شقايق آسيايي
مي گفتند تمام شده. نفتش تمام شده. مي گفتند ديگر نمي تواند آتش بسوزاند. باروتش تمام شده. به آخر خط رسيده. سنش رفته بالا. پير و خسته شده. مي گفتند ديگر كارش تمام است. ديگر برنمي گردد. بايد با خاطره هايش خوش بود. هرچه بود همان بود. گذشت. تمام شد. رفت. اما تمام نشده بود. به آخر خط نرسيده بود. برنگشت. اصلاً جايي نرفته بود كه برگردد. همين جا بود حتي اگر چشم ها از ديدنش غفلت مي كرد. حتي اگر دست كمش مي گرفتند. فراموشش مي كردند، او دوباره شروع كرد و دوباره چنان آتشي به پا كرد كه همه انگشت به دهان ماندند.
نابغه، هنرمند، مستعد يا باهوش؟ او كداميك از اينهاست؟
كارلو آنچلوتي سرمربي مشهور ميلاني ها در فصل قبل جام ملت هاي اروپا و پس از شكست دادن آژاكس آمستردام با انتقاد كرايف بزرگ مواجه شد. افسانه فوتبال هلند فوتبال ايتاليايي ها را به چيزي نمي گرفت و آنها را متهم به ضدفوتبال مي كرد. «آنها نمي توانند يك فوتبال درست و حسابي به تماشا بگذارند.»
اما پاسخ آنچلوتي اين بود كه: «اگر آقاي كرايف مي خواهند يك نمايش خوب ببينند، بهتر است بروند سينما.» اما خداداد عزيزي مي گويد نه. او مي گويد مي شود فوتبال بازي كرد و زيبا بود. مي شود هم گل زد، هم برد و هم تماشايي بود. خداداد عزيزي اين است و فوتبالش اين طوري است. تكنيك ناب و تماشايي. يكي از همان اعجوبه هايي كه هر چند سال يك بار ظهور مي كنند.
حركاتي به زيبايي و نرمي موسيقي براي اين كه چشم هاي شما از لذت و هيجان پر شود. سرريز شود. او را نمي شود گرفت. ماهي لغزنده زمين هاي سرسبز. جثه كوچكي كه روزي مي گفتند جايي در ميان بزرگ ها نخواهد داشت. سهمي از آن پيراهن هاي سفيد دوست داشتني نخواهد داشت. مي گفتند به درد ميدان هاي بزرگ نمي خورد. به درد تيم ملي نمي خورد.
اما خورد. از همان تيم المپيك كه بود اما خودش و هم تيمي هايش آرزوي رفتن به المپيك را به دلمان گذاشتند، تا بعدها در پرسپوليس در آن بازي هاي باشگاهي آسيايي كه با استانكو به جايي نرسيديم و سرانجام با تيم ملي كه خداداد براي هميشه خداداد شد، خودش را هميشگي كرد. ما را با خودش به اوج تماشايي فوتبال دنيا برد و كاري كرد كه ديگر كسي فراموشش نكند. او حالا برگشته است. پس از چند سال كم و بيش. پس از چند سال اگر نه سكوت كه زمزمه. آمده و با بازي هاي زيبايش و با گل هاي زيبايش و با پاس هاي زيبايش دوباره دارد دل همه را مي برد.
در هفته هاي آغازين ليگ خيلي از عملكرد پاس ناراضي بودي؟
صحبت هاي من جنبه انتقادي نداشت. باشگاه پاس از نظر مهره و امكانات در سطح بالايي قرار دارد، اما خدا را شكر پس از هفته ها تازه جايگاه واقعي اش را پيدا كرده است.
تو در تيم پاس خيلي راحت بازي مي كني اما در تيم ملي...؟
بازيكناني مثل من دوست داريم هميشه در تيم ملي بازي كنيم، اما آنها ما را نمي خواستند، در پاس وضعيت فرق مي كند. تيم باشگاهي شرايط متفاوتي را مي طلبد.
ولي از زمان مربيگري آقاي مايلي كهن، به طور تقريبي در زمان تمام مربيان تيم ملي دست كم يك بار به تيم ملي دعوت شده اي؟
بله، ولي پير شده ام. حالا بايد از بازيكنان جواني استفاده كنيم كه سرمايه هاي فوتبال ما براي چند سال آينده باشند. من در نهايت بتوانم تا دو سه سال ديگر در خدمت تيم ملي باشم.
اما تصميم ناگهاني تو مصادف بود با خداحافظي پيرواني و باقري از تيم ملي كه كمي براي همه سؤال برانگيز بود؟
اين مسئله فقط يك اتفاق بود. ما بايد به جوان ها ميدان مي داديم.
بعضي ها مي گويند عزيزي چوب صراحت و رك بودنش را مي خورد. فكر مي كني مصاحبه هاي تندت چقدر در اتفاقاتي مثل خداحافظي زودرس از تيم ملي نقش دارد؟
هنوز هم فكر مي كنم رك گويي خوب است. حالا نظر بقيه را نمي دانم. ممكن است ضربه هم خورده باشم، ولي گفتن حقيقت حتي اگر به مذاق خيلي ها سازگار نباشد، بد نيست.
پس به بيان ساده تر، زير بار زور نمي روي؟
كاملاً درست است. ۱۰۰ درصد آدم هاي بله قربان گو كه هميشه چشم مي گويند، در ظاهر دچار مشكل نمي شوند؛ ولي اين سيستم به خيلي از تيم هاي ما ضربه زده و درست به همين دليل پس از مدت كوتاهي دچار افت مي شوند. فوتبال بازيكن فني مي خواهد، نه بله قربان گو.
البته در اين خصوص حق با توست، اما بايد پذيرفت كه هيچ وقت با مربيان كنار نيامده اي؟
براي من مربيان سه دسته اند؛ مربياني كه با بازيكنان رابطه رفاقتي دارند، مثل آقاي ميثاقيان كه هنوز هم با هم در ارتباط هستيم. دسته دوم، مربياني كه حكم پدر را برايم داشتند، مثل آقاي غياثي و البته دسته آخر كه كار عادي خودشان را انجام مي دهند.
با اين تفاسير مربياني كه در پيشرفت خداداد نقش داشته اند، چه كساني بودند؟
آقاي ميثاقيان و غياثي به عنوان مربيان پايه اي، آقاي حبيبي در تيم ملي جوانان و البته آقاي مايلي كهن در تيم ملي بزرگسالان.
اما وقتي شاگرد آقاي مايلي كهن در تيم ملي بودي، برعكس حالا فكر مي كردي؟
شكي در خوب بودن آقاي مايلي كهن نيست. كار و رفتارشان را هميشه تاييد كرده ام؛ البته در آن اندازه نيستم كه در اين خصوص صحبتي كنم. پس از مايلي كهن مربيان زيادي به تيم ملي آمدند تا ارزش كار ايشان مشخص شد. مهم ترين عامل، جسارتي بود كه در استفاده از بازيكنان جوان داشت.
بحثي هست كه مي گويند بازيكنان فعلي تيم ملي برخلاف گذشته از روي شكم سيري بازي مي كنند.
اينطور چيزها اصلاً ربطي به فوتبال ندارد؛ مثلاً اين كه فوتباليست ها زود به پول و شهرت مي رسند نمي تواند دليل قانع كننده اي باشد. شايد...
ادامه بده
[خداداد چند ثانيه سكوت مي كند. شايد خاطراتش را مرور مي كند. بعد ادامه مي دهد.] زماني كه ايويچ در تهران بود هيچ كس را در تصميم گيري هايش شريك نمي كرد و اين مسئله به مذاق آقايان خوش نمي آمد. پس از رفتن ايويچ، آدم هاي ضعيف تري به ايران آمدند و هيچ وقت در كادر فني يا مربيان، مربيان بزرگي به ايران نياورديم. براي همين، حالا براي از دست دادن ايويچ ناراحت هستيم؛ البته من منكر دانش ايشان نيستم، ولي فدراسيون مي تواند ريشه اي تر به اين مسئله نگاه كند و از مربيان تراز اول دنيا بهره ببرد.
نظرت درباره ليگ حرفه اي؟
من در ليگ هاي اروپا و آمريكا بوده ام. آنها واقعاً حرفه اي بودند، ولي در ايران دو سه سال است كه ما فقط اسم ليگمان را حرفه اي مي دانيم. هنوز هم تيم هاي بزرگي مثل استقلال و پرسپوليس زمين تمرين مناسب ندارند. چه برسد به استاديوم اختصاصي.
حاشيه چطور به وجود مي آيد؟
والا حاشيه را به وجود مي آورند. حاشيه جزو فوتبال مملكت ماست و نمي توان از آن فرار كرد. اگر صحبت كنيم، ما را وارد حاشيه مي كنند. نمي شود هم كه حرف نزنيم. ولي سعي مي كنم از مصاحبه هاي حضوري خودداري كنم. اين جوري اعصابم هم راحت تر است.
اما بعضي از بازيكن ها از طريق روزنامه ها آنقدر بزرگ مي شوند كه در تركيب اصلي تيمشان و يا تيم ملي ثابت مي شوند.
اين هم يك راهش است، ولي نمي تواند دوام زيادي داشته باشد.
آيا مسايل حاشيه اي در زندگي خانوادگي ات تاثير داشته است؟
نه، اصلاً.
برگرديم به دوران كودكي خداداد و اين كه آينده خودت را چطور مجسم مي كردي و امروز چقدر بين تو و آنچه در كودكي فكر مي كردي تفاوت است؟
فوتبال را از زمين هاي خاكي اطراف كوه هاي رضاييه مشهد شروع كردم. شايد سيزده، چهارده سال داشتم. آن موقع در فوتبال پولي نبود و خانواده ام هم دوست داشت برگردم سر درس؛ ولي من واقعاً عاشق فوتبال بودم.
روزي كه اولين بازي رسمي ات را انجام دادي، به خاطر مي آوري؟
اولين بازي ام را يادم نمي آيد، ولي تا آن جا كه به خاطر دارم هميشه فوروارد بودم و اين كه آقاي ميثاقيان من را وارد دنياي فوتبال كرد.
به فكر به دست آوردن ركورد هستي؟
نه، من هيچ وقت آدم زياده خواهي نبودم، حتي به اندازه موقعيت هايي كه در حال حاضر دارم؛ البته خوب است كه آدم آرزو داشته باشد، ولي من هميشه از همان ابتدا هم فوتبال را به خاطر خودش دوست داشتم و حتي به فكر پوشيدن لباس تيم ملي هم نبودم.
حتي وقتي لقب مارادوناي آسيا را گرفتي؟
من مارادونا را از بچگي دوست داشتم، ولي اين قضيه هيچ وقت ارضايم نكرد، چون به نظر من هر كسي تكنيك خاص خودش را دارد.
الگوي داخلي هم داشتي؟
الگوي ورزشي من ناصر محمدخاني بود.
بهترين دوست فوتباليست؟
دوست هاي ورزشي من هادي كافي، محسن گروسي و اسماعيل حلالي هستند.
چه زمان از فوتبال خداحافظي مي كني؟
درباره تيم ملي كه حتي انتظار ندارم فدراسيون برايم بازي خداحافظي بگذارد. مي خواهم در تيم پاس از فوتبال خداحافظي كنم. ديگر آخرهاي فوتبالم است. آدم بايد با عزت و افتخار بيرون برود براي همين هم بايد يواش يواش خداحافظي كنم چون به فوتبال به عنوان يك حرفه نگاه كردم.
بهترين بازيكن ايران از نگاه عزيزي؟
نمي توانم بگويم. هركس را بگويم بقيه ناراحت مي شوند، پرسش هاي سختي مي كنيد؛ اما نمي توان موفقيت فوتباليست هاي ايراني را در ليگ هاي معتبر اروپايي ناديده گرفت.
موافقي حالا سؤال هاي خارج از فوتبال بپرسم؟
بله. حتماً.
شيرين ترين لحظه زندگي خداداد؟
براي هر پدر و مادري تولد فرزندشان بهترين لحظه زندگي است. من هميشه بهترين لحظات را كنار فاطمه (دخترم) دارم و تلاش مي كنم بهترين شرايط را برايش مهيا كنم.
حتي اگر روزي فاطمه بخواهد مثل پدرش يك فوتباليست شود؟
من آدم ديكتاتوري نيستم. فاطمه هر مسيري را انتخاب كند كمكش مي كنم.
اوقات فراغت را چطور مي گذراني؟
با فاطمه؛ مثل تابستان گذشته كه به بيشتر شهرهاي ايران سفر كرديم و اوقات خوشي را گذرانديم.
شنيديم خداداد ارادت خاصي به امام رضا(ع) دارد؟ معمولاً از امام رضا(ع) چه مي خواهي؟
بيشتر براي مادرم نذر مي كنم و خيرات مي دهم.
فوتبال را كنار بگذاري چه كاري را پيش مي گيري؟
به طور حتم مربي نمي شوم. سعي مي كنم به زندگي خانوادگي ام برسم و بيشتر وقتم را به فاطمه اختصاص مي دهم.
چرا خداداد دوست دارد بيشتر پاس بدهد تا گل بزند؟
چون در اين كار لذت بيشتري وجود دارد.
چرا خداداد به استقلال و پرسپوليس نمي رود؟
دوست ندارم در اين تيم ها بازي كنم. بحث مالي هم مطرح نيست. اطراف استقلال و پرسپوليس حاشيه زياد است. من را همين طوري مي برند تو حاشيه، چه رسد به اين كه در اين تيم ها بازي كنم.
چطور شد كه به پاس برگشتي؟
تصميم داشتم با توجه به اين كه هنوز يك سال از قراردادم با پاس مانده، در اين تيم بمانم. از طرفي چون باشگاه پاس تا به حال به من خيلي لطف داشته، بايد در پاس بمانم و تمام فكرم را بگذارم براي قهرماني پاس.