چهارشنبه ۸ بهمن ۱۳۸۲ - شماره ۳۲۹۶
دختران برتر از پسران
001875.jpg
عليرغم پيشرفت هاي تحصيلي دختران، هنوز برنامه هاي آموزشي طراحي شده براي آنها نياز به حمايت دارد.
بسياري از معلمان، والدين و مديران معتقدند در گذشته دختران نسبت به پسران در رياضي، علوم و تكنولوژي در سطح پايين تري قرار داشتند. در نتيجه مؤسسه ملي علوم، انجمن دختران، انجمن علوم سالي رايد و ديگر سازمان ها و پيشگامان و همچنين انجمن آمريكايي مؤسسه آموزشي زنان دانشگاهي، مؤسسات تكنولوژي بعد از مدرسه را پشتيباني كرده اند و به خصوص اردوگاه هاي تابستاني رياضي را براي تشويق دختران در اين زمينه برنامه ريزي كرده اند.
دختران پيشرفت هاي زيادي كرده اند تا جايي كه امروزه بسياري از آنها در رياضيات و علوم از پسران پيشي  گرفته اند و بسياري نيز به دانشكده ها راه يافته اند. آيا بحران پايان يافته است؟ بعضي ها به اين سئوال پاسخ مثبت مي دهند و اظهار مي دارند كه ما نياز به برنامه ريزي هاي درازمدت ويژه دختران نداريم. در حقيقت آنها ادعا مي كنند كه چنين برنامه هايي غيرعادلانه است و توفيق دختران ناشي از اجحاف شدن حق پسران است. اما حقيقت اين است كه اين گونه برنامه هاي غني سازي براي دختران، بيش از گذشته مورد نيازاست.
چالش هاي دختران هنوز در پيش روست
اگر چه در دهه گذشته، دختران در رشته هاي علوم و رياضيات حضور گسترده اي داشته اند، ولي مشاركت آنها و فعاليت ها در تكنولوژي پيشرفته، از رشد چنداني برخوردار نبوده است. امروزه در دانشگاه هاي آمريكا، تعداد دانشجويان دختر، اندكي بيشتر از دانشجويان پسر است. اگر نگاه دقيق تري به افرادي كه به مدارج علمي در رشته هاي تكنولوژي پيشرفته نائل آمده اند بيندازيد، نابرابري وحشتناكي بين اين دو جنس مشاهده مي كنيد. مثلاً خانم ها ۲۸ درصد از مدارك ليسانس علوم كامپيوتري و ۱۸ درصد از مدارك ليسانس مهندسي را كسب كرده اند، ولي بيش از يك پنجم مدارك ليسانس فيزيك و يك هشتم از مدارك دكتري به خانم ها اختصاص ندارد. طبق آمار اداره كار آمريكا، مشاغل تكنولوژي پيشرفته از جمله مشاغل روزافزون سريع در قرن ۲۱ است و در آينده جهت برنامه ريزي، طراحي و مديريت سازمان ها متقاضيان بيشتري خواهند داشت و افرادي كه در اين حوزه ها مشغول به كار شوند، از حقوق هاي بالايي برخوردار خواهند بود. دختران منبع بكر با استعدادي هستند كه به سمت اقتصاد و فرهنگ تكنولوژي پيشرفته هدايت مي شوند، ليكن بايد در اين زمينه ها به موقع مورد تشويق قرار گيرند. اگر آنها مورد تشويق قرار نگيرند، فرصت براي ادامه حرفه ها در اين رشته ها از بين مي رود.دختران به دلايل ديگري نيز نياز به حمايت ويژه دارند. دختران از افت اثبات شده اعتماد به نفس در دوران نوجواني شان رنج مي برند. كاهش اعتماد به نفس مي تواند باعث افت عملكرد تحصيلي و كاهش همت و تلاش شود. موانع ديگر يادگيري كه مدارس مواجه شدن با آن را سخت مي دانند، ليكن برنامه هاي آموزشي ويژه دختران در آن موفق تر هستند، عبارتند از: آزارهاي جنسي، اعتياد، بارداري، خشونت و اختلالات تغذيه.
001866.jpg

تناسب رويكردهاي تدريس با نيازهاي دختران
توجه به دختران هميشه به معني فقط دختران نيست. بسياري از مربيان، آموزش هاي عملي، علوم عمومي، رياضيات و فعاليت هاي كلاسي را طوري برنامه ريزي مي كنند كه هم براي دختران و هم براي پسران جالب مي باشد. به عنوان مثال: دنيس تبسكو و مري برس معلمان رياضي و فيزيك دبيرستان هادون فيلد مموريال در هادون فيلد نيوجرسي از حساب ديفرانسيل پيشرفته اصلاح شده به منظور تحول برنامه فيزيك استفاده مي كنند، تا كلاس براي دختران و پسران مطلوب شود. آنها به جاي محاسبه كردن مسئله به روش استاندارد، شاگردانشان را به استفاه از روش هاي بصري و كلامي براي حل مسئله آموزش مي دهند.
تبسكو مي گويد: دانش آموزاني كه داراي درك ملموس و انتزاعي بودند، تفكر انتقادي آنها در يك سطح بود كه من تا به حال نديده بودم و نتايج امتحاناتشان ثابت كرد كه آنچه را كه من در كلاس درس تجربه مي كردم به وقوع پيوسته است. براي اولين بار در حرفه ام، مشاركت كلاسي، نمرات آزمون ها و رويكردهاي كلي را بين جنسيت ها يك جور ديدم.
راهبردهاي ديگر براي رسيدن دختران به پسران شامل مفهوم رياضي القايي، علوم و تكنولوژي در زمينه هاي موضوعي از موسيقي گرفته تا تاريخ است. استفاده گسترده از كامپيوتر در بين رشته هاي تحصيلي، به دانش آموزان دختر نكات كليدي بسياري را ياد مي دهد تا مهارت و اعتماد به نفس در استفاده از تكنولوژي را به دست آورند. دختران بيشتر از پسران به كامپيوتر به عنوان ابزار مي نگرند و علاقه بيشتري به كامپيوتر براي حل مشكلات واقعي نشان مي دهند.
همه دانش آموزان (چه پسر و چه دختر) از جلسات و مصاحبات با زنان متخصص شاغل در رشته هاي علوم و تكنولوژي پيشرفته بهره مي گيرند.
بعضي از معلمان، مشاركت با دانش آموزان را در پيدا كردن آخرين دستاوردهاي تحقيقات در جنسيت و علم، رياضي و تكنولوژي، مفيد مي دانند. مربيان ممكن است اين گونه برنامه ها را به عنوان ايجاد اميدواري براي موفقيت تحصيلي دانش آموزان مد نظر بگيرند. اين برنامه ها به منظور كمك به معلمان در دست يافتن به آموزش يكسان نگر جنسيت طراحي شده اند. معلماني كه در چنين برنامه هايي شركت مي كنند، كلاس هاي ديگر را مشاهده مي كنند و كنش متقابل همكارانشان را با دانش آموزان ثبت مي نمايند. آنها در نابرابري هاي جنسيتي به پنج موضوع مهم توجه دارند كه عبارتند از: ارتباط آموزشي، دسته بندي و سازماندهي، مديريت و نظم و ترتيب كلاس  درس، بالا بردن اعتماد به نفس و ارزيابي از عملكرد دانش آموزان.
معلمان در ايجاد اميدواري براي موفقيت هاي آموزشي دانش آموزان از طريق مشاهده گروهي، بازخورد و واكنش فردي از گرايشات دروني شان آگاه مي شوند و كيفيت كنش و واكنششان افزايش مي يابد.
يادگيري مشاركتي دختران و پسران
انجمن آمريكايي مؤسسه آموزشي زنان دانشگاهي در سپتامبر ۲۰۰۰ يك گردهمايي به نام «آن سوي رقابت هاي جنسيتي» تشكيل دادند، در اين گردهمايي هيأتي از محققان و پژوهشگران جمع شدند تا مسائل دختران و پسران را بررسي كنند. اين هيأت معتقد بود موانع زيادي در سر راه موفقيت دختران و پسران وجود دارد، كه اغلب ناشي از باورهاي فرهنگي مربوط به جنسيت زن و مرد است كه ما انتظار داريم دختران و پسران با آن برخورد خوبي داشته باشند. هدف از يكسان  نگري جنسيت، ساختن محيطي براي يادگيري است، كه دختران و پسران تحت فشار رفتارهاي كليشه اي و انتظارات جنسيتي قرار نگيرند. عموميت دادن دختران و پسران، به حساب آوردن آنها در گروه هاي متفاوت همچون نژاد، قوميت، مقام هاي سياسي و اجتماعي و ديگر ويژگي ها نيست. ما نياز داريم به آن سوي تصور دختران و پسران به عنوان دو گروه جنسي حركت كنيم.
اين هيأت همچنين معتقد است آموزش متفاوت كودكان يك بده بستان نيست. اين عقيده كه يك جنس، پله ترقي ديگري شود، يكي از موارد مسخ جنسيت و يادگيري است. در حقيقت تحقيقات نشان مي دهد تأكيد فزاينده كلاس درس بر كار گروهي و تيمي، اگر چه اساساً به منظور بهبود وضع دختران انجام مي گيرد، ولي به نفع پسران نيز هست. كار گروهي باعث مي شود تكاليف محوله به طور كامل انجام شود و همچنين دانش آموزان را مجبور به رقابت عليه ديگري مي كند. اگر چه بعضي از دانش آموزان در اين نوع محيط رشد مي كنند، ولي بسياري نيز رشد نمي كنند. اين مهم است كه معلم كار كلاس درس را براي همه دانش آموزان، به وجود آورد و آن به اين معني است كه روش هاي تدريس متعددي اتخاذ نمايد تا با دانش آموزان متفاوتي تماس حاصل كند.
001863.jpg

گزارشي به عنوان «تفكيك از طريق جنسيت» توسط انجمن آمريكايي مؤسسه آموزشي زنان دانشگاهي در سال ۱۹۹۸ انتشار يافت كه شواهد مبتني بر اينكه مدارس يك جنسيتي موفق تر هستند را دارا بود. اگر چه مدارس و كلاس هاي يك جنسي نتايج مثبتي را براي دانش آموزان به همراه دارد، ولي محققان به طوركامل پيامدهاي آموزش يك جنسي و تأثير دراز مدت آن را بر دختران و پسران بررسي نكرده اند.
حذف تعصبات جنسيتي در كلاس درس و آماده كردن همه دانش آموزان با يك آموزش يكسان نگر، به گونه اي است كه در آن دختر و پسر به يك اندازه سود مي برند.
از بين بردن موانع يادگيري براي كودكان
مبارزه دختران عليه پسران فقط براي منصرف كردن ما از ايجاد مدارس مؤثر يكسان نگر است كه براي همه دانش آموزان به كار مي آيد البته، هم دختران و هم پسران مشكلاتي پيش رو دارند كه بر موفقيت  و آموزششان تأثير مي گذارد. تحقيقات حاكي از آن است كه پسران بيشتر علاقه مند هستند تا در كلاس هاي آموزش فردي ثبت نام كنند و همچنين آنها بيشتر مايلند تا از مدرسه ترك تحصيل كنند. در واقع ما بايد به اين مسائل توجه كنيم.
با چالش هاي مهمي كه پسران با آن روبرو هستند، آيا ما هنوز نيازمند برنامه هدفمند خاصي در جهت تشويق موفقيت دختران در مدرسه هستيم؟ پاسخ به اين سئوال مثبت است. آيا ما نياز به برنامه هايي براي پسران داريم؟ بله، نيازهاي متفاوت، مستلزم راه  حل هاي متفاوت است. كسي مخالفت نمي كند كه دانش آموزان انگليسي زبان با مهارت هاي محدود، نياز به آموزش هاي ويژه دارند. آيا اگر ما به نيازهاي اين دانش آموزان توجه كنيم، بچه هاي ديگر مغبون واقع مي شوند. حقيقت اين است كه همه دانش آموزان به توجه ما نياز دارند.
هر كودكي استحقاق دسترسي به فرصت ها را دارد. اگر موانعي براي موفقيت وجود داشته باشد، ما بايد سعي كنيم آنها را برطرف كنيم. رسالت ما اين است كه به نيازهاي منحصر به فرد يادگيري همه دانش آموزان اعم از: دختران و پسران، معلولان، سفيد و سياه، هموطن يا بيگانه، ثروتمند و فقير توجه كنيم.
فقط در اين جاست كه ما مي توانيم از يكسان نگري، موفقيت تحصيلي و عدالت براي همه كودكان اطمينان حاصل كنيم.
نوشته: دنيس ا.جاب
ترجمه: معصومه عظيمي
منبع: Educational Leadership/
ژانويه ۲۰۰۲-دسامبر۲۰۰۳

اتريش با كمبود آموزگار روبه رو است
ارائه پيشنهاد بازنشستگي زودهنگام آموزگاران توسط دولت اتريش و استفاده تعداد زيادي از آموزگاران از شرايط گشاده دستانه آن باعث شده است تا وزارت آموزش كشور با كمبود ناگهاني معلم روبه رو شود. بر اساس طرح ياد شده آموزگاران بالاتر از ۵۰ سال مي توانستند تا ۱۰ آذرماه درخواست بازنشستگي بدهند و در عوض ۸۰ درصد حقوق خود را در دوره بازنشستگي دريافت كنند. بيش از ۳۰۰۰ آموزگار با استفاده از اين قانون بازنشسته شدند.
به گزارش خبرگزاري فرانسه، كساني كه بخواهند پس از اين تاريخ بازنشسته شوند، فقط ۵۰ درصد حقوق دوران فعاليت خود را دريافت خواهند كرد. مدارس وين و به خصوص درس هاي فوق برنامه با كمبود شديد آموزگار روبه رو شده اند. در هفته هاي اول اجراي قانون، بسياري از كلاس ها بدون معلم مانده و برگزار نشدند.
والدين به بازنشستگي نابهنگام آموزگاران كه معمولاً در اتريش حقوق خوبي مي گيرند، اعتراض كردند كه بيهوده بود. سخنگوي حزب مخالف سوسيال دموكرات وزير آموزش اليزابت گرر را متهم كرد مسائل مربوط به بودجه را بر منافع دانش آموزان ترجيح مي دهد. گرر در پاسخ استدلال كرد كه جانشيني آموزگاران مسن با معلمان جوان كه حقوق كمتري مي گيرند، به كاهش هزينه ها كمك مي كند. وي همچنين معتقد است به جاي دولت فدرال، استانها بايد حقوق آموزگاران را بدهند، چيزي كه فعلاً زير بار آن نمي روند. برخي كارشناسان آموزشي با اين كار مخالف هستند و مي گويند تأمين بودجه آموزش توسط دولت حق مهم و غيرقابل ردي است. اگر استانها هزينه آموزش را بپردازند، ديگر نمي توان از تحصيل دولتي حرف زد.
ولفگانگ شوسل صدراعظم اتريش اعلام كرد استانها حق دارند درخواست آموزگاران را براي بازنشستگي زودرس رد كنند. اتريش داراي ۱۲۰۰۰۰ معلم و ۱۲۳۰۰۰۰ دانش آموز است، يعني به نسبت ۵/۱۴ دانش آموز به ازاي هر معلم در مقطع ابتدايي و ۱۰ به يك در مقطع دبيرستان.

مادر يا كارمند، كداميك؟
001872.jpg
اشاره:
چند درصد از زنان ايراني شاغل در مواجهه با نقش مادري يا كارمندي، يكي از اين دو نقش را بر ديگري مقدم مي دارند؟ آيا تاكنون داشتن دو نقش متفاوت مادر بودن يا شاغل بودن، در خانوادهنهادينه شده است ؟
روانشناسان كار با ارزيابي اين دو نقش مادر يا شاغل بودن زنان توانسته اند حقايق قابل توجهي را در جوامع اروپايي ارائه كنند. «اعظم بشيرنژاد» با ترجمه متني از اينترنت به تقابل اين دو نقش زنان در جوامع امروزي مي پردازد. اين مطلب را در پي مي آوريم.
توجه روانشناسان سراسر دنيا به اين موضوع معطوف است كه آيا نقش هاي متعدد و چندگانه مادران شاغل، استرس مفرطي بر آنان وارد مي سازد يا نه؟ آيا پرداختن به يك شغل، علاوه بر وظايف منزل و خانواده و رسيدگي به فرزندان، باعث افزايش سلامت زنان و يا تهديد آنان نيز مي شود؟ پژوهش هاي انجام شده در اين زمينه، پراكنده و متناقض است. پژوهش هاي علمي در زمينه پرداختن مادران به مشاغل گوناگون به دو فرضيه متضاد اشاره كرده است، اين فرضيه ها براساس پژوهش هاي نانسي ال مارشال از مركز پژوهش هاي زنان در دانشكده ولسلي مطرح شده است.
فرضيه اول: مردم انرژي و زمان محدودي دارند كه احتمالاً زنان با نيازها و درخواست هاي متضاد و مختلف از تعارضات چند نقشي و تراكم كار رنج مي برند.
فرضيه دوم: مردم از نقش هاي متعدد و گوناگون، اعتماد به نفس و حمايت اجتماعي بيشتري كسب مي كنند كه از خسارات ناشي از شغل مهم تر است.
طبق تحقيقات انجام شده توسط مارشال، هيچ كدام از دو فرضيه تأييد نشده اند. مارشال در پژوهش هاي خود توضيح مي دهد كه داشتن فرزند، به مادران شاغل از نظر رواني و عاطفي كمك مي كند كه مادران بدون فرزند، فاقد آن هستند. اما داشتن فرزند موجب تلاش مضاعفي براي مادران در انجام وظايف مربوط به شغل و منزل مي شود و اين خود، به طور غيرمستقيم موجب افزايش نشانه هاي افسردگي مي شود. به باور بسياري از كارشناسان روانشناسي، نقش هاي متعدد مي تواند تأثير مثبت و منفي به همراه داشته باشد. عليرغم پيگيري و مبارزه جنبش هاي زنان در پرداخت حق الزحمه، آنها هنوز هم مسئوليت اصلي خود را به عنوان يك زن در جامعه به عهده دارند، همچنين در بخش دوم وظايف به نگهداري و مراقبت از فرزندان مي پردازند.
ظرفيت كار
پروفسور اولف لاندبرگ از دانشگاه استكهلم، براي مطالعات خود يك مقياس حجم كار جامع در نظر گرفته است. او با استفاده از اين مقياس، در مطالعات خود دريافته است كه زنان، زمان بيشتري را در پرداختن به مشاغل نسبت به مردان صرف مي كند.
لاندبرگ همچنين دريافت كه سن سطوح شغلي، تفاوت چنداني را در شرايط «حجم كار جامعه» به وجود نمي آورد، ولي آنچه كه در ارتباط با زنان مهم است، اين است كه آيا آنان فرزند دارند يا نه؟ لذا در خانواده هايي كه فرزند ندارند، زنان و مردان هر دو حدود ۶۰ ساعت در هفته كار مي كنند، اما بنابه گفته لاندبرگ، به محض آن كه خانواده اي صاحب فرزند مي شود، حجم كاري براي زنان به سرعت افزايش مي يابد، همچنين در خانواده هايي كه سه فرزند يا بيشتر دارند، زنان در هفته۹۰ ساعت كار مي كنند. در حالي كه مردان اين نوع خانواده ها، اغلب حدود ۶۰ ساعت در هفته مشغول به كار هستند. البته زنان نمي توانند انتظار داشته باشند كه در طول بعدازظهر يا حتي در تعطيلات پايان هفته به استراحت بپردازند، به اين دليل كه زنان از نظر فيزيولوژيكي نسبت به مردان، زمان كم تري دارند كه به استراحت بپردازند.
پژوهش هاي علمي نشان مي دهد مادراني كه در مشاغل خود اضافه كار مي گيرند، نسبت به پدران خانواده استرس بيشتري دارند، اگرچه ممكن است ساعات اضافه كاري پدران بيشتر از آنان باشد. «پروفسور گري ايونس»، از دانشگاه كورنل معتقد است: «استرس در زنان بيش از آنكه تجمعي باشد تراكمي فزاينده است. محرك هاي تنش زا در محيط كار و منزل، زنان را در معرض خطر قرار مي دهد.»
به باور ايونس، چيره شدن بر استرس، موجب بروزخساراتي در سلامت و تندرستي زنان مي شود، به عقيده او، هرگاه بر محرك هاي تنش زا چيره شويم، به ويژه محرك هاي پيوسته و دائمي، سلامت و تندرستي ما براي مواجهه با محرك هاي تنش زاي بعدي، آسيب مي بيند.
جامعه به عنوان حامي
برخي از كارشناسان روانشناسي معتقدند با تغيير نيازها و انتظارات جامعه مي توان بسياري از مباحث مربوط به نقش هاي متعدد زنان را منسوخ كرد.
«گاهان جوهانسون» روانشناس كار دانشگاه استكهلم مي گويد: «تصميمات فردي در ارتباط با كار و خانواده در يك بافت فرهنگي و اجتماعي صورت مي گيرد. جامعه اغلب درباره انتخابات فردي و تسهيلات كار جمعي و خانواده علايم دلگرم كننده يا دلسرد كننده اي مي فرستد. اين گونه علايم و نشانه ها نه تنها در شكل و قالب فرصت هاي كاري برابر جلوه گر مي شود بلكه در حمايت جامعه از خانواده هم بروز مي كند.»
يكي ديگر از پژوهشگران همان دانشگاه، ميزان تعهد مديران زن در سوئد و آلمان را با هم ارزيابي كرده و به نتايجي خاصي رسيده است، در اين پژوهش، براي زنان سوئدي، مراقبت از فرزندان بسيار مهم تر است، در سوئد بيشتر زنان مدير حداقل دو فرزند يا بيشتر داشتند در حالي كه در آلمان بيشتر مديران زن، مجرد يا فاقد فرزند هستند.
به باور جوهانسون، اين زنان (سوئدي و آلماني) اين نوع نشانه ها را از جوامع خود گرفته اند، در حالي كه زنان آلماني براي حفظ شغل خود، خانواده را رها كرده اند ولي زنان سوئدي داشتن فرزند را حق مسلم خود براي اجراي دو نقش (مديريتي- مادرانه) لازم مي دانند. اميد است اين پژوهش ها بتواند شرايط و فرصت برابري را براي زنان در زمينه كسب مشاغل فراهم كند.

نگاه
در آلمان بچه ها به دانشگاه مي روند
چرا اين قدر زبان وجود دارد؟ چگونه هواپيماي سنگين به پرواز در مي آيد؟ براي پاسخ به اين سؤالات و ساير پرسش هايي كه كودكان در آلمان مطرح مي كنند، دانشگاه هامبولت دانشگاه كودكان تأسيس كرده است. هر پنجشنبه عصر، بچه هاي شش تا ۱۳ ساله در كلاس هايي شركت مي كنند كه هشت استاد از گروه هاي فلسفه، فيزيك، مردم شناسي، زبان و كشاورزي برگزار مي كنند.
به گزارش خبرگزاري فرانسه، اين كلاس هاي ۴۵ دقيقه اي رايگان و حضور در آن براي بچه ها و بزرگسالان همراه آنان آزاد است، هرچند كه همراهان بچه ها بايد كلاس را روي تلويزيوني از اتاق مجاور ببينند. فولكر گرهارد استاد فلسفه اولين نفري بود كه در برابر بچه ها قرار گرفت. موضوع بحث در سالن هشتصد نفره «ادي مكس» اين بود: «چرا آدم مي خواهد ياد بگيرد؟»
هنوز مدت زيادي از آغاز كلاس نگذشته بود كه زمزمه اي در ميان بچه ها افتاد كه بعداً به همهمه بدل شد و وي مجبور شد كلاس را ترك كند. گرهارد گفت: «با اين سروصدا كاري نمي توان كرد.» چند دقيقه بعد گرهارد دوباره تلاش كرد. وقتي كلاس ناآرام مي شود، زنگ كوچكي را به صدا در مي آورد. در ميان جيغ و حتي گريه، وي كوشيد توضيح دهد كه اگر دانش نبود، مدرسه (خنده)، دانشگاه، فيلم و تلويزيون نبود (ناراحتي).
وقتي كلاس تمام شد، اين گروه ناآرام به طور تعجب آوري به گرهارد هجوم برد و او را قريب به نيم ساعت سؤال پيچ كردند تا بيشتر از اين موضوع بدانند. گرهارد گفت: «سعي كردم انعطاف پذير باشم و مثال هاي محسوس زيادي بزنم. واقعاً از تعداد سؤالات كه تيزبينانه بود، شگفت زده شدم. اين امر بسيار مثبت بود. اين آغاز كار است. براي بچه ها سخت است اما به رغم مشكلات بهتر خواهد شد. اما گرهارد افزود: «ديگر در اين شرايط كلاس برگزار نخواهم كرد. شايد بهتر باشد تعداد بچه هاي كلاس را محدود كنيم.»
واكنش بچه ها متفاوت بود. يك پسر ۸ ساله گفت: «جالب بود، اما چيز زيادي نشنيدم چون سروصداي زيادي بود. پدرش كه همراه وي آمده بود، گفت: «شايد اگر سازماندهي بهتري صورت مي گرفت، پسرش مي توانست چيزي ياد بگيرد.»
خانمي كه همراه گروهي از دانش آموزان آمده بود، گفت: «نتوانستيم چيزي بشنويم.» استيو و مارسل دو پسر نه ساله خوشحال تر بودند. آنان ياد گرفته بودند كه انسان مي تواند ۱۸۰ صداي مختلف را تشخيص دهد، در صورتي كه گرگ ها فقط ۱۰ صدا را مي شنوند.»
يك كارشناس طرح دانشگاه كودك گفت: دانشگاه هامبولت از سال هاي دهه ۱۹۷۰ طرح هاي مشاركتي با مدارس برلين و براند نبورگ اجرا كرده است اما فكر كلاس ها از جنوب غرب آلمان سرچشمه گرفت. وي گفت: «ما طرح كلاس هاي پيشرفته بچه ها را از دانشگاه توبينگن كه در سال ۲۰۰۲ راه اندازي كرده بود، گرفتيم. ما مي كوشيم كلاس ها را با ارايه مثال هايي از زندگي روزمره- عملي تر كنيم. ما نشان داديم كه دانشگاه جايي است كه بايد آرام نشست، «گوش كرد و متمركز شد» شايد اين سخت ترين درسي بود كه بايد مي آموختند.»

فرهنگ
ادبيات
اقتصاد
انديشه
جهان
سياست
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  انديشه  |  جهان  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |