي است.
|
|
|
گزارش
بغداد، استالينگراد آمريكا
۲۸ اكتبر است و ستون هايي از كاميون هاي حامل نيروهاي مسلح، تانك ها و ماشين هاي نظامي در خيابان هاي شهر حضور دارند، ناگهان تانك جلويي با ميني در خيابان برخورد مي كند و آتش مي گيرد. از خيابان هاي اطراف تيراندازها آتش مي گشايند و ستون را مجبور به پخش شدن و پناه گرفتن مي كنند. سربازان درون كاميون ها از آتش كوكتل مولوتف ها فرار مي كنند و به ساختمان سه طبقه اي پناه مي برند كه درون آن هم ميان مدافعان شهر و مهاجمان درگيري جريان دارد. نيروهاي اشغالگر مجبورند خانه به خانه، اتاق به اتاق و طبقه به طبقه بجنگند. اين رقص مرگ تا ۲۴ ساعت آينده ادامه دارد. توپخانه نمي تواند از آنها پشتيباني كند چون مواضع اشغالگران و مدافعان بسيار نزديك و تشخيص آنها دشوار است. دود سياه ميدان جنگ را فرا گرفته است، آتش هوايي نمي تواند دوست را از دشمن تشخيص دهد، به همين دليل از نيروي هوايي هم نمي توان كمك گرفت. تراكتور بي سر مرگ از بالاي خيابان ديده مي شود در حالي كه اجساد را درون خود جا داده است. نام اين شهر استالينگراد است، سال ۱۹۴۳، در عمق خاك شوروي و كنار رود ولگا. هيتلر هر روز سخنراني مي كند و از شكست مدافعان شوروي حرف مي زند؛ كارمندان، سربازان، معلمان پير و جوان و حتي كودكان هر روز همچون قهرمان ظاهر مي شوند. آنها در روز پوتين هاي نازي ها را برق مي اندازند و در شب موقعيت هاي آنها را به فرماندهان شوروي لو مي دهند.در پايان هيتلر نمي تواند استالينگراد را تصرف كند، تكبر او موجب نابودي لشگر ششم ارتش با ۳۵۰ هزار نيرو شد و تنها ۵ هزار نفر به خانه برگشتند، آن هم ۱۲ سال بعد از پايان جنگ. اكنون ۶۰ سال از آن روزها مي گذرد، نيروهاي مسلح آمريكا در عراق گرفتار شده اند و جورج بوش متكبر مي كوشد به مردم ايالات متحده بقبولاند پيروزي نزديك است. صحبت كردن براي او آسان است چون ديگران بايد بميرند. او فقط مدافعان عراق و به ويژه بغداد را به دستگيري و تعقيب تهديد مي كند و براي ارتش خسته، كم تعداد و نااميدي كه گسترش ناراحتي هاي روحي در آن به افزايش خودكشي منجر شده است، سخنراني مي كند. مدافعان بغداد از مناطق شيعه نشين، سني نشين و حتي از بعضي مناطق كردنشين آمده اند. توفان در حال رشد مقاومت آنها را گردهم آورده، و مقاومت نه براي صدام است نه براي اعاده رژيم سابق، بلكه تلاشي است براي نجات زندگي عراقي ها.
نظاميان اشغالگر آرام آرام به شمال شهر بغداد مي رسند، تنها هدف آنها ايجاد وحشت است. اين همان كاري است كه تانك ها به خوبي انجام مي دهند. اما ستون هاي نظامي آمريكا هم دچار همان سرنوشتي مي شود كه اشغالگران استالينگراد شدند. وقتي يك ستون نظامي مهاجم پيش مي رود، تانك ها يكي پس از ديگري منهدم مي شوند. آتش گرفتن تانك ها براي سربازان آمريكايي، شوك و وحشت ايجاد مي كند. سربازان آمريكايي بي دفاع مانده اند و در برابر ديو جنگ، اميد از راه رسيدن منجي را از دست داده اند.
كاپيتانيوبونو
|
|
|
نشر سياست
رئيس ۲۵ ساله
پيكار بر سر آتش مقدس-۷
|
|
عباس لقماني
پس از فروپاشي شوروي در سال ۱۹۹۳ حيدر علي اف كه روسها او را روباه نيز لقب داده بودند مانند بسياري از ژنرالهاي سابق ارتش سرخ اقبال خود را در بدست گرفتن قدرت در سرزمين مادري اش آزمود و در همان سال به عنوان رئيس جمهوري آذربايجان انتخاب شد.
قرارداد قرن
حيدر علي اف بلافاصله پس از به قدرت رسيدن دريافت كه استقلال جمهوري آذربايجان وابستگي كامل به استخراج نفت دارد.
به عنوان نخستين اقدام او پسرش الهام را به معاونت شركت نفتي سوكار منصوب كرد. از آن تاريخ تاكنون هيچ قرارداد نفتي بدون موافقت
حيدر علي اف به امضا درنيامده است.
حيدر علي اف كه همواره به هواداري از روسيه معروف بود كوتاه زماني پس از به قدرت رسيدن با اتكا به درآمدهاي نفتي درياي مازندران از مسكو فاصله گرفت.
براي استخراج نفت در ساحل جمهوري آذربايجان احتياج به سرمايه و تكنولوژي داشت و به همين دليل راه براي سرمايه گذاري هاي شركتهاي خارجي باز شد. كشورهاي غربي و در صدر آنها آمريكا نيز به جمع سرمايه گذاران در جمهوري آذربايجان پيوستند. در بهار سال ۱۹۹۴ علي اف هياتي را مامور بررسي طرح هاي نفتي كرد. يوسف زاده نيز عضو اين هيات بود. دوازده كمپاني بزرگ از جمله ب پ و آموكو جزء شركتهايي بودند كه علاقه خود را به سرمايه گذاري اعلام كردند. در آن هنگام حتي در باكو هتلي كه بتواند از مهمانان خارجي پذيرايي كند وجود نداشت، به همين علت مديران نفتي تصميم گرفتند كه اولين ملاقات خود را در استانبول انجام دهند. يك هواپيماي خطوط هوايي تركيه در تابستان سال ۱۹۹۴ هيات آذري را از باكو به استانبول برد. پس از گفت و گوهاي اوليه هياتي نيز از جمهوري آذربايجان به آمريكا اعزام شد و در تگزاس از صنايع نفتي آمريكا ديدن كرد. آمريكايي ها با پرداخت هديه هاي گران قيمت سعي كردند كه امتيازهاي زيادي از آنها بگيرند. از همان هنگام شايعه رشوه گيري مقامات جمهوري آذربايجان بالا گرفت. در همين هنگام روسيه به جمهوري آذربايجان فشار وارد مي كرد تا از بستن قرارداد با كمپاني هاي خارجي پيش از تعيين خطوط مرزي در درياي مازندران خودداري كند.
در بيست سپتامبر ۱۹۹۴ پس از ۴۷ روز مذاكرات فشرده قراردادي بين جمهوري آذربايجان و دوازده شركت نفتي به امضاء رسيد كه به قرارداد قرن معروف است.
براي نخستين بار پس از انقلاب اكتبر ۱۹۱۷ و كوتاه كردن دست سرمايه داران خارجي از منابع نفتي باكو بار ديگر قدرتهاي خارجي به منطقه بازگشتند تا در صنايع نفتي جمهوري آذربايجان سرمايه گذاري كنند.
روسيه و ايران به شدت با اين قرارداد مخالف بودند و هر دو كشور عنوان مي كردند كه بدون درنظر گرفتن خطوط مرزي مشخص جمهوري آذربايجان اجازه استخراج در درياي مازندران را ندارد. پنج كشور ساحلي يعني روسيه، قزاقستان، تركمنستان، جمهوري آذربايجان و ايران در مورد تقسيم بندي در درياي خزر به توافق نرسيده بودند، اختلافي كه تا اين زمان نيز هنوز وجود دارد. ايران و تركمنستان به مناطقي كه از سوي جمهوري آذربايجان براي استخراج نفت در اختيار كمپاني هاي غربي گذاشته شده اعتراض دارند. روسيه نيز كه از قرن نوزدهم كنترل اين دريا را در كنار ايران در اختيار داشته است مايل نيست كه دشمن ديرينه اش آمريكا، آزادانه پا به اين منطقه بگذارد.
شايد بي دليل نباشد كه سرژي كاآگانف سخنگوي رئيس جمهوري پيشين روسيه، بوريس يلتسين با تمسخر از قرارداد قرن به عنوان بازي قرن نام مي برد. كوتاه زماني پيش از آن در ۲۱ ژوئيه ۱۹۹۴ سند محرمانه ۳۹۶ را يلتسين امضا كرده بود كه مربوط به امنيت درياي مازندران بود و در آن تاكيد شده بود كه مسكو به علايق خود در آسياي مركزي و درياي مازندران پايبند است. روس ها به هيچ عنوان نمي توانند قبول كنند كه جمهوري آذربايجان بدون در نظر داشت علايق روسيه در مورد نفت درياي مازندران تصميم بگيرد و يا حتي در صدد ايجاد خطوط نفتي باشد.
آمريكا نيز در نظر دارد به هيچ عنوان اجازه ندهد كه اين ماده زرخيز از طريق ايران به خارج صادرشود .از اواسط دهه ۹۰ ميلادي به همين دليل آمريكا پروژه احداث يك خط لوله ۱۷۵۰ كيلومتري از باكو به طرف غرب را كه از كشورهاي گرجستان و تركيه مي گذرد طراحي كرده كه به جيهان در ساحل درياي مديترانه مي رسد.
بندر جيهان داراي عمق كافي براي تانكرهاي نفتي تا سيصدهزار تن است. تركيه علي رغم استفاده بسياري كه از اين خط لوله نفتي خواهد برد نگران آلودگي آبها در تنگه بسفر است. تنها يك تصادم كوچك در اين تنگه مي تواند تمام آبهاي اطراف استانبول را آلوده كند.
|
|
|