جمعه ۱۰ بهمن ۱۳۸۲ - سال يازدهم - شماره ۳۲۹۸
گزارش يك هيجان از پيش اعلام شده
(۱)
001077.jpg

اين يك گزارش است. گزارش يك هيجان از پيش اعلام شده. گزارش رويدادي كه روز دوشنبه شور را به رگ هاي جوان شهرهاي ما تزريق مي كند. در آن روز موعود روي سكوها و صندلي ها خواهيم نشست. چشم در چشم هم. روبه روي حضور پررنگ همديگر صف خواهيم بست، براي فهميدن اين موضوع مهم كه چيزهايي براي دوست داشتن داريم. ما به يك برتري، به يك بالا كشيدن، به عبور پرشتاب توپ و بوسه چرم و طناب در لحظه وقوع گل نيازمنديم. اين انرژي بي وقفه كه ماهيچه هاي ما در خود انبار كرده اند به يك باره فوران مي كند. اسيد معده ترشح شده روي ساندويچ هاي ارزان قيمت و تنقلات مفت به يكباره ما را به اوج شادي مي رساند كه دليلش را فقط خودمان مي دانيم و بس. مي گويند اين فقط يك بازي است. با سه امتياز محدود براي برنده. مي گويند هيچ ارتباطي با تو و من ندارد. مي گويند بالا رفتن كاپ در دست هر كدام از اين ۲۲ مرد در ميدان به سود و زيان تو نيست. مي گويند سهم تو از غنايم اين نبرد چيزي بيشتر از هيچ نيست. مي گويند تو بايد سخت باشي، دچار احساسات نشوي و آنهايي كه چنين مي گويند چگونه مي توانند راه بهتري براي فوران اين هيجان مفرط پيدا كنند. در اين جا فقط اين قاب سبز است كه بي هيچ واسطه اي ما را به اوجي مي رساند كه نظيرش را سراغ نداريم.
ما براي برتري داشتن و نمايش شورمان فقط يك صحنه سراغ داريم، صحنه اي به بزرگي بزرگترين استاديوم آسيا. جايي كه ما خودمان هستيم. زشت و زيبا. ما فقط برتري مي خواهيم. مساوي يعني شكست، يعني اين كه تا ضيافت بعدي سكوت و سكوت براي ما چيزي كمتر از كمترين چيزهاست.
ما قرمزها و  آبي ها همه رنگ ها را به حاشيه خواهيم برد. آن روز پرچم ها دردست، بوق ها بر لب در حالي كه دريايي از جواني موج مي زند روبه رو را خواهيم ديد و فرياد خواهيم زد: «روبه رو آماده باش.»
(۲)
صف، سرما، سينما. همه شما به خاطر داريد آن شب زمستاني را كه در تقاطع دو خيابان، در جايي كه سينما آزادي بود هيجان تماشاي ديدن فيلم مخملباف چگونه تمام شيشه ها را پودر كرد. صف، سرما،  سينما. از يادتان نرفته در آن آخرين ساعت هاي يك روز بهمن ماه آن چنان در سينما صحرا از سروكول هم بالا مي رفتيم تا بتوانيم در برابر مردي قرار بگيريم كه به ما مجوز تماشاي ليلا  را مي داد. صف،  سرما، سينما. عصر آن روز يادتان هست كه جلوي سينما عصرجديد طعم گس هيجان آنقدر زير زبان ما مزه كرده بود كه فكر مي كرديم تماشاي طعم گيلاس در سالن شماره ۲ عصر جديد فقط يك بار اتفاق مي افتد. پس ازدحام را آنقدر تكرار كرديم كه اين فرياد به موتيف هميشگي سمفوني انساني مان تبديل شد: داداش هول نده و هول مي داديم. چون دچار هول شده بوديم كه مبادا وارد آن سالن كوچك تاريك نشويم. حالا باز همه چيز مهياست. سينماها را خانه تكاني كرده اند. سالن ها را آراسته اند. بليت ها را فروخته اند. گيشه ها را نونوار كرده اند. فيلم ها را دارند روي هم مي چينند. لابراتوارها مثل كارخانه كنسروسازي كار مي كنند. همه مي دوند، دوي سرعت، با سرعتي چشمگير براي رسيدن و رساندن فيلم ها. حالا وقتش رسيده تا بار ديگر صف بكشيم و وادارشان كنيم سانس فوق العاده بگذارند. وقتش رسيده كه دچار هول و ولا شويم. آنهايي كه نمي آيند آنقدر نمي دانند كه چقدر در صف هاي سينما رفيق هاي بامرام پيدا مي شود. نمي دانند كه لذت گرفتن بليت و كارت و نشستن در يكي از آن صندلي ها براي تماشاي فيلم ـ  هر فيلمي كه باشد ـ چقدر عجيب است. همين كه تيزرهاي جشنواره تمام شود تو موفق ترين آدم دنيايي.
امسال هم مي توان دلخوشي كوچك جشنواره را با هيجان هاي هميشگي باشكوه تر كرد. مي توان براي تماشاي همه فيلم ها صف كشيد. مي توان برنامه جشنواره را ساعت ها مرور كرد. ويژه برنامه هاي جشنواره را دنبال اطلاعات درباره فيلم ها ورق زد. مي توان از سروكول هم بالا رفت و به جايي رسيد كه روي پرده اما تورمن دارد يكي يكي آدم هاي بيل را مي كشد تا يك داستان عامه پسند ديگر بيافريند. داستان: هول نده آقا. صف، سرما، سينما. روي پرده سفيد همه چيز آنقدر پاك است كه براي خودمان و انتخابمان چپ و راست كف بزنيم. هول نده آقا، آقا ته صف اين جاست. داداش يواش. صف، سرما، سينما.
(۳)
001086.jpg

۱۳ بهمن، يك روز پس از آغاز جشنواره، در وسط هفته اي پر از دويدن و شلوغي. براي ماها كه شيفته سينما و فوتبال هستيم روز عجيبي در راه است. روزي كه بايد چشممان به پرده باشد و گوشمان به استاديوم. حواسمان باشد كه چه كسي در فيلم عاشق چه كسي شده و آن كه رويش خطا شده و روي زمين غلت مي زند شماره چند است. آن ۹۰ دقيقه موعود را منتظريم. خيلي ها با راديو سركار مي روند. خيلي ها كار را تعطيل مي كنند و خيلي ها هيچ كدام از اين كارها را نمي كنند. ما كه از آن خيلي ها نيستيم. جواني يعني همين. ايستادن روي مرزچشيدن و نچشيدن و تجربه بزرگ انتخاب. حالا ممكن است هيچ سينمايي فيلم با حس و حالي نداشته باشد. هملت كوزيتسف يا صبح بخير اوزو، ترميناتور ۳ يا ارباب حلقه ها ولي باز هم در سالن تاريك سينما در اوج صدا و نور باز هم هر كسي كه به سالن انتظار مي رود و برمي گردد يك وظيفه خطير دارد. پاسخ به سؤالي حياتي: «آقا چند چندند؟» و چقدر بي مزه است آن كه پاسخ بدهد: «كدام بازي؟»
۱۳ بهمن روز خوبي است براي جواني كردن.

برداشت دوم مرگ از بازي فوتبال
001116.jpg

او ابتدا خم شد، سپس از پشت به زمين افتاد. دستانش را به دو طرف باز كرد و اين جا بود كه همه يقين پيدا كردند قضيه جدي است. پزشكان بالاي سر او حاضر شدند، همتيمي هايش يا گريه مي كردند و يا دعا، كاماچو سرمربي اسپانيايي بنفيكا، وضعيت بهتري از بازيكنانش نداشت. همه مبهوت، منتظر بودند كه او از جاي برخيزد اما ديگر هيچگاه بلند نشد. ميكلوس فهر، بازيكن مجاري تيم بنفيكا پرتغال دچار ايست قلبي شده بود. درست هفت ماه پس از يك مرگ مشابه، ماه ژوئن سال گذشته ميلادي بود كه مارك ديوين فوئه بازيكن سياه پوست كامرون روي زمين افتاد، سياهي چشمانش بالا رفت، زبانش بيرون آمد و دقايقي بعد، تمام.
001113.jpg

اين بار نوبت يك بازيكن ۲۴ ساله مجاري بود تا ايست قلبي را يك بار و براي هميشه تجربه كند. پزشكان حاضر در ورزشگاه براي لحظاتي توانستند قلب او را به حركت بيندازند اما وقتي او به بيمارستان رسيد دوباره دچار حمله شد و اين بار ديگر تلاش پزشكان ثمر بخش نبود و ميكلوس فهر مرد.
مرگ اين بازيكن ملي پوش مجارستان، به سرعت تيتر يك اخبار دنيا شد، درست پس از اعلام خبر مرگش توسط مسئول روابط عمومي باشگاه در ليسبون؛ «مي خواهم خبري را اعلام كنم كه هيچ كس از گفتن يا شنيدن آن شاد نمي شود. آن، خبر مرگ مهاجم جوان و شايسته ما، ميكلوس فهر است.»
به اين ترتيب تلخ ترين اتفاق هفته در دنياي ورزش رخ داد. اتفاقي كه نتيجه آن بسته شدن پرونده يك فوتباليست بود. هر چند در پي تشخيص اوليه، علت مرگ ميكلوس فهر ايست قلبي اعلام شد اما تلاش پزشكان براي دريافت مسئله اصلي ايست قلبي و مرگ فهر بي نتيجه ماند.
همان گونه كه علت اصلي مرگ و ايست قلبي فوئه كامروني نيز تشخيص داده نشد. در پي مرگ او، بازي هاي اين هفته ليگ پرتغال با يك دقيقه سكوت آغاز مي شود. بازي ها آغاز مي شود ولي دنياي ورزش همچنان از مرگ اين بازيكن مبهوت است، «فهر جلوي من به زمين افتاد. اين يكي از غم انگيزترين قضاوت هاي من در طول عمرم خواهد بود.»

گفت وگو با خداداد عزيزي
من كه ديكتاتور نيستم
001278.jpg
شقايق آسيايي
مي گفتند تمام شده. نفتش تمام شده. مي گفتند ديگر نمي تواند آتش بسوزاند. باروتش تمام شده. به آخر خط رسيده. سنش رفته بالا. پير و خسته شده. مي گفتند ديگر كارش تمام است. ديگر برنمي گردد. بايد با خاطره هايش خوش بود. هرچه بود همان بود. گذشت. تمام شد. رفت. اما تمام نشده بود. به آخر خط نرسيده بود. برنگشت. اصلاً جايي نرفته بود كه برگردد. همين جا بود حتي اگر چشم ها از ديدنش غفلت مي كرد. حتي اگر دست كمش مي گرفتند. فراموشش مي كردند، او دوباره شروع كرد و دوباره چنان آتشي به پا كرد كه همه انگشت  به دهان ماندند.
نابغه، هنرمند، مستعد يا باهوش؟ او كداميك از اينهاست؟
كارلو آنچلوتي سرمربي مشهور ميلاني ها در فصل قبل جام ملت  هاي اروپا و پس از شكست دادن آژاكس آمستردام با انتقاد كرايف بزرگ مواجه شد. افسانه فوتبال هلند فوتبال ايتاليايي ها را به چيزي نمي گرفت و آنها را متهم به ضدفوتبال مي كرد. «آنها نمي توانند يك فوتبال درست و حسابي به تماشا بگذارند.»
اما پاسخ آنچلوتي اين بود كه: «اگر آقاي كرايف مي  خواهند يك نمايش خوب ببينند، بهتر است بروند سينما.» اما خداداد عزيزي مي  گويد نه. او مي گويد مي شود فوتبال بازي كرد و زيبا بود. مي شود هم گل زد، هم برد و هم تماشايي بود. خداداد عزيزي اين است و فوتبالش اين طوري است. تكنيك ناب و تماشايي. يكي از همان اعجوبه هايي كه هر چند سال يك بار ظهور مي كنند.
حركاتي به زيبايي و نرمي موسيقي براي اين كه چشم هاي شما از لذت و هيجان پر شود. سرريز شود. او را نمي شود گرفت. ماهي لغزنده زمين هاي سرسبز. جثه كوچكي كه روزي مي گفتند جايي در ميان بزرگ ها نخواهد داشت. سهمي از آن پيراهن هاي سفيد دوست داشتني نخواهد داشت. مي گفتند به درد ميدان هاي بزرگ نمي خورد. به درد تيم ملي نمي  خورد.
اما خورد. از همان تيم المپيك كه بود اما خودش و هم تيمي هايش آرزوي رفتن به المپيك را به دلمان گذاشتند، تا بعدها در پرسپوليس در آن بازي هاي باشگاهي آسيايي كه با استانكو به جايي نرسيديم و سرانجام با تيم ملي كه خداداد براي هميشه خداداد شد، خودش را هميشگي كرد. ما را با خودش به اوج تماشايي فوتبال دنيا برد و كاري كرد كه ديگر كسي فراموشش نكند. او حالا برگشته است. پس از چند سال كم و بيش. پس از چند سال اگر نه سكوت كه زمزمه. آمده و با بازي هاي زيبايش و با گل هاي زيبايش و با پاس هاي زيبايش دوباره دارد دل همه را مي برد.
در هفته هاي آغازين ليگ خيلي از عملكرد پاس ناراضي بودي؟
صحبت هاي من جنبه انتقادي نداشت. باشگاه پاس از نظر مهره و امكانات در سطح بالايي قرار دارد، اما خدا را شكر پس از هفته ها تازه جايگاه واقعي اش را پيدا كرده است.
تو در تيم پاس خيلي راحت بازي مي كني اما در تيم ملي...؟
بازيكناني مثل من دوست داريم هميشه در تيم ملي بازي كنيم، اما آنها ما را نمي خواستند، در پاس وضعيت فرق مي كند. تيم باشگاهي شرايط متفاوتي را مي طلبد.
ولي از زمان مربيگري آقاي مايلي كهن، به طور تقريبي در زمان تمام مربيان تيم ملي دست كم يك بار به تيم ملي دعوت شده اي؟
بله، ولي پير شده ام. حالا بايد از بازيكنان جواني استفاده كنيم كه سرمايه هاي فوتبال ما براي چند سال آينده باشند. من در نهايت بتوانم تا دو سه سال ديگر در خدمت تيم ملي باشم.
اما تصميم ناگهاني تو مصادف بود با خداحافظي پيرواني و باقري از تيم ملي كه كمي براي همه سؤال برانگيز بود؟
اين مسئله فقط يك اتفاق بود. ما بايد به جوان ها ميدان مي داديم.
بعضي ها مي گويند عزيزي چوب صراحت و رك بودنش را مي خورد. فكر مي كني مصاحبه هاي تندت چقدر در اتفاقاتي مثل خداحافظي زودرس از تيم ملي نقش دارد؟
هنوز هم فكر مي كنم رك گويي خوب است. حالا نظر بقيه را نمي دانم. ممكن است ضربه هم خورده باشم، ولي گفتن حقيقت حتي اگر به مذاق خيلي ها سازگار نباشد، بد نيست.
پس به بيان ساده تر، زير بار زور نمي روي؟
كاملاً درست است. ۱۰۰ درصد آدم هاي بله قربان گو كه هميشه چشم مي گويند، در ظاهر دچار مشكل نمي شوند؛ ولي اين سيستم به خيلي از تيم هاي ما ضربه زده و درست به همين دليل پس از مدت كوتاهي دچار افت مي شوند. فوتبال بازيكن فني مي خواهد، نه بله قربان گو.
البته در اين خصوص حق با توست، اما بايد پذيرفت كه هيچ وقت با مربيان كنار نيامده اي؟
براي من مربيان سه دسته اند؛ مربياني كه با بازيكنان رابطه رفاقتي دارند، مثل آقاي ميثاقيان كه هنوز هم با هم در ارتباط هستيم. دسته دوم، مربياني كه حكم پدر را برايم داشتند، مثل آقاي غياثي و البته دسته آخر كه كار عادي خودشان را انجام مي دهند.
با اين تفاسير مربياني كه در پيشرفت خداداد نقش داشته اند، چه كساني بودند؟
آقاي ميثاقيان و غياثي به عنوان مربيان پايه اي، آقاي حبيبي در تيم ملي جوانان و البته آقاي مايلي كهن در تيم ملي بزرگسالان.
اما وقتي شاگرد آقاي مايلي كهن در تيم ملي بودي، برعكس حالا فكر مي كردي؟
شكي در خوب بودن آقاي مايلي كهن نيست. كار و رفتارشان را هميشه تاييد كرده ام؛ البته در آن اندازه نيستم كه در اين خصوص صحبتي كنم. پس از مايلي كهن مربيان زيادي به تيم ملي آمدند تا ارزش كار ايشان مشخص شد. مهم ترين عامل، جسارتي بود كه در استفاده از بازيكنان جوان داشت.
بحثي هست كه مي گويند بازيكنان فعلي تيم ملي برخلاف گذشته از روي شكم سيري بازي مي كنند.
اينطور چيزها اصلاً ربطي به فوتبال ندارد؛ مثلاً اين كه فوتباليست ها زود به پول و شهرت مي رسند نمي تواند دليل قانع كننده اي باشد. شايد...
ادامه بده
001275.jpg
001284.jpg

[خداداد چند ثانيه سكوت مي كند. شايد خاطراتش را مرور مي كند. بعد ادامه مي دهد.] زماني كه ايويچ در تهران بود هيچ كس را در تصميم گيري هايش شريك نمي كرد و اين مسئله به مذاق آقايان خوش نمي آمد. پس از رفتن ايويچ، آدم هاي ضعيف تري به ايران آمدند و هيچ وقت در كادر فني يا مربيان، مربيان بزرگي به ايران نياورديم. براي همين، حالا براي از دست دادن ايويچ ناراحت هستيم؛ البته من منكر دانش ايشان نيستم، ولي فدراسيون مي تواند ريشه اي تر به اين مسئله نگاه كند و از مربيان تراز اول دنيا بهره ببرد.
نظرت درباره ليگ حرفه اي؟
من در ليگ هاي اروپا و آمريكا بوده ام. آنها واقعاً حرفه اي بودند، ولي در ايران دو سه سال است كه ما فقط اسم ليگمان را حرفه اي مي دانيم. هنوز هم تيم هاي بزرگي مثل استقلال و پرسپوليس زمين تمرين مناسب ندارند. چه برسد به استاديوم اختصاصي.
حاشيه چطور به وجود مي آيد؟
والا حاشيه را به وجود مي آورند. حاشيه جزو فوتبال مملكت ماست و نمي توان از آن فرار كرد. اگر صحبت كنيم، ما را وارد حاشيه مي كنند. نمي شود هم كه حرف نزنيم. ولي سعي مي كنم از مصاحبه هاي حضوري خودداري كنم. اين جوري اعصابم هم راحت تر است.
اما بعضي از بازيكن ها از طريق روزنامه ها آنقدر بزرگ مي شوند كه در تركيب اصلي تيمشان و يا تيم ملي ثابت مي شوند.
اين هم يك راهش است، ولي نمي تواند دوام زيادي داشته باشد.
آيا مسايل حاشيه اي در زندگي خانوادگي ات تاثير داشته است؟
نه، اصلاً.
برگرديم به دوران كودكي خداداد و اين كه آينده خودت را چطور مجسم مي كردي و امروز چقدر بين تو و آنچه در كودكي فكر مي كردي تفاوت است؟
فوتبال را از زمين هاي خاكي اطراف كوه هاي رضاييه مشهد شروع كردم. شايد سيزده، چهارده سال داشتم. آن موقع در فوتبال پولي نبود و خانواده ام هم دوست داشت برگردم سر درس؛ ولي من واقعاً عاشق فوتبال بودم.
روزي كه اولين بازي رسمي ات را انجام دادي، به خاطر مي آوري؟
اولين بازي ام را يادم نمي آيد، ولي تا آن جا كه به خاطر دارم هميشه فوروارد بودم و اين كه آقاي ميثاقيان من را وارد دنياي فوتبال كرد.
به فكر به دست آوردن ركورد هستي؟
نه، من هيچ وقت آدم زياده خواهي نبودم، حتي به اندازه موقعيت هايي كه در حال حاضر دارم؛ البته خوب است كه آدم آرزو داشته باشد، ولي من هميشه از همان ابتدا هم فوتبال را به خاطر خودش دوست داشتم و حتي به فكر پوشيدن لباس تيم ملي هم نبودم.
حتي وقتي لقب مارادوناي آسيا را گرفتي؟
من مارادونا را از بچگي دوست داشتم، ولي اين قضيه هيچ وقت ارضايم نكرد، چون به نظر من هر كسي تكنيك خاص خودش را دارد.
الگوي داخلي هم داشتي؟
الگوي ورزشي من ناصر محمدخاني بود.
بهترين دوست فوتباليست؟
دوست هاي ورزشي من هادي كافي، محسن گروسي و اسماعيل حلالي هستند.
چه زمان از فوتبال خداحافظي مي كني؟
درباره تيم ملي كه حتي انتظار ندارم فدراسيون برايم بازي خداحافظي بگذارد. مي خواهم در تيم پاس از فوتبال خداحافظي كنم. ديگر آخرهاي فوتبالم است. آدم بايد با عزت و افتخار بيرون برود براي همين هم بايد يواش يواش خداحافظي كنم چون به فوتبال به عنوان يك حرفه نگاه كردم.
بهترين بازيكن ايران از نگاه عزيزي؟
نمي توانم بگويم. هركس را بگويم بقيه ناراحت مي شوند، پرسش هاي سختي مي كنيد؛ اما نمي توان موفقيت فوتباليست هاي ايراني را در ليگ هاي معتبر اروپايي ناديده گرفت.
موافقي حالا سؤال هاي خارج از فوتبال بپرسم؟
بله. حتماً.
شيرين ترين لحظه زندگي خداداد؟
براي هر پدر و مادري تولد فرزندشان بهترين لحظه زندگي است. من هميشه بهترين لحظات را كنار فاطمه (دخترم) دارم و تلاش مي كنم بهترين شرايط را برايش مهيا كنم.
حتي اگر روزي فاطمه بخواهد مثل پدرش يك فوتباليست شود؟
من آدم ديكتاتوري نيستم. فاطمه هر مسيري را انتخاب كند كمكش مي كنم.
اوقات فراغت را چطور مي گذراني؟
با فاطمه؛ مثل تابستان گذشته كه به بيشتر شهرهاي ايران سفر كرديم و اوقات خوشي را گذرانديم.
شنيديم خداداد ارادت خاصي به امام رضا(ع) دارد؟ معمولاً از امام رضا(ع) چه مي خواهي؟
بيشتر براي مادرم نذر مي كنم و خيرات مي دهم.
فوتبال را كنار بگذاري چه كاري را پيش مي گيري؟
به طور حتم مربي نمي شوم. سعي مي كنم به زندگي خانوادگي ام برسم و بيشتر وقتم را به فاطمه اختصاص مي دهم.
001281.jpg

چرا خداداد دوست دارد بيشتر پاس بدهد تا گل بزند؟
چون در اين كار لذت بيشتري وجود دارد.
چرا خداداد به استقلال و پرسپوليس نمي رود؟
دوست ندارم در اين تيم ها بازي كنم. بحث مالي هم مطرح نيست. اطراف استقلال و پرسپوليس حاشيه زياد است. من را همين طوري مي برند تو حاشيه، چه رسد به اين كه در اين تيم ها بازي كنم.
چطور شد كه به پاس برگشتي؟
تصميم داشتم با توجه به اين كه هنوز يك سال از قراردادم با پاس مانده، در اين تيم بمانم. از طرفي چون باشگاه پاس تا به حال به من خيلي لطف داشته، بايد در پاس بمانم و تمام فكرم را بگذارم براي قهرماني پاس.

نظرات
بهترين دوران بازي ام
علي دايي، تصميم عزيزي را براي خداحافظي از تيم ملي سليقه شخصي مي داند. خداداد بازيكن بزرگي است كه خدمات شايسته اي به فوتبال ايران كرده؛ در طول سال هايي كه در تيم ملي بودم، بهترين زمان بازي ام كنار خداداد بود و هنوز هم خاطرات خوشي از آن دوران به ياد مي آورم.

خداداد به تيم ملي برمي گردد
خداداد نيازي به تعريف و تمجيد ندارد؛ بازيكن گل ساز و گلزن تكنيكي كه تنها مشكلش اين است كه سر نمي زند.
خداداد براي هر كس مي تواند يك دوست ايده آل باشد؛ چون خيلي رو راست است و هيچ چيز را در دلش نگه نمي دارد و تمام نظراتش را رك مي گويد. براي همين، هيچ كس باور نمي كند او زير حرفش بزند. فكر مي كنم حاشيه هاي تيم ملي باعث شده او حالا بگويد براي بازي در تيم ملي پير شده. من مطمئنم اگر احترام لازم را به امثال خداداد بگذارند، با كمال ميل به تيم ملي باز مي گردد. شايد بهتر باشد در فضايي دوستانه و به نشانه تقدير از زحمات چنين بازيكناني دست كم يك بازي خداحافظي انجام بدهند.

از بازيكنان ۲۰ ساله بهتر مي دود
اما صحبت هاي اكبر ميثاقيان كه خداداد او را بارها موثرترين مربي اش عنوان كرده است، در جاي خود شنيدني است.من سال ۶۷ عزيزي را در زمين هاي وحيد شهرداري ديدم. در آن زمان بازيكن ابومسلم بودم و به عنوان مربي تيم آزادي مشهد هم مشغول به كار بودم. آن موقع خداداد در تركيب تيم آزاد جوانان در مسابقه هاي ليگ شركت كرد و پس از آن هم در تيم ابومسلم همبازي شديم تا اين كه به عنوان مربي اين تيم، مشغول به كار شدم. ازهمان اول هم خداداد يك جوان با صداقت، صريح و راستگو بود و به نظر من، صراحت او از خصلت هاي بسيار پسنديده اي است كه دارد. ما هنوز با هم ارتباط داريم؛ از نظر من اين بازيكن تماماً روحيه است. در سن ۳۲ سالگي هنوز از يك بازيكن ۲۰ ساله بيشتر دوندگي دارد. ميثاقيان در پايان حرف هايش مي گويد: مصاحبه خداداد كي چاپ مي شود؟ دوست داشتم پيش از بازي شموشك و استقلال اهواز آن را بخوانم. من واقعاً خداداد را دوست دارم و فكر مي كنم او عزيزترين چهره در ميان فوتباليست هاي ايراني است.

هر كاري بخواهد، با توپ انجام مي دهد
اما بشنويم صحبت هاي نيكبخت را كه حالا لباس شماره ۱۱ تيم ملي را بر تن دارد؛ پيراهني كه در سال هاي نه چندان دور برتن خداداد بود: به نظر من خداداد هنوز هم آچارفرانسه است. او اگر اراده كند، دوباره بهترين بازيكن آسيا مي شود. من تصور مي كنم او فوتبالزده شده؛ با اين حال هر وقت اراده كند، از خط دفاعي تيم ها مي گذرد. به جرات مي توانم بگويم، خداداد تنها بازيكني است كه در زمين با توپ هركاري كه دلش بخواهد، مي تواند انجام دهد.

يادداشت
تصويري كه به ابديت پيوست
سيامك رحماني
در تمام دنيا، از همه خاطره ها و روزها، فقط تصوير آوازه خواناني كه روي ديوار برلين نشسته اند و اتحاد دوباره را دست مي زنند، مي ماند. فقط هواپيمايي كه به برج هاي دوقلوي مركز تجارت جهاني خورد و دنيا را تكان داد، مي ماند. سال ها آمده اند و رفته اند و دنيا پر از لحظات ناب و سرنوشت ساز بوده است و در اين ميان تك صحنه ها، تك چهره هايي بوده اند كه براي هميشه در خاطر آدميان ثبت شده اند. تصوير ويت كنگي كه افسر ويتنام جنوبي به مغزش شليك مي كند و او بر زمين مي افتد. تصوير دختر چك كه از مقابل روس هاي تسخيرگر پراگ مي گذرد و با نرمي رفتارش ابهت نگاه سنگي متجاوزان را تحقير مي كند، تصوير دختراني كه در ليسبون در لوله تفنگ نظاميان ميخك هاي سفيد به نشانه صلح و آرامش مي گذارند، اگرچه اولين تصاوير ساخته شده براي پرده نقره اي هم هستند. صحنه نمايش ورود قطار به ايستگاه، صحنه پرواز برادران رايت با هواپيما. اما جلوتر كه بياييم صحنه هايي هستند كه حك شده اند و ذهن آدميان تاريخ و حماسه را پيوند زده اند. فراتر از مناسبت هاي رسمي و برتر از خواست تاريخ نويسان.
روز صعود تيم ملي ايران به جام جهاني ۹۸ هم يكي از اين روزهاست. آن وقت چه كسي مي تواند صحنه دويدن دايي و عابدزاده دور چمن كريكت گراند ملبورن را با آن پرچم هاي سه رنگ كه در باد مي رقصيدند فراموش كند. چه كسي فريادهاي جواد خياباني را فراموش مي كند. چهره گريان حميد استيلي را در پايان بازي و دايي كه داور مجار را مي بوسيد! و آن وقت در اين ميان صحنه فرار خداداد عزيزي از ميان زمين و گشودن دروازه استراليا، صحنه اي كه دروازه بان مغموم استراليايي با آن چهره زيبا و كودكانه اش بر زمين نشسته و با حسرت نگاه مي كند، كجا مي تواند از يادها برود. صحنه اي كه بي شك ملتي را از جا جهانده و اشك شوق را به چشم ها آورده است. گلي كه تپش قلب همه ما را سريع تر كرد و ما را به مهماني لحظاتي برد كه هيچ انتظارش را نداشتيم. آنها مي مانند. آن تصويرها و آن خاطره ها و همه آن كساني كه لحظه هاي تراش خورده زندگي را تكان داده اند. به ويژه آنان كه توانسته اند لحظه  عمر آدمي را از شادي و شور و شعف بياكنند. آرژانتيني ها بي شك براي ديه گو مارادوناي افسانه اي تقدسي قائلند كه حتي بوليوار هيچ گاه تصورش را هم نمي توانسته اند داشته باشند. ملت ها هر كدام چهره اي دوست داشتني خود را دارند درست يا غلط، ارزشمند يا پيچيده در لعابي از اغراق و خيال.
براي ما هم مهم نيست كه ديگر خداداد پس از آن گل هيچ گل سرنوشت سازي نزده باشد. مهم نيست پيش از آن چه كرده باشد. او در يك لحظه تاريخي، خود را به ثبت رسانده است. كاري كه تنها از آدم هاي خاص برمي آيد. كاري كه مي گويند دل پيرو تا امروز براي ايتاليا نكرده است تا همچنان در ميان راه بماند. كاري كه عزيزي يك بار براي هميشه خودش را جاودانه كرد. حادثه اي كه همه انتظار تكرارش را مي كشند. انتظار يك خداداد ديگر، يك آرش ديگر، كه حتي اگر بيايند ديگر آن يادها و آن تصويرهاي قديمي جاودانه شده اند. او كار خودش را كرد.

خبر
استعفا به دليل مرگ فهر
رئيس  باشگاه  بنفيكاي  پرتغال  از احتمال  استعفاي  خود خبر داد. به  گزارش  شبكه  تلويزيوني  سي ان  ان ، لوئيز فيليپو ويه  ريا گفت:  مرگ  ناگهاني  ميكلوس  فهر بازيكن  جوان  اين  تيم  در بازي  مقابل  تيم  ويتوريا گيمارش  باعث  شده  است  كه  او درباره  آينده  خود در اين  باشگاه  تجديد نظر كند. رئيس  باشگاه  بنفيكا به  طور ضمني  گفت : ممكن  است  از سمت  خود استعفا كند. جزييات  اين  خبر اعلام  نشده  است .

تشييع جنازه ميكلوس فهر
مراسم  تشييع  جنازه  ميكلوس  فهر مهاجم  ۲۴ ساله  و مجارستاني  باشگاه  فوتبال  بنفيكاي  پرتغال  ديروز در زادگاهش  در مجارستان  برگزار شد. به  گزارش  شبكه  تلويزيوني  سي  ان  ان ، در مراسم  تشييع  جنازه  اين  مهاجم  جوان  بازيكنان  تيم  فوتبال  بنفيكاي  پرتغال  هم  حضور داشتند. در اين  مراسم  هزاران  نفر شركت  كردند همچنين  مقامات  ارشد ورزشي  پرتغال  و مجارستان  نيز در مراسم  حضور داشتند. لوتارماتيوس  مربي  جديد تيم  ملي  مجارستان  هم  در اين  مراسم  شركت  داشت .

انصراف تراكتور از جام حذفي
تيم تراكتور سازي تبريز از ادامه رقابت هاي فوتبال جام حذفي كشور انصراف داد. مدير عامل باشگاه فرهنگي ـ  ورزشي تراكتورسازي تبريز فشردگي رقابت هاي دسته يك آزادگان، مصدوميت برخي بازيكنان، سنگيني رقابت هاي جام حذفي و احتمال مصدوم شدن بازيكنان در اين مسابقات را از دلايل انصراف تيم فوتبال تراكتورسازي از مسابقات جام حذفي فوتبال اعلام كرد.
عبدا...  زاده از حضور سه بازيكن جديد در تمرينات اين تيم خبر داد و افزود: يك بازيكن از كشور نيجريه به نام گوناتو، راميز حسين اف از جمهوري آذربايجان و صمد رسولي بازيكن تيم سايپا از ديروز براي تقويت خط حمله در تمرينات اين تيم شركت مي كنند.

آموزش سنگنوردي بانوان
چهارمين دوره كلاس آموزش داوري سنگنوردي داخل سالن بانوان كشور از چهارشنبه در مجموعه ورزشي شهداي پنجم مرداد اراك آغاز شد.
بانوان سنگنورد حاضر در اين دوره، آموزش هاي لازم را در زمينه هاي قوانين بين المللي داوري سنگنوردي، شيوه صعودهاي دشوار، سرعتي و بولدينگ را به مدت پنج روز زير نظر دو نفر از مدرسان كوهنوردي و سنگنوردي كشور فرا مي گيرند.

بازگشت دوباره
نانسي لوپز قهرمان گلف آمريكا كه به مدت دو سال ـ به دليل آسيب ديدگي شديد ـ از عالم ورزش فاصله گرفته بود، مجدداً به دنيايي بازگشت كه همچنان او را كم داشت. جان لان مربي گلف ملي آمريكا گفت: «به اين فكر مي كردم كه چه چيز تيم ما را شگفت انگيز مي كند، كدام بازيكن؟! و تنها نام نانسي لوپز بود كه به ذهنم آمد.» وي در سال ۱۹۹۰ در اولين رقابت ملي شركت كرد. حالا او ۴۸ پيروزي رسمي در كارنامه خود جاي داده است. همچنين نام او در ليست شركت كنندگان در سري مسابقات ملي ۲۰۰۵ گلف آمريكا ثبت شده است. يكي از نشريات آمريكايي نيز در رابطه با وي نوشت: «گلف آمريكا همچنان محتاج نانسي است.»

بوكس با كينگ
سري مسابقات بوكس برگزار شده در لندن كه با نام لنوكس لوئيس دنبال مي شد، سبب مطرح شدن دوباره دان كينگ شد. كينگ قهرمان كره اي كه با قبول قرارداد بيست ميليون دلاري در باشگاه L.O لندن مانده بود، تصميم گرفت به پيشنهادهاي بعد از اين پيروزي با جديت بيشتري فكر كند. كينگ بعد از به پايان رسيدن پيروزي اش در اين سري از مسابقات گفت: «حريف روسي من حريف قدري بود كه هميشه از رقابت با او مي ترسيدم. تنها شانسي كه من در مقابل او به دست آوردم غفلت يك لحظه اي او بود. شايد به كمتر از يك ثانيه مي رسيد. نگاه او به نقطه اي رفت كه من از جهت مخالفش استفاده كردم.»

آسمان در اوج
«مي دانستم وقت زيادي نداريم. توپي را در هوا گرفتم. نگاهي به بن كارن انداختم. او فهميد كه مي خواهم از چه روشي استفاده كنم.» اينها جملات مايكل كارن بازيكن قدر آلماني است كه بعد از پيروزي مقابل تيم بسكتبال اسپانيا به شبكه هاي خبري تحويل داد. مسابقات AP تگزاس همچنان با شركت اغلب كشورهاي اروپايي در رشته بسكتبال دنبال مي شود. اين سري از بازي ها در مرحله نيمه نهايي است و مسابقات باقي مانده ما بين كشورهاي آلمان، فرانسه، آفريقاي جنوبي و آمريكا دنبال مي شود. تا اواخر هفته گذشته كشور آلمان همچنان درصدد امتيازات قرار داشت و اميد زيادي به قهرماني اين كشور وجود دارد.

شادي در كره و ژاپن
كره و ژاپن همچنان غرق در شادي جام جهاني برگزار شده اند. ارقام توريست هايي كه سالانه براي سفر به اين دو كشور ثبت نام مي كنند به بيش از هفتصد و نود هزار نفر افزايش يافته است. فوتباليست هاي كره اي همچنان پيراهن توريست ها را امضا مي كنند و همچنان بازار فروش اجناس سنتي اين دو كشور پر فروش ترين بازارهاست.

ورزش
ادبيات
ايران
تكنيك
دهكده جهاني
رسانه
علم
هنر
|  ادبيات  |  ايران  |  تكنيك  |  دهكده جهاني  |  رسانه  |  علم  |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |