پنج شنبه ۲۷ آذر ۱۳۸۲ - شماره ۳۲۵۷- Dec,18, 2003
گفت وگو با حجت الاسلام رضا غلامي معاون امور پژوهشي - علمي پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي و سردبير ماهنامه تخصصي زمانه
آزادي لازمه نظريه پردازي
گروه انديشه
اشاره: خاستگاه توليد علم بايد از چه ويژگي و شرايطي برخوردار باشد تا بستر رشد علم و توليد آن فراهم شود؟ فرهنگ عامه در اين باره چه نقشي ايفا مي كند؟ بر اين اساس موانع توليد علم چيست و چه ارتباطي ميان توليد علم و آزادي وجود دارد؟
002406.jpg

سازمان علمي در نظام آموزش عالي ايران براي توليد علم از چه كاستي هايي رنج مي برد؟ نقش مديريت در اين باره از چه اهميتي برخوردار است؟
... سئوالاتي از اين دست دستمايه گفت وگوي حاضر است كه به مناسبت سالروز وحدت حوزه و دانشگاه انجام شده و از نظر خوانندگان گرامي مي گذرد.
در كشور ما اغلب مفهوم مقدس آزادي به صورت يك سويه و ناقص بيان مي شود، آزادي اين نيست كه اجازه بدهند تا ما در جهالت و مقلّد بودن رشد كنيم، بلكه برعكس آزادي يعني نگذارند مقلّد باشيم يا مقلّد باقي بمانيم
* خاستگاه توليد علم و نظريه پردازي در ايران چيست؟
- موضوع توليد علم و نظريه پردازي براي كشور ما يك ضرورت اجتناب ناپذير است. در واقع ما براي جبران عقب ماندگي ها و به دست گيري ابتكار عمل در اداره كشور، چاره اي جز حركت به اين سمت نداريم. به نظر مي رسد ما خيلي دير به اين فكر افتاده ايم، اگر پتانسيل و شور و حرارت جوانان در اوائل انقلاب، بجاي جنگ، مصروف توليد علم و سازندگي مي شد، بدون ترديد الان ايران يكي از كشورهاي قدرتمند منطقه بود. و لذاست كه خسارت و صدمه اي كه در جنگ ۸ ساله با حمايت غرب بر ما وارد شد، غيرقابل محاسبه است. حتي پس از پايان جنگ تا الان كه بيش از يك دهه گذشته، اين موضوع به صورت جدِي تعقيب نشد؛ وليكن هنوز دير نشده است! يكي از اهداف اصلي انقلاب اسلامي همين است كه ما مي خواستيم و مي خواهيم به استقلال و آزادي دست پيدا كنيم. كشوري كه توليد علم نداشته باشد ـ و به عبارتي مقلّد و منفعل باشد ـ حقيقتاً نمي تواند به استقلال و آزادي دست پيدا كند. در كشور ما اغلب مفهوم مقدس آزادي به صورت يك سويه و ناقص بيان مي شود، آزادي اين نيست كه اجازه بدهند تا ما در جهالت و مقلّد بودن رشد كنيم، بلكه برعكس آزادي يعني نگذارند مقلّد باشيم يا مقلّد باقي بمانيم. بنابراين پرواضح است كه كسب جايگاه شايسته در جهت فرهنگي، اقتصادي و سياسي در جهان، تنها از طريق توليد علم و پيشتازي در اين عرصه حاصل مي شود. امروز صدور علم و فناوري درآمد هنگفتي براي كشورهاي غربي دارد و نقش آن در موازنه قدرت از سلاح هسته اي بيشتر است و لذا امروز توليد علم بايد جزء مطالبات اصلي جوانان و به ويژه جنبش دانشجويي ايران قرار گيرد.
* به نظر شما چگونه بايد توليد علم جزء مطالبات دسته اول مردم قرار بگيرد؟
- اولاً ما بايد قلباً و عميقاً به اين نتيجه برسيم كه توليد علم يك نياز حياتي است و اگر اين نياز پاسخ داده نشود، در يك و دو دهه آينده پيامدهاي شومي در انتظار ماست. پروژه جهاني شدن ديگر اجازه برخاستن را به ما نخواهد داد و اين موضوع شوخي نيست. وقتي مردم به اين نقطه از آگاهي رسيدند، به صورت طبيعي توليد علم از مطالبات اصلي مردم خواهد بود. براي تحقق اين مهم لزوماً بايد يك حركت خودجوش و فراگير در كشور ايجاد شود. كارهاي منفرد و البته ارزشمند هميشه بوده و هست، به عبارتي جريان پژوهش در طول تاريخ هيچگاه قطع نشده است، ولي آنچه امروز موجب تحول در كشور مي شود، ايجاد يك جنبش و اراده ملّي براي توليد علم و نظريه پردازي است.
* به نظر جناب عالي چه ميزان زمان نياز داريم تا به جريان توليد علم در كشور دست پيدا كنيم؟
- توليد علم و نظريه پردازي شوخي نيست. به عبارتي كار ساده و كوچكي نيست. با بخشنامه و سفارش هم علم توليد نمي شود. بايد بستر توليد علم در كشور ايجاد شود. معمولاً از چند صد يا صد هزار كار پژوهشي يك نظريه بيرون مي آيد. لذا نمي توان توليد علم را زمانبندي كرد. ولي ايجاد بستر و لوازم آن را چرا. يعني ما به يك برنامه استراتژيك و قدرتمند براي بسترسازي و فراهم كردن لوازم اين امر نياز داريم و من پيشنهاد مي كنم: يك تيم مجرب و كاركشته، مركب از دهها استراتژيست و متخصص مديريت پژوهش، از سوي شخص رئيس جمهور مامور تهيه اين برنامه بشوند و پس از تأييد برنامه، ستادي به رياست شخص رئيس جمهور مسئوليت هماهنگي و نظارت بر اجرا ي برنامه را عهده دار شود. نظير اين اقدام در كشورهاي توسعه يافته انجام شده است.
* اگر موافق باشيد وارد مقوله موانع توليد علم بشويم.
- اجازه مي خواهم قبل از ورود به مبحث موانع، درباره بستر فرهنگي ـ تاريخي و ظرفيت هاي موجود در مسير توليد علم و نظريه پردازي اشاراتي داشته باشم. كشور ما داراي ظرفيت هاي منحصر بفردي است. از جهت تاريخي ملت ايران صرف نظر از هوش و استعداد خدادادي، همواره ملّتي علم دوست و علم پرور بوده است و اين موضوع پس از ورود اسلام به ايران و به ويژه تشيع، به اوج خود مي رسد. يكي از دغدغه هاي اصلي اسلام رونق علم و انديشه است. اساساً ايمان بدون علم فاقد ارزش است. تعاليم قدسي اهل بيت(ع) مملو از علم و حكمت است. ما نظير كرسي هاي علميِ دوران امام صادق(ع) را در تاريخ پيدا نمي كنيم. از وجوه مميزه تشيع نسبت به ساير مذاهب نيز همين علم پروري و آزادي انديشه است. علم در فضاي اختناق و تحجر رشد نمي كند، و آزادي در چارچوب اخلاق و فضيلت هاي انساني در تشيع، دستاوردهاي علمي زيادي را به دنبال داشته است. در اسلام، علماء و دانشمندان در هر رشته اي، از بالاترين درجه، يعني درجه انبياء برخوردارند و لذا عوامل انحطاط جهان اسلام را بايد در جاي ديگر جستجو كرد. بنابراين ما از جهت فرهنگي و تاريخي داراي پشتوانه محكمي هستيم كه مهمترين آن اسلام و سنت هاي ايراني است. همچنين كشور ما از جهت منابع انساني براي توليد علم، غني است. جمعيت استعداد درخشان در كشور ما سرمايه اي است كه تا الان خودمان از آن بي بهره بوده ايم، به عبارتي، ديگران از سرمايه هاي ما استفاده كرده اند.
* رابطه توليد علم و آزادي چطور؟
- اساساً لازمه توليد علم و نظريه پردازي، وجود آزادي است. اما آزادي به معناي هرج و مرج فكري نيست. در كشور ما معمولاً منظور از آزاديِ انديشه، يعني آزادي رواج هرج و مرج فكري و يا به عبارتي كه در اول عرايضم اشاره داشتم، آزادي حركت به سوي مقلّد بودن. علت بروز يك چنين مفهومي از آزادي، اين است كه انگيخته هاي سياسي و جناحي و دعواي قدرت، جاي انگيخته هاي علمي را گرفته است و عناصر سياسيِ كم مايه، لباس علماء و انديشمندان را پوشيده اند و بر جاي آنها تكيه زده اند. به نظر مي رسد اين ميزان كه در كشور ما آزادي انديشه وجود دارد براي ظهور يك جنبش فراگير جهت توليد علم و نظريه پردازي كافي است و نظير آن را حتي در برخي كشورهاي غربيِ مدعي آزادي سراغ نداريم و البته اين عرض بنده منافاتي با گسترش آزادي انديشه در كشور ندارد.
* قرار بود درباره موانع توليد علم و نظريه پردازي صحبت كنيم.
- بله، ظاهراً حاشيه از متن بيشتر شد؛ در خصوص موانع، سخن بسيار است. صدها مانع ريز و درشت وجود دارد، اين موانع به فرهنگي، اقتصادي، قانوني، مديريتي و . . . تقسيم مي شوند. اخيراً شاهد انتشار تأليفات خوبي نيز در اين خصوص بوديم. من در اين فرصت كوتاه، فقط به چند مانع مهم تر اشاره مي كنم و علاقه مندان را ارجاع مي دهم به مطالعه مقالاتي كه به تازگي منتشر شده. يكي از موانع، ضعف و تنبلي مجامع تصميم گير در اين باره است. خود فرآيند تصميم گيري نيز محتاج پژوهش و مطالعه دقيق اهل فن است. ما معمولاً در كشورهاي اصطلاحاً جهان سومي، در فرآيند تصميم گيري، خودمان را نيازمند پژوهش نمي دانيم! تصور مي كنيم به همه امور، علم مطلق داريم و با قرار گرفتن در مسند قدرت، اين حق را داريم كه هرطور كه ميل داريم درباره كشور تصميم بگيريم؛ و به همين خاطر است كه دانشگاهها و پژوهشگاههاي ما هيچ نقش و جايگاهي در نحوه مديريت كشور ندارند. به هرحال همانطور كه قبلاً نيز اشاره كردم، گام اول اين است كه كشور داراي مجامع تصميم گير فعال و مبتكر باشد تا لوازم و بستر توليد علم را از جهت مادي و معنوي توأماً فراهم كنند و موانع را شناسايي و با گماردن مديران لايق و دلسوز، يكي يكي از سر راه توليد علم بردارند. البته اگر جنبش فراگير در كشور ايجاد شود، به طور طبيعي اين مجامع نمي توانند با ضعف و تنبلي به كار خود ادامه دهند چرا كه فوراً  مورد توبيخ ملت قرار مي گيرند. به نظر بنده بسياري از موانع جدي به خلأ تصميم گيري و نظارت در كشور برمي گردد. براي نمونه زماني كه محققان لايق و بااستعداد كشور از اصلي ترين نيازهاي معيشتي و يا لوازم و ابزار پژوهش محروم اند و با مشكلات متعدد دست و پنجه نرم مي كنند و يا براي گذراندن زندگي ده جا اشتغال دارند . . .، وقتي همين ميزان بودجه كه براي پژوهش اختصاص يافته، به درستي و عادلانه هزينه نمي شود و به عبارتي هدر مي رود يا صرف كارهاي نمايشي مي گردد. وقتي كه كميت گرايي بجاي كيفيت گرايي در آموزش عالي كشور پذيرفته مي شود و صدور مدارك فاقد پشتوانه علمي تبديل به ارزش مي شود و طبعاً ديگر خروجي دانشگاهها پژوهشگر نخواهد بود... وقتي كه با همين سياست كميت گرايي در آموزش عالي، سرمايه بي نظير هزاران رساله دانشجويي بجاي رفع نيازهاي كشور فقط زينت بايگاني مي شود و وقت و سرمايه ملّي هدر مي رود... و وقتي با استاد و محقق در كشور ما برخورد محترم و محتشم صورت نمي گيرد و شأن و منزلت دانشمندان از مديران اجرايي به مراتب كم تر مي شود . . .، طبيعي است كه كشور از توليد علم و نظريه پردازي باز مي ايستد.
من برخلاف نظر برخي مسئولان، معتقد نيستم كه بودجه پژوهش در كشور ما كم است. بلكه معتقدم اين بودجه به طور صحيح و مضبوط هزينه نمي شود. برخي مراكز پژوهشيِ توانا، براي گرفتن چند ميليون تومان جهت اجراي يك پروژه پژوهشي بايد ماهها دوندگي كنند و در مقابل، چند صد ميليون تومان در اختيار برخي مراكز ناتوان و ضعيف قرار مي گيرد. براي نمونه مركزي كه خودم در آن اشتغال دارم و به رغم دوندگي فراوان، براي فراهم كردن امكانات حداقلي راه به جايي نبرده است.
*علاقه مندم كمي نيز درباره مفهوم و اركان پژوهش توضيحاتي داشته باشيد.
- سئوال خوبي است، مخصوصاً با اين توجه كه متأسفانه امروزه در كشور ما و در حوزه علوم انساني، رونويسي و گردآوري و تدوين نيز پژوهش قلمداد شده و كارهاي تبليغي ـ ترويجي با كارهاي پژوهشي خلط مي شود؛ لذا روزانه دهها كتاب بي ارزش به نام پژوهش در بازار عرضه مي شود. پژوهش اصولاً بايد به نوآوري ختم شود. پژوهشي كه فاقد نوآوري است پژوهش نيست. در حوزه علوم انساني، فراهم ساختن اطلاعات از منابع موثق و دست اول، پردازش و تحليل صحيح و سپس نظريه پردازي فرآيند اجراي پژوهش را تشكيل مي دهند. براي اينكه يك پژوهش آغاز شود ابتدا بايد مسأله و هدف پژوهش روشن باشد، سپس به فرضيه قابل قبول رسيده باشيم و ساختار منطقي، اجمالي و هدفمند و نيز روش كار مشخص شود. مسأله محور بودن در يك پژوهش، بسيار اهميت دارد، اصولاً  اين مسأله است كه فرضيه را شكل مي دهد و محقق را قادر مي سازد تا روش پژوهش را انتخاب كند. معمولاً يك ذهن قوي، پرمعلومات، عمق نگر، به روز و منظم قادر به شناخت مسأله پژوهش است و لذا است كه هر شخصي به صرف داشتن مدرك تحصيلي نمي تواند كار پژوهشي انجام دهد. معمولاً سالها مطالعه، تحصيل، ممارست، تمرين و عضويت در تيم هاي كوچك پژوهشي، فرد را قادر به انجام پژوهش خواهد ساخت. آنچه در پژوهش كمتر مورد توجه ما است قرار گرفتن پژوهش در ساختار كلان علم است. هر پروژه پژوهشي، طبعاً به قلمرو خاصي اختصاص دارد و عضوي از هويت جمعي علم است و لذا در طبقه بندي منطقي علم، جايگاه خاصي دارد.
002416.jpg

* مديريت در پژوهش چه سهم و نقشي دارد؟
- موفقيت يك پروژه پژوهشي منوط به وجود يك مديريت قوي و كارآمد است. اجراي پژوهش يك فرآيند معيني دارد و عوامل مختلفي در آن صاحب نقش مي باشند و اين مدير است كه ميان اين عوامل هماهنگي و ارتباط برقرار مي كند. معمولاً در راستاي اجراي يك پژوهش دو نوع مديريت لازم است. يكي مديريت اجرايي كه برنامه ريزي، سازماندهي، تيم سازي، مديريت فرآيند، مديريت زمان، خدمات پژوهشي و از اين قبيل موارد را برعهده دارد و ديگري مديريت علمي كه هدف گذاري، هدايت، نظارت و ارزيابي يك پژوهش را عهده دار است. در اين جهت، محيط و لوازم پژوهش نيز حائز اهميت است كه از سوي مديريت، آماده سازي و فراهم مي شود. كشور ما مدير مجرب در اين زمينه كم دارد، لذا بايد نيروسازي در دستور كار مراكز پژوهشي قرار گيرد. محيط و سازمان در يك مركز پژوهشي نيز بايد كاملاً محقق محور و در خدمت محقق باشد و همه تسهيلات مادي و معنوي را جهت اجراي موفق پروژه هاي تحقيقي فراهم كند و از ايحاد هر نوع دغدغه ذهني براي محقق، غير از اجراي پژوهش، پرهيز نمايد. البته متأسفانه در مراكز پژوهشيِ كشور ما، بخش اداري و مالي حاكم بر محقق است نه در خدمت محقق و معمولاً بجاي تسهيل سازي، مانع تراشي مي كند. سازمان هاي پژوهشي براي توليد علم و نظريه پردازي محتاج بازنگري و بازسازي هستند والا خود سازمان و مركز پژوهشي يك مانع بزرگ براي توليد علم محسوب خواهد شد.
* آيا در خصوص هزينه انجام پژوهش ضوابط و عرف خاصي وجود دارد؟
- خير، البته براي اجراي پژوهش نمي توان محدوديتي از جهت هزينه قائل شد. يك پژوهشگر لايق و باانگيزه كه از شرايط لازم براي اجراي يك پژوهش برخودار است بايد تا دستيابي به نتيجه مورد حمايت بدون حدِ و مرز قرار گيرد. به عبارتي دسته چك سفيد امضاء در اختيار داشته باشد. البته متأسفانه بي تعهدي برخي محققان موجب شده كه ضوابط سخت گيرانه ماليِ مراكز پژوهشي از موانع جدِي اجراي پژوهش قلمداد شود. البته براي يك مركز پژوهشي تهيه برنامه مالي اجتناب ناپذير است و وجود برنامه، مستلزم برآورد تقريبي هزينه پژوهش خواهد بود.
* از وقتي كه براي اين گفت و گو اختصاص داديد سپاسگزارم.
- من هم از شما متشكرم.

پديدارشناسي هوسرل، مهمترين رويداد قرن بيستم
تأثير پديدارشناسي هوسرل
در ادامه سلسله سخنراني هاي هفتگي مؤسسه تحقيقات و توسعه علوم انساني موضوع «پست مدرنيته، نيچه ،هوسرل و هايدگر» با سخنراني دكتر محمد ريخته گران، عضو هيأت علمي گروه فلسفه دانشگاه تهران، در محل اين مؤسسه برگزار شد.
002410.jpg

به گزارش ايسنا، ريخته گران با طرح اين موضوع كه وقتي از پست مدرنيسم بودن اين سه فيلسوف حرف مي زنيم، بايد مرادمان از مفهوم پست مدرنيته مشخص باشد،به تلقي ليوتار از پست مدرنيته اشاره كرد و ادامه داد: پست مدرن دوراني بعد از دوران مدرن نيست و اگر تعبير ليوتار را بخواهيم در نظر بگيريم، مدرنيته  متأخر است. در واقع دوره اي است از مراحل بسط و تكوين مدرنيته كه در آن به اعتباري بحران هاي مدرنيته سر برآورده اند.
وي افزود: مدرن و دوران آن تا پيش از پست مدرن به خوابي مي مانست. خوابي با روياهايي در دوران پست مدرن؛ گويي كه بشر از خواب بيدار مي شود، نه اين كه از مدرن رد مي شود. پست مدرنيته توجه مي كند به خواب و روياهايي كه براي بيش از دو قرن مي ديد و اكنون درصدد است كه آنها را تفسير كند.
ريخته گران سپس به تشريح مفهوم پست مدرنيته در سير تفكر نيچه پرداخت و توضيح داد: نيچه با زبان حيات سخن مي گفت و در اين راه از فيلسوفي كه او را آموزگار مي ناميد، يعني شوپنهاور متابعت مي كرد.
اراده معطوف به حيات يك اصل مهم در فلسفه شوپنهاور به شمار مي رود. همه تاريخ مظهر حيات است و اين حيات تاريخ بدي را رقم زده است كه همانا تاريخ جنگ ها، خونريزي ها و قساوت هاست. اما نيچه اين مفهوم را به اراده معطوف به قدرت تعبير مي كند؛ پس آن وجود مطلق در نظر نيچه قدرت است.
وي يادآور شد: به عقيده نيچه دور جديدي آغاز شده كه شبهه جديدي را به ظهور مي رساند كه مظهر اراده قدرت است؛  او بشر برتر يا ابر مرد يا بشر كامل است. يعني زماني كه همه بنيادهاي تفكر سنتي پايان گرفته اند.
او گفت: همه ارزش هاي مدرنيته و دوران مدرن، از ايده پيشرفت و روشنگري و غيره  بي ارزش شده و در يك كلام نيهيليسم به تحقق پيوسته است. نيهيليسم و نيست انگاري كه در حقيقت چيزي نيست جز تاريخ بي ارزش شدن ارزش هايي كه تاكنون ارزش داشته اند.
مؤلف كتاب «منطق هرمنوتيك» خاطر نشان ساخت: اين جاست كه نيچه به ارزيابي مجدد همه ارزش ها مي پردازد و مي گويد اخلاق مسيحيت اخلاق بازنده ها و اخلاق يوناني  در حد وسط و اخلاق عامه يعني در افراط و تفريط قرار نگرفتن يا به عبارت خودش اخلاق گله اي است. اخلاق كساني كه ديگران هر چه كنند آنها هم مي كنند.
ريخته گران اظهار داشت: نيچه سقراط را نوعي قهرمان قهرمانان مي نامد و معتقد است كه او قهرمان حرف زدن است و مرد عمل نيست؛ پس بشر كامل بر اخلاق يوناني هم نمي تواند تكيه كند. تكليف اخلاقيات عامه مردم هم كه روشن است؛ بنابراين هيچ بنيادي نمانده است.
وي با مقايسه تفكر افلاطوني و نيچه اي تأكيد كرد: تاريخ متافيزيك غربي تاريخي است كه به بهاي نفي زندگي و حيثيات بشر متافيزيكي از نوع متافيزيك حقيقت مي گذرد؛ به طوري كه اين حقيقت نفي زندگي است. او مي گويد اين حقيقتي است كه صرفاً به استناد وضعيت كاملاً  بشري ما پديد خواهد آمد؛ كه هر جا بنگريم تفسيرهاي بشري ماست از عالم. ريخته گران گفت: اين پست مدرني است كه در نيچه ظاهر مي شود و دريدا و فوكو نيز به آن توجه مي كنند.
002408.jpg

مؤلف پديدارشناسي هنر و مدرنيته در ادامه هوسرل را نيز دنباله رو اين تفكر دانست و گفت: به نظر هوسرل كل فرآيند و جريان متافيزيك غربي به وجهه نظر طبيعي استوار شده است. يعني عالمي است مستقل از من و فاعل؛ در حقيقت عالم همان ظهوري است براي من و من شرط ظهور عالم هستم كه اگر به اين ديدگاه درآمديم از ديدگاه طبيعي حركت و به ديدگاه پديدارشناسانه درآمده ايم.
وي در ادامه يادآور شد: هوسرل به اين نتيجه مي رسد كه با اين تلقيات فيزيكي و با دو هزار و چند صد سال سابقه تاريخي، بايد اين تاريخ متافيزيكي غربي را ويران كرد و بايد بازگشت.
ريخته گران ادامه داد: در پست مدرنيته هايدگري سخن از يك فوق واقعيت است؛ به اين معنا كه اگر فيلمي را مي بينيم، چنين نيست كه ناظر به واقعيت باشد، بلكه واقعيتي است برخاسته از ذهن آدمي كه در آن مقصودها به هم پيوسته اند.
به گزارش ايسنا، در پايان اين جلسه پرسش هايي مطرح شد.
ريخته گران در پاسخ به پرسشي درباره اين كه آيا نيچه با بيان نيهيليسم به نوعي آنارشيست نبوده است، توضيح داد: معتقدم در او دردي نهفته بوده است. وقتي كه مي گويد «خدا مرده است» در حقيقت او به شدت از تفكر و چارچوب غربي بيزار شده است كه به اين حد مي رسد. تفكر نيچه با قدرت همراه است، اما به هيچ وجه قدرت براي او قدرت آنارشيسم يا قداره بندي و زور نيست.
وي همچنين درجواب پرسشي درباره تأثير پديدارشناسي بر علوم امروز گفت: شخصاً  هيچ حادثه اي را در تفكر قرن بيستم بزرگتر از ظهور پديدارشناسي هوسرل نمي دانم و هيچ شاخه اي از علوم را نمي شناسم كه تحت تأثير اين مقوله نباشد. كتابهاي مباني حقوق و يا مباني هنر همگي تحت تأثير مفاهيم پديدار شناسانه تأليف مي شوند.

به مناسبت سالگرد شهادت شهيد آيت الله دكتر مفتح
مظهر وحدت حوزه و دانشگاه
كودكي و تحصيلات مقدماتي
002422.jpg

شهيد آيت الله دكتر محمد مفتح در سال ۱۳۰۷ ه.ش در خانواده اي روحاني در همدان به دنيا آمد. پدر ايشان مرحوم حجت الاسلام حاج شيخ محمود مفتح از وعاظ بزرگ همدان بود.
استعداد فراوان و عشق زياد شهيد به تحصيل باعث شد كه بزودي مراحل مختلف تحصيل را بگذراند، به نحوي كه ديگر حوزه همدان براي او قابل استفاده نبود و لذا در سال ۱۳۲۲ در حالي كه تنها ۱۵ سال داشت براي ادامه تحصيل به حوزه علميه قم مهاجرت كرد.
تحصيلات تكميلي
پس از ورود به قم در حجره اي در مدرسه دارالشفاء اقامت كرده و شبانه روز به تحصيل علم پرداخته از محضر اساتيد بزرگي همچون حضرت آيت الله العظمي امام خميني، مرحوم آيت الله علامه طباطبائي، مرحوم آيت الله داماد، مرحوم آيت الله حجت و ... استفاده كرد و بزودي دوره كامل خارج علوم مختلف حوزه را گذارند و جامع منقول و معقول گرديد تا اينكه به درجه اجتهاد نائل آمد و به عنوان مدرسي در حوزه به تدريس پرداخت، به نحوي كه حوزه هاي درسي ايشان در زمينه هاي مختلف خصوصاً فلسفه از رونق خاصي برخوردار بوده و از پراستفاده ترين حوزه هاي درسي براي فضلاي قم محسوب مي شد.
در كنار تحصيل در حوزه، شهيد مفتح به تحصيل علوم جديده پرداخته و مدارج مختلف تحصيلات جديده را نيز گذرانده و پس از مدت نسبتاً كوتاهي موفق به اخذ درجه دكتري (P.H.D) در رشته فلسفه گرديد.
فعاليتهاي ايشان در مسائل اجتماعي و سياسي و آشنايي كه از نزديك با حوزه و دانشگاه و كليه مسائل آن پيدا كرده بودند سبب گرديد كه استاد شهيد از سالهاي بسيارقبل، به اهميت وحدت فيضيه و دانشگاه پي برد.
مقاله ايشان تحت عنوان «وحدت مسجد و دانشگاه» كه در سالهاي حدود ۱۳۴۰ در نشريه مكتب اسلام قم چاپ شده خود به خوبي نشانگر نوع تفكر و تلاش عملي استاد مفتح در زمينه ايجاد اين وحدت از آن سالهاست.
با شروع قيام حضرت امام خميني(ره) شهيد مفتح كه يكي از شاگردان نزديك ايشان بود، از روز اول قيام پشت سر امام مبارزات خود را اوج بيشتر داد.
منبرهايي كه ايشان در شهرهاي آبادان، خرمشهر، اهواز و... مي رفتند بارها منجر به دستگيري و تبعيد ايشان گرديد ولي شهيد مفتح مجدداً در مناسبت بعدي براي منبر به آن شهرها مي رفتند تا بالاخره در آخرين بار ايشان را دستگير و تبعيد كرده و ممنوع الورود به استان خوزستان كردند.
در دانشكده الهيات
غناي علمي استاد، تبحر و تسلط ايشان به علوم جديده و قديم، بيان شيوا و قلم قدرتمند ايشان دانشكده الهيات و معارف اسلامي دانشگاه تهران را برآن داشت تا رسماً از ايشان دعوت به عمل آورد تا به تدريس در آن محل بپردازد. شهيد مفتح به شوق همكاري با استاد شهيد آيت الله مطهري تدريس در دانشكده الهيات را پذيرفت و از سال ۱۳۴۹ در تهران اقامت گزيد.
مسجد جاويد؛ سنگر مبارزه با ظلم و الحاد
شهيد آيت الله دكتر مفتح با قبول امامت مسجد جاويد در سال ۱۳۵۲ هسته اي ديگر را در جهت تجمع نيروهاي مسلمان مبارزه و سنگري براي ارائه اسلام راستين و جبهه اي براي مبارزه با رژيم پهلوي ايجاد كرد. وي ابتدا اقدام به تشكيل كتابخانه اي در مسجد كرد و سپس با تشكيل كلاسهاي مختلف از جمله اصول عقايد، فلسفه، اقتصاد، تفسير قرآن، نهج البلاغه، عربي، تاريخ اديان، جامعه شناسي و... براي دانشجويان و نيز كلاسهاي ديگري در سطح دانش آموزان اقدامي مؤثر در جهت بالابردن سطح آگاهي هاي مذهبي به صورتي منظم و سيستماتيك و همچنين ايجاد زمينه براي آشنايي و تشكل در جهت پيشبرد انقلاب اسلامي نمود تا اين كه در سوم آذر ماه ۱۳۵۳ با دستگيري شهيد آيت الله مفتح و آيت الله العظمي سيد علي خامنه اي مسجد جاويد تعطيل شد . شهيد مفتح حدود ۲ ماه در زندان رژيم زير شديدترين شكنجه ها بسر برد .
مسجد قبا ؛ قلب تپنده انقلاب
حدود ۲ سال پس از آزادي از زندان شهيد آيت الله دكتر مفتح امامت مسجدي در نزديكي حسينيه ارشاد را پذيرفته و آن مسجد را «قبا» ناميد و بدين صورت مسجد قباي ديگري در راستاي مسجد قبا در صدر اسلام بنياد نهاده شد تا سنتهاي اصيل رسول خدا و خاندان پاكش را احيا كند.
اين مسجد را به عنوان بزرگترين سنگر در جريان مبارزات انقلاب اسلامي درآورد. جمعيتهاي چندين صدهزار نفري كه در سالهاي ۵۶ و ۵۷ در سخنراني هاي ماه مبارك رمضان در مسجد گرد مي آمد، تا آن زمان بي سابقه بوده و رعب و وحشت زيادي در دل رژيم منفور پهلوي ايجاد مي كرد.
فعاليت در لبنان؛ اقدامي عملي
در تعميق و گسترش انقلاب اسلامي
در جريان جنگهاي داخلي لبنان كه رژيم صهيونيستي اشغالگر با همكاري رژيمهاي مرتجع منطقه براي سركوبي شيعيان و فلسطينيهاي مسلمان به پا خاسته مقيم لبنان برپا كرده بود، شهيد آيت الله دكتر مفتح اقدام به جمع آوري اعانه به مقدار زياد كرد و آنها را به لبنان فرستاد. او معتقد بود اساسي ترين كار براي پيشرفت هرچه بيشتر شيعيان لبنان، بالاتر بودن سطح آموزش و فرهنگ آنان مي باشد، عليهذا براي جنگ زدگان لبنان دو برنامه كوتاه مدت و درازمدت داشت. در برنامه كوتاه مدت سعي بر آن داشت تا مخارج تحصيلي كودكان شهداي لبنان را تأمين كند و در اين راه موفق شد عده زيادي از بازماندگان شيعيان جنگ زده را با تأمين مخارج تحصيل و پوشاك و غذا راهي مدارس بكند.
002424.jpg

هدف وي از اجراي برنامه درازمدت اين بود كه يك مركز و مجتمع آموزشي شيعي در لبنان ايجاد كند و با اين اقدام دست به اساسي ترين كار در جهت از بين بردن عقب افتادگي شيعيان لبنان زد.
نماز عيد فطر؛ نقطه عطفي در حركت انقلاب
شهيد مفتح در رمضان سال ۱۳۵۶ اقدام به تشكيل جلسات سخنراني در مسجد قبا نمود و از كساني كه رژيم آنها را از انجام سخنراني منع كرده بود دعوت كرد و با اين عمل قدم مؤثري را در جهت رسوا كردن رژيم برداشت.
پس از روزهاي سازندگي ماه رمضان ۵۶ شهيد آيت الله دكتر مفتح اعلام كرد كه نماز عيد فطر را در زمينهاي قيطريه خواهد خواند.
ساعت ۸ صبح پنجشنبه ۱۶ شهريور دكتر مفتح به زمينهاي قيطريه آمد و مشاهده كرد كه سر تا سر زمين توسط نيروهاي مسلح ارتش شاهنشاهي اشغال شده است.
در اوائل راه ،ارتش شروع به شليك تير هوايي و گاز اشك آور به سوي جمعيت مؤمن و مبارزه كرد اما مردم با روشن كردن آتش و سوزانيدن مقوا در اطراف شهيد مفتح مانع از آسيب رساني گاز به ايشان شدند.
نظاميان شاه كمي پائين تر (خيابان دكتر شريعتي، سر راه شهيد كلاهدوز) حمله كردند و دكتر مفتح را با سرنيزه و قنداق تفنگ به سختي مجروح و مضروب كردند به طوري كه امكان حركت از وي سلب شد.
شهيد مفتح كه صبح جمعه ۱۷ شهريور براي مداوا و پانسمان زخمهاي ناشي از تظاهرات ديروز به بيمارستان رفته بود، موقع بازگشت به منزل به وسيله ساواك دستگير شد.
بدين ترتيب در اولين ساعات حكومت نظامي وي با تن و بدني مجروح دستگير و روانه زندان كميته ضد خرابكاري شاه گرديد.
بعد از ۲ ماه كه رژيم سابق در اثر اوجگيري انقلاب ناچار به گشودن در زندانها شد شهيد آيت الله دكتر مفتح از زندان آزاد شد.
پس از انقلاب
كوشش هاي شبانه روزي استاد مفتح، پس از انقلاب با شدتي بيشتر دنبال شد، لياقت و جديت و كارداني ايشان ناشي از ايمان و اعتقاد عميقشان به انقلاب اسلامي بود.
وي علاوه بر عضويت در شوراي انقلاب با درخواست دانشجويان دانشكده الهيات و بعد از مشورت با استاد مطهري سرپرست دانشكده الهيات شدند و علاوه بر اين سرپرستي كميته منطقه ۴ تهران نيز برعهده وي بود.
دكتر مفتح در ادامه ساليان دراز كوشش و تلاش براي وحدت فيضيه و دانشگاه كه اسلام بر جامعه حاكم و كشور تحت رهبريهاي حضرت امام به پيش مي رفت به كوشش خود در اين زمينه افزوده در سالگرد شهادت آيت الله حاج سيدمصطفي خميني اقدام به تشكيل سمينار وحدت حوزه و دانشگاه در دانشكده الهيات نمود كه اين اولين سميناري بود كه تحت اين عنوان برگزار مي شد.
شهادت
دكتر مفتح در ساعت ۹ صبح روز سه شنبه ۲۷ آذر ۱۳۵۸ در حياط خلوت دانشكده الهيات دانشگاه تهران با شليك چند گلوله از سوي ضاربين به شدت زخمي مي گردد و معالجات در بيمارستان اثري نمي بخشد و حدود ساعت ۲ بعد از ظهر همان روز به شهادت مي رسد. يادش گرامي باد.

انديشه
ادبيات
اقتصاد
زندگي
سياست
ورزش
هنر
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  انديشه  |  زندگي  |  سياست  |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |