يكشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۸۲ - شماره ۳۳۰۰
سهراب،چون روان شناس سلامت
002022.jpg
ابراهيم اصلاني - روان شناس
اشاره: اولين مجموعه اشعار سهراب سپهري با عنوان «مرگ رنگ» در سال ۱۳۳۰ انتشار يافت. او در سال ۱۳۳۲ با احراز رتبه اول، از دانشكده هنرهاي زيبا، ليسانس نقاشي گرفت. سهراب طي ساليان متعدد، در نمايشگاههاي نقاشي داخل و خارج از كشور شركت كرده و موفق به اخذ جوايزي شد. در كنار نقاشي، مجموعه شعرهاي سهراب هم انتشار مي يافت. در سال ۱۳۵۶ «هشت كتاب» شامل مجموعه اشعار نشر يافته به اضافه «ما هيچ، ما نگاه» توسط كتابخانه طهوري چاپ و در سال ۱۳۵۸ چاپ جديدي از اين كتاب به بازار آمد. «هشت كتاب» تاكنون بيش از ۲۰ بار و در شمارگان فراوان، انتشار يافته است. سهراب سپهري، در اول ارديبهشت ماه ۱۳۵۹ به دليل ابتلا به سرطان خون در بيمارستان پارس تهران، ديده از جهان فرو بست و در صحن امامزاده سلطان علي قريه مشهد اردهال كاشان به خاك سپرده شد.(۱)
علي رغم فعاليت هايي كه براي شناساندن شخصيت و آثار سهراب سپهري صورت گرفته، هنوز هم ناشناخته ها و ناگفته هاي فراواني در باره او وجود دارد. قصد آن بود كه تحت عنوان «سهراب، روان شناس سلامت» مطلبي مفصل و در حد يك كتاب و با بهره گيري از تمامي مجموعه اشعار هشت كتاب، تنظيم و تأليف شود. چنين امكاني فعلاً به وجود نيامد. مقاله حاضر بيشتر براساس تحليل روان شناختي شعر «صداي پاي آب»، شكل گرفته است. اميد كه مجالي باشد تا به اين موضوع به شكل كامل تر و مناسب تري پرداخته شود.
در بين شعراي نامي و شناخته شده نزد مردم ايران از حافظ و سعدي و مولوي گرفته تا اعتصامي و نيما و شهريار، كمتر شاعري را مي توان يافت كه مثل سپهري تا اين حد خوشبينانه و اميدوارانه سخن گفته باشد. بيشتر شعرا اگر چه از اميد و خوشبختي نيز سخني گفته اند، اما اشعار آنان آكنده از مفاهيمي چون درد و رنج و غصه است. به قول حافظ:
جام مي و خون دل هر يك به كسي دادند
در دايره قسمت اوضاع چنين باشد...،(۲)
اين موضوع، حتي در اشعار اوليه سهراب ديده مي شود. در اين اشعار، از مرگ، دلسردي، غروب، خاموشي و افسردگي زياد سخن گفته شده است. به تدريج در سال هاي بعد، گرايش فكري و رواني سهراب تغيير مي يابد. در مجموعه «آوار آفتاب» سهراب شعري دارد كه نام آن را به صورت «...» مشخص كرده است. در اين شعر مي گويد:
آلايش روانم رفته بود، جهان ديگر شده بود... (ص۱۹۸ )
و در شعر نيايش، اين تغيير مثبت، بيشتر به چشم مي آيد:
ما بي تاب و نيايش بي رنگ
از مهرت لبخندي كن بنشان بر لب ما...
ما هسته پنهان تماشاييم
زتجلي ابري كن، بفرست، كه ببارد بر سر ما
باشد كه به شوري بشكافيم، باشد كه بباليم و به خورشيد تو پيونديم. (ص ۲۵۹ )
اما اوج تغيير نگرش سهراب به زندگي و هستي، در مجموعه «صداي پاي آب» متجلي مي شود، تغييري بسيار مثبت، انسان گرايانه و در جهت روان شناسي سلامت.
روان شناسي سلامت چيست؟
اگر چه روان شناسي سلامت و به طور كلي بحث زندگي سالم و شاداب، سابقه اي طولاني دارد ولي به طور عمده، موجي بود كه توسط نظريه پردازان روان شناسي انسان گرا به راه افتاد. طبق اين نظريه ها، نيروي انگيزشي اصلي هر فرد، گرايش به سوي رشد و خودشكوفايي است. در همه ما، اين نياز اساسي وجود دارد كه توانايي بالقوه خود را تا بالاترين حد ممكن شكوفا سازيم و به پيشرفتي فراتر از سطح كنوني خود دست يابيم. تمايل طبيعي ما حركت در مسير تحقق توانايي بالقوه خودمان است، هر چند كه ممكن است در اين راه با برخي موانع محيطي و اجتماعي روبه رو شويم.(۳) بيشتر تلاش روان شناسان سلامت معطوف به تعيين ملاك هاي خود شكوفايي و معرفي انسان سالم شده است. در اين مسير، بايد به دو گروه اشاره شود. اول روان شناسان نظريه پردازي مانند مزلو و راجرز واليس، كه علي رغم نقدهايي كه به روش آنان وارده شده، به هر حال يافته هاي آنان جنبه هاي علمي دارد. دوم افرادي مانند رابينز، كريشنا مورتي، بوسكاليا كه صاحب نظر هستند ولي نظريه پرداز نيستند. به هر حال، هر كدام از افراد و گروه مورد اشاره، ملاك هايي را براي سالم زيستن پيشنهاد داده اند كه در اكثر موارد بسيار به هم نزديك است. لازم به ذكر است كه افراد سالم، از لحاظ درجه و نوع سلامت با يكديگر تفاوت هايي دارند. اين تفاوت با پايبندي افراد به تعداد ملاك ها و شدت پايبندي به هر ملاك، ارتباط دارد. در مجموع، ملاك هايي از قبيل آنچه در پي مي آيد مورد توافق همگاني قرار دارند: درك بهتر از واقعيت، پذيرش خود و ديگران، خودانگيختگي، سادگي، خلوت و تنهايي، خودمختاري، حس همدردي، خلاقيت و غيره.(۴)
در اشعار سهراب سپهري نمونه هاي زيادي از اين ملاك ها ديده مي شود.
روان شناسي سلامت در اشعار سهراب
نكته حائز اهميت آن است كه نه تنها، اشعار زيادي از سهراب با ملاك هاي سلامت رواني تطبيق دارد، بلكه خود او نيز ملاك هايي را ارائه و يا به بعضي موارد- مانند طبيعت گرايي- تأكيد خاص داشته است. اين كه عنوان «روان شناس سلامت» را به سهراب نسبت مي دهيم، عنواني است كه ما برگزيده ايم وگرنه شايد خود سهراب چنين داعيه اي نداشته است. سهراب هم از آن دسته افرادي است كه خواسته يا ناخواسته، انديشه هايش ماهيت روان شناختي برجسته اي دارند. اشعار سهراب بيش از آن كه بيانگر روان شناس بودن يا نبودن او باشند، نشان دهنده طبع  لطيف، سلامت روان، درك زيبايي شناختي و كمال گرايي سهراب هستند.
«آدمي از نظر روان شناسان كمال، بسي بيش از اينهاست»(۵) و سهراب به خوبي اين موضوع را در اشعارش نشان داده است.
بررسي نمونه هايي
از ملاك هاي روان شناسي سلامت
۱- پذيرش خود: يك مفهوم بسيار مهم در روان شناسي سلامت، پذيرش خود است. اين يكي از اولين و اصلي ترين ملاك هاي سلامت است.
روزگارم بد نيست.
تكه ناني دارم، خرده هوشي، سر سوزن ذوقي ( ص ۲۷۲ )
۲- باور: انسان سالم، معنايي براي زندگي اش دارد و با باوري عميق به آن معنا پايبند است.
من مسلمانم ‎/ قبله ام يك گل سرخ...
در نمازم جريان دارد ماه، جريان دارد طيف
سنگ از پشت نمازم پيداست ص (۲۷۲ )
رفتم از پله مذهب بالا‎/ تا ته كوچه شك ‎/ تا هواي خنك استغنا
تا شب خيس محبت رفتم (ص ۲۷۷)
۳- فلسفه زندگي: باورهاي زندگي بايد متكي بر فلسفه زندگي باشند. يك تفاوت بسيار اساسي انسان سالم با انسان عادي اين است كه او به فلسفه زندگي اهميت زيادي مي دهد.
من صداي وزش ماده را مي شنوم
و صداي، كفش ايمان را در كوچه شوق
و صداي باران را، روي پلك  تر عشق ( ص ۲۸۷ )
زندگي بال و پري دارد با وسعت مرگ
پرشي دارد به اندازه عشق
زندگي چيزي نيست كه لب طاقچه عادت از ياد من و تو برود.( ص ۲۹۰)
به كار بردن مفهوم «طاقچه عادت» براي زندگي يكي از استعاره هاي بسيار زيبا و تأثير گذار سهراب است. شايد اين بتواند نقطه آغاز تغيير و حركت براي خيلي ها باشد، وقتي درك كنند كه زندگي يك عادت نيست و اگر انسان هر چيزي را فراموش كند نبايد اصل زندگي را از ياد ببرد.
۴- درك عميق از هستي: اين مورد يكي از ويژگي هاي بسيار خاص سهراب است كه هم در كمتر كسي ديده مي شود و هم كمتر كسي مي تواند با اين ظرافت و زيبايي آن را به بيان آورد.
باغ ما در طرف سايه دانايي بود
باغ ما جاي گره خوردن احساس و گياه
باغ ما نقطه برخورد نگاه و قفس و آينه بود
باغ ما شايد، قوسي از دايره سبز سعادت بود.( ص ۲۷۵ )
من به مهماني دنيا رفتم:
من به دشت اندوه ‎/ من به باغ عرفان
من به ايوان چراغاني دانش رفتم ص (۲۷۶)
من در اين خانه به گمنامي نمناك علت نزديكم
من صداي نفس باغچه را مي شنوم
و صداي ظلمت را، وقتي از برگي مي ريزد...
من به آغاز زمين نزديكم
نبض گل ها را مي گيرم
آشنا هستم با، سرنوشت ترآب، عادت سبز درخت
۵- شور زيستن: و اين هم ملاكي است كه سهراب تأكيد خاصي بر آن دارد.
زندگي چيزي بود، مثل يك بارش عيد، يك چنار پرسار
زندگي در آن وقت، صفي از نور و عروسك بود
يك بغل آزادي بود
زندگي در آن وقت، حوض موسيقي بود (ص ۲۷۶)
اگر چه اين قسمت، توصيفي از كودكي سهراب است ولي چينش و قشنگي كلمات، بيانگر شور و شعف شاعر براي زيستن است.
لب دريا برويم ‎/ تور در آب بيندازيم
و بگيريم طراوت را از آب (ص ۲۹۵)
در دل من چيزي است، مثل يك بيشه نور، مثل خواب دم صبح و چنان بي تابم، كه دلم مي خواهد
بدوم تا ته دشت، بروم تا سر كوه
۶- مثبت انديشي: اين ملاك هم مورد توجه بسياري از روان شناسان سلامت بوده و به خصوص عده اي بر روي آن تأكيد خاص دارند.
دوستاني دارم بهتر از آب روان (ص ۲۷۲)
زندگي رسم خوشايندي است( ص ۲۸۹ )
و بياريم سبد ‎/ببريم اين همه سرخ، اين همه سبز (ص ۲۹۳ )
و نپرسيم كجاييم،
بو كنيم اطلسي تازه بيمارستان را (ص ۲۹۴ )
بد نگويم به مهتاب اگر تب داريم (ص ۲۹۵ )
۷- صداقت و صميميت: در اشعار سهراب هم صراحت و صداقت موج مي زند و هم صفا و صميميت. سهراب در بند بند اشعارش صادق و صميمي است و همين ويژگي ها باعث مي شوند گفته هايش بر دل بنشيند. انسان سالم از بيان اعتقادات و نظراتش واهمه اي ندارد و در عين حال تلاش مي كند صداقت و راست كرداري خود را حفظ كند.
پيشه ام نقاشي است
گاه گاهي قفسي مي سازم با رنگ، مي فروشم به شما
تا به آواز شقايق كه در آن زنداني است
دل تنهايي تان تازه شود (ص ۲۷۳)
چه گوارا اين آب
چه زلال اين رود
مردم بالا دست، چه صفايي دارند
چشمه هاشان جوشان، گاوهاشان شيرافشان باد( ص ۳۴۶)
۸- طبيعت گرايي: اين هم يكي از شاخصه هاي ويژه سهراب است. به جرأت مي توان گفت كه در اين مورد كمتر كسي به پاي سهراب مي رسد البته بيشتر به خاطر سادگي و زلالي گفتار او، وگرنه در اشعار بسياري، انس با طبيعت به صورت هاي ديگري بيان شده است. سهراب به گونه اي از طبيعت صحبت مي كند كه انگار با آن پيوند خورده است. خواننده اشعار سهراب گاهي احساس مي كند كه او، خود بايد درخت، آب يا زمين باشد كه به اين رسايي و زيبايي آنها را توصيف كرده است.
چترها را بايد بست
زير باران بايد رفت (ص ۲۹۲)
روشني را بچشيم
شب يك دهكده را وزن كنيم، خواب يك آهو را
گرمي لانه لك لك را ادراك كنيم ...
و نگوييم كه شب چيز بدي است (ص ۲۹۳)
دشت هايي چه فراخ
كوه هايي چه بلند
در گلستانه چه بوي علفي مي آيد
پشت تبريزي ها
غفلت پاكي بود (ص ۹-۳۴۸)
ظهر تابستان است
سايه ها مي دانند، كه چه تابستاني است
سايه هايي بي لك
گوشه اي روشن و پاك
كودكان احساس! جاي بازي اينجاست ( ص ۳۵۰)
۹- مشاهده آگاهانه: سهراب مشاهده گر بسيار خوبي است و قسمت هاي زيادي از اشعار او مي توانند مثال هاي مناسبي براي توصيف مشاهده دقيق باشند.
مردمان را ديدم‎/ شهرها را ديدم‎/ دشت ها را، كوه ها را ديدم
آب را ديدم، خاك را ديدم‎/ نور و ظلمت را ديدم
و بشر را در نور و بشر را در ظلمت ديدم( ص ۲۸۵)
من نمي دانم كه چرا مي گويند: اسب حيوان نجيبي است، كبوتر زيباست
چشم ها را بايد شست، جور ديگر بايد ديد( ص ۲۹۱).
مشاهده گري سهراب و «نوع ديگر ديدن» او، علاوه بر شكستن مرزهاي كليشه و روزمرگي، زمينه هاي خلاقيت و نوآوري را ايجاد مي كند.
۱۰- هشياري:مشاهده سهراب عامدانه و خودآگاهانه و هميشگي است. سهراب بعد از رسيدن به مرز سلامت رواني، نگاهي دقيق و هشيارانه به زندگي پيدا مي كند. از نظر روان شناسي سلامت، هشياري انسان به نتايجي از قبيل خود كنترلي رفتار، خود مختاري و استقلال عمل منجر خواهد شد. درجه هشياري سهراب از حد تصور نيز فراتر رفته و او گاهي، نگاهي فراسو به زندگي و هستي پيدا مي كند.
عشق پيدا بود، موج پيدا بود
آب پيدا بود، عكس اشياء در آب
سفر دانه به گل
سفر پيچك اين خانه به آن خانه
سفر ماه به حوض (ص ۲-۲۸۱)
فتح يك قرن به دست يك شعر
فتح يك باغ به دست يك سار
فتح يك كوچه به دست دو سلام
همه روي زمين پيدا بود
نظم در كوچه يونان مي رفت
جغد در «باغ معلق» مي خواند ( ص ۳-۲۸۲)
من چه سبزم امروز
و چه اندازه تنم هشيار است! ( ص ۳۵۰)
۱۱- تجربه اوج: اين مفهوم توسط مزلو مورد تأكيد قرار گرفته است. او اعتقاد دارد انسان هاي سالم هر از گاهي تجربه هاي اوج (تجربه هاي عرفاني) دارند.
در دل من چيزي است، مثل يك بيشه نور، مثل خواب دم صبح ...
دورها آوايي است، كه مرا مي خواند (ص ۱-۳۵۰)
چيزهايي هم هست، لحظه هايي پر اوج ...
بايد امشب بروم( ص ۳۹۲)
۱۲- آزادگي: اين ملاك هم از ديد سهراب، قشنگي خاص خود را دارد. از نظر روان شناسي سلامت، استقلال عمل و خود مختاري، ملاك هاي مهمي هستند. اما سهراب چيز ديگري نيز به اين مفاهيم اضافه مي نمايد.
هركجا هستم،  باشم
آسمان مال من است
پنجره، فكر، هوا، عشق، زمين مال من است ( ص۲۹۱ ).به طور حتم، بررسي اشعار سهراب در حوزه روان شناسي سلامت به تأمل و حوصله اي بسيار بيش از اين نياز دارد. بسياري از قسمت هاي اشعار سهراب، مفاهيمي چند بعدي دارند كه بايد با دقت بيشتري بدان ها پرداخته شود.

پي نوشت ها:
۱- تلخيص از كتاب «پيامي در راه»، نوشته داريوش آشوري و همكاران(۱۳۷۱)، كتابخانه طهوري
۲- ديوان غزليات خواجه حافظ، به كوشش دكتر خليل خطيب رهبر،( ص ۲۱۷)
۳- زمينه روان شناسي هيلگارد- جلد اول، ترجمه دكتر براهني و همكاران(۱۳۷۸) ،(ص ۴۲)
۴- انگيزش و شخصيت، تأليف ابراهام مزلو، ترجمه احمد رضواني (۱۳۶۷).
۵- روان شناسي كمال، تأليف دوآن شولتس، ترجمه گيتي خوشدل (۱۳۶۹)،( ص ۸ ).
۶- انگيزش و شخصيت ، مزلو (ص ۲۹۹ ).

ادبيات
اقتصاد
انديشه
سياست
فرهنگ
ورزش
هنر
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  انديشه  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |